سیر سسیل اسپرینگ سفیر انگلستان در تهران قاجاری به سالهای جنبش مشروطیت:
-مشروطیت حرکتی بر اساس نژاد و مذهب فارسی شیعی، و برضد تورکهای
بیگانهی قاجار است
-مظفرالدین شاه شخصیتی بی نهایت خوشقلب و
عادل، احاطه شده توسط تورکها است
-آزربایجان، تورکیه است
-انجمنهای مشروطیت قاتل آزادی هستند
-موللاهای شیعی فاسدترین صنف کشورند
مئهران باهارلی
در این نوشته بخشهایی از چند نامهی سیر سسیل اسپرینگ رایس (Sir Cecil Arthur Spring Rice)، سفیر انگلستان[1] در تهران قاجاری به سالهای جنبش مشروطیت، در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجار و محمدعلی شاه قاجار را از کتاب دوجلدی وی[2] آوردهام. مهمترین نکته در این بخشها بیان این واقعیت معلوم است که قاجارها تورک و غیر ایرانی (در معنی تورکزبان - غیر ایرانیکزبان و تورکتبار - غیر ایرانیکتبار) بودند؛ شیعه یک مذهب ملی (فارسی) است؛ مشروطیت به لحاظ هویتی بر دو پایهی نژاد (ایرانی - آریایی) و مذهب شیعی، و به لحاظ سیاسی یک حرکت براندازانه بر علیه قاجارهای تورک بود.
چکیدهی تثبیتهای سیر سسیل اسپرینگ رایس، سفیر انگلستان در تهران قاجاری
سیر سسیل اسپرینگ رایس، سفیر انگلستان در تهران قاجاری به سالهای جنبش مشروطیت واقعیتهای بسیار مهم زیر را بیان کرده است:
١- مشروطیت حرکتی ملی بر اساس نژاد بود: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، حرکت مشروطیت ایران یک حرکت ملی (ناسیونالیستی فارسی) بر دو اساس نژاد (ایرانی - آریایی) و مذهب شیعه است.
توضیح: ادبیات مشروطه پر است از مفاهیم نژاد ایرانی و باستانگرایی نژادپرستانه، از تبلیغ ملت شش هزار سالهی ایران و تقدیس کیانیان و زرتوشتیگری و پارسی سرهنویسی گرفته تا ادعا نمودن این که مردمان کنونی ایران، از نسل پارسیان باستان هستند و زبان فارسی زبان ملی آنهاست و .... در کتب درسی مشروطیت، برای اولین بار در تاریخ ادعا شد که تورکان ساکن در ایران، تورک نهبوده بلکه فارسهایی هستند که زبانشان توسط موغولان به تورکی تغییر داده شد. در حالی که تا آن زمان هم در ایران و هم توسط غربیان تورکهای ساکن در ایران همواره و به درستی به عنوان نوادهگان سلجوقیان و اوغوزها و ... دانسته و تقدیم میشد (نه تنها تورکها، حتی فارسهای امروزی هم بازماندهگان پارسهای باستان نیستند. بلکه آمیختهای از بومیان ایرانیک و اعراب و تاجیکهای غربی و تورکها و موغولها و .... هستند). این واقعیت بدیهی – منسوبیت هویتی جنبش مشروطیت به نژاد ایرانی - را که هم دولت ایران و تاریخنگاری ایرانی - فارس، و هم مورخین و محققین بین المللی بدان اذعان دارند، آزربایجانگرایان استالینیست و التقاطی و .... انکار کرده، و هنوز جنبش ملی ایرانی - فارسی و ضد تورک مشروطیت و رهبران و شخصیتهای آن را که از آنِ ملت دیگری هستند، به عنوان حرکت ملی ملت آزربایجان خود تقدیم میکنند.
٢- شیعه یک مذهب ملی فارسی است: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، شیعه بیشتر از آن که یک مذهب اسلامی باشد، یک دین ملی (فارسی) است.
توضیح: به همین سبب است که در ادبیات سیاسی مشروطیت، اقوام غیر شیعه یعنی تورکهای سنی و کوردهای سنی، تورکمنها، بلوچها و ... به عنوان غیر ایرانی، غیر خودی و بیگانه تلقی میشدند. نیز به همین دلیل پروژهی ملتسازی استعماری که مشروطیت مهمترین ابزار و فاز آن بود، در عمل در صدد آفرینش ملت جدید ایران از درهم آمیختن فارسها و تورکهای شیعی (که میبایست زبانشان به فارسی تغییر داده میشد) بود. در ادامهی این تلقی مخدوش است که در فرهنگ سیاسی ایرانی – فارسی امروز، منظور از «اقوام» صرفا تورکمن و بلوچ و کورد سنی است و حتی موجودیت «تورک» به عنوان یک قوم در ایران نفی و انکار میشود).
٣- مشروطیت حرکتی براندازانه بر علیه قاجاریان تورک بود: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، مشروطیت حرکتی بر علیه دولت قاجار بود.
توضیح: حرکت مشروطیت مرحلهای از عملیات درازمدت و راهبردی بریتانیا و دولتهای صلیبی واستعمارگر غربی برای پایان دادن به حاکمیت تورک در ایران (به موازات پایان دادن به حاکمیت امپراتوری تورک گورکانی - موغال در شبه قارهی هند، و امپراتوری عوثمانلی در آسیای صغیر و بالکان و خاورمیانه و شمال آفریقا) بود. به منظور آماده کردن زمینه برای ساقط کردن قاجارها و خلع حاکمیت از تورکها در ایران، رهبران مشروطیت و شرقشناسان و دیپلوماتهای غربی مانند سیر سسیل اسپرینگ، بر ایرانیک نهبودن تبار و زبان قاجارها تاکید و آن را تبلیغ میکردند. آنها همزمان به منظور قطع نمودن ارتباط قومی و معنوی تورکان ساکن در ایران و مخصوصا آزربایجان و مرکز آن تبریز با دولت تورک قاجار، ادعا و تبلیغ نمودند که مردم تورک در ایران بر خلاف قاجارها اصلا تورک نهبوده و پارسیانی هستند که به زور موغولان زبانشان به تورکی تغییر یافته است. (با این وصف، مشروطهطلبان افراطی تورک مانند تقیزاده و دیگر رهبران آشوبطلب و تروریست و ماسون و ازلی و ... انجمن آزربایجان - تهران، فرقهی دموکرات ایران، فرقهی عامیون اجتماعیون باکو، انجمن غیبی تبریز – انجمن ایالتی تبریز و .... هم که در اتحاد با داشناکها و بختیاریها و مازندرانیها و پارسیهای هندوستان و ازلیها و به عنوان ماشهی دولتهای صلیبی و استعمارگر غرب به ایجاد جنگ داخلی، و تبدیل تبریز به مهد و قلعهی ایرانگرایی و فارسگرایی و مرکز دشمنی با دولت تورک قاجار عمل کردند، به لحاظ تاریخی به ملت تورک خیانت نمودهاند).
٤- انجمنهای مشروطیت کشندهی آزادی بودند: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، انجمنهای افراطی مشروطهطلب، نهادهایی بودند که بر علیه آزادی عمل میکردند و موجب تضعیف مجلس تازه تاسیس شورای ملی میشدند.
توضیح: بر خلاف تبلیغات تاریخنگاران و سیاسیون طرفدار جنبش مشروطیت در ایران و جمهوری آزربایجان و غرب، انجمنهای مشروطهطلب افراطی همه مسلح، و در راسشان انجمن آزربایجان در تهران، که توسط عوامل انگلستان و ماسون و ازلی و پارسی هندوستان و عناصر تروریست و مافیوز هدایت و مدیریت میشدند و منبع عمدهی مالیشان اخاذی و تهدید به قتل مخالفین و مقامات و باجگیری و غارت و دزدی ... بود، دستهجاتی قانونگریز، آشوبطلب، تروریست و مافیایی بودند. آنها که خود را بالاتر از قانون میپنداشتند کانون دائمی قانونستیزی و بسط فرهنگ خشونت و آشوب و اغتشاش بودند، مدام در کار قوههای مجریه و قضاییه دخالت و اختلال ایجاد میکردند و قوهی مقننه، یعنی مجلس تازه تاسیس را هم توسط نمایندهگان عضو انجمن آزربایجان و فرقهی دموکرات ایران و ... عملا ناتوان و فلج کرده بودند.
٥- هویت ملی ایرانیان در باکو: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، در دورهی مشروطیت ایرانیان در باکو به لحاظ هویت ملی، جدا و مستقل (از بومیان تورک قفقاز و بقیهی روسیه) بودند.
توضیح: این بیان در مورد مشروطهطلبان افراطی ساکن در باکو کاملا صحیح است. بدین شرح که در دورهی مشروطیت، انگلستان و پارسیان هندی و باستانگرایان آریاکار و ناسیونالیستهای افراطی ارمنی موفق شدند تا تبریز، مرکز آزربایجان را که پایگاه مادی-نظامی و معنوی - فرهنگی دولت تورک قاجار بود به کانون ایرانگرایی فارسمحور و ضد تورک تبدیل کنند. مشروطهطلبان افراطی در باکو هم که در تشکیلاتی مانند شعبهی فرقهی دموکرات ایران و احزاب اجتماعیون و عامیون و مجاهدین و عدالت و مدرسهی ایرانیان باکو و ... متشکل شده بودند، همه در همین خط، بلکه ایرانگراتر و تروریستپرورتر و آشوبطلبتر و با تمایلات ضد تورک شدیدتری بودند. (به واقع در دورهی مشروطیت و قبل و بعد از آن بسیاری از شخصیتهای پیشروی پانایرانیسم نژادپرست و ضد تورک، ریشه در قفقاز دارند. در راس آنها تقیزادهی اوردوبادی الاصل و خائن اعظم که نقش اصلی را در تبدیل مشروطهی بومی و معتدل تورک گرا و قاجاری به مشروطهی انگلیسی ضد تورک و افراطی ضد قاجاری، ایجاد هویت قومی استعماری و ضد تورک آزربایجانی به عنوان بخشی از ملت ایران و ایجاد جنگ داخلی در دورهی مشروطیت و ... داشت). این دستهجات ایرانگرا و ضد تورک از طرف آزربایجانگرایان و حرکت سیاسیاش موسوم به حرکت ملی آزربایجان، هنوز به صورت قهرمانان ملی ملت آزربایجان تقدیم میشوند.
٦- مظفرالدین شاه، شخصیتی جنتلمن و خوشقلب بود: سیر سسیل اسپرینگ رایس، در نامههای خود مکررا از مظفرالدین شاه به نیکی یاد کرده و وی را با اوصافی مانند خوشنهاد، خوشنیت، مهربان، بسیار عالی، خوشنفس، عادل، جنتلمن، خوشقلبی که هیچ مایل نیست به کسی آزار بهرساند، ... مدح و ستایش کرده است.
توضیح: تمام منابع و ناظرین بی طرف وقت، داخلی و خارجی، مشابه این تثبیتهای مثبت را در مورد مظفرالدین شاه ذکر کردهاند. به واقع هم مظفرالدین شاه یکی از خوشقلبترین و دموکراتترین و آزاداندیشترین و بامداراترین و مصلحترین فرمانروایان در تاریخ تورک است. اما به سبب همین خصوصیات و مخصوصا تعلقش به اندیشهی اتحاد اسلام عوثمانلی و تورکگراییاش، منفور و مغضوب تاریخنگاریهای ایرانی و آزربایجانی شده است.
٧-مواضع اصولی تورکیه – عوثمانلی در قبال حوادث ایران قاجاری: سیر سسیل اسپرینگ رایس، در نامههای خود برخی از مواضع سفیر عوثمانلی شمس الدین بیگ، و در نتیجه دولت عوثمانلی در قبال مسائل ایران قاجاری را ذکر کرده که نشان میدهند مواضع این دولت در آن برهه بسیار اصولی، واقعگرایانه و مترقی بوده است. به عنوان نمونه بنا به سفیر عوثمانلی «شمس الدین بیگ»:
-پادشاه (مظفرالدین شاه قاجار) خون و تبار ایرانی (ایرانیک
و آریایی) نهدارد، یعنی تورک و دارای تبار تورک است.
-پادشاه به جای اتکا به قوهی قهریه و نظامی، باید با
مردم خود مدارا و دوستی آنها را جلب کرده و به ایجاب خواستهای آنان مبنی بر
اصلاحات دموکراتیک اجتماعی و سیاسی بهپردازد.
-در صورت مداخلهی نظامی دولتهای اوروپایی در ایران
قاجاری، دولت تورکیه هم مجبور به مداخله در این کشور خواهد شد. به دو سبب: ممانعت
از استقرار ارتشهای دول متخاصم (روسیه) در جوار مرزهای شرقی تورکیه، جلوگیری از به
تحت اشغال در آمدن و از بین رفتن استقلال دولت مسلمان قاجاری. (دقیقا به همین دو
دلیل داوطلبان ژؤنتورک عوثمانلی به
هنگام اشغال تبریز توسط قوای روسیهی تزاری به یاری مردم تبریز و ستار خان شتافتند
و اوردوی امپراتوری عوثمانلی در سالهای
جنگ جهانی اول و بعد از اشغال ایران توسط روسیه و انگلستان، به این کشور وارد و به
آزادسازی آن اقدام کرد).
-انگلستان (به واقع دول غربی) از مسلمانان نفرت دارد و خواهان نائل شدن آنها به آزادی نیست، و در صورت وصول جوامع مسلمان به آزادی، به جنگ با آنها میپردازد.
٨- تورکان مظفرالدین شاه را احاطه کرده بودند: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، اطراف مظفرالدین شاه را تورکان گرفته بودند.
توضیح: پیرامونیان تورک مظفرالدین شاه از دو گروه مرکب بودند. بخش عمده مقامات تورک درباری که از تبریز به همراه مظفرالدین شاه به تهران پایتخت قاجاری آمده بودند. دیگری سفیر عوثمانلی در تهران و دیگر مقامات آن کشور. علاوه بر اندیشهی اتحاد اسلام و تورکگرایی، مظفرالدین شاه در عرصهی اصلاحطلبی و گشایش و رفورمهای سیاسی و اجتماعی هم متاثر و ملهم از عوثمانلی و در استشارهی دائمی با سفیر آن دولت در تهران و قبلا شهبندر عثمانلی در تبریز بود. شمسالدین بیگ، سفیر وقت عوثمانلی در تهران، شخصیتی دانشمند و عارف و روشنفکر و خیرخواه بود و خدمات ارزندهای به حرکت مشروطهی واقعی (مشروطهطلبی معتدل بومی و تورکگرا و قاجاری، و نه مشروطهطلبی انگلیسی افراطی و ضد تورک و ضد قاجاری) نمود. از جمله او به عنوان رابط بین مشروطهطلبان و مظفرالدین شاه عمل میکرد و مطالبات آنها را به گوش شاه میرسانید و مشوق مظفرالدین شاه به انجام گشایشها و اصلاحات اجتماعی – سیاسی، از جمله امضای فرمان مشروطیت بود[3].
٨- آزربایجان، تورکیه است: سیر سسیل اسپرینگ رایس به هنگام اشاره به محاصره شدن مظفرالدین شاه توسط تورکهایی که از تبریز آمده بودند، آزربایجان را «تورکیه» مینامد.
توضیح: این کاربرد ناشی از اشتباه نیست، بلکه این مقام عالی رتبهی سیاسی و دیپلوماتیک انگلیسی با آگاهی تمام آزربایجان را تورکیه نامیده است. در ادبیات سیاسی اوروپا، «تورکیه» به معنی کشور و مملکت تورکان بود و اوروپاییان قرنها قبل از تاسیس جمهوری تورکیه، عوثمانلی را تورچیا - تورکیه، یعنی سرزمین و کشور تورکها مینامیدند. تورکایلی، آزربایجان و نواحی و شهرهایی از آن مانند اورمو (اورمیه) و خوی، حتی کل ایران نیز در گذشته «تورکمانیا» و «تورکستان» و ... نامیده شده بود. اکنون «تورکیه» نامیدن آزربایجان ایران از سوی سیر سسیل اسپرینگ رایس هم، هر چند یک نخستین، اما نامگذاریای منطقی و منطبق بر همین سوابق تاریخی است.
٩- موللایان شیعی فاسدترین صنف کشورند: بنا به سیر سسیل اسپرینگ رایس، موللایان شیعی فاسدترین صنف کشور هستند.
توضیح: این موضع ضد روحانیت شیعی، موضع عمومی مشروطهطلبان به خصوص جناح اکثریت افراطی آنها در تهران و تبریز و باکو و بمبی بود که آگاهانه از طرف آنها و همچنین دول اوروپایی حامی آنها و در صدرشان بریتانیا هم تبلیغ میشد. زیرا رهبران حرکت مشروطه که عمدتا مرکب از پارسیان و ماسونها و بابیها-ازلیها و باستانگرایان و هرج و مرج طلبان و وابستهگان به دول استعماری غربی و حامی آنها دولت انگلستان بود؛ مخالف شدید صنف روحانی بودند (و نه خود مذهب شیعه به عنوان یک دین ملی فارسی - ایرانی با خصلت ضد تورک شدید). اما مشروطهطلبان معتدل، علاوه بر طرفداری از تجدد و اصلاحات اجتماعی و دموکراتیزاسیون سیاسی مردمی و دولتی که از طرف شاه و مقامات قاجاری انجام میگرفت، طرفدار اتحاد اسلام عوثمانلی و خواهان مودرنیزاسیون و به روز کردن تدریجی اسلام و جوامع مسلمان هم بودند و دشمنی خاصی با اسلام و .... نهداشتند. به همین سبب بعد از آن که چشمانشان بر نژادپرستی و باستانگرایی و اسلامستیزی علنی جنبش ضد تورک مشروطهطلبی تحت مدیریت پارسیان هندی و داشناکهای ارمنی و ازلیها و ماسونها و ... باز شد، علی رغم آن که خودشان هم معترض به فرقهگرایی و خرافهپروری شیعهی امامی و بنیادگرایی و دخالت روحانیت شیعه در امور دولتی و .... بودند، راه خود را از مشروطهطلبان افراطی جدا نمودند.
تحریفات پانایرانیستی جواد شیخالاسلامی مترجم فارسی کتاب سیر سسیل اسپرینگ رایس
جواد شیخالاسلامی زنجانی بخشهایی از کتاب دو جلدی سیر سسیل اسپرینگ رایس را، تحت نام «نامههای خصوصی سر سسیل اسپرینگ رایس، وزیر مختار انگلیس در دربار ایران در عهد سلطنت مظفرالدین شاه و محمد علی شاه قاجار» به زبان فارسی ترجمه کرده است. اما ترجمهی او بسیار مخدوش است و نهباید به عنوان منبع و ماخذ به کار برده شود. شیخالاسلامی که یک تورک پانایرانیست با تمایلات شدید ضد تورک بود، با سائقهی پانایرانیسم و تورکستیزی افراطی، مانند دیگر ترجمههایش[4]، در این ترجمه هم به تحریفات جدی دست زده است. در موارد بسیاری هم، مطالب و بعضا جملههای طولانی که شیخ الاسلامی در گویا ترجمهی خود نوشته، تماما محصول ذهن و عقاید شخص خود اوست که در متن اصلی انگلیسی یافت نهمیشوند و یا دارای هیچ ربط و قرابتی با نوشتهی سیر سسیل اسپرینگ رایس نیستند.
نمونهی اول- در نمونهی زیر شیخ الاسلامی متنی سرهمبندی کرده که صد درصد مخالف آن چه سیر سسیل رایس در کتاب خود نوشته، است:
سخنان اصلی سر سیر سسیل اسپرینگ رایس: اما در بارهی مذهب؛ رهبران، موللاها بدترین غارتگران در کشور هستند. در مقام مجریان قانون، آنها آرام آرام با بلعیدن یک روستا پس از دیگری، املاک غیر منقول وسیعی را به دست میآورند. پول قادر به خریدن همهی آنها است ...
دروغپردازی شیخ اسلامی-ص ٦٤: اما اگر در بارهی مذهب و معتقدات این مردم سوال کنی، باید به گویم که تنها قبلهگاه اومید مردم، و تنها کانون ابراز احساسات ملی همین موللاها (روحانیون) هستند ...
نمونهی دوم: شیخ الاسلامی جملهی زیرین سیر سسیل اسپرینگ را که در آن آزربایجان را تورکیه مینامد تحریف و در ترجمهی خود به جای تورکیه، آزربایجان نوشته است:
سخنان اصلی سیر سسیل اسپرینگ رایس: [مظفرالدین] شاه انسانی است بی نهایت خوشنهاد، خوشنیت و مهربان، اما بسیار ضعیف. او را تورکهایی از «تورکیه» احاطه کردهاند.
ترجمهی مخدوش و دروغپردازی شیخ اسلامی: شاه کنونی مظفرالدین شاه قاجار مردی است بسیار خوش نهاد، خوش نیت، مهربان، اما عیب بزرگش در این است که بسیار ضعیف النفس است. پیرامونش را درباریانی فاسد که از «آزربایجان» با خود آورده احاطه کردهاند.
نمونهی سوم- شیخ الاسلامی در صفحهی ١٨١ ترجمهی خود، به سبب ناراحتی از تورک بودن قاجارها و تفاخر سلاطین قاجار به تبار تورک - موغولشان، نوت آتی را اضافه کرده که در کتاب اصلی وجود نهدارد: «منظور نویسنده از سلسلهای که تبار ایرانی نهدارد، سلسلهی قاجار است که نسب آنها به نوشتهی مورخان این دوره به قاجار نویان موغول از امرای دورهی غازان خان میرسد. خود فتحعلی شاه خیلی به این موضوع، پیوستن نسبتش به قاجار نویان مینازید و ظاهرا وصیت کرده بود این انتصاب را در سنگ قبرش نیز قید کنند ».
تحریفات دیگر: شیخ الاسلامی در دیگر صفحات ترجمهی خود هم نگرشهای پانایرانیستی و ضد تورک خود را منعکس نموده است. از جمله با تبدیل «باکو» به «بادکوبه»، تغییر دادن «وجود ایران» به «وجود فناناپذیر ایران»، تبدیل «قاجارها» به «قاجارهای غیر ایرانی» و .....
نقل قولها از کتاب نامههای سیر سسیل اسپرینگ، وزیر مختار انگلستان در تهران قاجاری به سالهای جنبش مشروطیت
این بخشها مستقیما از متن انگلیسی کتاب و حتی المقدور کلمه به کلمه و به صورت دقیق و با وفادار ماندن به متن اصلی و مولف، توسط این جانب ترجمه، و عناوین مطالب از طرفم افزوده شده است. مئهران باهارلی
مشروطیت حرکتی بر اساس نژاد ایرانی – آریایی، و مذهب شیعی که مذهب ملی فارسی است بر علیه دولت قاجاری که تورک و غیر ایرانی است می باشد. انجمنهای مشروطیت کشندهی آزادی هستند.
از اسپرینگ رایس به چیرول. تهران، ٢٧ آوریل ١٩٠٧:
مجلس قدرت خود را از دست میدهد. اما عمدتا به
این سبب که تعداد بی شماری انجمن تاسیس شده است. آزادی کودکان خود را میکشد. ولی
هنوز آزادی در اینجا است. تردیدی نیست که روحیهای جدید آمده که باید آن را در
نظر گرفت. به خاطر بیاور که ایران همیشه فاتحانش را جذب کرده است: که ایرانیان در
باکو کاملا جدا و مستقل [از تورکان قفقاز] هستند، که قفقاز نمونهای از سوء حکومت
است، که مذهب شیعه بیشتر [پدیدهای] مذهبی است تا ملی. تو خواهی دید که حرکت
مردمی در اینجا در آن واحد ملی و مذهبی است و به آسانی توسط سائقههای نژادی و
مذهبی بر علیه سلسلهی بیگانهای که حقوق بهگیر یک امپراتوری بیگانه است هدایت میشود.
.... در اینجا عناصر یک حرکت واقعی نژادی - مذهبی - اصلاحاتی وجود دارد.[5]
تورکیه نهمیتواند شاهد اشغال شمال غرب ایران توسط روسیه و سقوط دولت قاجاری باشد. انگلستان مخالف آزادی مسلمانان است
تورک [سفیر تورکیه] عجیب و غریب است. به من میگوید در تورکیه میتواند مطلقیت را توصیه کند، زیرا سلطان خلیفه [نیز] است. اما در ایران پادشاه نه ایرانی [ایرانیکتبار و ایرانیکزبان] و نه صدر مذهب است و باید حاکمیت خود بر ملت را با قوهی قهریه تامین کند. بنابراین از آنجایی که قوهی قهریه دیگر از آن او نیست، او باید به ایجاد دوستی با مردم بهپردازد. این تنها شانس اوست. این توصیهای است که وی به شاه داده است.
به من گفت: «اگر دخالت [دولتهای اوروپایی در ایران] واقع شود، تورکیه هم باید در آن شرکت کند. ما نهمیتوانیم شاهد باشیم که جوار مرزهایمان توسط روسیه اشغال شود. همچنین نهمیتوانیم نظارهگر سقوط یکی از معدود دولتهای مسلمان باقیمانده باشیم». از من سوال کرد «آیا انگلستان تا این حد از اسلام نفرت دارد که حتی موقعی که یک ملت مسلمان نایل به آزادی میشود، انگلستان بر علیه آزادی او میجنگد؟»[6]
مظفرالدین شاه با اطرافیان تورک خود محصور شده است. آزربایجان، تورکیه است.
از اسپرینگ رایس به چیرول. ١٥ سپتامبر ١٨٩٩:
[مظفرالدین] شاه انسانی است بی نهایت خوشنهاد، خوشنیت و مهربان، اما بسیار ضعیف. او را تورکهایی از تورکیه احاطه کردهاند. در راسشان پزشکاش [حکیم الملک]، ..... و صدراعظم کنونی که توسطه فرقهی دربار منصوب شده، زیرا فکر میکردند برایشان مفید خواهد بود.[7]
مظفرالدین شاه انسانی است بی نهایت خوشقلب و خوشنیت و بیش از حد با انصاف و عادل
شاه مردی در حد اعلا خوشقلب و خوشنیت است. اما مردم ترسی از وی نهدارند ..... اگر شاه فرمانروایی بیرحم بود و اموال ثروتمندان را غارت میکرد و بخشی از آن را به فقرا میداد، مردم خوشحالتر بودند. آنها شکایت میکنند که شاه بیش از حد با انصاف و عادل است و اگر ظالم بود وضعیت کشور بهتر از این میشد[8].
فرمانروای مملکت جنتلمنی است خوشقلب
از اسپرینگ رایس به هنری آدامس، ٣٠ نووامبر ١٨٩٩:
فرمانروای مملکت جنتلمنی است مهربان و خوب که از رسانیدن آزار به دیگران نفرت دارد .... هنگامی که از تبریز، جائی که سالها در آن به عنوان ولیعهد زیسته بود به تهران آمد، همراه خود یک طائفهی کامل از درباریان گرسنه را آورد که اصرار داشتند موقعی که وی به سلطنت رسید به ایشان املاکی اعطا کند. [9]
موللاهای شیعی فاسدترین صنف در کشور هستند. به غارتگری مشغول و با پول قابل خریده شدن هستند
از اسپرینگ رایس به هنری آدامس، ٣٠ نووامبر ١٨٩٩:
اما در بارهی مذهب، رهبران، موللاها بدترین غارتگران در کشور هستند. در مقام مجریان قانون، آنها آرام آرام با بلعیدن یک روستا پس از دیگری، املاک غیر منقول وسیعی را به دست میآورند. پول قادر به خریدن همهی آنها است.[10]
No comments:
Post a Comment