Monday, September 11, 2017

اعلانیه‌ی میرزا رحیم تبریزی ١٩٠٧- اعتراضی مردمی به گفتمان ضد تورک جنبش مشروطیت ایران


اعلانیه‌ی میرزا رحیم تبریزی ١٩٠٧- اعتراضی مردمی به گفتمان ضد تورک جنبش مشروطیت ایران

مئهران باهارلی

احمد کسروی در کتاب «تاریخ مشروطه‌ی ایران» و نشریه‌ی صور اسرافیل تهران در شماره‌ی ٥ سال اول خود، به کوتاهی به یک رویداد که در سال ۱۲۸۶ – ١٩٠٧ اتفاق افتاده بود، اشاره می‌کنند. این رویداد از جهت نشان دادن این واقعیت که جنبش مشروطیت ایران در مدتی کوتاه پس از ظهور، در نزد مردم تورک به شکل یک جنبش ضد تورک تلقی و به آن اعتراضاتی با سائقه‌ی حمیت تورکی می‌شده حائز اهمیت تاریخی است. در زیر این دو  روایت را نقل و سپس توضیحاتی را آورده‌ام.

 

١-روایت احمد کسروی: تاریخ مشروطه‌ی ایران، انتشارات امیرکبیر، ص ۳۴۹ -۳۵۱

 

«در این روزها در تهران یک داستان خنده‌آوری رخ داد. چگونه‌گی آن که:

 

یک روز دیده شد یک آگهی (اعلان) در میدان توپ‌خانه چسبانیده و در آن چنین نوشته شده: ««تورک‌ها» روز دوشنبه در خیابان چراغ گاز در مسجد سراج الملک حاضر باشند». مردم در شگفت شده، ندانستند آن را که چسبانیده و چه خواستی در میان است.







هر چه بود، روز دوشنبه (گویا همان دوشنبه‌ی پنجم خرداد که پس از نیم‌روز بازارها باز شد) کسانی از «آذربایجانیان» برای دانستن چگونه‌گی به مسجد سراج الملک رفتند. دانسته شد پیش‌رو و بنیادگزار «میرزا رحیم فال‌چی تبریزی» است و گروهی نزدیک به یک‌صد و پنجاه تن از «آذربایجانیان گمنام»، از «کهنه سربازان ممقان و آرونق که در تهران به صرافی پرداختندی»، و از «فرّاشان درباری»، و از «نوکرهای حاجب الدوله»، و «مانند این» فراهم آمده‌اند. از میرزا رحیم به بازپرس پرداختند. او چنین سخن راند :«مقصود ما اتحاد است و اظهار غیرت. من بعد هرکسی پشت سر ما بد و ناسزا گوید باید با گلوله از دهانش بزنیم. هرکسی به علمای ما توهین کند همچنان. خوب حاجی میرزا حسن آقا مجتهد ماست و به این شهر وارد شد، چرا هیچ کس پیشواز نکرد؟!.. چرا دست جمع به دیدنش نرفتیم؟ چند نفر وکلای تبریز آشکاره بابی و لامذهبند، چرا آن‌ها را به سزاشان نرساندیم؟. این چه بی‌غیرتیست که یک نفر عراقی بچه‌ی تورک را بکشد و ببرد؟!.. پس غیرت تورکیت ما چه شده؟!»

دانسته شد درباریان می‌خواهند، همچون زمان خودکامه‌گی، دشمنی و هم‌چشمی میانه‌ی «عراقیان و آذربایجانیان» بیندازند و به نام «تورک و فارس» اوباش را به کشاکشی برانگیزند و برای این کار میرزا عبدالرحیم فال‌چی را که مرد نیرنگ‌‌ساز و بی‌آزرمی می‌بود برگزیده‌اند. این داستان عنوانی به دست متلک‌گویان داد و برخی روزنامه‌ها به شوخی‌هایی برخاستند».

پایان نقل قول از کسروی

٢-روایت صور اسرافیل: سرمقاله‌ی «افسانه‌ی خواب رُبا یا داستان بی اصل»، سال اول، شماره‌ی ٥، ص ٣، ٢٧ ماه ژوین سال ١٩٠٧ میلادی، ١٧ بهمن ماه سال ١٢٧٦ یزدگردی پارسی:

«... در تبریز میر هاشم نام جمعی از الواد و اشرار و اوباش را دور هم جمع کرده و همه روزه با سیم روسی برای بر هم زدن اساس عدالت و تحریک عرق شقاق و نفاق، دستورالعمل از طهران گرفت. میرزا رحیم جن‌گیر که سابقا از راپورت‌چی‌های مخصوص بود با جمعی دیگر از اهل بغی و فساد تبریز شعبه‌ی همان فرقه را در طهران ترتیب دادند. که اعضای رئیسه‌اش قاطرچی‌ها و مهترها و فرّاش‌های درب‌خانه بودند. مسجد سراج الملک برای اجلاسات این فرقه معین شده، میرزا غلام‌علی نام بی دین تورک و حاجی میرزا اسدالله تبریزی و سید محمد یزدی دامن زدن آتش فتنه را به توسط این انجمن به عهده گرفتند. و از قرار مذکور به طور غیر رسمی امر می‌رسید که عموم قاطرچی‌ها و فراش‌ها باید جزء همین انجمن باشند...»

پایان نقل قول از صور اسرافیل


توضیحات من:

١-منظور از «عراقی» در نوشته‌ی کسروی، فارس‌زبانان، مردمان فارسستان و یا قوم –ملت فارس امروزی هستند. تا دوره‌ی مشروطیت، روند تشکل هویت قومی ملی گروه‌های گوناگون فارس‌زبان در ایران به پایان نرسیده بود و  آن‌ها هنوز یک اسم قومی واحد نداشتند، هر چند اغلب «تاجیک» (در اصطلاح «تورک و تاجیک») و گاهاً مانند این نوشته «عراقی» و .... نامیده می‌شدند. با ظهور مشروطیت این دسته‌جات فارس‌زبان با نام قومی جدید «فارس» خوانده شدند (بر خلاف ادعای افراطیون ناسیونالیست- قوم‌گرای فارس و پان‌ایرانیست‌ها، «قوم فارس» امروزی و «پرس‌ها-پارسیان باستان» دو گروه و هویت قومی جدا از هم‌اند. فارس‌های امروزی یک قوم نوظهور و آمیخته‌ای از تاجیک‌های غربی، اعراب و تورک‌های فارس‌زبان شده بین قرون ١٩-١٦ هستند).

٢-کسروی این رویداد را تماما در بستر و محور کشمکش قومی تورک-فارس نقل و تشریح کرده است. بنا به کسروی، میرزا رحیم تبریزی می‌گوید مقصود از دعوت به تجمع، اتحاد و اظهار غیرت است. سپس توضیح می‌دهد «غیرت تورکیت ما چه شده، این چه بی‌غیرتی است که یک نفر عراقی (فارس) بچه‌ی تورک را بکشد و ببرد». همچنین می‌گوید «بعد از این هرکس پشت سر «ما» و علمای ما بد و ناسزا گوید ....». از این توضیحات معلوم می‌شود مقصد میرزا رحیم تبریزی از اتحاد و غیرت و ما، اتحاد تورک‌ها و مقاومت و اعتراض آن‌ها به ناسزاگویی و بدگویی به تورک‌ها و تحکم و مظالم عراقیان (فارس‌ها) بر آن‌ها که با ظهور جنبش مشروطیت رسمیت یافته به اوج رسیده بود است.

٣-در تاریخ اتفاق افتادن این ماجرا، نه تنها برای سیاست‌سازان و نخبه‌گان، بلکه برای بسیاری از عوام هم (مانند رحیم تبریزی) آشکار شده بود که جنبش مشروطیت، مدت‌هاست به حرکتی ضد تورک مبدل شده است. در آن مقطع، رهبری جنبش مشروطیت در دست قومیت‌گرایان افراطی فارس، باستان‌گرایان پان‌ایرانیست، سران پارسی هندوستان و زعمای زرتشتی بومی، رهبران شیخی و بابی-بیانی-ازلی، داشناکسوتیون و دیگر جریانات قومیت‌گرای افراطی ارمنی، آنارشیست‌ها و تروریست‌های قفقازی، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست، آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا، ... بود. وجه مشترک همه‌ی این دسته‌جات، نیات و مرام ضد تورک آن‌ها (انکار وجود ملت تورک، اعتقاد به ملت ایران، وطن ایران، ملی بودن زبان فارسی، شیطان‌سازی از تورک‌ها و دولت تورک قاجاری، و ....) و هدف پایان دادن به سلسله‌ی تورک قاجار و حاکمیت سیاسی تورک بر ایران بود. اعلانیه‌ی تاریخی میرزا رحیم تبریزی در اعتراض به بدگویی و ناسزاگویی و تحکم و مظالم عراقی‌ها (فارس‌ها) بر تورک‌ها، فی الواقع اعتراض و هشداری بود بر علیه ماهیت، جهت‌گیری و عمل‌کرد ضد تورک و  تورک‌ستیز جنبش مشروطیت ایران.

٤-بر خلاف وجه غالب در جبهه‌ی مشروطيت‌طلبان (متشکل از قومیت‌گرایان افراطی فارس، باستان‌گرایان پان‌ایرانیست، سران پارسی هندوستان و زعمای زرتشتی بومی، رهبران شیخی و بابی-بیانی-ازلی، داشناکسوتیون و دیگر جریانات قومیت‌گرای افراطی ارمنی، آنارشیست‌ها و تروریست‌های قفقازی، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست، آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا، ...)، که علنا ضد تورک و دارای تمایلات و افکار فوق العاده منفی در باره‌ی زبان تورکی بودند؛ جبهه‌ی مخالف مشروطیت در میان تورک‌ها، مشخصا روسوفیل‌ها و اسلام‌گرایان تورک، در واکنش به فارس‌گرایی و تورک‌ستیزی فزاینده‌ی حرکت مشروطیت به مدیریت بریتانیا و باستان‌گرایان و ....،کمابیش دارای موضع مثبتی به تورکیت و زبان تورکی بود: یکی از نخستین نشریات تورک‌زبان در تاریخ ایران بنام «آ موللا عمی» توسط انجمن اسلامیه در تبریز منتشر شده است؛ صمدخان شجاع الدوله و قبل از او روسوفیل میرفتاح مجتهد تبریزی نسبت به استقلال آزربایجان -خمسه و اتحاد آن با آزربایجان قفقاز موضع مثبتی داشتند؛ محتشم السلطنه والی آزربایجان، علی رغم مشروطه‌طلبان، مجوز تحصیل به زبان تورکی را داده بود؛ ....

٥-میرزا رحیم تبریزی در اعلانیه‌ی خود، «تورک‌ها» را به تجمع دعوت کرده است. اما کسروی می‌گوید کسانی از «آزربایجانیان» و «آزربایجانیان گمنام» جمع شدند. در اینجا کسروی «تورک» را عمداً و آگاهانه به «آزربایجانی» تبدیل کرده است. زیرا کسروی موقع نوشتن کتاب تاریخ مشروطه‌ی ایران، یک آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست ضد تورک شده بود و مطابق ایدئولوژی انقلاب مشروطیت ایران به «ملت ایران» با «زبان ملی فارسی» و «وطن ایران»؛ همچنین به «هویت قومی آزربایجانی» (در آن دوره ایالت آزربایجان تقریباً منطبق بر استان‌های فعلی آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی و اردبیل بود) به عنوان بخشی از «ملت ایران» معتقد بود. در ادبیات سیاسی مشروطیت و بعد از آن، «هویت قومی آزربایجانی»، جزء، ادامه و فورمی از «هویت ملی ایرانی» و نافی و انکار کننده‌ی هویت ملی تورک است. در قرن گذشته آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و .... برای ایجاد و جا انداختن و تثبیت «هویت قومی آزربایجانی» به جای «تورک»، به ایجاد تشکیلات و چاپ کتب و مقالات بی‌شمار با نام آزربایجان اقدام کرده‌اند («انجمن آزربایجان» در تهران و «انجمن ایالتی آزربایجان» در تبریز توسط تقی‌زاده، امیرخیزی، اردبیلی، ناصح ناطق، شفق،....؛ کتاب «تاریخ هجده‌ساله‌ی آزربایجان» توسط کسروی، کتاب «دانشمدان آزربایجان» توسط محمدعلی تربیت، مقاله‌ی «آزربایجان مساله‌ی حیات و ممات ایران» توسط ارانی، نشریه‌ی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» توسط پیشه‌وری و دیگران و ....). کاربرد اصطلاح آذربایجانیان به جای تورک‌ها از طرف کسروی در این نوشته هم در همین استقامت است.

٦-اصطلاحاتی که کسروی در مورد قبول کننده‌گان دعوت میرزا رحیم تبریزی بکار می‌برد را می‌باید ترجمه کرد:

آزربایجانیان گمنام: یعنی توده‌ی غیر نخبه‌ی مردم تورک. در آن زمان بر خلاف مردم گمنام، اکثر نخبه‌گان نام‌دار تورک مشروطیت‌طلب، موضع ضد تورک داشتند.

کهنه‌سربازان ممقان و آرونق: یعنی نظامیان تورک دولت قاجار.

فراشان درباری و نوکرهای حاجب الدوله: یعنی مقامات دولتی تورک که تمایلات تورک‌گرایانه داشتند و یا اقلاً بر خلاف رهبران مشروطیت، ضد تورک نبودند و از گفتمان ضد تورک مشروطه‌طلبان ناخشنود بودند.

٧- تاریخ‌نگاری ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا در باره‌ی جنبش مشروطیت ایران، یکسونگر و به شدت آمیخته با تحریف و جعل و وارونه‌نمایی است. از جمله بر خلاف تصویری که این تاریخ‌نگاری‌ها از جنبش مشروطیت عرضه کرده‌اند:

الف-اکثریت مردم به جنبش مشروطیت نپیوسته بودند، بلکه بی‌طرف بودند و جنبش مشروطیت- بر خلاف حرکت «اتحاد اسلام» در همان دوره- یک حرکت توده‌ای نبود. دقیق‌تر خواهد بود اگر که گفته شود اکثریت مردم، طرف‌دار قدرت‌مند بودند، هر کس که دست بالا را داشت، پیرو او می‌گشتند.

ب- اکثریت مردم، جنبش مشروطیت را یک حرکت ضد اسلامی می‌دانستند. به واقع هم رهبری این حرکت در دست گروه‌های باستان‌گرا، پارسیان هند و زرتشتی و داشناک‌های ارمنی و بویژه بابیان ازلی، همه با تمایلات ضد عربی-ضد اسلامی – ضد تورک بود.

ج-جنبش مشروطیت به دلایل بسیار از جمله پذیرش خشونت و آنارشیسم و تروریسم و بی‌قانونی؛ نیز موضع نژادپرستانه‌ی فارس‌گرا و ضد تورک و ضد عربش، به سرعت خصلت دموکراتیک و مترقی بودن خود را از دست داده و تبدیل به حرکتی غیر دموکراتیک و ارتجاعی شده بود.

د-تقدیم وقایع آن دوران به صورت سیاه-سفید و صرفاً مقابله‌ی دو خط ارتجاع و ترقی، آزادی‌خواهی و استبداد، مشروعه و مشروطه و .... از سوی تاریخ‌نگاری ایران‌گرا و آزربایجان‌گرا، تحریف واقعیات و خیال‌پردازی است. نه جریان مشروطیت و رهبران آن همه مترقی و آزادی‌خواه بودند و نه همه‌ی مخالفین آن مرتجع و مستبد. افزون بر آن، در تورک‌ایلی جریان اصلی سیاسی و هویتی، «اتحاد اسلام» و ادامه‌ی آن «اتحاد و ترقی» و ... بود، نه مشروطیت.

٨-کسروی در این نوشته نیز، طبق معمول به تخریب و ترور شخصیت مخالفین می‌پردازد. به عنوان نمونه وی از کسانی که به جهت‌گیری ضد تورک و فارس‌گرایی جنبش مشروطیت معترض بودند با نام «اوباش» یاد می‌کند و میرزا عبدالرحیم تبریزی را «مرد نیرنگ‌ساز و بی‌آزرم» می‌نامد. (احتمال دارد کسروی لقب «فال‌چی» را هم -به منظور تحقیر میرزا رحیم تبریزی- خود به نام وی افزوده باشد). در حالیکه خود کسروی شخصیتی بی‌آزرم بود و آثار پر از تحریف و وارونه‌نمایی و دروغ‌پردازی‌اش در باره‌ی جنبش مشروطیت و ... نمونه‌ی اعلای نیرنگ‌بازی و فریب‌کاری است.

٩-کسروی در آثار خود، مانند همه‌ی پان‌ایرانیست‌ها و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست، به تحقیر و مسخره کردن هر کس و هر جریانی که مدافع هویت ملی تورک باشد می‌پردازد. وی این اعتراض و تجمع در دفاع از تورکیت را هم یک «داستان خنده‌آوری» می‌نامد و می‌گوید که «این داستان عنوانی به دست متلک‌گویان داد و برخی روزنامه‌ها به شوخی‌هایی برخاستند».

١٠-کسروی در این نوشته، با نیرنگ و فریب و جعل و تحریف سعی می‌کند این‌گونه وانمود سازد که در ایران مساله‌ای به اسم تورک و فارس وجود نداشته و کشمکش تورک-فارس دسیسه‌ی دربار قاجار برای ایجاد دشمنی و هم‌چشمی بین آنان است. در حالیکه بنا به اسناد و منابع بی‌شمار و بر خلاف ادعای کسروی، نه تنها کشمکش تورک و فارس در سرتاسر دوره‌ی قاجاری وجود داشت، بلکه خود جنبش مشروطیت محصول و یک طرف این کشمکش (طرف فارس‌گرا و ضد تورک) بود. اساساً تاسیس دولت تورک قاجار توسط آغامحمدخان قاجار که دارای شعور ملی تورک بود، حاصل کشمکش تورک و تاجیک بود (در آن زمان روسیه‌ی تزاری و بریتانیا تصمیم به تاسیس دولتی ایرانیک در ایران گرفته بودند. آغامحمدخان قاجار با تاسیس دولت تورک قاجاری به چیره‌دستی طرح ضد تورک این دو دولت استعمارگر را عقیم ساخت).

١١-حقیقتی است که در آن سال‌ها دربار قاجار بویژه اطرافیان مظفرالدین شاه، موضع آشکار تورک‌گرایانه داشت و به همین سبب مورد هجوم مشروطیت‌طلبان افراطی که همه فارس‌گرا و ضد تورک بودند واقع شده بود. به واقع مخالفت و دشمنی مشروطه‌طلبان و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست موسوم به احرار و مجاهدین و دموکرات‌های آزربایجان مانند کسروی و سران انجمن آزربایجان-تهران و انجمن ایالتی آزربایجان-انجمن غیبی تبریز و .... با دربار قاجاری، بیش از آنکه زائیده‌ی آزادی‌خواهی و استبدادستیزی دسته‌ی اول باشد، معلول تورک بودن و تورک‌گرائی سران دولت قاجاری بود. به همین دلیل است که پس از ساقط شدن دولت تورک قاجاری، همه‌ی رهبران تورک مشروطیت‌طلب و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست، یک‌باره شعارهای آزادی‌خواهانه و ضد استبدادی خود را فراموش کرده و به متحدان رضاخان و ارکان رژیم دیکتاتوری رضاشاهی تبدیل شدند (تقی‌زاده، کسروی، جلیل اردبیلی، شفق، ناصح ناطق، غنی‌زاده، یکانی، فیوضات، و .....). تو گویی ماموریت مشروطیت‌طلبان صرفاً ایجاد جنگ داخلی بین تورکان، تضعیف و ساقط کردن دولت تورک قاجاری، رسمی کردن زبان فارسی، تجزیه‌ی وطن تورک –تورک‌ایلی بین ایالت آزربایجان و هفت ولایت دیگر، ساقط کردن دولت تورک قاجار و پایان دادن حاکمیت سیاسی تورک بر ایران و ... بود.

١٢- در این نوشته رحیم تبریزی -با فرض راست‌گویی کسروی و امانت‌داری‌اش در نقل گفته‌های او- از خشونت بر علیه مخالفین و بابیان و لامذهبان دفاع می‌کند. بی‌هیچ شبهه‌ای این موضع محکوم و مذموم است. اما یکی از دلائل رواج این‌‌گونه خشونت آن بود که مشروطه‌طلبان افراطی خود خشونت بی حد و مرز و غیر قانونی را بر علیه مخالفان و دیگراندیشان بکار می‌بردند و از جمله از ترور و اعدام مخالفین برای سرکوب و حذف فیزیکی آن‌ها استفاده می‌کردند. جنبش مشروطیت ایران از این منظر (باب کردن خشونت و قتل‌های سیاسی، آنارشیسم، تروریسم، بی‌قانونی) نقشی تاریخی در انحراف مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز و مدنی و اصلاحی مردمان ایران در دوره‌ی قاجاری و سد کردن روند توسعه‌ی مدنی ایران و بویژه منطقه‌ی آزربایجان داشته است. به عبارت دیگر در اینجا رحیم تبریزی می‌گوید که بعد از این، باید با ترور و سرکوبی که از سوی مشروطه‌طلبان افراطی صورت می‌گیرد، مقابله به مثل نمود.

١٣-وقوع این ماجرا در تهران و به پیشگامی یک تبریزی حائز اهمیت است. زیرا نشان می‌دهد توده‌ی مردم تبریز دارای شعور ملی تورک بودند. در حالیکه اکثریت مطلق نخبه‌گان تبریز، در طول قرن نوزده فارس‌گرا و ایران‌گرا و دارای مواضع ضد تورک شدید بودند. همچنین این واقعیت را تائید می‌کند که تهران پایتخت دولت قاجار، تا انقلاب مشروطیت صبغه‌ی تورکی داشته است. در آن دوره اکثریت جمعیت شهر تهران هم تورک بود. اما با ظهور جنبش مشروطیت، روند فارس‌شونده‌گی تورک‌های ساکن در تهران و همچنین مهاجرت دیگر ملیت‌ها به آن شتاب گرفت و تورک‌ها به اقلیتی در این شهر تبدیل شدند.

١٤-میرزا رحیم تبریزی در اعلانیه‌ی خود از «بد و ناسزا گفتن به ما» یعنی تورک‌ها سخن می‌گوید. در دوره‌ی مشروطیت فحش و ناسزاگویی علنی به تورک‌ها و تورکیت قبح خود را از دست داد، حتی رسمیت یافت. در حالیکه قبل از مشروطیت تورک و تورکمان بودن از سوی شعرا و مولفین به عنوان صفت و مزیتی در مدح شاهان و مقامات قاجاری بکار می‌رفت، در ادبیات مشروطیت، تورک و تورکمان بودن شاهان و دربار قاجار به ابزاری برای تحقیر و شیطان‌سازی و مسخره کردن آن‌ها تبدیل شد. کار بدانجا رسید که حتی در تهران پایتخت قاجاری، فارس‌ها دیگر می‌توانستند با گستاخی تمام مظفرالدین شاه را مسخره کرده و «آبجی مظفر آمده، با تورکای خر آمده» سر دهند. شیطان‌سازی از تورکیت یکی از عواملی است که (به منظور فرار از آن)، باعث ایجاد «هویت قومی آزربایجانی» از سوی مانقورت‌های تورک (آزربایجان‌گرایان ایران گرا، آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست،....) شد.

١٥-تمام موارد ذکر شده کمابیش در مورد روایت صوراسرافیل هم صادق است. این روایت نیز به تحقیر و مسخره کردن تورکیت و ترور شخصیت میرزا رحیم تبریزی پرداخته است: او را خبرچین، جن‌گیر، می‌نامد و ملحق شونده‌گان به حرکت اعتراضی او را الواد و اشرار و اوباش و قاطرچی‌ها و مهترها و فرّاش‌ها می‌خواند. صور اسرافیل نیز با «تورک بی دین» نامیدن میرزا غلام‌علی و ربط دادن حادثه به تبریزیان، به شیطان‌سازی از تورکیت پرداخته و ضمنا ماهیت قومی تورک این اعتراض را معترف شده است...

No comments:

Post a Comment