اشعار تورکی شاعری با تخلّص «قوتی» در مدح فتح بغداد توسط شاه عباس اول، و اصطلاحات «معنی تورکی» (مانی) و «تورکیات» در آن
مئهران باهارلی
رسول جعفریان در ضمن یک مقاله[1] به معرفی یادداشتهای پشت نسخهای خطی از کتاب فقهی «ارشاد الاذهان الی احکام الایمان» اثر علامه حلی (متوفی ١٣٢٥ میلادی) پرداخته که در صفحهی دوم و سوم مانده به پایان آن اشعاری به فارسی و تورکی در بارهی شاه عباس اول و فتح بغداد به سال ١٦٢٢ میلادی و آب نجف آمده است. به گفتهی جعفریان این نسخه که در کتابخانهی ابن مسکویهی اصفهان نگهداری میشود توسط عبدالکاظم بن سلام الله موغاری در سال ١٥٦٥ میلادی کتابت شده و تحریر آن در ٢٧ آوگوست آن سال خاتمه یافته است. شمار صفحات متن اصلی کتاب ٣٢٦ است و چند صفحه در ابتدا و انتها نیز وجود دارد که یادداشتهای مذکور روی آنها نوشته شده است.
رسول جعفریان در مقالهی خود عکس اشعار تورکی مذکور و متن آنها را با قرائت و ترجمهی یوسف بیگباباپور و رحیم نیکبخت داده است. سپس ریشهشناس تورک محمد اردم در یک نوشته[2] به تصحیح چند خوانش در این اشعار تورکی پرداخته است. هرچند این دو نشر به درجهی بسیاری قرائت و ترجمهی این اشعار تورکی را ممکن ساختهاند، با اینهمه تصحیح قرائت چند کلمه، اشاره به کاربرد اصطلاحات «معنی تورکی» و «تورکیات» توسط نویسندهی کتاب در رابطه با این اشعار که تاکنون بدانها دقت نشده بود، همچنین بازنویسی ترجمهی صحیحتر و دقیقتر اشعار ضروری است. در زیر متن اشعار تورکی مذکور به قرائت خودم، سپس ترجمهی دقیق آنها به فارسی، بعد از آن چند تصحیح ضروری و در نهایت اطلاعاتی در بارهی عقاید دینی و سیاسی و همچنین تخلص این شاعر تورک را دادهام.
اصطلاحات «معنی تورکی» و «تورکیات»
در این کتاب در رابطه با این اشعار تورکی دو اصطلاح جالب «معنی تورکی» و «تورکیات» استفاده شده که تاکنون به آنها دقت و اشاره نشده بود.
«معنی تورکی»: این اصطلاح در معرفی بیت مادهی تاریخ تورکی «آلدی عراقِ عربی، شاهین ترانهلهری - بو فتحه تاریخ اولدو، «اییی قهوهخانهلهری» به کار رفته است. در اینجا «معنی» همریشه با «مانی» در میان تورکمانان عراق و «ماهنی» (آهنگ و ترانه) در جمهوری آزربایجان، اما به معنی «بایاتی» (رایجترین فورم شعر فولکولوریک تورک و در ادبیات شفاهی تورکایلی مرکب از چهار مصراع کوتاه هفت هجایی که مصراعهای اول، دوم و چهارم هم قافیه و مصراع سوم آزاد است)، و اصطلاح «معنی تورکی» که تاکنون به آن دقت نشده بود به معنی آهنگ و ترانهی تورکی است. جالب توجه است که در خود بیت هم، کلمهی تورکیالاصل «ترانه» که مترادف معنی – مانی – ماهنی است به کار رفته است[3]. بنابراین ترانه در این بیت مطابق با عنوان آن «معنی»، باید به صورت «آواز تورکی» معنی شود، و نه عزم و اراده و خواست.
«تورکیات»: این تعبیر در آخر غزل تورکی فتحنامه، در جملهی عربی «وقع هذه الترکیات لیله نیروز سنه ١٠٣٤» (این تورکیات پیدا و بیان شد در شب نوروز ١٦٢٥) به کار رفته است. اصطلاح «تورکیات» که به معنی سرودهها و نوشتههای تورکی معمولا پراکنده و منسوب به یک شخص است، تاکنون خوانده نشده و یا به صورت اشتباه «ترکیبات» خوانده شده بود.
متن اشعار تورکی
ایضاً للشّاه روح
١-خسرویِ
ایران که بو اقبال و بو توفیق ایله
هر بیرهر سولتانی،
هر خانی، بیرهر جمجاه اولور
٢-بو
عدالت، بو مروّت، بو کَرَم کیم اوندا وار
ذاتِ مهدی تهک
خلیفهیْ حضرتِ الله اولور
٣-ائتدی
ایران اؤلکهسینی رشکِ گولزارِ جنان
اؤیله کیم رضوان اگر گؤرسه آنقا دلخواه اولور
٤-اصفهانا
عرشِ اعظمدهن، ملایک خیلیدین
کفر و ایمان
گؤرمهک ایچون کهکشاندان
راه اولور
٥-بر
طرف ائتسه تبرّایی اگر اوْل شاهِ دین
جامعِ ادیان نه،
بل کلِّ جهانا شاه اولور
٦-حق
تجلّیسی مظاهرده جلال ایله جمال
عارفِ کامل یانیندا
کفر ایله ایمان اولور
٧-یئتمیش ایکی ملّتین طورونا حقّ ائتدی ظهور
قامو یوللار
دوستونون اطوارینا یکسان اولور
٨-حق
اگر ایستهر برایایی بیرهر امّت ائدهر
کیم اونون
درمانی درد و دردی ده درمان
اولور
٩-حاصلا
بو شاهِ دین، بو نسلِ خیرالمرسلین
کیم اونون
القابی حقدهن سیّدِ شاهان اولور
١٠-خیرسیزینی
کهسدیره، عدل ائیلهییپ، ظولمو قیریپ
مُلکِ ایرانین
محقّر کلبهسی رضوان اولور
١١-اختلافْ
دُبّونده منع ائتمهسه هر کهسیلهنی
بو «قوتی»نین شورهکاتی دا نگارستان اولور
وقع هذه الترکیات لیله نیروز سنه ١٣٠٤
***
تواریخ که قبل از فتح بغداد گفته شد
......
و له
١٢-اوْل شاه کآنقا
چرخچی مریخدورور
اعدایا اونون
شوکتی توبیخدورور
١٣-بغداد
آلیندی و اونون فیضیندهن
«توفیقاتِ آله»
تاریخدورور
***
١٤-ایستهمهزهم
محیلْ فلکدهن بهانهلهر
جِسرین قیراغین
ایستهرهم و قهوهخانهلهر
١٥-رقص
و سماعِ مولوییی حقدهن ایستهرهم
کیم علمِ قال
وسوسهسیدیر، فسانهلهر
***
ایضاً فی تاریخ الفتح
معنی تورکی
١٦-آلدی
عراقِ عربی، شاهین ترانهلهری
بو فتحه تاریخ
اولدو، «اییی قهوهخانهلهری»
***
ایضاً له
١٧-حقدهن همیشه
عارفه فیض و صفا یئتهر
بغداد فتحنامهسی
بیزلهرگه ها یئتهر
١٨-مُلْکِ
عراق مکّهیه دهک شاها پیشکش
عارف اولانا
حلّه ایله کربلا یئتهر
***
١٩-گاه
کربلادا ساکن اولام، گاه نجفده کیم
شهبازِ روحا
هانی بؤیله آشیانهلهر؟
***
٢٠-آلیندی
خسرویِ ایران ایچون عراقِ
عرب
که صرف ائده نجف و کربلادا نقدِ طرب
تصحیح قرائت و معنی صحیح چند کلمه
کسلنی – کهسیلهنی: در بیت ١١. به صورت «کسیلنی» (بیگباباپور - نیکبخت) و «کسیلی» (اردم) خوانده شده است. اما در زبان تورکی کلمهای به شکل کسیلی وجود ندارد. قرائت صحیح «کَسیلَنی» به املای تورکی «کهسیلهنی» به معنی «آن که بریده و دور افتاده است را» میباشد. در اینجا اصطلاح «کهسیلهن» به معنی کسی که از یک جمعیت مذهبی و طریقت و دین روی بر میگرداند و جدا میشود، صوفی و عارفی که با بریدن از زن و فرزند و اجتماع برای عبادت عزلت میجوید و گوشهنشینی میکند است. کهسیلهن در نامهای جوغرافیایی نیز، اماکنی منسوب به صوفیان عزلتجو به کار رفته است. مانند روستای کهسیلهن - کسلان در دهستان تیرچایی بخش کندوان شهرستان میانه در استان آزربایجان شرقی (نام تورکی کسلان به صورت دو شخص کسل و مریض ریشهیابی – ریشهبافی شده است).
کهسیلهن مشتق از مصدر «کهسیلمهک» به معنی بریدن از خلق خدا، عزلتگزینی و جامعهگریزی؛ و به عنوان یک تعبیر مذهبی به معنی جدا شدن، دور شدن، قطع رابطه کردن، منصرف شدن از یک جمعیت و گروه مذهبی و طریقت و دین و .... است (در بیت ١٠ همین شعر فعل «کهسدیرمهک در معنی کاملا متفاوت از بین بردن و متوقف کردن هم به کار رفته است. در ادامه).
مصدر
کهسیلمهک در معنی اصطلاحی دینی به عنوان نمونه در کتاب «البویروق تورکی» چندین
بار به کار رفته است:
-
«عوامِ ناسدان منقطع اولوپ، ... عوامدان کهسیله و خلقدهن عزلت
ائیلهیه، ...»
- «قاچان بیر کیشی طالبِ حقّ اولا و داخی اولیاء درگاهینا گهله، اهل وئریپ اهتهک توتسا، ارادتیله تسلیم اول.س.ا، اولیاءیا اقرار وئریپ ایمان گؤتورسه؛ بو دونیا خلقیندهن کهسیلیپ اولیاء گروهوندان اولا ...»[4].
در «تاراما سؤزلویو» مثالی از کاربرد واژهی «کهسیلهن» به همین معنی در قرن شانزده میلادی آمده است: «بهندهن کهسیلهنه اولاشیرام، توبه ائدهنی قبول ائدهرهم» ترجمه: به کسی که از من جدا و دور افتاده است واصل میشوم، آن که را توبه کند میپذیرم (تاراما سؤزلویو: ج ٤).
دبنده - دُبّونده: در بیت ١١. این کلمه که در نسخهی خطی به صورت دبنده نوشته شده را به صورت دینده – دینده یعنی در دین خواندهاند. حال آن که این کلمه دبنده – دُبّونده از دُبّ در عربی به معنی حال، طريقه و مذهب[5] است. «اختلافْ دُبّونده» یعنی در طریقِ اختلاف. مصراع «اختلافْ دُبّونده منع ائتمهسه هر کهسیلهنی» یعنی اگر در طریق اختلاف (اختلافافکنی در عرصهی مذهبی و دینی) هر آن که جدا شده و دور افتاده را منع نکند ....
ایستهمهزهم: نمیخواهم. در بیت شمارهی ١٤. به صورت ایشیتمهزهم (نمیشنوم) خوانده شده است. شاعر در مصرع اول آنچه را که نمیخواهد (محیلْ فلکدهن بهانهلهر ایستهمهزهم، بهانههای فلک مکار) و در مصرع دوم آنچه را که میخواهد (جِسرین قیراغی و قهوهخانهلهر ایستهرهم، کنار پل و قهوهخانهها) میشمارد.
عربی: در بیت ١٦. به صورت عزلی خوانده شده است. عراق عربی: عراق عرب را
ها یئتهر: بیت ١٧. «ها» اداتی تورکی بیان کنندهی تسلسل و پی در پی بودن و تکرار سریع، و ترکیب «ها یئتهر» به معنی پی درپی و به سرعت میرسد است. «بغداد فتحنامهسی بیزلهرگه ها یئتهر» یعنی (الهام برای سرودن) فتحنامهی بغداد پی در پی و به سرعت به ما میرسد.
برطرف ائتسه: برطرف ائتمهک در تورکی به معنی از بین بردن و نابود کردن و از میان برداشتن است. در مقالهی جعفریان این اصطلاح به صورت «بیر طرف آتسا» خوانده و به یک طرف بیانداز معنی شده است.
بل کلّ جهانه: یعنی بلکه و شاید برای تمام جهان. «پس کل جهانه» خوانده شده است.
بیزلارغه: به معنی بیزلهره یعنی به ماها در تورکی شرقی – جغتایی است. در مقالهی جعفریان در مقابل آن «مفهوم نشد» نوشته و به صورت «بیزلار نه ها» تصحیح شده است.
قرائت -ننگ به صورت تک: در مقالهی جعفریان پسوندهای مالکیت سوم شخص مفرد مختوم به حرف نون غنه یعنی -ننگ به صورت ادات «تک» به معنای یکه و تنها خوانده شده است. اوننگ ← او تک، قوتیننگ ← قوتی تک، ....
خیرسزنی - خیرسیزی: به معنی دزد را. خیرسیز به معنی دزد است. در مقالهی جعفریان به صورت خیره سر خوانده شده است. «خیرسیزنی کهسدیره» یعنی دزد(ی) را از بین ببرد.
شورهکات: به معنی زمین شور، شورستان، کویر. شوره گان قرائت شده است.
برایایی: معادل برایانی در تورکی ما و به معنی برایا را، یعنی مردم را است. به صورت برایاسی خوانده و در مقابل آن «مفهوم نشد» نوشته شده است.
شاهینگ ترانهلهری: به معنی آهنگها و ترانهها و آوازهای شاه، مترادف «معنی» (مانی) در تیتر بیت و جمع است. در مقالهی جعفریان به صورت مفرد اراده و خواستهی شاه معنی شده است.
تورکیات: این اصطلاح که در قالب «الترکیات» در جملهی عربی پایان غزل تورکی فتحنامه به کار رفته، در مقالهی جعفریان به صورت (الترکیبات ؟) خوانده شده است.
تاثیرات تورکی شرقی، خیلیدین، بیزلارغه، آنگا:
در این اشعار در دو مورد تاثیر تورکی شرقی (چاغاتای - جغتایی) دیده میشود. یکی کاربرد پسوند -دین به جای -دهن (از فارسی) در «خیلیدین» به جای «خیلیندهن» (بیت ٤) (در بقیهی موارد همه جا فورم -دهن – دان غربی به کار رفته است)، دیگری کاربرد پسوند -گا، -غه (به در فارسی) در «بیزلارغه» به جای «بیزلهره» (بیت ١٧)، و آنگا (اونا) و کانگا (که اونا) است. (من آنگا و «بیزلارغه» را بنا به قانون هماهنگی اصوات به شکل «آنقا» و «بیزلهرگه» نوشتم).
تاثیرات تورکی عوثمانلی:
در این اشعار تاثیرات تورکی عوثمانلی – آناتولی غربی هم دیده میشود: کاربرد «اییی» به جای ائیی و یاخشی، «اؤیله» به جای ائیله (اما «بیله» به جای بؤیله)، و پسوند -یی به جای -نی (را در فارسی): «تبرایی» به جای تبرّانی، «برایایی» به جای برایانی، «مولوییی» به جای مولوینی، «خیرسیزنی» به جای خیرسیزی. استفاده از «حاصلاHâsıla » به جای حاصلاً هم از تاثیرات تورکی عوثمانلی است.
تاثیرات تورکی تورکمانی قدیم:
«ایستهمهزهم» به جای ایستهمهم و یا ایستهمهرهم؛ «قامو» به جای هامی؛ و کاربرد نون غنه نگ
سلطان - سولتان: سلطان در این شعر در ردیف خان و یک عنوان، صاحبمنصب نظامی و مقام لشکری است. در این معنی در گذشته بعضا فورم «سولتان» (در مقابل سلطان به معنی خاقان و پادشاه) مخصوصا از طرف کاتبان عوثمانلی استفاده میشد[6].
ترجمهی اشعار تورکی به فارسی (از مئهران باهارلی)
١-با
این اقبال و توفیقی که خسروی ایران دارد، هر سولتان (مقام لشکری) و هر خان (حاکم
کشوری) او، همانند یک جمجاه (پادشاهی بزرگ و بلندقدر دارای مقام و منزلتی مانند
جمشید شاه) است.
٢-این
عدالت و این مروت و این کَرَمی که در خسروی ایران وجود دارد، او را بسان ذات مهدی،
خلیفهی حضرت حق میسازد.
٣-خسروی
ایران کشورش را رشک گلزار جنان کرد. آنچنان که اگر باغ رضوان ایران را ببیند، دلخواه
و طالب او میشود.
٤-
برای آن که خیل ملایک از عرش اعظم آمده کفر و ایمان (تجلی حق در نزد عارفان کامل) را
ببیند، از کهکشان به اصفهان یک راه کشیده میشود.
٥-اگر آن شاه دین، تبرا (بیزاری و دشمن شمردن مسلمانان غیر شیعه)
را از میان برده برچیند، نه فقط بر جمیع ادیان، بلکه بر کل جهان شاه میشود
٦-
[در نزد اهل صورت] تجلی نشانههای حق، صفات جلال و جمال اوست. اما در نزد عارف
کامل، کفر و ایمان تجلی حق هستند.
٧-حق
بر کوه طور همهی هفتاد و دو ملت ظهور کرد. (چرا که) تمام طرق و راهها(ی به ظاهر
متفاوت) در اطوار و حالات دوست یکسان هستند.
٨-حق
اگر میخواست میتوانست تمام آفریده شدهگان و خلایق را به امت (هدایت شده و ایمان
آورده به پیامبر) تبدیل کند. (اما این را نکرده است. زیرا) درمان وی درد و درد وی
درمان است (هدایت به راه راست عین گمراهی است).
٩-ماحصل
آن که این شاه دین، این از نسل خیرالمرسلین، که القاب داده شده به وی از سوی حق «سید
شاهان» است،
١٠-اگر
دزد(ی) را از بین برده، ظالمان را محو و دادگستری و عدالت را برقرار کند، کلبهی
محقر سرزمین ایران تبدیل به باغ بهشت میشود.
١١-و اگر در طریق اختلافافکنی (به سبب اعتقادات دینی)، هر آن که بریده و دور افتاده است را منع نکند، شورهزار این «قوتی» هم به باغی پر از گل و گیاه تبدیل خواهد شد.
١٢-آن
شاه که مریخ پیشقراول لشکر او است، و هیبت و عظمت وی بر دشمنانش بسان توبیخ است
١٣-[توسط
او] بغداد فتح شد و با الهام از آن، مادهی تاریخ فتح «توفیقات آله» (١٠٣٣) است.
١٤-از
فلک حیلهگر و مکار بهانه نمیخواهم، کنار پل و قهوهخانهها را میخواهم
١٥-
از حق طالب رقص و سماع مولویه هستم. چرا که وسوسهی علم قال (فقه و شریعت و حدیث و
...)، افسانههایی بیش نیستند
١٦-ترانهی
تورکی: آهنگهای شاه، عراق عرب را فتح کرد. و مادهی تاریخ این فتح قهوهخانههای
نیکو شد
١٧-
همیشه از جانب حق به عارف، فیض و صفا میرسد. برای ماها هم (الهام برای سرودن شعر
تورکی) فتحنامهی بغداد پی در پی میرسد.
١٨-سرزمین
عراق تا مکه پیشکش شاه باد. ولی برای کسی که عارف است، حله و کربلا کفایت میکند.
١٩-گاه
ساکن کربلا و گاه ساکن نجف هستم. برای توغان و ترلان و شنقار روح کجا چنین آشیانههایی
پیدا میشوند؟
٢٠-عراق عرب برای خسروی ایران فتح شد تا که سرمایهی موجود شادی را در نجف و کربلا خرج کند
ارزیابی این تورکیات و اعتقادات سرایندهی آنها
١-سرایندهی غزل مدحیه - فتحنامهی تورکی و سرایندهی تورکیات، هر دو (در صورت دو شخص متفاوت بودن) دارای فرهنگ تورک هستند. تساهل و تسامح دینی منعکس شده در غزل مدحیه، کاربرد اصطلاحات «معنی تورکی» به معنای ترانهی تورکی و «تورکیات» به معنی سرودهها و نوشتهجات تورکی در معرفی اشعار دیگر و تعلق سرایندهی این اشعار به طریقت تورک مولویه (در ادامه) در تطابق با فرهنگ تورک و اسلام تورک است.
٢-سرایندهی غزل فتح - مادهی تاریخ تورکی «قوتی»، وابسته به «اسلام متصوفه» است. چرا که از عارف کامل، یکی شمردن ایمان و کفر و تجلی حق بودن هر دوی آنها به یک اندازه، و یکسان بودن طرق مختلف هفتاد و دو ملت (از جمله اسلام با غیر اسلام) در نزد حق و دوست، لزوم احترام به حفاظت از تنوع عقیدتی و دیگر مفاهیم و اعتقادات متصوفه سخن میگوید. استفاده از «شاه» در توصیف او در عبارت «ایضاً للشّاه روح» هم این تثبیت را تائید میکند. شاه لقبی عام است که درویشان و صوفیان به اولیاء، مراد، مرشد، شیخ، دهده و پیرشان كه اغلب نسبت به سیادت میرسانیدند و بازماندهگان پیغمبر اسلام محسوب میشدند میدادند.[7]
٣- سرایندهی غزل فتح - مادهی تاریخ تورکی «قوتی»، میگوید اگر خدا میخواست همهی خلایق را به امت مومن به پیغمبر تبدیل میساخت. اما این کار را نکرد. بنابراین در وجود اعتقادات دینی متفاوت و متضاد و هفتاد و دو ملت حکمتی نهفته است. این بیان آشکارا مخالفت با فلسفهی امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و خشونتورزی و خشونتپروری در اسلام متشرعه و شیعی امامی است. او میگوید شاه نباید برای از بین بردن تفاوتها و تضادهای عقیدتی برخیزد. زیرا درمان خدا با درد او یکی است. یعنی آنچه ظاهرا کفر و ایمان هستند در باطن و به واقع یک چیز و هر دو تجلی حق هستند و کفر به همان اندازهی ایمان، صحیح، مفید، ضروری و مستحق محافظت است.
٤- سرایندهی غزل فتح - مادهی تاریخ تورکی «قوتی»، از شاه میخواهد به تبرا و اعلام بیزاری و دشمن شمردن غیر شیعیان پایان دهد (تبرائیان دستهجات تروریست دولتی در زمان شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب بودند که در کوچه و خیابان به قتل کسانی که خلفای قبل از علی را لعن و نفرین نمیکردند میپرداختند) و از دور کردن و راندن دورافتادهگان و جداشدهگان به سبب تفاوت در اعتقادات دینیشان اجتناب کند. در این صورت است که شورهزارهای یکرنگ و مرده و فاقد گل و گیاههای متنوع، به باغهای پر از گل و گیاههای رنگارنگ و زنده تبدیل خواهند شد و شاه هم با بدست آوردن رضا و قلوب پیروان دینهای گوناگون بر همهی آنها، بلکه بر کل جهان حاکم خواهد شد.
٥- سرایندهی غزل فتح - مادهی تاریخ تورکی «قوتی»، به شاه توصیه میکند به جای سلوک در جادهی اختلافافکنی مذهبی و دشمن شمردن و راندن دیگراندیشان و دیگرباوران دینی، به زمامداری اخلاقی متوجه شود، دزدی در کشور را متوقف، ظلم را ریشهکن و عدالت را برقرار سازد.
٦- غزل فتح - مادهی تاریخ تورکی «قوتی» یکی از نمونههای جالب اعتراض متصوفهی تورک به تنگنظریها و بنیادگرائی شیعهی امامی شاهان صفوی، تفرقهافکنی مذهبی، تروریسم دولتی (تبرائیان)، فساد اداری و بیعدالتی در دستگاه دولتی آنان است. «قوتی» صراحتاً شاه عباس اول را دعوت به دادگستری و عدالت، مبارزه با دزدی، دوری از ظلم، پایان دادن به اختلافافکنی در عرصهی مذهبی، ترک تروریسم بنیادگرایانهی دولتی شیعی تحت عنوان تبرّا، .... و بدین ترتیب من غیر مستقیم متهم به دزدی و ظلم و اختلافافکنی مذهبی و تروریسم دولتی شیعی و ... میکند.
٧-سرایندهی تورکیات به طریقت متصوفهی «مولویه» منسوب است. وی میگوید علوم شرعی چون فقه و حدیث، یعنی مجلس قال وسوسه و هوسهایی بیش نیستند، او به جای اینها خواستار رقص و سماع مولویه یعنی مجلس حال است. لازم به ذکر است طریقت مولویه هم مانند دیگر طریقتها و مذاهب و ادیان (به جز مسیحیت) در دولت قیزیلباش سرکوب میشد. سرکوب و طرد و بیرون راندن پیروان طریقت سنّی مولویه منسوب به مولانا جلالالدین بلخی ثمّ رومی از ایران، در متن سیاست عمومی صوفیزدائی - قیزیلباشکُشی شاهان خاندان صفوی، در زمان اسماعیل اول و تهماسب آغاز شد، در دورهی شاه عباس اول به اوج رسید و تا آخر سلسلهی قیزیلباشیه ادامه یافت.
٨-در تاریخ دولتمداری تورک اشعار در مدح فتوحات و ظفرهای جنگی و مادههای فتح معمولاً یا به امر مقامات رسمی و یا برای تقدیم به آنها سروده میشدند، یعنی اسنادی رسمی بودند. غزل تورکی «فتحنامه» و مادههای تاریخ بیت «معنی تورکی» و رباعی «توفیقات آله» هم این چنیناند. این نیز نشان میدهد که در دورهی شاه عباس اول، زبان تورکی همچنان یک زبان رسمی دوفاکتوی دولت قیزیلباشیه بود.
شاعر: روحالله بن محمد الهمدانی؟ روحی بغدادی؟ تخلص شاعر: قوتی ؟ قوقی، فوقی ؟
١-سرایندهی غزل مدحیه - فتحنامهی تورکی که به صورت «شاه روح» معرفی شده، تخلص «قوتی» را به کار برده است. رسول جعفریان احتمال داده که سرایندهی اشعار دیگر «روحالله بن محمد الهمدانی» (روحالله محمداوغلو همدانلی)، صاحب این نسخه در سال ١٥٨٤ میلادی که نام او در دیگر جاهای کتاب برده شده، باشد. یکی بودن غزلسرا «شاه روح» متخلص به «قوتی» و سرایندهی تورکیات محتمل است. آیا «روح» در بیت «گاه کربلادا ساکن اولام، گاه نجفده کیم - شهبازِ (روح)ا هانی بؤیله آشیانهلهر؟» از تورکیات، اشاره به سرایندهی غزل مدحیه «شاه روح» است؟
٢-بین سرایندهی غزل فتحنامهی تورکی متخلص به «قوتی» و شاعر مشهور عوثمانلی «روحی بغدادی» تشابهات بسیاری وجود دارد. روحی بغدادی هم در همان دوره و در همان مکان (عراق عرب، نجف، کربلا، ...) میزیست، منسوب به طریقت مولویه بود، در عراق و شام با بزرگان دولتی و ادبی و هنری حشر و نشر داشت و دارای وجهی نقاد بود و از ریاکاران و بددلان و ... به شدت انتقاد میکرد[8]. آیا احتمال دارد سرایندهی غزل مدحیه که به صورت «شاه روح» معرفی شده و سرایندهی تورکیات که آشکارا وابسته به طریقت مولویه است یکی و همان روحی بغدادی باشند؟ برای پاسخ به این سوال لازم است مشخص شود که آیا روحی بغدادی به غیر از «روحی» تخلص «قوتی» هم داشته و یا نه؟
٣-در بیت آخر غزل مدحیه - فتحنامهی تورکی کلمهای به صورت «قوتی» آمده که ظاهرا تخلص شاعر است. محمد اردم احتمال داده که این نام «قوقی»، آن هم شاید «موللا فوقی یزدی» باشد که با تورکی هم آشنا بوده و الفاظ تورکی فراوانی در اشعارش میآورده است. (در مراجعه به اشعار موللا فوقی یزدی مشاهده شد در اشعار او الفاظ تورکی فراوانی به کار نرفته و علاوتا وی شاعری اغلب هجو و حتی مستهزنسرا است و سبک او مطلقا با سبک متعالی قوتی تطابق ندارد).
احتمال
دیگری که میتوان مطرح کرد این که «بو قوقی» اشتباه ناسخ در نوشتن اسم «وقوعی» است.
بنا به کتاب مآثر رحیمی جلد سوم ص ١٣٦٠، مولانا وقوعی تبریزی در کربلای معلا ساکن
بود و شاعر تورک از حلب به اسم درویش مثلی به مدت هفت سال انیس و جلیس مولانا
وقوعی تبریزی در آستانهی شاه شهدا ابا عبدالله الحسین علیه سلام بود و به امر
سقائی اوقات میگذرانید. وی با شعرای عراق عرب در دارالسلام بغداد مانند موللا
لطفی و روحی شاعریها نموده است.
به همه حال در نسخهی خطی کلمهی «قوتی» کاملا و به وضوح خوانده میشود، و باید تخلص او را قوتی قبول کرد. در زبان تورکی «قوتی» میتواند به یکی از معانی زیر باشد:
١-
کلمهای تورکی به معنی حقه و تبنگوی کوچک که از چوب تراشند و از نقره و مقوا و جز
آن نیز سازند و در آن سنگهای گرانبها و معجون و مانند آن را حفظ کنند.
٢-
می یکشبه
٣-
هر چیز منسوب به قوت: آذوقه، توشه، جیره، خواربار، خوراک، خوردنی، طعام، غذا،
مائده، خورش به اندازهی قوام بدن انسان، روزی
٤-
ترجمهی فارسی «قوتلو» نام طائفهای تورک در ایران به معنی مسعود و مبارک و مقدس
٥-تلفظی از نام کوت (به عربی: الکوت) شهری در استان واسط کشور عراق
کلمات تورکی اشعار
آلیندی: فتح شد، تصرف
شد
آنقا
- آنگا: اونا
اول: او
اؤلکه:
کشور
اؤیله:
آنگونه، آنچنان
ائتدی:
کرد
ایچون: ایچین، اوچون،
برای
ایستهمهزهم: ایستهمه م،
ایستهمهرهم
ایله: بیله، بیرله،
با
ائیلهییپ:
کرده
برطرف
ائتمهک: نابود کردن، از بین بردن
بؤیله:بئله،
اینگونه، اینچنین
بیرهر:
یک به یک
ترانه:
آهنگ، فورم تغییر یافتهی تیرینگهی تورکی
تهک:
تنها، یکه
تورکیات:
سرودهها و نوشتههای تورکی معمولا پراکنده و منسوب به یک شخص
خان:
در اینجا والی و حاکم کشوری
دهک: دهکین، جهن،
تا
-دورور: -دور (است در فارسی)
-دین: -دهن، -دان (از در فارسی)
سولتان:
املای تورکی سلطان، یک عنوان، صاحب منصب نظامی و مقام لشکری
قامو: هامی، بارچا،
همه
قیراق: کنار، حاشیه
کهسدیرمهک:
به معنی پایان دادن، از بین بردن، متوقف کردن
کیم:
که، آن شخص که
-گه،
-قا: -ه، -ا، (به در فارسی)
معنی،
مانی: بایاتی (رایجترین فورم شعر
فولکولوریک تورک و در ادبیات شفاهی تورکایلی مرکب از چهار مصراع کوتاه هفت هجایی
که مصراعهای اول، دوم و چهارم هم قافیه و مصراع سوم آزاد است). همریشه با
«ماهنی» (آهنگ و ترانه)
ها:
ادات تاکید و استمرار و تکرار
یئتهر: میرسد، کافی است
کلمات عربی – فارسی اشعار
امّت:
مومنین و پیروان پیامبر
برایا:
جمع بریه، مخلوقات، آفریدهشدگان
تاریخ:
مادهی تاریخ
تبرّا:
بیزاری و دشمن شمردن مسلمانان غیر شیعه. تبرائیان دستهجات تروریست دولت قیزیلباشیه
- صفوی بودند که در کوچه و خیابان به قتل کسانی که خلفای قبل از علی را لعن و
نفرین نمیکردند میپرداختند.
جسر:
پل چوبین
جمجاه:
پادشاهی بزرگ و بلندقدر دارای مقام و منزلتی مانند جمشید شاه
چرخچی:
پیشقراول لشکر
حاصلا: حاصلاً، آنچه در نهایت به دست میآید
دُبّ:
طریقه و حال
شاه:
لقبی عام که درویشان و صوفیان به اولیاء، مراد، مرشد، شیخ، دهده و پیرشان كه اغلب
نسبت به سیادت میرسانیدند و بازماندهگان پیغمبر اسلام محسوب میشدند میدادند
شاهباز:
باز، توغان، ترلان، شنقار (سونقور)
شورکات،
شورهکات: زمین شور، شورستان، کویر
علمِ
قال: نزد متصوفه مباحثات و مجلس علوم ظاهری، مخصوصاً فقه و حدیث است؛ در مقابل
مجلس حال که سماع و رقص صوفیان است
فیض:
در اصطلاح صوفیه القاء امری است در قلب به طریق الهام و بدون تحمل زحمت کسب و
اکتساب
محیل:
حیلهگر، مکّار
مظاهر
: در اینجا اهل ظاهر
مولوی:
منسوب به طریقت مولویه
نگارستان: باغ پر از گلها و گیاههای رنگارنگ
[1] رسول جعفریان، اشعار تورکی به مناسبت فتح بغداد توسط شاه عباس در پشت یک نسخهی خطی، در جستارهایی در میراث اسلامی، دفتر چهارم، ویژهنامهی نسخهپژوهی، به کوشش: یوسف بیگباباپور، احمد خامهیار، تهران: سفیر اردهال، 1392. صص:205-183.
[2] محمد اردم. تصحیحاتی در چند بیت شعر تورکی از عصر شاه عباس صفوی
[3] کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا (تصنیف)، های (آهنگ)، اهزگی (ملودی)، تیرینگه (ترانه)، آشولا، آساناک، بوزلاق، رینگ، ....
[4] از فصل «كتاب المناقب البويروق»، کتاب «الشبك من فرق الغلاة في
العراق. أصلهم، لغتهم، قراهم، عقائدهم، أوابدهم، عاداتهم». ص ١٥٠. تأليف احمد حامد
الصرّاف، عضو المجمع العلمي العربي بدمشق، وعضو الفرهنکستان الايراني بطهران؛
ساعدت وزارة المعارف علي نشر هذا الكتاب. مطبعة المعارف-بغداد، ١٣٧٣ ه- ١٩٥٤ م
[5] [دُبْ
بَ] (ع اِ) حال (منتهي الارب ||) طريقه و مذهب يقال: دَعني و دُبتي؛ اي دَعني و
طريقتي (منتهي الارب ||) دبه طريق (معجم البلدان). [دُبْ بَ] (ع اِ) دب (از اقرب الموارد)
حال و طريقه و مذهب (منتهي الارب) يقال: دعني و دبتي؛ اي دعني و طريقتي رکب دب
فلان و دبه فلان؛ اي اخذ طريقته (اقرب الموارد)
[6] گزارشی تورکی در بارهی
بیگهای تورکمان اوستاجلی که در سال ١٥٢٦ بر علیه شاه تهماسب و دولت قیزیلباش
شورش کرده بودند
[7] تطور معنایی مفهوم شاهی
سئوهن-شاهسون
[8] RÛHÎ-yi BAĞDÂDÎ روحى بغدادى(ö. 1014/1605-1606)
No comments:
Post a Comment