Wednesday, February 6, 2019

تطور معنایی مفهوم شاه‌ی ‌سئوه‌ن-شاهسون

تطور معنایی مفهوم شاه‌ی ‌سئوه‌ن-شاهسون 

مئهران باهارلی


اصطلاح تورکی «شاه‌ی سئوه‌ن» (و فورم متاخر شاهسون) در لفظ به معنی آن که شاه را دوست می‌دارد است و به لحاظ مصداق و مفهوم تاریخی چهار مرحله را پشت سر گذرانیده است.


مرحله‌ی نخست: مصداق و مفهوم مذهبی- جماعت شاه‌ی سئوه‌ن

مرحله‌ی دوم: مصداق و مفهوم سیاسی – جار شاه‌ی سئوه‌ن

مرحله‌ی سوم: مصداق و مفهوم طائفه‌ای – ایل شاه‌ی سئوه‌ن

مرحله‌ی چهارم: مصادیق و مفاهیم نادرست






شاه

شاه یکی از موتیوهای بسیار مهم شعر مردمی تورک (اوغوزهای غربی از خراسان-ایران-آزربایجان تا آسیای صغیر و بالکان) است. در قرن چهارده میلادی، درویشان و صوفیان به اول نام اولیاء، مراد، مرشد، شیخ، دده و پیرشان كه نسبت به سیادت می‌رسانیدند و بازمانده‌گان پیغمبر اسلام محسوب می‌شدند، لقب «سلطان» و پس از آن «شاه» را اضافه می‌کردند که هم‌زمان معنی سروری، برتری و ممتاز بودن نیز داشت. مانند شاه نعمت‌الله ولی و شاه قاسم انوار. در تاریخ فرهنگ تورکی باطنی معنی حق (خدا) نیز بدان افزوده شد و از جمله در اشعار تورکی شاه اسماعیل مفاهیم «حق» و «شاه» یکی گشت.

همچنین «شاه» در میان تورک‌های غالی قیزیل‌باش و یا علویان تورک نام دیگر «علی» که آن‌ها وی را به مقام الوهیت می‌رسانند («شاه مردان»، «شاه نجف»، «شاه ولایت»)، و امامان («شاه کربلا»: امام حسین، «شاه خراسان»: امام رضا) است. «علی» غلات تورک، ربط چندانی به «امام علی» تاریخی ندارد. «الاه» ایشان نخست «گؤک تانری، گونه‌ش تانری» در باورهای باستانی تنگریسم و شامانیسم و ... تورکان بود که بعدها تبدیل به «علی» شده است

نهایتا در مذهب قیزیل‌باشی بسیاری اوقات شاه به معنی «شاه اسماعیل»، «شاه تهماسب» و دیگر شاهان تورک که به باور قیزیل‌باشان تجلی علی و تجسم خدا شمرده می‌شدند است («متابعان این صوفی، شاه اسماعیل، خاصه لشگریانش او را مانند خدائی ستایش می‌کنند. برخی از ایشان بی‌سلاح به جنگ می‌روند و معتقدند که مرشد کامل نگاهبان و مراقب ایشان است»). القاب «شاه اسماعیل» در ادبیات تورکی قیزیل‌باشی «گؤزه‌ل شاه» و «شئیخ اوغلو شاه» و لقب تهماسب فرزند وی «آلاگؤزلو شاه» و «شاه جهان» (نیز «دده دهمه‌ن») می‌باشد.

شاه‌ی سئوه‌ن گلسین – شاه‌ا گئتمه‌ک

در فرهنگ قزلباشی از جمله در آثار پیر سولطان آبدال مفهوم «شاه‌ا گئتمه‌ک» (به سوی شاه رفتن) از مفاهیم اساسی است. طلب یاری و کومک از «شاه» که برای غلات تورک قزلباش عثمانلی سمبول رهایی و امید و عدالت بود، در بطن خویش نوعی عصیان و شورش توده‌های تورک در مقابل نظام ستم‌گر موجود است. در دوره‌ی صفوی، لبیک گفتن به دعوت «شاه‌ی سئوه‌ن گلسین» شاهان صفوی (آن که دوست‌دار شاه است بیاید)، به نوعی مصداق «شاه‌ا گئتمه‌ک» شمرده می‌شد.

تطور معنایی مفهوم شاه‌ی ‌سئوه‌ن-شاهسون

مرحله‌ی نخست- مفهوم مذهبی: جماعت شاهی سئوه‌ن

 اصطلاح شاه‌ی سئوه‌ن در دوره‌ی شاه اسمعیل اول از سوی اسکندر بیگ تورکمان و دیگران ضمن فتح عراق عرب و وقایع زمان شاه تهماسب، به معنی تورکمانان غلات دوست‌دار شاه و شاه‌دوست، سرسپاری صوفیان قزلباش تورک به طریقت صفویه، فداکاری و جان‌بازی و جان‌فشانی آن‌ها‌ در راه تقویت و تحکیم سلطنت و مقاصد شاه صفوی- که بنا به برداشت آن‌ها نماینده و تجلی و تجسم حق و علی و امامان و ... پیشوای مذهبی و «مرشد کامل» ایشان شمرده می‌شد- است. در این دوره شاه‌ی سئوه‌نی، به عنوان یک انگیزه‌ی مذهبی، یک‌پارچه‌گی و همبسته‌گی و هم‌راهی و یاوری صادقانه‌ی طوائف گوناگون تورک قزلباش با یک‌دیگر و با شاه صفوی و تبدیل آن‌ها به‌صورت یک نیروی واحد و موثر نظامی-سیاسی تورک را تامین می‌کرد.

نام بردن از شاه‌ی‌سئوه‌ن‌ها به عنوان «جماعت»[1در منابع این دوره نشان می‌دهد که در آن هنگام، شاه‌ی‌سئوه‌ن‌ها و یا قزلباش‌های تورک عثمانلی تازه وارد شده به ایران، هنوز به عنوان منسوبین یک دسته‌ و طریقت مذهبی، و نه یک مفهوم سیاسی و هویت ایلی-طائفه‌ای که بعدها پدیدار شد شناخته می‌شدند.

مرحله‌ی دوم- مفهوم سیاسی: جار شاه‌ی سئوه‌ن

در این دوره شاه‌ی سئوه‌ن به معنی بخشی از طوائف تورک قزلباش فرمان‌بردار و هواخواه متعصب شاهان و دودمان صفوی که در کشمکش‌های سیاسی به امر و نفع آن‌ها عمل می‌کردند، و «فرمان شاه‌ی سئوه‌نی کردن» به معنی دعوت شاهان صفوی از قزلباشان تورک متعصب و وفادار به خود برای بسیج و به حرکت در آمدن و سرکوب فوری هر آن کس که شاه طالب نابودی آن بود است. هر چند لبیک گفتن و اعلام شاه‌ی‌ سئوه‌نی از سوی این دسته از قزلباشان تورک، هنوز هم بدین معنا بود که آنان پیروی از فرامین شاه را در حکم فریضه‌ی دینی و اخلاقی خود تلقی می‌کردند، با این همه شاهان و خاندان صفوی از باور صادقانه‌ و وفاداری بدون قید و شرط این بخش از طوائف قزلباش تورک به خود، به عنوان ابرازی برای سرکوب دشمنان و مخالفین داخلی و خارجی (اغلب دیگر قزلباشان تورک مخالف و یا متمرد) سوء استفاده می‌کردند.

از نخستین نمونه‌های اینگونه سوء استعمال سیاسی، در کشمکش بین قزلباشان تورک بر سر جانشینی شاه تهماسب دیده شد که پری‌خان دختر وی به طرف‌داری از اسماعیل میرزا خود را شاه‌ی سئوه‌ن اعلام نمود. بعدها سلطان محمد خدابنده برای مقابله با اوزبکان و عثمانلی‌ها و نیز در اختلافات داخلی، با اجرای شاه‌ی سئوه‌نی به جلب حمایت و استفاده از طوائف و افراد قزلباش وفادار برای غلبه بر مخالفان و دشمنانش پرداخت. (پس از جنگ چالداران بویژه در دوره‌ی شاه تهماسب بسیاری از سران قزلباش برعلیه روند شیعه‌سازی -تاجیک‌سازی افزاینده‌‌ی دولت قزلباشی توسط شاهان و خاندان صفوی عصیان کرده بودند).

شاه عباس اول هم، شورش برخی از سران قزلباش در سال ١٥٨٧ به هنگام جلوسش بر تخت سلطنت را بهانه‌ای برای تصفیه‌ی قزلباشان تورک از ارتش و دولت که اداره‌ی همه‌ی امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ بودند، توسط بخش دیگری که به جار شاه‌ی سئوه‌ن گلسین او پاسخ مثبت می‌دادند قرار داد. «جمعی از نمک بحرامان قزلباشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند. شاه فرمود «شاهسون گلسین»، یعنی هر که شاه را دوست دارد بیاید. لذا از هر فرقه آمده طاغیان شاه را شکست دادند». شاه عباس اول مانند پدر خویش محمدشاه برای سرکوب سران متمرد قزلباش فرمان شاه‌ی سئوه‌نی صادر کرد و عشایر و طوائف علی‌اللهی افراطی قزلباش ایران و آزربایجان و تورکیه و سوریه و بی‌خبر از جریانات مرکز را برای سرکوب دیگر طوائف و سران قزلباش علوی که عموماً دارای شعور قومی تورک و وفادار به مذهب تورکی قزلباشی بودند و به همین سبب بر علیه شاهان صفوی سر به طغیان گذاشته بودند، بسیج نمود. بدین ترتیب شاه عباس توانست با رو در رو قرار دادن طوائف و گروه‌های مختلف قزلباش تورک با یک‌دیگر، امر سرکوب و کشتار بی رحمانه‌ و تصفیه‌ی قزلباشان دارای شعور قومی تورک در ایران را بدست دسته‌ای دیگر از قزلباشان تورک فاناتیک بنام شاه‌ی سئوه‌نان عملی سازد.

مرحله‌ی سوم- مفهوم طائفه‌ای: ایل شاهی‌سئوه‌ن

پس از شاه عباس نام شاه‌ی سئوه‌ن که قبلاً به عنوان صفت طوائف تورک قزلباشی که به دعوت «شاه‌ی سئوه‌ن گلسین» شاهان صفوی پاسخ مثبت می‌دادند بکار می‌رفت، جای نام ایلی شماری از آن طوائف تورک (بویژه گروهی تازه وارد از عثمانلی به رهبری «یون سئوه‌ر پاشا») را گرفت و آن‌ها به جای نام‌های اصلی ایلی خود، با نام جدید ایل شاهی‌‌سئوه‌ن – که به واقع متشکل از ایلات و تیره‌های گوناگون تورکمانان قزلباش بود- نامیده شدند و بدین ترتیب ایل تورک شاهی‌سئوه‌ن متولد گردید. (در همین دوره با سیری مشابه، «تورکمان» که قبلاً به عنوان نام ایلات شرقی اوغوزهای غربی بکار می‌رفت، تبدیل به نام یک ایل خاص از آن‌ها گردید).

مرحله‌ی چهارم- معانی نادرست: ائل سئوه‌ن

به موازات قطع رابطه‌ی انسانی-مذهبی تورکان قزلباش قلمروی صفوی با مسقط الراس خود عثمانلی و آناتولی، تصفیه‌ی آن‌ها از ارتش و دولت، شیعه و تاجیک-فارس شدن نزدیک به همه‌ی آن‌ها، سقوط خاندان صفوی، ... کم کم معانی و مفاهیم واقعی شاه‌ی سئوه‌نی از حافظه‌ی جمعی ملت تورک زدوده شد و به جای آن‌ها معانی نادرستی جعل گردید. از جمله ادعا شد که شاهی‌سئوه‌ن‌ها بازمانده‌گان دسته‌ای از «قوشون ویژه‌ی شاه عباس» هستند، در حالی که همچو  قوشونی وجود نداشت. بعدها عنوان شاه‌سئوه‌ن به کلیه‌ی «کوچ‌نشینان تورک در آزربایجان» اطلاق شد.

در دوره‌ی پهلوی هم مفهوم شاهسئوه‌نی به شکل «میهن‌دوستی، ایران‌پرستی، سلطنت‌طلبی» و ..... بازتعریف گردید. به علت این سوء برداشت اخیر، در دوره‌ی جمهوری اسلامی ایران، نام تاریخی طائفه‌ی «شاه‌ی‌سئوه‌ن» که ریشه در گذشته و هویت ملی اعتقادی تورکان قزلباش دارد با نام «ائل سئوه‌ن» تعویض شد. در حالی ‌که «شاه» موجود در فرهنگ دینی و ادبی توده‌ها و طوائف تورک قزلباش در ایران و آزربایجان و تورکیه، و در نام شاه‌ی سئوه‌ن، ربطی به «سلطنت» و رژیم فارس‌گرای پهلوی و فارسیت و ایرانیت و .... ندارد.

برای مطالعه‌ی بیشتر:

اعتقادات تورکان قزلباش اوليه

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_26.html

نکاح‌نامه‌ی تورکی جماعت شاهی‌سئوه‌ن طبق مذهب قزلباشی در قرن شانزده ميلادی

https://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_23.html

پشت کردن خاندان صفوي به تورک‌ها و قزلباشان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_28.html

«شاهسون‌ها – شاه‌ي‌سئوه‌ن‌ها» و سياست «تورک عليه تورک» شاه عباس اول

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_27.html


[1]‌ کلمه‌ی جماعت در فرهنگ اسلامی دارای دو معنی است. نخست گروهی که برای انجام یک عبادت دینی گرد هم می‌آیند. بدین معنی این مفهوم ریشه‌ی «جامع» (مسجد) در فرهنگ اسلامی است. خود مفهوم «جامع» اسلامی به معنی مسجد، بر گرفته از «کِنِسِت» عبری و ترجمه‌ی آن به یونانی «سیناگوگ»، هر دو به معنی محل جمع شدن و گردهمایی است. معادل «جامع» مسلمانان، «جمع‌ائوی» علویان و «جماعت‌خانه» در مذهب-دین اسماعیلیه و ... است. معنی دوم جماعت، گروه‌هایی منسجم که دارای دیدگاه‌ها و اعتقادات معینی در حیطه‌ی دین و ... می‌باشند است. در ترمینولوژی تصوف، جماعت را «طریقت» می‌نامند. 

No comments:

Post a Comment