علی احسان پاشا: تمام بدبختیهای آزربایجان نتیجهی سیاست دولت مرکزیی
ایران و ماموران آن است.
مئهران باهارلی
در این نوشته دو مطلب منسوب
به علی احسان سابیس پاشا (Ali İhsan Sâbis Paşa)، ژنرال عثمانلی و منجی شمال غرب و غرب ایران در سالهای جنگ
جهانی اول را، از کتاب خاطرات عبدالله بهرامی [1] آوردهام.
در
نخستین مطلب، به ادعای بهرامی، علی احسان پاشا در یکی از ضیافتهای متعددی که پس
از آزادسازی تبریز توسط اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی از طرف نیروهای ملی تورک و
مقامات محلی تبریز –بهرامی آنها را «بی وطنان و وطنفروشان» مینامد- به افتخار وی
ترتیب داده میشد و در آنها روسای ادارات
شامل والی شرکت میکرد چنین گفته است: «تمام بدبختیها و مصیبتهایی که به
آزربایجان وارد شده است، نتیجهی سیاست دولت مرکزیی ایران و مداخلهی مامورین
اعزامیی آنها در تبریز میباشد. ما باید در مرحلهی اول شرّ این مفسدین را از این
ایالت کوتاه نموده، تا بتوانیم جلوی تخطّیی قوشون روس و انگلیس را بگیریم. این وظیفه
با خود شما و با ساکنین این ایالت است. و قوشون ما برای کمک و پیشرویی چنین
مقصودی به اینجا وارد شده. و پس از اینکه شما مسلّط بر اوضاع گردیدید، ما این ایالت
را ترک خواهیم کرد و به دست خود شما خواهیم سپرد. من از این فارسیزبانهای دروغگو
و متملّق سخت متنفّر هستم». به ادعای بهرامی، این نطق از طرف صاحبان مجلس و سایر
«وطنفروشان» با دستزدنهای متوالی خاتمه یافت.
در دومین مطلب، بنا به ادعای بهرامی یک صاحبمنصب
عثمانلی -عضو کومیسیونی که به امر ولیعهد محمدحسن میرزا و علی احسان پاشا برای
جلب طوائف و عشایر تورک ناحیهی قراچهداغ به جهاد اکبر اعلام شده از سوی خلیفهی
عثمانلی و پیوستنشان به اوردوی اسلام-عثمانلی به آن ناحیه فرستاده شده بود [2]- در
خطاب به سران ایلات تورک در اهر چنین گفته است: «ما به زودی به طرف تهران حرکت
کرده[3] و انگلیسها و انگلیسپرستها را از سرحدات بیرون نموده و یک حکومت اسلامیی
دوست ملّت عثمانی تشکیل خواهیم داد. شما باید با سواران خود به ما همراهی نمایید،
تا در این نیّت مقدّس کامیاب شویم. ملّت فارسنژاد، یک ملّت پوسیده و ضعیفی است که
دیگر لایق زمامداری مملکت نمیباشند. به عکس آزربایجانیها و ما تورکها از یک قبیله
هستیم. از سرحدّات چین و تاتارستان و قفقازیه برادران ما منتظر فرمان حاضرباش بوده.
اینک علیاحسان پاشا تصمیم گرفته است آنها را از انتظار و پریشانی خلاص سازد».
در
زیر نخست چند نکته در بارهی این دو ادعای بهرامی را ذکر و سپس متن کامل مطالب
مذکور را دادهام.
چند نکته در بارهی دو ادعای عبدالله بهرامی
١-علی احسان پاشا سابیس ١٨٨٢-١٩٥٧، یکی از شخصیتهای
مهم نظامی و سیاسی عثمانلی-تورکیه در نیمهی اول قرن بیستم، به ویژه در سالهای
جنگ جهانی اول و جنگهای استقلال این کشور است وی در عین حال یکی از مهمترین
شخصیتهای تاریخ معاصر ایران و ملت تورک در همان سالها است (بیوگرافی وی در رابطه
با تورکایلی، موضوع یک مقالهی مستقل دیگر من خواهد بود). علی احسان پاشا در سالهای
جنگ جهانی اول در غرب و شمال غرب ایران بر علیه ارتشهای اشغالگر روسیه و انگلیس
جنگید و تورکایلی، کوردستان، لورستان و بخشهایی از عربستان و فارسستان را از
اشغال آنها آزاد ساخت. وی نبردهای متعددی با نیروهای مسیحی آسوری و ارمنی متحد آن
دو دولت استعماری نمود. منابع بی شمار باقیمانده از آن دوران از علی احسان پاشا به
عنوان منجی یاد کرده و وی را چون قهرمان ملی مردم تورک مخصوصا چهار شهر همدان،
اورمیه، خوی و تبریز ستودهاند [4]. وی
شهرهای همدان (۱۰ آگوست ۱۹۱۶) و تبریز (٨ ژوئن ١٩١٨) را فتح و از
اشغال ارتشهای روسیه و بریتانیا آزاد ساخت و با سرکوب و فراری دادن ارتشها و دستهجات
مهاجم مسیحی ارمنی و آسوری، نه تنها به قتل عام و نسلکشی تورکان در غرب آزربایجان
و تورکایلی توسط آنها پایان داد، بلکه از الحاق اورمیه به آسورستان و خوی به
ارمنستان جلوگیری نمود.
٢-با خاتمهی جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانلی و
غلبهی بریتانیا، این دولت به انتقامجویی از رهبران سیاسی و نظامی تورک که بر
علیه اشغالگریها و جنایات وی مقاومت نموده بودند پرداخت، آنها را یک به یک شکار
کرده و مجازات نمود. جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه رهبر ملی تورک از تورکایلی
و علی احسان سابیس پاشا از تورکیه در میان این رهبران نظامی-سیاسی بودند. نیروهای
اشغالگر انگلیسی، جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه را در تفلیس دستگیر و در
باتوم حبس نمودند. اما ده ماه بعد به سبب فقد دلیل مجبور به آزاد کردن وی شدند [5]. علی
احسان پاشا هم نخستین شخصیت و مقام نظامی تورک در آناتولی تحت اشغال بود که پس از
خاتمهی جنگ توسط نیروهای اشغالگر بریتانیا دستگیر و در جزیرهی مالتا حبس شد. وی
از سوی انگلیسها در دادگاه مجرمان جنگ متهم به جنایات جنگی حین نبردهای جنگ جهانی
اول شد. اما اتهامات به اثبات نرسید و در سال ١٩٢١ به همراه دیگر محبوسان مالتا
آزاد شد.
٣- عبدالله بهرامی به لحاظ ملیت تباری فارس، و به
لحاظ سیاسی یک ملیگرای ایرانی با تمایلات شدید ضد تورک و آنگلوفیل (انگلیسپرست)
بود. وی از مشاوران نزدیک خیابانی، یکی از پنج رهبر فرقهی دمکرات آزربایجان، رئیس
نظمیهی تبریز در دورهی آزادیستان، آلوده به تروریسم و فعالیتهای جنایتکارانه
- قبلا در ارتباط با تشکیلات تروریستی کومیتهی مجازات در تهران و بعدا کومیتهی
ترور فرقهی دموکرات آزربایجان به همراهی نوبری و حریری و ... در تبریز - بود.
بهرامی به همراهی دیگر سران فرقهی دموکرات آزربایجان-شعبهی ایالتیی حزب دموکرات
ایران [6] در تبریز که ایرانگرا،
طرفدار انگلیس، متحد داشناکها و عمدهترین نیروی ضد تورک وقت در آن شهر بود، از
عاملین سرکوب و تبعید نیروهای ملی تورک و ملیگرایان تورک در تبریز بود. (آنها
همهی سران ملی تورک از جمله حاجی بیگ میرزا آقا بلوری تبریزی [7] رهبر تورک موجاهید
فیرقهسی، شخصیت ملی تورک ولیعهد محمدحسن میرزا قاجار [8]، میرزا علی آقا هئیت [9]، میرزا باقر طلیعه، ...
را از تبریز تبعید کرده بودند). به این دلایل میان بهرامی از یک طرف و ولیعهد محمدحسن
میرزا و جناح هوادار ولیعهد (اعتدالیون) به رهبری محتشم السلطنه [10] از طرف دیگر برخورد پیش
آمد. به امر ولیعهد محمدحسن میرزا، محتشم السلطنه دستور توقیف و تبعید بهرامی به
تهران را داد. اما پس از توقیف، بهرامی که از پشتیبانی بیقید و شرط شیخ محمد خیابانی
برخوردار بود [11] بر
اثر فشار دموکراتهای آزربایجان از حبس آزاد شد. پس از آزادسازی تبریز توسط اوردوی
نجاتبخش عثمانی، آنها رهبران فرقهی دمکرات آزربایجان که بر علیه نیروهای ملی
تورک و اوردوی آزادیبخش اخلالگری و عملیات سابوتاژ را مدیریت میکردند، دستگیر و
تبعید کردند. پس از شنیدن این خبر، بهرامی که از دستگیری و مجازات خود توسط نیروهای
ملی تورک مطمئن بود، از طریق باسمنج، میانه و قزوین به تهران فرار نمود.
٤-
به ادعاهای بهرامی در مورد شخصیتهای تورک و رویدادها و ... در خاطرات او در
مجموع باید با شک و تردید نگریست. اولا وی آلوده به تروریسم و فعالیتهای جنایتکارانه
بود و در آثار خود با وارونهنمایی و دروغپردازی سعی به مخفی کردن این وجه خود
دارد. دوما وی تمایلات شدید ضد تورک داشت و عضو رهبری فرقهی دموکرات آزربایجان - که
مهمترین تشکیلات ضد تورک، ایرانگرا و ضد فدرالیسم و طرفدار انگلستان و متحد
داشناکها ... در آن سالها -بود. به همین جهت در خاطرات خود به تحقیر اوردوی
آزادیبخش عثمانلی و شیطانسازی و ترسیم چهرهای مخوف و منفی از تورکها بر خاسته
است («عثمانلیستیزی»-«تورکیهستیزی» یکی از مولفههای «تورکستیزی» در ایران است
که امروز نیز از طرف پانایرانیستها، آزربایجانگرایان پانایرانیست و آزربایجانگرایان
استالینیست مانند عل.اص.، سی.مد. عب.جو.، اح.اوب. ائل.بؤی.، مح. آز. ..... تبلیغ
میشود).
به عنوان نمونه این دو ادعای بهرامی آشکارا دروغند:
علی احسان پاشا در ضیافت تبریز: «من از این فارسیزبانهای دروغگو و متملق سخت
متنفر هستم». صاحبمنصب عثمانلی در جمع روسای طوائف تورک در اهر: «ملّت
فارسنژاد، یک ملّت پوسیده و ضعیفی است که دیگر لایق زمامداری مملکت نمیباشند».
در حالیکه همهی منابع و اسناد موجود نشان میدهند نیروها و مقامات سیاسی و نظامی
عثمانلی چه در دورهی مشروطیت و چه در سالهای جنگ جهانی اول، وسواس بسیار برای
متحد نمودن همهی ایرانیان اعم از تورک و فارس و کورد و لور و ... بر علیه نیروهای
اشغالگر روسیه و انگلیس و بر مبنای اسلامیت و مصالح خود این مردمان داشتند و در
این راستا به شدت با فرقهگرایی مذهبی و تعصبات قومی واگرایانه مخالفت میکردند. خود
علی احسان پاشا هم با مردم و اعتقادات شیعیان با احتیاط و احترام بسیار برخورد میکرد.
چنانچه علی احسان پاشا پس از آزادسازی همدان شخصا به مسجد شیعیان رفت و تورکان
شیعی محل با عساکر و صاحب منصبان اوردوی عثمانی در یک صف نماز گزاردند [12]. امین الشرع خویی نیز
در خاطرات خود ذکر میکند علی احسان پاشا یک صاحبمنصب عثمانلی (بهجت افندی) را که
از باورهای شیعیان در مورد امام حسین انتقاد کرده بود، توبیخ کرده است [13].
٥-بهرامی در مورد نیات و اهداف عملیات اوردوی عثمانلی از آزادسازی
غرب و شمال غرب ایران، نه تنها به ایرانیان بلکه به انگلیسیها هم دروغ میگوید و
این عملیات را به صورت اشغال و الحاق آزربایجان و دیگر مناطق تورکایلی به عثمانلی
مینمایاند، تا انگلیسیها را ترسانیده و تحریک به عمل بر علیه نیروهای ملی تورک و
عثمانلی بنماید. وی در خاطرات خود به هنگام ذکر یک دیدار خود با افسران انگلیسی
چنین میگوید: «من از وضعیت قوشون عثمانی در تبریز پارهای اطلاعات به او دادم.
او تصور میکرد که آنها با جنگلیها رابطه داشته و میخواهند یک فرونت واحدی تشکیل
دهند. من به او خاطر نشان کردم که تورکها با فارسیزبانان خوب نبوده و به آنها
اعتماد ندارند. تنها مقصود آنها این است که اکنون که قسمت عمدهی خاک خود را از
دست دادهاند در آزربایجان یک حکومت پوشالی تشکیل داده و در آنها مستقر گردند»
(ص٦١٠). این سخنان همچنین اعتراف بهرامی نه تنها به آنگلوفیل بودن، حتی جاسوسی بر
علیه تورکها برای نیروهای انگلیسی که بخشهایی از تورکایلی و غرب ایران را در
اشغال خود داشتند است.
٦- در سال پایانی جنگ جهانی اول، طرحهای مختلفی مانند
مزج دولتین قاجار و عثمانلی [14]، الحاق مناطق تورکنشین
شمال غرب ایران (شامل همهی بخشهای تورکنشین عراق عجم و آزربایجان) به عثمانلی،
ایجاد حاکمیتی مستقل تحت الحمایهی عثمانلی در آن، اتحاد آن با قفقاز تورک و سپس
تحت الحمایه قرار گرفتن آن دو [15]، .... مطرح میشد. اما این ایده ها اغلب صرفا در سطح گفتار بود؛ نه
از سوی عثمانیها، بلکه از سوی تورکهای بومی مطرح میگشت و با مخالفت رهبران سیاسی
و نظامی عثمانلی در در سعات استانبول مواجه میشد.
البته این نیز واقعیت دارد که مقامات نظامی و
سیاسی عثمانلی پس از ورود اوردوی عثمانلی به شمال غرب و غرب ایران، با واقعیات
ایران آشناتر و به عمق عقبماندهگی عمومی فرهنگی-اجتماعی ایرانیان، اسیر خرافات و
موللاهای شیعی بودن آنها و نبود مطلق شعور ملی تورک در میان تورکهای ساکن در
ایران مشخصا آگاه میشدند. به همین سبب برخی از آنها به دادن توصیههایی در
راستای آگاهسازی تورکان بومی در بارهی لزوم حفظ میراث و فرهنگ و هویت تورکیشان
و در دست گرفتن سرنوشتشان، مخصوصا در ماههای پایانی عملیات، اقدام میکردند. اما
این توصیههای دوستانه که حتی در سطح تحریک ملیگرایی تورک هم نبود، و کلا هر گونه
اشاره به هویت و تاریخ و حضور تورک در ایران و شمال غرب آن، همواره از طرف نیروهای
ایرانگرا و ضد تورک به صورت پانتورکیسم و الحاق آزربایجان به عثمانلی و .... درک
و تقدیم میشد. به عنوان نمونه سلیمان میرزا اسکندری یک مانقورت تورک، از رهبران
فرقهی دموکرات ایران و موسسین فرقهی سوسیالیست ایران و رهبر حزب تودهی ایران که
یک تورک چپ ایرانی اما ضد تورک بود، با همین سائقهی تورکهراسی مباحثهای با علی
احسان پاشا در کرمانشاه داشته است. چرا که علی احسان پاشا در ضیافتی در کرمانشاه،
جام خود را به شرف آزربایجان ما یعنی تورکها بلند کرده بود [16].
٧-با
اینهمه، خاطرات بهرامی اشاراتی به برخی از شخصیتها و بعضی رویدادهای مربوط به
مجادلهی ملی تورک در سالهای جنگ جهانی اول دارد که از سوی تاریخنگاری ایرانی -پانایرانیستی،
آزربایجانگرایی پانایرانیستی و آزربایجانگرایی استالینیستی کلا مسکوت گذارده
شده و یا سانسور شدهاند. مانند اشاراتی به فجایع جیلولوق (تورک قیریمی و یا
قاراقیرقین) [17] و سیاستهای ضد تورک
فرقهی دموکرات آزربایجان از جمله ممنوع ساختن زبان تورکی [18]، اخلالگریها و
سابوتاژهای فرقهی دموکرات آزربایجان بر علیه اوردوی متحد تورک [19]، سرکوب نیروهای ملی
تورک توسط فرقهی دموکرات آزربایجان، تخطیها و تروریسم وی [20]،....
٨-تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرا مخصوصا دو نوع آزربایجانگرایی
پانایرانیستی و آزربایجانگرایی استالینیستی در ایران و در جهموری آزربایجان، از
یک طرف به حذف و سانسور مجادلهی ملی تورک در ربع اول قرن بیستم پرداخته و به جای
آنها حرکات سیاسی ایرانگرایانه و محصول روند ایجاد ملت ایران بر اساس زبان ملی
فارسی در آزربایجان و مخصوصا تبریز (جنبش مشروطیت، آزادیستان، ...)، همچنین
مداخلات شوروی برای خارج ساختن آزربایجان از حوزهی نفوذ فرهنگی-سیاسی تورکیه و
داخل کردن آن به منطقهی نفوذ خود (تاسیس فرقهی دموکرات آزربایجان-حکومت ملی
آزربایجان) را به جای حرکات ملی نمایانده است، از طرف دیگر به دروغپردازی و وارونهنمایی
عملیات و فداکاریهای دستهجات داوطلب و اوردوهای عثمانلی، چه در حین مقاومت مردم
تورکایلی بر علیه روسیهی اشغالگر در دورهی مشروطیت و چه بر علیه روسیه و
بریتانیا و متحدان مسیحی آنها (ارمنیها، آسوریها) در سالهای جنگ جهانی اول- از
جمله عملیات و نبردها و اقدامات و گفتههای علی احسان پاشا- پرداخته است.
٩-این دو مطلب از خاطرات بهرامی به وضوح نشان میدهند
که – بر خلاف وارونهنمایی تاریخنگاری ایرانگرایانه و آزربایجانگرایان پانایرانیست
و آزربایجانگرایان استالینیست مخصوصا آزربایجان شوروی-، مانند تودههای تورک
سرتاسر ایران و در این میان تبریز [21]، همهی
زعما و بزرگان و نیروهای سیاسی و مقامات محلی تورک وقت در تبریز هم، و در راس آنها
شخصیت ملی تورک ولیعهد محمدحسن میرزا قاجار، والی وقت تبریز محتشم السلطنه، رهبر
تورک موجاهید فرقیهسی میرزا آقا بلوری و .... از نیروهای عثمانلی به عنوان منجی و
آزادیبخش استقبال و کاملا با آنها همسویی و همکاری همهجانبه میکردهاند. (استقبال
مردم تبریز از اوردوی آزادیبخش عثمانلی موضوع یک مقالهی جداگانهی من است)
متن کامل بخش نخست مربوطه از خاطرات بهرامی (صص ٥٦٦ – ٥٦٧)
در این بین از سرحد خبر رسید که عدهای از عساکر عوثمانی تحت فرماندهی
چند نفر از سرداران مشهور آنها وارد خاک ایران شده و چند دسته از آنها به طرف
تبریز حرکت کردهاند. چند ماه بیشتر به اواخر جنگ نمانده بود. قوشون عوثمانی در
تمام فرونتهای جنگ مغلوب گشته، و تقریبا متلاشی شده بود. حتی جرئت اینکه به خاک
قفقازیه که در آن وقت دچار انقلاب شده و صاحبی نداشت در خود نمیدیدند. قوشونی که
وارد ایران شده بود، بقیهی دیویزیونهای بزرگی بود که در سرحدات خاک تورکیه جنگ
کرده و شکست خورده بودند. بیشتر مهمات خود را از دست داده و حتی سربازان آنها
لباس کافی در تن نداشتند.
آنها به وسیلهی طرفداران خود در شهر مخفیانه
اعلامیههای بلندبالایی انتشار داده که «ما برای نجات مسلمانان و بیرون کردن آسوریها
از اورمیه و انگلیسیها از خاک ایران به کومک آمده و از اهالی دعوت مینمائیم که
با ما همکاری نمایند». این قبیل نشریات در بعضي مراکز موثر واقع شده و عدهای که
مخالف با دموکراتها بودند از آن استقبال کردند. حتی نمایندهگان عالی حکومت مرکزی
این اظهارات را مقرون به حقیقت پنداشته و چنین تصور میکردند که با ورود قوشون
عثمانی آنها از تخطیات «آزادیطلبان» برای آتیه نجات خواهند پذیرفت. دستهجات و
جمعیتهایی به اسم «اتحاد اسلام» و «اتحاد تورک» تشکیل شد [22]. ولیعهد [محمدحسن میرزا قاجار] و والی [محتشم السلطنه] هم آنها را، علی
رغم دموکراتها، تشویق میکردند.
یکی از سرداران معروف عثمانی، «علی احسان پاشا» بود که وارد تبریز شد و
به افتخار او از طرف جمعی بی وطنان مجالس ضيافت و مهمانی برقرار گردید. از طرف والی
دستور داده شده بود که روسای ادارات دولتی در چنین مجالس حضور به هم رسانند. برای
متابعت از سایرین من نیز در چند جلسه حاضر شدم. در یکی از مهمانیها که از طرف «مکرم
الملک عدل» و «میرزا آقای بلوری» ترتیب داده شده بود، «علی احسان پاشا» اظهار داشت
که «تمام
بدبختیها و مصیبتهایی که به آزربایجان وارد شده است، نتیجهی سیاست دولت مرکزیی
ایران و مداخلهی مامورین اعزامیی آنها در تبریز میباشد. ما باید در مرحلهی
اول شر این مفسدین را از این ایالت کوتاه نموده، تا بتوانیم جلوی تخطیی قوشون روس
و انگلیس را بگیریم. این وظیفه با خود شما و با ساکنین این ایالت است. و قوشون ما
برای کومک و پیشرویی چنین مقصودی به اینجا وارد شده و پس از اینکه شما مسلط بر
اوضاع گردیدید ما این ایالت را ترک خواهیم کرد و به دست خود شما خواهیم سپرد. من
از این فارسیزبانهای دروغگو و متملق سخت متنفر هستم». البته یک چنین نطقی
از طرف صاحبان مجلس و سایر وطنفروشان با دستزدنهای متوالی خاتمه یافت.
متن کامل بخش دوم مربوطه از خاطرات بهرامی (صص ٥٨٨- ٥٨٩)
در این موقع از تبریز خبر رسید که عثمانیها ولیعهد ایالت [محمدحسن میرزا
قاجار] را مجبور نمودهاند که یک کومیسیونی مرکب از چند نفر از اشخاص متنفذ بین
ایلات قراچهداغ و یک نفر صاحبمنصب از خود آنها به اهر فرستاده، و روسای عشایر
را دعوت کرده تا یک عده از سوار و پیاده جمعآوری نموده، برای جلوگیریی قوشون
انگلیس که به زنجان رسیده و خیال حمله به شهر تبریز را داشتند اعزام دارند. قوای
عثمانیها زیاد نبود و خود آنها بهتر میدانستند که قوهی مقاومت ندارند. از این
جهت سعی میکردند که عدهای را هم از خود اهالی برای این کار تحشید نمایند. این
کومیسیون به اهر وارد شد ..... کومیسیون در خانهی حاجی حسن آقا اهری که یکی از
ملاکین بزرگ قراچهداغ است وارد شده، و زحمت پذیرائی آنها به عهدهی آن مرد
بلندهمت محول گشت. یک نفر افسر از شعبهی سیاسیی عثمانی با آنها بود. در تبریز
دعوتنامه به نام ولیعهد و فرماندهی قوشون عثمانی برای روسای عشایر فرستاده و آنها
را به اهر دعوت کرده بودند. اغلب روسای عشایر با چندین سوار حاضر شدند و هر روز در
ادارهی حکومتی اجتماع کرده، صاحبمنصب عثمانی برای آنها کونفرانس میداد. و این
بیچاره تصور میکرد که این روسا مردمان عامیی بی اطلاعی هستند که از اوضاع عالم
بی خبر و هنوز نمیدانند که قوشون عثمانی از هم متلاشی و قسمت عمدهی خاک او به
دست انگلیسها افتاده است. با کمال رشادت با پررویی اظهار میداشت که «ما به زودی به طرف
تهران حرکت کرده و انگلیسها و انگلیسپرستها را از سرحدات بیرون نموده و یک
حکومت اسلامیی دوست ملت عثمانی تشکیل خواهیم داد. شما باید با سواران خود به ما
همراهی نمایید، تا در این نیت مقدس کامیاب شویم. ملّت فارسنژاد، یک ملّت پوسیده و
ضعیفی است که دیگر لایق زمامداری مملکت نمیباشند. به عکس آزربایجانیها و ما تورکها
از یک قبیله هستیم، از سرحدات چین و تاتارستان و قفقازیه برادران ما، منتظر فرمان
حاضرباش بوده، اینک علیاحسان پاشا تصمیم گرفته است آنها را از انتظار و پریشانی
خلاص سازد». در این قبیل یاوهسراییها [تنها] من فارسزبان بودم که در آنجا حضور
داشتم.
[1] خاطرات عبدالله بهرامی، از آخر سلطنت ناصرالدینشاه تا اوّل
کودتا. چاپ اوّل ١٣٦٣، انتشارات علمی، چاپخانهی آسمان، چاپ دوّم، تیراژ ٥٠٠٠
[2] اعلان جهاد میرزا فضل الله ناصحی اورومی و میرزا مسیح افشار بر علیه
روسیه و بریتانیا، پیوستن جمشیدخان افشار اورومی و پارتیزانهای وی به اوردوی خلیل
پاشا، و خواست شاهسونها از عثمانلی برای فتح تبریز
[3] پس از آزادسازی غرب و شمال غرب ایران، مسالهی حرکت اوردوی متحد
تورک بومی-عثمانلی به تهران و فتح و آزادسازی آن هم مطرح شده بود. اما این طرح که
از حمایت احمدشاه قاجار برخوردار بود، به دلائل چندی عملی نگشت.
[4] استقبال تبریز از نفرات دلیر و سلحشور علی احسان پاشا و اوردوی
نجاتبخش عثمانلی
زنده
باد خوییها، زنده باد تورکها، زنده باد علیاحسان پاشا و ژون تورکها
استقبال
شدید همدان از قوا و فرماندهی قشون عثمانلی، علی احسان پاشا
خوییها
و حاج علیاحسان پاشا در مصاف آندرانیک، به روایت محمدرحیم نصرت ماکویی
تهاجم
ارامنه به فرماندهی ژنرال آندرانیک اوزانیان به خوی به روایت ابوالقاسم امین الشرع
خویی
نیروهای
عثمانلی و آزادسازی زبان تورکی در تورکایلی –آزربایجان اتنیک و ایران
[5] دستگیری، تبعید و حبس جمشیدخان افشار اورومی توسط دولتین روسیه و
بریتانیا
[6] مرامنامهی فرقهی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دورهی مشروطیت
و انکار مسالهی ملی و حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن
[7] در تبریز سالهای ١٩١٧-١٩١٨، «تورک موجاهیدلهر فیرقهسی» یکی از مهمترین
تشکیلات بومیی ملی، تورکگرا و متحد اوردوی نجاتبخش اسلام-عثمانلی؛ در مقابل تشکیلات
ایرانگرا-فارسگرا، ضد ملی، ضد تورک و متحد داشناکسوتیون-هینچاک «فرقهی دمکرات
آزربایجان» بود. صدر این حزب ملیگرای تورک؛ حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری)
برجستهترین رهبر ملی تورک و شخصیت سیاسی تورکگرا پس از جمشیدخان سوباتایلی افشار
اورومی- مجدالسلطنه در ربع اول قرن بیستم تورکایلی است. حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا
بلوری) از بنیانگذاران مطبوعات تورک در ایران (آزربایجان، حشرات الارض، مجاهد،
...)، از فرماندهان بنام و دلیر و محبوب احرار و مجاهدین دورهی انقلاب مشروطیت و
سپس اشغال آزربایجان توسط روسیه در سال ١٩١١، از رهبران ناسیونالیست تورک بومی در
سالهای جنگ جهانیی اول و فاجعهی تورک قیریمی -قاراقیرقین به سال ١٩١٨، از
فرماندهان نیروهای متحدهی تورک آزاد کنندهی تورکایلی و تبریز، رهبر فرقهی
مجاهدین تورک در تبریز، نائب رئیس حزب اتحاد و ترقی اسلام-اتحاد تورک، رئیس بلدیهی
تبریز در دورهی حکومت اتحاد به صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-١٩١٨ و
دوباره به هنگام اشغال شمال غرب ایران توسط روسیهی شوروی در سال ١٩٤١ بود.
حزب
مجاهدان تورک (تورک موجاهیدلهر فیرقهسی) و رهبر آن تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا
آقا بلوری)
[8] شخصیت ملی تورک محمدحسن میرزا قاجار،
تولد ١٨٩٩ تبریز - فوت ١٩٤٢ لندن، برادر احمدشاه قاجار، از سال ١٩٠٩ تا خلع سلطنت وی
در ١٩٢٥ شانزده سال ولیعهد ایران، و از سال ١٩١٤ فرمانفرمای ایالت آزربایجان بود. پس
از عزل احمدشاه از سلطنت، به دستور رضاشاه از کاخ گلستان اخراج و از طریق بغداد به
اوروپا تبعید شد. پس از فوت احمدشاه در سال ١٩٢٩ در پاریس – که هرگز حاضر به استعفاء
نشده بود- محمدحسن میرزا قاجار اعلامیهای صادر کرد و در آن خود را پادشاه قانونیی
ایران اعلام نمود. در حوادث شهریور ١٩٤٥ و استعفای رضاشاه، بار دیگر
خواستار بازگشت به ایران شد. یک سال بعد در فقر و تنگدستی در پاریس فوت کرد. محمدحسن میرزا قاجار
تبریزی به سبب حمایت از نیروهای ملیی تورک، استقبال گرم از اوردوی متحد تورک بومی-عثمانلی
آزادکنندهی تبریز و تورکایلی در سال ١٩١٨، صدور دعوتنامه به همراه علی احسان
پاشا خطاب به سران عشایر برای پیوستن آنها با پیاده و سوار به جهاد اکبر اعلان شده
توسط خلیفهی عثمانلی و در صف اوردوی اسلام عثمانلی بر علیه نیروهای اشغالگر روسیه و
انگلیس، مخالفت با سیاستهای ضد تورک و داشناکگرایانهی فرقهی دموکرات آزربایجان و
عبدالله بهرامی از رهبران ضد تورک، پانایرانیست و تروریست آن فرقه، کومک به
خانوادههای قربانیان کشتار تورکها توسط داشناکهای ارمنی در نخجوان، در عین حال مخالفت
با کشتار ارمنیان بومی که در فاجعهی تورک قرقینی-جیلو اشتراک نداشتند، مخالفت با
تاسیس غیر قانونی رژیم پهلوی و مقاومت بر علیه سلطنت رضاشاه، یک شخصیت ملی تورک
بشمار میرود.
[9] میرزا علی آقا هئیت تبریزی: یک شخصیت ملی تورک
[10] حسن اسفندیاری – محتشم السلطنه (١٣٣٢-١٢٤٦)
فرزند میرزا محمد خان صدیق الملک یوشی، سیاستمدار و دولت شخص ایرانی (قونسول،
معاون رئیس الوزراء ٢ بار، وزیر عدلیه ٢ بار، وزیر امور خارجه ٤ بار، وزیر داخله،
مالیه ٢ بار، علوم، معارف، نماینده و رئیس مجلس)، دارای ملیت مازنی بود. محتشم
السلطنه شخصیتی مخالف مشروطیتطلبان افراطی که در خط انگلیس-داشناک-پارسیان-ماسونها
بودند، مخالف سیاستهای آنارشیستی، آشوبطلبانه و چپروانهی انجمن تبریز، مخالف
دموکراتهای آزربایجان، مشهور به روسگرایی و حتی در برههای طرفدار اتحاد اسلام
بود. برآیند این مواضع باعث میگشت که محتشم السلطنه- بر خلاف مشروطیتطلبان که
تمایلات فارسگرایانه و ضد تورکی شدید داشتند- به زبان تورکی تمایلات مثبت داشته
باشد و یا اقلا با آن دشمنی نورزد. وی که علاوه بر عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی؛
زبان تورکی را نیز در تبریز و اورمیه به خوبی آموخته بود، به هنگام والیگری در
آزربایجان، با تحصیل به زبان تورکی در مدارس آزربایجان موافقت کرده و مجوز تدریس
زبان تورکی در مدارس را داد. محتشم السلطنه بر خلاف مشروطیتطلبان افراطی، تمایلات
ضد عربی هم نداشت. به عنوان نمونه او بعدها رئیس هیات نمایندگی ایران که برای تهیهی
مقدمات ازدواج محمدرضا پهلوی و فوزیه به مصر رفت شد. وی مُصرّ به تحقق این ازدواج
بود، زیرا به زعم او این امر میتوانست اتحاد در عالم اسلام را تقویت کند.
مخالفت
دولت مشروطه با تحصیل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨
[11] در آن وقت عدهی زیادی از رفقای دموکرات مخصوصا مرحوم خیابانی و
نوبری به من علاقه پیدا کرده و تمام امید آنها متوجه به من شده بود (ص ٥٥٣)
من
از آن روز دیگر امید اینکه بتوانم به اتکاء به مقامات بالاتر وظیفهی خود را انجام
دهم نداشته و به اصرار خیابانی و نوبری به شغل خود ادامه دادم. (ص ٥٤٤)
در
آن وقت خیابانی و نوبری و علی حریری و بادامچی در منزل من هفتهای یک دو بار جلسهی
محرمانه تشکیل داده و راجع به سیاست حزب و سایر امور تبادل نظر میکردیم. (ص ٥٤٤)
[12] «قوای عثمانی هنگام ورود به همدان مورد استقبال شدید اهالی شهر
قرار گرفتند و فرماندهی قوشون عثمانی، علی احسان پاشا، به سپاهیان خود توصیه کرد
مزاحم مردم نشوند.... عثمانیها در زمان توقف خود در همدان با اهالی شهر با مهربانی
و عطوفت رفتار میکردند. چنانکه در روز میلاد پیامبر (ص) علی احسان پاشا، فرماندهی
قوای عثمانی، با عدهای از افسران خود به مسجد جامع رفتند. در حالی که عدهی زیادی
از اهالی شهر در مسجد حضور داشتند، قاریان تورک به قرائت قرآن پرداختند و سپس بستههای
شیرینی در بین مردم تقسیم شد. در این مجلس برهان المتکلمین، از وعاظ معروف و اعضای
حزب دموکرات همدان، به سخنرانی پرداخت و مردم شهر را به پایداری در مقابل متفقین
فراخواند...»
استقبال
شدید همدان از قوا و فرماندهی قشون عثمانی، علی احسان پاشا
[13] «خلاصه آقایان ضمناً پارهای امضاءات کرده و حقیر هم امضاء نمودم
که «عید غدیر نزدیک است. [علی احسان] پاشا قدغن کنند که عموم عسکریه آن روز را
اعیاد اسلام بشمارند و عید رسمی بدانند». و پاشا نیز قبول کرده و حکم رسمی بداد.
الحق که مردی بالذات نجیب و انسان بودند. و شام و یک نهار که در اورمیه بودیم، همه
را مهمان خود قوماندان بوده و در منزل پاشا غذا صرف میکردیم. وقت غذاخوری دوروشکهی
خود را پشت سر ما فرستاده و احضار مینمودند. و چون «بهجت افندی» چند روز قبل از آنکه ما را
بفرستد در مقبرهی شریفه نطقی کرده بود و بعضی کلمات لامذهبی، چنانچه تازه شیوع
یافته، در آن نطق اظهار نموده. ماحصل کلمات و خرافاتش که همه از روی مستی و بیمبالاتی
بود این که: «حضرت حسین ابن علی - سَلَامُ اللَّهِ عَلَیهِ- خود هیکل مقدس و هیکل
شفاعتی بود که وی را در کربلا شهید نمودند. و او محتاج به گریستن ماها و شماها
نبوده و نیست. دیگر بعد از هزار و سیصد سال گریستن شما بر آن حضرت لزومی ندارد.
شما باید امروزه به خواهران اسلامی [تورک] خود که در اورمیه و سلماس اسیر دست
اجانب شدهاند گریه بنمائید. که بلکه آنها را از قید اسارت کفار برهانید، نه بر
حسین ابن علی عَلَیهِ السَّلَامُ، که خداوند وی را هیکل قدس آفریده بود از هیاکل
قدسیهی شفاعت امت محمدی عَلَیهِ السَّلَامُ». ... بالجمله چون این کلمات «بهجت»
را با تلفون به پاشا رسانیده بودند، فوراً وی را احضار کرده و بهجت بیتانّی بعد
از خروج از ما از خوی بیرون آمده بود. لهذا یکی از رفقا خواست که از بهجت اظهار
خوشنودی بنماید. [علی احسان پاشا] در جواب گفت: «چون بهجت بعضی کلمات فضولانه
گفته بود، من او را احضار کردم». دیگر آن شخص ساکت گردید.
تاریخ
تهاجمات و جنایات ارامنه، اسماعیل سیمیتقو و سردار ماکو در آزربایجان. میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویی. به کوشش علی صدرایی خویی. مقدمه، لغتنامه،
ویرایش و بازنویسی مئهران باهارلی-سؤزوموز
[14] صاحب جمع و توفیق همدانی: دولت قاجار تنها با کومک «تورانیان» و
«تورکها» میتواند نجات یابد
[15] تروئیکایی برای استقلال آزربایجان از ایران، اتحاد با قفقاز و ایجاد
دولتی تورک تحت الحمایهی عثمانلی در سال ۱۹۱۸
[16] «او [سلیمان میرزا اسکندری]در معیت کومیتهی حزب
دموکرات به قوم عزیمت [کرد] و از آنجا هم برای جلوگیری از پیشرفت قوای خارجی به
کرمانشاه و جنوب شتافت. ... در جلسهای که با حضور «علی احسان پاشا» و مدرس و
مساوات و دیگر زعمای حزب دموکرات در کرمانشاه تشکیل شده بود، «علی احسان پاشا» سرمیز
گفته بود: «من جامم را بلند میکنم». ترکیب جمله هنوز یادم مانده، چون سلیمان میرزا
آزربایجانی بود و بیشتر به زبان تورکی صحبت میکرد تا فارسی. [علی احسان پاشا] به
تورکی گفته بود: «بیزیم آذربایجانیمیز». سلیمان میرزا میگفت من فورا گیلاسم را
به زمین گذاشته گفتم: «ببخشید! ما اگر در اینجا با هم متحدیم برای این است که علیه
استعمار انگلیس و روس مبارزه کنیم و این برای حفظ و حراست کشورمان است، نه برای اینکه
جزیی از مملکتمان جدا بشود. اگر شما چنین نظری دارید آن مربوط به خودتان است و
ارتباطی به ما ندارد، ما با شما هم مخالفیم». سلیمان میرزا میگفت که این اعتراض
من سخت به او برخورد. علی احسان پاشا کسی بود که در آن موقع تمام عراق و مناطق
همجوار را در دست داشت. آنها [سلیمان میرزا و یارانش] را بیست و چهار ساعت توقیف
کرده و نگذاشته بودند خارج شوند. بعد، گویا با استانبول تماس گرفته بودند و به
آنان گفته شده بود سختگیری نکنند. زیرا [سلیمان میرزا و ...] با آلمانها تماس
داشته و در افتادن با آنها را بیموقع دانستند. منظور از ذکر این واقعه، این است که
دانسته شود سلیمان میرزا احساسات ملیی [فارسگرایانه-ضد تورک] خیلی قوی و جدی داشت
و به همین دلیل حاضر نمیشد زیر بار اینگونه حرفها برود. ولی از سوی دیگر، معتقد
بود که شوروی یک عامل ضدامپریالیستیی جدیدی است که پیدا شده و بایستی از قدرتش
برای راندن امپریالیسم انگلستان و یا هر استعمار دیگری در ایران استفاده کرد».
(خاطرات ایرج اسکندری، صص١٢٤-١٢٥).
مرامنامهی
فرقهی سوسیالیست ایران و نفی فدرالیسم ملی و حقوق زبانی ملل ساکن در ایران در آن
[17] قتل عام اهالی سالماس و
اورمیه توسط آسوریها با حمایت روسیه، انگلیس و فرانسه؛ به روایت عبدالله بهرامی
[18]موضع منفی خیابانی نسبت
به زبان تورکی به ادعای عبدالله بهرامی
[19] اخلالگریها و سابوتاژهای دمکراتهای آزربایجان در تبریز بر علیه نیروهای
متحد تورک بومی-عثمانلی
[20] مبارزهی قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورکگرایان
و قائلین به عدم مرکزیت؛ فدرالیستها، آزادیخواهان و ملیون واقعی
کومیتهی
تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
[21] به عنوان نمونه فتح الدین فتاحی تبریزی گرمرودی در خاطرات خود در بارهی
روزهایی از جنگ اول، از بیداد جیلوهای تحریک شده توسط انگلیسیها و ترس و وحشت
مردم تبریز، ورود اوردوی عثمانلی به فرماندهی علی احسان پاشا به تبریز و استقبال
پرحرارت مردم تبریز از نفرات علی احسان پاشا و اوردوی نجاتبخش عثمانلی، و گشودن
آغوش و خانههای تبریزیان به روی قوشون تورک و رفتن این قوشون به سروقت جیلوها و
قلع و قمع آنها و ..... سخن رانده است .
فتح
الدین فتاحی تبریزی. استقبال تبریز از نفرات دلیر و سلحشور علی احسان پاشا و اوردوی
نجاتبخش عثمانلی و مسالهی تحت الحمایگی- پروتکتورا و یا ادعای حمایت دولتهای بزرگ
اوروپائی از اقلیتهای مسیحی شرق. به تصحیح مئهران باهارلی
[22] تشکیل «حزب اتحاد اسلام» در خوی، سلماس و اورمیه
No comments:
Post a Comment