نامهای تورکی از عبدالرحیم خانْ خانِ خانان، فرزند بایرام خان تورکمان باهارلی قاراقویونلو- از مملکت علی شوکور بیگ (همدان)-تورکایلی، و عنوان خانلارخانی
مئهران باهارلی
A Chaghatay Turkish letter from Abdurrahim Khan Khanlarkhani, Son of Bayram Khan Turcoman Baharli Qaraqoyunlu from Ali Shukur Bey region, Hemedan, Turkili
Hanlarhanı Abdurrahim Han’dan Çağatay Türkçesinde bir mektup, Bayram Han Türkman Baharlı Karakoyunlu’nun oğlu; Elişükürbey bölgesi, Hemedan, Türkili
خلاصه:
عبدالرحیم خان خانِ خانان – خانلارخانی (١٥٥٦- ١٦٢٧) یک شخصیت تاریخی محبوب، دولتشخص، وزیر، نظامی، نویسنده، مترجم، شاعر، موسیقیشناس و منجم دورهی اکبر امپراتور دولت تورک موغال (کورکانی، بارلاسی، تیموری) در هندوستان است. وی از طرف پدرش بایرام خان تورکمان باهارلو قاراقویونلو، از منطقهی شوکور علی بیگ در جنوب تورکایلی، شامل استان همدان امروزی و اطراف آن است. عبدالرحیم خان علاوه بر تورکی زبان اجدادش، بر زبانهای سانسکریت، هندی، سندی، فارسی، عربی تسلط داشت و با زبان پورتغالی آشنا بود. او دارای آثاری از نثر و نظم و منشآت و تصانیف و مکتوبها و اشعار در اغلب این زبانها است. بسیاری از آثار تورکی عبدالرحیم خان خان خانان از جمله دیوان اشعار او تاکنون پیدا نهشده، آنهایی هم که معلوم هستند جمعآوری و منتشر نهشدهاند. در این مقاله یک مکتوب تورکی از عبدالرحیم خان را که به تورکی جغتایی است، معرفی و تصحیح کردهام.
اؤزهت:
خانلارخانی عبدالرحیم خان (١٦٢٧-١٥٥٦) هیندیستانداکی تورک بابور ایمپاراتورلوغونون (کورکانی، بارلاسی، تیموری) اکبر دؤنهمینین سئویلهن و اونلو بیر تاریخی فیگورو، دولت آدامی، باخان، عسکر، یازار، چئویرمهن، قوشار (شاعیر)، کویبیلگهن (موزیکولوق) و اولدوزچوسو (آسترولوقو)دور. عبدالرحیم خان آتاسی بایرام خان تورکمان باهارلی قاراقویونلو ساریندان (طرفیندهن) بوگونکو همدان ایلی و چئورهسینی قاپسایان تورکایلینین گونئییندهکی علی شوکور بهی بؤلگهسیندهندیر. عبدالرحیم خان آتالارینین دیلی اولان تورکجهنین یانی سیرا، سانسکیریتجه، هیندجه، سیندهی، فارسجا، عربجه و پورتئگیزجه بیلیردی و بو دیللهرین چوخوندا مکتوب، سهپیک (نثر) و قوشوق (شعر) اولماق اوزهره، یاپیتلاری واردیر. عبدالرحیم خانین قوشوق دیوانی داخیل، بیر چوخ تورکجه اثری بوگونه دهک بولونامامیش، بیلینهنلهر ده توپلانیپ یایینلانمامیشدیر. بو یازیمدا خانلارخانی عبدالرحیم خانین چاغاتای تورکجهسی ایله یازدیغی بیر مکتوبو تصحیح ائدیپ تانیتماقدایام.
Özet
Hanlarhanı Abdurrahim Han (1556-1627), Hindistan'daki Türk Babür (Küreken, Barlas, Timur) İmparatorluğu'nun Ekber döneminin sevilen ve ünlü bir tarihi figürü, devlet adamı, bakan, süer (asker), yazar, çevirmen, koşar (şair), küybilgin (müzikolog) ve yıldızcısıdır (astrologudur). Abdurrahim Han, atası Bayram Han Türkman Baharlı Karakoyunlu sarından (tarafından) bugünkü Hemedan ili ve çevresini kapsayan Türkili'nin güneyindeki Ali Şükür Bey bölgesindendir. Abdurrahim Han, atalarının dili olan Türkçenin yanı sıra Sanskritçe, Hintçe, Sindhi, Farsça, Arapça ve Portekizceyi biliyordu; ve bu dillerin çoğunda mektup, sepik (nesir) ve koşuk (şiir) olmak üzere eserleri vardı. Abdurrahim Han'ın şiir divanı dahil, pek çok Türkçe eseri bugüne değin bulunamamış, bilinenler ise toplanıp yayınlanmamıştır. Bu yazımda Hanlarhanı Abdurrahim Han'ın Çağatay Türkçesi ile yazdığı bir mektubu tashih edip tanıtıyorum.
Abstract
Abdurrahim Khan (1556-1627) known as the Khan of
Khans, was a beloved and prominent historical figure, statesman, minister,
soldier, writer, translator, poet, musicologist and astrologer, in the Turkish
Mughal Empire in India during the Akbar period. Abdurrahim Khan, from his father’s
side Bayram Khan Türkman Baharlı Karakoyunlu, originally hailed from the Ali Shukur
Bey (Eli Şükür Bey) region in the south of Türkili, which encompasses today's
Hemedan (Hamadan) province and its surrounding areas. In addition to Turkish,
the language of his ancestors, Abdurrahim Khan knew Sanskrit, Hindi, Sindhi,
Persian, Arabic, and Portuguese. He had works in most of these languages,
including letters, prose, and poetry. Many Turkish works by Abdurrahim Khan,
including his poetry divan, have not been found to date, and those that are
known have not been collected or published. In this article, I will correct and
introduce a letter written by Khan of Khans Abdurrahim Khan in Chagatai
Turkish.
در این نوشته نامه - رقعهای به زبان تورکی از عبدالرحیم خان خانِ خانان را به نقل از جلد دوم کتاب مآثر رحیمی اثر عبدالباقی نهاوندی معرفی و منتشر کردهام[1]. میرزا خان عبدالرحیم (متولد لاهور ١٧ دسامبر ١٥٥٦-فوت دهلی ١ اوکتوبر ١٦٢٧)، ملقب به خانِ خانان، فرزند بایرام خان تورکمان باهارلو قاراقویونلو، یک شخصیت تاریخی محبوب در هندوستان، دولتشخص، وزیر، نویسنده، مترجم و شاعر، موسیقیشناس و منجم زیسته به دورهی اکبر امپراتور دولت تورک موغال است. عبدالرحیم خان نخست «باربیگی» (عرض بیگی، میر عرض. از کلمهی تورکی «بار» به معنی حضور و باشندهگی) اکبر شاه بود، سپس مقام «اتابکی – آتالیق» پسر اکبر شاه، شاهزاده سلیم و یا جهانگیر شاه بعدی را کسب، و بعدها به سبب دفع موفقیتآمیز شورش مظفر شاه، عنوان پدر خود «خان خانان» را دریافت کرد. عبدالرحیم خان یکی از «ناوارتان» اکبری و یا نه وزیر اصلی و امراء و رجال ممتاز در دیوان اکبر شاه و ناپسری او بود.
١-عبدالرحیم خان خان خانان از طرف پدری و احتمالا مادری هم تبار تورک داشت. وی از طرف پدرش بایرام خان تورکمان باهارلو قاراقویونلو، اصلا از منطقهی شوکور علی بیگ و یا «ایراقایل» در جنوب تورکایلی، شامل استان همدان امروزی و اطراف آن است. علی شوکور بیگ تورکمان بهارلو قاراقویونلو، حاکم همدان، دینور و کوردستان در دورهی شاه اسماعیل اول صوْفوُی قیزیلباش، با چهار واسطه جد عبدالرحیم خان خانان است. وی از سران تورکمانان تورکایلی بود که در معیت ظهیرالدین محمد بابور (١٥٣٠-١٤٨٣) همراه با انبوه مهاجران از صنفهای لشکری و کشوری و علمی و هنری و مذهبی و ... از تورکایلی (آزربایجان و همدان و قزوین و ...) و فارسستان به برّ صغیر - شبه قارهی هند مهاجرت کرد.
مادر عبدالرحیم خان، دختر خانزاده امیر جمال خان میواتی از ملّاکان معتبر هندوستان بود. بعضی محققین میواتیها را از راجپوتها (هندی: राजपूत) -یکی از کاستها و گروههای محلی در شبه قارهی هند به ویژه شمال هندوستان که به عنوان نوادهگان گروههای تاریخی پروتوتورک سکا، یوئهچی و یا تورکهای باستان هون توصیف میشوند - شمردهاند. شهرت راجپوتها بیشتر در سربازی و جنگاوری است و بسیاری از آنان در نیروهای مسلح هند خدمت میکنند.
همسر عبدالرحیم خان خانان، ماه بانو بیگوم هم تبار تورک داشت. ماه بانو بیگوم دختر خانِ کلان شمسالدین محمد خان آتاقا – اتهگه - اتگه خان (به تورکی: پدرخوانده)، یک اشرافی موغال در دیوان امپراتور اکبر، و خواهر خان اعظم میرزا عزیز کوْکا - کؤکه (به تورکی: برادرخوانده) برادر رضاعی اکبر شاه بود. مقبرهی عبدالرحیم خان خانان که در نزدیک مقبرهی همایون امپراتور موغال در شهر دهلی نو قرار دارد توسط ماه بانو بیگوم ساخته شده است. در ناحیهی نوانشهر ایالت پونجاب در شمال هندوستان روستایی با نام «خان خانا» وجود دارد که توسط خود عبدالرحیم خان خانان بنیان گذاشته شده است.
٢-از آنجائی که در یک مقالهی دیگر، مفصلاً به تورکیدانی و تورکیسرایی عبدالرحیم خان خان خانان و شعور قومی تورکی وی پرداختهام، در این جا به اشارهای مختصر در این باره اکتفا میکنم:
عبدالرحیم خان پسر بایرام خان نه فقط یک ژنرال برجسته، خان خانان، بلکه ادیبی بود که آثاری از نثر و نظم و منشآت و تصانیف بر جای گذارده است. وی علاوه بر تورکی زبان آباء و اجدادیش، بر زبانهای سانسکریت، هندی، سندی، فارسی، عربی تسلط داشت و بنا به برخی منابع آشنا به زبان پورتغالی بود. او دارای اشعاری در اغلب این زبانها، مخصوصا هندی، و چند قطعه شعر و ملمع به زبان تورکی[2] - با تخلص رحیم و رحیمی - است. «و به زبان هندی و تورکی و عربی نیز اشعار آبدار فرمودهاند» (مآثر رحیمی، جلد ٢، ص ٥٦١). بنا به منشآت شیخ ابوالفضل علامی دکنی[3] وی دارای دیوانی به اسم «دیوان رحیمی» مشتمل بر اشعار فارسی و عربی و تورکی و هندی بوده که تاکنون پیدا نهشده است. با این همه عبدالرحیم خان بیشتر به سبب کوپلئتهای هندی و کتابهایش در ستارهشناسی به زبان سانسکریت، همچنین ترجمهی خاطرات بابور «توزوک بابوری» از اصل تورکی جغتایی آن به فارسی تحت نام بابورنامه و یا واقعات بابوری به امر اکبر شاه در سال ١٥٩٠ معروف است: «اوشبو کتاب کیم بابریهدیر بیرام خاننی.نگ اوغلی میرزا خانغه بویوردیلار کیم تورکیدین فارسیغه کیلتورکیل، کیم تورکی بیلماغان خلایققه آسان بولغای ...». (بابرنامه، چاپ غازان، سال ١٨٥٦، ص ٥٠٥)
عبدالرحیم خان مولف مکتوبات و منشات بسیاری که بعضی از آنها - مانند رقعهی موضوع این مقاله - تورکی است میباشد. «خان خانان در انشاء، مخصوصا در نوشتن مناشیر و احکام فرمانهای شاهی، نوشتههای مهم سلطنتی و سپهسالاری و شخصی و ... مهارت کامل داشت و شخصا هم به تحریر آنها میپرداخت. وی در انشاء زبانهای فارسی، عربی، تورکی و هندی مهارت تمام داشت». عبدالباقی نهاوندی مولف مآثر رحیمی در این باره میگوید: «در جمیع نوشتههای مهم سلطنت و سپهسالاری از کلی و جزئی به دبیری و منشی محتاج نیستند .... در هندوستان مکاتبات و فرامین را بهتر از ایشان کسی نهنوشته و نهمیتواند نوشت». نهایتا عبدالرحیم خان خانان در آثار خود کلمات و اصطلاحات تورکی بسیاری را به کار برده است.
٣-تاکنون مکتوبها و اشعار و دیگر آثار تورکی عبدالرحیم خان خان خانان منتشر نشده و احتمالا هنوز در نسخههای خطی مختلف و متعدد گوناگون پراکنده و نامکشوف باقی ماندهاند. یکی از دلائل این امر آن است که وی به دورهی اکبر شاه میزیست که عصر طلائی ادب فارسی و همزمان پسروی زبان و ادب تورکی در شبه قارهی هند بود (اکبر شاه منصب ملک الشعرایی فارسی را در دربار خود ایجاد کرد) و در نتیجه تذکرهنویسان و ... وقت چندان اهتمامی به ثبت و حفظ آثار و فراوردههای تورکی نهمیداشتند. دلیل دیگر شرقشناسی اوروپایی است که طبق یک قاعدهی کلی و عامدا عنصر تورک و در این میان زبان و ادب و فرهنگ و تمدن تورک به دورهی حاکمیت دولتهای متعدد تورک-موغال بر شبه قارهی هند را نادیده گرفته و در عوض به بزرگنمایی زبان و ادب و فرهنگ فارسی در آن خطه پرداخته است ....
٤-این مکتوب مختصر تورکی یک رقعهی دوستانه با نثری روان، نمونهای از سادهنویسی با صبغهی ادبی است. هر چند در آن کلمات عربی و فارسی به کار رفته، اما به تکلفات شاعرانه و سجع و القاب و عناوین به افراط و اغراق و ... جای داده نه شده است. از دیگر خصوصیات این رقعهی تورکی، آغاز مکتوب با شعر و کاربرد شعر (همه از امیر علی شیر نوایی) در متن متناسب با مطلب و مضمون آن، و پایان یافتن مکتوب با عبارتی عربی است. این اسلوب در مرقعات و نامهنگاریهای تورکی و فارسی آن دوره معمول و مرسوم بود.
٥-لهجهی این رقعهی تورکی، جغتایی است. تورکی جغتایی زبان پرستیژ و آباء و اجدادی موسسین و سلاطین دولت تورک موغال (کورکانی، بارلاسی، تیموری) بود. بنابراین تمام مقامات و امرا و ادبای آن دولت که به تورکی آثاری آفریدهاند، شامل شخصیتهایی که تورکمان و اصلا از تورکایلی و دیگر نقاط ایران بودند - مانند بایرام خان و پسرش عبدالرحیم خان- آثار تورکیشان علیالقاعده همه به لهجهی جغتایی است. هر چند این گونه شخصیتهای تورکمان به تورکی تورکمانی هم مسلط بودند و آن را در محاورات روزمره به کار میبردند. عبدالرحیم خان خانان خود مسلط بر سه لهجهی جغتایی - اوزبکیه و تورکمانی (بعدها گاها قیزیلباشی هم نامیده شده) و رومی بود، به هر سه لهجه با فصاحت صحبت میکرد و شعر میسرود و مکاتیب و منشآت مینوشت. ... (توضیحات بیشتر در این باب در مقالهی «تورکیدانی و تورکیسرایی عبدالرحیم خان خان خانان و شعور قومی تورکی وی» خواهد آمد).
عنوان تورکی خانلارخانی- خان خانان:
خانِ خانان: ترجمهی خانلارخانیXanlarxanı . در دولتهای تورک و موغول به معنی ژنرالیسموس است که در آغاز برای مقامات عالیرتبه به کار میرفت و بعدها معانی بیگلهربیگی و اولو نویان (امیرالامراء) را کسب کرد. بن خان[4] نام و عنوانی تورکی – موغولی - آلتاییک، از ریشهی قا-خا، مرتبط با قانگ -قانق (نسب، پدر در تورکی باستان)، موجود در کلمات قاغان، قاقان، قایان، قاآن (جغتائی) و فورم عربی شدهی آن خاقان به معنی فرمانروا، حاکم، ملک، امپراتور، شاه، پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، صدر دولت، قاغاتین – خاتون، خاتین – قادین (خاتون= خا + تون پسوند تاثنیت موغولی)، خانیم - خانم (فورم مونث خان)، خانه - خانمان (به معنی کاشانه و ماخوذ از تورکی)، خانقا - خانگاه، خان (ماخوذ از تورکی و به معنی سرای کاروان)، و خان - شان (ماخوذ از تورکی و به معنی لانهی زنبوران) است. خان در آغاز مترادف کلمهی تورکی خاقان بود، بعدها رتبهای پائینتر از خاقان، شاهزاده، اعیان و اشراف، بزرگزاده، ... شد. تلفظ اولیهی خان در زبان موغولی خآن، و «خاد» جمع موغولی آن است.
١-عنوان خانلارخانی-خان خانان، عالیترین مرتبهی خان بودن، از قدیم برای پادشاهان تورکستان و چین به کار میرفت. به عنوان نمونه نظامی گنجهای میگوید: خانِ خانان روانه گشت ز چین - تا شود خانهگیر شاه زمین. این عنوان به ویژه به دورهی دول تورک - موغول شبه قارهی هند (خلجیها، امپراتوری موغال - کورکانی، ...) بسیار رایج بود، حتی در هندوستان پیش از موغول هم به کار میرفت[5]. چنانچه بابور میگوید: «هندوستاندا اولوق رعایت قیلغان امراغه مقرّر خطابلار بیرورلار. اوْل جملهدین بیری «اعظم همایون»دور. ینه بیر «خانِ جهان»، ینه بیر «خانِ خانان». (بابرنامه، چاپ غازان، سال ١٨٥٦، ص ٣٩٢). عبدالرحیم خان متن تورکی فوق را به صورت آتی ترجمه کرده است: «در هندوستان به امرایی که رعایت کلان میکنند مقرری خطابهاست که میدهند. از آن جمله یکی اعظم همایون است، یکی دیگر خان جهان است؛ یکی دیگر خان خانان است». عنوان خانلار خانی - خان خانان توسط شاه تهماسب صوفوی قیزیلباش به بایرام خان پدر عبدالرحیم خان، و از طرف اکبر شاه به خود عبدالرحیم خان اعطا شده بود.
٢--در نسخهی درسدن کتاب دده قورقوت که در تورکمانیه (جنوب و شرق آناتولی و مناطق تورکماننشین مجاور در قفقاز و تورکایلی) به دورهی تورکمانان قاراقویونلو - آغ قویونلو نوشته شده، باییندیرخان تورکمان جد اوسطورهای آغ قویونلوها در چندین جا - از جمله بیرینجی بوی - با عنوان خانلار خانی (خان خانان) توصیف شده است:
بیرینجی بوی دیرسه خان اوْغلو بوْغاج خان.ین بوْیو`نو بیان ائدهر، خانیم هئی!: خانلار خانی خان باییندیر ایلده بیر کره توْی ائدیپ، اوْغوز بهیلهرین.ی قوْنوقلاردی..... خانلار خانی خان باییندیر اوْغلانا بهیلیک وئردی، تخت وئردی. ... آخان دۇرو سۇلاردان خبر گئچه، آرقیری یاتان آلاداغدان تهپهر آشا، خانلار خانی باییندیر`ا خبر وارا، "دیرسه خان`ین اوْغلو بؤیله بدعت ایشلهمیش" دییهلهر.
٣- خانلارخانی در میان تورکهای ساکن در ایران تا قرن گذشته نامی معمول بود. در دورهی دولت تورک قاجار شخصیتهای متعددی عنوان خانلار خانی داشتند: فاطمه یکی از همسران عباس میرزا دختر «خانلارخان گورشاهلو» از خانان منطقهی اهر؛ «احتشامالدوله خانلارخان» شاهزادهی قاجار، هفدمین پسر عباس میرزا نایبالسلطنه و از دولتمردان روزگار محمد شاه و سپس ناصرالدین شاه قاجار؛ «محمدحسن خان خانلارخان» مشهور به فرخ زند نوهی محمدحسن خان قاجار جد اعلای قاجاریه و مقرب دربار فتحعلی شاه قاجار که دارای دیوانی موسوم به «ديوان خانلارخان» است؛ «حاج خانلارخان مقدم» (طایفهی اوتوزایکیلی در قوشاچای - میاندوآب)؛ «میرزا خانلارخان اعتصام الدوله» و یا اعتصامالملک مولف سفرنامهی ميرزا خانلارخان جد پرویز خانلری؛...
پایان نوت مئهران باهارلی
کتابتِ تورکی [عبدالرحیم خان خانِ خانان که] به خواجه دیوانه نوشتهاند
یاردین کیلمیش مینگا بیر طُرفه مکتوب، ائی کونگول
کیم ایرور هر سطری، بل هر لفظی مرغوب، ائی کونگول
لفظ یوق، هر حرفی جان حرزی، داقی هر نقطهسی
مردمک یانگلیغ بعینه گؤزگا مطلوب، ائی کونگول
التفات نامه تیکاندین صونگ، تینگری تعالی درگاهیدا شُکْرلار اوتکاریلدی. داقی نویدِ قدومِ میمنت لزومنینگ آفتابی چیققاندین صونگ، بو ولایتنی و بو اولوسنی معمور و پر نور قیلور، معتقدلارنی مسرور ایتیپ، [...][6] اخیر هر نتیجه مونداقدور. امّا اخلاص عالمیده اومیدوار بولوپ، انتظار تارتیلادور؛ خوبلیقلار بیله نصیب بولغالی[7]. اِنْشَاءَ اَللَّهُ اَلْكَرِيمُ
و صحیفهیِ اختصاص و اعتقاد یازماق وقتیدا عرضِ حالگا مناسب یازیلماق ایچون، امیر علی شیر نوایی عَلَيْهِ اَلرَّحِمَهُ کلماتینی تیلاب، اوّل ورقده دفعةً اوّل نظر بو غزلگا توشتی، کیم باشی بودور:
نامهسی قوینومدادور کیم بس شتاب ایلار کونگول
اؤپکالی چیقماققه گویا اضطراب ایلار کونگول
عنوانیدا معروض بولونور که اوْل هم بو خیرخواهنینگ مطلب و مدّعاسیغه موافق و لایق بولماق ایچون معروض بولدی.
ابیات
قارا گؤزوم کیل (و) مردملیغ ایمدی فن قیلغیل[8]
گؤزوم قاراسیدا مردم کبی وطن قیلغیل
یوزونگ گلیغه کونگول روضهسین یاساپ گلشن
قدّینگ نهالیغه جان گُلشنین چیمهن قیلغیل
و بو اتّفاقِ حَسَنه که بو مطلب ایچون او کتابنی آچیشدا اوّلیدا مونداق بیتلار تاپیلدی – سیزنینگ التفات و کراماتینگیزدین و اوزوم اخلاص و محبّتیمدین مونی بیلیپ، معروضِ عرضگا کیلتوروپ، مکتوبنی اتمام ایتامین.
اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ
اَوّلاً و آخَراً وَ ظاهِراً وَ باطِنَاً
ضمیمه-سه شعر تورکی امیر علی شیر نوایی که عبدالرحیم خان خان خانان در رقعهی تورکی خود ابیاتی از آنها را نقل کرده است:
١-یاردین کیلمیش مینگا بیر طرفه مکتوب، ائ کونکول
کیم
ایرور هر سطری، بل هر لفظی مرغوب، ائی کونول
لفظ
یوق، هر حرفی جان حرزی، داغی هر نقطهسی
مردمک
یانکلیغ بعینه کوزگا مطلوب، ائی کونول
ایلادیم
طومار، اگر طومار ایتار دفعِ جنون
بو مینی
قیلمیش جنون ایلکیدا مغلوب، ائی کونول
صفحهدا
ایرماس محبت شرحی کیم کیلمیش کیییب
حلّهی کافورکون
بیر طرفه محبوب، ائی کونکول
اسرو کوپ
تکرار ایتاردین اول پریوش مایهسین
بوْلمیشام
ایل ایچرا مجنونلوققا منسوب، ائ کونول
غیردین
صفحینکنی قیلغیل پاک، یعنی ایلاما
خاطرینگ
لوحینی هر خط بیرلا معیوب، ائی کونول
غمدین
آزاد اولدی خطیدین نوایی بیرماسا
بیکیکا
قوللوققه خط بولغای مو محسوب، ائی کونول
٢-نامهسی قوینومدا بس کیم اضطراب ایلار کونکول
اوپکالی
چیقماققا گویا کیم شتاب ایلار کونکول
تازه
بۆتموش ایردی کوکسوم چاکی، وه کیم تالپینیپ
چیققالی
اول روضهنی هر دم خراب ایلار کونکول
اوقی
زخمی یولیدین سالسام ایچیمکا نامهسین
بیر
فتیله مرهم اورنیغا حساب ایلار کونول
چیرمابان
جان پردهسین منشور اوُزا والا کیبی
کورماسون
دیب غیر آنی گویا نقاب ایلار کونول
غنچه دیک
قات قات بولوپ قان اول مسافر شوقیدین
نامهسی
یانکلغ دمادم پیچ و تاب ایلار کونول
مبهم ایرمیش
رقعهسی دوراننینگ اسرو یاوه کیم
جانغا
بو اندیشهدین هر دم عذاب ایلار کونول
ائی
نوایی آچتی کوکسومنینگ تیکیلکان چاکینی
نامهسی
قوینومدا بس کیم اضطراب ایلار کونول
٣-قارا کؤزیم کیل و مردملوغ ایمدی فن قیلغیل،
کؤزوم قاراسیدا مردم کبی وطن قیلغیل!
یوزونگ گلیگا کؤنگول روضهسین یاسا گلشن،
قدینگ نهالیغا جان گلشنین چمن قیلغیل!
تکاورینگغا باغیر قانیدین حنا باغلا،
ایتینگغا غمزهی جان رشتهسین رسن قیلغیل!
فراق تاغیدا تاپیلسا توفراغیم، ائی چرخ،
خمیر ایتیب یانا اول تاغدا کوهکن قیلغیل!
یوزونگ وصالیغا یتسون دیسانگ کؤنگوللارنی،
ساچینگنی باشتین ایاغ چین ایلا شکن قیلغیل!
خزان سپاهیغا، ائی باغبان ایماس مانع،
بو باغ تامیدا گر ایگنهدین تیکان قیلغیل!
یوزیدا تیرنی کؤروب اؤلسام، ائی رفیق مینی،
گلاب ایلا یو و گلبرگیدین کفن قیلغیل!
نوایی انجمن شوق جان ارا توزسنگ،
انینگ باشاغلیق اوقین شمع انجمن قیلغیل.
سؤزلوک:
آتاقا –
اتهگه - اتگه: پدرخوانده
آچیشدا: آچدیقجا،
آچیلان زماندا، آچیلیشدا
اوپکا:
اؤفکه، خشم، غضب، ناراحتی
اوتکارماک:
از حفظ خواندن
اوزوم: اؤزوم، کهندیم
اولوس: ملت، خلق، قوم
ایتامین: ائدهم، ائدهییم
ایتیپ: ائدیپ
ایرور: اریر، -دیر
ایلار: ائیلهر
ایمدی: ایندی، شیمدی
بولغالی: (آماج
جئریندییوم)؛ اولماق اوچون.
بیله: بیرله، ایله،
ایلهن، بیرگه، بیرلیکده
تاپیلدی: بولوندو، یافت
شد
تارتیلادور: (ایندیکی
زمان) تارتیلیر، تارتیلار، چهکیلیر، چهکیلهر
تارتیلماک:
کشیده شدن
توشتی: دوشدو
تیکاندین: دییهندهن،
دئدیکدهن،
تیلاب:
دیلهییپ، آرزو، تمنا، طلب، خواهش کردن
تینگری: تنگری، تانری
چیققاندین:
چیخاندان
چیمهن: چمن
داقی: داغی، داخی،
داهی
درگاهیدا: دهرگهسینده،
در درگاهش (دهرگه Derge تورکجهدیر، فارسجایا درگاه بیچیمینده گئچمیشدیر. بورادا فارس
بیچيمی ایشلهدیلمیشدیر).
صونگ:
سونرا
قوینومدادیر: قوجاغیمدادیر،
سینهمدهدیر
قیلغیل:ائت، یاپ، قاییر،...
کبی: گیبی، کیمی
کلان: کلمهای
تورکی به معنی بزرگ، نهایتا از ریشهی سومری «گال» به معنی بزرگ
کوْکا -
کؤکه: برادرخوانده، برادر رضاعی
کونگول: کؤنول، گؤنول،
اورهک، یورهک
کیلتورماک: گهتیرمهک، احضار، ایراد، اقامه کردن، سوق
دادن، تقرر
کیلتوروپ:
گهتیریپ
کیلمیش: گهلمیش
مونداق: بونجولایین،
بئلهجه، بؤیلهجه، شؤیله، شؤیلهجه؛ این چنین، این طور،
مونی: بونو، شونو
مینگا: مهنه، بانا
یاساپ: یاساییپ
یاساماق:
ابداع، انجام اعمال، انشاء، تصنیع، بنا کردن، تزیین کردن، درست کردن، ملبس کردن،
زینت کردن، جامه پوشاندن، ....
یانگلیغ: گیبی، کیمی، بهنزهر،
اوخشار. مانند، مثل
یوزونگ: اوزون، روی تو
اختصاص: دوستی و یگانهگی کردن
بعینه: بِعَینِه، بعینها،عیناً، به حقیقت خود و ذات خود،
شبیه و بسیار مانند و به درستی و کاملاً و با دقت و حرف به حرف و لفظ بلفظ و کلمه
به کلمه، تمام چون او، با شباهتی تمام، راست، درست
حرز: حفظ کردن، نگهبانی کردن، نگهداشتن؛ پناهگاه، مامن؛ بهره، نصیب
برای مطالعهی بیشتر:
زبان، ادبیات و فرهنگ تورکی در هند و پنجاب و بنگال و
سند و ..... به دورهی امپراتوری تورکی موغال (تیموری-گورکانی)
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/09/blog-post.html
شرح احوال و آثار عبدالرحیم خانخانان، و خدمات او برای
پیشرفت ادبیات فارسی، تالیف دکتر سید حسین جعفر حلیم، مرکز تحقیقت فارسی ایران و
پاکستان. اسلام آباد، پاکستان. ١٣٧١ هجری شمسی-١٩٩٢ میلادی.
Benedek Péri. Turkish
literature in Muslim India.
https://www.academia.edu/4886661/Turkish_Literature_in_Muslim_India
Benedek Péri. Bâbür
Imparatorluğu'nda Türkçe
https://www.academia.edu/9977200/B%C3%A2b%C3%BCr_Imparatorlu%C4%9Funda_T%C3%BCrk%C3%A7e
[2] THE EMPIRE OF THE GREAT MUGHALS: HISTORY, ART AND
CULTURE. By Schimmel, Annemarie, 1922-2003; Waghmar, Burzine K
[4] آغا محمدخان قاجار: خداوند ممالک توران و ایران و روم و روس و چین
و ماچین و ختا و ختن و هندوستان را به دودمان بزرگ اتراک موهبت فرمود
[5] HÂN-ı HÂNÂNخان خانان
[6] به نظر میرسد در اینجا انقطاع معنایی وجود دارد. شاید سطر(ها)یی
از آخر صفحه به هنگام چاپ افتاده است. به سبب عدم دسترسی به نسخهی خطی، حکم قطعی
در این مورد میسر نیست.
[7] اخلاص عالمیده اومیدوار
بولوپ، انتظار تارتیلادور؛ خوبلیقلار بیله نصیب بولغالی: اخلاص عالمینده یاخشیلیقلارلا
پای آلماق اوچون، اومیدوار اولوپ انتظار چهکیلیر
[8] و مردملیغ ایمدی فن قیلغیل: دئوریک جوملهدیر: و ایندی مردملوغو
فن قیلغیل
No comments:
Post a Comment