Saturday, February 23, 2019

کاربرد زبان تورکی در رسائل و نامجات و فرامین رسمی‌ی دولت زندیه

کاربرد زبان تورکی در رسائل و نامجات و فرامین رسمی‌ی دولت زندیه

مئهران باهارلی

شاهزاده نادرمیرزا قاجار[1] (١٨٨٦-١٨٢٧) در کتاب خود بنام «تاریخ و جغرافی‌ی دارالسلطنه‌ی تبریز» به هنگام سخن از جد خود میرزا رضی و پدر او میرزا محمّد شفیع، ذکر می‌کند که در دوره‌ی کریم‌خان زند (١٧٧٩-١٧٠٥)، زبانهای «تورکی» و «جغتایی» در نگارش «رسائل و نامه‌ها و فرامین عمده» از طرف دو منصب و نهاد رسمی-دولتی‌ی «نوکری‌ی سلطان» و «استیفاءِ خاصه» بکار می‌رفت.

در زیر بند مذکور از نوشته‌ی شاهزاده نادرمیرزا قاجار را نقل کرده و سپس توضیحاتی چند را داده‌ام.

شاهزاده نادرمیرزا قاجار: «میرزا رضی [جد بنده] : اما شرحِ حالِ میرزا رضی اجمالًا این است که بعد از وفاتِ مرحوم پدرش [میرزا محمّد شفیع مستوفی‌یِ آزربایجان، مدفون در مقبره‌یِ سرخابِ تبریز]، مایل و راحلِ سلکِ «نوکری‌یِ سلاطین» شده، در دولتِ کریم‌خان زند به منصبِ «استیفایِ خاصّه» نائل آمد. رسائل و نامجات و فرامینِ عمده، اعم از عربی و تورکی و جغتایی به عهده‌یِ ایشان محوّل بود.....». (صص ٢٤٤-٢٤٣)


چند توضیح:

١- همانگونه که بیان نادرمیرزا قاجار نشان می‌دهد در زمان کریم‌خان زند، زبانهای «تورکی» و «جغتایی» و «عربی» از سوی دو نهاد و منصب مهم دولت زندیه، «نوکری‌ی سلطان» یک منصب لشکری-نظامی و «استیفای خاصه» یک نهاد دیوانی-کشوری، در نگارش رساله‌ها و نامه‌ها و فرمان‌های رسمی و دولتی بکار می‌رفتند و بنابراین از زبانهای رسمی‌ی دوفاکتوی (عملی) دولت زندیه بودند. از آنجائیکه میرزا رضی جد نادر میرزا قاجار هم منصب نوکری (نوکری‌ی سلطان) و هم منصب خاصه‌گی (استیفای خاصه) داشت، می‌توان گفت زبان تورکی به عنوان زبان رسمی مکتوب هم در اندرون (ایچ‌قاپی) و هم در برون (دیش‌قاپی) بکار می‌رفت (نک به بحث سیستم نوکری). به واقع مانند بسیاری از عرصه‌های دیگر، در عرصه‌ی دیوانی و در این میان زبانهای رسمی‌ی دوفاکتو و موقعیت زبان تورکی هم، دولت زندیه پیرو و ادامه دهنده‌ی سنن و اصول دولت تورک افشاری بود[2] و مانند دوره‌ی افشاریه، گستره‌ی استعمال زبان تورکی به عنوان یک زبان رسمی در دوره‌ی زندیه هم، سه عرصه‌ی داخلی، نظامی و دیپلوماتیک را شامل می‌شد. (کاربرد رسمی تورکی در مناسبات دیپلوماتیک زندیه-از جمله از طرف خود کریم‌خان زند-، موضوع یک نوشته‌ی دیگر من است).

٢- رسمیت دوفاکتوی زبان تورکی در هزارسال اخیر، یک سنت تاریخی و عرف دولت‌مداری در ایران بود. دولتهای تورکی-موغولی حاکم بر اراضی‌ی ایران امروزی، از همان آغاز ظهورشان در قرون ٩-١٠ میلادی تا آخرین دولت تورک یعنی قاجاری، دولتهایی بدون زبان رسمی‌ی دوژور (قانوناً، حقوقاً)، اما با چند زبان رسمی دوفاکتو (عملاً) – که زبان تورکی همواره در میانشان قرار داشت- بودند. اکنون کتاب تاریخ و جغرافی‌ی دارالسلطنه‌ی تبریز و منبع و اسناد دیگر نشان می‌دهند که زبان تورکی، در دولتهای غیر تورک مانند زندیه - دوره‌ی کریم‌خان زند[3] (حتی بعدها در آغاز دوره‌ی رضاشاه هم[4]) به عنوان زبان رسمی‌ی دوفاکتوی دولت بکار می‌رفت.

٣- شاهزاده نادرمیرزا قاجار در کتاب خود زبانهای «تورکی» و «جغتایی» را جداگانه نام برده است. در اینجا «تورکی» به معنی لهجه‌های اوغوز غربی رایج در ایران و قفقاز و روم-عثمانی، و «جغتایی» یکی از زبانهای تورکیک شرقی، ادامه‌ی تورکی‌ی قاراخانی و سپس تورکی‌ی خوارزمی آمیخته با لهجه‌های محلی تورکستان (و مقدمه‌ی زبانهای معاصر اوزبیکی و اویغوری نو) است[5].

تورکی نامیدن لهجه‌های اوغوز غربی در مقابل جغتایی و .... مطابق با ترمینولوژی جاافتاده و رایج در آن دوره و تاکنون است. چنانچه یک قرن پیش از نادر میرزا قاجار، میرزا محمد مهدی‌خان استرآبادی (فوت ١٧٥٩ ویا ١٧٦٨- تولد ؟) دولت‌شخص و دانشمند تورک، مشاور، منشی، وقایع‌نگار و مورخ نادرشاه افشار و مولف چندین اثر در باره‌ی تورکی جغتایی، از آن جمله فرهنگ معروف تورکی-فارسی «سنگلاخ»؛ در اثر دیگر خود بنام «مبانی الغت»، اوغوزهای غربی را «تورک» و زبانشان را «تورکی» نامیده است: «اتراک ایران و روم (تورکیه)» (صص ۹، ۱۶، ۱۷، ۲۰، ۲۲، ۲۷، ۳۰، ۳۴، ۴۳، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۱۸، ۱۲۷). در حالیکه برای نامیدن اقوام تورکیک آسیای میانه و روسیه‌ی مرکزی و ...... زبانهایشان از نامهای قومی‌ی «تاتار»، «تورکمن»، «اوزبک»، «لغت جغتایی» و غیره استفاده می‌کند: «اوزبکیه‌ی توران» (١٠٣-۱۰۱)، «تورکمانیه» (١٠٣-۱۰۱)، «ایل تاتار» (۱۰۰)[6]. به دوره‌ی سلطان عبدالحمید عثمانی در آغاز قرن بیستم نیز، در نام کتاب «لغات جغتایی و تورکی عثمانی» تالیف «شیخ سلیمان افندی اوزبیکی بخاری» «تورک» به همین سبک و به عنوان نام قومی اوغوزهای غربی -عثمانی و در مقابل «جغتایی» -شرقی بکار رفته است.

٤- دلیل اصلی کاربرد جغتایی در فرامین و نامه‌جات و رسائل دوره‌ی کریم‌خان زند، اعتبار فوق العاده‌ی این زبان تورکی در ایران به عنوان یک زبان پرستیژ، ادبی، تورکی‌ی اصیل و زبان رابط است[7]. تورکی‌ی جغتایی تا آغاز قرن بیستم در بخش وسیعی از جهان تورکیک، از تورکستان چین و شبه قاره‌ی هند تا بخش اوروپایی روسیه و امپراتوری عثمانی[8] و قفقاز و تورک‌ایلی و حتی جنوب ایران در شیراز و یزد و ... به عنوان یک زبان پرستیژ تلقی می‌شد. دولتهای تورک حاکم بر ایران و ادبا و اهل قلم تورک و غیر تورک این سرزمین هم مخصوصا در دوره‌های قزلباشیه (صفوی) و افشار و قاجار همواره به جغتایی اعتناء بسیار نشان داده‌اند. به عنوان نمونه علاقه‌ی ناصرالدین شاه به تورکی جغتایی و ادبیات آن امری معلوم است[9]. کاربرد تورکی جغتایی در مناسبات دیپلماتیک خارجی دولت قزلباشیه (صفوی) ، رسمیت دوفاکتوی آن در دوره‌ی زندیه، تالیف دهها لغتنامه و دستورزبان به منظور تسهیل در امر آموزش و درک متون نوشته شده به تورکی‌ی جغتایی، کاربرد تورکی‌ی جغتای از طرف تورکان ایران و تورک‌ایلی به عنوان زبان ادبی و حتی به درجه‌ی معینی زبان رابط (لینگوا فرانکا)، و سروده شدن غزلها و اشعار به این لهجه تا قرن بیستم، از مظاهر این اعتناء است[10].

٥- منصب نوکری‌ی‌ سلطان: اصطلاح «سلک نوکری‌ی سلطان» که نادرمیرزا قاجار بکار می‌برد نام یک موسسه و منصب نظامی در دولتهای تورکی-موغولی بود. در خارج از نظامی‌گری، نوکر به معنی ملازم و یاور و معیت یک بیگ و خان و رهبر  که هرگز از او جدا نمی‌شد بود.

کلمه‌ی نؤکر (Nöker) از مصدر نؤکو (Nökü) در زبان موغولی به معنی‌ی نزدیک شدن، به نزد آمدن و تقرّب است. بن «نؤک» در زبان موغولی معادل بن «یاق- یاخ» در زبان تورکی (موجود در کلمات یاخین، یاخلاشماق، یاخین‌لاشماق، یاخلاشیق، یاخا، ...) بوده و مربوط به کلمه‌ی «یان» تورکی (به معنی‌ی جنب، نزدیک، پهلو، مجاور) است. حرف اول «ی» کلمات تورکی، اغلب در زبان موغولی به حرف «ن» تبدیل می‌شود: یاق-نوک. (تلفظ «یومورتا» در برخی لهجه‌های تورکی به شکل «نومورتا»، از تاثیرات زبان موغولی است).

نؤکور، نؤهور (Nökür، Nüxer، Nöxör، Nöhör، Nökör) (جمع: نؤکؤد) در زبانهای موغولی به معنی‌ی دوست، رفیق، همراه، یاور، خدمتکار، معیت و همراه بیگ و رهبر و خان؛ و نؤخؤر در موغولی معاصر به معنی همسر و شوهر است. در زبان تورکیک چوواشی معاصر نئکئر (Neker) به معنی‌ی ساغدیچ داماد و خدمتکار، در قسمتهای شرقی‌ی آناتولی (قارس، ارزوروم، آرپاچای، ..) نوکر به معنی‌ی مرد خدمتکار، در غرب و جنوب آن (آیدین، اورفا، غازی آنتپ، ماراش و آدانا) به معنی دو همسر یک مرد (دو همسر یار یکدیگر)، و در تورک‌ایلی (شمال غرب تورک در ایران شامل منطقه‌ی آزربایجان) علاوه بر خدمتکار، به معنی‌ی فردی که برای انجام کارهای زراعتی مانند شخم زدن و کاشتن و درو کردن و ... در مقابل یک دستمزد برای مدتی کوتاه و با توافق طرفین کرایه می‌شود است. کلمه‌ی نوکر به زبان فارسی و با معانی‌ی پیشخدمت مخصوص، ملازم، بنده، خادم، خدمتکار، مستخدم، فراش، پادو، مامور جزء، مرید، طرفدار، پیرو .... وارد شده است.

صنف نظامی‌ی نوکر- سیستم نوکری در اوردوهای تورک -موغول: نوکر در ارتشهای تورک و موغول (آلتین اوردا، ایل‌خان‌لی‌ها، تیموری، بابوری، خانات چاغاتای، خانات خیوه، سلجوقیان آناتولی، بیگ‌لیک‌های آناتولی، آغ‌قویون‌لوها، قاراقویون‌لوها، خانات کریمه، قیزیل‌باشیه، افشار، عثمانی‌ها، ...) نام یک صنف نظامی بود. موسسه‌ی نوکری با تفاوتهایی در وظایف آن اما بدون فرقی اساسی بین آنها، همواره در دولتهای تورک و موغول وجود داشته است.

در دولتهای موغولی نوکرها جنگاوران آزاده‌ای بودند که به عنوان محافظان معیت، به روسای ایلها و خانهای تورک خدمت می‌کردند و آنها را ارباب خود می‌شناختند. آنها مقام «محافظ خاصّه» را داشتند و در جنگ و صلح همیشه به همراه رهبر خود، و هم‌رزم و هم‌سلاح وی بودند. صداقت ویژگی‌ی اصلی‌ی رتبه و منصب نوکری بود. نوکران با سوگند به فدا کردن جانشان در راه روسای خود به خدمت آغاز می‌کردند و از آنجائیکه بنده نبودند می‌توانستند به میل خود از وظیفه‌ی فوق خارج شوند. صنف نوکری یک نوع مدرسه‌ی نظام هم بشمار می‌رفت، زیرا افسران آینده‌ی عالی‌رتبه از میان آنها انتخاب می‌شد. نوکرها در زمان جنگ می‌توانستند فرمانده‌ی تابورهایی از قوشون داوطلبان، حتی فرمانده‌ی هنگها و لشکرهای اوردوی رسمی شوند. در دوره‌ی موغول، نوکرها علاوه بر وظائف نظامی و لشکری، به عنوان مامورین عالیرتبه‌ی دیوانی-کشوری وظائفی چون برید، سفارت و معاونت سفیر، مدیریت سرشماری، تثبیت و تحصیل مالیاتها، والی‌گری‌ی مناطق به‌تازگی فتح شده و ولایات مرزی را هم عهده‌دار می‌شدند. به جز حین اجرای این وظائف، آنها همیشه در معیت و ملازمت رئیس خود بودند.

در قرن سیزده در اوردوی سلجوقیان روم بخش اعظم «سوباشی‌ها» (فرماندهان فارغ التحصیل از مکتب غلام) «نوکر» نامیده می‌شدند. در اواخر دوره‌ی سلجوقی، «نوکر» به معنی‌ی سربازان ویژه که با حقوق استخدام می‌شدند، و «قول» به معنی‌ی امرای برآمده از مردم عادی بود. در دوره‌ی بیگ‌لیک‌های آناتولی و دولتهای آغ‌قویون‌لو و قاراقویون‌لو و خانات کریمه، به پیروی از سنن نظامی‌ی موغولان، هر بیگ دارای دسته‌جات چندده تا چندهزار نفری از «قاپی‌قول‌لاری» (نظامیان همیشه آماده به اجرای اوامر) با نام «نوکران خاصّه» (Nökerân-ı hâssa) شد. در زمان بابوریان، لشکرهایی از نوکران ایجاد شده بود وعلاوه بر مردم عادی، اصیل‌زادگان نیز می‌توانستند به مقام نوکری دست یابند. در دوره‌ی قیزیل‌باشان و عثمانیان و ... عنوان و مقام نؤکر معادل عنوان و مقام «یولداش» و «یولداش‌باشی» بود. در آغاز در اوردوی عثمانی، بیگ‌ها دارای نوکران (بعدها سکبان) متعلق به خود بودند که مانند خود بیگ‌ها، اغلب از غازیان تورکمان بودند. با ادامه‌ی فتوحات و مسلمان شدن عساکر بیزانسی، آنها نیز به جرگه‌ی نوکران پیوستند. با قدرت گرفتن عثمانیان صنف مستقل نوکر در اوردوی عثمانی ایجاد شد که عموما سواره بود. در این دوره به «قول‌ها» «ایچ‌قاپی» و یا خاصّه و به «نوکران» «دیش‌قاپی» گفته می‌شد. بعدها صنف «سیپاهی» جای نوکر را گرفت و تعبیر نوکر صرفا برای آن بخش از قلمروی عثمانی که قبلا متعلق به دولت آغ‌قویون‌لو بود محدود گشت. موسسه‌ی نظامی-دیوانی‌ی نوکری در عثمانی در قرن ١٦ تماما منسوخ شد. ...

٤-استیفاء خاصه: مستوفی، از ریشه‌ی عربی‌ی استیفاء و به معنی‌ی کسی که حق خود را بطور وافی و کفایت بگیرد است. مستوفی در گذشته در دولتهای عرب (عباسیان، خلفای فاطمی‌ی مصر و ...) و تورک-موغول مسئولیّت سرپرستی‌ی امور دولتی‌ی حسابداری را بر عهده داشت و مقام حسابدار کل دارای تبحّر در مدیریت اداری و مالی بود.

در دوره‌ی دولت تورکی‌ی غزنویان، «مستوفی الممالک» حساب درآمدها و مخارج دیوان وزیر کشور را رسیدگی‌ می‌کرد و پاسخگوی او بود. در دوره‌ی دولت تورکی‌ی سلجوقیان، مستوفی دومین مقام مهم پس از وزیر اعظم و مستقر در مرکز دارالحکومه بود. وی که قدرت نفوذ زیادی در اداره‌ی امور دولت داشت، در موارد متعددی خود به صدارت اعظمی ویا وزارت شاهان سلجوقی انتخاب می‌شد. در این زمان اصطلاح «دیوان مستوفی» و یا «دیوان استیفاء»، معادل «دیوان زمام» (دیوان کونترول مالی) بود که به قراردادهای جمع‌آوری مالیات و شبکه‌ی مستوفیان استانها؛ تحصیل مالیات‌ها، پرداخت حقوق و مستمری‌ها و .... رسیدگی می‌کرد. در دوره‌ی موغولان مستوفی به سرپرستان مالی‌ی ایالات و ولایات و ممالک اطلاق می‌شد. در زمان دولتهای تورکی‌ی تیموریان، قزل‌باشیه (صفویه) و قاجار، «مستوفی الممالک» وظیفه‌ی رسیدگی به حساب خزانه‌ی ملی، و «مستوفی‌ها» سمت‌های پایین‌تری در دربار را به عهده داشتند. در دوره‌ی قزلباشیه (صفویه) همچنین سمت «مستوفی خاصّه» وجود داشت که به امور حسابداری‌ی املاک سلطنتی می‌پرداخت. ...





[1] تاریخ و جغرافی‌ی دارالسلطنه‌ی تبریز. تالیف مرحوم شاهزاده نادر میرزا. با مقدّمه و شرح و تعلیقات و تنظیم فهرستهای لازم از محمّد مشیری. چاپ سوم، انتشارات اقبال، تهران. ١٣٦٠

[2] به عنوان نمونه قلمروی ایالت آزربایجان در دوره‌ی زندیه، مانند افشاریه، علاوه بر آزربایجان جغرافیایی، نواحی‌ی علی‌شوکور بیگ (در عراقستان) و قفقاز جنوبی را نیز شامل می‌شد. نگاه کنید به:

فرمانهای کریم‌خان و علی مرادخان، حدود شمالی و جنوبی‌ی ولایت آزربایجان و شمول آن بر قلمروی علی‌شکر

[3] هرچند تبار طائفه‌ی زند به شدت با عناصر تورکی-موغولی در هم آمیخته است (این موضوع یک مقاله‌ی دیگر اینجانب است)، کریم‌خان زند خود را یک لک-لور می‌شمارد.

[4] رضاخان به لحاظ ملیت تباری یک تورک شمرده می‌شود، اما خود را متعلق به ملت ایرانی، آریائی‌تبار و فارس‌زبان می‌دانست و در نتیجه ملیت انتخابی‌ی او ایرانی-فارس بود. برای کاربرد زبان تورکی به عنوان زبان رسمی در دوره‌ی رضاشاه:

متن تورکی‌ی مکالمه‌‌ی رضاشاه با آتاتورک با الفبای عربی و لاتین

[5] نام‌گذاری قومی-ملی‌ی اوغوزهای غربی به صورت «تورک» (در مقابل نام‌گذاری قومی-ملی‌ی اوغوزهای شرقی به صورت «تورکمن») اختراع استالین و شوروی و یا رضاشاه و دولت پهلوی نیست. در ایران در سیر طبیعی‌ی تاریخ، قرنهاست که اوغوزهای غربی خود را صرفاً «تورک»، و اوغوزهای شرقی خود را صرفاً «تورکمن» می‌نامند.

تورک صرفاً نام قومی-ملی‌ی اغوزهای غربی است، نه همه‌ی ملل تورکیک

[6] کاربرد تورک به عنوان نام قومی-ملی‌ی صرفاً اوغوزهای غربی (خراسان، ایران، آزربایجان، تورکیه، قبرس، بالکان)، در مقابل دیگر ملل تورکیک شرقی و شمالی که هر کدام نام قومی-ملی‌ی خاص خود را که غیر از  تورک است دارند (تورکمن، تاتار، اوزبیک، قازاق، اویغور، قیرقیز، چوواش، ساخا، ...)، کاربرد مودرن نام قومی-ملی‌ی تورک است. به سبب این نگرش مودرن و نیز شعور ملی‌ی تورک برجسته، میرزا مهدی‌خان استرآبادی به همراه نادرشاه افشار، از نخستین تورک‌گرایان مودرن در ایران شمرده می‌شود.

[7] از دلائل زبان پرستیژ بودن جغتایی: تورکی‌ی جغتایی، به عنوان تورکی‌ی اصیل و ماخذ؛ حلقه‌ی واسط و تداوم تاریخی بین لهجه‌های تورکی‌ی قدیم و زبانهای مودرن تورکیک در آسیای میانه و تورکستان شرقی محسوب می‌شد. در طول حیات خود (تقریباً بین ١٤٠٠-١٩٠٠) از یک ادبیات مکتوب منظوم و منثور بسیار پیشرفته که توسط امیر علی‌شیر نوائی، سلطان حسین بایقرا، بابرشاه، اولوغ بیگ و دیگران به اوج خود و کمال رسید برخوردار بود؛ ....

[8] اعتبار دوباره‌ی تورکی‌ی جغتایی و رستاخیز ادبی‌ی آن در سالهای پایانی‌ی امپراتوری‌ی عثمانی به قدری قدرتمند بود که برخی از روشنفکران عثمانی مانند نامق کمال آن را تهدیدی بر علیه تورکی‌ی اوغوز غربی-عثمانی تلقی می‌کردند. حتی بعدها در سالهای «انقلاب زبان-تورک دئوریمی» آتاتورکی، متون و زبان و کلمات و پسوندهای تورکی‌ی جغتایی به عنوان تورکی‌ی اصیل و ماخذ، یکی از منابع اصلی برای اخذ واژگان اصیل تورکی و نوواژه‌سازی بود.

[9] ناصرالدین شاه قاجار علاوه بر تورکی‌ی تورکمانی (ایران-قفقاز) به تورکی‌ی عثمانی و تورکی‌ی جغتائی و آثار مکتوب-ادبی‌ی آنها نیز آشنا و علاقه‌مند بود. یکی از حجیم‌ترین فرهنگهای لغت جغتایی بنام «مقالید ترکیه» (نامهای دیگر: لغة الاتراکیة، لغت جغتایی – لغت اتراكیه، لغت فتحعلی‌خان قاجار، بهجت اللغات ....) به امر ناصرالدین شاه در سال ١٨٥٨ میلادی توسط «شاهزاده فتح‌علی ابن کلب‌علی ابن مرشد قلی‌خان قاجار قزوینی سپانلو» تالیف شده‌ است: «... حضرت ظل الله ناصرالدین‌شاه قاجار هم علاقه‌ی زیادی به اشعار نوایی داشتند. هر از گاهی شعر نوایی را زمزمه می‌کردند ... من هم هر از گاهی در حضور شاه به شعر نوایی اظهار علاقه می‌کردم. تا اینکه ظل الله امر فرمودند که در صورت امکان حل الغت مناسبی برای آثار امیر علی‌شیر نوایی نوشته شود». «التمغای (التماغای) ناصری»، یک فرهنگ فارسی به تورکی‌ی جغتایی دیگر است که «شیخ محمد صالح اصفهانی» آن را با استفاده از سنگلاخ تألیف و به ناصرالدین‌شاه قاجار تقدیم نموده است، که نشانگر علاقه‌ی ناصرالدین‌شاه به زبان و ادب تورکی‌ی جغتایی است.

تدریس زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالفنون دوره‌ی ناصرالدین شاه قاجار، نخستین دانشگاه در تاریخ مدرن ایران

[10] برای موقعیت و کاربرد تورکی‌ی جغتایی و لغتنامه‌ها و فرهنگهای تورکی‌ی جغتایی نوشته شده در ایران نگاه کنید به:

نامه‌ی تورکی‌ی جغتایی‌ی سلطان حسین صفوی به امپراتور روسیه الکسیویچ پطر کبیر

No comments:

Post a Comment