متن تورکی مکالمهی رضاشاه با آتاتورک با الفبای عربی و لاتين
مئهران باهارلی
Friday, October 29, 2010
در
این نوشته متن مکالمهای تورکی بین رضاشاه پهلوی و مصطفی کمال آتاتورک نخستین رئیس
جمهور تورکیه، به همراه ترجمهی آن به فارسی را دادهام[1]. این
مکالمه که در حین رضاشاه[2] به
تورکیه، تنها سفر خارجی وی انجام گرفته، به چند جهت دارای اهمیت تاریخی است:
١-سخن گفتن رضاشاه، عالیرتبهترین مقام رسمی دولت ایران با آتاتورک
به زبان تورکی و کاربرد آن زبان در روابط دیپلماتیک خارجی، یکی از محکمترین مدارک
و شواهد دال بر رسمی و دولتی بودن دوفاکتوی زبان تورکی در اوان سلسلهی پهلوی است.
زبانی که سران کشورها در دیدار با مقامات خارجی بکار میروند بر اساس قوانین و سنن
و پروتوکولهای معین و دقیق هر دولت انتخاب میشود. در این مورد نیز، قوانین و سنن و پروتوکولهای دولت وقت ایران ملحوظ شده است.
٢-این امر نشان میدهد که روند زدودن زبان تورکی از ساختار دولت و کشور
ایران و به عنوان یک زبان دولتی دوفاکتو-دیپلماتیک پس از ساقط نمودن دولت تورک
قاجار، دفعتا نبوده و به طور انتقالی و مرحلهای انجام گرفته تا در نهایت تبدیل به
وضعیت امروز، یعنی حاکمیت مطلق و انحصاری زبان فارسی بر تاروپود دولت و کشور ایران
و از جمله در عرصهی دیپلماسی گردیده است. این نیز طبیعی است. زیرا ایران کشوری
دارای جمعیت اکثریت نسبی تورک، بیش از یک هزار سال تحت حاکمیت دول تورک و بخشی از
جهان تورکیک بوده است. ریشهکن کردن سنت طولانی کاربرد زبان تورکی توسط مقامات
دولتی و تورکیگوئی آنها آنهم در کشوری هنوز با اکثریت اهالی تورک، محتاج به زمان
است.
٣-مکالمهی رضاشاه به زبان تورکی با آتاتورک، صرفا به دلیل احترام وی
به میزبان خود نیست. بلکه منعکس کنندهی حضور هویت تورکی و رسوبات آن در بافت و
رفتار دولت ایران در برههی زمانی مربوطه است. اگر رضاشاه صرفا به خاطر احترام به
آتاتورک به تورکی صحبت میکرد، میبایست به تورکی رایج در تورکیه به میزبان خود
خطاب کند. اما وی به تورکی رایج در ایران که از قضا زبان اکثریت مردم کشورش نیز
بود سخن میگوید. یعنی سخنگوئی رضاشاه به زبان تورکی، منعکس کنندهی واقعیات ایران
و حضور هویت تورک در دولت و در کشور، و ناشی از هنوز بکار رفتن زبان اکثریت مردم ایران به طور رسمی از
سوی دولت ایران در آن برههی زمانی بود.
٤-گفتهاند احمدینژاد هم به عربی سخنرانی کرده و این به معنی رسمی
بودن زبان عربی در نزد دولت ایران نیست. حال آنکه سخن گفتن احمدینژاد به زبان عربی
با سخن گفتن رضاشاه به تورکی متفاوت است. زیرا عربی، زبان رسمی دوفاکتوی دولت ایران
نیست، در ارتباطات داخلی و خارجی از سوی دولت ایران و مقامات آن بکار نمیرود، اکثریت
جمعیت ایران عرب نیستند و احمدینژاد نه به عربی رایج در ایران، بلکه به عربی
استاندارد و در خطاب به جهان عرب و تلاشی برای جلب قلوب تودههای جهان عرب سخن
گفته است. اما رضاشاه به زبان تورکی رایج در ایران سخن میگوید. زبانی که زبان اکثریت
اهالی کشور است، در اوایل حاکمیت رضاشاه (مانند این مورد) هنوز یکی از زبانهای رسمی
دوفاکتوی دولت ایران بود و کاربرد رسمی و دیپلماتیک داشت. سخن گفتن رضاشاه با
آتاتورک در یک مراسم دولتی به زبان تورکی، نتیجهی سنت رسمی بودن دوفاکتوی زبان تورکی
و طبیعی شمرده شدن کاربرد آن در عرصهی دیپلماتیک در ایران آن دوره بود.
٥- رضاشاه زبان تورکی را
– علاوه بر مناسبات دیپلماتیک خارجی- در عرصهی سیاسی داخلی و ارتباطات با مردمان
ایران نیز بکار میبرد. در ایران کاربرد تورکی به عنوان زبان رابط بین اقوام بر همگان
معلوم است. اما محدود بدان نیست. تورکی به عنوان زبان رابط در ایجاد ارتباط بین
مقامات دولتی ایران از یک سو، و مردمان تورک و غیر تورک از سوی دیگر هم، مخصوصا در
قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم بکار میرفت. چنانچه بنا به خاطرات «رضا شریعتزاده
گیلانی» (معروف به «حاج آقا رضا رفیع» و ملقب به «قائم مقام الملک»، از نزدیکان
سردار سپه و رضاشاه بعدی)، در سالهای جنگ جهانی اول رضاشاه در دیدار با اسماعیل
آقا سیمیتقو، رهبر اشقیاء کورد با او به زبان تورکی صحبت کرده است: «شاه مختصری
با اسماعیل آقا صحبت نمودند. ولی روی رعب و وحشتی که به همه مستولی شده بود و هر
آن در این فکر بودند که الساعه نیروی اسماعیل آقا شبیخون میزنند، سردار سپه ابداً
مذاکرهای با اسماعیل آقا نکردند و نپرسیدند منظور شما چیست و چه باید کرد؟ هنوز
چند دقیقهای نگذشته بود عکاسی با دستگاه عکاسی، که روی چهارپایه سوار بود، وارد
کاروانسرا گردید. و اسماعیل آقا تقاضا کرد اجازه فرمایند با سردار سپه عکس برداشته
شود. شاه که با زبان تورکی با اسماعيل آقا صحبت میکردند، پس از شنیدن این
تقاضا روی خود را به من کرده به زبان گیلک که اسماعیل آقا از آن سردرنمیآورد
فرمودند: فلانی شما بلند شوید با ایشان عکسی بردارید و به او هم بگویید رضا را با
عکس سر و کاری نیست....»[3].
٦- ویکیپدیای فارسی به
صورت مدیایی برای تحریف و دروغپراکنی و وارونهنویسی در بارهی هویت تورک و فرهنگ
و تمدن و تاریخ آن در آمده است. در مورد کاربرد زبان تورکی از سوی رضاشاه، ویکیپدیای
فارسی ادعا کرده است که وی با دنیای خارج به زبان فارسی و با مردانش به نوعی
دیگرگون از تورکی صحبت میکرد (او چند زبانه بود: با همسایگاناش به گویش
سوادکوهی – لهجهای از زبان مازندرانی، با دنیای خارج فارسی، با افسران قزاق
طرفدار تزار به روسی؛ و با مرداناش به نوعی دیگرگون از ترکی صحبت میکرد).
این ادعاها بی پایه و نادرست است. همانگونه که در دو سند –منبع فوق نیز دیده میشود،
رضاشاه زبان تورکی را صرفا با مردان خود (ظاهرا منظور نظامیان است) بکار نمیبرد،
در ارتباطات سیاسی داخلی و مناسبات دیپلماتیک و رسمی خارجی هم بکار میبرد.
٧- تورکیای که رضاشاه
بدان تکلم میکند، زبان مادری[4] او، اما
در شکل تورکی محاورهای یک تورک ایرانی بی سواد در تورکی مکتوب و ادبی، و به لحاظ
واژگانی و دستوری به شدت تحت تاثیر فارسی است.
٨-به لحاظ تاریخی کمالیستها
به صورت مدافعین رضاشاه عمل کردهاند. سران، زعما و منسوبین «حرکت اتحاد
و ترقی» مانند «روشنی بیگ» کاملا بر ماهیت انگلیسی رضاشاه و رژیمش واقف بودند و
تدابیر تجددمآبانهی وی را غیرجدی و عوامفریبانه میشمردند. آنها تورکهای ایران و
قفقاز را ادامهی طبیعی خود میدیدند و عملاً هم در سالهای جنگ جهانی اول در عرصههای
سیاسی و نظامی و با دادن هزینههای فوق العاده صمیمانه مدافع آنها بودند (در
ایجاد جمهوری آزربایجان در قفقاز، آزادسازی تورکائلی از نیروهای مسیحی و تاسیس
حکومت اتحاد به رهبری جمشیدخان سوباتایلی افشار اورمی....). اما با به حاکمیت رسیدن
آتاتورک، «ملت تورک» بر اساس مرزهای جمهوری جدید تورکیه و یا «میثاق ملی» بازتعریف
شد و در نتیجه و بر خلاف سنت اتحاد و ترقی عثمانی، در تورکیهی کمالیست تورکهای ایران
خارج از دائرهی نفوذ سیاسی و نظامی جهموری تورکیه شمرده شدند. کمالیستها فریفتهی
تبلیغات بریتانیا مبنی بر تجددخواهی رضاشاه شدند و به دفاع از رژیم رضاخانی
پرداختند. حتی پس از ایجاد اتحاد استراتژیک بین تورکیه و ایران (پهلوی)، کمالیستها
به نوعی به تورکستیزی و فارسسازی تورکها توسط دولت ایران چراغ سبز نشان دادند[5] این
ویدئو مربوط به آن دوران است....
متن تورکی مکالمهی رضاشاه
با آتاتورک با الفبای عربی و لاتين [پياده شده توسط مئهران باهارلی]
آتاتورک: ذاتِ شاهانهنیزی [؟][6] تورکییهیه قبول ائتدیییمیزدهن دولایی، چوخ مسعود و بختیاریز افهندیم.
رضاشاه: من نهایت خوشبختهم
کی بو آرزویِ دیرینه که واریمدی، موفّق اولدوم که سیزی زیارت ائدهم.
آتاتورک:
چوخ تشکّر
ائدهریز افهندیم. چوخدان بری تشریفِ شاهانهنیزی انتظار ائدییوردوک افهندیم،
بویوک حسرتله و درین صمیمیتله. چوخ مسعودوز که بو ملاقات گونونه مالک اولموش
بولونویوروز.
رضاشاه: بندهز ده
[؟]. شاید بیلهسیز که نئچه ایل بوندان قاباق، که من سیزین نمایندهز، او سیزین
نمایندهیه عرض ائلهدیم که گلهجهیهم تورکییهیه سیزین زیارهتیزه.
آتاتورک: چوخ تشکّر
ائدهریم. طبیعی، آرخاداشلیغیمیز چوخ اسکی زمان بوندان، چوخ اسکی سنهلهردهن بری
باشلانمیش بولونویور. بونو شخصاً بیر بیریمیزی تانیماق صورتیله شبههسیز چوخ قوّتلهندیرهجهییز
افهندیم.
رضاشاه: غفلت شاید
اولموشدو سابق. ولی امیدواریق آتیهده جبران ائلییهک.
آتاتورک: هئچ شبهه یوخ افهندیم.
بیز ده بوتون مملکتجه عینی فکر و قناعتدهییز افهندیم. آرزو بویورسانیز
[یوخاریلاری ؟] گؤرهلیم افهندیم.
رضاشاه: بویورون!
Atatürk: [Zât-ı şâhânelerini ?] Türkiye`ye kabul ettiğimizden dolayı çok mesut ve bahtiyarız efendim.
Rızaşah: Men nehâyet xoşbextem ki bu ârzu-yi dîrine ki varımdı,
müveffeq oldum ki sizi ziyâret édem.
Atatürk: Çok teşekkür ederiz efendim. Çoktan beri teşrif-i
şâhânenizi intizar ediyorduk efendim, büyük hasretle ve derin samimiyetle. Çok
mesutuz ki bu mulâkat gününe mâlik olmuş bulunuyoruz .
Rızaşah: [Bǝndǝz dǝ ?]. Șâyed bilesiz ki néçe il bundan qabaq, ki
men sizin numâyendez, o sizin numâyendeye erz éledim ki geleceyem Türkiye’ye
sizin ziyâretize.
Atatürk: Çok teşekkür ederim. Tabii, arkadaşlığımız çok eski zaman,
bundan çok eski senelerden beri başlamış bulunuyor. Bunu şahsen bir birimizi
tanımak suretiyle, şübhesiz çok kuvvetlendireceyiz efendim.
Rızaşah: Qeflet şâyed olmuşdu sâbiq, velî ümidvarıq âtiyede cubran
éliyek.
Atatürk: Hiç şübhe yok efendim. Biz de bütün memleketçe aynı fikir
ve kanaatdeyiz efendim. Arzu buyursanız [yukarıları ?] görelim efendim
Rızaşah: Buyurun
ترجمهی کلمه به کلمهی صحبتهای
رضاشاه و مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) به فارسی:
آتاتورک: به سبب پذیرفتن
ذات شاهانهتان در تورکیه بسیار مسعود و بختیار هستیم.
رضاشاه: من هم بینهایت خوشبختم
که به این آرزوی دیرینه که داشتم [نائل] و موفق شدم شما را زیارت کنم.
آتاتورک: خیلی متشکریم. مدتها
بود که تشریففرمایی شما را با حسرت بسیار و صمیمیتی عمیق انتظار میکشیدیم. بسیار
سعادتمندیم که به این روز ملاقات صاحب شدیم.
رضاشاه: بندهی شما هم. شاید
بدانید که چند سال پیش از این که من به نمایندهی شما، آن نمایندهی شما عرض کردم که
برای زیارت شما به تورکیه خواهم آمد.
آتاتورک: بسیار تشکر میکنم.
البته دوستیمان خیلی پیش از این، از سالها پیش شروع شده است. شکی نداریم که این
را با آشنایی متقابل خیلی تقویت خواهیم کرد.
رضاشاه: شاید در گذشته غفلت
شده بود. ولی امیدواریم که در آتیه جبران کنیم.
آتاتورک: هیچ شبههای نیست.
ما هم همهی مملکت همان نظر و عقیده را داریم. اگر مایلید، قستمهای بالایی را
ببینیم.
رضاشاه: بفرمایید.
[2] رضاشاه در خرداد ماه ١٣١٣ (١٩٣٤) در رأس یک هیأت ١٧ نفره که
اکثرشان نظامی بودند تنها مسافرت خارجی خود را آغاز کرد. وی از طریق تبریز، خوی و
ماکو روز ٢١ خرداد وارد خاک تورکیه و از مسیر قارس، ارزروم، ترابزون و سامسون روز ٢٦
خرداد وارد آنکارا پایتخت این کشور شد. ٣٨ روز در آن کشور ماند و روز ٢٠ تیر به
تهران بازگشت. اولین اظهارات رضاشاه در زمینهی مشاهداتش در تورکیه به روایت
مستشارالدوله چنین بود: شبی پس از پایان ضیافت رسمی باشکوه وقتی رضاشاه به
عمارت حزب خلق که محل اقامت او در آنکارا بود مراجعت کرد، تا پاسی از شب نخوابید و
در تالار بزرگ خانهی ملت قدم میزد و فکر میکرد و گاه گاه بلند میگفت: عجب!عجب!
وقتی چشمان شاه متوجه من شد که در گوشهی تالار ایستاده بودم، فرمود: صادق، من
تصور نمیکردم تورکها تا این اندازه ترقی کرده و در اخذ تمدن اروپا جلو رفته
باشند. حالا میبینیم که ما خیلی عقب هستیم، مخصوصاً در قسمت تربیت دختران و
بانوان.
.
[3] شبی كه شاه در اردوی اسماعیل آقا سیمیتقو بسر برد، هفدهمین
سالنامه دنیا. به نقل از دکتر توحید ملکزاده، «شورش اسماعیل سیمیتقو در غرب آذربایجان»،
ص ١٥٢
نگاه
کنید به مقالهی اعلانیهی تورکی کونسولگری بریتانیا در کرمانشاه
[4] هر چند ملیت انتخابی رضاشاه ایرانی است، اما ملیت تباری او اقلا
از طرف مادری تورک است. مادر رضاشاه نوش آفرین از مهاجران تورک قفقاز -احتمالا
جمهوری آزربایجان- و آخرین زن پدرش عباسعلی خان داداش بیگ معروف به یاور بود.
عباسعلیخان داداش بیگ نیز که از مقام تابین – به تورکی به معنی گماشته و فرمانبر-
(سرباز صفر) به وکیلباشی و بعد هم به درجهی یاوری (سرگرد) در هنگ نظامی سواد کوه
رسیده بود به احتمال قریب به یقین یک تورک است. در آن دوره تقریبا تمام نظامیان
مخصوصا در نواحی شمال ایران از میان تورکها انتخاب میشدند. مرادعلی خان سلطان،
پدر عباسعلیخان داداش بیگ هم یک نظامی و صاحب منصب فوج سوادکوه بود که در سال
١٢٧٢ در جنگ هرات با انگلیسیها کشته شد. جالب توجه است که اولین همسر رسمی رضاشاه
و مادر محمدرضاشاه هم یک تورک به نام تاج الملوک آیرملو-آیریملی، فرزند تیمورخان آیرملو،
میرپنج (سرتیپ) سپاه قزاق و از نظامیان طرفدار تزار که پس از روی کار آمدن بلشویک
ها به ایران گریخته بود است. فرح دیبا همسر محمدرضاشاه هم از طرف پدری تورک تبریزی
است.
[5] از خيانتهای آزربايجانگرايان مشروطهطلب و دمکراتهای
آزربايجان: برآمدن رضاشاه
No comments:
Post a Comment