دولت قیزیلباش – قزلباش – قزلباشیه است، نه دولت صفوی
مئهران باهارلی
Anadolu ve Şam Türkmanlarının kurdukları devletin adı “Kızılbaş Devleti”dir. Onlar kendileri hiç bir zaman devletlerini “Safevi” adlandırmamışlardı. İlkin Avrupa, Fars ve Osmanlı kaynaklarında da Safevi devleti adına rastlanmaz. “Safevi”, daha sonralar Haçlı zihniyetli Avrupa devletleri ve Paniranistlerle İstalinistlerin, Kızılbaş Devleti’nin bir Türk devleti olduğunu inkar etmek için, yaydıkları temelsiz bir adlandırmadır.
کاربرد تعبیر «دولت صفوی» به جای «دولت قیزیلباش»، به چند دلیل نادرست است:
١-«قیزیلباش - قزلباش» کلمهای تورکی است. حال آن که «صفوی» کلمهای عربی - فارسی است. نامیدن دولتهای تورک و در این میان دولتهای تورک حاکم بر ایران امروزی با اسمی فارسی - عربی، نامعقول و بر خلاف یوْسوُن - تؤره (آداب و رسوم، آئین، شیوه و عادات) نامگذاری و دولتمداری تورک است. در تاریخ هزار و دویست سالهی تورک - موغول ایران دهها سلسله و پادشاهی و امپراتوری تورک و موغول حاکم بر این کشور و یا قسمتهایی از آن، از قاراخانیان و سلجوقیان و اتابکان و سالغوریان و قوتلوقخانیان تا ایلخانیان و جلایریان و تیموریان و ایلدنیزلیها و قاراقویونلوها و آغقویونلوها و در نهایت افشاریان و قاجاریان همه دارای اسامی تورکی بوده و همه نیز در زبانهای تورکی و فارسی و عربی و اوروپائی با این نامهای تورکی شناخته شدهاند. دولت مشهور به صفوی تنها دولت تورک حاکم بر ایران فعلی است که بر عکس این عرف و روال، با یک نام عربی - فارسی یعنی صفوی خوانده میشود.
٢- در حالی که «قیزیلباش» یک «خودنامگذاری» است، «صفوی» یک «دیگرنامگذاری» است. دولت مذکور که توسط طوائف، جنگجویان و سران تورکمان آناتولی و شام (تورکیه و سوریه) بر مذهب غالی علوی تورک - گونهی قیزیلباشی آن، از تشیع هترودوکس در اراضی ایران و آزربایجان تاسیس گشت، توسط خود قیزیلباشان دولت صفوی نامیده نمیشد. نامی که آنها برای نامیدن دولتشان و به طور رسمی به کار میبردند، حتی یک صد سال بعد از تاسیس، «دولت قیزیلباش» و یا «دولت قیزیلباشیه» بود. به عنوان نمونه:
-در ترجمهی کتاب مصائب النواصب تالیف شده در عهد شاه عباس حقیر،
حتی یک بار نام دولت صفوی به کار نرفته، بلکه در همه جا نام این دولت تورک به صورت «دولت
قیزیلباش» آمده است.
-در مجموعهی مکاتیب و مناشیر تالیف عبدالحسین النصیری طوسی
در عهد شاه عباس حقیر، نام این دولت تورک به صورت «دولت قزلباشیه» آمده
است.
-زینلخان بیگدلی شاملو فرماندهی کل اوردوی قیزیلباش، در نامههای رسمی خود به تورکی اسم دو دولت تورک همسایهی متخاصم اوغوز غربی را به صورت «آل عثمان» (امپراتوری عثمانلی) و «قیزیلباش» ذکر کرده است: «آلِ عثمان» احوالی و «قیزیلباش»ین اوضاعی[1]. در اینجا «آل عثمان» و «قیزیلباش» نام «سلسله» (کمابیش معادل «دولت» امروزی) است.
(نکته-دوگانهی ایران و روم: در عنوان جونگی که نامههای زینلخان بیگدلی شاملو را نقل کرده، عبارت «مراسلات سپهسالار ایران و سردار روم» به کار رفته است. این نیز نشان میدهد که در اینجا «ایران» مانند «روم»، نام دولت نبوده بلکه اسم «قلمرو» و سرزمین و کمابیش معادل «کشور» امروزی که دولت قیزیلباش بر آن حاکم بود است. بنابراین در هر منبعی که خاقانهای تورک و موغول حاکم بر ایران امروزی از جمله سلاطین قیزیلباش به صورت پادشاه و شاه و سلطان ایران و .... ذکر میشوند، منظور سلاطین حاکم بر سرزمین موسوم به ایران است و نه دولت ایران. چنانچه عنوان سلطان روم در مورد سلاطین عثمانلی، به معنی سلطان تورک حاکم بر سرزمین موسوم به روم – آسیای صغیر - بود و نه به معنی سلطان دولت روم و یا قومیت و ملیت رومی - یونانی سلطان عثمانلی).
٣- قیزیلباشان تورک خود را «صوْفوُ Sofu» مینامیدند. «صوفو» تلفظ تورکی نام صوفی (مانند تلفظ تورکی به صورت تورکو)، به معانی ١-معتقد به اسلام متصوفه (هترودوکس) در مقابل اسلام متشرعه (اسلام اورتودوکس) ٢- علویان تورک بر مذهب قیزیلباشیه – منسوبین فرقهی صوُفَویه، یکی از نامهای غلات قیزیلباش و ٣-عنوان رسمی شاهان دولت قیزیلباش مخصوصا موسس آن شاه اسماعیل اول، در مقابل عنوان «سولطان» عثمانلیها است. بعدها صوفو به نام بعضی از فِرَق مشخص و زیرگروههای معین غالیان قیزیلباش تبدیل شد که تا به امروز رد آنها باقی مانده است. امروز در میان فِرَق مذهب علوی تورک در آزربایجان شرقی، گروههائی با نام «صوفولار»، و شهری با نام «صوفیان» وجود دارد. در عراق نیز علویان تورک غالی، به دو دستهی «صوفولار» (صوفیان) و «درویشلهر» (درویشان) تقسیم میشوند.
٤-در منابع غیر قیزیلباشی از جمله در منابع عثمانلی و مخصوصا اوروپائی وقت، این دولت تورک صفوی نامیده نشده، بلکه اغلب دولت قیزیلباشیه و سلطنت قیزیلباشیه خوانده شده است. در بسیاری از متون اوروپائی آن دوره به هنگام اشاره به شاهان این سلسلهی تورک نیز، تعبیرات «صوفو» (صوفی)، «صوفیان»، «شاهان صوفی»، «شاه قزلباش» و عبارات مشابه آن – و نه صفوی - به کار رفته است. (در زبان عربی، بعضا نام درست «دولة صوفیة» هم بکار میرود: الصفویة المتحفزة لحمل السیف فی سبیل إنشاء دولة صوفیة علویة فی إیران). اساسا در گذشته مفهوم دولت به معنی امروزی وجود نداشت و با اسم خاصی نامیده نمیشد. ایلها، سلاطین و خاندانها و سلسلهها وجود داشتند و اسم کشور و قلمرو منسوب به آنها بود. به اراضی و قلمروی تحت حاکمیت دولت قیزیلباش شامل ایران امروزی هم، «مملکت قیزیلباش»، و نه «مملکت صفوی» گفته میشد.
٥- منطقا دولت منسوب به صوفو - صوفی (شاه قیزیلباش) میباید چیزی مانند «صوفیه»، «صوُفَوی» یعنی منسوب به صوفی، «صوُفَویه» و یا «صوُفیان» (قیزیلباشان علوی)... نامیده شود، نه صَفَویه که به معنی منسوب به صَفا - صَفی است؛ مانند عَلی - عَلَوی؛ دنیا - دنیوی؛ مولا - مولوی؛ آمریکا - آمریکی (با حذف الف)، آمریکیه (مفرد مونث)؛ سوریا - سوری (با حذف الف، مفرد مذکر)؛ اورمیه - اورمی - اورموی، ..... به واقع در منابع ونیزی و اوروپایی وقت که دقیقترین و کاملترین اطلاعات را در بارهی سالهای آغازین حاکمیت شاه اسماعیل میدهند، مانند سفرنامهی آنجییولئللو و کتاب یک تاجر گمنام Incognitus Mercator، ... به کرات نامهای «صوُفَوی» به معنی منسوب به صوْفوُ (Sofu) نام قیزیلباشان تورک و عنوان شاهان قیزیلباش، جمع آن «صوُفَویان» (Suffaveans) به معنی طریقت و فرقهی قیزیلباشی تحت رهبری شاه اسماعیل، و «صوُفَویسم» (Suffaveism) به معنی «صوُفَویگری» و یا مذهب علوی قیزیلباشی به کار رفته است[2]. قابل ذکر است که در ترجمهی این منابع اوروپایی به زبان فارسی و در جمهوری آزربایجان، اسامی «صوُفَوی» و «صوفویان» و «صوْفوُ» و .... به صورت تماما غلط و گمراه کنندهی «صَفَوی» و «صوُفی» و ... ترجمه میشوند.
٦- به باور غالب، صفوی اسمی منسوب به صفی الدین اردبیلی است. حال آن که صفی الدین اردبیلی سر سلسلهی خاندان و طریقت، و نه موسس دولت قیزیلباشیه بود. تاسیس دولت قیزیلباشی در دویست سال بعد از مرگ صفی الدین اردبیلی، ارتباطی با او ندارد، بلکه توسط قیزیلباشان تورک عثمانلی (آسیای صغیر، شام....) انجام گرفته است. به لحاظ تاریخی، نام صفوی صرفا میتواند برای اشاره به «خاندان صفویه» منسوب به صفی الدین اردبیلی و یا «طریقت صفویه»، یعنی مرحلهی پایانی حیات «طریقت اردبیلیه» که آن خاندان ایجاد کرده و در راس آن بود، به کار رود. نه دولت تورک قیزیلباش پدیدار شده در دو قرن بعد که صفی الدین اردبیلی هیچ نقشی در تاسیس آن نداشت.
٧-شاید در جعل متاخر نام صفوی برای دولت قیزیلباش، تقلید از نام امپراتوری عثمانلی - آل عثمان، ماخوذ از اسم عثمان غازی رئیس ایل قایی اوغوزها نقش داشته است. اما این تقلید، در صورت وجود، خردمندانه و معقول نبوده است. چرا که اولا عثمان غازی، شخصا موسس بیگلیک و یا امارت عثمانلی و امپراتوری عثمانلی بعدی بود. این، بر عکس وضعیت صفی الدین است. زیرا او موسس دولت قیزیلباشیه نبود و دو قرن قبل از تاسیس آن دولت میزیست. دوما نام حقیقی عثمان اول طبق منابع اولیهی عربی و تورکی و بیزانسی و تحقیقات تاریخی مودرن علمی یک نام تورکی، احتمالاً آتمان، آتومان یا آتامان است که بعدها وی با نیتی دینی، مشابه آن به عربی عثمان را به جای آن به کار برده است. یعنی عثمان – آتامان نام موسس امپراتوری عثمانلی ریشهی تورکی دارد. در حالی که صفی الدین نامی عربی است. نهایتا ممکن است بعدها عدهای از مولفین و مورخین ایرانگرا، به منظور تراشیدن سابقه و تاریخی قدیمیتر برای دولت قیزیلباش، آن را صفوی نامیدهاند تا با مربوط کردن آن به صفی الدین، دو قرن به عمر آن اضافه و تقریبا هم عمر دولت عثمانلی شود.
٨-در آن دوره بین قیزیلباشان یکی از معانی رایج اصطلاح «صوفیگری» وفاداری و صداقت به دولت قیزیلباشی، و «ناصوفیگری» خیانت و عدم صداقت به دولت قیزیلباشی بود. احتمالا کاربرد کلمهی صوفی در اصطلاحات دارای «صافی» و «صفا» مانند «صفای صوفیان» و «صوفی صافی»، در رواج اسم «صفوی» به معنی منسوب به صفی و صافی، و عدم رواج فورم اصلی «صوفوی» تاثیر داشته است (صافی: نعت فاعلی از صفوه و صفا، روشن، شفاف، خالص، بی دُرد، بی غش، پاکیزه، ناب، زلال). در صورت وجود این تاثیرگذاری، نام صفوی مرتبط با مفاهیم متصوفهی صافی و صفا است و نه به معنی منسوبیت به صفی الدین اردبیلی.
٩-نامیدن دولت تورک قیزیلباشیه به اسم طریقت صفویه برگرفته شده از نام صفی الدین اردبیلی، به لحاظ مذهبی نادرست است. زیرا ویژهگی و ممیزهی اصلی دولت قیزیلباشیه، تاسیس آن توسط غلات شیعی تورک – گونهی قیزیلباشی که با دشمنی متعصبانه با سنیگری و امپراتوری تورکان سنی یعنی عثمانلی مشخص میشود است. در حالی که صفی الدین بر مذهب علوی تورک – گونهی قیزیلباشی و یا غلات شیعهی هترودوکس نبود، بلکه یک سنّی بود. طریقت اردبیلیه در زمان صفی الدین یک طریقت سنّی شافعی بود و بر خلاف گونهی قیزیلباشی مذهب علوی، به هیچ وجه تمایلات ضد سنّی نداشت. منتسب کردن دولت قیزیلباشیه که بر گونهی قیزیلباشی مذهب غالی علوی و شدیدا ضد سنّی بود به صفی الدین اردبیلی سنّی مذهب، ماهیت غالی و فلسفهی وجودی ضد سنّی آن دولت را تحریف و تماما زیر و رو میکند.
١٠-طریقت صفویه پس از شکست شاه اسماعیل در جنگ چالدیران یعنی تنها ۱۳ سال پس از تاسیس دولت قیزیلباشی، و تاسیس مقام «صدر» برای شیعیان امامی توسط شاه اسماعیل و انتصاب یک تاجیک شیعی امامی به این مقام، با استحاله در شیعهی امامی فارسی – عربی، ارتباط خود با مذهب علوی تورک را از دست داد و عملا به حالت اغماء فرو رفت. از آن تاریخ به بعد شاه صرفا در حرف «مرشد کامل» تورکمانان علوی قیزیلباش شمرده میشد. اما رهبر مذهبی واقعی تورکان علوی قیزیلباش، نه خاندان و طریقت صفوی و شاه، بلکه «خلیفه الخلفاء» بود. از اوائل دههی دوم عمر دولت قیزیلباشیه راههای طریقت صفویه و مذهب غالی علوی قیزیلباشان تورک از هم جدا شد و اولی صرفا در اسم به حیات خود ادامه داد. در دورهی تورکستیزترین شاه این خاندان یعنی شاه عباس حقیر، طریقت صفویه در اسم نیز کاملا از بین رفت و از صحنهی تاریخ برچیده شد. در حالی که دولت قیزیلباشیه و مذهب علوی تورک (هر دو گونهی قیزیلباش ضد سنی، و قاراقویونلوی سنّیدوست آن)، هر کدام در مسیری متفاوت، هنوز به حیات خود ادامه میدادند. با این وصف، نامیدن دولت قیزیلباش که دویست سال عمر کرد، به اسم طریقت صفویه که تنها در ۱۳ سال نخستین عمر آن دولت وجود داشت، نادرست است.
١١-همان گونه که میباید بین دولت تورکمان قیزیلباش و مذهب علوی قیزیلباش فرق گذارد، لازم است که بین خاندان صفویه و امرا و تودههای قیزیلباش هم فرق گذارد. خاندان و شاهان صفوی عموما فاقد شعور قومی تورکی - تورکمانی و در حال شیعه و تاجیک شدن بودند. علی رغم تورکمانتبار بودن اکثرشان، آنها تبار خود را به اعراب (سیادت) و خاندانهای پیش از اسلامی ایرانیک ربط میدادند. (مقایسه کنید با تیمور کورهکهن، جهانشاه قاراقویونلو، نادرشاه آوشار، و شاهان قاجار که همواره بر تبار تورک و تورکمانی خود تاکید و افتخار میکردند). حتی شاه تهماسب علنا تورکمان بودن خود را نفی، و منکر وجود مفهوم تورکمان شده بود.
حال آن که قیزیلباشان - علی رغم آن که برای مدتهای بسیار طولانی توسط شاهان خاندان صفوی بازی خورده و آلت دست آنها برای ضربه زدن به دیگر تورکها شدند-، بر خلاف اغلب شاهان خاندان صفوی دارای شعور قومی تورک و یا به اصطلاح آن زمان حمیت تورکمانی بودند. تعلق آنها به مذهب علوی تورک از اسلام هترودوکس نیز میباید حمل بر تورکیت آنها شود (هیچ غیر تورک - تورکمان در میان معتقدین مذهب علوی تورک وجود نداشت). قزلباشان – علی رغم ماشهی سیاستهای ضد تورک شاهان صفوی شدن - کماکان به تورک - تورکمان بودن خود افتخار و تاکید کرده، به فرهنگ تاجیکی (فارسی بعدی) به دیدهی تحقیر مینگریستند. به عنوان نمونه در یک نکاحنامهی تورکی باقیمانده از جماعت شاهیسئوهنها – زمرهای از قیزیلباشهای فاناتیک – که هنوز بر مذهب علوی تورک اولیه بودند، از «تورک تؤرهسی» و یا و رسومات عرفی و نظام اخلاقی تورک سخن گفته میشود[3].
١٢-پس از جنگ چالدیران بسیاری از امرای قیزیلباش که متوجه حرکت شاه اسماعیل و خاندان صفویه به سوی شیعهی امامی عربی - فارسی و روند تاجیک گردانیدن دولتشان شده بودند، به مقابله با این دو سیاست برخاستند. بدین سبب نیز جان خود را از دست دادند. برخی از آنها علنا بر علیه شاهان خاندان صفویه شوریدند، شماری پشیمان شده دوباره به عثمانلییان پناه آوردند. امرای قیزیلباش مملکت و ایالت آزربایجان نیز، در چارهیابی برای جلوگیری از سیاست تاجیکسازی و تورکمانکشی و قیزیلباشکشی شاهان خاندان صفوی، در صدد الحاق آزربایجان به عثمانلی بر آمدند. به اعتباری تاریخ دولت تورک قیزیلباشیه، تاریخ جنگ و جدال بین شاهان خاندان صفوی با تورکمانان قیزیلباش است. اساسا شاه اسماعیل اول شخصا آغاز کنندهی پدیدهی «تورکمانکُشی» است که در دورهی حاکمیت شاه تهماسب و شاه عباس حقیر به اوج خود رسید. با این وصف، نامیدن دولت تورک قیزیلباش که توسط تورکمانان قیزیلباش تاسیس شد، با نام خاندان صفوی که دارای شعور قومی تورک نبود و هویت تباری تورکی خود را علنا نفی میکرد و ترک مذهب علوی تورک کرده، به مذهب فارسی - عربی شیعهی امامی در آمده و در خیانتی تاریخی به علویان تورک، آن مذهب فارسی – عربی را مذهب رسمی دولتی کرده بود، به معنی نفی ماهیت تباری و هویت تورک این دولت است.
١٣- دیگرنامگذاری صفوی – صفویه برای نامیدن دولت تورک قیزیلباش بعدها و توسط خارجیان (تاجیکها - فارسها، عثمانلیان، ...) به کار رفته است. قبل از آن، صفویه صرفا به عنوان نام یک طریقت اردبیلی به کار میرفت و نه نام دولت قیزیلباش. در حال حاضر مراکز استعماری داخلی و خارجی (فارسگرایان، قومیتگرایان فارس، پانایرانیستها، دولت ایران، دولتهای استعمارگر اوروپائی و شرقشناسان غربی، آزربایجانگرایان پانایرانیست، آزربایجانگرایان ایرانگرا، آزربایجانگرایان استالینیست) که به ارزش نام دولت صفوی به عنوان یک سمبول ایرانی – شیعی – تاجیک غیر تورک پی بردهاند، از استعمال نام واقعی دولت قیزیلباش که نشانگر تورکمان - تورک بودن و گونهی قیزیلباشی مذهب علوی تورک است خودداری و بر کاربرد نام عربی - فارسی صفوی اصرار میکنند.
١٤-یکی از عوامل مهم در رواج دیگرنامگذاری جعلی دولت صفوی در جهان و ایران، تاریخنگاری آزربایجانی که ترکیبی از تاریخنگاریهای ایرانی – پانایرانیستی و اوروپایی - صلیبی است، و استعمال این نام غلط و نادرست از طرف جمهوری آزربایجان است. جمهوری آزربایجان پس از اشغال شدن توسط روسیهی بولشویک، در معرض یک عملیات گستردهی مهندسی قومی استعماری استالینی و بی هویت سازی ملی بوده است. به موازات آفرینش هویت ملی ضد تورک آزربایجانی در این جمهوری، یک تاریخنگاری شدیدا ضد تورک و ضد علمی که تقریبا در تمام اصول و امهات مخصوصا نگرش به دولتهای تورک موغول با تاریخنگاریهای ایرانگرا و پانایرانیستی و صلیبی مشترک است، با یک زبان معیار و ادبی هیبرید و مغلوط آزربایجانجا که به شدت متاثر از زبان فارسی است ایجاد شده است. در نتیجهی این سه عامل ضد تورک (هویت ملی جعلی آزربایجانی، تاریخنگاری ضد علمی آزربایجانمحور و زبان معیار مصنوعی آزربایجانجا)، تقریبا نام صحیح و اصیل تورکی - موغولی همهی شخصیتها و سلسلهها و دولتها و سلاطین تورک موغول تاریخ در جمهوری آزربایجان به طور سیستماتیک با معادلهای فارسی آنها تعویض میشوند. مانند استفاده از نامهای سلجوقی به جای سلجوقلو، غزنوی به جای غزنهلی، جلایری به جای جالاییرلی، تیموری به جای تیمورلو، سَبُکتکین به جای سۆبهک تیگین، ایلخانی به جای ایلخانلی، .... تغییر نام دولت قیزیلباش به دولت صفوی در تاریخنگاری آزربایجانی هم محصول این بی هویتی ملی و خصلت ضد تورک آن است. جالب توجه است که بعضی از محققین و مورخین جمهوری آزربایجان علی رغم آن که واقف بر این حقیقت هستند که نام اصلی آن دولت، قیزیلباش بود نه صفوی، هم چنان بر استفاده از نام جعلی و ضد تورک صفوی اصرار میکنند[4].
١٥-تغییر نام دولت قیزیلباش به صفوی از طرف مراکز، دستهجات و کشورهای فوق الذکر، بازنویسی و وارونهنویسی آگاهانهی تاریخ بوده، رفتاری برای تحریف ماهیت قومی - ملی دولت تورک قیزیلباش تاسیس شده توسط تورکان غالی علوی آناتولی و سوریه، و تبدیل و عرضهی آن به یک دولت ایرانی - فارس ضد تورک و وارث ساسانیان و ... است.
١٦- کاربرد نام دولت صفوی، به معنی قبول شیعهی امامی بودن، متعلق دانستن این دولت به دولتمداری و سنن پادشاهی ایرانی، دادن صبغه و هویتی ایرانی - فارسی به آن؛ نفی تورک بودن، انکار مذهب غالی علوی قیزیلباشی، مخفی نمودن ارتباط تاسیس کنندهگان دولت قیزیلباشیه با آناتولی و ... است. در حالی که کاربرد نام بسیار روشنگرانه و دقیق و اصلی دولت قیزیلباش (قزلباشیه)، به معنی قبول تورکیت و تعلق این دولت به تاریخ تورک و دولتمداری تورک، تاکید به تاسیس آن توسط تورکمانان قیزیلباش، اعتراف به مذهب غالی علوی تورک قیزیلباشی آنها، ارتباطشان با آناتولی؛ همچنین تفاوت موجود بین مفاهیم سهگانهی دولت قیزیلباشیه، خاندان صفوی و طریقت صفویه است.
١٧-یکی از دلائل صفوی نامیدن دولت قیزیلباش در عثمانلی و به دنبال آن در تورکیه، بار کردن معانی بسیار منفی و حقارتآمیز به «قیزیلباش» (غیر مسلمانی که مرتکب روابط جنسی نامشروع در میان اعضای خانوادهی خود میشود، جامعهی خائن به تورکها و مسلمانان و ...) به دلائل تعصب مذهبی و خشم سیاسی (خیانت دولت قیزیلباش به مسلمانان و تورکها و عمل آن به عنوان متفق و ماشهی دولتهای صلیبی، ...) بود. اما امروز با از بین رفتن تعصبات و فاناتیزم مذهبی در هر دو طرف، تاکید بر مشترکات مانند تورکیت به جای واگرایی بین شاخههای شرقی و غربی تورکان غرب، و وقوف بر لزوم عدم منعکس کردن مسائل سیاسی به نامگذاریهای تاریخی، نام قیزیلباش دارای بار منفی نیست.
نتیجه: نام دولتی تورک که توسط تورکمانان قیزیلباش آسیای صغیر، شام و قلمروی عثمانلی در اوایل قرن ١٦ در آزربایجان و ایران تاسیس شد، دولت قیزیلباش و یا قزلباشیه است. این نام بعدها با تسری نام طریقت صفوی که منسوب به صفی الدین اردبیلی زیسته در دویست سال قبل از آن تاریخ بود، تحت تاثیر اصطلاحات تصوفی صفا و صافی؛ تقلید از نام امپراتوری عثمانلی که بر گرفته از نام موسس آن بود، و دسیسههای مراکز ضد تورک استعماری و .... برای ایرانی نشان دادن تیپولوژی ملی تورک آن، «دولت صفوی» نامیده شد. امروز هم اصطلاح «دولت صفوی»، به ویژه از سوی خارجیان و تاجیکها-فارسگرایان و آزربایجانگرایان که تمایل به انکار هویت ملی تورک موسسین این دولت تورک دارند، به منظور تاکید بر هویت ایرانی، شیعی، تاجیکی- فارسی آن دولت به کار میرود. در چنین شرایطی و در احترام به واقعیتها و پاسداری از میراث تاریخی تورک، بجا و ضروری است که این دولت تورک دوباره و به ویژه از سوی خود تورکان با نام اصلیاش یعنی دولت قیزیلباش-قزلباشیه خوانده شود.
[1] ترجمهی کتاب مصائب النواصب
https://ia801004.us.archive.org/31/items/ktp2019-02-01076/ktp2019-02-01076.pdf
مجموعهی مکاتیب و مناشیر دیوان اعلی تالیف عبدالحسین النصیری طوسی
https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/btv1b10088885g/f115.item
نامهای تورکی از فرماندهی کل ارتش دولت قیزیلباش (صفوی) زینلخان بیگدلی شاملو
[2] تربیت ارمنی – تلمّذ
مسیحی شاه اسماعیل نوجوان بنا به منبعی دست اول، سیاحتنامهی تاجر گمنام
[3] نکاحنامهی تورکی جماعت شاهیسئوهن طبق مذهب قیزیلباشی در قرن
شانزده میلادی
[4] “Safavid chroniclers use ‘the Qizilbash realm’,
‘the Qizilbash territory’ and ‘the Qizilbash state’ as synonyms
for the Safavid state (Munshī 1978, 1: 307; Musalı 2011, 293). Furthermore, Ottoman sources mainly describe
the Safavids as ‘Kızılbaşlar’, interchangeably using the names
‘Memâlik-i Acem’ (the country of Ajam), ‘vilâyet-i Acem’ (the province of
Ajam), or ‘saltanat-ı Kızılbaş’ (the realm of Kızılbaş) to refer
to the Safavid state (Selânikî 1989, 1: 132, 145, 146, 160-1, 201, 217; 1989,
2: 638, 840; Peçevî 1982, 2: 22, 32, 62). The Safavid shah was indicated as ‘a Qizilbash’
in the map of the world, the text of which was written in Turkish in 1559 by a
certain Haji Ahmed of Tunis. See Ménage 1958, 295; Bellingeri 2015, 128”.
Ahmad Guliyev. Hilâl. Studi turchi e ottomani 9—Safavids in Venetian and European Sources
سلاملار وقتینیز خیر، یازمیشسینیز کی شاه طهماسب اوز ترکمان اولدوغونو انکار ادیب، امکان وارسا رفرنسی نی معرفی الیه سیز ممنون اولارام
ReplyDelete