دلایل شیطانسازی از قاجارها در تاریخنگاریهای
ایرانگرا و آزربایجانگرا
مئهران باهارلی
الف- شیطانسازی از قاجارها در تاریخنگاری ایرانگرا و ناسیونالیسم ایرانی
١-شیطانسازی از رژیم قبلی توسط رژیم جدید: هر رژیم جدید که بعد از ساقط کردن یک رژیم قبلی تاسیس میشود، معمولاً برای مشروعیتزدائی از رژیم ماقبل خود، تا آن جا که میتواند آن را لجنمال میکند تا بدین وسیله برای حاکمیت خود مشروعیت و توجیهی کسب کرده، و یا بر مشروعیت و حقانیت و ضرورت جایگزینیاش به جای رژیم قبلی اضافه کند. مثلاً در تورکیه رژیم جمهوری - کمالیسم به سیاهنمایی از عوثمانلی پرداخت، و این امپراتوری سکولار و متجدد که صرفا مانند دیگر امپراتوریهای وقت اوروپا (روسیه، فرانسه، ...) از دین به صورت ابزاری سنتی استفاده میکرد را، به صورت نادرست یک دولت مرتجع و بنیادگرای اسلامی عرضه کرد؛ در روسیه رژیم کومونیستی - لنینی - بولشویکی – استالینی که در خونریزی و استبداد نمونهای منحصر به فرد در تاریخ است به همین روش با امپراتوری تزاری برخورد نمود و آن را به صورت نظامی بسیار مخوفتر از آن چه بود عرضه کرد.
در ایران نیز دولت پهلوی در طول حیات خود مخصوصاً در دورهی رضا شاه، عیناً و طبیعتاً برای مشروعیتسازی از دستاندازی خود بر دولت ایران، آن هم با طرق غیر قانونی و نامشروع (کودتا، سپس مجالس شورا و موسسان فرمایشی و ...) به شیطانسازی از دولت قاجار که ساقط کرده و به جای آن بر تخت نشسته بود دست زد.
٢- تغییر تیپولوژی ملی دولت ایران از تورک به فارس: جایگزینی دولت پهلوی با دولت قاجار، صرفاً تغییر دادن رژیم و دولت قبلی منسوب به یک عنصر ملی معین به یک رژیم و دولت جدید اما باز منسوب به همان عنصر ملی نبود. بلکه دست به دست گشتن دولت از عنصر ملی تورک به عنصر ملی فارس (تاجیکهای سابق)، و یا تغییر تیپولوژی ملی و اتنیکی دولت حاکم بر ایران هم بود. دست به دست گشتن حاکمیت سیاسی بر ایران از تورک به فارس (تاجیک قبلی)، مرحله و نتیجهای از کشمکش طولانی توران - ایران و یا تورک - تاجیک و پایان یافتن حاکمیت سیاسی تورک بر ایران است. نسبت دولت پهلوی با دولت قاجار، مانند رابطهی جمهوری تورکیه با امپراطوری عوثمانلی که هر دو به لحاظ ملی تورک بودند و یا رابطهی حاکمیت دولت شوروی با روسیهی تزاری که هر دو روس بودند نیست. بلکه به عنوان نمونه مانند حاکمیت سیاسی یهودیها پس از تاسیس دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین که قبلا تحت حاکمیت ملل و عناصر ملی دیگری بود است.
دولت
جدید فارسمحور ایران (پهلوی و ادامهی آن جمهوری اسلامی ایران) و تاریخنگاری
ایرانی و ناسیونالیسم فارسی صادقانه اعتقاد دارند که با ساقط کردن قاجارها و
تاسیس دولت پهلوی، نبرد تاریخی توران – ایران و تورک – تاجیک به صورت عادلانه پایان
یافته و ملت فارس و یا ملت ایران که آن را هم در نهایت فارس و فارسیزبان و
آریانژاد میدانند، به اسارت درازمدت خود تحت حاکمیت تورک پایان داده و به آزادی
و استقلال ملی خویش نائل شده است. بدین سبب آنها به هنگام سیاهنمایی و شیطانسازی
از قاجارها، به زعم خود از استقلال و آزادی ملی فارسها، در مقابل حاکمیت تحمیلی یک
ملت گویا بیگانه و اجنبی دیگر یعنی تورکها، یعنی ملتی بیگانه و اجنبی مانند عربها
و موغولها، دفاع میکنند.