«شاهسونها – شاهیسئوهنها»
و سیاست «تورک علیه تورک» شاه عباس اوّل
مئهران باهارلی
«شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» زمرهی ویژهای از طوائف متعصب و عامی تورکمان - تورک گرائیده به فرقهی سیاسی قیزیلباش بودند که شاه عباس اول و دیگر شاهان خاندان صفوی مخصوصا و آگاهانه و با فریب دادن آنها برای سرکوب سران و رهبران و نخبهگان آگاه تورکمان منسوب به قیزیلباشیه که دارای شعور ملی تورک و مخالف «شیعهسازی» و «تاجیکسازی» «دولت قیزیلباشیه» و «قیزیلباشان تورک» (تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش) توسط «خاندان صفوی» بودند ایجاد کردند. به لحاظ تاریخی، این گروه سادهدل و فریفته شده که اصلا تورک آناتولیایی - عوثمانلی و دارای نامی تورک بود، برای از بین بردن تورکها و تضعیف دولت تورک ایجاد شد و تا تاریخ معاصر هم اغلب اینگونه عمل کرد. در آن دوره «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» با سه مشخصهی زیر تعریف میشدند: «شاهپرستی کورکورانه»، «دشمنی عمیق با عوثمانلی» و «سنیستیزی افراطی».
البته در اینجا منظور، وضعیت فعلی گروههای «شاهسون» – «شاهیسئوهن»، مخصوصا افراد دارای شعور ملی تورک آنها - که تعدادشان هم بسیار است - نیست. اما هدف شاه عباس اول و دیگر شاهان خاندان صفوی از تشکیل این گروه و سوء استفاده از آن برای ضربه زدن به تورکهای دارای شعور قومی - ملی تورک (و حتی بعدها سوء استفادهی آسان و موفقیتآمیز دیگران از شاهسونها برای سرکوب احرار ضد روس در دورهی مشروطیت انگلیسی، تورکگرایان در جنگ جهانی اول، حکومت ملی آزربایجان پس از جنگ جهانی دوم و ....) هم یک واقعیت تاریخی است.
روندهای «تاجیکسازی» و «شیعهسازی» دولت – اوردوی قیزیلباش و خود قیزیلباشهای تورک (تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش) از فردای شکست چالدیران با ایجاد «منصب صدر»، متشکل کردن روحانیون شیعی امامی، گماردن سیستماتیک تاجیکها به مقامات دیوانی و والیگری، و ... توسط شخص شاه اسماعیل اول شروع شد. این دو روند ضد تورک توسط شاه تهماسب اول که به شیعهی امامی - اسلام فارسی تغییر مذهب داد، به اجرای قوانین شریعت شیعهی امامی - اسلام فارسی برخاست، و پایتخت را از تبریز در آزربایجان به قزوین در خمسه – هنوز در تورکایلی اما نزدیک به فارسستان - انتقال داد، تعمیق و گسترده گشت؛ و توسط شاه عباس اول نیمه تورک - نیمه مازنی که مخفیانه و توسط کلیسای ارمنی به مسیحیت تغییر دین داده بود، پایتخت را به خارج تورکایلی، شهر اصفهان در فارسستان منتقل نمود و به عنوان یک صلیبی به صوفیکُشی و قیزیلباشکُشی سیستماتیک و حذف اسلام تورک و تصفیهی تورکها از دولت و دیوان و ارتش و ... دست زد، به اوج خود رسید و فورم دشمنی علنی با تورکیت و ایجاد اتئلافی بین المللی با دولتهای استعمارگر و صلیبی اوروپایی بر علیه تورکان را به خود گرفت.
از فردای شکست چالدیران، بسیاری از سران قیزیلباش (تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش) متوجه دسیسهی این شاهان خاندان صفوی برای تاجیکسازی و شیعهسازی تورکمانها و دولت قیزیلباشیه توسط شدند. در واکنش، بسیاری از آنها به خاندان صفوی پشت کردند: برخی پشیمان شده دوباره به عوثمانلی پناهنده شدند، و تعدادی از جمله حاکم آزربایجان برای الحاق سراسر آزربایجان و تورکایلی به عوثمانلی تلاش کردند.
برای مقابله، شاه عباس اول و دیگر شاهان خاندان صفوی، عدهای از عوام تورک اصلا قیزیلباش (تورکمانهای آناتولیایی پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش) را که هیچ تماس مستقیم با و آگاهی از فارسیت و شیعیگری نهداشتند، تحت نام «شاهیسئوهن» متشکل کردند و توسط آنها به کشتار سران و رهبران تورکمان آگاه و دارای شعور قومی - ملی تورک اکنون پشت کرده به قیزیلباشیگری دست زدند. به عبارت دیگر «شاهسون» – «شاهیسئوهن» از طرف شاهان خاندان صفوی در اساس برای سرکوب و مقابله با و نابودی فیزیکی دستهای از قیزیلباشها که «حمیت اویماقیت تورکی»، یعنی شعور قومی - ملی تورک داشتند و بدین سبب به قیزیلباشیگری پشت میکردند، ایجاد شد.
به ویژه شاه عباس اول که در داخل به قیزیلباشکشی و قتل عام تورکمانان معتقد به مذهب علوی تورک میپرداخت، در خارج با دورویی تمام خود را به عنوان حامی تورکمانهای علوی قلمروی عوثمانلی و مذهب علویسم تورک مینمایاند، تا از طوائف تورکمانان سادهدل پیوسته به جریان سیاسی قیزیلباش به عنوان ستون پنجم خود در عوثمانلی برای تضعیف و فروپاشاندن امپراتوری عوثمانلی از داخل سوء استفادهی ابزاری کند. تورکمانهای عوام علوی قلمروی عوثمانلی و مخصوصا «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» هم با سادهلوحی قرنها بازی خوردند و به عنوان ماشهی صلیبییان و قوهی قهریه برای سرکوب خونین و از بین بردن سران تورک و مذهب علوی تورک، و شیعهسازی - تاجیک سازی دولت قیزیلباش و کلا تورکان و مردمان ایران عمل کردند.
«شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» آگاهانه هدف تاجیکسازی – فارسسازی و شیعهسازی مردم تورک و تورکمانهای علوی پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش را تعقیب نهمیکردند. آنها اصلا وارد در عالم معقولات نهبودند و کورکورانه از شاه تبعیت و مجری نیات و اوامر او بودند. اما شاه عباس اول و دیگر شاهان خاندان صفوی آگاهانه میخواستند که دولت تورک قیزیلباش (صفوی) را شیعه و تاجیک سازند. شاه عباس اول توانست با سیاست «تورک علیه تورک»، مشابه آنچه «مذهب علیه مذهب» نامیده میشود، به دست «عوام تورک» («شاهسونها» – «شاهیسئوهنها»)، «خواص تورک» (تورکمانهای موسس و ستون فقرات دولت قیزیلباش) را از بین برد ...
تعصب در «شاهپرستی»، «نفرت از عوثمانلی» و «سنیستیزی»، تنها صفات ممیزهی «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» نهبود. «عوامیت» هم یکی از آنها بود. طوائف تورک «شاهسون» – «شاهیسئوهن» که فریب شاه عباس اول را میخوردند، عوام بودند و متعصب. اما شاه عباس اول و دیگر ضد تورکهای اطرافش به هیچ وجه عوام نهبودند (از آن رو بر خلاف تودهی «شاهسون» – «شاهیسئوهن» که اصطلاحا «مانقورت» بودند، این دستهی دوم آگاه، «گؤزقامان» شمرده میشوند). «عوام» و «مانقورت» و «گؤزقامان» بودن در اینجا فحش و ناسزا و بدنام کردن نیست، بلکه تثبیت و مشاهدهای جامعهشناسانه و سیاسی است. هم در میان تورکها و هم در میان ضد تورکها، همواره هم عوام بوده است و هم خواص ....
در طرف مقابل هم، سران و رهبران تورکمان قبلا قیزیلباش مانند «دیو سولطان روملو» و ... که متوجه میشدند شاهان مذکور خاندان صفوی در مسیر نادرست شیعه و تاجیک شدن و کردن قرار گرفتهاند و به مقاومت با آن برمیخاستند، هیچکدام عوام نهبودند. بر عکس، اغلب افرادی آگاه، نظامیانی کارکشته، سیاسیون واقف بر شرایط منطقهای، روشنفکران و نخبهگان و فرهیختهگان با تربیت و تحصیلات حداکثری در علوم و فرهنگ زمانهی خود، و از همه مهمتر عمدتاً دارای شعور قومی - ملی تورک و حمیت اویماقیت تورکمانی بودند.
تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش از نظر ضدیت با عوثمانلی و تعصب در آن، یک گروه هوموژن نهبودند. دستهجاتی از تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش، مانند افشارها، قاجارها و بایاتها، بر خلاف «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» اساسا و یا به طور افراطی سنیستیز و عوثمانلیسیز نهبودند. قوی بودن نسبی شعور ملی تورک در غرب آزربایجان و تورکایلی از ایرهوان - ایروان، ماکی - ماکو، خوی، سالماس، اورمو گرفته تا همدان و بیجار و سعدووا - اسدآباد و قوروا - قروه و یاسوکن و ...، و عوثمانلیدوستی عمومی در آنجاها، یکی هم به همین دلیل است که تورکهای غرب تورکایلی اکثرا دارای تبار افشار، قاجار و بایات هستند. بر خلاف مرکز و شرق آزربایجان به خصوص اردبیل و پیرامون، که در آنجا تبار «شاهسونی» – «شاهیسئوهنی» بالنسبه پررنگتر است.
تعصب نسبت به مذهب علوی تورک - که یکی از معیارهای هویت قومی - ملی تورک در آن دوره هم بود - در میان «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» چندان قوی نهبود. برای آنها مقولهی هویت شامل هویت اعتقادی و قومی و زبانی، صرفا به واسطهی تعلق و تبعیت از «شاه» تعریف میشد، هر مذهب و قومیت و زبانی که شاه قبول میکرد، مذهب و قومیت و زبان و هویت آنها هم بود. به همین سبب، به استثنای دو قرن اول پس از ورود «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» از قلمروی عوثمانلی به آزربایجان و تورکایلی و دیگر نقاط ایران، اثری از جمعخانهها و مراسم آیین جمع و دیگر نمودها و مراسم مذهبی علوی تورک .... در میانشان ثبت نهشده است. چرا که «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» در تبعیت از شاه صفوی، داوطلبانه از علویسم تورک به شیعهی امامی فارسی تغییر مذهب داده، و زبان فارسی را هم به تبعیت از او به عنوان زبان مقدس خود پذیرفته بودند. حال آن که دیگر تورکمانهای پیوسته به حرکت سیاسی قیزیلباش که به مذهب علوی تورک تعصب داشتند، به شیعهی امامی فارسی تغییر مذهب نهدادند، پیروی مقام صدر و دیگر مراجع شیعی امامی - فارس نهشدند و تا زمان استحالهی کاملشان و حذف شدن از صحنهی ایران، پیروی مقام دینی مذهب علوی تورک یعنی خلیفه الخلفاء باقی ماندند. بقایای گروههای تورکمان علوی هم که به حرکت سیاسی قیزیلباش نهپیوسته بودند، مانند قاراقویونلوها و قیرخلار و ... در غرب آزربایجان، علاوه بر حفظ زبان و سنن و فرهنگ تورکی توانستهاند در مقابل روند شیعه شدن مقاومت کرده، مذهب علوی تورک اولیهی خود را نیز- تحت نامهای گوناگون- حفظ کنند. آنها بر خلاف «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها»، تا به امروز اسلام فارسی و شیعهی امامی را نهپذیرفتهاند. تورکمانهای علوی باقیمانده در قلمروی عوثمانلی و آناتولی هم که در آغاز به دولت قیزیلباش سمپاتی داشتند، به دلیل قطع ارتباطات انسانی و مذهبیشان با شاهان صفوی از تهدید شیعه و فارس شدن مصون ماندند. همچنین به سبب عدم آسیمیلاسیون در جامعهی سنّی، به عنوان یک جمعیت مذهبی اقلیت به سنن و فرهنگ تورک وفادار مانده و تا به امروز از بنیانها و حافظان فرهنگ تورک در آنجا بودهاند. (بر خلاف قسمتی از ایشان که تحت نام قیزیلباش به ایران آمدند و تماما در شیعهی امامی و فرهنگ فارسی آسیمیله شدند ...)
مسالهی یکجانشینی و سرکوب اعقاب «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» توسط رضا شاه و ... در قرن بیستم، امری با ماهیتی کاملا متفاوت است و ربطی به شعور قومی - ملی تورک «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» نهدارد، امری مربوط به تمرکزگرایی افراطی، تخته قاپو کردن ایلات و از بین بردن کانونهای نافرمانی و خودسری و هرگونه نافرمانبرداری توسط رضا شاه بود. اما سوء استفادهی گروههای ضد تورک و مخصوصا دولت از «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها»، بر علیه مخالفین و جریانات سیاسی تورکگرا یک واقعیت مربوط به تورکیت و مصداق سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن است. به عنوان نمونه «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها»ی اردبیل و نواحی پیرامون در بسیاری از مقاطع تاریخی (دورهی صفوی، در دورهی مشروطیت، در سالهای جنگ جهانی اول، در دورهی حکومت ملی آزربایجان) اغلب در خط دولت مرکزی، در صف رژیم پهلوی، روسها، انگلستان، ... بر علیه نیروهای تورکمانها و علویهای دارای شعور قومی تورک، تورکگرایان بومی، اوردوی نجاتبخش عوثمانلی ....، عمل کردهاند. البته اینها تاریخ است و در مورد امروز چندان صادق نیست.
تورکی
حرف زدن بقایای «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» در حال حاضر، تغییری در واقعیتهای
تاریخی فوق، از جمله علل تشکل این گروه و یا کارکرد و سوء استفاده از آنها توسط
بدخواهان و دشمنان تورک در طول تاریخ را نهمیدهد (وفاداری به
سنن تورکی در میان بقایای «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها» هم، لزوما نشانگر آگاهی
آنها به فرهنگ تورکی نیست. این پدیده بیشتر مربوط به سنت و حیات ایلی – ایلیاتی و
تخته قاپو شدن و یا نهشدن است. تقریباً همهی «شاهسونها» – «شاهیسئوهنها»ی
تخته قاپو شده در طول زمان، مانند دیگر ایلات تورک، به لحاظ زبانی و فرهنگی و
هویتی فارسزبان حتی لکزبان و لورزبان (و در افغانستان، دریزبان شدهاند).
اما بخش بسیار کوچکی از آنها، مانند دیگر طوائف تورک که تخته قاپو نهشدند، از زبان
و سنن و فرهنگ رسمی فارسی کمتر متاثر گشتهاند. این امر در مورد خود علویهای تورک
هم صدق میکند.
برای مطالعهی بیشتر:
سوزاندن کتب موسوی - یهودی توسط شاه عباس حقیر
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/03/blog-post.html
شاه عباس «حقیر»، تورکستیزترین شاه خاندان صفوی
https://sozumuz1.blogspot.com/2023/03/blog-post.html
شاه عباس حقیر (اوّل)، گردن زدن اسرای تورک با شمشیر محض خودشیرینی برای صلیبییان
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_18.html
«شاهسونها – شاهیسئوهنها» و سیاست «تورک علیه تورک» شاه عباس اول
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_27.html
پشت کردن خاندان صفوی به تورکها و قیزیلباشان
No comments:
Post a Comment