Tuesday, February 5, 2019

اعلان جهاد میرزه فضل الله ناصحی اورمویی و میرزه مسیح افشار بر علیه روسیه و بریتانیا، پیوستن جمشید خان افشار اورمویی و پارتیزان‌های وی به اوردوی خلیل پاشا

اعلان جهاد میرزه فضل الله ناصحی اورمویی و میرزه مسیح افشار بر علیه روسیه و بریتانیا، پیوستن جمشید خان افشار اورمویی و پارتیزان‌های وی به اوردوی خلیل پاشا، و خواست شاهسون‌ها از عوثمان‌لی برای فتح تبریز

 

مئهران باهارلی

 

Urmulu Mirze Fezlullah Nâsihi ve Mirze Mesih Afşar'ın Rusya ve İngiltere'ye karşı cihad ilan etmesi, Urmulu Cemşid Han Afşar ve partizanlarının Halil Paşa'nın harekatına katılması ve Şahıseven Türk boyunun Osmanlı Sultanından Tebriz'i fethetmek için talepte bulunması.

 

The announcement of the jihad by Urmulu Mirze Fezlullah Nasihi and Mirze Mesih Afşar against Russia and Britain, the joining of Urmulu Cemşid Khan Afşar and his partisans to Halil Paşa's campaign, and the request of the Şahıseven Turkish tribe from Ottoman Sultan to conquer Tebriz.

 

MÉHRAN BAHARLI

mehranbahari1@yahoo.com

https://independent.academia.edu/MBaharli

https://sozumuz1.blogspot.com/

https://www.facebook.com/profile.php?id=100016259447627

خلاصه:

در این نوشته دو مطلب از کتاب «بویوک حرب‌ده ایران جبهه‌سی» در باره‌ی مقطعی بسیار مهم از «مجادله‌ی ملی تورک» (تورک میللی موجادیله‌سی) در سال‌های جنگ جهانی اول را آورده‌ام. در این دو مطلب به موضوعات آتی اشاره شده است: پیوستن رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورمویی و نیروهای تحت فرماندهی‌اش به اوردوی اسلام – عوثمان‌لی به فرماندهی خلیل پاشا عموی انور پاشا که برای آزادسازی شمال غرب ایران وارد این کشور شده بود؛ اعلان جهاد دو روحانی تورک از اورمو (اورمیه)، میرزه فضل الله ناصحی و میرزه مسیح افشار برای پیوستن شیعیان به جهاد اکبر خلیفه‌ی عوثمان‌لی بر علیه دولت‌های متفق روسیه، بریتانیا و فرانسه؛ اعلام آماده‌گی سران ایل شاهسون (شاهی‌سئوه‌ن) برای پیوستن به اوردوی اسلام - عوثمان‌لی، و خواست آن‌ها برای فتح تبریز توسط اوردوی اسلام - عوثمان‌لی؛ و در نهایت سنت تاریخی و منفی رایج در میان ایرانیان مبنی بر تمایل به قدرت‌مند.

Özet

Bu makalede Birinci Dünya Savaşı sırasındaki “Türk Milli Mücadelesi”nin  önemli bir dönemini anlatan “Büyük Harpte İran Cephesi” kitabından iki alıntı yer almaktadır. Bu iki alıntıda şu konular ele alınmaktadır: Türk milli lideri Urmulu Cemşid Han Afşar ve komutasındaki kuvvetlerin Halil Paşa komutasındaki İslam-Osmanlı ordusuna katılması (Enver Paşa'nın amcası olan Halil Paşa topraklarının kuzeybatısındaki Türkili'yi kurtarmak için Kacar İran'ına girmişti); Urmu'dan (Urmiye) iki Türk dini lideri Mirze Fezlullah Nâsihi ve Mirze Mesih Afşar'ın, Şiilere Rusya, İngiltere ve Fransa devletlerine karşı Osmanlı Sultanının Büyük Cihadına katılmalarını emreden cihat ilanı; Şahıseven Türk aşireti reislerinin İslam-Osmanlı ordusuna katıldıklarını bildirmeleri ve İslam-Osmanlı ordusunun Tebriz'i fethetmesini istemeleri; ve son olarak İranlılar arasında yaygın olan, güce sahip olan tarafa yönelme şeklindeki olumsuz tarihsel gelenek ve davranış kalıbı.

Abstract

This article includes two excerpts from the book “Büyük Harpte İran Cephesi” (Iranian Frontline in the Great War) about a crucial period of the “Turkish National Struggle” (Türk Milli Mucadilesi) during the First World War. In these two excerpts, the following topics are discussed: the Turkish national leader Urmulu Cemşid Xan Afşar and the forces under his command joining to the Islam Ordusu-Ottoman army under the command of Halil Paşa. Halil Paşa was uncle of Enver Paşa, and had entered Qajar Iran to liberate the northwest of its territory i.e. Türkili; the declaration of jihad by two Turkish religious leaders from Urmu (Urmia), Mirze Fezlullah Nâsihi and Mirze Mesih Afşar, ordering the Shiites to join in the Great Jihad of the Ottoman Sultan against the allied governments of Russia, Britain, and France; the declaration of the leaders of the Şahıseven (Shahsavan) tribe to join the Islam Ordusu-Ottoman army and their desire for the Islam Ordusu-Ottoman army to conquer Tebriz; and finally, the historical tradition and negative pattern common among Iranians of leaning towards the side that has power.

مولف کتاب «بویوک حرب‌ده ایران جبهه‌سی»[1]، مَحْمَدْ بَیْگ (مه‌همه‌ت به‌ی) کنعان دال‌باشار، در عملیات آزادسازی غرب ایران به سال‌های جنگ جهانی اول در ترکیب قول‌اوردوی (سپاه) سیزده امپراتوری عوثمان‌لی شخصاً اشتراک داشت، و بعدها جانشین فرماندهی کل ستاد نیروهای مسلح جمهوری تورکیه شد. کتاب حجیم و دو جلدی مَحْمَدْ کنعان پاشا آکنده از اطلاعات و اسناد بکر در باره‌ی عملیات آزادسازی غرب ایران توسط اوردوی اسلام در سال‌های جنگ جهانی اول، هم‌چنین تحلیل‌های فوق العاده مهم در باره‌ی علل و تاریخ عدم ظهور شعور ملی تورک در میان تورکان ساکن در ایران، برخی اولگوهای رفتاری رایج و سنتی منفی در میان ایرانیان و تورک‌های این کشور و ... است[2].

١-اعلان جهاد دو خادم دینی شیعی برجسته‌ی تورک در اورمو، میرزه فضل الله ناصحی مجتهد اورمویی و میرزه مسیح افشار مجتهد اورمویی صدرالشریعه بر علیه دولتین روسیه و بریتانیا، به پیروی از اعلان جهاد سلطان عوثمان‌لی در ژانویه‌ی ١٩١٥. این دو خادم دینی تورک از شخصیت‌های برجسته‌ی «تورک میللی موجادیله‌سی»، و از سران «حزب اتحاد و ترقی اسلام - اتحاد تورک» در اورمو بودند. حاجی میرزه فضل الله ناصحی هم‌چنین مدیر نخستین مدرسه‌ی مودرن تماماً تورک در اورمو به اسم «خیر یوردو» و یا «صلاحیه»[3] است. میرزه فضل الله مجتهد و میرزه مسیح افشار با پیوستن به جهاد سلطان عوثمان‌لی و اعلان جهاد بر علیه روسیه‌‌ی تزاری و بریتانیای اشغال‌گر و متحدین تجاوزگر و خون‌ریز مسیحی‌اش که آزربایجان و کل تورک‌ایلی و هم‌زمان قفقاز را تحت اشغال داشتتند، نقش موثری در دفع بلای جیلوها از اورمو و منطقه داشتند. این دو، مذهب و تعلق مذهبی خویش را بر علیه هویت ملی تورک و فارس‌سازی وی به‌کار نه‌بردند. بلکه بر عکس، آن‌ها را به خدمت هویت و منافع ملی تورک در آوردند (میرزه فضل الله ناصحی مجتهد اورمویی، میرزه مسیح افشار مجتهد اورمویی صدرالشریعه و اعلان جهاد خادمان دینی تورک شیعی در ایران و عراق به پیروی از اعلان جهاد سلطان عوثمان‌لی، موضوع سه مقاله‌ی جداگانه‌ی من است).

٢-پیوستن رهبر ملی تورک جمشید خان سوباتای‌لی افشار اورمویی - مجدالسلطنه به هم‌راه نیروهای منتظم و پارتیزانی‌اش به اوردوی نجات‌بخش اسلام - عوثمان‌لی تحت فرماندهی خلیل پاشا. در آن موقع جمشید خان افشار مجدالسلطنه حاکم سابق اورمو و خوی پس از ٩ سال اقامت در تفلیس در نتیجه‌ی تضییقات دولت روسیه چهار ماه بود که به اورمو آمده و از آن جا به طور موقت در ساووج‌بولاق (ساوجبلاغ، مهاباد بعدی) مستقر بود. وی در ساووج‌بولاق با خلیل پاشا ملاقات کرد و پس از دادن اطلاعاتی در باره‌ی وضعیت آزربایجان، تمایلات روانی، اجتماعی و سیاسی اهالی و ... به او، این دو در باره‌ی نواحی ساووج‌بولاق و قوشاچای (میاندواب) تدابیری سیاسی اخذ کردند. خلیل پاشا در این دیدار، جمشید خان را به سمت مشاور قوای نظامی خود و به فرماندهی نیروهای تورک بومی (مجاهدین) منصوب کرد. جمشید خان چند روز بعد از ساووج‌بولاق به اورمو آمد؛ تمام مجاهدین شهر را گرد آورده به توجیه آن‌ها پرداخت. صدور اعلان جهاد و فتوای شرکت در جهاد اکبر از سوی مجتهدین شهر را تامین، سپس آن‌ها را چاپ و بین مردم پخش نمود.

٣-مراجعت نماینده‌گان سران ایل شاهی‌سئوه‌ن به خلیل پاشا فرمانده‌ی قوای نظامی عوثمان‌لی شرکت کننده در عملیات آزادسازی شمال غرب ایران و دادن تضمین مبنی بر پیوستن خود و تمام دیگر طوائف ایران به جهاد اکبر سلطان عوثمان‌لی و شرکت در جنگ بر علیه روسیه و بریتانیا و در صف اوردوی اسلام - عوثمان‌لی. سران شاهی‌سئوه‌ن در مراجعت به قوای عوثمان‌لی در اردبیل خواستار کومک‌های مالی و تسلیحاتی و فرستادن افسران عوثمان‌لی شدند. متعاقب آن اسماعیل حقی، ملازم احتیاط قوه‌ی سفریه‌ی اوردوی عوثمان‌لی در شمال غرب ایران مامور تامین تدارکات و اسلحه و مهمات از اورمو و ساووج‌بولاق برای شاهی‌سئوه‌ن ها شد.

٤-خواست سران ایل شاهی‌سئوه‌ن برای ورود اوردوی اسلام - عوثمان‌لی به تبریز و طرح این خواست به صورت یک شرط برای تحقق بند سه‌ی فوق. این اطلاعات بسیار جالب است. چرا که نشان می‌دهد خواست آزادسازی تبریز توسط اوردوی اسلام - عوثمان‌لی علاوه بر آن که کاملاً مطابق و لازمه‌ی عملیات نظامی عوثمان‌لی در شمال غرب ایران و آزربایجان و قفقاز بود، از طرف خود تورک‌های بومی نیز مطرح و خواسته می‌شد.

٥-اشاره‌ی مَحْمَدْ کنعان پاشا به برخی سنن و خصلت‌های رفتاری منفی رایج در میان ایرانیان و از جمله تورک‌ها، مانند عدم حرکت مصممانه بر مبنای اصول، تردد آن‌ها در هم‌صف شدن با طرف حق‌دار، چاپلوسانه برخورد کردن با هر دو طرف در یک نزاع بین حق و باطل، و پس از آشکار شدن احتمال پیروزی قطعی یک طرف، تمایل به هواداری فوری و آتشین از طرف قدرت‌مند و پیروز هر چند ناحق و باطل باشد، دادن مواعید و قول‌های بی پشتوانه که صرفاً در حرف می‌مانند و .. [4]. وی این رفتار منحط را یک سنت تاریخی و جاافتاده‌ بین ایرانیان، مربوط به عصر جاهلیت و قرون وسطی و مغایر با شوالیه‌گری می‌نامد که تورکان عوثمان‌لی آن را مانند گذشته اکنون نیز از خود نشان نه‌می‌دهند. به واقع در دوره‌ی مورد بحث برخی از عشایر تورک از جمله خود شاهی‌سئوه‌ن‌ها این رفتارهای ناشایست و تذبذب را از خود نشان دادند و با هر دو طرف عوثمان‌لی و روسیه - بریتانیا تعامل و هم‌کاری کردند و ....

پایان نوت مئهران باهارلی

ترجمه‌ی مطلب اول (صص ٢٠٣-٢٠٤):

در ٢٣ نیسان، از طرف قوای نظامی [عوثمان‌لی گسیل شده به عملیات جنگی در شمال غرب ایران] به سرفرماندهی [اوردوی عوثمان‌لی] تلگرافی ارسال شد که بیان می‌کرد: «از نامه‌های کشف شده از اسراء و مقتولین، معلوم می‌شود روحیه‌ی روس‌ها بسیار خراب است. در اورمو با اعلان جهاد میرزه فضل الله [ناصحی اورمویی] و میرزه مسیح [افشار اورمویی] بر علیه روسیه و بریتانیا، [جمشید خان افشار اورمویی] مجدالسلطنه که از ارکان نظامی آزربایجان است، به هم‌راه مجاهدین [تحت فرماندهی خود] به قوای نظامی [عوثمان‌لی گسیل شده به عملیات جنگی در شمال غرب ایران] پیوسته است. این حادثه در سراسر ایران تاثیر مهمی ایجاد خواهد کرد».

در یک تلگراف دیگر چنین گفته می‌شد: «در تبریز نماینده‌گان ایل شاهسون [شاه‌ی‌سئوه‌ن] با اعتمادنامه‌ی سران ایل آمده و قطعی بودن شرکت تمام طوائف ایران در جنگ [بر علیه بریتانیا و روسیه] را  در همان لحظه‌ای که یک نیروی منتظم عوثمان‌لی به تبریز وارد شود، تضمین کردند؛ که مطلبی صحیح است. اگر جداسازی و اعزام فرقه‌هایی از قوای نظامی [عوثمان‌لی شرکت کننده در عملیات جنگی شمال غرب ایران از طرف سرفرماندهی اوردوی عوثمان‌لی] (فرقه‌های ٨ و ١٠ که قبلاً عرض شده‌اند) در شرایط فعلی مناسب نه‌باشد، فرقه‌ی دیگری که [از طرف سرفرماندهی اوردوی عوثمان‌لی] فرستاده شود، مستقیماً از شرق دریاچه‌ی [اورمو] به سوی تبریز گسیل خواهد گشت. اگر تبریز - مرکز آزربایجان که در حال حاضر تحت نفوذ روس‌ها است-، پایگاه عملیات جنگی ما شود، در آن صورت رو‌س‌ها ابدیاً با ایران خداحافظی کرده و بدین صورت با اجرای تشکیلات در ایران، تصرف قفقاز شرقی ممکن خواهد شد».

مفاد این دو تلگراف آخری، با اهداف اعزام نیروهای نظامی [عوثمان‌لی به عملیات نظامی در شمال غرب ایران] مطابق بود.

ترجمه‌ی مطلب دوم (صص ٢٨٢-٢٨١):

تلگراف تاریخ ٢٣ نیسان که می‌گفت «روحیه‌ی روس‌ها بسیار خراب است؛ با اعلان جهاد مجتهدین بر علیه روسیه و بریتانیا، مجدالسلطنه به هم‌راه نیروهای تحت فرماندهی‌اش به قوای نظامی [عوثمان‌لی گسیل شده به عملیات جنگی در شمال غرب ایران] ملحق شده است؛ معتمدان ایل شاهی‌سئوه‌ن آمده‌اند؛ در صورت ورود یک نیروی منتظم عوثمان‌لی به تبریز شرکت تمام طوائف ایران در جنگ قطعی است؛ و غیره»، به سرفرماندهی [اوردوی] عوثمان‌لی اومیدهای تازه‌ای [در باره‌ی عملیات نظامی در ایران] می‌داد.

در حالی که همان گونه در مبحث خاصشان توضیح داده شد، روحیه‌ی جاافتاده‌ی همیشه مردد و متمایل به صاحب قدرت ایرانیان، دائماً افت و خیزهای فکری و روحی بروز می‌دهد. مثلاً قوای بزرگی به فرماندهی خلیل بیگ، عموی انور پاشا به آزربایجان وارد می‌شود. محتملاً این نیروی تازه، روس‌های آزربایجان را مغلوب کرده و بر شمال ایران حاکم خواهد شد. در مواجهه با این احتمال، آخوند و اشراف و اعیان و روسای عشایر، فوراً متمایل به و جذب این قوا می‌شوند و قول و وعده‌های بسیاری – که صرفاً در حرف می‌ماند - می‌دهند. حتی ممکن است که متناسب با درجه‌ی ابراز قدرت و توانایی برای تحقق اهدافتان از سوی شما، حقیقتاً با شما تشریک مساعی و هم‌کاری هم به‌کنند. اما همیشه یک شرط وجود دارد: نیروی منتظم عوثمان‌لی باید وارد تبریز شود. معنای این شرط، آن است که قوای نظامی تورک [عوثمان‌لی] در مقابل افکار عمومی ایران باید روس‌ها را شکست دهد، تا موفق به ورود به تبریز شود. در این صورت است که سراسر شمال ایران، به موجب سنت تاریخی به قدرت غالب و پیروز ملحق خواهد شد.

در تمام دوره‌های جاهلیت، عصر جهان‌گیری همیشه بر این منوال و سبک اظهار وجود کرده است. حتی امروز نیز این چنین است. اما صرفاً تورک‌های عوثمان‌لی، از این منوال و سبک جدا گشته و شوالیه‌گری [نجابت و جوان‌مردی] خود را، مانند قرون وسطی، در عصر حاضر نیز نشان داده‌اند: کومک «اه‌رتوغرول به‌ی» به همراه طائفه‌اش به شکست خورده‌گان جنگ، حمایت از «فرانسوای اول» در مقابل «شارل‌کن»، حمایت از «شارل دوازدهم» در مقابل روس‌های پیروز، دراز کردن دست صمیمت به لهستانی‌ها، در جنگ جهانی اول، وارد جنگ شدن در صف متفقین پس از درهم شکستن تعرض آلمان‌ها در جنگ مارن و غیره.

اگر نماینده‌گان ایران که به نزد قوای نظامی [عوثمان‌لی گسیل شده به عملیات جنگی در شمال غرب ایران] می‌آمدند پیش‌نهادی با این مضمون که «ما با این تعداد هزار نفر، با یک نیروی میهنی، در این تاریخ، از این جهات به روس‌ها در حوالی تبریز - دیلمان حمله خواهیم کرد. شما هم در همان زمان به تهاجم شروع کنید تا مشترکاً  [روس‌ها را از] خاک ایران به‌رانیم» مطرح می‌کردند و این پیشنهادشان دارای ضمانت اجرایی بود، به یک درجه‌ی معینی ارزش داشت. اما نه تنها هم‌چو چیزی وجود نه‌داشت، بلکه احتمالاً تعدادی از ایرانیان، محض احتیاط و در صورت پیروز شدن روس‌ها، هم‌زمان، خدا می‌داند که به روس‌ها چه التفاتات و چاپلوسی‌ها می‌کردند.

ایلک پاراقرافین تورک‌جه متنی. صص ٢٠٤-٢٠٣:

قوه‌یِ سفریه ‌٢٣ نیسان باش‌قوماندان‌لیغا «اسرا و مقتولین اوزه‌ری‌نده‌ ظهور ائده‌ن مکتوب‌لاردان روس‌لارین قوه‌یِ معنویه‌له‌ری‌نین په‌ک زیاده ‌پوزوق اولدوغونون آنلاشیلدیغی، رومیه‌ده [اورمودا] ‌ایران‌ین ذی‌نفوذ مجتهدله‌ری‌نده‌ن میرزا افضل‌اه ‌ایله ‌میرزا مسیح، روسیه ‌و اینگیلته‌ره‌یه‌ جهاد اعلان ائده‌ره‌ک، آزه‌ربایجان ارکانِ عسکریه‌سی‌نده‌ن مجیدالسلطنه‌نین [مجدالسلطنه‌نین] معیتی‌نده‌کی مجاهدین ایله ‌قوه‌یِ سفریه‌یه ‌التحاق ائتدیک‌له‌ری‌نی، بو حادثه‌نین ایران‌ین هر طرفی‌نده ‌مهم بیر تاثیر وجودا گه‌تیره‌جه‌یی‌نی»، دیگر بیر تئلقیرافی‌ندا «ته‌بریزده‌ن شاهی‌سئوه‌ن عشیرتی‌نین مبعوث‌لاری روساسی‌نین اعتمادنامه‌سی‌نی حاملاً گه‌لدی. ته‌بریزه‌ منتظم بیر عوثمان‌لی قوّتی گیردییی آن‌دا، بوتون ایران عشایری‌نین حربه ‌اشتراکی قطعی اولدوغونو تامین ائتدیک‌له‌ری‌نی - که ‌بونون دوغرو اولدوغونو -، قوّه‌یِ سفریه‌ده‌ن قوّت تفریقی وضعیته ‌موافق اولمادیغی‌ندان اوّل‌جه ‌عرض ائتدییی ایکی فرقه‌نین (٨ و ١٠ونجو فرقه‌له‌ردیر) اعزامی ممکن اولمایاجاق‌سا، گؤنده‌ریله‌جه‌ک بیر فرقه‌یه ‌دوغروجا گؤلون شرقی‌نده‌ن ته‌بریز استقامتی‌نی وئره‌جه‌یی‌نی، الیوم روس‌لارین تحتِ نفوذوندا بولونان و آزه‌ربایجان مرکزی اولان ته‌بریز، اسّ الحرکه‌میز اولورسا روس‌لارین ایران‌ا ابدیاً وداعا مجبور قالاجاق‌لاری و بو صورت‌له‌ ایران‌دا تشکیلات اجراسی‌له ‌شرقی قافقاسیانین اشغالی‌نین ممکن اولاجاغی‌نی» یازییوردو. بو سون ایکی تئلئقراف قوّه‌یِ سفریه‌نین ایران‌ا سوق ائدیلمه‌سی‌نده‌کی مقصده‌ اویقون‌دو.

ایکینجی پاراقرافین تورک‌جه متنی. صص ٢٨٢-٢٨١:

٢٣ نیسان‌دا روس‌لارین معنویاتی‌نین په‌ک پوزوق اولدوغو، مجتهدله‌رین روسیا و اینگیلته‌ره‌یه ‌جهاد اعلان ائده‌ره‌ک مجدالسلطنه‌نین معیّتی ایله‌ قوّه‌ی سفریه‌یه ‌التحاق ائتدییی، شاهی‌سئوه‌ن‌له‌رین معتمدله‌ری‌نین گه‌لدیک‌له‌ری، عمومِ ایران عشایری‌نین ته‌بریزه‌‌ منتظم بیر عوثمان‌لی قوّتی گیردییی تقدیرده‌ حربه‌ اشتراک‌لاری‌نین قطعی اولدوغو، الخ یولونداکی تئلئقراف، باش‌قوماندان‌لیغا ایران‌دان یئنی اومیدله‌ر وئره‌جه‌ک ماهیت‌ده‌ ایدی.

حال‌بوکی یوخاری‌دا بحثِ مخصوص‌لاری‌ندا ایضاح ائدیلدییی اوزه‌ره، ‌ایران‌ین مسکون و هر قوّته‌ منجذب، قرارسیز روحیاتی هر زمان بیر تاخیم فکری و روحی مدّ و جزله‌ر گؤسته‌ریر. مثلا انور پاشانین آمجاسی خلیل به‌ی قومانداسی‌ندا بیر بویوک قوّت آزه‌ربایجان‌ا یورویور. احتمال که ‌بو یئنی قوّت آزه‌ربایجان روس‌لاری‌نی مغلوب ائده‌جه‌ک، شمالی ایران‌ا حاکم اولاجاق. بو احتمال قارشی‌سی‌ندا آخوندو، اشراف و اعیانی، روسایِ عشایری هه‌مه‌ن بو قوّته‌ دوغرو منجذب اولورلار و یالنیز لسان‌دا قالماق اوزه‌ره ‌په‌ک چوخ مواعیدده‌ بولونورلار. حتّی فی الحقیقه‌ قوّت و قدرتینیزین قوّه‌یِ مویّده‌سی‌نی ابراز ائتدییینیز نسبت‌ده‌ سیزینله ‌تشریکِ مساعی ده‌ ائده‌رله‌ر. فقط دائما بیر شرط واردیر: منتظم عوثمان‌لی قوّتی ته‌بریزه ‌گیره‌جه‌ک. بونون معناسی، تورک قوّتی ایران افکارِ عمومیه‌سی قارشی‌سی‌ندا روس‌لاری مغلوب ائده‌جه‌ک که ‌ته‌بریزه ‌گیرمه‌یه‌ موفّق اولاجاق. ایشته‌ او زمان بوتون شمالی ایران عنعنه‌یِ تاریخیه‌ موجبی‌نجه ‌غالبه ‌التحاق ائده‌جه‌ک.

بوتون ادوارِ جاهلیت، جهان‌گیرلیک دورو هه‌پ بو مثال‌لا عرضِ وجود ائده‌ر. حتّی بوگون بیله ‌بؤیله‌دیر. یالنیز عوثمان‌لی تورک‌له‌ری بو مثال‌دان آیریلمیش‌لار و شووالییه‌لیک‌له‌ری‌نی قرونِ وسطی‌دا اولدوغو گیبی، عصرِ حاضرده ‌ده‌ گؤسته‌رمیش‌له‌ردیر: «اه‌رتوغرول به‌ی»‌ین عشیره‌تی‌یله‌ مغلوبا یاردیمی، «شارل‌که‌ن»ه‌ [Charles Quint] قارشی «بیرینجی فیرانسووا»یی حمایه، غالب روس‌لارا قارشی «شارل دوز»ون [Charles XII, Douze] حمایه‌سی، لئه‌لی‌له‌ره‌ دستِ صمیمیت اوزادیلماسی، حربِ عمومی‌ده‌ مارن [Marne] محاربه‌سی‌نده‌ آلمان تعرّضی قیریلدیقدان سونرا اتّفاق طرفی‌نده‌ن حربه‌ گیریش، الخ.

اگر قوّه‌یِ سفریه‌یه ‌گه‌له‌ن ایران مرخّص‌له‌ری «بیز بو قه‌ده‌ر بین کیشی‌لیک بیر قوّه‌یِ وطنیه ‌ایله‌ شو تاریخی‌نده‌ شو استقامت‌له‌رده‌ن ته‌بریز - دیلمان حوالی‌سی‌نده‌کی روس‌لارا تعرّض ائده‌جه‌ییز. سیز ده‌ عینی زمان‌دا تعرّضا‌ گئچینیز، مشترکاً ایران توپراغی‌ندان قووالیم» ماهیتی‌نده ‌بیر تکلیف‌ده‌ بولونسالاردی و بو تکلیف‌له‌ری‌نین قوّه‌یِ تائیدیه‌سی اولسایدی، بیر درجه‌ قیمتی اولابیلیردی. بؤیله‌ بیر شئی اولمادیغی گیبی، احتمال که ‌بیر قسم ایرانی‌له‌ر ده ‌نه ‌اولور نه‌ اولماز، روس‌لار غالب اولورلارسا دییه، عینی زمان‌دا روس‌لارا کیم بیلیر نه ‌گیبی التفات‌لاردا بولونویوردو.


Büyük Harpte İran Cephesi. Büyük Erkân-ı Harbiye Reisi Muavini: Mir Liva Memed Kenan; Büyük Erkan-ı Harbiye Reisliyi, Ankara matbaası, 1928[5]

İlk paragrafın orijinal Türkçe metni: s 203-204

Kuvve-i Seferiye 23 Nisan başkumandanlığa “usera ve maktûlîn üzerinde zuhur eden mektuplardan Rusların kuvve-i maneviyelerinin pek ziyâde pozuk olduğunun anlaşıldığı, Rumiye’de [Urmu’da] İran’ın zi-nufuz müçtehitlerinden “Mirze Efzelullah” [Fezlullah] ile “Mirze Mesih”, Rusya ve İngiltere’ye cihad i'lan ederek, Azerbaycan erkân-ı askeriyesinden “Mecid [Mecd] üs-Seltene”nin maiyyetineki mucâhidîn ile Kuvve-i Seferiye’ye iltihak ettiklerini, bu hâdisenin İran’ın her tarafında muhim bir te’sir vucuda getireceyini”, diyer bir telegrafında “Tebriz’den Şahıseven aşîretinin mab’ûsları ruasâsının i’timatnâmesini hâmilen geldi. 

Tebriz’e muntazam bir Osmanlı kuvveti girdiyi anda bütün İran aşâirinin harbe iştirâkı kat’î olduğunu te’mîn ettiklerini – ki bunun doğru olduğunu – Kuvve-i Seferiye’den kuvvet tefrîki vaz’iyete muvafık olmadığından evvelce arz ettiyi iki fırkanın (8 ve 10ncu fırkalardır) i’zamı mümkün olmayacaksa, gönerilecek bir fırkaya doğruca [Urmu] Gölü’n şarkından Tebriz istikâmetini vereceyini, el-yevm Rusların taht-ı nufuzunda bulunun ve Azerbaycan merkezi olan Tebriz, ess ül-harekemiz olursa Rusların İran’a ebediyyen vidâ’a mecbur kalacakları ve bu suretle İran’da teşkilat icrasıyla Şarkî Kafkasya’nın işgâlinin mümkün olacağı”nı yazıyordu. Bu son iki telegraf Kuvve-i Seferiye’nin İran’a sevk edilmesindeki maksada uygundu.

İkinci paragrafın orijinal Türkçe metni. S 281-282

23 Nisanda Rusların maneviyatının pek pozuk olduğu, müçtehitlerin Rusya ve İngitere’ye cihad i'lan ederek, Mecd üs-Seltene’nin maiyyeti ile Kuvve-i Seferiye’ye iltihak ettiyi, Şahısevenlerin mü’temitlerinin geldikleri, umum İran aşâirinin Tebriz’e muntazam bir Osmanlı kuvveti girdiyi taktirde harbe iştiraklarının kat’î olduğu, ilaahır yolundaki telegraf, Başkumandanlığa İran’dan yeni ümitler verecek mâhiyette idi.

Halbuki yukarıda bahs-ı mahsuslarında îzâh edildiyi üzere, İran’ın meskun ve her kuvvete müncezip, kararsız rûhiyâtı her zaman bir takım fikrî ve rûhî medd ve cezirler gösterir. Mesela Enver Paşa’nın amcası Halil Bey kumandasında bir büyük kuvvet Azerbaycan’a yürüyor. İhtimal ki bu yeni kuvvet Azerbaycan Ruslarını mağlup edecek, şimâli İran’a hâkim olacak. Bu ihtimal karşısında ahundu, eşraf ve a’yânı, ruasâ-i aşâiri hemen bu kuvvete doğru müncezip olurlar ve yalnız lisanda kalmak üzere pek çok mevâidde bulunurlar. Hatta fi-l-hakika kuvvet ve kudretinizin kuvve-i müeyyidesini ibrâz ettiyiniz nisbette sizinle teşrîk-i mesâi de ederler. Fakat dâima bir şart vardır: Mutazam Osmanlı kuvveti Tebriz’e girecek. Bunun ma’nâsı Türk kuvveti İran afkâr-ı umûmîsi karşısında Rusları mağlup edecek ki Tebriz’e girmeye muvaffak olacak. İşte o zaman bütün şimâlî İran, anane-i târîhiye mevcibince gâlibe iltihak edecek.

Bütün edvâr-ı câhiliyet, cihangirlik devri hep bu misâllerle arz-ı vucud eder. Hatta bugün bile böyledir. Yalnız Osmanlı Türkleri bu misâlden ayrılmışlar ve şovaliyeliklerini kurûn-i vustada olduğu gibi, asr-ı hazırda da göstermişlerdir: Ertuğrul Bey’in aşîretiyle mağlûba yardımı, Şarl Ken’e karşı birinci Fıransuva’yı himâye, Ruslara karşı Şarl Duz’un himâyesi, Lehlilere dest-i samimiyet uzatılması, Harb-i Umûmî’de Marn Muhâribesinde Alman taarruzu kırıldıktan sonra İttifak tarafından harbe giriş, ilaahır.

Eger Kuvve-i Seferiye’ye gelen İran murahhasları “biz bu kadar bin kişilik bir kuvve-i vataniye ile şu târîhinde şu istikametlerden Tebriz – Dilman havâlisindeki Ruslara taarruz edeceyiz. Siz de aynı zamanda taarruza geçiniz. Müşteriken İran toprağından kovalım” mâhiyetinde bir teklifte bulunsalardı ve bu tekliflerinin kuvve-i teîdiyesi olsaydı, bir derece kıymeti olabilirdi. Böyle bir şey olmadığı gibi, ihtimal ki bir kısım İrânîler de, ne olur olmaz Ruslar gâlip olurlarsa diye, aynı zamanda Ruslara kim bilir ne gibi iltifatlarda bulunuyordu.


[1] لینک دانلود کتاب بویوک حرب‌ده ایران جبهه‌سی. بویوک ارکانِ حربیه رئیس معاونی: میرلوا مَحْمَدْ کنعان؛ بویوک ارکانِ حربیه رئیسلییی، آنکارا مطبعه‌سی ١٩٢٨

https://acikerisim.tbmm.gov.tr/xmlui/handle/11543/1490

[2] مطلبی دیگر از همین کتاب: تورکی زبان رسمی فوج همدان در سال‌های جنگ جهانی اول

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/12/blog-post_29.html#more

[3] جشن افتتاح مدرسه‌ی تورک خیر یوردو – صلاحیه در اورمو (اورمیه) - ١٩١٨، و یادی از حاجی میرزا فضل‌الله مجتهد اورمولو

https://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html

No comments:

Post a Comment