Sunday, February 3, 2019

مرامنامه‌ی فرقه‌ی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دوره‌ی مشروطیت و انکار مساله‌ی ملی و حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن

مرامنامه‌ی فرقه‌ی اجتماعیون ایران (حزب دموکرات) در دوره‌ی مشروطیت و انکار مساله‌ی ملی و حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در آن

مئهران باهارلی

در این نوشته به مرامنامه‌ی فرقه‌ی اجتماعیون (حزب دموکرات) ایران در دوره‌ی مشروطیت که در آن مساله‌ی ملی، حقوق زبانی و فدرالیسم ملی مسکوت-نفی شده پرداخته‌ام. اعتقاد به پدیده‌های ملت ایران و دولت ایران با تاریخی چند هزارساله، نفی چندملتی بودن ایران و ایجاد تمرکز شدید اداری-سیاسی، بخشی جدائی‌ناپذیر از پروژه‌ی مهندسی ملی بریتانیا برای ساختن ملت مودرن ایران در دوره‌ی مشروطیت بود. فرقه‌ی اجتماعیون (حزب دموکرات) ایران هم – به عنوان محصول مشترک دولت بریتانیا، ماسونها، ملی‌گرایان ارمنی، زعمای پارسی-زرتشتی، باستان‌گرایان آریاکار و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست - ایران‌گرا،... ؛ معتقد به «ملت ایران»، ضد قاجار و منکر هویت ملی تورک بود. این اهداف و ویژگی‌ها در مرامنامه‌ی این حزب کاملا و صراحتا منعکس شده است.

فرقه‌ی عامیون یا حزب دموکرات ایران

حزب دموکرات یا عامیون، از احزاب سیاسی دوره‌ی مشروطه‌ی ایران در سال ١٩٠٩ پس از رسمیت یافتن احزاب توسط بازماندگان مشروطه‌خواه و به عنوان ادامه‌ی حزب اجتماعیون عامیون و یا حزب مجاهد تأسیس شده در ١٩٠٤ توسط چند شخصیت تورک قفقازی در باکو (نریمان نریمانوف، محمدامین رسول‌زاده، حیدرخان عموغلو تانری‌ویردیف) در تهران ایجاد شد و به فعالیت آشکار پرداخت. حیدرخان عموغلو، محمدامین رسول‌زاده، سید حسن تقی‌زاده، حسینقلی خان نواب، سید جلیل اردبیلی، سلیمان‌میرزا اسکندری، ابراهیم حکیمی، محمدتقی بهار، وحید الملک، شیخ محمد خیابانی، سید محمدرضا مساوات شیرازی... از رهبران و روسای حزب دموکرات بودند (در آخر این مقاله اطلاعاتی در باره‌ی برخی از این افراد داده شده است).

طرح و اندیشه‌ی فرقه‌ی دموکرات عامیون ایران را ورام پیلوسیان و سدراک آواکیان (ملیت ارمنی) در تبریز با فعالان مشروطه‌خواه افراطی مانند سید حسن تقی‌زاده، حیدرخان عموغلو (ملیت تورک)، سید محمدرضا مساوات شیرازی (ملیت فارس)، و... شکل دادند. اساسنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات را ورام پیلوسیان نوشت و در اختیار کومیته‌ی مرکزی حزب قرار داد. تیگران ترهاکوپیان (ملیت ارمنی) که دارای مسئولیتهای اجرائی در کومیته‌ی ایالتی آزربایجان فرقه‌ی دموکرات ایران بود، سپس به تهران رفته، مشاور کومیته‌ی مرکزی فرقه‌ی دموکرات ایران شد. حامی مالی و مدیر روزنامه‌ی ایران نو اورگان رسمی حزب عامیون (حزب دموکرات) یک ارمنی متمول به اسم ژوزف بازیل بود که به روزنامه‌ی ارمنی حزب داشناکسوتیون به نام آراوود (صبح) نیز کومک مالی می کرد. ایران نو نامه‌هایی از حامیان ارمنی- ایرانی نهضت مشروطه از جمله اعضای حزب داشناکسوتیون که بر علیه عثمانی عملیات خرابکارانه و شورشهای مسلحانه ترتیب می‌داد را به چاپ می‌رساند (سیاسیون و تروریستهای ارمنی با شرکت گسترده در مدیریت جریانها و تشکیلات سیاسی ایرانی و مشروطیت[1]، در صدد ساقط کردن دولت تورک قاجار، و ایجاد یک رژیم جدید ضد تورک و ضد عثمانی –ضد تورکیه در ایران بودند. ارمنیان از مدتها قبل تبریز را هم به پایگاهی برای هدایت و اجرای عملیات خرابکارانه و مسلحانه‌ی داشناکسوتیون و دیگر افراطیون ارمنی بر علیه سه واحد تورکی یعنی دولت قاجاری، دولت عثمانی و استقلال‌طلبان تورک قفقاز تبدیل کرده بودند).

فرقه‌ی دموکرات (عامیون) ایران در میان وکلای تندروی مجلس شورای ملی و برخی انجمن‌های انقلابی مانند انجمن آزربایجان-تهران، انجمن ایالتی آزربایجان-انجمن غیبی تبریز، کومیته‌ی مجازات (یک تشکیلات تروریستی) و .... نفوذ داشت و در عمل آنها را هدایت می‌کرد.  پس از جنگ جهانی اول، فرقه‌ی دموکرات عامیون ایران و چند حزب دیگر در هم ادغام شدند و حزب سوسیالیست ایران را به رهبری شاهزاده سلیمان میرزا و سید محمدصادق طباطبایی تأسیس کردند.





اهمیت مواضع حزب دموکرات ایران در باره‌ی نفی و انکار مساله‌ی ملی، حقوق زبانی، فدرالیسم ملی و ...

ملیگرایی ایرانی بر اساس تورک‌ستیزی  از طرف فرقه‌ی دموکرات ایران و تشکیلات و جریانات تحت کونترول و یا مرتبط با آن، مانند فرقه‌ی اجتماعیون عامیون ایران، انجمن آزربایجان-تهران[2]، انجمن ایالتی آزربایجان-مرکز غیبی تبریز[3]، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان-خیابانی (شاخه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران)[4]، کومیته‌ی باکوی حزب دموکرات ایران، نشریه‌ی آزربایجان جزء لاینفک ایران (پیشه‌وری، ...)، دبستان ایرانیان باکو، فرقه‌ی عدالت-فرقه‌ی کومونیست ایران[5]، فرقه‌ی سوسیالیست ایران[6]، و .... به همه‌ی تشکیلات و جریانات اصلی سپهر سیاسی معاصر ایران، از دموکرات و لیبرال و ملی‌گرای ایرانی و پان‌ایرانیست و مخصوصا چپ، حتی اسلامگرا وارد شده است. (فرقه‌ی دموکرات ایران همچنین از عاملین اصلی انحراف حرکت مشروطیت از یک جنبش اصلاح‌طلبی مسالمت‌آمیز به یک حرکت براندازی ضد قاجار، بسط فرهنگ خشونت‌گرائی و تروریسم سازمان یافته در ایران است).

انکار مساله‌ی ملی و حقوق زبانی، و مخالفت با فدرالیسم در مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران

مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران دارای جنبه‌های مترقی و تجددخواهانه‌ی متعدد است. مانند انفکاک کامل قوای سیاسیه از روحانیه، تعلیم اجباری، نظام اجباری (سربازی)، تقسیم املاک بین رعایا، تاکید بر تربیت نسوان (زنان)، ترجیح مالیات مستقیم بر غیرمستقیم، پیشنهاد قانون منع احتکار و تاسیس بانک فلاحتی و ... اما به موازات این جنبه‌های مترقی، از جنبه‌ی مساله‌ی ملی و حقوق ملی ملت تورک، مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران به غایت ارتجاعی و نژادپرستانه است. در زیر به بخشی از آنها اشاره کرده‌ام:

ملت واحد ایران- فرقه‌ی دموکرات ایران منکر چندملتی بودن ایران و معتقد به وجود یک ملت بنام ایران در این کشور است. در این مرامنامه هر کجا که واژه‌ی ملت بکار رفته، از جمله در ترکیب «مجلس شورای ملی»، به معنی منسوبیت به ملت ایران است.

وطن ایران- فرقه‌ی دموکرات ایران به وجود مناطق ملی در ایران و یا وطنهای ملیتهای گوناگون ساکن در ایران- که پیش‌شرط فدرالیسم ملی است- اعتقادی نداشت و معتقد به یک وطن و مملکت واحد بنام ایران بود. در مرامنامه هر جا که سخن از وطن و وطن‌پرستی می‌رود، مراد وطن ایران و ایران‌پرستی است. این موضع حتی از فرهنگ اداری-سیاسی دور‌ه‌ی قاجاری که نام رسمی دولت ممالک محروسه‌ی ایران بود ارتجاعی‌تر است.

باستان‌گرایی-در مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران، رسوبات و تاثیرات باستان‌گرایی ایرانی-آریایی که در آن دوره مخصوصا در میان مشروطه‌طلبان- اعم از چپگرا و راستگرا و اسلامچی- بسیار رایج و همگانی بود، به صورت تاکید بر قدیم بودن مملکت و دولت ایران با تاریخ چند هزارساله‌اش دیده می‌شود («ایران نیز که در عائله‌ی بشریت یک اولاد قدیم است»، «این مملکت که از اقدم دول عالم است»، «ایران در تاریخ چند هزار ساله‌ی خود به بسی بحران و انقراضات محکوم شده»، ....).

انکار حقوق ملیتها- مرامنامه در ماده‌ی اول خود با بکار بردن کلمه‌ی ملیت («تساوی همه‌ی افراد ملت در مقابل دولت و قانون بدون فرق نژاد، مذهب و ملیت») به طور تلویحی وجود ملیتهای گوناگون را که مجموعا ملت ایران را تشکیل می‌دهند قبول می‌کند. همچنین مرامنامه در مقدمه‌ی خود از «ترقی و تکامل و حریت و مساوات و عدالت و تجدد» سخن می‌گوید. اما در متن مرامنامه هیچ اشاره و ذکری از آزادی‌ها و حقوق ملیتها، - در راس آنها حقوق زبانی و دیگر حقوق آن ملیتها و فدرالیسم ملی-که لازمه‌ی «ترقی و تکامل و حریت و مساوات و تجدد و عدالت» است- نکرده، آنها را بدون حقوق رها می‌نماید.

ملی بودن زبان فارسی- مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران صرفا به زبان فارسی منتشر شده است. در حالیکه در همان سالها مرامنامه‌ی احزاب داشناکسوتیون و هینچاک به زبان ارمنی، و مرامنامه‌ی حزب اتحاد و ترقی به زبان تورکی بود. زیرا آنها خود را متعلق به به ترتیب ملت ارمنی و ملت تورک و زبان ملی خود را به ترتیب ارمنی و تورکی می‌دانستند. مرامنامه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران صرفا به زبان فارسی است زیرا فرقه‌ی دموکرات ایران مانند دیگر نهادها و رهبران مشروطیت، خود را منسوب به ملت ایران و فارسی را زبان ملی ایران و تمام ایرانیان و ترویج و تقویت آن را لازمه‌ی وحدت ملی می‌دانست. این اعتقادات به معنی انکار هویت ملی تورک و انکار زبان ملی بودن تورکی برای تورکها از سوی فرقه‌ی دموکرات ایران بود. لازم به ذکر است که این رفتار فارسگرایانه و ضد تورک را چند سال بعد حتی احزاب چپ مانند فرقه‌ی کومونیست ایران در کونگره‌ی تشکیل خود (پیشه‌وری، ...)[7] و فرقه‌ی سوسیالیست ایران (سلیمان میرزا اسکندری،..) هم از خود نشان دادند (ایضا در زمان ما، سازمانهای موسوم به سراسری ایرانی که مرامنامه‌ها و دیگر اسناد سازمانی و سیاسی‌شان را صرفا به زبان فارسی منتشر می‌کنند، سازمانهایی منسوب به ملت ایران با زبان ملی فارسی هستند. همین یک فقره برای اثبات این امر که اینگونه تشکیلات نه تنها نماینده‌ی ملت تورک نیستند، بلکه منکر وجود هویت ملی تورک در ایران نیز هستند کافی است. ادعای سراسری بودن که از سوی این‌گونه تشکیلات بیان می‌شود دروغ و شارلاتانیزم سیاسی است).

نفی حقوق زبانی- مرامنامه وجود زبانهای گوناگون و حقوق آنها را بدو طریق نفی کرده است. نخست توسط انتشار مرامنامه صرفا به زبان فارسی که فوقا بدان اشاره شد. دوم عدم ذکر حقوق و آزادی‌های زبانی، حتی عدم اشاره به وجود تنوع زبانی در ایران. چنانچه در ماده‌ی سیم در بحث آزادی‌ها و حریتها («کلام، مطبوعات، اجتماعات، جمعیتها، تعطیل، اقامت و مسافرت») سخنی از آزادی و حقوق زبانها، آزادی چاپ نشریات و کاردبرد زبانها در مجامع و ادارات و ... نیست. در بخش پنجم، امور روحانی و معارف ماده‌ی دوم هم که در باره‌ی آموزش و تعلیمات اجباری است («تعلیم مجانی و اجباری برای همه‌ی افراد ملت») هیچگونه اشاره‌ای به حق تعلیم و تعلم مردم در زبانهای ملی خود نشده است. با این وصف، تثبیتی صائب است اگر گفته شود فرقه‌ی دموکرات ایران قائل به آزادی‌های زبانی نبود و مدافع تعلیم اجباری به زبان فارسی بود. حال آنکه حتی در آن زمان مساله‌ی زبانها، از جمله با ممنوع ساختن تدریس زبان تورکی در مدارس جدید توسط انجمن معارف و مخالفت مظفرالدین شاه با آن؛ همچنین ظهور خودآگاهی و جنبشهای ملی در قفقاز و قلمروی عثمانی و پذیرش حقوق زبانی توسط امپراتوریهای عثمانی و تزاری- در ایران هم به یک مساله‌ی اجتماعی-سیاسی واقعی تبدیل شده بود.

مخالفت با فدرالیسم-مرامنامه معتقد به یک ملت و یک مملکت و یک وطن و یک دولت و یک مجلس شورای ملی ایران است. بنابر این سخنی از «فدرالیسم ملی» بر اساس مرزهای داخلی زبانی-ملی (و طبیعتا اداره‌ی امور خود ملل ساکن در ایران، حق تعیین سرنوشت، ....) در آن نیست. اما مرامنامه مدافع تمرکز اداری-سیاسی و مخالف «فدرالیسم اداری-سیاسی» نیز است. مخالفت مرامنامه با فدرالیسم اداری-سیاسی در شکل دفاع صریح از نفوذ حکومت مرکزی بر تمام اکناف کشور بیان شده است: ([لازم است] «نفوذ حکومت مرکزی را به تمام اعماق بعیده‌ی مملکت سرایت داد»).

برخی از سران فرقه‌ی دموکرات ایران

ایدئولوژی –دوکترین آزربایجانیسم، با جعل و تحریف و وارونه‌نویسی تاریخ، بسیاری از رهبران و شخصیتهای مرتبط با فرقه‌ی دموکرات ایران مانند تقی‌زاده، حیدرعموغلو، خیابانی و ... که معتقد به ملت ایران، مطلقا فاقد شعور ملی تورک و منکر وجود ملت تورک و حقوق ملی آن از جمله فدرالیسم ملی بودند- را به صورت شخصیتها حتی رهبران و قهرمانان ملی تقدیم کرده است[8].

حیدرخان عموغلو: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک. تروریست حرفه‌ای. از فرقه‌ی اجتماعیون عامیون (مجاهد) و حزب دموکرات ایران، از رهبران بعدی حزب کومونیست ایران. به همراه دیگر مشروطه‌طلبان افراطی مانند تقی‌زاده، در حاثه‌ی خلع سلاح ستارخان و کشتار ٣٠٠ تن از مجاهدین در مرداد ١٢٨٩ توسط یپرم‌خان داشناک رئیس پلیس جدید دولت مشروطه نقش داشت (ستارخان و باقرخان که قبلا در تبریز در صف دموکراتها با انجمن اسلامیه جنگیده بودند، وقتی در تهران مستقر شدند این بار از اعتدالیون که حزب مخالف حزب عامیون و یا دموکرات بود هواداری کردند)[9].

حسینقلی خان نواب: ملیت فارس. عضو کومیته‌ی ملی انقلاب[10] و وابسته‌ی سفارت لندن. مانند سید حسن تقی‌زاده عامل انگلیس و از محارم اردشیر ریپورتر جی (نماینده‌ی مقیم سرویس اطلاعاتی بریتانیا در ایران). مانند سید حسن تقی‌زاده معتقد به تروریسم، از طراحان قتل شیخ فضل‌الله نوری.

سید محمدرضا مساوات شیرازی: ملیت فارس، عضو کومیته‌ی ملی انقلاب و تربیت شده در مکتب تروریسم قفقازی. سردبیر نشریه‌ی رادیکال مساوات که ناشر افکار انجمن آزربایجان در مشروطه‌ی اول بود. وی در این نشریه به ترور شخصیت مخالفین و مقامات می‌پرداخت و «شاه‌کشی و آدمکشی را حق مشروع ایرانی» اعلام می‌کرد.

شاهزاده سلیمان‌میرزا اسکندری: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک، دارای تمایلات ضد تورک. عضو کومیته‌ی ملی انقلاب و یکی از رادیکالترین دموکراتها. رهبر فراکسیون حزب دموکرات در مجلس در تابستان ۱۹۱۰. وی که پدر چپ در ایران و از مهمترین شخصیتهای جریان موسوم به «تورکهای چپ ایرانی»[11] شمرده شده، سپس حزب سوسیالیست ایران را – که مانند سلف خود مساله‌ی ملی در ایران و حقوق تورکها را نفی می‌کرد- تاسیس کرد و بعدها اولین صدر حزب توده‌ی ایران[12] که توسط روسیه و عوامل آن ایجاد شد گشت.

شیخ ابراهیم زنجانی: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک. یک خادم دینی شیعی و فراماسون، عضو مجلس اول (اغلب رهبران حزب دموکرات مانند سيد حسن تقي‌زاده، سليمان ميرزا اسکندري، شيخ ابراهيم زنجاني، ... عضو لوژ بیداری ایرانیان بودند. هدف لوژ بیداری ایرانیان، نه مهار خودسری شاهان قاجار که اقلا در دوره‌ی مظفری به حداقل خود رسیده بود، بلکه از بیخ و بن بَرکندن دولت تورک قاجار بود). وی در محکمه‌ی ویژه‌ای که شیخ فضل‌الله نوری را به اعدام محکوم کرد، مدعی العموم بود.

شیخ محمد خیابانی: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک. عضو انجمن ایالتی تبریز. یک دهه بعد رهبر کومیته‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران به نام فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، که در سالهای پایانی جنگ جهانی اول و حاکمیت آزادی‌ستان بر علیه نیروهای ملی تورک در تورک‌ایلی (حاکمیت اتحاد) و قفقاز (جمهوری مساوات) و اوردوی نجات‌دهنده‌ی عثمانی مواضع ضد تورک و خائنانه گرفت.[13]

سید جلیل اردبیلی: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک، مانند «تقی‌زاده» پان‌ایرانیست و شدیدا ضد تورک. در ممنوع ساختن زبان تورکی توسط فرقه‌ی دموکرات آزربایجان، اخراج تقی رفعت از حزب، تغییر نام آزربایجان به آزادی‌ستان، فعالیت بر حاکمیت اتحاد و جمهوری خلق آزربایجان و ... نقش داشت.

سید حسن تقی‌زاده: ملیت تورک، فاقد شعور ملی تورک، دارای مواضع ضد تورک. ‌شخصیتی محوری در تاریخ معاصر ایران؛ پدر انقلاب مشروطه‌ی ایران (نظراتش از سوی تعدادی زیادی از نمایندگان چون وحی منزل تلقی می‌شد)، رهبر بالفعل جنبش مشروطیت در آزربایجان. ماسون، متهم به جاسوسی برای بریتانیا و به لحاظ سیاسی معروف به شخصیتی فاسد و متلون و دورو. از عوامل اصلی منحرف کردن حرکت مشروطیت و تبدیل آن به یک جنبش ضد تورک (در راستای سیاستهای منطقه‌ای بریتانیا)، همسو کردن آن با طرحهای استعماری منطقه‌ای بریتانیا و آغشتن عامدانه‌ی آن به خشونت، رادیکالیسم و تروریسم و براندازی دولت قاجاری. ایجاد کننده‌ی هویت قومی آزربایجانی به عنوان جزئی از ملت مودرن ایران با زبان ملی فارسی و تاریخ باستانی آریایی، به عبارت دیگر پدر آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی و آزربایجان‌گرایی ایران‌گرایانه. تقی‌زاده ‌حلقه‌ی رابط بین چندین تشکیلات و جریان و روند تاریخی، از جمله‌ انجمن آزربایجان در تهران، انجمن ایالتی آزربایجان در تبریز، فرقه‌ی دموکرات ایران در تهران، فرقه‌ی اجتماعیون و عامیون در باکو، برلینیان پان‌ایرانیست و باستان‌گرایان نشریه‌ی کاوه و... عامل اصلی منحرف کننده‌ی همه‌ی آنها و آغشته‌ ساختن‌شان به باستان‌گرایی و پان‌ایرانیسم و تورک‌ستیزی و تروریسم، و در نهایت متصل و همسو کردن آنها با مراکز بریتانیایی و زرتشتی و ماسونی و داشناکی و ... است. وی در راس «انجمن آزربایجان»، یکی از متنفذترین انجمنهای تهران در دوره‌ی اول مجلس و مشروطه با حدود سی هزار عضو و تمایلات شدید براندازانه (ساقط کردن دولت تورک قاجاری)، قرار داشت. تقی‌زاده همچنین موسس کومیته‌ی پان‌ایرانیستی ایرانیان در برلین بود. تقی‌زاده نخستین و برجسته‌ترین سیاستمدار تورک در تاریخ ایران است که به طور رسمی و به عنوان نماینده‌ی تبریز در صحن مجلس خواهان ترویج زبان فارسی در میان تورکها به مثابه‌ی زبان ملی، تغییر اجباری زبان تورکان ساکن در ایران به فارسی و نسل‌کشی زبانی آنها شد و به این سبب نیز ملقب به «خائن اعظم» گردید[14].

محمدامین رسول‌زاده: روزنامه‌نگار و فعال سیاسی تورک قفقازی و فعال در فرقه‌ی همت. در سال ١٩٠٩ در آغاز دوره‌ی مشروطیت دوم به ایران آمد. در ایجاد حزب دموکرات ایران نقش داشت. از گردانندگان اصلی و نظریه‌پرداز حزب شد. سردبیر اورگان رسمی آن حزب به نام ایران نو که روزنامه‌نگاری مودرن به سبک اوروپایی را وارد ایران کرد بود. ایران نو به سردبیری رسولزاده تاثیرگذارترین و مهم‌ترین و معتبرترین و جدیترین روزنامه‌ی سیاسی فارسی زبان پس از استبداد صغیر بود. در بدو انتشار روزنامه‌ی ایران نو، وی که فارسی نمی‌دانست تورکی می‌نوشت. سپس نوشتجات تورکی او ترجمه و در روزنامه چاپ می‌شد. رسول‌زاده از ناموران عرصه‌ی اندیشه در ایران عصر مشروطه و از شکل دهندگان عقاید عمومی ایرانیان و تداوم نهضت مشروطه بود. در این سالها وی که فاقد شعور ملی تورک و مدافع ملیت ایرانی ایجاد شده در دوره‌ی مشروطیت بود و تیگران ترهاکوبیان در نوشته‌ها و تحلیلهای خود خواستار ایجاد یک ناسیونالیسم جدید ایرانی بودند که مبتنی بر دین یا ملیت نباشد. رسول‌زاده در اوایل سال ۱۹۱۱ تحت فشار روسها و در نتیجه‌ی جدال بین احزاب رقیب عامیون و اعتدالیون از ایران اخراج شد. در سالهای اقامت در عثمانی، به تدریج خودآگاهی ملی تورک کسب کرد[15].


[1] حرکت مشروطیت ایران، یک جنبش ملی‌گرای ایرانی بر اساس زبان ملی فارسی، وطن ایران، و مدنیت و فرهنگ و تاریخ فارس، و بخشی از مهندسی قومی استعماری- روند ایجاد ملت مدرن ایران بر اساس تورک‌ستیزی و تورک‌هراسی-تورکوفوبیا بود. رهبران داشناکسوتیون و دیگر سران ارمنی وقت هم که از مدیران و رهبران جنبش مشروطیت ایران بودند، از آن همچو درکی داشتند. چنانچه نشریه‌ی «دروشاک» اورگان حزب داشناکسوتیون چاپ پاریس-١٩٢٧، مرحله‌ی آخر انقلاب مشروطیت یعنی ساقط نمودن سلسله‌ی تورک قاجار و تاسیس سلطنت پهلوی را به این صورت تصویر می‌کند: «انقلاب مشروطیت ایران، سقوط سلسله‌ی قاجار، پیروزی پهلوی‌ها و نبردهای ارمنیان برای آزادی، همه‌ی این حرکات ادامه‌ی جنگ دیرین ایران بر علیه توران و هرمز [اهورامزدا] بر علیه اهریمن است که نژاد آریایی بر علیه اقوام تورک و تاتار ادامه می‌دهد». به نقل از نشریه‌ی تبریز-١٩٢٧

[2] در اسناد «انجمن آزربایجان-تهران» (همچنین انجمن ایالتی آزربایجان-مرکز غیبی تبریز) که همه به فارسی است، کلمه‌ای در باره‌ی «ملت تورک» و «وطن تورک» (تورک‌ایلی- آزربایجان اتنیک) نیست؛ همه جا سخن از «ملت با حمیت و با غیرت ایران»، «وطن عزیز ایران»، «خون ایرانی» و «غیرت و معرفت ایرانیت» و .... است. انجمن آزربایجان-تهران که هیچ ربطی به تورکیت نداشت بلکه کاملا ضد تورک بود، توسط عوامل انگلیس و ماسونها به رهبری تقی‌زاده تبریزی و زرتشتیان و باستان‌گرایان و حمایت مالی ارامنه ایجاد شد. عملا رهبری جنبش مشروطیت در آزربایجان را بدست آورد و توانست به عنوان خط ده بر تمام تشکیلات موسوم به آزربایجانی و جریانهایی که بعدها نام آزادی‌خواهان و دموکراتهای آزربایجان و ... را به خود گرفتند (انجمن ایالتی آزربایجان، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شعبه‌ی فرقه‌ی دموکرات ایران، ...) مسلط گردد و آنها را بر علیه روند ملت‌شوندگی تورک و بر له ایجاد ملت ایران با زبان ملی و تاریخ و فرهنگ و ... فارسی، و نیز ساقط کردن دولت تورک قاجاری هدایت و بسیج کند. «انجمن آزربایجان»، یکی از متنفذترین انجمنهای تهران در دوره‌ی اول مجلس و مشروطه با حدود سی هزار عضو و تمایلات شدید براندازانه (ساقط کردن دولت تورک قاجاری) بود و در راس آن تقی‌زاده قرار داشت. بسیاری از سران این انجمن ایران‌گرا و پان‌ایرانیستی، نه تورک و نه آزربایجانی بودند. تشکیل انجمن آزربایجان-تهران و متعاقب آن انجمن ایالتی آزربایجان-تبریز و ...، نقطه‌ی عطفی تاریخی در ایجاد دو جریان سیاسی موسوم به «آزربایجان‌گرایی ایران‌گرا» (معتقد به قوم آزربایجانی که جزئی از أجزاء تشکیل دهنده ی ملت ایران است و مدافع سیاستهای نرم‌افزاری برای فارس‌سازی تورکها) و «آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی» (معتقد به قوم آزربایجانی که جزئی از أجزاء تشکیل دهنده ی ملت ایران است و مدافع سیاستهای سخت‌افزاری برای فارس‌سازی تورکها) در دوره‌ی مشروطیت است.

[3] انجمن ایالتی آزربایجان و مرکز غیبی تبریز مانند دیگر نهادهای مشروطیت معتقد به ملت ایران، میهن ایران و زبان ملی فارسی بودند و ملت تورک برای آنها موضوعیتی نداشت. علی موسیو و حاجی علی دوافروش و حاج رسول صدقیانی و دیگران «مرامنامه»، اساسنامه و مقررات اجتماعیون عامیون قفقاز را که به تورکی بود، عوض بازنشر آن به زبان تورکی، به فارسی ترجمه و در تبریز نشر کردند. زیرا خود را ایرانی و زبان ملی ایرانیان را فارسی می‌دانستند و دغدغه‌شان نجات ایران بود. باور به ملت ایران، دلیل تغییر نام «انجمن ملی آزربایجان» به «انجمن ایالتی آزربایجان»  و «روزنامه ی ملی»-«جریده ی ملی» به «انجمن تبریز» بود. زیرا نمی‌خواستند شبهه‌ی وجود ملتی به غیر از ملت ایران ایجاد شود.

[4] کومیته‌ی آزربایجان حزب دموکرات ایران و یا «فرقه‌ی دموکرات آزربایجان» به رهبری شیخ محمد خیابانی، همانگونه که از نامش پیداست، وابسته به حزب دموکرات ایران بود. اکثریت اعضاء فرقه‌ی دموکرات آزربایجان تمایلات ایران‌گرایانه و بسیاری پان‌ایرانیستی داشتند (زین العابدین ایرانشهر، کسروی، فیوضات، اسماعیل امیرخیزی، سید جلیل اردبیلی، ...). بعد از کشتار تورکها توسط ارمنیان در باکو به تاریخ مارس ١٩١٨ بعضی از اعضاء «کومیته‌ی باکوی حزب دموکرات ایران» تاسیس شده توسط محمدعلی تربیت (در آن دوره یک پان‌ایرانیست و تروریست بود) به تبریز آمده، به فرقه‌ی دموکرات خیابانی پیوستند. این الحاق، وزنه‌ی ایران‌گرایان فاقد شعور ملی تورک در فرقه‌ی دموکرات آزربایجان را سنگین‌تر کرد. فرقه‌ی دموکرات آزربایجان همانند حزب مادر خود یعنی فرقه‌ی دموکرات ایران به «ملت ایران» و «میهن ایران» معتقد بود و فارسی را «زبان ملی ایرانیان» به شمول تورکها می‌دانست. از اینرو در طول حیات خود حتی یک نشریه و کتاب و اعلامیه و قبض و مقاله و سند و تمبر و ... به زبان تورکی منتشر نکرد، یک نوشته در باره‌ی زبان تورکی منتشر نساخت، یک مدرسه‌ی تورک نگشود، بر عکس کاربرد زبان تورکی در نشستهای حزبی و مدارس و ... را ممنوع ساخت، به گسترش مدارس فارسی‌زبان در مناطق تورک اقدام کرد.... در سالهای پایانی جنگ جهانی اول فرقه‌ی دموکرات آزربایجان- کومیته‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران، ممثل جریان ضد فدرالیسم ملی، ضد تورک، ضد تورکیه و فارس‌گرا- ارمنی‌گرا-روس‌گرا در تبریز بود و با سرکوب نیروهای ملی سیاسی خواهان فدرالیسم و پارتیزانهای تورک و فعالیت بر علیه حکومت تورک اتحاد به رهبری جمشیدخان سوباتایلی افشار، بر علیه جمهوری خلق آزربایجان-مساوات در قفقاز، بر علیه اوردوی نجات‌بخش عثمانی که تورک‌ایلی-آزربایجان اتنیک را از اشغال و کشتارهای روسیه و انگلستان و آسوری و ارمنی نجات داد، و نهایتا با ممنوع کردن زبان تورکی و تحمیل و رسمی کردن فارسی و ایجاد و گسترش مدارس فارسی‌زبان استعماری در مناطق تورک‌نشین به ملت تورک خیانت کرد.

[5] برای کومیته‌ی مجازات مراجعه کنید به: عملیات عفرین و خوی خیانت‌پیشگی-تروریست‌پروری تورکهای چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست

[6] مرامنامه‌ی فرقه‌ی سوسیالیست ایران و نفی فدرالیسم ملی و حقوق زبانی

[7] برای فرقه‌ی کومونیست ایران مراجعه کنید به:عملیات عفرین و خوی خیانت‌پیشگی-تروریست‌پروری تورکهای چپ ایرانی و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست

[8] یکی از نشانه‌های توسعه‌نیافتگی و عدم بلوغ مدنی و فرهنگی و سیاسی نخبگان تورک، مخصوصا آزربایجان‌گرایان تمایل آنها به ندیدن واقعیتها، تک‌بُعدی و تک‌وجهی گمان کردن شخصیتها، وارونه‌نمایی و بت‌سازی از آنها به صورت همه مثبت (و شیطان‌سازی از مخالفانشان) است. این دسته به عنوان نمونه تصویری از پیشه‌وری و ستارخان و خیابانی و حیدرخان عموغلو و... ساخته‌اند که کوچکترین شباهتی به پیشه‌وری و ستارخان و خیابانی و حیدرخان عموغلوی تاریخی ندارد. آزربایجان‌گرایان این شخصیتها را به عنوان رهبران ملی تقدیم می‌کنند در حالیکه هیچکدام از این شخصیتها نه تنها به هویت ملی تورک، ملت تورک، وطن تورک، زبان ملی تورکی .... اعتقادی نداشتند، بلکه حیات سیاسی برخی از آنها به درجه‌ی مهمی بر علیه تورک و تورکیت بود.

جهالت است یا مانقورتیسم؟

[9] ستارخان و باقرخان «قهرمانان مردمی» بودند که در برهه‌ای رهبری یک عصیان مسلحانه بر علیه نیروهای دولتی مستظهر به روسیه‌ی تزاری محاصره کننده‌ی تبریز را بر عهده داشتند. اما آنها «قهرمان ملی» تورک نبودند، چرا که خود را متعلق به ملت ایران می‌دانستند و به وجود ملت تورک اعتقادی نداشتند (ستارخان خواستار افراشته شدن بیرق ابوالفضل بر ایران و هفت کشور دیگر بود). ستارخان و باقرخان رهبر و تئوریسین و استراتژیست جنبش مشروطیت هم نبودند. رهبران، تئوریسینها و استراتژیستهای حرکت مشروطیت ایران عبارت بودند از دولت بریتانیا، پارسیان هندوستان و زعمای زرتشتی، رهبران داشناک و دیگر گروههای ملی‌گرا و سوسیال دمکرات ارمنی، باستانگرایان و نژادپرستان آریایی، رهبران شیخی و بابی-بیانی-ازلی، محافل فراماسونی و ... بزرگنمائی از و وارونه نمایی ستارخان و باقرخان و رساندن این «قهرمانان مردمی» به مقام رهبری و تئوریسین و استراتژیست جنبش مشروطیت و تبدیلشان به «قهرمانان ملی تورک» و تورک‌گرا و استقلال‌طلب آزربایجان جنوبی و ...- علاوه بر خیال‌بافی و داستان‌سرائی آزربایجان‌گرایانه و وارونه‌نویسی تاریخ فارسی-روسی-ارمنی-انگلیسی، ظلم و اجحاف به خود آن مرحومان هم است.

[10] انجمن میکده کومیته‌ای بنام کومیته‌ی ملی انقلاب داشت که با گروه تروریستی حیدرخان عموغلو همکاری داشت و به فعالیتهای تروریستی می‌پرداخت. عباس آقا تبریزی، تروریستی که علی‌اصغر اتابک (امین السلطان) صدراعظم را ترور کرد از این کومیته بود. انجمن میکده یکی از اصلی‌ترین و نخستین انجمنهای مشروطیت است که خواهان ساقط کردن دولت تورک قاجاری بود. اغلب اعضای این انجمن فارس، بابی-ازلی و یا ماسون بودند.

[11] یکی از جریانات سیاسی ضد تورک زائیده‌ی مشروطیت که هویت ملی تعریف شده توسط آنرا (ملت ایران) قبول و تا به امروز حمل کرده، «جریان چپ ایرانی» است که از سوی تورکهای چپ ایجاد شد. تورکهای چپ که اکثرا از مرکز و شرق آزربایجان بودند، علی رغم داشتن ملیت تباری تورک، خود را منسوب به ملت ایران ایجاد شده در دوره‌ی مشروطیت با زبان ملی فارسی و وطن ایران، و ملت ایران را ملتی چندهزار ساله و .. گمان می‌کردند. این افراد تورک به سبب هویت ملی انتخابی ایرانی‌شان «تورکهای چپ ایرانی» نامیده می‌شوند (در مقابل «چپهای تورک»، که به معنی چپ‌گرایانی است که هویت ملی خود را تورک می‌دانند). جریان تورکهای چپ ایرانی در آغاز تشکل خود در قفقاز (فرقه‌ی همت، فرقه‌ی اجتماعیون عامیون،...) معتقد به هویت ملی ایرانی و زبان ملی فارسی و از منظر تورکیت صرفا فاقد شعور ملی تورک و دارای مواضع سیاسی غیر ملی بود. اما پس از ورود به ایران (فرقه‌ی عدالت، فرقه‌ی کومونیست ایران، فرقه‌ی سوسیالیست ایران، حزب توده، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان،....) توسط رهبران تورکی چون میر جعفر جوادزاده خلخالی (پیشه‌وری بعدی)، سلیمان میرزا اسکندری و ... با امتزاج با پان‌ایرانیسم و پیروی از سیاستهای ضد تورکیه‌ای روسیه‌ی شوروی در لفافه‌ی خلق آزربایجان، علنا مواضع سیاسی ضدملی-ضد تورک اتخاذ کرد. امروز جریان تورکهای چپ ایرانی در شکل حضور اعضاء و رهبران تورک در تشکیلات ایرانی-فارس موسوم به سراسری (فدائیان، راه کارگر، حزب چپ، ...) و بسیاری از تشکیلات آزربایجان‌گرای استالینیستی که کلمه‌ی آزربایجان را در عنوان خود دارند به حیات خویش ادامه می‌دهد.

[12] نورالدین کیانوری: ما خلقی به نام خلق تورک را نمی‌شناسیم. خلق آزربایجان را می‌شناسیم که زبانش آزری یا آزربایجانی است.

[13] مبارزه‌ی قهرآمیز و زدوخورد فیزیکی دموکراتهای آزربایجان با تورک‌گرایان و قائلین به عدم مرکزیت، فدرالیستها، آزادی‌خواهان و ملیون واقعی
از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
حزب مجاهدان تورک (تورک موجاهیدله‌ر فیرقه‌سی) و رهبر آن تبریزلی حاجی بیگ (حاجی میرزا آقا بلوری)
کومیته‌ی تروریستی خیابانی- دموکراتهای آزربایجان
دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکی‌گویی به روایت ناصح ناطق
موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی  به ادعای عبدالله بهرامی
[14] شعار فارسی کردن ایران تقی‌زاده و اعتراض حاج محمدجعفر افشار کنگاوری به آن
سخنرانی تقی‌زاده در مجلس: همه چیز باید فارسی باشد
انتقاد از سید حسن تقی‌زاده به سبب توصیه‌ی او به فارس‌سازی تورکها در ایران

[15] آزربایجان‌گرایان رسولزاده را هم به صورت یک بت تک‌وجهی بی‌خطا در آورده‌اند. حال آنکه رسولزاده علی رغم آن که در مقیاس تورکان قفقاز بی شک یک شخصیت ملی تاریخی است، در مورد تورکان ساکن در ایران دارای اشتباهات اساسی، حتی مواضع غیر ملی و ضد ملی بود. وی که در آغاز مانند دیگر رهبران مشروطیت به ملت ایران معتقد بود، به این سبب، همچنین مخالفت شدید با رژیم بولشویکی اشغالگر آزربایجان قفقاز، به مواضع سیاسی نادرستی کشیده شد. از جمله:

- گرچه رسولزاده پس از خروج از ایران روز به روز به هویت ملی تورک متمایل شد، اما همیشه رسوبات باورهای ایران‌گرایانه در وی باقی ماند. چنانچه او تورکان ساکن در ایران را هرگز بخشی از ملت خود ندید. نزدیکی وی به خائن اعظم تقی‌زاده و نگارش کتاب زمانه‌میزین سییاووشو .... در این راستاست.

-بر علیه روشنی بیگ قهرمان ملی تورک که از حقوق ملت تورک ساکن در ایران و حق استقلال آنها حمایت می‌کرد موضع گرفت.

-به همراه دیگر سران مهاجر و در تبعید مساوات، در مورد رژیم رضا خان و ژنرال تهماسبی و ... سیاست اشتباه حمایت همه‌جانبه را اتخاذ کرد. در حالیکه در آن زمان رضاشاه هجوم بسیار گسترده‌ای را به منظور نابودی ملت تورک و زدودن زبان و فرهنگ تورکی از ایران آغاز کرده بود

-از سیاست تمرکزگرایی شدید رضاشاه گویا به سبب آنکه وی تمثیل کننده‌ی دولت‌مداری ایران بر علیه سیستم فئودالیته و دره‌به‌ی‌لیک (ملوک الطوائفی) است، با جان و دل تقدیر کرد. و در این راستا به درجه ی مهمی به سرکوب تورکان ساکن در تورک ایلی و ایران توسط رژیم رضاشاه چشم پوشید.

-در صف پان‌ایرانیستها بر علیه ملت عرب ساکن در ایران موضع گرفت، از اشغال عربستان ایران و ساقط کردن دولت عربی شیخ خزعل توسط ارتش رضاشاه با شور و شعف استقبال و حمایت کرد. سیاست ارتجاعی استعمار محلی و اشغال عربستان ایران توسط ارتش رضاشاهی را سیاستی ‌نامید که نیروهای مترقی به همراه دموکراتهای ایران باید با جان و دل از آن حمایت کنند.

- به سبب دشمنی با بولشویکهای اشغالگر، با دولت نازی همکاری کرد، در نشریاتش بر علیه یهودیان روسیه مطالبی درج شد

-مدتها با گذر به الفبای لاتین در جمهوری آزربایجان و تورکیه مخالفت نمود.

 رسولزاده: ناسیونالیسم ایرانی-فارسی خصلت همیشگی حرکت مشروطیت؛ و ساقط کردن سلسله‌ی اشغالگر و بیگانه‌ی تورکمان قاجار هدف غایی آن بود.

No comments:

Post a Comment