Friday, October 5, 2018

مخالفت دولت مشروطه با تحصيل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨

مخالفت دولت مشروطه با تحصيل به زبان تورکی و ممنوع کردن آن در سال ١٩١٨

مئهران باهارلی


در این نوشته یک سند مهم در باره‌ی مخالفت دولت مشروطه با تحصیل به زبان تورکی در سال ١٩١٨ (٢ سال قبل از کودتای سردار سپه و ٧ سال قبل از تاسیس سلسله‌ی پهلوی) را آورده‌ام. این سند پاراگرافی از یک نوشته‌ به زبان تورکی به قلم شخصی به اسم ابراهیم شبستری است که وی در آن می‌گوید به هنگام والی‌گری محتشم السلطنه در تبریز، پس از التماسهای بسیار (احتمالا با موافقت وی) تصمیم به تحصیل زبان تورکی و سپس فارسی در مدارس ابتدائی گرفته شد. اما دولت مشروطه‌ی ایران در تهران با تصمیم مذکور مخالفت کرده آن را لغو نمود و تحصیل به زبان تورکی را قدغن کرد.

در زیر نخست متن تورکی و ترجمه‌ی فارسی بند مربوطه را آورده و پس از آن ایضاحاتی چند داده‌ام:

متن اصلی پاراگراف به تورکی:

ابراهیم شبستری‌نین (شبستر ایران آزه‌ربایجانی‌ندا کائن بیر قضادیر) یازدیغینا گؤره (عینا اقتباس ائدییوروز): ١٩١٨‌نجی ییلدا محتشم السلطنه تبریزده حاکم اولدوغو وقت، چوخ یالوارماق (رجا ائتمه‌ک) نتیجه‌سینده آزه‌ربایجان چوجوقلارینا ابتدائی مکتب‌له‌رده آنادیلی، سونرا دا فارس دیلی تحصیلینه اذن وئریلدی‌یسه ده، بو مساله حیاتا گئچیریلمه‌ده‌ن تئهراندان قاداغان (یاساق) و لغو اولونماسی امری وئریلدی. یازیق و صاحب‌سیز آزه‌ربایجان چوجوقلاری بوگون آنادان دوغولان گیبی «چؤره‌ک» و «ات» دئدییی حالدا، مکتبه گیره‌ن گیبی «گوشت» و «نان» دئمه‌یه مجبور ائدیلییورلار.

ترجمه‌ی پاراگراف به فارسی

......

بنا به نوشته‌ی ابراهیم شبستری (شبستر قریه‌ای واقع در آزربایجان ایران است) که عینا اقتباس می‌کنیم:

در سال ١٩١٨ [١٢٩٧ شمسی] هنگامی که محتشم السلطنه حاکم تبریز بود، در نتیجه‌ی التماسهای (خواهش‌کردنهای) فراوان به تحصیل زبان مادری کودکان [تورک] آزربایجانی در مدارس ابتدائی و سپس تحصیل زبان فارسی اجازه داده شد؛ اما قبل از آنکه این امر تحقق و فرصت اجرا شدن بیابد، از طرف تهران ممنوع و دستور لغو آن داده شد. امروز کودکان بدبخت و بی صاحب [تورک در] آزربایجان، در حالیکه از روز تولد «چؤره‌ک» و «ات» گفته‌اند، به محض ورود به مدرسه مجبور به گفتن «گوشت» و «نان» می‌شوند.

چند توضيح:

١-ابراهیم شبستری این مقاله را در روزنامه‌ی کومونیست چاپ باکو (شماره‌ی ٢٧٦، ١٠ دسامبر ١٩٢٧)، در انتقاد از یک مقاله‌ی سید حسن تقی‌زاده که در سال ١٩٢٥ منتشر شده بود نوشته است. تقی‌زاده از رهبران اصلی جنبش مشروطیت ایران، رهبر انجمن ضد تورک و پان‌ایرانیستی آزربایجان در تهران، رهبر عملی جنبش فارس‌گرای مشروطیت در آزربایجان و بنیان‌گذار جریان آزربایجان‌گرایی پان‌ایرانیستی در ایران است. وی که به هنگام نگارش مقاله‌اش نماینده‌ی تبریز در مجلس شورای ملی بود- در آن لزوم گسترش و تقویت زبان فارسی در سرتاسر ایران و فارس‌سازی ملل تورک و عرب را به دولت ایران توصیه می‌کرد. (مقاله‌ی مذکور تقی‌زاده و واکنشها بدان، موضوع یک نوشته‌ی جداگانه‌ی من است).

٢- محتشم السلطنه: طبق نوشته‌ی ابراهیم شبستری، امر ممنوع شدن تحصیل تورکی توسط دولت مشروطه در سال ١٩١٨ به هنگام حاکمیت محتشم السلطنه حادث شده است (البته این ظاهرا دومین اقدام رسمی دولتی برای ممنوع ساختن تحصیل تورکی بوده است. اولین آن در سال ١٩٠٠ رخ داده و با مخالفت مظفرالدین شاه قاجار مواجه گشته بود[1]). حسن اسفندیاری – محتشم السلطنه (١٣٣٢-١٢٤٦) فرزند میرزا محمد خان صدیق الملک یوشی، سیاستمدار و دولت شخص ایرانی (قونسول، معاون رئیس الوزراء ٢ بار، وزیر عدلیه ٢ بار، وزیر امور خارجه ٤ بار، وزیر داخله، مالیه ٢ بار، علوم، معارف، نماینده و رئیس مجلس)، دارای ملیت مازنی بود. طبق این سند، ظاهرا محتشم السلطنه در نهایت با تحصیل به زبان تورکی در مدارس موافقت کرده است.

محتشم السلطنه شخصیتی مخالف مشروطیت‌طلبان افراطی که در خط انگلیس-داشناک-پارسیان-ماسونها بودند [2]، مخالف سیاستهای آنارشیستی، آشوب‌طلبانه‌ و چپ‌روانه‌ی انجمن تبریز[3]، مخالف دموکراتهای آزربایجان، مشهور به روس‌گرایی و حتی در برهه‌ای طرفدار اتحاد اسلام بود. برآیند این مواضع باعث می گشت که محتشم السلطنه- بر خلاف مشروطیت‌طلبان که تمایلات فارس‌گرایانه و ضد تورکی شدید داشتند- به زبان تورکی تمایلات مثبت داشته باشد و یا اقلا با آن دشمنی نداشته باشد. وی علاوه بر عربی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی؛ زبان تورکی را نیز در تبریز و اورمیه به خوبی آموخته بود (زندگانی حسن اسفندیاری، تالیف نیما یوشیخ، ص ٩). محتشم السلطنه همچنین بر خلاف مشروطیت‌طلبان، تمایلات ضد عربی نداشت. به عنوان نمونه او بعدها رئیس هیات نماینده گی ایران که برای تهیه ی مقدمات ازدواج محمدرضا پهلوی و فوزیه به مصر رفت بود. وی مُصرّ به تحقق این ازدواج بود، زیرا به زعم او این امر می‌توانست اتحاد در عالم اسلام را تقویت کند.

٣-مشروطه‌خواهی و دموکرات آزربايجانی بودن، مترادف با فارس‌گرايی و دشمنی با هويت تورک و زبان تورکی بود. جنبش مشروطیت در ایران یک مهندسی قومی استعماری انگلیسی برای ایجاد ملت مودرن ایران بر اساس زبان ملی فارسی، تاریخ و فرهنگ فارسی و وطن ایران؛ و بر اساس مولفه‌های نژادپرستانه‌ی تورک‌ستیزی و عرب‌ستیزی بود. تورکی‌زدائی از ایران و مخصوصا تورک‌ایلی (وطن تورک در شمال غرب ایران شامل دو بخش آزربایجانی و عراقستانی-عراق عجمی) از جمله از طریق ممنوع کردن مدارس مودرن تورک و قدغن نمودن تحصیل به زبان تورکی، در عوض تاسیس و گسترش مدارس فارسی و منحصرا فارسی‌زبان در مناطق تورک‌نشین و در راس آنها در تورک‌ایلی (وطن تورک در شمال غرب ایران)، هدف استراتژیک تکنوکراتها و دولت مشروطه و آزادی‌خواهان و دموکراتهای آزربایجانی، انجمن ایالتی آزربایجان، مرکز غیبی تبریز و .... بود.

برای واضح‌سازی مواضع هویتی ملی جریانات و بازیگران سیاسی در آن دوره، می‌توان گفت که:

الف-مشروطه‌خواهی و دموکرات آزربايجانی بودن، مترادف با پیروی از سیاستهای انگلستان، فارس‌گرایی و دشمنی با هویت تورک و زبان تورکی بود[4].

ب-روس‌گرايی به معنی مخالفت با سیاستهای انگلستان، از جمله مخالفت با جنبش فارس‌گرایانه‌ی مشروطه‌ در ایران و مخالفت با دموکراتهای آزربایجان، و در نتیجه به طور ضمنی مخالفت با سیاست تورک‌ستیزی آنها و مخالفت با مهندسی قومی انگلیسی در ایران برای ایجاد ملت فارس‌زبان ایران و آسیمیلاسیون تورکها، و داشتن نظر مثبت به زبان تورکی بود.

ج- عثمانی‌گرايی و پیروی از اتحاد اسلام، مترادف دوستدار علنی زبان و فرهنگ و هویت تورک، تورک‌گرایی و تورکی‌گری بود.

از همین روست که مقامات روس‌گرا و مخالف با مشروطه‌طلبان افراطی در دوره‌ی مورد بحث- مانند محتشم السلطنه- نه تنها دشمنی علنی با زبان تورکی نداشتند، بلکه از سر ضدیت با سیاستهای فارس‌گرایانه‌ی انگلستان، من غیر مستقیم و یا مستقیم از زبان تورکی حمایت می‌کردند. حتی از آؚنجائیکه بسیاری از مقامات تورک روس‌گرا خواهان ضمیمه شدن آزربایجان و کل تورک‌ایلی به قلمروی روسیه و در نتیجه به آزربایجان قفقاز بودند، آنها برای نزدیک ساختن مردم دو آزربایجان به یکدیگر از زبان تورکی به صورت ابزاری استفاده و حمایت می‌کردند. واقعیت نظر مثبت روس‌گرایان به زبان تورکی، در متهم نمودن دربار محمدعلی شاه به ایجاد کشمکش تورک و فارس از سوی مشروطیت‌طلبان و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست مانند کسروی، دفاع صمدخان شجاع الدوله از تورکها در مقابل فارسها و .... هم منعکس شده است.

٤-جنبش مشروطه و دموکراتهای آزربايجان نخستين ممنوع کنندگان مدارس مودرن تورک و تحصيل به زبان تورکی در ايران هستند. پروسه‌ی ممنوع کردن مدارس جدید تورکی و روند ایجاد و گسترش مدارس جدید فارسی‌زبان در ایران و مخصوصا مناطق تورک‌نشین چون تورک‌ایلی توسط دولت، قبل از مشروطیت و توسط انجمن معارف تهران و یا «انجمن تأسیس مکاتب ملیه‌ی ایران» تاسیس شده در ١٨٩٧ و انجمن معارف تبریز تاسیس شده در ١٩٠٠ آغاز گشت[5] (برای نخستین بار «انجمن معارف» و یا «انجمن تأسیس مکاتب ملیه‌ی ایران» در تهران ( تاسیس شده در ١٨٩٧) و تبریز (١٩٠٠) توسط نظامنامه-اساسنامه‌ی خود، تدریس زبان تورکی در مدارس را «ممنوع» اعلام کرد (روزنامه‌ی ترجمان حقیقت در تاریخ ٢٩ اکتبر ١٩٠٠ صراحتا «ممنوع گردیدن تدریس زبان تورکی به موجب برنامه‌های مدارس» را گزارش می‌دهد که مظفرالدین شاه قاجار بدان اعتراضی بی تاثیر کرد). یعنی در سال ١٩٠٠ ما شاهد ممنوع کردن تدریس زبان تورکی به طور «رسمی» در مدارس، آنهم برای اولین بار در تاریخ ایران هستیم. بسیاری از سران انجمن معارف تهران و همه‌ی سران انجمن معارف تبریز که تدریس زبان تورکی در مدارس نو را ممنوع کردند، تورک و متاثر از و تربیت شده‌ی «مانقورتیسم اختری» بودند (اشاره است به مکتب روزنامه‌ی اختر چاپ استانبول که از سال ١٨٧٧ به مدت ٢٢ سال توسط تورکان ایرانی اکثرا تبریزی منتشر می‌شد و هویت ملی ایرانی با وطن ایران و زبان ملی فارسی و تاریخ باستانی ایرانی و گرایشات شیعی امامی فارسی را تبلیغ می‌کرد). اغلب سران ضد تورک انجمن معارف تبریز (٢٦ نفر از جمله حاجی محمدعلی بادامچی، حسن تقی‌زاده، محمدعلی‌ تربیت، ابوالقاسم فیوضات، ....) به رهبران جنبش مشروطیت در آزربایجان و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و آزادی‌ستان و ... تبدیل شدند و خواست ممنوعیت تدریس زبان تورکی و ممنوعیت ایجاد مدارس تورکی‌زبان و ممنوعیت نظام تحصیلی به زبان تورکی؛ و در عوض ایجاد و گسترش نظام تحصیلی استعماری فارسی‌زبان و تبدیل زبان فارسی به زبان ملی همه‌ی ایرانیان و در این میان تورکها را به یکی از خواستها و رهاوردهای اساسی جنبشهای مشروطیت ایران و آزادی‌ستان تبدیل نمودند).

ممنوع کردن مدارس جدید تورکی و روند ایجاد و گسترش مدارس جدید فارسی‌زبان در دوره‌ی مشروطیت[6] -١٩٠٥ به بعد- تماما به صورت سیاست راهبردی دولتهای مشروطه، از جمله در زمان وثوق الدوله ١٩١٨ (موضوع این نوشته) تبدیل و اجرایی شد. آزربایجان‌گرایان و دولتهای مشروطه و باقیمانده‌ی مشروطه‌طلبان بعد از آن هم برای ممنوع ساختن مدارس تورک از پای ننشستند. چنانچه ممنوعیت مدارس تورکی‌زبان دوباره توسط مصوبه‌ی فرقه‌ی دموکرات آزربایجان در ١٩١٨[7]، سپس در دوره‌ی حکومت آزادی‌ستان ١٩٢٠ [8]و باز توسط دموکراتهای آزربایجان (فیوضات) در ١٩٢١ [9]و ... در تورک‌ایلی نهادینه شد.

بر خلاف دروغ‌پردازی‌ها و وارونه‌نمایی‌های تاریخ‌نگاران آزربایجان‌گرا، ممنوع کردن نظام تحصیلی مودرن تورکی در ایران، تاسیس و گسترش مدارس مودرن دولتی فارسی در مناطق تورک‌نشین، در ارتباط بسیار تنگاتنگ با آزربایجان‌گرایی بوده، حتی ایده و ابتکار و توصیه و اجرائات و محصول رهبران و مقامات و شخصیتها و تشکیلات مشروطه‌طلب و آزربایجان‌گرایان پان‌ایرانیست و آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا (انجمن آزربایجان، انجمن ایالتی آزربایجان، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان و ...) است و بانی آن رژیم رضاخانی که یک ربع قرن بعد پیدا شد نیست.

٥-عزل محتشم السلطنه در اوکتوبر ١٩١٨: همانگونه که گفته شد محتشم السلطنه دارای مواضع منفی نسبت به هویت تورکی و زبان تورکی و مدارس تورکی نبود. وی همچنین پیشکار محمدحسن میرزا ولیعهد- شخصیت ملی تورک- در تبریز بود. در حالیکه نیروهای ضد تورک و فارس‌گرا در تبریز و در راس آنها فرقه‌ی دموکرات آزربایجان دشمن محمدحسن میرزا ولیعهد بودند (شیخ محمد خیابانی متحد عبدالله بهرامی تورک‌ستیز، پان‌ایرانیست و تروریست معروف، پس از اشغال شهر تبریز در ١٩٢٠ محمدحسن میرزا ولیعهد و بسیاری دیگر از تورک‌گرایان را به وضع افتضاحی از شهر اخراج کرد). با اینهمه پس از آزادسازی تورک‌ایلی (آزربایجان اتنیک) توسط اوردوی نجات‌بخش عثمانلی، حاج محتشم السلطنه در اوکتوبر ١٩١٨ از والی‌گری آزربایجان برکنار و جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی مجدالسلطنه – پدر تورکی‌گری و تورک‌گرایی در تاریخ مودرن- به این سمت منصوب شد[10]. محتشم السلطنه به قفقاز رفت و از آن طریق به تهران بازگشت.

علت العلل برکناری حاج محتشم السلطنه از مقام والی آزربایجان، روس‌گرایی وی بود. در آن دوره دو امپراتوری عثمانلی و روسیه‌ی تزاری در کشاکشی خونین از شبه جزیره‌ی بالکان و استانبول تا قفقاز و شمال غرب و شمال شرق ایران و آسیای میانه بودند. همانگونه که صرف قائل بودن به هویت تورکی و نیز هواداری از عثمانلی برای دشمن تلقی شدن و نابود گشتن از سوی روسیه‌ی تزاری کافی بود (مانند اعدام حاجیان بالو که به صرف شعور ملی تورکشان توسط مقامات روس و روسگرا اعدام گشتند)؛ عثمانلی نیز متحدین و هواداران روسیه را به عنوان دشمن و یا اقلا عناصری غیر قابل اعتماد تلقی می کرد.

یکی دیگر از دلائل عزل حاج محتشم السلطنه از مقام والی‌گری آزربایجان توسط نیروهای تورک، آن بود که وی در هنگام کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط نیروهای ارمنی- داشناک و آسوری-جیلو، بویژه غارت روستاها و شهرهای تورک و قتل عام اهالی تورک توسط آنها در اورمیه و سلماس (تورک قیرقینی) علی رغم شکایات و امدادخواهی‌های متعدد مردم تورک به فرستادن هیات مصالحه و سپس جمعی از قزاق‌های ایرانی اکتفا نموده بود که هر دو اقدام با شکست مواجه شده بود. در حالیکه وی قبلا حکومت اورمیه را داشت، مدتی رئیس کومیسیون تحدید سرحدهای قاجاری- عثمانلی در اورمیه بود و با مردم و شرایط منطقه آشنائی کافی داشت.

٦- آزاد شدن تحصيل تورکی توسط حاکميت جمشيدخان افشار اورومی: با تاسیس حاکمیت تورک اتحاد توسط جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی در اوکتوبر سال ١٩١٨، نه تنها به ممنوعیت تحصیل تورکی در مدارس پایان داده شد، بلکه برای نخستین باز زبان تورکی به عنوان زبان رسمی و دولتی مکتوب بکار رفت[11]. با دخول تورک‌ایلی-آزربایجان اتنیک و کل شمال غرب و غرب ایران به دائره‌ی نفوذ سیاسی-فرهنگی عثمانلی در اوایل قرن بیستم، بویژه پس از ورود مستقیم اوردوی عثمانلی به ایران در سالهای جنگ جهانی اول، موقعیت زبان تورکی به زبان رسمی و زبان ارتباطی مکتوب مقامات دولتی در خطاب به مردم تورک و غیر تورک ارتقاء یافت. در این دوره برای نخستین بار در تاریخ ایران، اسناد رسمی حکومت اتحاد (به صدارت جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی)، «آزربایجان» اورگان رسمی این حاکمیت، اعلانات اوردوی نجات‌بخش عثمانلی، بیانیه‌های حزب اتحاد اسلام، قبضها، متن اسکناسها (قائمه)، فتاوی دعوت به جهاد .... همه به زبان تورکی منتشر می‌شدند[12]. مقامات عثمانلی و والی آزربایجان جمشیدخان مجدالسلطنه افشار اورومی با کاربرد زبان تورکی در خطاب کتبی دولتی-رسمی به مردم تورک، برای اولین بار در تاریخ ایران، تورک‌ایلی و جنوب آزربایجان، به سنت ضد ملی عدم استفاده از تورکی مکتوب در خطاب دولتی و رسمی به مردم تورک پایان داده‌اند. و با این عمل خود فرهنگ تورک و تاریخ زبان تورکی را وارد مرحله‌ی جدیدی کرده‌ و دریچه‌ی عصر نو را به روی خلق تورک گشوده‌اند. آنها نه تنها تورک‌ایلی و جنوب آزربایجان را از اشغال و جور و ستم ارتشهای روسیه و انگلستان و متحدان آسوری و ارمنی آنها آزاد ساختند، بلکه زبان تورکی را نیز از قفس تنگ زبان شفاهی بودن صرف رهانیدند.

با ورود اوردوی نجات‌بخش عثمانلی و سپس حاکمیت اتحاد جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی، همچنین نخستین مدارس مودرن تورک در تاریخ ایران - که همه‌ی مفردات آنها تورکی بود- از جمله مدرسه‌ی تورک مودرن خیر یوردو و یا صلاحیه در اورمیه تاسیس شدند. البته قبلا در اوائل دهه‌ی ١٩١٠ اولین مدرسه‌ی مودرن تورک در بالو-بالاو (نزدیک اورمیه، ١٩٠٩) تاسیس شده بود. اما در آن موقع غرب آزربایجان به شمول بالو-بالاو تحت حاکمیت و بخشی از خاک عثمانلی بود[13]. (رسمیت زبان تورکی و تاسیس مدارس مودرن تورک در ایران نخستین بار توسط حاکمیت اتحاد جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی تحقق یافته و این اقدامات بعدها توسط حکومت ملی آزربایجان کوپی و تقلید شده است. اما آزربایجان‌گرایان استالینیست، با وارونه‌نمایی و سانسور، این برهه‌ی افتخارآمیز از تاریخ تورک‌ایلی را حذف کرده[14] و رسمیت زبان تورکی و تاسیس مدارس مودرن تورک برای نخستین بار را به خانه‌ی حکومت ملی آزربایجان-دولت شوروی نوشته‌اند).

٨-رئيس کابينهی ممنوع کننده‌ی تحصيل تورکی: در سال ١٩١٨ – که طبق این سند دولت مشروطه در تهران تصمیم بر تحصیل تورکی را لغو کرد و آنرا ممنوع ساخت، اشخاص زیر رئیس الوزرا بوده‌اند: حسن مستوفی‌الممالک  (١٩١٧ تا یکم مه ١٩١٨) ،نجف قلی صمصام‌السلطنه (یکم مه ١٩١٨تا ٨ آگوست ١٩١٨، سه ماه و یک هفته)  حسن وثوق‌الدوله  (٨ آگوست ١٩١٨ تا سوم جولای ١٩٢٠، یک سال و یازده ماه).

الف-حسن وثوق (وثوق‌الدوله) (۱۲۵۲ ش - بهمن ۱۳۲۹). از رهبران مشروطیت، برادر احمد قوام (قوام‌السلطنه)، به لحاظ ملیت فارس است. پس از اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجاری توسط مشروطیت‌طلبان، یک مجلس عالی مرکب از سی نفر رهبر مشروطه‌طلب برای اداره‌ی مملکت تشکیل شد که وثوق الدوله هم عضو آن بود. وی رئیس هیئتی بود که حکم اعدام شیخ فضل‌الله نوری توسط آن هیئت صادر شد. وثوق‌الدوله که چند دوره نخست‌وزیر ایران بود، در دوره‌ی دوم نخست‌وزیری‌اش (مرداد ۱۲۹۷ تا تیر ۱۲۹۹) پس از ۹ ماه گفتگوی محرمانه با بریتانیایی‌ها، در ۱۸ مرداد ۱۲۹۸ با بیانیه‌ای خبر از بستن قراردادی میان بریتانیا و ایران مشهور به قرارداد ۱۹۱۹ داد که بر اساس آن همه‌ی امورات کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می‌گرفت. وی متهم به دریافت رشوه از دولت انگلیس برای تصویب این قرارداد شده بود. وثوق در دوره رضاشاه در ۱۳۱۴ مدتی رئیس فرهنگستان ایران بود.

ب-نجفقلی صمصام‌السلطنه: نجف‌قلی خان بختیاری مشهور به صمصام‌السلطَنه، از رهبران جنبش مشروطیت، به لحاظ ملیت لور، از سران ایل بختیاری و دو دوره رئیس‌الوزرای ایران بود. در جنبش مشروطه به مخالفان محمدعلی‌شاه پیوست و با برادر خود علیقلی خان سردار اسعد همراه شد. در ۱۲۸۹ رئیس‌الوزرا شد و تا ۱۲۹۱ در این منصب باقی‌ماند.  او بار دیگر در سال ۱۲۹۷ به مدت چهار ماه به نخست‌وزیری رسید و زمانی که احمدشاه فرمان عزل او را صادر کرد، مدتی حاضر به پذیرفتن نبود و خود را نخست‌وزیر می‌دانست.

ج-ميرزا حسن مستوفی‌الممالک (۱۳ مهر ۱۲۵۴ - ۶ شهریور ۱۳۱۱)، به لحاظ ملیت فارس. پس از انقلاب مشروطه به دعوت میرزا علی اصغرخان امین السلطان به ایران بازگشت و جمعیتی به نام مجمع انسانیت تشکیل داد و به همراه محمد مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت. به وزارت جنگ منصوب شد. مدتی وزیر دربار احمدشاه بود. در سال ۱۲۸۸ هجری خورشیدی در نخستین کابینه ی محمد ولی خان تنکابنی (سپهسالار اعظم) به وزارت مالیه منصوب شد. وی نخستین بار در مرداد سال ۱۲۸۹ رئیس‌الوزرای ایران شد و تا دی ماه همان سال سه کابینه تشکیل داد. پنجمین و آخرین دوره‌ی نخست‌وزیری او در دوران قاجاریه، از ۲۵ بهمن ۱۳۰۱، در حدود دو سال بعد از کودتای ۱۲۹۹ آغاز شد. رضاخان که در کابینه‌های بعد از کودتا وزیر جنگ بود در دولت مستوفی‌الممالک نیز همین سمت را داشت. مستوفی‌الممالک یک دوره نخست وزیر در زمان سلطنت رضاشاه بود.

٩-وزير معارف ممنوع کننده‌ی تحصيل تورکی: در سال ١٩١٨ هنگامی که تحصیل به زبان تورکی از طرف دولت مشروطه در تهران ممنوع شد، دو شخص به ترتیب وزیر معارف دولت مشروطه بوده‌اند: مرتضی قلی خان ممتاز الملک (١٩١٨، یکسال)، میرزا احمدخان بَدِر نصیرالدوله (١٩١٨-١٩٢٠، کمتر از یک سال). از این دو مرتضی قلی خان ممتاز الملک دارای ملیت تورک و میرزا احمد خان نصیرالدوله بَدِر فارس دارای اصلیت تورک، و هر دو فاقد شعور ملی است:

الف-مرتضی ممتازالملک پسر سوم میرزا جبار ناظم المهام در ۱۲۸۶ قمری در تهران زاده شد. پدرش از مردم خوی بود که در آزربایجان در دستگاه عباس میرزا و میرزا ابوالقاسم قائم مقام خدمت می‌کرد و با امیرکبیر دوستی داشت. مرتضی خان پس از انجام تحصیلات اولیه به مدرسه دارالفنون رفت. سپس در پاریس درس خواند. پس از آن به تهران باز آمد و در اداره‌ی انطباعات و دارالترجمه‌ی دولتی مترجم زبان فرانسه شد. چندی بعد به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و در ۱۳۲۴ هجری قمری وزیر مختار ایران در ایالات متحده آمریکا شد. مرتضی خان دوباره چندی را در اروپا گذراند تا اینکه به تهران برگشت و در سال ۱۳۳۴ قمری وزارت معارف و اوقاف را در کابینه‌ی سپهسالار (محمدولی‌خان تنکابنی) به عهده گرفت. همین وزارت را در کابینه‌ی وثوق الدوله نیز حفظ کرد. او در این سمت به بنیان موزه‌ی ملی همت گماشت.

ب-ميرزا احمدخان نصيرالدوله پسر میرزا عبدالوهاب خان آصف‌الدوله شیرازی در سال ۱۲۸۷ه‍.ق. در رشت متولد شد. در مرداد ماه ١٢٩٧ در کابینه ی وثوق‌الدوله، شوهر خواهرش، وزیر معارف و سپس در ترمیم کابینه در مرداد ١٢٩٨ وزیر مشاور شد. اصل خاندان بدرخان بنا به نوشته‌ی خود ایشان از تورکهای افشار ناحیه‌ی کبودوند کنگ‌آور در تورک‌ایلی است که به شیراز رفته‌اند.



[1] دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
[2] محتشم السلطنه در سال ١٢٨٨ به فرمان محمدعلی شاه ابتداء به حکومت تبریز و سپس حکومت اورمیه منصوب شد و بدانجا رفت. بار دیگر از ٦ آبان ١٢٨٩ تا ١٢ دی ١٢٨٩ در همان سمت ابقاء شد. در این ماموریت آنارشیستها و تروریستهای مشروطه‌طلب در اورمیه او را بازداشت کرده، اموالش را به یغما بردند.

[3] محتشم السلطنه انجمن تبریز را به درستی متاثر از بیگانه و چپ، اسیر هوای نفس، مقلد سیاستهای دیگران، فتنه‌جو و آشوب‌طلب می‌دانست. وی می‌گوید: «معنای دهقان و کارگر در اوروپا و روسیه با ایران تفاوت دارد. آنجا دهقان ملک مالک بود و با زمین خریداری و فروخته می‌شد. اما در ایران دهقان و رعیت شریک الملک و بلکه مالک ثابت ملک است. این به معنای آن نیست که در اینجا تعدی به رعیت نمی‌شود. اما وضعیت قابل قیاس با اوروپا و روسیه در آن دوره نیست. انجمن تبریز، با تاثیرپذیری از افکار بیگانه و چپ، در همان تبریز به رعیت گفته بود که چیزی به مالکان ندهند. این قبیل فتنه که زندگانی مرتب رعیت را که خزانه‌ی واقعی ملت است ما بخواهیم به هوای نفس و تقلید سیاست دیگران به انقلاب و آشوب تبدیل کنیم و این خزینه خدادداد را بر باد دهیم، از قتل هم بدتر است»

[4] آزربايجان به عنوان کود سياسی ايران‌گرايی و ضديت با تورک: در دوره‌ی مذکور اقلا به مدت یک ربع قرن، کاربرد کلمه‌ی «آزربایجان» در نام هر تشکیلات و نشریه، به معنی ایرانی‌گرا-فارس‌محور بودن خط سیاسی-هویت ملی آن تشکیلات و نشریه بود (انجمن آزربایجان- تهران، انجمن ایالتی آزربایجان-تبریز، نشریه‌ی آزربایجان جزء لاینفک ایران-باکو، فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران-تبریز، جمعیت آزربایجانی‌ها، ...). وجه مشترک همه‌ی این پدیده‌های دارای کلمه‌ی آزربایجان، مواضع سیاسی ضد تورک، ضد فدرالیسم ملی، فارس‌گرا، روس‌گرا (بولشویک) و ارمنی‌گرا (داشناک-هینچاک) بودنشان بود. این همان آزربایجانی است که در ادبیات مشروطه‌طلبان از جمله ستارخان و نیز فرقه‌ی عدالت و چپهای تورک ایرانی و آزادی‌خواهان و دموکراتهای آزربایجان و فرقه‌ی دموکرات آزربایجان خیابانی و ... در سالهای جنگ جهانی اول مشاهده می‌شود. البته در سالهای جنگ جهانی اول، به مدت کوتاهی تورک‌گرایان در جنوب مانند جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی-پدر تورک گرایی مودرن- با انتشار «نشریه‌ی تورکی آزربایجان»، و جمهوری مساوات در شمال با «آزربایجان نامیدن دولت جدیدالتاسیس تورک قفقاز جنوبی»، تلاش نمودند که به مفهوم آزربایجان بار تورکی دهند. اما این تشبث با مخالفت و اعتراض شدید فارس‌گرایان و ایران‌گرایانی مانند فرقه‌ی دموکرات آزربایجان شعبه‌ی ایالتی فرقه‌ی دموکرات ایران با «آزادی‌ستان» نامیدن ایالت آزربایجان توسط خیابانی و انتشار نشریه‌ی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» توسط میر جعفر جوادزاده –پیشه‌وری بعدی و دیگران، .... مواجه شد و ناکام ماند.

نگاه کنید به: واکنش بریتانیا و روسیه به ظهور هویت ملی تورک در نیمه‌ی اول قرن بیستم-ایجاد هویت آلترناتیو قومی آزربایجانی و هویت ملی آزربایجانی
[5] نگاه کنید به: تدريس زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالفنون دوره‌ی ناصرالدين شاه قاجار، نخستين دانشگاه در تاريخ مودرن ايران
[6] کتاب درسی مشروطیت: بعد از این تورکی حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
مغلوبيتمان در انقلاب مشروطه‌ی ايران و خبطمان در انجمن آزربايجان ويا تاريخ مختصر بی زبان شدنمان
[7] از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: ممنوع کردن تورکی توسط دموکراتهای آزربایجان
[8] موضع منفی خیابانی نسبت به زبان تورکی  به ادعای عبدالله بهرامی
دستور موکد خیابانی برای تحمیل زبان فارسی به کودکان تورک و تنبیه آنان به جرم تورکی‌گویی به روایت ناصح ناطق
[9] از خیانتهای آزربایجان‌گرایان: فیوضات و طراحی نسل کشی ملی و زبانی تورکی در ایران
[10] جمشید سوباتایلی آوشار اورومی (جمشیدخان مجدالسلطنه افشار ارومی) والی آزربایجان نیمه‌مستقل- تحت الحمایه‌ی امپراتوری عثمانلی. ٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اکتبر ۱۹۱۸
[11] نیروهای عثمانلی و آزادسازی زبان تورکی در تورک‌ایلی –آزربایجان اتنیک و ایران
[12] اعلانیه‌ی تورکی کونسولگری بریتانیا در کرمانشاه
[13] ٩٨ مین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد مدرسه‌ی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو
[14] اورمولو و افشار اولان «جمشیدخان افشار ارومی» (مجدالسلطنه) و اونا آزه‌ربایجانچی‌لارین قویدوغو بایکوت

No comments:

Post a Comment