ايجاد استريوتيپ حيوانآزار برای تورکها، گربهدزدی فارسی، استعمار داخلی و آئينهای اسلامی
خشونتآميز
مئهران باهارلی
شخصی
(ظاهرا یک محقق فارس اسلامگرا در عرصهی ایرانشناسی) در صفحهی خود یک نمونه از حیوانآزاری
(گربه) که شاهد آن بوده است را گزارش کرده و در آن «آزریزبان» بودن این حیوانآزار
و اینکه «تهرانیان اصیل» حیوانآزاری نمیکنند را مطرح کرده است.
در
بیانات ایشان چند مسالهی تامل انگیز وجود دارد:
١-به نظر میرسد تاکید ایشان
بر «آزریزبان» بودن آن شخص حیوانآزار، تلاش برای ایجاد یک ایستریوتیپ ضد تورک
یعنی وجود رابطهی علت و معلولی بین تورک بودن و فرهنگ خشونت-حیوانآزاری باشد. به
زبان سادهتر این سخنان مصداق توهین و ادبیات نفرت نژادپرستانه است. مخصوصا که محقق
محترم آگاهانه به جای «تورک»، حتی نه «آزری»، بلکه «آزریزبان» یعنی فرد منسوب به
ملت ایران با زبان آزری را بکار برده است. که من غیر مستقیم بیان انکار وجود تورک
در ایران با سائقههای ناسیونالیسم افراطی فارسی-ایرانی است.
٢-نکتهای
حاشیهای: آنچه به اسم «گربهی ایرانی-پرشین» در دنیا معروف شده، همان گربههای
پشمالوی مناطق سردسیری تورکنشین در ایران و مخصوصا ناحیهی آزربایجان است.
فارسستان با صحراها و کویرهایش منطقا نمیتوانسته هابیتات (مسکن و زیستگاه طبیعی) گربههای
پشمالو باشد. یعنی علاوه بر دزدین «قالی تورک» و عرضهی آن به عنوان «فرش پرشین» و
.... «گربهدزدی فارسی» هم بخشی از میراث تمدنیدزدی برای ایجاد ملت ایران و فرهنگ
و تمدن برای آن است.
٣-تعبیر «مردمی که اصالتا
از تهران هستند» مسالهدار است. در اوائل قرن نوزده با تاسیس دولت تورک قاجاری،
اهالی تهران را بومیان رازی (راجی) و بیشتر از آنها تورکهای قاجار، افشار، خلجی، بیات،
تورکمان و .... همچنین تعداد اندکی یهودی و عرب و ارمنی تشکیل میدادند. اینها
تهرانیهای اصیل هستند. و اما فارسزبانهای امروزی ساکن در تهران، ساکنان اولیهی غیرفارس
مذکور به علاوهی مهاجرین غیرفارس بعدی تغییر زبان داده شده به «فارسی فتحعلیشاهی»
هستند. به عبارت دیگر، تهرانیهای اصیل همان غیر فارسها بوده و فارسها تهرانیهای
غیر اصیل هستند.
٤-این درست است که در
شهرهای بزرگ، فرهنگ شهرنشینی عموما آگاهی در بارهی حقوق حیوانات و فرهنگ حیواندوستی
... را بالا میبرد. اما این به آن معنی نیست که لزوما در شهرهای کوچک و روستاها حیوانآزاری
فرهنگ حاکم است.
٥-این نیز واقعیت دارد که
مناطق تورکنشین ایران و حتی شمال غرب آن پس از اِعمال ١٢٠ سال سیاست استعمار داخلی
توسط دولتهای مشروطهی ایران و بعد از آن، در تمام عرصهها و شاخصهای توسعهی
فرهنگی و اجتماعی و انسانی و سیاسی و مدنی .... عقبماندگی عظیمی را تجربه کرده
است. این عقب نگاه داشته شدن همه جانبه ناشی از استعمار داخلی، یکی از دلائل اصلی
افزایش نمونههای اسفبار حیوانآزاری از طرف مردم و مقامات منطقهی آزربایجان که
اخیرا در رسانههای مجازی هم منعکس میشود، است
٦- سوای اینکه به
لحاظ تئوریک موضع اسلام در این مورد چیست، فرهنگ خشونت عموما و مشخصا حیوانآزاری
در جوامع غیر سکولار و متعصب مسلمان شایعتر است. بر عکس، در شهرهای بزرگ به
موازات گسترش فرهنگ سکولاریسم، حیوانآزاری نیز کاهش مییابد. به نظر میرسد این
اصل در مورد ایران نیز صادق است.
٧-سنتهایی چون قربانی کردن
حیوانات در مناسبتهای دینی اغلب با بیرحمی و زجر و شکنجهی حيوانات و خشونت و خونریزی
در ملاء عام؛ عزاداریهای گوناگون مانند عاشورا و ... بویژه در شکل خودآزاری، زنجیرزنی
و قمهزنی و ... همچنین تهاجمات فیزیکی مانند سنگپرانی و رجم شیطان در مراسم حج (و
اکنون اجرای مجازاتهای شرعی از قبیل به دار آویختن و گردن زدن و قطع دست و پا و
چشم در آوردن و شلاق زدن در ملاء عام و ... در کشورهایی که قوانین شریعت اجرا میشود)،
در رواج فرهنگ خشونت و همنوعآزاری – حیوانآزاری در میان جوامع مسلمان و از جمله
شیعیان دیندار تورک تاثیر تعیین کنندهای دارد. دولت ایران با تبلیغ عمدی فاناتیسم شیعی در میان تورکان ساکن در
ایران، باعث گستردهتر شدن فرهنگ خشونت و ایضا حیوانآزاری در میان آنها هم میشود.
No comments:
Post a Comment