تشکيلات تورکگرای «هئيت ملاکين و فلاحين» در اورميه -مارس ١٩٢٥ و سرکوب
آن توسط مقامات دولتی و لشکری ايران
مئهران باهارلی
در
این نوشته متن سندی در بارهی یک تشکیلات تورکگرا تاسیس شده در اورمیه به سال
١٩٢٥ به اسم «هئیت ملاکین و فلاحین» و حاوی برخی فعالیتهای رهبران و موسسین آن را
نقل کردهام. این سند یک گزارش رسمی از کارگزاری اورمیه به وزارت امور
خارجه فرستاده شده در تاریخ ١١ مارس ١٩٢٥ است. (منبع: اسنادی از روابط ایران و
تورکیه، ١٩٣٧-١٩٢٢. نظامعلی دهنوی. مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، سند شماره ٤، ص
١٣٢).
گزارش
به وجود یک جریان سیاسی تورکگرا در اورمیه در سالهای جنگ جهانی اول، تاسیس یک
تشکیلات تورکگرا به اسم «هیئت ملاکین و فلاحین» در سال ١٩٢٥ در اورمیه، تلاش رهبران
و موسسین آن برای «تشکیل اتحاد تورک»، و برخی دیگر از فعالیتهای فرهنگی و سیاسی
تورکگرایان وقت اورمیه، و تلاشهای مقامات دولتی و لشکری ایران برای سرکوب این تشکیلات
و حرکتها اشاره میکند.
این سند نشان میدهد که – بر خلاف ادعاهای تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرایان پانایرانیست-استالینیست- نه تنها در ربع اول قرن بیستم در اورمیه جریانات سیاسی تورکگرا موجود بودهاند، بلکه این جریانات با جدیت و پشتکار به سازماندهی خود در قالب تشکیلات سیاسی-مدنی-صنفی و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی تورکگرایانه مشغول، و حتی برخی از آنها خواستار «تشکیل اتحاد تورک» بودهاند. این سند و مشابههای آن وجود جریان سیاسی تورکگرا و تشکیلات تورکگرا در تورکایلی و این واقعیت معلوم را که اورمیه مرکز و کانون جنبش تورکگرایی در ربع اول قرن بیستم بوده است را یکبار دیگر را تائید میکنند.
این سند نشان میدهد که – بر خلاف ادعاهای تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرایان پانایرانیست-استالینیست- نه تنها در ربع اول قرن بیستم در اورمیه جریانات سیاسی تورکگرا موجود بودهاند، بلکه این جریانات با جدیت و پشتکار به سازماندهی خود در قالب تشکیلات سیاسی-مدنی-صنفی و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی تورکگرایانه مشغول، و حتی برخی از آنها خواستار «تشکیل اتحاد تورک» بودهاند. این سند و مشابههای آن وجود جریان سیاسی تورکگرا و تشکیلات تورکگرا در تورکایلی و این واقعیت معلوم را که اورمیه مرکز و کانون جنبش تورکگرایی در ربع اول قرن بیستم بوده است را یکبار دیگر را تائید میکنند.
در
زیر نخست متن سند و سپس چند توضیح کوتاه را دادهام.
متن سند:
از:
کارگزاری اورمیه و ساوجبلاغ مکری
به:
وزارت امور خارجه
تاریخ:
٢٠ حوت ١٣٠٣ [١١ مارس ١٩٢٥]
موضوع:
پان تورکیسم در اورمیه
به
طوری که خاطر مبارک کاملاً مسبوق و مستحضر [میباشد]، و فدوی هم در تمام مدت
ماموریت این صفحات به عرض رسانده [است]، یک عده از طبقات مختلفهی اهالی که در
موقع تجاوز قوشون اجانب به واسطهی پاره [ای] دسایس استفادهی کلی نموده و در واقع
طرفدار پیشرفت سیاست بعضی از دول خارجه هستند، دائما برای اینکه خودشان دارای نفوذ
کاملی بشوند، و به عبارت اخری با این ترتیبات و با تحریکات خارجیها هر روزه اسباب
زحمت فراهم آورند، از «تشکیل اتحاد تورک» هر موقع با یک بهانه جدیت میورزند.
البته نظر به جدیت کامل فرماندهان وقت قوای اورمیه، این پیشامدها جلوگیری و
نتوانستهاند به مقصود اصلی خود نایل شوند.
بالاخره
چندی است در تحت عنوان تشکیل «هئیت ملاکین و فلاحین» که موسس و مسبب همان چند
نفراند، «مجالس مهمانی» را ترتیب و حتی رسمیت هئیت فلاحین و ملاکین را هم گوشزد
نموده بودند. گرچه آقای حکمران به آنها فهمانده بود که این قبیل تاسیسات در اورمیه
مقتضی نیست.
با
این حال به مناسبت نزدیک شدن ایام عید نوروز مشغول تهیهی یک مقاله بودند که به
طبع برسانند. فدوی قبلا مطلع و فورا آقای فرمانده را از تصمیم آنها مستحضر نمود.
تا اینکه عاقبت صورت خارجی حاصل نموده، مقالهی مزبور را که مشتی تاریخ مختصری از
ایل افشار و شرح صدمات وارده به اهالی در مدت جنگ بین المللی و وقایع گذشتهی
اورمیه و غیره را قید، و در آخر آن از مراسم دید و بازدید در گردش عید معذرت
خواسته بودند. در شب یکشنبه ١٨ برج جاری که مقالهی مزبور را عده [ای] امضاء و مهر
نموده بودند، در حکومت جلیله مطرح [شد و پس از] مذاکره، آقایان حکمران و فرمانده
قرار گذاشتند عین آن را بدست آورده مانع از طبع شوند. فورا فردای آن روز این امر
در نتیجهی اقدامات آقای فرمانده صورت اختتام پذیرفت.
و
بدیهی است با این تفصیل آقایان مزبور به نتایج وخیمهی نظریات خود متوجه [شده]، و
نظر به اینکه عملیات آنها در تحت نظر است موفقیت حاصل نخواهند نمود.
اطلاعاً
عرض شد.
عین
السلطنه [امضاء و مهر]
[حاشیه]:
به ادارهی دویم سیاسی فرستاده شود. ١٣ حمل ٣٠٤ [١]
به
عرض میرسد. ١-١٠
[حاشیه]:
به کارگزاری جواب داده شود که از این قبیل عملیات سوء همیشه باید با اقدامات مقتضی
جلوگیری شود. ١٥ خرداد
اسناد
قدیمهی وزارت امور خارجه. پروندهی ١٧، کارتن ١، سال ١٣٠٤ ش.
پايان متن سند
چند توضيح:
١-مارک پان تورکيسم: در بخش موضوع گزارش، (پان تورکیسم در اورمیه) نوشته شده
است. دولت ایران، قومیتگرایان فارس و آزربایجانگرایان پانایرانیست-استالینیست
(علی.اصغ.، سیر.مدد.، محم.آزا.، علی.قره.، ..)، علی القاعده هیچ فرقی بین باور داشتن به هویت
ملی تورک، ناسیونالیسم-ملیگرایی تورک، پانتورکیسم و پانتورانیسم نگذارده، همه
را یک دست پانتورکیست و اخیرا پانتورک مینامند. این شیطانسازی از تورکیت و
تورکگرایی، بخشی از عملیات و جنگ روانی بر علیه ملت تورک ساکن در ایران، فارسسازی
و سرکوب حقوق ملی اوست. در این گزارش نیز به اهالی و نخبگان اورمیه که معتقد به
هویت ملی تورک بودند به علاوهی ناسیونالیستهای تورک اورمیهای، مارک پانتورکیسم
زده شده است. اما به واقع موضوع گزارش در بارهی جریان سیاسی تورکگرا و یکی از
تشکلات ملی تورکگرا در اورمیه به نام «هئیت فلاحین و ملاکین» است.
٢-پايگاه مردمی تورکگرايی و ملیگرايی تورک در اورميه: گزارش اعتراف میکند
جریان سیاسی تورکگرا در اورمیه توسط (طبقات مختلفهی اهالی) بوجود آمده و از
حمایت گستردهی مردمی برخوردار است.
٣-مصرّ و پيگير و موفق بودن تورکگرايان اورميه: گزارش میگوید تورکگرایان
در فعالیتهای خود مصر و پیگیر هستند (هر موقع با یک بهانه جدیت میورزند، هر روزه
اسباب زحمت فراهم آورند). از اهداف جریان سیاسی تورک گرا در اورمیه بدست آوردن
اقتدار و حاکمیت سیاسی است (برای اینکه خودشان دارای نفوذ کاملی بشوند) و آنها در
این استقامت در سالهای جنگ جهانی اول بسیار موفق عمل کردهاند (در موقع تجاوز قوشون
اجانب به واسطهی پاره [ای] دسایس استفادهی کلی نموده)
٤- طرفداری از پيشرفت سياست بعضی از دول خارجه: گزارش یکی از غایههای
جریان سیاسی تورکگرا در اورمیه را به صورت (طرفدار پیشرفت سیاست بعضی از دول
خارجه هستند) ذکر میکند. منظور گزارشنویس از سیاست بعضی از دول خارجه، تلاش
مقامات وقت عثمانی-تورکیه برای حمایت از جان و مال و حقوق تورکهای ساکن در شمال
غرب ایران و کمکشان به بیداری ملی و تقویت شعور ملی تورک و تاسیس دولت ملی تورک در
شمال غرب ایران (تورکایلی) است.
٥- تشکيل اتحاد تورک: بنا به گزارشنویس، غایهی دیگر جریان سیاسی تورکگرا در
اورمیه (تشکیل اتحاد تورک) بوده است. منظور از اتحاد تورک، خواست همگانی و عمومی موجود
در غرب آزربایجان و در راس آن نخبگان و اهالی اورمیه و اطراف در آن دوره برای
الحاق به قلمروی عثمانی-تورکیه است. در دورهی مذکور بسیاری از شهرها و روستاهای
تورکنشین غرب آزربایجان راسا با مقامات عثمانی تماس گرفته خواهان الحاق شهر و
روستاهایشان به امپراتوری عثمانی شده بودند. در جنوب غربی قفقاز هم از جمله گنجه و
نخجوان حرکتهای سیاسی بسیار قوی برای الحاق به قلمروی عثمانی-تورکیه وجود داشت.
٦-
قهرمانان ملی موسس هئيت فلاحين و ملاکين: در این گزارش نام رهبران وقت جریان
سیاسی تورکگرا در اورمیه و موسسین تشکیلات تورکگرای هئیت فلاحین و ملاکین آورده
نشده و به ذکر (یک عده از طبقات مختلفهی اهالی)، (موسس و مسبب همان چند نفراند)
کفایت شده است. اما با بررسی دیگر گزارشات و اسناد باقی مانده از آن دوران، این
اشخاص که رهبران و قهرمانان واقعی ملت تورک هستند را میتوان معین کرد (در نوشتهی
دیگری به معرفی چند تن از آنها پرداختهام: علی خان معظم السلطنه، مرتضی خان فرزند
آقای معظم السلطنه، حسین خان اعتضاد نظام بیگلربیگی، بابا خان، حاجی امیر منظم، حاج
اجلال الممالک، حاجی معین الایاله، حشمت السلطان، ...).
٧-فعاليتهای سياسی-فرهنگی تورکگرايان اورميه: در گزارش به برخی از
فعالیتهای جریان سیاسی تورکگرا در اورمیه اشاره شده است. از قبیل ترتیب دادن
(مجالس مهمانی)، (چاپ مقاله)، تاسیس تشکیلات (هئیت فلاحین و ملاکین)، ثبت رسمی این
تشکیلات تورکگرا (رسمیت تشکیلات)، تالیف و نشر مقالات با نام و نشان (مهر و امضاء
مقاله)، کمپین برای عدم برگزاری مراسم نوروز به یادبود کشتار مردم تورک منطقه توسط
مسیحیان (در آخر آن از مراسم دید و بازدید در گردش عید معذرت خواسته بودند). اینها
همه نشان میدهد که در آن دوره جریان سیاسی تورکگرا در اورمیه کاملا یک حرکت مدنی
بود و از متودهای مبارزهی سیاسی-فرهنگی مسالمتآمیز و مودرن استفاده میکرد. حتی
تلاش مینمود در حیطهی قانونی (رسمیت دادن به تشکیلات خود) عمل کند.
٨- تنوير افکار عمومی از طريق مطبوعات: در گزارش مشخصا یک تدبیر جریان
سیاسی تورکگرا در اورمیه، تالیف یک مقاله و سعی برای انتشار آن، با تاکید ذکر شده
است. این تدبیر نشان میدهد که رهبران جریان سیاسی تورکگرا و موسسین هئیت فلاحین
و ملاکین در اورمیه، اهل قلم و دارای دانش در بارهی تاریخ ملی معاصر تورک بودهاند
و به امر آگاهسازی و تنویر افکار عمومی از طریق مطبوعات اهمیت میدادهاند. گزارش
میگوید موضوع مقالهی مورد بحث (مشتی تاریخ مختصری از ایل -تورک-افشار، شرح
صدمات وارده به اهالی -تورک از سوی نیروهای ارمنی، آسوری، روسی و کوردی -در مدت جنگ
بین المللی، و وقایع گذشتهی اورمیه و غیره) بود. انتخاب این موضوعات که در تشکل
شعور ملی تورک و تشویق مردم تورک منطقه برای مبارزه برای احقاق حقوق ملی خود و
اتحاد استراتژیک با تورکیه نقش کلیدی داشتند، ذکاوت و درایت سیاسی رهبران تورکگرای
وقت اورمیه را نشان میدهد.
٩-تاکيد بر افشاريت اوروميه: گزارش ذکر میکند مقالهی سران
هئیت فلاحین و ملاکین که مقامات نظامی ایران از چاپ آن جلوگیری کردند، حاوی (مشتی
تاریخ مختصری از ایل -تورک-افشار) بود. افشاریت مولفهی اصلی هویت تاریخی و تورکی
شهر اورمیه است و تورکان این شهر همواره، علاوه بر هویت ملی تورک خود، بر هویت
طائفهای افشاری خویش نیز کاملا واقف بودهاند. همهی تورکگرایان این شهر همواره
با افتخار بر آن تاکید کردهاند. چنانچه خطابهی تورکی مشهور دانشآموزان تورک
مدارس اورمیه به نام «ما تورکیم!» خطاب به انجمن ملی تبریز که یک صد و یازده سال پیش
به تاریخ ٢١ مای ١٩٠٧ در نشریهی فریاد شمارهی یازده چاپ شده، با شعارهای یاشاسین
افشار (زنده باد افشار) و یاشاسین اورمییه حمیتی (زنده باد حیثیت و شرف اورمیه) پایان
مییابد. در تلگراف فارسی دانشآموزان اورمیهای خطاب به انجمن ملی تبریز نیز
منسوبیت تورکان اورمیه به افشارها مخصوصا قید شده است.
١٠- استفاده مقامات دولتی-نظامی ايران از تضييق و سانسور و جنگ روانی و
اقدمات غير قانونی برای سرکوب تورکگرايی در اورميه: گزارش وحشت مقامات ایرانی از جریان
تورکگرایی در اورمیه و تقلای آنها برای سرکوب و حذف آن جریان با استفاده از تضییق
و سانسور و جنگ روانی و اقدامات غیر قانونی را به روشنی تصویر کرده است.
- تحت نظر داشتن تورکگرايان: گزارش اعتراف میکند فعالیتهای
تورکگرایان و رهبران تورک در اورمیه تحت تعقیب و مراقبت دولت و ارتش ایران بوده
است (نظر به اینکه عملیات آنها در تحت نظر است)، (از این قبیل عملیات سوء همیشه باید
با اقدامات مقتضی جلوگیری شود)
-جلوگيری غير قانونی از تجمعات قانونی و فعاليت تشکيلات مدنی حتی ثبت شدهی
رسمی
(...تشکیل «هئیت ملاکین و فلاحین» که موسس و مسبب همان چند نفراند، «مجالس مهمانی»
را ترتیب و حتی رسمیت هئیت فلاحین و ملاکین را هم گوشزد نموده بودند. آقای حکمران
به آنها فهمانده بود که این قبیل تاسیسات در اورمیه مقتضی نیست.)
-اِعمال سانسور بر مطبوعات و سرکوب آزادی بيان (در حکومت جلیله مطرح
[شد و پس از] مذاکره، آقایان حکمران و فرمانده قرار گذاشتند عین آن را بدست آورده
مانع از طبع شوند. فورا فردای آن روز این امر در نتیجهی اقدامات آقای فرمانده
صورت اختتام پذیرفت.)
-برخورد امنيتی-نظامی با فعاليتهای مدنی و سياسی تورک (فدوی قبلا مطلع و فورا
آقای فرمانده را از تصمیم آنها مستحضر نمود)، (جدیت کامل فرماندهان وقت قوای اورمیه،
این پیشامدها جلوگیری و نتوانستهاند به مقصود اصلی خود نایل شوند)، (آقایان
حکمران و فرمانده قرار گذاشتند عین آن -مقاله- را بدست آورده مانع از طبع شوند.
فورا فردای آن روز این امر در نتیجهی اقدامات آقای فرمانده صورت اختتام پذیرفت).
١١-وارداتی شمردن حرکات تورکگرا: دولت ایران و آزربایجانگرایان پانایرانیست-استالینیست،
همواره تورکگرایی در میان تورکان ایران را پدیدهای وارداتی معرفی کردهاند. به
عنوان نمونه یک آزربایجانگرای پانایرانیست خجالتی-استالینیست به اسم علیر.اصغر.
که معتقدین به هویت ملی تورک را پانتورکیست میخواند، در یک تلویزیون شخصی
آزربایجانگرا، جریانات تورکگرایانه را «افندیسم» نامیده است. حال آنکه هویت ملی
آزربایجانی که این پانایرانیست خجالتی-استالینیست و آن تلویزیون شخصی معتقد به آن
هستند خود یک پروژهی استعماری و نژادپرستانهی خارجی و ساخته و پرداختهی
انگلستان و روسیه است. این گزارش نیز به منظور تسهیل سرکوب هویت ملی تورک و تورکگرایان
اورمیه، آنها را خارجی (تورکیه) ساخته مینامد. (در موقع تجاوز قوشون اجانب)، (سیاست
بعضی از دول خارجه)، (با تحریکات خارجیها)
١٢-تحريفات و خيانات تاريخنگاری آزربايجانگرايی پانايرانيستی-استالينيستی: تاریخنگاری فارسی-رسمی
در ایران، آزربایجانگرایی پانایرانیستی از دورهی مشروطیت به بعد و آزربایجانگرایی
استالینیستی-میکویانی از دورهی جنگ جهانی دوم، همواره وجود روند خودآگاهی ملی
تورک در میان تورکزبانان ساکن ایران بین سالهای ۱۸۵۰ تا ۱۹۴۰ و مخصوصا وجود تشکیلات اجتماعی و
سیاسی تورکگرا را انکار میکنند. در این راستا این تاریخبافیها شخصیتها،
تشکیلاتها، حرکتهای تورکگرا در تاریخ معاصر ملت تورک و آرشیوها و اسناد مربوط به
آنها را بالکل تحریف، سانسور و حذف و مخفی کردهاند، و از طرف دیگر حرکات سیاسی ضد
تورک که بر مبنای «قوم آزربایجانی جزئی از ملت ایران» ساختهی انگلستان در دورهی
مشروطیت-آزادیستان و «ملت آزربایجان» ساختهی استالین بودند را به عنوان حرکات ملی
تقدیم کردهاند. در دهههای آخر قرن نوزده و دهههای اول قرن بیستم نواحی غربی
آزربایجان، کانون تشکل هویت ملی تورک و مرکز جنبش سیاسی تورکگرائی مودرن و دموکراتیک
بود. به همین سبب نیز به محض انجام کودتا در سال ١٢٩٩ (١٩٢٠ میلادی) مورد توجه ویژهی
دولت تورکستیز جدید رضاخان گرفت و دارای اولویت و محتاج به معاملهی ویژه تشخیص
داده شد. در نتیجه، سیاست فارسسازی-تورکیزدائی نخست از این بخش آغاز شد: در تقسیمات
اداری از شرق آزربایجان جدا شد، به ایجاد شبکهی گستردهی مدارس فارسیزبان در آن
ارجحیت و فوریت داده شد، تغییر گستردهی نامهای جوغرافیائی تورکی به فارسی در این
استان شروع شد (رضائیه، شاهپور، میاندوآب، تکاب، سیه چشمه، نقده، ..)، ...
No comments:
Post a Comment