Tuesday, December 19, 2017

مغلوبیتمان در انقلاب مشروطه‌ی ایران و خبط - خیانت انجمن آزربایجان

مغلوبیتمان در انقلاب مشروطه‌ی ایران

و

خبط - خیانت انجمن آزربایجان

 

مئهران باهارلی

June 27, 2012

 

٭ در اسناد «انجمن آزربایجان» کلمه‌ای در باره‌ی «ملّت تورک» و «وطن تورک» (تورک‌ایلی) نیست؛ همه جا سخن از «ملّت با حمّیت و با غیرت ایران»، «وطن عزیز ایران»، «خون ایرانی» و «غیرت و معرفت ایرانیت» و .... است.

٭ اگر امروز در قرن بیست و یکم در ایران، ملّت تورک به عنوان ملّتی بی‌زبان و بی‌دولت زنده‌گی می‌کند، در حادث شدن این وضعیت فاجعه‌آمیز، اشتباهات و خبط‌ و خیانت‌هائی که در قرن گذشته مرتکب آن‌ها شده‌ایم سهم بزرگی داشته‌اند. انقلاب مشروطه ایران یکی از مهم‌ترین این‌هاست.

٭ انجمن‌های آزربایجان دوره‌ی مشروطیت و نخبه‌گان و روشن‌فکرانی که سردم‌دار آن‌ها بودند، دارای مسئولیت و گناهی تاریخی در بی‌زبان و بی‌دولت کردن ملّت تورک، ایجاد سنّت خوار شمردن هویت ملّی تورک و زبان تورکی، و تلقّی زبان فارسی به عنوان زبان ملّی و برتر در تاریخ اخیر ایران می‌باشند.

٭ حرکت مشروطه‌ی ایران و رکن آن جنبش مشروطیت در تورک‌ایلی، یک «حرکت ملّی ایرانی»، یعنی یک جنبش سیاسی «ملّت ایران» است، نه «ملّت تورک». قهرمانان ملّی حرکت مشروطه نیز «قهرمانان ملّی ملّت ایران» هستند، نه قهرمانان ملّی «ملّت تورک».

٭ حرکت مشروطه و رهبران آن (عمدتاً مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های تورک موسوم به آزادی‌خواهان، مجاهدین و دموکرات‌های آزربایجانی)، باعث شدند که زبان فارسی به تنها زبان رسمی، دولتی، آموزشی و مطبوعاتی کشور تبدیل شود و زبان تورکی از همه‌ی این عرصه‌ها طرد گردد. در حالی که در آن زمان کسانی که زبان مادری‌شان فارسی بود بین ٥ تا ١٠ درصد اهالی و کسانی که زبان مادری‌شان تورکی بود بین ٤٠ تا ٥٠ درصد جمعیت ایران بود.

٭ حرکت مشروطه‌ی ایران، مخصوصاً از زاویه‌ی نتایجی که به بار آورد، تماماً بر علیه ملّت تورک و وطن تورک، یک حرکت غیر ملّی، حتی ضد ملّی است. حرکت مشروطیت ایران، برای ملّت تورک و سرزمین تورک‌ایلی یک موفقیت نیست، بلکه سنگین‌ترین شکست و در هم‌ شکننده‌ترین ضربه‌ای است که ملّت تورک و تورک‌ایلی در قرون اخیر متحمل شده است.


سؤزوموز

مغلوبیت مشروطیت

در میان شخصیت‌ها و جریانات تورک و تورک‌ایلی مخصوصا از تبریز، شمار آن‌هائی که حرکت مشروطه‌ی ایران را یک حرکت «ملّی» موفق می‌انگارند به هیچ وجه کم نیست. آن‌ها کسانی را که به این حرکت پیوسته و در صفوف آن قهرمانی و دلاوری و رشادت‌ها از خود نشان داده‌اند را، به عنوان قهرمانان «ملّی» ملّت تورک (و یا ملّتی خیالی به اسم «ملّت آزربایجان») تقدیم و یاد کرده و عزیز می‌دارند. به واقع نیز کسانی که به حرکت مشروطه پیوستند، می‌توانند دلاوران و افرادی با شهامت و قهرمانان ملّت فارس و مملکت فارسستان باشند. خود حرکت مشروطه نیز از منظر نتایج سیاسی‌ای که ایجاد کرد، می‌تواند برای آن‌ها یک حادثه‌ی تاریخی بی‌نهایت مبارک تلقی شود. اما این حرکت، برای ملّت تورک و وطن تورک (تورک‌ایلی)، به هیچ وجه نه حرکتی موفقیت‌آمیز و نه حرکتی با کوچک‌ترین خصوصیات، مضمون و یا دستاوردهای «ملّی» است. بر عکس، در صورتی که به دقت تدقیق شود، مشاهده خواهد شد که حرکت مشروطه‌ی ایران و رکن آن جنبش مشروطیت که در تبریز و مرکز آزربایجان به وقوع پیوست، یک «حرکت ملّی ایرانی»، یعنی یک جنبش سیاسی «ملّت ایران» است، نه «ملّت تورک». قهرمانان ملّی آن حرکت نیز «قهرمانان ملّی ملّت ایران» هستند، نه قهرمانان ملّی «ملّت تورک». حتی حرکت مشروطه‌ی ایران، مخصوصاً از زاویه‌ی نتایجی که به بار آورد، از هر جهت بر علیه ملّت تورک و وطن تورک، یک حرکت غیر ملّی، ضد ملّی است:

١-حرکت مشروطه، نفوذ ملّی‌گرایان فارس و ملّی‌گرائی فارسی بر بدنه‌ی دولت تورک قاجار، تسلط و حاکمیت کامل آن‌ها بر این دولت و تصاحب کردن آن را از درون - علی رغم آنکه در راس آن دولت شاهی تورک قرار داشت - تامین کرد، و تیپولوژی ملی دولت ایران را از تورک به فارس تغییر داد.

٢-حرکت مشروطه با گسترش آشوب و هرج و مرج و بی قانونی و تروریسم و خون‌ریزی و خشونت‌طلبی و .... دولت تورک قاجار را از بنیان تضعیف نمود، زمینه را برای یک حاکمیت فردی مستبد با مشتی آهنین فراهم کرد و در مدتی کوتاه مانند ٢٠ سال، منجر به سقوط دولت تورک قاجار و خارج شدن تورک‌‌ایلی به همراه کل ایران از حاکمیت تورک‌ شد. بدین ترتیب، هم باعث ایجاد دیکتاتوری پهلوی گردید، و هم در نتیجه‌ی انقلاب مشروطیت، ملّت تورک ساکن در ایران پس از هزار و دویست سال برای نخستین بار بی‌دولت شد.

٣- حرکت مشروطه و رهبران آن (عمدتاً مانقورت‌ها و گؤزقامان‌های تورک موسوم به آزادی‌خواهان، مجاهدین و دموکرات‌های آزربایجانی)، باعث شدند که زبان فارسی به تنها زبان رسمی، دولتی، آموزشی و مطبوعاتی کشور تبدیل شود و زبان تورکی از همه‌ی این عرصه‌ها طرد گردد. در حالی که در آن زمان کسانی که زبان مادری‌شان فارسی بود بین ٥ تا ١٠ درصد اهالی و کسانی که زبان مادری‌شان تورکی بود بین ٤٠ تا ٥٠ درصد جمعیت ایران بود:

الف-انجمن‌های مشروطه‌طلب در مناطق تورک‌نشین با انتشار نشریات و اورگان‌های خود به فارسی، به عمر مطبوعات تورک در تورک‌ایلی و ایران نقطه‌ی پایان گذاردند و آن را جوان‌مرگ کردند.

ب-«انجمن معارف تهران - ١٨٩٨» و «انجمن معارف تبریز - ١٩٠٠» که دست اندرکاران آن در میان رهبران حرکت مشروطه جای گرفتند، در نظام‌نامه‌ی خود زبان فارسی را تنها زبان نظام تحصیلی اعلام کردند و بدین ترتیب نظام تحصیلی مودرن به زبان تورکی که در حال نشو بود ممنوع و جوان‌مرگ و منسوخ گردید.

ج-«انجمن آزربایجان – تهران» و «انجمن ایالتی آزربایجان - مرکز غیبی تبریز» که تحت کونترول آن بود، با نوشتن قانون اساسی در سال ١٩٠٦ و متمم آن در سال ١٩٠٧ صرفاً به زبان فارسی، به این زبان رسمیت دوفاکتو عطاء کردند و زبان تورکی را یک گام دیگر به پس راندند.

د-«انجمن ایالتی آزربایجان - مرکز غیبی تبریز» با گذاردن شرط اجباری سواد فارسی در آئین‌نامه‌ی انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی به سال ١٩٠٧، به زبان فارسی رسمیت دوژور و حقوقی - قانونی داد. این گام خائنانه‌ی آزادی‌خواهان و دموکرات‌های آزربایجان، میخی بر تابوت زبان تورکی در ایران بود.

٤-مفهوم «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» که حرکت تمرکزخواه مشروطیت با خود به همراه آورد، مفهوم ریشه‌دار و جاافتاده‌ی «ممالک محروسه» در نظام اداری شبه‌فدرال دولت‌های تورک حاکم بر ایران را از فرهنگ سیاسی و دولتی حذف نمود. با این دگرگونی، واقعیت «مملکت»، آن هم مملکت اصلی بودن اقلیم ملی تورک‌نشین در شمال غرب کشور (تورک‌ایلی) و موقعیت بالادست سیاسی و نظامی و اقتصادی‌اش سلب گردید و این منطقه به یک ناحیه‌ی حاشیه‌ای و اداری معمولی در ایران تبدیل شد.

٥-با طرح و تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی مشروطه در تقسیمات اداری جدید ایران، تمامیت ارضی منطقه‌ی ملی تورک‌نشین در شمال غرب ایران و یا وطن ملّت تورک (تورک‌ایلی) به طور رسمی و قانوناً زیرپا گذارده و انکار شد. با این قانون، تورک‌ایلی و یا وطن ملّت تورک بین هشت واحد اداری جدید (پایتخت تهران، ایالت آزربایجان و ولایت‌های زنجان، همدان، عراق، گیلان، کوردستان و کرمانشاه) تجزیه گردید. بدین ترتیب مشروطه‌طلبان تبریزی و آزربایجان‌گرا با محلی‌گرایی و ایجاد واگرایی و غیریت بین نواحی گوناگون تورک‌ایلی، مخصوصاً عَلَم کردن مَرَضی و بیمارگونه‌ی نام آزربایجان، از تشکیل و تثبیت مفهوم وطن تورک (تورک‌ایلی) در میان توده‌ی تورک ساکن در ایران به طور موثر جلوگیری کردند.

٦- قانون اساسی مشروطه - علی رغم آن که خاندان قاجار سنتاً بر مذهب علوی تورک و حاکمیتش نوعاً حاکمیتی سکولار بود - موقعیت مذهب شیعه‌ی امامی را که مذهب ملّی فارسی است، به مذهب رسمی دولت ایران ارتقاء داد. با این گام، راه فارس‌سازی ملّت تورک از جنبه‌ی مذهبی هم – علاوه بر فارس‌سازی زبانی وی - رسماً و حقوقاً باز شد.

خبط و خیانت انجمن آزربایجان

بر خلاف مشهور، انجمن‌های مشروطه مخصوصا آن‌ها که نام آزربایجان را در عنوان خود داشتند و به موازات حرکت مشروطیت در این دوره تاسیس شدند؛ از جمله «انجمن آزربایجان» در تهران، «انجمن ایالتی آزربایجان» و یا «مرکز غیبی» در تبریز، «جمعیت آزربایجانی‌ها» در تهران و برخی دیگر از شهرها، .... از منظر تاریخ و هویت ملی تورک، نه تنها ملی نبودند، بلکه سیاستی را دنبال نمودند که خط اساسی آن فارس‌گرائی و فارس‌محوری و پان‌ایرانیسم بود. در اسناد «انجمن آزربایجان» کلمه‌ای در باره‌ی «ملّت تورک» و «وطن تورک» (تورک‌ایلی) نیست؛ همه جا سخن از «ملّت با حمیت و با غیرت ایران»، «وطن عزیز ایران»، «خون ایرانی» و «غیرت و معرفت ایرانیت» و .... است. نخبه‌گان و روشن‌فکرانی که در این انجمن‌ها گردهم آمده بودند، فاقد شعور ملی تورک و ایران‌مرکز، و بسیاری از سران آن‌ها پان‌ایرانیست بودند. این‌ها، علی رغم آنکه در راس دولت قاجار عنصر ملی تورک قرار داشت و سردم‌داری انقلاب مشروطیت نیز در دست تورک‌ها (هر چند از نوع مانقورتی و گؤزقامانی) بود، و علی رغم آنکه اکثریت نسبی نفوس ایران را تورک‌ها تشکیل می‌دادند، از آنجائی که زبان فارسی را زبان ملّی خود و زبانی برتر ‌دانسته و قبول می‌کردند، داوطلبانه در انجمن آزربایجان به این زبان موقعیت رسمی بخشیدند. این اقدام انجمن آزربایجان، زبان تورکی را - با غیر رسمی نمودن آن- به زبانی بیهوده و غیر قابل استفاده در عرصه‌های رسمی تبدیل نمود.  

انجمن‌های آزربایجان دوره‌ی مشروطیت و نخبه‌گان و روشن‌فکرانی که سردم‌دار آن‌ها بودند، دارای مسئولیت و گناهی تاریخی در بی‌زبان و بی‌دولت کردن ملّت تورک، ایجاد سنّت خوار شمردن هویت ملّی تورک و زبان تورکی، و تلقّی زبان فارسی به عنوان زبان ملّی و برتر در تاریخ اخیر ایران می‌باشند:

١-اورگان - روزنامه‌ی انجمن آزربایجان در تبریز، به استثنای چند شعر و در حالی که هیچ‌گونه مجبوریت قانونی و اجبار اجتماعی در کار نبود، داوطلبانه صرفاً به زبان فارسی منتشر می‌شد.

٢-یکی از شرایطی که برای انتخاب شدن به عضویت انجمن ایالتی آزربایجان از طرف این انجمن در تبریز تعیین شده بود، نه با سواد بودن به زبان آزربایجان و تورک‌ایلی یعنی تورکی، بلکه باسواد بودن به زبان سرزمین همسایه فارسستان یعنی فارسی بود. با این شرط نیز، از یک طرف دانستن زبان تورکی به عنوان شرطی برای عضویت در انجمن ایالتی آزربایجان لازم شمرده نشده و در نتیجه زبان تورکی به زبانی بی‌فایده و به‌دردنه‌خور تبدیل گردید. از طرف دیگر، کسانی که صرفاً دارای سواد تورکی بودند، به جرم تورکی‌دانی مجازات شده و از حق عضویت در انجمن ایالتی آزربایجان محروم گردیدند. این گام انجمن آزربایجان تبریز، می‌باید به عنوان یکی از اولین گام‌های رسمی در دوران مودرن برای تبدیل تورک‌ایلی به مستعمره‌ی زبانی فارسستان و باز کننده‌ی راه امحاء و نابود ساختن زبان تورکی در ایران – نسل‌کشی زبانی تورکی شمرده شود. 

٣-در قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی [ربیع الثانی ١٣٢٥ قمری، ١٢٨٦ شمسی، ١٩٠٧ میلادی]، برای نخستین بار در ایران باسواد بودن در زبان فارسی به عنوان شرط لازم برای منصوب شدن به مقام‌های رسمی اعلام شد. این موضع نادرست، در بدست آوردن امتیاز زبان رسمی و دولتی شدن از سوی زبان فارسی و از دست دادن این موقعیت‌ها از سوی زبان تورکی در آتی تاثیر فوق العاده تعیین کننده‌ای داشت.

فراموش کردن تورک‌ایلی به نام نجات ایران

نوشته‌ی زیر در رابطه با این موضوع برگرفته از مجله‌ی وارلیق است: (مطبوعات و نشریات تورکی در آزربایجان (ایران) به دوره‌ی مشروطیت). «مشروطییت دؤنه‌می آزه‌ربایجان‌دا (ایران‌دا) تورک‌جه مطبوعات و نشریات-١. وارلیق، ٢٧.نجی ایل، پاییز و قیش، ٣٨٤، سایی ١٣٩-١٣٨». هر چند این در این نوشته مولف به نادرستی حرکت ضد تورک مشروطه را حرکتی مثبت و احیانا ملی تلقی می‌کند، به سبب وجود بعضی تثبیت‌های صحیح هم‌سو با این مقاله در اینجا نقل می‌شود:

«نخستین شماره‌ی روزنامه‌ی انجمن در سال ١٩٠٦ (١٣٢٤) در شهر تبریز در یک صفحه منتشر شده است....  روزنامه‌ی انجمن که به عنوان اورگان «انجمن ملی تبریز» – مهم‌ترین و قدرت‌مندترین انجمن‌های ایالتی و ولایتی بوجود آمده در سایه‌ی انقلاب مشروطیت- منتشر می‌شد، دارای اهمیتی بسیار بود. زیرا علاوه بر تبریز و آزربایجان، اخبار مشروطیت را که در هر طرف ایران و به ویژه در تهران جریان داشت در بر می‌گرفت. روزنامه به استثناء چند شعر در بعضی از شماره‌ها، تماما به زبان فارسی بود ....

از شماره‌ی ١٠٧ روزنامه، لایحه‌ی قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی به ترتیب منتشر شده است. طبق این لایحه در هر ایالت یک انجمن (مجلس) به نام انجمن ایالتی می‌باید تشکیل گردد. اعضای انجمن با رای مردم انتخاب می‌شوند. انتخاب کننده‌گان می‌باید تبعه‌ی ایران، حداقل دارای ٢١ سال، دارای خانه و مُلک در ایالت، و یا مودّی مالیات باشند. زنان نمی‌توانند در انتخابات شرکت کنند. انتخاب شونده‌گان می‌باید حداقل دارای ٣٠ سال و «دارای سواد خواندن و نوشتن به زبان فارسی» باشند.

در قانون اساسی مشروطیت به موضوع زبان رسمی اشاره‌ای نشده بود. علی رغم این واقعیت، برای کاندید شدن در انتخابات انجمن آزربایجان، شرط داشتن سواد زبان فارسی آورده شده و در نتیجه کسانی که صرفا دارای سواد زبان تورکی بودند از انتخاب شدن در انجمن آزربایجان محروم گردیده‌اند. پذیرفتن این ماده که به کسب مقام رسمی‌تر زبان فارسی در دوره‌ی مشروطیت منجر شد و به این معنی بود که پس از این زبان تورکی در مراکز دولتی به هیچ دردی نخواهد خورد، بزرگ‌ترین ضرری است که تورک‌ها در دوره‌ی مشروطیت متحمل آن شدند. در حالی که دولت مرکزی تحت کونترول تورک‌ها و پرچم‌داری حرکت مشروطه نیز در دست آزربایجانیان بود و شرایطی مناسب برای کسب موقعیت رسمی بودن برای زبان تورکی به همراه زبان فارسی مهیا بود، روشن‌فکران آزربایجان، به نام نجات ایران، تماما آزربایجان را به فراموشی سپردند...» (پایان نوشته‌ی  وارلیق»)

در کجا اشتباه نمودیم، چرا مغلوب شدیم؟

همان گونه که دیده می‌شود در نتیجه‌ی حرکت مشروطه‌ی ایران:

١-ملّت تورک دولت تاریخی - ملی خود را از دست داد.

٢- ملّت تورک به موازات بی‌دولت شدن، تحت یوغ سیاسی ملّت فارس در آمد.

٣-زبان تورکی به لحاظ حقوقی از عرصه‌های دولتی، اجتماعی، نظام تحصیلی و رسانه‌ای طرد شد.

٤-زبان فارسی به تدریج امتیاز تنها زبان رسمی و دولتی بودن را بدست آورد.

٥-مملکت آزربایجان، پس از صدها سال، موقعیت «مملکت» بودن را که همواره دارای آن بود از دست داد.

٦-تمامیت ارضی منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران و یا تورک‌ایلی توسط قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی اخلال و این سرزمین رسماً تجزیه شد.

٧-مذهب شیعه‌ی امامی فارسی، قانوناً تبدیل به مذهب رسمی و دولتی ملّت تورک و ایران گردید.

٨-آخرین مرحله‌ی تشکل ملّت مودرن ایران با زبان ملی فارسی رقم خورد و «ملّت ایران» که تورک‌زبان‌ها هم می‌بایست پس از فارس‌سازی جزئی از آن باشند متولد گردید.

اگر امروز در قرن بیست و یکم در ایران، ملّت تورک به عنوان ملّتی بی‌زبان و بی‌دولت زنده‌گی می‌کند، در حادث شدن این وضعیت فاجعه‌آمیز، اشتباهات و خبط‌ها و خیانت‌هائی که در قرن گذشته مرتکب آن‌ها شده‌ایم سهم بزرگی داشته‌اند. انقلاب مشروطه‌ی ایران یکی از مهم‌ترین این‌هاست. انقلاب مشروطیت در مجموع با انتگراسیون فرهنگی، سیاسی و احساسی ملّت تورک و تورک‌ایلی با ایران و هویت ملی ایرانی؛ تمایز، تشخص و تبارز مولفه‌های ملی تورک را کم‌رنگ، حتی نامرئی نمود.

تلقی و ارزیابی از حرکت ضد تورک مشروطه به عنوان موفقیت «ملی» از سوی بسیاری از تورکان ساکن در ایران و تورک‌ایلی مخصوصا طیف آزربایجان‌گرا و در راس آن‌ها افرادی از مرکز و شرق آزربایجان (تبریز-اردبیل)، رفتاری نه از سر دانش و آگاهی، بلکه نتیجه‌ی عدم بررسی و تدقیق و تعمق کافی است. در شیوع هم‌چو موضع نادرستی در میان روشن‌فکران و توده‌ی تورک، آن هم در این حد گسترده، علاوه بر تاریخ‌بافی، نقش فشار معنوی و تبلیغات و مغزشوئی دولت ایران، ملی‌گرایان فارس، تورک‌های چپ‌ ایرانی، مخصوصا آزربایجان‌گرایان ایران‌گرا و آزربایجان‌گرایان استالینیست برجسته بوده است.

حرکتی ضد تورک مانند حرکت مشروطه را -که موجودیت ملی ملّت تورک، زبان تورکی، وطن تورک (تورک‌ایلی)، نظام تحصیلی تورک و مطبوعات تورک و .... را انکار و محو و آینده‌ و وجود آن‌ها را به تهلکه انداخت - غیر ممکن است که بتوان به عنوان حرکتی که می‌باید جشن گرفته شود دید. هم‌چو اشتباه مهلکی، به معنی ندیدن و درک ننمودن آنچه از سر ما گذشته، چرائی آن‌ها و سهم و نقش‌مان در آن‌هاست. حرکت مشروطیت ایران، برای ملّت تورک و سرزمین تورک‌ایلی یک موفقیت نیست، بلکه سنگین‌ترین شکست و در هم‌شکننده‌ترین ضربه‌ای است که ملّت تورک و تورک‌ایلی در قرون اخیر متحمل شده است.

 گئرچه‌یه هو


ایران مشروطییت دئوریمی یئنیلگی‌سی و آزه‌ربایجان انجمنی یانیلقی‌سی 

ویا 

دیل‌سیزله‌شمه‌میزین قیسا تاریخی 

مئهران باهارلی


«آزه‌ربایجان انجمنی»نین به‌لگه‌له‌ری‌نده، «تورک ملّتی» و «تورک وطنی» حاققی‌ندا بیرجه کلیمه بولونماز. وار اولان هر یئرده «غیرت‌لی ایران ملّتی»، «سئویم‌لی ایران وطنی»، «ایران‌لی‌لیق ارده‌می»، ...دیر.

بوگون ییرمی بیرینجی یوز ایل‌ده بیزیم دیل‌سیز بیر ملّت اولاراق یاشامامیزدا، سون یوز ایل‌ده یاپدیغیمیز یانلیش‌لیق و یانیلقی‌ - خیانت‌له‌رین چوخ بؤیوک پایی واردیر. ایران مشروطیت حرکتی، بون‌لارین اه‌ن اؤنه‌م‌لی‌سی‌دیر.

آزه‌ربایجان انجمن‌له‌ری و اون‌لاری اولوشدوران آیدین‌لارین، تورک‌ایلی ایله تورک ملّتی‌نین دیل‌سیزله‌شدیریلمه‌سی‌نده، ایران´ین یاخین تاریخی‌نده تورک‌جه‌نین آستین (خور) گؤرونمه دبی و فارس‌جانین اوستون دیل دییه آلقی‌لانما آلیشقان‌لیغی‌نین یئرله‌شمه‌سی‌نده اؤته‌ک‌سه‌ل سوروم‌لولوق و سوچ‌لاری واردیر.

 توزوک‌له‌مه (مشروطیت) یئنیلگی‌سی

تورک و تورک‌ایلی‌لی شخصیت و آخیم‌لار آراسی‌ندا، ایران توزوک‌چول (مشروطه) حرکتی‌نی باشاری‌لی بیر اولوسال (ملی) ته‌پره‌نیم (حرکت) اولاراق گؤره‌ن‌له‌رین سایی‌سی هئچ ده آز دئییل‌دیر. اون‌لار بو ته‌پره‌نیمه قاتیلان‌لاری، اونون جه‌رگه‌له‌ری‌نده اؤزله‌ری‌نده‌ن قوچاق‌لیق، ایگیت‌لیک، باهادیرلیق و آلپ‌لیق گؤسته‌ره‌ن‌له‌ری آزه‌ربایجان و تورک خالقی‌نین اولوسال قهرمانی دییه سونور، آنیر و آغیرلاییرلار. گئرچه‌ک‌ده‌ن ده مشروطیت حرکتی‌نه قاتیلان‌لار، قوچاق، ایگیت، آلپ و باهادیر هون‌لار (اینسان‌لار) اولابیله‌رله‌ر؛ و بو ته‌پره‌نیم دوغوردوغو یؤنه‌تگیل (سیاسی) سونوج‌لار آچی‌سی‌ندان، فارس بودونو (خالقی) و فارسیستان اؤلکه‌سی اوچون سون که‌رته (درجه) اوغورلو بیر اؤته‌ک‌سه‌ل (تاریخی) اولای ساییلابیله‌ر. آنجاق بو ته‌پره‌نیم، تورک ملّتی و تورک‌ایلی اؤلکه‌سی اوچون که‌سین‌لیک‌له نه باشاری‌لی و نه ده اولوسال اؤزه‌ل‌لیک‌له‌ری، ایچه‌رییی و یا قازانیم‌لاری اولان بیر حرکت دئییل‌دیر. ته‌رسی‌نه، یاخشی‌جا ایرده‌له‌ندییی‌نده، اؤزه‌ل‌لیک‌له سونوج‌لاری باخیمی‌ندان، بو حرکتین بوتونویله تورک‌ایلی و تورک ملّتی‌نین علیه‌ینه اولدوغو گؤزله‌م‌له‌نه‌جه‌ک‌دیر (مشاهده اولوناجاق‌دیر):

١- توزوک‌چول ته‌پره‌نیم (مشروطه حرکتی)، فارس ملیت‌چی‌لییی و فارس ملیت‌چی‌له‌ری‌نین قاجار تورک اه‌رک‌له‌تی‌نین (دولتی‌نین) گؤوده‌سی‌نه داراشما، اونا بوتونویله ائگه‌مه‌ن (حاکم) اولما و اونو – باشی‌ندا بیر تورک خاقان (شاه) دورسا دا – ایچ‌ده‌ن اه‌له گئچیرمه‌له‌ری‌نی ساغ‌لامیش‌دیر.

٢- مشروطیت حرکتی ییرمی ایل کیمی قیسا بیر سوره‌ده، تورک قاجار اه‌رک‌له‌تی‌نین ییخیلماسی و ایران´لا بیرلیک‌ده تورک‌ایلی‌نده اه‌رک‌له‌ت – یؤنه‌تگیل (سیاسی) اقتدارین تورک ملّتی‌نین اه‌لی‌نده‌ن چیخماسی ایله سونوج‌لانمیش‌دیر. بئله‌جه مشروطیت حرکتی‌نین سونوجو اولاراق، تورک ملّتی مین ایکی‌یوز ایل‌ده‌ن سونرا ایلک که‌ز دولت‌سیزله‌شمیش‌دیر.

٣- مشروطیت حرکتی‌نین گه‌تیردییی یئنی «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» قاورامی ایله، داها اؤنجه‌ده‌ن ایران‌ا حاکیم اولان تورک دولت‌له‌ری‌نین اداری دوزگه‌سی‌نده‌کی (سیستمی‌نده‌کی) کؤک‌له‌شمیش «ممالک محروسه» قاورامی، ایران‌ین دولت و سیاسی اه‌کینجی‌نده‌ن (کولتورونده‌ن) سیلیم‌له‌نیپ (حذف اولونوپ) و آتیلمیش‌دیر. بونونلا دا آزه‌ربایجان‌ین یییه (صاحیب) اولدوغو «مملکت» قونومو اه‌لی‌نده‌ن آلینمیش، اؤزگون بیر اؤلکه اولدوغو گئرچه‌یی دانیلمیش و ایران‌ین سیرادان بیر اوج اداری بؤلگه‌سی‌نه چئوریلمیش‌دیر.

٤- «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» یاساسی ایله بیرلیک‌ده ایران‌ین یئنی اداری بؤلگوسونده (تقسیمات اداری) تورک‌ایلی‌نین توپراق بوتونلویو توغرالی (رسمی) بیچیم‌ده پوزولموش‌دور. تورک‌ایلی مملکتی بو یاسا ایله، سه‌کیز اداری بیریم (باش‌که‌ند تئهران؛ آزه‌ربایجان ایالتی؛ و زه‌نجان، هه‌مه‌دان، عراق، گیلان، کوردوستان، کیرمانشاهان ولایت‌له‌ری) آراسی‌ندا بؤلوشدورولموش‌دور.

٥- مشروطه آنایاساسی ایله بیرلیک‌ده - قاجارلارین تورک علوی‌لیک مذهبی‌نده‌ اولمالاری‌نا قارشین (رغمن) - فارس‌لارین ملّی دینی اولان امامی شیعی‌لیک مذهبی، اه‌رک‌له‌تین توغرالی دینی قونومونا دیرماندیریلمیش‌دیر. بو آدیم‌لا، خالقیمیزین دیلی‌نین فارس‌لاشماسی‌نا اه‌ک اولاراق، دین باخیمی‌ندان دا فارس‌لاشماسی‌نین یولو حقوقاً و رسماً آچیلمیش‌دیر.

«انجمن آزه‌ربایجان» یانیلقی‌سی

توزوک‌له‌مه (مشروطییت) حرکتی‌نه قوشوت (موازی) اولاراق، بو دؤنه‌م‌ده قورولان آزه‌ربایجان انجمن‌له‌ری (ده‌رنه‌ک‌له‌ری)، دیییله‌ن‌له‌رین ته‌رسی‌نه، آنا جیزقی‌لاردا فارس اؤزه‌ک‌لی (مرکزلی) و فارس‌چی – پان‌ایرانیست بیر سیاست ایزله‌میش‌دیر. «آزه‌ربایجان انجمنی»نین به‌لگه‌له‌ری‌نده، «تورک ملّتی» و «تورک وطنی» حاققی‌ندا بیرجه کلیمه بولونماز. وار اولان هر یئرده «غیرت‌لی ایران ملّتی»، «سئویم‌لی ایران وطنی»، «ایران‌لی‌لیق اه‌رده‌می»، ...دیر. بو انجمن‌له‌رده توپلانان آیدین‌لارین، گئنه‌ل‌ده تورک ملی بیلینجی‌نده‌ن (شعوردان) یوخسون (محروم) و ایران اؤزه‌ک‌لی اولدوق‌لاری سؤیله‌نه‌بیله‌ر. بونلار قاجار اه‌رک‌له‌تی‌نین باشی و مشروطیت دئوریمی‌نین (انقلابی‌نین) باش‌چی‌لیغی (مانقورت و گؤزقامان) تورک‌له‌رین و تورک‌ایلی‌لی‌له‌رین اه‌لی‌نده بولونماسی و ایران دیرینی (نوفوسو) چوخون‌لوغونون تورک اولماسی‌نا رغمن؛ آزه‌ربایجان انجمن‌له‌ری‌نده کؤنول‌لو اولاراق فارس‌جایا - بو دیلی اوستون بیر دیل تانیدیق‌لاری‌ندان دولایی - توغرالی بیر قونوم باغیش‌لامیش‌لاردیر. آزه‌ربایجان انجمن‌له‌ری‌نین بو اویقولاماسی تورک‌جه‌نی توغرادان (رسمیت‌ده‌ن) دوشوره‌ره‌ک، اونو یئیین‌لیک‌له (سرعت‌له) رسمی آلان‌لاردا ایشه یارامایان بیر دیل حالی‌نا چئویرمیش‌دیر.

آزه‌ربایجان انجمن‌له‌ری و اون‌لاری اولوشدوران آیدین‌لارین، تورک‌ایلی ایله تورک ملّتی‌نین دیل‌سیزله‌ش‌دیریلمه‌سی‌نده، ایران‌ین یاخین تاریخی‌نده تورک‌جه‌نین آستین (خور) گؤرولمه دبی و فارس‌جانین اوستون دیل دییه آلقی‌لانما آلیشقان‌لیغی‌نین یئرله‌شمه‌سی‌نده اؤته‌ک‌سه‌ل سوروم‌لولوق و سوچ‌لاری واردیر:

١-آزه‌ربایجان انجمنی‌نین اورقان - قزئتی، بیر نئچه قوشوغو (شئعری) چیخارساق، و اورتادا هئچ بیر ایته‌ک‌له‌مه (مجبوریت) و اجبار یوخ ایکه‌ن، بوتونویله فارس دیلی‌نده یاییم‌لانیردی.

٢-آزه‌ربایجان انجمنی اویه‌لییی‌نه (عضولویونه) سئچیلمه‌نین قوشول‌لاری‌ندان (شرط‌له‌ری‌نده‌ن) بیری آزه‌ربایجان‌ین دیلی اولان تورک‌جه دئییل - قونشو اؤلکه فارسیستان‌ین دیلی اولان «فارس‌جا بیلمه‌ک» اولاراق به‌لیرتیلمیش‌دی. بونونلا بیر یان‌دان تورک‌جه بیلمه‌ک انجمن‌له‌ره اویه‌لی‌یین قوشولو (شرطی) اولاراق گؤرولمه‌میش و بئله‌جه ده‌یه‌رسیز و ایشه یارامایان بیر دیل حالی‌نا گه‌تیریلمیش؛ اؤته یان‌دان یالنیز تورک‌جه بیله‌ن‌له‌ر قییین‌لاندیریلاراق (جزالاندیریلاراق) انجمن‌له‌ره اویه اولماق‌دان یوخسون بیراخیلمیش‌لاردیر. بو آدیم، تورک‌ایلی‌نین‌ دیل آچی‌سی‌ندان فارسیستان‌ین سؤمورگه‌سی اولونماسی و تورک دیلی‌نین تورک‌ایلی‌نده‌ن یوخ ائدیلمه‌سی‌نین یولونو آچان ایلک رسمی آدیم اولاراق قبول ائدیلمه‌لی‌دیر.

٣- «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» آدلانان قوروم‌لارین یاساسی‌ندا، ایران‌دا ایلک که‌ز رسمی قونام‌لارا (مقام‌لارا) آتانماق اوچون فارس‌جا اوخور - یازار (باسواد) اولما قوشولو گه‌تیریلمیش‌دیر. بو یانلیش توتومون (موضعین)، ییرمینجی یوز ایل ایرانی‌ندا فارس دیلی‌نین توغرالی و اه‌رک‌له‌ت دیلی اولما آیری‌جالیغی قازانماسی‌ندا و تورک دیلی‌نین بو قونوم‌لاری‌نی ایتیرمه‌سی‌نده اولدوقجا به‌لیرله‌ییجی ائتگی‌سی اولموش‌دور.

ایران‌ی قورتارماق آدی‌نا، تورک‌ایلی‌نی اونوتماق

بو قونو ایله ایلگی‌لی اولان، آشاغی‌داکی آلینتی وارلیق ده‌رگی‌سی‌نده‌ندیر: مشروطیت دؤنه‌می آزه‌ربایجان‌دا (ایران‌دا) تورک‌جه مطبوعات و نشرییات-١. وارلیق، ٢٧.نجی ایل، پاییز و قیش، ٣٨٤، سایی ١٣٩-١٣٨)

انجمن قه‌زئتی‌نین ایلک سایی‌سی ١٩٠٦ (١٣٢٤) ایلی‌نده ته‌ک بیر صحیفه شکلی‌نده تبریزده یایین‌لانمیش‌دیر .... مشروطیت انقلابی سایه‌سی‌نده اورتایا چیخان ایالت و ولایت انجمن‌له‌ری آراسی‌ندا اه‌ن اؤنه‌م‌لی و گوج‌لو موقعه صاحب اولان «تبریز ملّی انجمنی»نین اورقانی اولاراق یایین‌لانان «انجمن» قه‌زئتی، یالنیز تبریز و آزه‌ربایجان‌ین دئییل، ایران´ین هر طرفی‌نده‌ن اؤزه‌ل‌لیک‌له ده تئهران´دا جریان ائده‌ن مشروطیت خبرله‌ری‌نی احتوا ائتدییی‌نده‌ن چوخ اؤنه‌م‌لی بیر یئره صاحب‌دی. قه‌زئت بعضی سایی‌لاری‌ندا چیخان بیر نئچه شعری استثنا سایماق‌لا، تماماً فارس‌جادیر....

قه‌زئتین ١٠٧ نجی سایی‌سی‌ندان اعتباراً ا‌یالت و ولایت انجمن‌له‌ری‌نین قانون لایحه‌سی سیرایلا یایین‌لانمیش‌دیر. لایحه‌یه گؤره هر بیر ایالت‌ده انجمن آدلی بیر ا‌یالت انجمنی (مجلسی) اولوشدورولمالی‌دیر. انجمن عضوله‌ری خالقین سسی ایله سئچیلیر. سیچیجی‌له‌رین ایران تبعه‌سی و ٢١ یاشین اوزه‌ری‌نده اولماسی، ایالت‌ده ائوی و مُلکو بولونماسی، یا دا بیر باشا وئرگی وئرمه‌سی شرط‌دیر. قادین‌لار سئچیم‌له‌ره قاتیلابیلمه‌زله‌ر. آدای‌لار (کاندیدالار) ایسه، اه‌ن آز ٣٠ یاشی‌ندا اولوپ، فارس‌جا اوخوما - یازماغی بیلمه‌لی‌دیرله‌ر.

 مشروطیت آنایاساسی‌ندا (قانون اساسی) رسمی دیل‌ده‌ن سؤز ائدیلمه‌دییی حال‌دا، فارس‌جا اوخوما - یازما بیلمه‌نین شرط اولاراق به‌لیرله‌نمه‌سی و دولایی‌سی ایله ده ساده‌جه تورک‌جه اوخوما - یازما بیله‌ن بیر انسانین آزه‌ربایجان انجمن سئچیم‌له‌ری‌نه کاندیدا اولماق‌دان محروم ائدیلمه‌سی، مشروطیت دؤنه‌می‌نده فارس دیلی‌نین داها رسمی بیر ایستاتو قازانماسی‌نا یول آچان و تورک‌جه‌نین آرتیق رسمی مرکزله‌رده بیر ایشه یارامایاجاغی آنلامی‌نا گه‌له‌ن بو ماده، تورک‌له‌رین مشروطیت دؤنه‌می‌نده اوغرادیق‌لاری اه‌ن بؤیوک ضر‌ر اولموش‌دور. مرکزی حکومتین تورک‌له‌رین اه‌لی‌نده بولونماسی و مشروطیت حرکتی بایراغی‌نین دا آزه‌ربایجان‌لی‌لار اه‌لی‌نده اولماسی، تورک‌جه‌نین ده فارس‌جانین یانی‌ندا رسمی ایستاتو قازانابیلمه‌سی اوچون اه‌ل‌وئریش‌لی بیر شرایط یاراتماسی‌نا رغمه‌ن، آزه‌ربایجان آیدین‌لاری بوتون ایران‌ی قورتارماق آدی‌نا، آزه‌ربایجان‌ی تمامن اونوتموش‌لار. ....

هارادا یانیلدیق، نه‌ده‌ن یئنیلدیک؟

گؤرولدویو کیمی، ایران مشروطیت حرکتی سونوجوندا:

١-تورک بودونو اؤز اولوسال - اؤته‌ک‌سه‌ل اه‌رک‌له‌تی‌نی اه‌ل‌ده‌ن وئرمیش،

٢-تورک بودونو اه‌رک‌له‌ت‌سیزله‌شه‌ره‌ک فارس خالقی‌نین سیاسی بویوندوروغو آلتی‌نا گیرمیش،

٣-تورک دیلی حقوقی اولاراق اه‌رک‌له‌ت و توپلوم‌سال (اجتماعی) آلان‌لاردان دیش‌لانمیش،

٤-فارس‌جا ایران‌دا گئده‌ره‌ک بیرجه توغرالی و اه‌رک‌له‌ت دیلی اولما آیریجالیغی‌نی اه‌ل‌ده ائتمیش،

٥-آزه‌ربایجان اؤلکه‌سی یوز ایل‌له‌رده‌ن بری یییه اولدوغو رسمی «مملکت» قونومونو ایتیرمیش؛

٦-تورک‌ایلی‌نین توپراق بوتؤولویو پوزولموش‌دور.

٧-فارس امامی شیعه‌لییی تورک بودونو و تورک‌ایلی اؤلکه‌سی‌نین توغرالی و اه‌رک‌له‌ت مذهبی - دینی اولموش؛

بوگون ییرمی بیرینجی یوز ایل‌ده بیزیم دیل‌سیز بیر ملّت اولاراق یاشامامیزدا، سون یوز ایل‌ده یاپدیغیمیز یانلیش‌لیق و یانیلقی – خیانت‌له‌رین‌چوخ بؤیوک پایی واردیر. ایران مشروطیت حرکتی، بونلارین اه‌ن اؤنه‌م‌لی‌سی‌دیر. سون ده‌یه‌رله‌ندیرمه‌ده، مشروطیت‌ حرکتی، تورک ملّتی و تورک‌ایلی‌نین دویقو، سیاسی و کولتور باخیم‌لاری‌ندان ایران و ایران ملّی کیم‌لییی ایله بوتون‌له‌شیمی‌نه (انتگراسیونونا) نه‌ده‌ن اولموش‌دور. بو دا، تورک و تورک‌ایلی‌نین ملّی آیری‌جالیق و اؤزه‌ل‌لیک‌له‌ری‌نین سیلیک‌له‌شدیریلمه‌سی ایله سونوج‌لانمیش‌دیر. مشروطیت حرکتی‌نین بوگون تورک‌ایلی و ایران تورک‌له‌ری‌نین چوخو طر‌فی‌نده‌ن اولوسال باشاری دییه آلقی‌لانماسی و ده‌یه‌رله‌ندیریلمه‌سی؛ بیلگی و دوشونمه دئییل، یئته‌رینجه و ده‌رین‌له‌مه‌سی‌نه اینجه‌له‌مه‌مه و آراشدیرمامانین سونوجودور. بئله بیر یانلیش توتومون بو ده‌ن‌لی گئنیش بیر اؤلچوده تورک ملّتی و تورک‌ایلی‌لی آیدین‌لار آراسی‌ندا یاییلماسی‌ندا، ییرمینجی یوزایل بویونجا ایران دولتی، ایستالینیست و ایران‌چی آزه‌ربایجان‌چی‌لار، فارس ملیت‌چی‌له‌ری و سول‌چولارین تبلیغاتی و معنوی باسقی‌سی‌نین اوینامی (رولو) بؤیوک‌دور.

تورک ملّتی و تورک‌ایلی‌نین  وارلیغی‌نی دانان و گه‌له‌جه‌یی‌نی تهلیکه‌یه آتان مشروطه کیمی آنتی تورک بیر حرکتی، قوت‌لانماسی گه‌ره‌که‌ن بیر اولای اولاراق گؤرمه‌ک اولاسی (ممکن) دئییل‌دیر. بئله قورخونج بیر یانلیش‌لیق؛ اؤته‌یی، باشیمیزا گه‌له‌ن‌له‌ری، اون‌لارین نه‌ده‌ن باشیمیزا گه‌لدیک‌له‌ری و بیزیم اون‌لارداکی پاییمیزی آنلاماماق و گؤرمه‌مه‌ک دئمه‌ک‌دیر. ایران مشروطیت حرکتی تورک ملّتی و تورک‌ایلی اؤلکه‌سی اوچون بیر باشاری دئییل، ته‌رسی‌نه سون یوز ایل‌له‌رده تورک ملّتی و تورک‌ایلی‌نین اوغرادیغی اه‌ن آغیر یئنیلگی و یئدییی اه‌ن سارسیتیجی گوپسه‌ک‌دیر (ضربه‌دیر).


İRAN MEŞRUTİYET DÉVRİMİ YÉNİLGİSİ VE AZERBAYCAN ENCÜMENİ YANLIQISI

Veya

DİLSİZLEŞMEMİZİN QISA TÂRİXİ


Méhran baharlı


Azerbaycan Encümeni belgelerinde “Türk milleti” ve “Türk veteni” haqqında birce kelime bulunmaz. Her yérde “qéyretli İran milleti”, “sévimli İran veteni”, “İranlılıq erdemi” ... vardır.

Bugün yirminci yüzilde bizim dilsiz bir millet olaraq yaşamamızda, son yüzilde yapdığımız yanlışlıq ve yanılqı ile xeyânetlerin çox böyük payı vardır. “İran Meşrûtiyet Hereketi” bunların en önemlisidir.

Azerbaycan Encümenleri ve onları oluşduran aydınların Türkili[1] ile Türk Milleti’nin dilsizleşdirilmesinde, İranın yaxın târixinde Türkce’nin astın (xor) görünme debi ve Farsca’nın üstün dil diye alqılanma alışqanlığının yérleşmesinde öteksel sorumluluq ve suçları vardır.

TÜZÜKLEME (MEŞRÛTİYET) YÉNİLGİSİ

Türk ve Türkilili şexsiyet ve axımlar arasında İran Tüzükçül (Meşrute) Hereketi’ni başarılı bir ulusal (milli) teprenim (hereket) olaraq görenlerin sayısı, özellikle Tebriz’de héç de az déyildir. Onlar bu teprenime qatılanları, onun cergelerinde özlerinden qoçaqlıq, igitlik, bahadırlıq ve alplıq gösterenleri Azerbaycan ve Türk xalqının ulusal qahramanı diye sunur, anır ve ağırlayırlar. Meşrutiyet Hereketi’ne qatılanlar qoçaq, igit, alp ve bahadır hunlar (insanlar) olabilirler, ve bu teprenim doğurduğu yönetgil (siyâsi) sonuclar açısından da, Fars budunu (xalqı) ve Farsistan ölkesi üçün son kerte (derece) uğurlu bir öteksel (târîxi) olay sayılabilir.

Ancaq bu teprenim Türk milleti ve Türkili ölkesi üçün kesinlikle ne başarılı ve ne de ulusal özellikleri, içeriyi veya qazanımları olan bir hereket déyildir. Tersine yaxşıca irdelendiyinde özellikle sonucları baxımından, bu hereketin bütünüyle Türkili ve Türk milletinin eléyhine olduğu gözlemlenecekdir (müşâhide olunacaqdır):

1-Tüzükçül Teprenim (Meşrute Hereketi) Fars milliyetçiliyi ve Fars milliyetçilerinin Qacar Türk erkletinin (devletinin) gövdesine daraşma, ona bütünüyle égemen (hâkim) olma ve onu - başında bir Türk xaqan (şah) dursa da - içden ele géçirmelerini sağlamışdır.

2-Meşrute Hereketi yirmi il kimi qısa bir sürede Türk Qacar erkletinin yıxılması ve İranla birlikde Türkili’nde erklet-yönetgil (siyâsi) iqtidarın Türk milletinin elinden çıxması ile sonuclanmışdır. Bélece Meşrutiyet Hereketi’nin sonucu olaraq, İran’da yaşayan Türk milleti min ikiyüz ilden sonra ilk kez devletsizleşmişdir.

3-Meşrutiyet Hereketi’nin getirdiyi yéni “Eyâlet ve Vilayet Encümenleri” qavramı ile, daha önceden İran’da hâkim olan Türk devletlerinin idâri düzgesindeki (sistémindeki) kökleşmiş “memâlik-i mehrûse” (qorunan ölkeler) qavramı, İran’ın devlet ve siyâsi ekincinden (kültüründen) silimlenip (hezf olunup) ve atılmışdır. Bununla da Azerbaycan’ın yiye sahib olduğu memleket (ölke) qonumu elinden alınmış, özgün bir ölke olduğu gérçeyi danılmış ve İran’ın sıradan bir uc idâri bölgesine çévrilmişdir.

4-Eyâleti Ve Vilâyeti Encümenler Yasası ile birlikde İran’ın yéni idâri bölgüsünde (teqsîmât-ı idâri) Türkili’nin topraq bütünlüyü tuğralı (resmi) biçimde pozulmuşdur. Türklerle bitişik biçimde meskun Türkili topraqları bu yasa ile sekiz idâri birim (başkend Téhran, Azerbaycan eyâleti, ve Zencan, Hemedan, Eraq, Gîlân, Kürdüstan, Kirmanşah vilâyetleri) arasında bölüşdürülmüşdür.

5-Meşrûte Anayasası ile birlikde Qacarların Türk “Elevilik” mezhebinde olmalarına qarşın (reğmen), Farsların milli dîni olan İmâmi Şîîlik mezhebi erkletin tuğralı dîni qonumuna dırmandırılmışdır. Bu adımla da xalqımızın dilinin Farslaşmasına ek olaraq, din baxımından da Farslaşmasının yolu huqûqen ve resmen açılmışdır.

AZERBAYCAN ENCÜMENİ YANLIQISI

Tüzükleme (Meşrûtiyet) Hereketi’ne qoşut (paralél) olaraq, bu dönemde qurulan Azerbaycan Encümenleri (dernekleri) diyilenlerin tersine, anacızqılarda Fars özekli (merkezli) ve Farsçı - Paniranist bir siyâset izlemişdirler. Azerbaycan Encümeni’nin belgelerinde Türk milleti, ve Türk veteni haqqında birce kelime bulunmaz. Her yérde qéyretli İran milleti, sévimli İran veteni, İranlılıq erdemi …vardır. Bu encümenlerde toplanan aydınların Türk milli bilincinden (şuurundan) yoxsun (mehrum) ve İran özekli olduqları söylenebilir.

Bunlar Qacar erkletinin başı ve Meşrutiyet Dévriminin (inqilâbının) başçılığı (manqurt ve gözqaman) Türklerin ve Türkililerin elinde bulunması ve İran dirini (nufusu) çoxunluğunun Türk olmasına reğmen, Azerbaycan Encümenlerinde könüllü olaraq Farsca’ya - bu dili üstün bir dil tanıdıqlarından dolayı - tuğralı bir qonum bağışlamışlardır. Azerbaycan Encümenlerinin bu uyqulaması Türkce’ni tuğradan (resmiyetden) düşürerek, onu yéyinlikle (süretle) resmi alanlarda işe yaramayan bir dil halına çévirmişdir.

Azerbaycan Encümenleri ve onları oluşduran aydınların Türkili ile Türk milletinin dilsizleşdirilmesinde, İran’ın yaxın târixinde Türkce’nin astın (xor) görülme debir ve Farsca’nın üstün dil diye alqılanma alışqanlığının yérleşmesinde öteksel sorumluluq ve suçları vardır:

1-Azerbaycan Encümeni’nin orqan - qezétesi bir néçe qoşuğu (şé’ri) çıxarsaq ve ortada héç bir itekleme (mecbûriyet) ve icbar yox iken, bütünüyle Fars dilinde yayımlanırdı.

2-Azerbaycan Encümeni üyeliyine (üzvlüyüne) séçilmenin qoşullarından (şertlerinden) biri Azerbaycan’ın dili olan Türkce déyil, qonşu ölke Farsistan’ın dili olan Farsca bilmek olaraq belirtilmişdi. Bununla bir yandan Türkce bilmek encümenlere üyeliyin qoşulu (şerti) olaraq görülmemiş ve bélece deyersiz ve işe yaramayan bir dil halına getirilmiş, öte yandan yalnız Türkce bilenler qıyınlandırırılaraq (cezalandırılaraq) encümenlere üye olmaqdan yoxsun bıraxılmışlardır. Bu adım, Türkili’nin dil açısından Farsistan’ın sömürgesi olunması ve Türk dilinin de Türkili’nden yox édilmesinin yolunu açan ilk resmi adım olaraq qebul édilmelidir.

3-Eyâletî ve vilâyetî Encümenler adlanan qurumların yasasında İran’da ilk kez resmi qonamlara (meqamlara) atanmaq üçün Farsca oxur yazar (savadlı) olma qoşulu getirilmişdir. Bu yanlış tutumun (movzéin) yirminci yüzil İranı’nda Fars dilinin tuğralı ve erklet dili olma ayrıcalığı qazanması ve Türk dilinin bu qonumlarını itirmesinde olduqca belirleyici étgisi olmuşdur.

İRAN’I QURTARMA ADINA TÜRKİLİ’Nİ UNUTMA

Bu qonu ile ilgili olan aşağıdakı alıntı Varlıq Dergisi’ndendir: Meşrutiyet Döneminde Azerbaycan’da (İran’da) Türkce Metbûât Ve Neşriyyât - 1, Varlıq, 27ci il, güz ve qış, 384, sayı 138-139

Encümen Qezéti’nin ilk sayısı 1907 ilinde tek bir sehife şeklinde Tebriz’de yayınlanmışdır …. Meşrûtiyet inqilabı sâyesinde ortaya çıxan eyâlet ve vilâyet encümenleri arasında en önemli ve güclü movqéye sâhib olan Tebriz Milli Encümeni’nin orqanı olaraq yayınlanan Encümen qezéti yalnız Tebriz ve Azerbaycan déyil, İran’ın her terefinden özellikle de Téhran’da cereyan âden meşrutiyet xeberlerini ihtiva étdiyinden, çox önemli bir yére sâhibdi. … qezét be’zi sayılarında çıxan bir néçe şé’ri istisna saymaqla, tamamen Farsca’dır.

Qezétin 107nci sayısından i’tibâren Eyâlet ve Vilâyet Encümenlerinin Qânûn Lâyihesi sırayla yayınlanmışdır. Lâyiheye göre her bir eyâletde encümen adlı bir eyâlet encümeni meclisi oluşdurulmalıdır. Encümen üzvleri xalqın sesi ile séçilir. Séçicilerin İran tebe’esi ve 21 yaşın üzerinde olması, eyâletde évi ve mülkü bulunması, ya da bir başa vérgi vérmesi şertdir. Qadınlar séçime qatılabilmezler. Adaylar (kandidalar) ise en az 30 yaşında olup, Farsca oxuma yazmağı bilmelidirler.

Meşrutiyet anayasasında (qânûn-i esâsî) resmi dilden söz édilmediyi halda, Farsca oxuma yazma bilmenin şert olaraq belirlenmesi ve dolayısı ile de sâdece Türkce oxuma yazma bilen bir insanın Azerbaycan encümen séçimlerine kandid olmaqdan mehrûm édilmesi, meşrutiyet döneminde Fars dilinin daha resmi bir istatu qazanmasına yol açan ve Türkce’nin artıq resmi merkezlerde bir işe yaramayacağı anlamına gelen bu madde, Türklerin meşrutiyet döneminde uğradıqları en böyük zerer olmuşdur. Merkezî hökümetin Türklerin elinde bulunması ve Meşrute Hereketi bayrağının da Azerbaycanlıların elinde olması, Türkce’nin de Farsca’nın yanında resmi istatu qazanabilmesi üçün elvérişli bir şerâyit yaratmasına reğmen, Azerbaycan aydınları bütün İran’ı qurtarma adına, Azerbaycan’ı tamamen unutmuşlar ….

HARADA YANILDIQ, NEDEN YÉNİLDİK?

Görüldüyü kimiq İran Meşrutiyet Hereketi sonucunda:

1-Türk budunu öz ulusal öteksel erkletini elden vérmiş

2-Türk budunu erkletsizleşerek Fars xalqının siyâsi boyuduruğu altına girmiş

3-Türk dili huqûqi olaraq erklet ve toplumsal (ictimâi) alanlardan dışlanmış

4-Farsca İran’da géderek birce tuğralı ve erklet dili olma ayrıcalığını elde étmiş

5-Azerbaycan ölkesi yüziller boyu yiye olduğu resmi “Memleket” qonumunu itirmiş

6-Türkili’nin topraq bütünlüyü pozulmuşdur

7-Fars imâmi Şiiliyi Türk budunu ve Türkili ölkesinin tuğralı ve erklet mezhebi - dini olmuş

8-….

Bugün yirmi birinci yüzilde bizim dilsiz bir millet olaraq yaşamamızda, son yüzilde yapdığımız yanlışlıq ve yanılqı ile xeyânetlerin çox böyük payı vardır. İran Meşrute Hereketi bunların en önemlisidir. Son deyerlendirmede Meşrutiyet Hereketi Türk millet ve Türkili’nin duyqu, siyâsi ve kültür baxımlarından İran ve İran milli kimliyi ile bütünleşimine (entéqrasiyonuna) neden olmuşdur. Bu da Türk ve Türkili’nin milli ayrıcalıq ve özelliklerinin silikleşdirilmesi ile sonuclanmışdır.

Meşrutiyet Hereketini’n bugün Türkili ve İranlı Türklerin çoxu terefinden ulusal başarı diye alqılanması ve deyerlendirilmesi, bilgi ve düşünme déyil, bilgisizlik, yéterince ve derinlemesine incelememe ve araşdırmamanın sonucudur. Béle bir yanlış tutumun bu denli géniş bir ölçüde Türk milleti ve Türkilili aydınlar arasında yayılmasında yirminci yüzil boyunca İran devleti, İstalinist ve İrançı Azerbaycançılar, Fars milliyetçileri ve solçularının tebliğatı - propagandası ve me’nevi basqısının oynamı rolu böyükdür.

Türk milleti ve Türkili’nin varlığını danan ve geleceyini tehlikeye atan Meşrute kimi anti Türk bir hereketi, qutlanması gereken bir olay olaraq görmek olası (mümkün) déyildir. Béle qorxunc bir yanlışlıq; öteyi, başımıza gelenleri, olanların neden başımıza geldikleri ve bizim onlardakı payımızı anlamamaq ve görmemek démekdir. İran Meşrute Hereketi Türk milleti ve Türkili ölkesi üçün bir başarı déyil, tersine son yüzillerde Türk milleti ve Türkili’nin uğradığı en ağır yénilgi ve yédiyi en sarsıdıcı güpsek (zerbe)dir.


[1] TÜRKİLİ: İran’ın kuzeybatı ve batısında bitişik bütün Türk yerleşim merkezlerini içeren geniş coğrafi alan. Tahran ve Erak-Nehavend civarından başlayıp Türkiye Cumhuriyeti ile Azerbaycan Respublikası sınırlarına dek uzanan Türkili topraklarının yarısı Azerbaycan bölgesinde, öteki yarısı da onun güneyinde eskiden Irak-ı Acem veya Iraqistan'ın Cibal v.s. adlandırılan bölgesinden oluşur. Dolayısı ile Türkili veya Türk vatanı iki târihi coğrafi bölge olan Azerbaycan ve Iraqıstan bölgelerinden oluşmaktadır.

Top of Form

سؤزلوک:

آتانماقAtanmaq : منصوب شدن
آچی
Açı : زاویه
آخیم
Axım : جریان
آدیم
Adım : گام، قدم
آستین
Astın : پست، خوار
آغیرلاماق
Ağırlamaq : گرامی داشتن، بزرگ داشتن
آلان
Alan : عرصه
آلپ
Alp : قهرمان، دلاور
آلقی‌لاماق
Alqılamaq : ادراک کردن
آلیشقان‌لیق
Alışqanlıq : عادت
آلینتی
Alıntı : اقتباس
آنایاسا
Anayasa : قانون اساسی
آنجاق
Ancaq : اما، لاکن
آنماق
Anmaq : ذکر کردن
آیدین
Aydın : روشن‌فکر
آیری‌جالیق
Ayrıcalıq : امتیاز

Top of Form

اه‌رک‌له‌تErklet : دولت

اه‌کینجEkinc : فرهنگ

اؤته‌کÖtek : تاریخ
اؤته‌ک‌سه‌ل
Öteksel : تاریخی
اوج
Uc : حد
اوچرا
Uçra : چونکه، زیرا
اوخوریازار
Oxuryazar : باسواد
اؤزگون
Özgün : اصیل
اؤزه‌ک
Özek : مرکز
اوستون
Üstün : برتر
اوغراماق
Uğramaq : مواجه شدن
اوغورلو
Uğurlu : خوش یمن، مبارک
اولاسی
Olası : ممکن
اولای
Olay : حادثه
اولوسال
Ulusal : ملی
اولوش‌دورماق
Oluşdurmaq : تشکیل دادن
اویقولاما
Uyqulama : اجرا
اوینام
Oynam : رول
اویه‌لیک
Üyelik : عضویت
اویه
Üye : عضو
ائتگی
Étgi : اثر، نفوذ
ائتگی‌لی
Étgili : موثر
ایته‌ک‌له‌مه
İtekleme : اجبار، مجبوریت
ایچه‌ریک
İçerik : مضمون

ایرده‌له‌مه‌کİrdelemek : تدقیق کردن
ایزله‌مه‌ک
İzlemek : تعقیب کردن
ائگه‌مه‌ن
Égemen : حاکم، مسلط
ایگیت
İgid : دلاور، جسور
ایلگی‌لی
İlgili : مربوط
باخیم
Baxım : منظر، نقطه نظر
باش‌که‌ند
Başkend : پایتخت
باشاری
Başarı : موفقیت
باشاری‌لی
Başarılı : موفق
باهادیر
Bahadır : قهرمان، دلاور
به‌لیرتمه‌ک
Belirtmek : معین کردن
به‌لیرتیلمه‌ک
Belirtilmek : معین شدن
به‌لیرله‌ییجی
Belirleyici : تعیین کننده
بودون
Budun : خلق، توده مردم
بوتون‌له‌شیمBütünleşim : انتگراسیون

بؤلگوBölgü : تقسیمات (اداری)
بیرجه
Birce : یگانه
بیلینج
Bilinc : شعور
ته‌پره‌نیم
Teprenim : حرکت
توتوم
Tutum : موضع
توپراق بوتون‌لویو
Topraq bütünlüyü : تمامیت ارضی
توزوک‌چو
Tüzükçü : مشروطه‌خواه
توزوک‌چول
Tüzükçül : مشروطه
توزوک‌چولوک
Tüzükçülük : مشروطه‌خواهی
توزوک‌له‌مه
Tüzükleme : مشروطیت
توغرا
Tuğra : رسمیت
توغرالی
Tuğralı : رسمی
جه‌رگه
Cerge : ردیف، صف
جیزقی
Cızqı : خط
چوخون‌لوق
Çoxunluq : اکثریت
خاقان
Xaqan : پادشاه
داراشما
Daraşma : هجوم کردن به چیزی مانند مورچه
دب
Deb : مد
ده‌رنه‌ک
Dernek : انجمن
دوزگه
Düzge : سیستم
دؤنه‌م
Dönem : دوره
دیرین
Dirin : نفوس، اهالی
دیش‌لانماق
Dışlanmaq : طرد شدن
دئوریم
Devrim : انقلاب
سارسیتماق
Sarsıtmaq : تضعیف کردن
سارسیتیجی
Sarsıtıcı : تضعیف کننده
سوچ
Suç : گناه
سوره
Süre : مدت
سوروم‌لولوق
Sorumluluq : مسئولیت
سؤمورگه
Sömürge : مستعمره
سونماق
Sunmaq : تقدیم کردن، عرضه کردن
سونوج
Sonuc : نتیجه
سیرادان
Sıradan : پیش پا افتاده
سیلیم‌له‌نمه‌ک
Silimlenmek : حذف شدن
سیلیم‌له‌مه‌ک
Silimlemek : حذف کردن
قارشین
Qarşın : رغم، رغمن
قازانیم
Qazanım : دست آورد
قاورام
Qavram : مفهوم
قوت‌لاماق
Qutlamaq : مبارک داشتن، جشن گرفتن
قوچاق
Qoçaq : پهلوان
قوروم
Qurum : موسسه
قوشوت
Qoşut : موازی
قوشوق
Qoşuq : شعر
قوشول
Qoşul : شرط
قونام
Qonam : مقام
قونو
Qonu : موضوع
قونوم
Qonum : موقعیت
قییین‌لان‌دیرماق
Qıyınlandırmaq : جزالاندیرماق
که‌رته
Kerte : درجه
که‌سین‌لیک‌له
Kesinlikle : قطعیا
کؤک‌له‌شمیش
Kökleşmiş : ریشه‌دار، محکم شده
کؤنول‌لو
Könüllü : داوطلبانه
گئرچه‌ک
Gerçek : حقیقت
گوپسه‌ک
Güpsek : ضربه شدید
گؤزله‌م‌له‌نمه‌ک
Gözlemlenmek : مشاهده شدن
گؤزله‌م‌له‌مه‌ک
Gözlemlemek : مشاهده کردن
گؤوده
Gévde : بدنه
هون
Hun : انسان
وئری
Véri : داده
یاخشی‌جا
Yaxşıca : بخوبی
یاراماق
Yaramaq : مفید بودن
یاسا
Yasa : قانون
یالنیز
Yalnız : صرفا
یانلیش
Yanlış : غلط، نادرست
یانیلقی
Yanılqı : اشتباه، توهم
یاییم‌لاماق
Yayımlamaq : منتشر کردن
یاییم‌لانماق
Yayımlanmaq : منتشر شدن
یوخسون
Yoxsun : محروم
یوزایل
Yüzil : قرن
یؤنه‌تگی
Yönetgi : سیاست
یؤنه‌تگیل
Yönetgil : سیاسی
یئته‌رینجه
Yéterince : به قدر کافی
یئرله‌شمه
Yérleşme : جای گرفتن
یئنیلگی
Yénilgi : مغلوبیت، شکست
یییه
Yiye : صاحب، مالک
یئیین‌لیک
Yéyinlik : سرعت

1 comment:

  1. شماره ۳ از قسمت خبط و خیانت انجمن آذربایجان رو خیلی غیر واضح نوشتین،چند بار خوندم متوجه نشدم

    ReplyDelete