از تاريخ معاصرمان: حکومت موقت ملی قفقاز جنوب غربی
(١٨-ژانويه-١٩١٩ ، ١٣-آوريل-١٩١٩)
مئهران باهارلی
با نامهای «جمهوری تورک قفقاز»، «جمهوری قارس»، «حکومت موقت
ملی جنوب غربی قفقاز»، «حکومت جمهوری جنوب غرب قفقاز» نیز شناخته می شود. پایتخت:
قارس؛ زبان رسمی: تورکی؛ سیستم حکومتی: جمهوری شورائی؛ واحد پول: قوروش، لیره؛ رئیس
جمهور: «جهانگیرزاده ابراهیم آیدین بیگ». قلمروی این جمهوری علاوه بر الویهی
ثلاثه یعنی قارس (پایتخت)، باتوم و آرداهان؛ شهرهای آخیسقا، آخیل کلهک، آرتوین،
آجارا، پوسوف، چیلدیر، گؤله، اولتو، قاراقورت، ساریقامیش، قاراپینار، کاغیزمان،
قولپ، ایغدیر، سردارآبات، آرالیق، نوراشهن، ناخجیوان، جولفا و اوردوبات در جنوب
غرب قفقاز و شمال شرق آناتولی امروزین را نیز شامل میشد.
این دولت، متعاقب برگزاری «کنگرهی بزرگ قارس» در تاریخ
١٧-١٨ ژانویه ١٩١٩ ایجاد و با اشغال قارس توسط نیروهای بریتانیا به فرماندهی کمیسر
عالی انگلیس، «آدمیرال سومرست آرتور گوگ کالتروپ» در ماه آوریل همان سال از بین
رفت. این
جمهوریت سومین تشبث دولتشوندگی خلق تورک ما در قرن بیستم و اولین جمهوری در تاریخ
آناتولی است. جمهوری قارس که داوطلبانه به تورکیه ملحق شد، همچنین اساس جمهوری
مدرن تورکیه را تشکیل میدهد.
قلمروی
«جمهوری تورک قفقاز» و یا ناحیهی جنوب غرب قفقاز، شامل «الویهی ثلاثه» (اوچ لیوا:
سانجاقهای قارس، آرداهان و باتوم) به علاوهی آخیسقا، غرب آخیل کلهک، آچمیادزین و
جنوب غرب آن، جنوب ایروان، ناخجیوان، کاغیزمان و اولتو میشد. این منطقه بین قرون
١٦-١٩ تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی قرار داشت. قبل از آن نیز تحت کنترل دولتهای
تورکیک سلجوقیان، مغولها، ایلخانیان، چوبانیان، جلایریان، قاراقویونلوها، تیموریان،
آغ قویونلوها و قزلباشیه (صفویان) بود. پس از جنگهای صفوی-عثمانی در سالهای ١٥١٤،
١٥٣٤، ١٥٧٨ این ناحیه به کنترل قطعی عثمانی در آمد. منطقهی مزبور در قرون ١٨ و ١٩
محل تنازع و جنگهای بیشمار بین امپراتوریهای عثمانی و روسیه برای حاکمیت بر آن شد.
در جنگهای روس-تورک سال ١٨٢٨-١٨٢٩ به اشغال روسیه در آمد. در جنگهای تورک-روس
سالهای ١٨٧٧-١٨٧٨ طبق «عهدنامهی آیا استفانوس» به عنوان تضمینات جنگ که امپراتوری
عثمانی میباید پرداخت مینمود، به همراه بایئزیت و دوبروجا رسماً به روسها واگذار
شد. در ادامهی پرداخت تضمینات جنگ، «عهدنامهی برلین» مناطق اولتو، اولور، شاوسات
(همه از ولایات قارس و آرداهان)، آرتوین و بورچکا، و در خارج مرزهای کنونی تورکیه مناطق
آجارا و چوروک سو را نیز به روسها واگذار کرد.
در
تحت اشغال روسها و با تشکیل اوبلاست (فرمانداری نظامی روس)، منطقهی مزبور از سوی
حاکمیت روسیهی تزاری در معرض سیاستهای تورکزدائی و پاکسازی قومی شدید قرار
گرفت. در ظرف سه سال، تنها در ناحیهی قارس ١٢٠ هزار تن از مسلمانان -عمدتاً تورک-
به آناتولی رانده شدهاند. در تمام سرشماریهای انجام گرفته توسط مقامات روس، تورکهای
منطقه – به منظور کم نشان دادن جمعیت آنها و زیاد نشان دادن ارمنیان- به صورت
گروههای جداگانهی قومی («تورک»، «قاراپاپاق»، «تورکمان»، «تاتار» (آزربايجاني)، «ايراني»
(تورکهاي مهاجر از ايران)) نشان داده شد. در سال ١٨٥٥، مالکیت افراد بر زمین غیر
قانونی اعلام شد، تمام اراضی منطقه مصادره و به تملک تزار روسیه در آمد. تا سال
١٩١٥ اهالی تورک منطقه از سوی حکومت روسیه به شدت مورد تضییق و سرکوب قرار گرفت. سیاست
روسسازی در پیش گرفته شد. مسجدها و مدرسهها و رشدیهها تعطیل و ورود مطبوعات از عثمانی-تورکیه
ممنوع گردید. از صاحب مسلک شدن تورکها جلوگیری شد.
با
شروع آشفتگیهای داخلی روسیه در سال ١٩٠٥، ناآرامیها به جنوب قفقاز و شرق آناتولی
(و شمال غرب ایران) نیز سرایت کرد. اما به موازات آن، یک حرکت بیداری فرهنگی هم در
میان تودهی تورک مناطق مذکور پدیدار شد. در سال ١٩٠٩ «جمعیت نشر معارف اسلام» به
مرکزیت باکو، شعبهای را برای ترویج خواندن و نوشتن به تورکی، همچنین نشریهای تورکی
به نام «یئنگی خورشید» در قارس ایجاد کرد. با وقوع انقلاب در روسیه در سال ١٩١٧ و
خارج شدن وی در سالهای پایانی از جنگ جهانی اول، طبق «معاهدهی برست-لیتووسک» ٣
مارس ١٩١٨، که یک پیروزی برای عثمانی بود- روسیه مجبور به تخلیهی کلیهی مناطق
اشغالی خود پس از سال ١٩١٤ گردید و تعیین سرنوشت الویهی ثلاثه به رفرندام سپرده
شد. اما دولت روسیه تا زمان تخلیه به متشکل و مسلح کردن نیروهای مسیحی ارمنی و گرجی
منطقه اقدام نمود و از قتل عام کردن تورکان این مناطق و نیز مناطق مجاور قارس، ارزروم
و ارزینجان توسط ارمنیان به هیچ وجهی جلوگیری نکرد. پس از تخلیهی روسیه، اردوی
عثمانی طبق عهدنامه، در تاریخ ٢٦ آوریل ١٩١٨ وارد منطقه شد و تا باتوم پیشروی کرد.
بدین ترتیب راه عثمانی از یک سو به تبریز، از سوی دیگر به باکو گشوده شد. در نخستین
رفرندام انجام شده در ١٤ جولای ١٩١٨ اهالی الویهی ثلاثه داوطلبانه رای به الحاق و
پیوستن به تورکیه دادند. این رای مردم مورد ناراحتی بلشویکها-روسها، ارمنیها و
گرجیها قرار گرفت. در تاریخ ١٥ آگوست ١٩١٨ محمت چهارم امپراتور عثمانی، رسماً با
تقاضای مردم برای الحاق به امپراتوری عثمانی موافقت نمود. پس از آن عثمانی به سرعت
به ایجاد موسسات دولتی در این ناحیه اقدام نمود.
در پایان جنگ جهانی اول با امضای «پیمان مندروس»
در تاریخ ٣٠ اکتبر ١٩١٨، و با فشار انگلیسها دولت عثمانی مجبور به ترک
ناحیهی قفقاز جنوبی و تخلیهی الویهی ثلاثه و شمال غرب ایران شد. این امر باعث
ناراحتی یک و نیم میلیون تورک ناحیه گردید. چرا که اشغال منطقه توسط ارتش انگلیس
پس از تخلیهی اردوی عثمانی قطعی بود. اما «یعقوب شوقی پاشا» فرماندهی
اردوی نهم در ناحیهی قارس، این عقبنشینی را به مدت دو ماه به تعویق انداخت. علت این امر، شناختن
زمان برای اهالی بومی تورک برای ایجاد یک تشکل حکومتی بود. زیرا در غیر این صورت الویهی
ثلاثه یعنی نواحی قارس، باتوم و آرداهان به هدفی بیدفاع در مقابل اشغال جمهوری دمکراتیک
ارمنستان در میآمد. وی و «حیلمی اوران» مامور فوق العادهی عثمانی در
قارس شروع به متشکل نمودن تورکها کردند. در نهایت ارتش امپراتوری عثمانی در تاریخ
٤ دسامبر ١٩١٨ نیروهای خود را به مرزهای سال ١٨٧٧ با روسیه عقب کشید.
پس از ایجاد حاکمیت سئیم توسط
شوراهای آزربایجان، گرجستان و ارمنستان، به علت برتریت نظامی ارمنیان، آنها دست
بالا را در ادارهی امور قفقاز بدست آوردند. قارس و حوالی آن نیز به حاکمیت یک والی
نظامی ارمنی سپرده شد. داشناکهای ارمنی در این میان، به پاکسازی قومی در این
منطقه پرداخته، توسط دستههای انتقام هر روز به ظلم و سرکوب خود، سیاست ترور و
فراری دادن تورکها از منطقه میافزودند. از سوی دیگر آنها در صدد جا دادن مهاجرین
ارمنی پس از جریان تهجیر سال ١٩١٥ در این منطقه بودند.
حکومت موقت ملی جنوب غرب قفقاز (١٨-ژانويه-١٩١٩، ١٣-آوريل-١٩١٩)
در
چنین اوضاعی بود که تورکان ناحیه به مجادلهی حریت و استقلال خود آغاز و به سرعت
شروع به متشکل شدن کردند. سنتهای تشکیلاتی و سازماندهی در قارس،
ریشه در سنن تشکیلاتیابی مسلمانان روسیه داشت. («ذکریا آجارسکی»، پس از اصلاحات و
رفرمها در مسیر دمکراتیزاسیون توسط تزار روسیه در سل ١٩٠٦، به نمایندگی از قارس،
در دومای اول انتخاب شده بود).
در تاریخ ٢٩ اکتبر ١٩١٨ یک روز قبل از امضای پیمان متارکهی
مندروس «حکومت موقت آخیسقا» در آخیسقا و آخیل کلهک به مرکزیت آخیسقا و به ریاست «عمر
فاییق بیگ»، در ٣ نوامبر «حکومت تورک آراس» به پایتختی ایغدیر و به ریاست «امیر بیگ
اکبرزاده» و در ٥ نوامبر «شورای اسلامی قارس» (٥-١١-١٩١٨، ١٧-١-١٩١٩) به ریاست «امین
آغا بورچالی» (کپهنهکچی امین آغا) و «پیر اوغلو فخرالدین» به پایتختی قارس تشکیل
شد. این تشکلها به موازات تشکیل «جمعیت اسلام» باکو و «کمیتهی اسلام» در اوچ لیوا
و آخیسقا بودند.
ریاست
جمهوری «حکومت تورک آراس» را «جعفرقلی خان» بر عهده داشت. پایتخت این جمهوری شهر
ناخجیوان و اراضی آن حدود ١٦٠٠٠ کیلومتر مربع و جمعیت آن بالغ بر یک میلیون نفر
بود. قلمروی آن شامل شرور-دارالاگز، اوردوبات، اولوخانلی، ودی باسار، کمهرلی، مگری،
... بود. این حکومت از روز تشکیل آن، در معرض تهاجم و قتل عامها توسط ارمنیان قرار
گرفت. («سرور آتابکی»، فرمانده نیروهای مسلح جمهوری تورک قارس بود. او با نیروهای
گرجی که به پارلمان در آخیسقا حمله کرده بودند جنگید. پس از متلاشی شدن جمهوریت
همچنان نمایندگی جمهوری در دیگر کشورها را برعهده داشت).
در ١٥ نوامبر ١٩١٨، «کنگرهی اول قارس» با شرکت بزرگان الویهی ثلاثه برگزار
شد و «هئیت موقت» هشت نفره را انتخاب کرد. در ٣٠ نوامبر ١٩١٨، دومین کنگره قارس «کنگرهی
بزرگ شورای اسلام قارس» با شرکت ٦٠ نماینده از مناطق تورکنشین و مسلماننشین مذکور
تشکیل شد. در این کنگره سه حکومت آراس، آخیسقا و قارس ادغام و تحت نام «مرکز عمومی
شورای اسلامی ملی قارس» متحد شدند (علی رغم آنکه نام این شورا، شورای اسلام بود،
رومها و روسهای بومی نیز در آن عضویت داشتند). ریاست این مرکز را «ابراهیم بیگ
جهانگیرزاده» بر عهده داشت. در دسامبر ١٩١٨ با شرکت ٢ میلیون زن و مرد، انتخابات آزاد
برای تعیین نمایندگان پارلمان با رای مخفی در قارس، باتوم، سورمهلی و پیرامون آنها
انجام شد.
در تاریخ ٣-٥ ژانویه ١٩١٩ «کنگرهی آرداهان» به ریاست «دکتر
اسد اوقتای بیگ» در قارس تشکیل شد و اقدام به انتخاب نمایندگانی برای تاسیس حاکمیت
جدید کرد. نمایندگانی از «اتحاد و ترقی» و «تشکیلات مخصوصه» نیز در کنگره آرداهان
(هشت نفر) شرکت کرده بودند. در تاریخ ١٧-١٨ ژانویه ١٩١٩ «کنگرهی قارس» با شرکت ١٣١
نفر تشکیل شد. در این کنگره نام «مرکز عمومی شورای اسلامی ملی قارس» به «حکومت
موقت ملی جنوب غرب قفقاز» تغییر یافت. «جهانگیر اوغلو ابراهیم آیدین بیگ» به ریاست
این حکومت آورده شد. در تاریخ ١ مارس ١٩١٩ مجلس ٦٠ نفری که با انتخابات آزاد انتخاب شده بودند
شروع به کار کرد. با پیوستن نمایندگان آخیسقا به مجلس، تعداد کل
نمایندگان از ٦٠ به ٧٠ افزایش یافت.
با
آغاز ماه دسامبر، انگلیسها به اشغال قفقاز شروع کرده و به منظور از بین بردن «حکومت
موقت ملی جنوب غرب قفقاز» از نیروهای مسلح ارمنی و گرجی حمایت نمودند. «حکومت موقت
ملی جنوب غرب قفقاز»، از یک طرف در مقابل تهاجمات ارمنیها و گرجیها و فشارها و
تهدیدهای انگلیس مقاومت کرد. از طرف دیگر، با افزایش فشارها بر روی حکومت از سوی
انگلیسها، در تاریخ ٢٥ مارس ١٩١٩ مجلس، نام حکومت موقت ملی قفقاز جنوب غربی
را به «حکومت جمهوری قفقاز جنوب غربی» تغییر داد و اعلام استقلال کامل کرد. این
جمهوری، علاوه بر الویهی ثلاثه، مناطق آرتوین، آجارا، آخیل کلهک، آخیسقا، گومرو،
ساریقامیش، ناخجیوان، اوردوبات و ایغدیر را نیز در قلمروی خود شمرد. اما داوطلبانه
ناحیهی زنگهزور را به آزربایجان واگذار کرد. «حکومت جهموری قفقاز جنوب غربی»، با اعلام وجود ملی و
استقلال خود به جهانیان، اقدام به شناساندن خود به جهان خارج و در راس آنها دولتهای
عثمانی و بریتانیا نمود. به همین منظور دو نماینده به کنفرانس صلح پاریس فرستاد. حکومت
در این اقدام خود، به «اصول ویلسون» مبنی بر حق تعیین سرنوشت ملل توسط خود آنها
اعتماد کامل داشت (اما این حق، از سوی دول مسیحی-اروپائی از آنجائیکه موضوع بحث
ملت تورک بود، محکوم به ماندن بر روی کاغذ شد).
مشخصات دولت:
«حکومت موقت ملی جنوب غرب قفقاز»، قانون اساسیای مرکب از
١٨ ماده و یک پرچم ملی هلال ماه-ستارهدار بر زمینهی سبز و قرمز را قبول نمود.
زبان رسمی خود را تورکی اعلام کرد. ارگان رسمی این دولت، «صدا-ی ملت» بود. با
تشکیل «حکومت ملی جنوب غرب قفقاز»، ارتش ٨٠٠٠ نفره ایجاد شد. حکومت قارس برای تحکیم
استقلال خود، نمایندگانی را به کنفرانس پاریس فرستاد و تقاضای شناسائی رسمی شد. با
برخی دولتها برای شناخته شدن تماس گرفت. جمعیت کل جمهوری ١٧٣٨٠٠٠ نفر، مرکب از
١٥٣٤٨٢٤ نفر مسلمان و ٢٢٧٣٢٤ نفر مسیحی بود.
رئیس جمهور «جهانگیرزاده ابراهیم بیگ» و رئیس پارلمان «دکتر اسد
بیگ» (اهل چیلدیر) بود. هئیت وزاری «حکومت موقت ملی جنوب غرب
قفقاز» مرکب از ١٢ وزیر و پارلمان آن دارای ١٣١ نماینده انتخاب شده با رای مستقیم
مردم بود: جهانگیرزاده عزیز بیگ (وزیر عدالت)، جهانگیرزاده حسن بیگ خان (وزیر
دفاع)، استفانی وافییادئس (وزیر خدمات اجتماعی، عضو روم شورا)، یوسوفاوغلو یوسوف
بیگ (وزیر اعاشه)، علیرضا بیگ (وزیر داخله، اهل کاغیزمان)، پیراوغلو فخرالدین بیگ (وزیر
خارجه، اهل دیورییی)، محمد بیگ سولطانزاده (وزیر مالیه)، احمد بیگ قاضییف (وزیر
راه)، موللا وئلام (وزیر کشاورزی، تاجر)، عباسعلی بیگ علیبکوف (وزیر عدالت)، دکتر
موقانلینسکی (وزیر امنیت اجتماعی)، آندریانوف (وزیر آموزش).
از دیگر مقامات جمهوری جنوب غرب قفقاز: علی بیگزاده محمد بیگ (والی قارس)، محمداوغلو
موخلیص بیگ (مدیر کل پست و تلگراف و تلفن)، ماتوئی رادژینسکی (عضو روس شورا)، موسا
صالح بیگ (مدیر پلیس)، پاولو جاموسئو (عضو روم شورا)، توحیدالدین مامیلاوغلو (مدیر
امنیت، یک قزاق اهل اورئنبورگ).
سقوط
تا
ایجاد این حکومت در ناحیهی آخیسقا و آخیل کلهک بین تورکها و گرجیها درگیریهائی
رخ میداد و مسیحیان به دهات تورک حمله نموده آنها را غارت میکردند. با تشکیل حکومت
جنوب غرب قفقاز، تورکهای منطقه توانستند به طور بهتری از خود در
مقابل قتل عامهائی که ارمنیان و گرجیان میکردند مقاومت نمایند. در ژانویه ١٩١٩ نیروهای
ارمنی و گرجی با وساطت انگلستان به جنگ بین خود پایان دادند. پس از آن ارمنیان
همچنان به حمله به شرور و ناخجیوان ادامه دادند. تا آوریل ١٩١٩ در آخیسقا ١١ روستا
و ٧ مسجد، در پوسوف ١٠ روستا و ٤ مسجد و در آرداهان یک روستا توسط گرجیها ویران شده بود. پس از گشایش
پارلمان در اول مه، حکومت قارس که بر علیه تلاشهای ارمنیان برای اشغال ناخجیوان و
جنوب ایروان مقاومت میکرد، اما نتوانسته بود کاملاً از قتل عام تودههای تورک
توسط نیروهای ارمنی جلوگیری کند، به عنوان یک تدبیر بازدارنده، از عبور و اسکان ارمنیان
به غرب آرپاچای جلوگیری کرد. این عمل باعث شد انگلستان به حکومت جنوب غرب قفقاز یک
نوت شدید الحن بدهد و خواستار شود ارمنیان بدون کوچکترین مانعتراشی در قارس اسکان
داده شوند. انگلستان همچنین خواستار عدم کاربرد نام «حکومت جنوب غرب قفقاز»، عدم
دخالت وی در نواحی باتوم و ناخجیوان، و محدود نمودن فعالیتش به قارس شد. بدنبال این
نوت، حکومت قارس خبری به مناطق ارسال کرد و امر به تمرد و مقاومت در مقابل انگلیس
داد.
پس
از آنکه انگلیسها نتوانستند به خواستهای خود دست یابند، طرحی را به فرماندهی «ژنرال
میلنه» و «ژنرال تامسین» (فرمانده نیروهای اشغال در قفقاز) برای ساقط کردن حکومت
جنوب غرب قفقاز ریختند. بدین منظور نیروهای انگلیس مستقر در قارس، ناخجیوان و بورچالی
را به حرکت در آوردند. در ١٤ ژانویه ١٩١٩ فرماندهی لشکر ١٤
انگلیس، «ژنرال تامسین» با قطار به قارس آمد که منطقه را به ارمنیان تحویل دهد. هئیتی
دیپلماتیک از مقامات حکومت جنوب غرب قفقاز از او استقبال کرد. از اعضای مرکز شورای
ملی، «مامیلاوغلو» (مامیلوف) و «توحیدالدین بیگ» اعلام کردند آنها اصول ویلسن
انگلیسها را پذیرفتهاند و بدین سبب خواستار نشان دادن احترام از سوی مقامات انگلیسی
به ایشان شدند. آنها همچنین اعلام کردند طبق اسناد رسمی در سال ١٩١٤ درصد جعمیت
ارمنی در ولایت قارس ١٤ ٪ بوده و بدین سبب هرگز این اقلیت ارمنی نمیتواند بر اکثریت
تورک اعمال حاکمیت نماید. به سبب این تقاضاها و نیز موفقیتهای حکومت ملی جنوب غرب
قفقاز در درگیریهای مسلحانه بر علیه نیروهای ارمنی و گرجی، فرماندهی انگلیسی که
در ضمن فرماندهی نیروهای انگلیس در قفقاز بود، مجبور به شناختن دوفاکتوی حکومت
قارس گردید.
علی
رغم این، انگلیسها مطلقاً و تحت هیچگونه شرایطی قصد واگذاری منطقه به تورکها را
نداشتند. نیروهای انگلیس در منطقه در تاریخ ١٢ آوریل ١٩١٩ شهر
قارس، مرکز
دولت و پارلمان را به اشغال خود در آوردند و پارلمان را فسخ
کردند. سپس رئیس جمهور، هئیت دولت و اعضای مجلس را بازداشت و نخست
به باتوم و سپس به جزیره مالتا تبعید نمودند و بدین ترتیب به عمر این حکومت پایان دادند. پس از ساقط کردن حکومت انتخابی مردم،
فرماندهی انگلیسی، «دئوئی» چنین گفت: «شورای قارس و حکومت جنوب غربی قفقاز سقوط کرده
است. سبب آن، عدم اطاعت از اوامر حکومت انگلیس مبنی بر تحویل حبوبات ساری قامیش به
گومرو و عدم قبول ارمنیان به قارس است. اکنون مجلس جدید پنج نفرهای تاسیس خواهیم کرد
که تحت امر انگلیسها خواهد بود». انگلیسها یک کمیتهی دستنشاندهی
پنج نفره طرفدار
اسکان ارمنیان در منطقه را به اقتدار آوردند و قارس را به
ارمنیان تسلیم نمودند. متعاقب آن، مناطق قارس، ساری قامیش، کاغیزمان، ناخجیوان به کمک انگلیسها
توسط نیروهای ارمنی اشغال شد. انگلیسها پس از تقسیم منطقه بین ارمنیان و گرجیان در
سال ١٩٢٠ آن را ترک نمودند. این منطقه تا ورود نیروهای تورک به
فرماندهی «کاظیم قارابکیر پاشا»، به مدت یک سال و نیم تحت اشغال نیروهای ارمنی باقی
ماند.
پس از سقوط
تورکهای
منطقه پس از سقوط «حکومت ملی جنوب غرب قفقاز» همچنان به مقاومت در برابر نیروهای
اشغالگر ارمنی و گرجی ادامه دادند و تشکیلات متعدد مقاومت ایجاد کردند. از جمله: «حکومت
شاهتاختی» به رهبری «چنگیز بیگ»، «شورای قولپ» به ریاست «شامیل بیگ» در قولپ، «حکومت
موقت اولتو» به ریاست «طاهیر بیگزاده یوسوف بیگ» در اولتو، «حکومت اورتا قالا» (کاغیزمان)
به رهبری «علیریضا بیگ»،... این شوراهای ملی تشکیل شده در شرق آناتولی، از اشغال
این منطقه توسط نیروهای ارمنی و گرجی، به بهای جانهای خود جلوگیری نمودند. هر چند پارتیزانهای
شورای ملی که بر علیه نیروهای ارمنی و گرجی میجنگیدند، در واقع قوای ملی (به رهبری
مصطفی کمال پاشا در آناتولی) در شرق را نمایندگی میکردند. اما در این مبارزه از هیچ
کس امر و فرمان نمیگرفتند، بلکه مدافعهی وطن را برای خود یک مسالهی ناموس و شرف
تلقی میکردند.
مراجعت نمايندگان الويهی ثلاثه به کنگرهی ارزروم
«کنگرهی
ارزروم» که در تاریخ ٢٣ جولای ١٩١٩ تشکیل شد، اصل آزادسازی الویهی ثلاثه از اشغال
ارمنی و گرجیها را تصویب نمود. در «کنگرهی سیواس» به تاریخ ٤-١١ سپتامبر، الویهی
ثلاثه رسماً داخل در مرزهای تورکیه شمرده شد. (مصوبات کنگرههای ارزروم و سیواس،
در تنظیم متن میثاق ملی به تاریخ ٢٨ ژانویه ١٩٢٠ اساس گرفته شدند). پیش از کنگرهی
ارزروم؛ نمایندگان الویهی ثلاثه در قالب هیتی به رئیس کنگره «مصطفی کمال پاشا» مراجعت
و خواستار شرکت در کنگره به عنوان نمایندگان الویهی ثلاثه شدند. «فخرالدین بیگ»
در خاطرات خود مینویسد: «یکی دو روز قبل از کنگرهی ارزروم، مصطفی کمال پاشا مرا
نزد خود خواند و گفت: .... هیچ ناراحت نشوید. سرنوشت ما هم به سرنوشت شما بستگی
دارد. مبارزهی شما مبارزهی ماست. انگلیسها در اینجا نمیتوانند هیچکدام از ما را
دستگیر کنند. متین باشید. به پاهایمان چارق پوشیده تا لحظهی آخر در سر کوهها به
مبارزه ادامه و مملکت را نجات خواهیم داد».
متن
مراجعتنامهی نمایندگان الویهی ثلاثه به کنگرهی ارزروم: به تاریخ ١٩ جولای
١٩١٩:[2]
به
حضور عالی ریاست کنگرهی ولایت سنیه
حضرت
عالیجناب رئیس:
الویهی
ثلاثه، جزئی جداناپذیر از ولایات سنیه بوده است. در نتیجهی اعتقادی که از این تثبیت
نجیبانه حاصل میشود، ما برادران شما نیز خواهان آن هستیم با فرزندان نجیب تورکیهی
عزیز در کنار رزمشان قرار بگیریم. فاجعهای که خواهد آمد، نه بر علیه ما و نه بر
علیه شما، بلکه بر علیه همهی ماست. ما تصمیم گرفتهایم در روزی که ضروری است، با
شما برادرانمان در یک صف جنگ جان ببازیم و قصد صرف نظر کردن از این نیتمان را نداریم.
هنوز حقوق ما که از طرف اروپا و مخصوصاً انگلستان به سبب رفتارهای متعصبانهاش ضایع
شدهاند، در وضعیت غیرقابل تلافی نیستند. به همین سبب است که ما برادران شما، برای
دفاع از حقوقمان (و شرکت) در کنگرهی بزرگی که منعقد خواهد شد، نمایندگان صلاحیتدار
را -«فخرالدین بیگ» وزیر خارجهی سابق حکومت قفقاز جنوب غربی و «راسیم بیگ» از
اشراف آرداهان و اعضای شورای ملی- انتخاب نمودیم. با تقدیم احتراماتمان، قبول این
اعتمادنامه را به عنوان یک وثیقهی کافی خواهشمندیم.
١٩
جولای ١٩١٩
امضاها:
«محمد علی»، رئیس شورای ملی آرداهان، از اشراف آرداهان؛ «عبدالله آقازاده کامیل»،
از اعضای شورای ملی آرداهان؛ «بحری»، از روسای عشایر آرداهان؛ «محمت»، از روسای
عشایر آرداهان؛ «دکتر اسد»، رئیس شورای ملی قارس، از اشراف چیلدیر؛ «حاجی حمیدزاده
حافیظ»، از اعضای شورای ملی آرداهان؛ «حاجی نبیزاده کامیل»، از اعضای شورای ملی
آرداهان
الحاق به تورکيه
الویهی
ثلاثه از سال ١٩١٩ -١٩٢٠ از سوی نیروهای ارمنی و گرجی در معرض قتل عامها قرار
گرفت. در سال ١٩١٩ نیروهای ارمنی قلمروی «جمهوری تورک آراس» را در جنگ آراس به
اشغال در آورده، اراضی آن را به ارمنستان الحاق کردند. با ایجاد اتحاد شوروی، دولت
جدیدالتاسیس آزربایجان بر این ناحیه حاکم شد. در تاریخ ٢٣ آوریل ١٩٢٠، با گشایش
مجلس شورای ملی تورکیه، «حکومت شورای ملی اولتو»، در تاریخ ١٧ مه ١٩٢٠ داوطلبانه
با آنکارا یکی شد. سپس نمایندگان باتوم به آنکارا آمده و به مجلس پیوستند. در جولای
١٩٢٠ باتوم و آرتوین به اشغال نیروهای گرجی در آمد. پس از دادن نوت تورکیه به
گرجستان، آرداهان، آرتوین و باتوم به تورکیه واگذار شد. در ٢٤ سپتامبر ١٩٢٠ نیروهای
ارمنی از مرز باردیز گذشته و پیشروی کردند. نیروهای تورک به تعرض مقابل دست زدند و
تا تاریخ ٢٧ نوامبر ١٩٢٠ فرماندهی جبهه شرق، «کاظیم کارابکیر پاشا»، قارس، ساری
قامیش، گؤله، آرداهان و گومرو را از اشغال ارمنی رها ساخته، به تورکیه باز گرداند.
بدین ترتیب قتل عامها متوقف شد.
با
امضای قراردادهای گومرو، آنکارا و مسکو در سالهای ١٩٢٠ و ١٩٢١ حکومت جدید تورکیه
از سوی اتحاد شوروی شناخته شد و الویهی ثلاثه از اشغال خارج گردید. در مقابل،
باتوم، آخیسقا، آخیل کلهک و آجارا به روسیه واگذار شد.
اعلانيهی استقلال حکومت موقت قفقاز جنوب غربی (پروتوکول شمارهی ١ جلسه
شورای اسلامی ملی، دسامبر ١٩١٨، قارس)
انقلاب
کبیر روسیه به نظام سلطنتی که تا آن زمان توانسته بود به حیات خود ادامه دهد پایان
بخشید. و بدین ترتیب بخش جنوب غربی قفقاز که تنها مانده بود، مجبور شد امر تعیین
سرنوشت خود را عهدهدار شود. جنوب غرب قفقاز در تاریخ اکتبر ١٩١٧ بر اساس تصمیم «دومین
حکومت موقت روسیه» که در تاریخ اکتبر ١٩١٧ تشکیل شد و حق تعیین سرنوشت همهی ملل
خرد و بزرگ روسیه را به رسمیت شناخت، اقدام به ایجاد ارگانهای حکومتی ضرور کرد. ما
نمایندگان مردم که از طرف مردم ناحیههای آخیل کلهک، آخیسقا، شرور، ناخجیوان،
سورمهلی از ولایتهای قارس و باتوم و نواحی جنوب غربی ایروان انتخاب شدهایم، با
عقبنشینی اردوهای عثمانی از خاکمان، تاسیس «جمهوری دمکراتیک جنوب غرب قفقاز» را
به همهی جهانیان اعلام میکنیم. اراضی این حکومت، ولایات قارس و باتوم در جنوب
غربی قفقاز، ناحیههای آخیسقا، آخیل کلهک، شرور، ناخجیوان، سورمهلی و نواحی جنوب
غربی ایروان را در بر میگیرد. بدین مناسبت، شورای ملی اکنون در حضور همه، این تصمیمات
را اتخاذ کرده است:
١-«جمهوری
دمکراتیک جنوب غرب قفقاز»، تلاش خواهد کرد با همهی دولتها و مخصوصاً جمهوریهای
همسایه در قفقاز رابطهی حسنهی همسایگی برقرار کند.
٢-در
صورت رخ دادن یک درگیری بین المللی، «جمهوری دمکراتیک قفقاز جنوب غربی»، تا مدتی که
به منافعاش لطمهای وارد نیاید، بیطرفی خود را حفظ خواهد کرد.
٣-همهی
شهروندان «جمهوری دمکراتیک قفقاز جنوبی»، فارغ از ملیت، دین، مذهب و وضعیت اجتماعیشان،
در داخل مرزهای جمهوری، از حقوق شهروندی و سیاسی یکسانی برخوردار خواهند بود.
توضیح:
در نتیجهی تنش ایجاد شده در روابط متقابل بین ارمنیها و مسلمانان، درگیریهای
خونینی که دهشت آنها هنوز باقی است رخ دادهاند. به منظور عدم تکرار این فجایع، تا
حل این معضل در «کنفرانس صلح پاریس» که منعقد خواهد شد، شورای ملی، اسکان ارمنیان
در ولایت قارس، و نواحی شرور، ناخجیوان، سورمهلی و جنوب شرق ایروان را موقتاً
ممنوع اعلام کرده است. در مناطق مذکور، حتی یک روستا وجود ندارد که مملو از
مسلمانان پناهنده و فرار کرده از اراضی جمهوریهای ارمنستان و گرجستان نبوده باشند
(در داخل مرزهای ارمنستان ٤٨٢ روستای مسلماننشین وجود دارند که به اشغال ارمنیان
در آمدهاند. در داخل مرزهای «جمهوری دمکراتیک جنوب غرب قفقاز» ٨٢ روستای ارمنی
تحت اشغال مسلمانان وجود دارد).
٤-پس
از این، سرنوشت «جمهوری جنوب غرب قفقاز» با سرنوشت جمهوریهای قفقاز شمالی اقربا یکی
خواهد بود. به عنوان عضوی از خانوادهی دولتهای مسلمان قفقاز، در صورتی که یک روسیهی
متحد تاسیس شود، موضع ما نسبت به آن بر اساس تطابقی که با دیگر ملتهای مسلمان
قفقاز حاصل خواهد شد، تعیین میشود.
نمایندگان
ما برای حل این مشکل در «کنفرانس صلح» و «کنفرانس استانبول»، به همراه نمایندان
ملل مسلمان قفقاز، دارای صلاحیت خواهند بود. تا تشکیل مجلس، در راس «جمهوری دمکراتیک
جنوب غرب قفقاز»، «شورای ملی» که دارای نمایندگانی از اقلیتهای ملی روس، روم و
مولوکان نیز میباشد، قرار خواهد داشت. «حکومت موقت» در مقابل «شورای ملی»، مسئول
خواهد بود.
قانون اساسی ١٨ مادهای جمهوری قارس-حکومت موقت قفقاز جنوب غربی:
١-نام
حکومت، «(حکومت) قفقاز جنوب غربی» است.
٢-«حکومت
قفقاز جنوب غربی»، قلمروی خود را از باتوم تا ناخجیوان تعیین کرده، حفظ مرزهای این
حکومت را تا وصول به صلح عملاً بر عهده خویش گرفته است.
٣-حکومت،
مرکز خود را قارس، و پرچم رسمیاش را سه رنگ حاوی هلال ماه-ستارهی دولت تورک قبول
نموده است.
٤-زبان
رسمی در قلمروی «حکومت قفقاز جنوب غربی»، تورکی است. معاملات رسمی وغیررسمی و همهی
تدریسات و مخابرات به زبان تورکی خواهند بود.
٥-برای
انتخاب نمایندگان مجلس مبعوثان، هر شهروند ١٨ سال به بالا از حق رای دادن برخوردار
است. هر ١٠٠٠٠ نفر یک نماینده در «مجلس مبعوثان» خواهند داشت.
٦-در
هر ولایت و قصبه، «شورای ملی» شعباتی را احداث و برای فعالیتشان از هرگونه مساعدت
مردممان برخوردار خواهد شد.
٧-از
هرگونه رفتاری که (ملت) تورک و حکومت تورکیه را آزرده سازد، به صورت قطعی اجتناب
خواهد شد.
٨-برای
تامین ارتباط با دولت تورکیه، همواره یک هئیت نمایندگی وجود خواهد داشت. نهادها و
شعبههای نظامی عمومی، در چهارچوب اصولی که دولت تورکیه پذیرفته، تشکیل خواهند شد.
٩-در
خصوص تشکیلات غیر نظامیمان نیز، اصول ذکر شده در مادهی ٨ عیناً قبول میشوند.
١٠-«حکومت
جنوب غرب قفقاز»، همزیستی دائمی دوستانه با حکومتهای همسایه را، به عنوان دستور
العمل خود قبول خواهد کرد. پس از انتخاب نمایندگان مجلس مبعوثان، در این خصوص،
قانون جداگانهای به تصویب خواهد رسید.
١١-در
صورتی که دولتهای اروپا، در صدد انتزاع کل منطقهی شرقی آناتولی، شامل «ولایات ستیه»
(سیواس، ارزروم، وان، بیتلیس، آلازیغ، دیاربکر) و تحویل آنها به دولت دیگری برآیند،
حکومتمان، جدا شدن از تورکیه را قطعیاً قبول نخواهد کرد.
١٢-
حقوق اقلیتها محافظه خواهد شد.
١٣-به
معابد دینی بین مسلمانان احترام گذارده خواهد شد. برای توحید آئینهای دینی
(اختلافات سنی و شیعه) در آینده، کوشش خواهد شد.
١٤-
حداکثر تلاش برای انجام انتخاباتی بر اساس دمکراسی، بیطرفانه و بدون اعمال نفوذ و
به گونهای که شایستهشان و شرف تورک باشد، مبذول خواهد شد.
١٥-عزل
و نصب والیها و فرماندهان نظامی با تصمیم مجلس خواهد بود.
١٦-«شورای
ملی»، پس از انتخاب نمایندگان مجلس مبعوثان، دارای حق انجام تغییراتی در برخی از
مواد قوانین میباشد.
١٧-حداقل
سن برای نمایندگی مجلس مبعوثان، ٢٥ سال است.
١٨-
هیئت وزراء و رئیس حکومت، مامور اجرای این قانوناند.
در بارهی قانون اساسی جمهوری قارس
-قانون
اساسی «حکومت موقت قفقاز جنوب غربی»، توسط یک قاضی تورک اهل ایروان
به نام «روانلی آغابابا بیگاوغلو عابباسعلی بیگ» که برای اینکار از سوی «شورای
قارس» تعین شده بود و با استفاده از نظرات «گنج آقازاده عونی بیگ» (اولاش) و «اولتولو
سامی بیگ» حاضر گشت.
-این
قانون اساسی در «کنگرهی بزرگ قارس» به بحث گذاشته شد و تصویب گردید.
-این
قانون اساسی زبان ما را «تورکی» نامیده است.
-در این قانون اساسی، برای اولین بار نام «تورکیه» بکار
رفته است.
-این قانون اساسی، نخستین قانون اساسی سیویل در تاریخ تورکیه
است.
-نام
قانون اساسی تورکیه که در تاریخ ١٩٢١ تصویب شد، «قانون تشکیلات اساسیه» بود (تشکیلات-ی
اساسییه قانونو)؛ نام قانون اساسی جمهوری قارس هم که در تاریخ ١٩ مارس ١٩١٩ تصویب
شده است، «تشکیلات اساسییه قانونو» بود. به عبارت دیگر این جمهوری نه تنها پیشگام
در تدوین قانون اساسی برای تورکیه – به لحاظ مضمون - بود، بلکه قانون اساسی تورکیه
نام خود را نیز از آن گرفته است.
-این
قانون اساسی، یک قانون اساسی سیویل و مدرن است. حقوق اقلیتها را به رسمیت میشناسد،
به تفاوت مذهب بین مسلمانان احترام میگذارد. به زنان حق رای برابر با مردان میدهد.
به هر کس که بالای ٢٥ سال باشد، اعم از زن و مرد، حق انتخاب شدن به عنوان نماینده
را میدهد.
اهميت «حکومت ملی جنوب غرب قفقاز» در تاريخ تورکيه
١-اهمیت «حکومت ملی جنوب غرب قفقاز» برای تورکان مشابه اهمیت
«کمون پاریس» برای کمونیستها است. این حکومت علی رغم آنکه مانند کمون پاریس صرفاً
دو ماه و نیم عمر کرد، اما به جهت قانون اساسی و کارکردش، نمونهای برای جمهوریت
گردید. به موسسین جمهوری تورکیه روحیه و نیرو و نشان داد که بر خرابههای یک
امپراتوری در حال فرو پاشش میتوان یک جمهوری قادر به حیات را آفرید.
٢-در
کنگرهها و مصوبات و قوانین «حکومت جنوب غرب قفقاز»، بسیاری از مفاهیم برای نخستین
بار بکار رفتهاند: از جمله قانون اساسی، شهروند، دمکراسی، تورکیه، دولت تورکیه، جمهوریت،
رئیس جمهور،....
٣-نام تورکیه به عنوان نام یک واحد سیاسی، سالها قبل از «دکتر
رضا نور»، از طرف «جمهوری قارس» بکار رفته است. به عبارت دیگر «جمهوری تورکیه»، اولین
جمهوری تورک در آناتولی نیست.
٤-این
جمهوری هم به لحاظ شکل دولت و هم درک دمکراسی، علی رغم شرایط بسیار پر اضطراب آن
دوران، با درک امروزین از دولت مدرن کاملاً همخوان است.
٥-این
دولت، نخستین نمونهی سیستم دمکراتیک مبتنی بر حکومت پارلمانی در داخل مرزهای تورکیه
است.
٦-علی
رغم آنکه رهبران «حکومت ملی جنوب غرب قفقاز» میدانستند امپریالیسم انگلیس
به حیاتشان پایان خواهد داد، آرمان تشکیل دولت و از دست ندادن امیدشان برای
استقلال و ایستادن آنها در مقابل امپریالیسم انگلیس حائز اهمیت تاریخی است.
اهميت جمهوری قارس در تاريخ ملت تورک ما
١-این
جمهوریت، سومین تشبث خلق تورک ما برای رهائی از استعمار و ادارهی امور خود در
قالب دولت ملی در آغاز قرن بیستم است. نخستین تشبت «جمهوری خلق آزربایجان» (٢٨ مه
١٩١٨- ٢٨ آوریل ١٩٢٠) در قفقاز جنوبی به رهبری «محمدامین رسولزاده»، دومین تشبث «حکومت
اتحاد» (نیمه مستقل- تحت الحمایه امپراتوری عثمانی- ٨ ژوئن ۱۹۱۸ - اول اکتبر ۱۹۱۸)
در شمال غرب ایران به رهبری «جمشیدخان سوباتایلی افشار ارومی» است.
٢-این جمهوری نام خلق ما را «تورک» و نام زبان ما را «تورکی» تثبیت
کرده است.
٣-این
جمهوری در بخشی از وطنمان که به لحاظ جغرافی آزربایجان نامیده نمیشد تشکیل شده
است؛ در نام خود کلمهی آزربایجان را ندارد، لزومی به آزربایجان نامیدن قلمروی خود
و یا دولت خود نیز ندیده است. به عبارت دیگر دارای فتیشیم آزربایجانی نیست. خود را
جمهوری ویا حکومت تورک، قفقاز جنوب غربی، ... نامیده است.
٤-این
جمهوری مرحلهای از روند بالغ شوندهی ادارهی امور خود خلق تورک، پس از اعلام
مختاریت و قبل از الحاق به تورکیه است. یعنی مصداق متغیر ادارهی امور خود را با
ذهنیتی پراگماتیست و واقعگرایانه، طبق شرایط تشخیص و تعیین کرده است و بر نوع خاصی
از آن چون مختاریت در ترکیب روسیهی تزاری، استقلال، الحاق به تورکیه،.... به
عنوان ایدهآلهائی مطلق و دگم ننگریسته است.
از تاريخ معاصرمان: حکومت موقت ملی قفقاز جنوب غربی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_9.html
[1] «الویهی ثلاثه» غیر از
«ولایات ثلاثه» (خوی، دیلمقان-سلماس و اورمیه) است. گرچه در آن دوره «ولایات
ثلاثه» (خوی، دیلمقان-سلماس و اورمیه) مانند «الویهی ثلاثه» (قارس، باتوم،
آرداهان) خواهان الحاق به عثمانی بودند. مقامات محلی عثمانی نیز- بدون اخذ اجازه از
استانبول- در پاسخ مثبت به خواست مردم، در این مناطق تذکره و پاسپورتهای عثمانی
صادر کرده و حتی به عنوان تبعه و قلمروی عثمانی به جمع آوری مالیات از آنها
پرداخته بودند. خود مردم تبریز، حتی تالش هم اندکی قبل از آن خواستار تبعیت و
الحاق به عثمانی شده بودند (اسناد خواست مردم اورمیه، سلماس، خوی، تبریز، تالش،
.... برای الحاق به عثمانی در سؤزوموز منتشر خواهند شد). همچنین مردم خوی برای
دفاع از شهرشان، تقاضایی رسمی به امپراتور عثمانی به عنوان خلیفهی اسلام ارسال
داشته بودند که مورد موافقت قرار گرفت و باعث اعزام اردویی از عثمانی به فرماندهی
احسان پاشا و نجات خوی و دفع تهاجم ارتش ارمنستان گردید. علاوه بر آن، اهالی سئلاو
سلماس و بسیاری دیگر از مناطق تورکنشین سنّی در ولایات سهگانه (خوی،
دیلمقان-سلماس، اورمیه) توسط نامهنگاری با مقامات عثمانی- تورکیه خواستار مهاجرت
به تورکیه شده بودند که مورد موافقت قرار گرفت.
[2] Vilâyât-ı Seniyye Kongresi Riyâset-i Huzur-ı Âlîsine
Reis Efendi Hazretleri;
Elviye-i Selâse Vilâyât-ı Seniye’nin ayrılmaz bir parçası olmuştur. Bu
telâkkiyi necibâneden doğan kanaatle biz kardeşleriniz de sevgili Türkiye’nin
öz ve necip evlâtlarıyla mücâhede de yan yana oturmayı istiyoruz. Gelecek
felâket bize, size değil hepimizedir. İcap ettiği gün siz kardeşlerimizle aynı
saf-ı harp üzerinde can vermek için karar vermişiz. Ve bu hissimizden
fedakârlık yapmak niyetinde değiliz. Avrupa’nın, özellikle İngilizlerin bizim
için reva gördükleri müteassıb hareketler yüzünden zayi edilen hukukumuz henüz
telâfi kabul etmez bir hâlde değildir, işte biz kardeşleriniz bu hukukumuzun,
inikad edecek büyük kongrede müdafaası için Cenûb-ı Garbı Kafkas Hükümeti sabık
Hariciye Nâzın Fahreddin Bey’le Ardahan eşrafından ve Milli Şûra azasından Rasim
Bey’i selâhiyyet-i lâzımeyi haiz murahhas sıfatıyla kongrede isbât-ı vücût
etmek üzere seçtik. Bu itimadnamenin kâfi bir vesika olarak kabul
buyurulmasını, ihtiramâtımızı ilâveten rica ederiz.
No comments:
Post a Comment