Monday, March 26, 2018

اعتقادات تورکان قیزیل‌باش اولیه

اعتقادات تورکان قیزیل‌باش اولیه

 

مئهران باهارلی

2002

سؤزوموز

 

یکی از معانی ضمنی «قیزیل‌باشی - قزلباشی» (در ایران اقلا تا قرون ١٨-١٧ و در تورکیه تا به امروز)، ادامه و حفظ فرهنگ، آداب و رسوم تورک ماقبل اسلام پس از پذیرش آن از طرف تورک‌های اوغوز غربی است. به اعتباری، گروه‌های تورک که امروزه بویژه در تورکیه قیزیل‌باش و یا به طور رسمی تورکان «علوی» نامیده می‌شوند کسانی هستند که فرهنگ تورک پیش از اسلام (تنگریسم، شامانیزم، آنیمیسم، ...) را به طور نسبی حفظ کرده و نسبت به دیگر گروه‌های اعتقادی تورک، بیشتر از همه به ریشه‌های تورکی خویش وفادار مانده‌اند. در آناتولی - بالکان، انسان قیزیل‌باش، تورکی است که به سختی از باورها، رسومات و فرهنگ تورکی پاس‌داری می‌کند. در این مناطق قیزیل‌باش‌های تورک با پذیرش اسلام بر خلاف اکثریت تورک‌های شهرنشین و تاجر، فرهنگ اولیه‌ی قومی خود را فراموش نکرده و عربیزه - فارسیزه نشدند.

البته این وضعیت در مورد ایران – افغانستان - جمهوری آزربایجان بر عکس است. در این مناطق قیزیل‌باش‌ها، به جز بخش کوچکی (تورکان علی اللهی)، نه تنها به شیعه‌ی امامی فارسی گرویده و در مقایسه با تورکان سنّی، به مراتب بیشتر ایرانیزه - فارسیزه شده و از فرهنگ تورک دور گشته‌اند، بلکه اغلب تغییر زبان داده و فارس شده‌اند. (در این مناطق در مقام مقایسه، عموماً تورکان سنّی بسیار بیشتر هویت و مظاهر و میراث فرهنگی تورک را محافظت کرده‌اند).

حتی قبل از آنکه نام قیزیل‌باش در قرن ١٥ میلادی رایج شود، فرهنگ و سبک زنده‌گی گروه‌های کوچنده و یا نیمه‌کوچنده و روستائی تورک با گروه‌هائی که در آینده قیزیل‌باش خوانده شدند به هیچ وجه متفاوت نبود. به تثبیت عبدالقادر اینان در کتاب «بازمانده‌های شامانیزم در تورکان مسلمان»[1] مسلمانی تورک‌های اوغوز غربی در آناتولی و آزربایجان قفقاز (ایضا ایران و تورک‌ایلی) قرن سیزده و چهارده میلادی صرفا عبارت بود از وضوء گرفتن از آب پاک و دو رکعت نماز خواندن، آن هم موقعی که در مخمصه‌ای گیر می‌کرده‌اند. اما در میان آن‌ها از عبادات واجب اسلامی، احکام اسلام متشرعه و فقاهتی دیگر، مانند روزه و زکات خبری نبود. زیرا تورکان مذکور پس از قبول اسلام هم رسومات و عادات تورکی پیش از اسلام خویش را حفظ کرده و ادامه داده‌اند. چنانچه در گونه‌ای متاخر از داستان‌های دده قورقوت تالیف شده در آسیای صغیر و قفقاز جنوبی (نسخه‌های درسدن و واتیکان)، برخی از سنن و عادات رفتاری تورکان قدیم از جمله تک‌همسری، باده‌نوشی (قیمیز)، مقدس شمردن ساز تورک (قوپوز)، دروغ نگفتن، آزادی و برابری اجتماعی و رفتاری زنان با مردان، نام بردن از پدیده‌های طبیعی به هنگام سوگند خوردن، ورزش‌ها و هنرهای رزمی چون راندن اسب و کشتی‌گیری و شمشیرکشی و ... زنان و مردان ذکر می‌شود.

امروز نیز این ارزش‌ها در میان گروه‌هائی که «علوی قیزیل‌باش» نامیده می‌شوند، کمابیش زنده است. علی‌رغم قوانین محدود کننده‌ی شریعت اسلامی – اسلام اورتودوکس و فشارهای اجتماعی و دولتی موجود در جوامع مسلمان و کشورهای اسلامی منطقه، در جمعیت‌های تورک‌های قیزیل‌باش امروزین موقعیت برابر زنان با مردان تغییر اساسی نکرده است. بین آن‌ها کوه، آب، جنگل، عدد دوازده و آتش هنوز هم مقدس شمرده می‌شوند. به آتش سوگند خورده می‌شود، بر روی آن آب ریخته نشده و بدان پشت برگردانده نمی‌شود. رسومات مربوط به پس از مرگ که امروزه بویژه میان تخته‌چی‌ها (آغاج‌اری – آقاجاری - آغاجری، بنا به بعضی از محققین احتمالا مرتبط با قاجار - قجرها) در تورکیه رایج است، تماما رسومات تورکی ماقبل اسلام است.

«علوی» نام عمومی پنج جریان «غالی شیعی» و یا «تشیع متصوفه» است

«مذهب علوی» غیر از «مذهب شیعه‌ی امامی» است. دقیق‌تر، «مذهب علوی» از «اسلام هترودوکس»، در مقابل «مذهب شیعه» از «اسلام اورتودوکس» (متشرعه، فقاهتی) قرار دارد. امروزه مذهب علوی نام عمومی پنج جریان غالی تشیع (غلات شیعه) - وحدت وجودی یعنی «قیزیل‌باشی»، «بکتاشی»، «مولویه»، «نُصَیْریه» و «اهل حق» است. قیزیل‌باشیه، بکتاشیه و مولویه، سه جریان عمده‌ی مذهب علوی (غلات شیعه) تورکی در آسیای صغیر، تورک‌ایلی و اوروپای جنوب شرقی - شبه جزیره‌ی بالکان می‌باشند.

قیزیل‌باشیهقیزیل‌باشی‌گری امروزه باور میلیون‌ها تن از تورک‌های تورکیه و تورک‌ایلی، بالکان، ایران و عراق-سوریه است. پایه‌های مذهب تورکی قیزیل‌باشی‌گری به مرور زمان گذاشته شده است. اندیشه‌ی قیزیل‌باشی‌گری علوی ریشه در افکار و حرکت‌های اجتماعی – سیاسی - دینی «بابا اسحاق»، «بابا الیاس خراسانی» و .... دارد.

بکتاشیه: شاخه‌ی دیگر مذهب علوی تورک یعنی بکتاشیه، ادامه‌ی دین - مذهب حروفیه و منسوب به داعی اسماعیلی تورک نیشابوری «حاجی بکتاش ولی خراسانی» است. بکتاشیه که پیش‌تر مذهب - دین آزربایجانی حروفیه را در خود جذب کرده بود، زمانی در تورک‌ایلی و قفقاز نیز شایع بود. اما این طریقت امروزه بین تورکان در ایران و آزربایجان موجود نمی‌باشد. زیست‌گاه اصلی بکتاشیه در گذشته اوروپای عثمانلی و در حال حاضر اوروپای جنوب شرقی - شبه جزیره‌ی بالکان (آلبانی، کوزوو - کوسووا، جزیره‌ی کرت،....) می‌باشد. آئین بکتاشیه در شکل امروزی خود، در آسیای صغیر و توسط «آبدال موسی» احتمالا اهل تورک‌ایلی (خوی) ایجاد شده است. وی بانی حقیقی «طریقت بکتاشیه» است. این طریقت بعدها با جذب شدن در مذهب – دین آزربایجانی «حروفیه»، که پایه‌گذار - پیغامبر آن آزربایجانی دیگری بنام «فضل الله نعیمی تبریزی استرآبادی» بود، به یکی از سکت‌های اساسی مذهب علوی (غلات شیعه) معاصر تبدیل شده است. («فضل الله» به جرم دیگراندیشی و الحاد، به وضع فجیعی به قتل رسیده و طرفدارانش در آزربایجان قفقاز، تورک‌ایلی و ایران قتل عام شده‌اند). با تاسیس و پیدایش فورم نهائی مذهب قیزیل‌باشی‌گری توسط «شاه اسماعیل خاتایی» موسس دولت قیزیل‌باشیه، عمده‌ی بکتاشیان تورک‌ایلی و دیگر تورک‌های ساکن در ایران جذب این حرکت شدند. شاخه‌ی بکتاشیه فرق بسیار کمی با شاخه‌ی قیزیل‌باشیه دارد. یکی از فرق‌های اساسی بکتاشیه با قیزیل‌باشیه آن است که اولی یک طریقت است و همه می‌توانند در آن پذیرفته شوند، در حالیکه قیزیل‌باشیه بر مبنای موروثی قرار دارد، از والدین به فرزندان منتقل می‌شود و در نتیجه به تعریف کلاسیک مذهب نزدیک‌تر است.

مولویه: طریقت وحدت وجودی «مولویه» معاصر و ارکان آن در تورکیه و شبه جزیره‌ی بالکان آشکارا خارج از دایره‌ی اسلام اورتودوکس – فقاهتی - متشرعه می‌باشند. در مقابل شاخه‌ی اصلی «طریقت مولویه» که «وَلَدی‌لیک» نامیده می‌شود (منسوب به سلطان ولد فرزند مولانا)، شاخه‌ای فرعی مشهور به «شمسی‌لیک» (منسوب به «شمس تبریزی») وجود دارد. شاخه‌ی فرعی شمسی‌لیک در اصل ادامه‌ی جریان «آبدالان روم» می‌باشد که با بکتاشیه و مولویه امتزاج کرده است. (این گروه آشکارا غالی و باطنی (علوی) تورک، دارای کتابی بنام «دیوان صغیر» است که حاوی اشعاری منتسب به «مولانا» که برخی نیز به تورکی می‌باشد. «شمس تبریزی» که مدتی در شهر ارزوروم در ناحیه‌ی تورکمانی تورکیه‌ی امروزی (بعضا ناحیه‌ی آزربایجانی نامیده می‌شود) به آموزگاری مشغول بود، منسوب به طریقت پیش‌علوی ملامتی – قلندری - حیدری از غلات شیعه است. عمده‌ی این طریقت بعدها در زمره‌ی جریان «آبدالان» در سه شاخه‌ی امروزی مذهب علوی (غلات شیعه) یعنی قیزیل‌باشیه، بکتاشیه و مولویه مستحیل شده است.

اهل حق و نُصَیْریّه: دو جریان کنونی دیگر مذهب علوی - غالی شیعه‌ی غیر تورک، یعنی «اهل حق» (یارسان، ...) میان لورها، لک‌ها و گوران‌های ایران و عراق؛ و «نُصَیْریّه» در میان اعراب تورکیه و سوریه معتقدانی دارد.

ارکان مذهب قیزیل‌باشیه

از آنجائیکه مذهب تورکی قیزیل‌باشیه دارای فقه مدون نیست، برخی از مشخصات اصلی این مذهب هترودوکس اسلامی را از آثار شخصیت‌های برجسته‌ی این مذهب بویژه در آغاز تشکل آن برگرفته و در زیر نقل کرده‌ام:

- اعتقاد به «اتحاد» (وجود جوهر الوهیت و انسانی توامان در آن واحد در یک انسان)، «ظهور» (انعکاس جوهر الهی در پیغامبر، امامان و اولیاء)، «حلول» (نفوذ روح الهی به انسان و خوی الهی گرفتن وی) و «تجسم» خدا در انسان؛

-باور به «یگانه‌گی خدا، محمد و علی»، ویا نوعی «تثلیث». در مذهب علوی بویژه در طریقت بکتاشیه که به شدت متاثر از دین عیسوی بود، سه‌گانه‌ی «الله، محمد، علی» فورم تحول یافته‌ی مفهوم «تثلیث» (اوچ‌له‌مه) در مسیحیت (آتا، اوغول، قوت‌سال تین) است. تثلیث (و حلول، تناسخ، موسسه‌ی دده-بابالیق، منگوچ = حلقه‌ی تسلیم،...) در زمان «بالیم سولطان» (پیر ثانی طریقت بکتاشیه) و از طریق حروفی‌گری جزء ارکان بکتاشی‌گری شده است.

در یک نکاح‌نامه‌ی شاه‌ی سئوه‌نی تالیف قرن ١٦ در ایران، احتمالا تورک‌ایلی مفهوم تثلیث چنین بیان شده است: «آللاه‌ی بیر بیله‌لیم، علی‌نی سرّ بیله‌لیم، پیغمبری نور بیله‌لیم!». مفهوم تثلیث در مراسم «آئین جمع» قیزیل‌باشان علوی تورک در تورکیه این‌گونه بیان می‌شود: «آللاه‌ی بیر بیله‌لیم، علی‌یی ذکر ائده‌لیم، محمده صلوات وئره‌لیم، اره‌ن‌له‌ر مروّت!»

- اعتقاد به الوهیت امام علی، تجسم خدا در علی و تجلی خدا - علی در شاه اسماعیل و دیگر ولیان. در باور قیزیل‌باشیه علی همیشه از محمد برتر است. در نظر ایشان معراج پیغامبر، آگاه شدن وی به سرّ علی است. قیزیل‌باشان و یا علویان تورک «علی» را به مقام الوهیت می‌رسانند. «الاه» ایشان نخست «گؤک - تانری، گونه‌ش - تانری» در باورهای باستانی تنگریسم و شامانیسم و ... تورکان بود که بعدها تبدیل به «علی» شده است. با این وصف «علی» غلات تورک، ربط چندانی به «امام علی» تاریخی ندارد و غیر از آن است. در سال‌های اولیه‌ی تشکل مذهب قیزیل‌باشی، آشیق‌ها با ساز خویش نَفَس‌هائی از شاه اسماعیل ختائی می‌خواندند و در میان اوراد چنین می‌گفتند:

علی می‌سین گؤزه‌ل شاه؟

شاه، شاه، لا اله الا الله!

-اعتقاد به تحریف‌شده‌گی قرآن فعلی که قیزیل‌باشان - بکتاشیان آن را «مصحفِ عثمان» می‌نامند. قیزیل‌باشان معتقدند خلیفه عثمان، قرآن واقعی را تحریف کرده است. بنا به اعتقاد برخی از علویان تورک، در قرآن فعلی سوره‌های «احزاب» و «حجر» تغییر یافته و سوره‌های «نورین» و «ولایت» (اولیاء) حذف شده است. به عقیده‌ی بعضی دیگر از گروه‌های علوی، قرآن واقعی سه برابر قرآن موجود بوده و این همان قرآنی است که از یک امام به دیگری منتقل و در نهایت به امام مهدی رسیده است. برخی از قیزیل‌باشان - بکتاشیان کتب آسمانی ادیان ابراهیمی به شمول قرآن را، نه کلام خدا، بلکه محصول انسان دانسته‌اند:

تورات‌ی یازابیلیریم،

اینجیل‌ی دوزه‌بیلیریم

قورآن‌ی چؤزه‌بیلیری‌م،

مادام کی من بیر اینسانام.

(ترجمه: تورات را می‌توانم بنویسم، انجیل را می‌توانم بسرایم، معضلات قرآن را می‌توانم بگشایم، زیرا که من یک انسان هستم).

-اعتقاد به «دونا دون» و یا «دؤنه دؤن» («تناسخ») و انتقال پی در پی ارواح در کالبد اشیاء و جانداران گوناگون، همچنین «نسخ»: از انسان به انسان. «مسخ»: از انسان به حیوان؛ «فسخ»: از انسان به گیاه؛ «رسخ»: از انسان به اشیاء. عدم اعتقاد به معاد اعم از جسمانی و غیر آن، زنده‌گی پس از مرگ، حشر و نشر و جهنم یا بهشت. قیزیل‌باشان بهشت و جهنم را به صورت به ترتیب دانائی و جهالت تاویل می‌کنند. (بسیاری از محققین، «دونا دون» را یک اصطلاح تورکی و به معنای از یک لباس به لباس دیگر، از ریشه‌ی دون به معنی لباس دانسته‌اند. به نظر اینجانب، این اصطلاح می‌تواند در اصل «دؤنه دؤن» یعنی مبدل شدن مدام، از مصدر دؤنمه‌ک و هم‌ریشه با دؤنوشمه‌ک به معنی متحول شدن و تغییر یافتن به چیزی و یا وضعیتی جدید باشد. مانند قالب «قاچا قاچ» به معنی بدو بدو و فرار با ازدحام، «توتا توت» به معنی بگیر و ببند و ...)

-قائل بودن به مساله‌ی «ظاهر و باطن» و «تاویل»: قیزیل‌باشان با استفاده‌ی گسترده‌ از مساله‌ی «ظاهر و باطن» و «تاویل»، اصول و قواعد و عبادات اسلامی حتی اساس شریعت و کل فقه اسلامی را رد می‌کنند. آن‌ها علمای شیعی را هم - بر این اساس - «علمای ظاهر» می‌نامند.

-مبنا گرفتن که‌له‌مه‌ت و دئییش: مجموعه‌ی باورهای قیزیل‌باشیه نه بر اساس اصول و قواعد مدون اسلامی، بلکه بیشتر بر پایه‌ی عادات و رسومات تورکی و اشعار و گفته‌های مقدسی که آن‌ها را «که‌له‌مه‌له‌ر – که‌له‌مه‌ت» (کلامات)، و «دئییش» و یا «نَفَس - نفس» می‌نامند، و نیز منقبت‌نامه‌ها و ولایت‌نامه‌ها و ... بنیاد گذارده شده است. «که‌له‌مه» در تورکی به معنی گفته و دعا، هم‌ریشه با «که‌له‌جی»؛ و «که‌له‌مه‌ت» جمع «که‌له‌مه» با پسوند «ات، ه‌ت»، یکی از ادات جمع تورکی قدیم – موغولی است. «دئییش» به معنی اشعار تورکی با مضامین دینی علوی - قیزیل‌باشیه است.

-اهل حقیقت در مقابل اهل صورت: قیزیل‌باشان تورک معتقدین به دیگر مذاهب اسلامی را «اهل صورت» و خود را «اهل حقیقت» می‌نامند. فضولی شاعر برجسته‌ی تورک منسوب به طریقت بکتاشیه از تورکمانان عراق می‌گوید:

حقیقی عشق چون مستوجبِ نقصان دئییل، مطلق

اؤزون «اهلِ حقیقت» واله‌یِ حسن و جمال ائتمه‌ز

مقیّد اولماز «اهلِ صور‌ت»‌ین رنگی‌نه «حال اهلی»

فضولی کیم مقیّددیر، مگر ادراکِ حال ائتمه‌ز

-انکار عبادات و قواعد و موسسات اسلامی مانند نماز، روزه، خمس، زکات، حج، مسجد، حلال و حرام اسلامی، و عزاداری شیعیان و .... قیزیل‌باشان احکام فقهی اسلام اورتودوکس و در این میان تشیع امامی را قبول نکرده و یا به شیوه‌ی خاص خود انجام می‌دهند. آن‌ها ماه رمضان روزه نمی‌گیرند و به جای آن ١٢ روز اول ماه محرم را روزه می‌گیرند. در فصل زمستان روزه‌ی سه‌روزه‌ای بنام «خیدیر اوروجو» (خضر) دارند. بکتاشیان در طول حیات یک بار نماز، روزه و غسل می‌گیرند. به جای حج در دوران صفوی به زیارت اردبیل می‌آمده‌اند: «بیز اؤلویه گئتمه‌ییز، دیرییه گئده‌ریز». مراسم محرم و عزاداری کربلا و .... آنگونه که در میان شیعیان امامی فارس و عرب و .... مرسوم است، بویژه اعمال و اجرائات خودآزارانه و سادومازوشیستی قمه‌زنی و زنجیرزنی و ... ، در مذهب تورکی قیزیل‌باشیه – علوی جای‌گاهی ندارد، بلکه مذموم است.

- تعصب ویژه در اصول مذهب خود بویژه «اصل تولّی و تبرّی». این اصل در آغاز برای تاکید بر تشخص و تبارز جمعیت مذهبی خود و ایجاد حس هم‌بندی گروهی مطرح شده بود. اما این را نیز باید ذکر کرد که پس از دست یافتن قیزیل‌باشان به اقتدار سیاسی در ایران (خاندان صفوی)، اصل مذکور از طرف ایشان و در راس آن‌ها شاه اسماعیل ختایی برای سرکوب خونین و گسترده‌ی دیگراندیشان مسلمان و مسلمانان غیر قیزیل‌باش حتی در حد نسل‌کشی ایشان، مخصوصا سنّیان بکار رفت.

- خوش‌آمد هنر و درک ویژه‌ی استتیک - زیبائی‌شناسانه‌ی آن. از خصوصیات هنر اسلامی اورتودوکس (سنی و شیعه)، تقسیم‌شده‌گی همه‌ی هنرها به هنرهای آشکار و نهان، دینی و دنیوی، صواب و حرام و .... است. چنانچه در اسلام اورتودوکس و در این میان شیعه‌ی امامی فارسی، معماری و خطاطی از هنرهای دینی و آشکار بوده و صواب‌اند؛ اما رقص، نقاشی، موسیقی و .... از هنرهای دنیوی، نهان بوده و حرام هستند. در مقابل، از خصوصیات مذهب تورکی قیزیل‌باشیه قائل نبودن آن به هنرهای دینی و دنیوی، هنرهای صواب و حرام و هنرهای آشکار و نهان است. مذهب قیزیل‌باشیه، علاوه بر «هنرهای رزمی»؛ «هنرهای تجسمی - بصری» (معماری، خطاطی، مینیاتور، نقاشی، مجسمه‌سازی، ...)، و مخصوصا «هنرهای نمایشی» (رقص، آواز، موسیقی و...)، همه‌ی هنرها را مباح، بلکه صواب شمرده است.

- گرامی داشتن و تقدیس موسیقی - ساز، رقص - سماع و دیگر هنرهای نمایشی. مذهب قیزیل‌باشی هنر (ادبیات، موسیقی، آوازخوانی، رقص، ....) را با دین تلفیق نموده و اینگونه هنرها را در مراسم دینی خود بکار برده، بلکه «عبادت» شمرده است. این تلقی باعث بوجود آمدن مفهوم «آشیق» به معنی امروزین شده است. چرا که «آشیق‌ها» در آغاز گروهی تاریخی از قیزیل‌باشان آناتولی غربی در قرون ١٤ میلادی به نام «ایشیق‌ها» - که خود ادامه و فورم استحاله یافته‌ی گروهی از حروفیان منسوب به بکتاشیه بوده‌اند - می‌باشند. به عبارت دیگر «موسسه‌ی آشیقی»، گونه‌ی قیزیل‌باشی «موسسه‌ی اوزانی» تورک‌های قدیم است.

- قیزیل‌باشان نماز روزانه‌ی پنج‌گانه را نمی‌گزارند. عبادات قیزیل‌باشان به جای نماز عبارت است از «آئین جمع» با رقص صوفیانه و یا «سماه» (رقص آئینی مولویه متفاوت بوده، «سماع» نام دارد). این نکته از همان آغاز سبب اختلاف میان قیزیل‌باشان تورک و موللایان امامی فارس شده بود. «صوفیان» (از نام‌های قیزیل‌باشان تورک در دوره‌ی صفوی) در مجالس رقص و سماع خود از آواز غنائی بهره می‌بردند و گاهی خواندن سرودها و آهنگ‌ها و اشعار مذهبی به غنا نیز مطرح بوده است. در منابع تاریخی سوال زیر در باره‌ی غنا و رقص از پنج تن از فقهای امامی فارس عصر صفوی ثبت شده است: «بر غنا و سرود اشتغال نمودن و مطربانه و مغنیانه اصول گرفتن و دست زدن و رقص کردن و به چرخ در آمدن و در امور مذکوره مصر بودنِ (قیزیل‌باشان تورک)، فسق است یا طاعت، و معصیت است یا عبادت؟» موللا محمد باقر سبزواری خراسانی از موللایان فارس در جواب می‌نویسد: «خلافی میان علمای امامیه .... نیست در اینکه غنا و سرود حرام است».

-برابری زن و مرد به طور نسبی، در مقایسه با وضعیت در شریعت - اسلام اورتودوکس): نبود حجاب، چادر، مقنعه و تستر اسلامی برای زنان؛ شرکت زنان در مراسم دینی همراه مردان، سماه و رقص صوفیانه مختلط زن و مرد؛ تجویز تک همسری و ناخوشایند شمردن طلاق؛ همه مطابق با اسلام تورکی و سنن تورک - موغول. در مذهب تورکی قیزیل‌باشی – بکتاشی (علوی)، دختران و پسران قبل از ازدواج با هم‌دیگر مراوده داشته و با یک‌دیگر آشنا می‌شوند و با رضای خود تصمیم به ازدواج و تشکیل خانواده می‌گیرند.

-تقدیس شراب. در اسلام اورتودوکس (سنی و شیعه) شراب و دیگر مسکرات نهی شده و حرام، ولی مواد مخدر عموما مجاز هستند. در حالیکه در مذهب علوی (قیزیل‌باشیه، بکتاشیه)، شراب نه تنها مجاز، بلکه مقدس، و مواد مخدر از تریاک و سیگار و .... بشدت نکوهیده شده است. در میان سران و حکام قیزیل‌باش شراب خوردن رواج کامل داشت. «بویژه درباریان و سوارکاران قیزیل‌باش، جمله‌گی شراب‌خوارند و روزی را بی می و مطرب نمی‌گذرانند». شراب‌خواری و موسیقی‌دوستی قیزیل‌باشان در منابع تاجیک - فارسی به شکل خوش‌باشی و عیاشی استنباط شده است. حال آنکه این امر، علاوه بر خوش‌باشی، ناشی از سبک زنده‌گی و سنن تورک - موغول و اعتقادات اسلام تورکی - در اینجا مذهب تورکی قیزیل‌باشیه - بکتاشیه بود.

-داشتن ارکان و آداب مخصوص خویش. از جمله «اوچ سنت -سه سنت» و «یئدی فرض- هفت فرض»، «دؤرت قاپی» (چهار درگاه: محبان، مریدان، زاهدان، عابدان)، «قارداش‌لیق آندی-ایلقاری، پیمان اخوت»، احترام به بزرگ‌تر، «قیرخ‌لار قوربانی» و اعتقاد به «چهارده معصوم قیزیل‌باشی» متفاوت از چهارده معصوم شیعیان (چهارده معصوم شیعیان امامی، دوازده امام به علاوه‌ی پیغمبر و دخترش می‌باشد. اما چهارده معصوم علویان قیزیل‌باش عبارت است از اولاد ذکور امامان که قبل از سن بلوغ به قتل رسیده‌اند). انجام عبادتی به نام «جمع تؤره‌نی - آئین جمع» که در عبادت‌گاه – معبد خاص ایشان به نام «جمع ائوی» برگزار می‌شود، مراسم نکاح و ارکان عقد خاص مذهب قیزیل‌باشیه، ...

-لزوم تراشیدن ریش و گذاشتن سبیل‌های پرپشت مردان. تراشیدن سبیل را سنت معاویه و رها کردن آن را سنت علی می‌شمارند. بویژه درباریان و سپاهیان قیزیل‌باش، حتی بسیاری از پادشاهان تورکمان بعدی، دانسته و یا نادانسته (آخرین نمونه مظفرالدین شاه قاجار) بدین سنت پای‌بند بوده‌اند. تورکان و موغولان قدیم و باستان ریش نمی‌گزاردند، عامه‌ی تورکان بی خبر از احكام و روایات اسلام متشرعه مبنی بر حسنه بودن ریش‌گزاری بودند، .....

-کاربرد زبان‌های قومی - ملی مانند تورکی، عربی عامی، گوران و لوری در عبادات و متون دینی، به جای عربی استاندارد و یا تاجیکی - فارسی. انتخاب زبان قومی – ملی برای نگارش متون دینی به جای زبان‌های بین المللی و رابط مانند عربی استاندارد و فارسی، در درجه‌ی اول به سبب تمایل برای پنهان داشتن باورهای خویش و اصل سرّ مگوئی است.

-انتخاب زبان تورکی به عنوان زبان مقدس آئین‌ها و متون دینی. تمام آثار اصلی قیزیل‌باشان تورک از جمله دیوان شاه اسماعیل خاتایی واضع مذهب، به زبان تورکی است. از کتب مقدس علویان تورک امروزی در ایران «که‌له‌مه‌ت» - «کلامات» هم به زبان تورکی نگارش یافته است. این امر ناشی از این واقعیت است که قیزیل‌باشی‌گری یک سیستم اعتقادی برخاسته در میان توده‌های تورک – موغول، نوعا ناآشنا با زبان‌های فارسی و عربی بود. در میان علویان قیزیل‌باش تورک، حتی در زمان رژیم پهلوی نوشتن سنگ قبرها به زبان تورکی که در آن زمان امری بسیار نادر بین دیگر گروه‌های تورک ساکن در ایران مخصوصا شیعیان بود دیده شده است. غلامحسین ساعدی، یکی از این اشعار را در کتاب «ایلخی‌چی» خود نقل کرده است:

بیر پری پیکر ملک صورت‌لی‌نین‌دیر بو مزار

گؤر نئجه خاک‌یله یک‌سان ائیله‌ییپ‌دیر روزگار.

-موسسات دده بابالیق و اوجاق‌لیق، قائل نبودن به طبقه‌ی روحانی - فقها. بر خلاف مذهب شیعه‌ی امامی، در مذهب علوی که دارای فقه مدونی نیست، صنف روحانی (موللا، آخوند، معمم، شیخ الاسلام، ثقه الاسلام، حجه الاسلام، آیت الله، مرجع تقلید، فقیه، ....) وجود ندارد. به جای آن، در شاخه‌های مختلف عناوین دده (آتا، بابا)، پیر (شیخ)، مرشد و ... و مقام‌هائی مانند خلیفه، دده، مربی، رهبر، مصاحب و طالب وجود دارد.

در بکتاشی‌گری موسسه‌ی «دده بابالیق» وجود دارد که دارای مراتب آتی است: «عاشق»، «محب» (= طالب. دارای نصیب است. اقرار به طریق حق، محمد و علی کرده، قربانی ذبح می‌کند)، «درویش» (در جمع‌ائوی اجرای وظائف می‌کند)، «بابا» (رئیس تکیه، می‌تواند ارشاد کند؛ در جمع‌ائوی آئین جمع و جماعت برگزار می‌کند)، «دده» (= خلیفه بابا)، «دده بابا» (عالی‌ترین رتبه‌ی خلیفه بابایی، ساکن پیرائوی، نماینده‌ی حاجی بکتاش ولی).

در قیزیل‌باشی‌گری موسسه‌ی «اوجاق‌لیق» وجود دارد که دارای مراتب آتی است: «مرشد»، «پیر» (شیخ) ، «رهبر» (قیلاووز) ، «دده» (بابا). دده‌ها آئین‌ها را اجرا می‌کنند و رهبری جماعت را بر عهده دارند. همچنین به عنوان حَکَم و قاضی در دادگاه‌های روستایی (دوشگون مئیدانی) انجام وظیفه می‌کنند. آن‌ها مقام روحانی علویان هستند. این مقام از پدر به پسر به ارث می‌رسد.

- «جمع ائوی»، معبد و عبادت‌گاه خاص علوی‌ها - قیزیل‌باشان تورک: قیزیل‌باش‌ها و یا علویان تورک به جای موسسات اسلامی‌ای مانند مسجد و جامع، دارای عبادت‌گاه – معابد خاص خود با نام «جمع‌ائوی» (به فارسی «جمع‌خانه»، معادل «خانقاه»، «تکیه»، «زاویه» و .... در میان وحدت وجودی‌ها) است. قیزیل‌باش‌ها دلیل نرفتنشان به مسجد را کشته شدن حضرت علی در مسجد عنوان می‌کنند. بسیاری از مکان‌هایی که امروزه در ایران و تورک‌ایلی به نادرستی «امام‌زاده» نامیده می‌شوند، به واقع «اوجاق»، «جمع‌ائوی»، «تکیه»، «زاویه» و «خانقاه»های تورک‌های قیزیل‌باش و بکتاشی (و وحدت وجودی) در قرون گذشته هستند که پس از شیعی شدن صاحبانشان کم کم و یا در راستای تورکی‌زدایی از تاریخ و جوغرافیای ایران توسط دولت ایران «امامزاده» نامیده شده‌اند.

-بردباری و تساهل و تسامح نسبت به ادیان و باورهای دیگر بویژه غیر مسلمانان. قابل ذکر است این اصل که بیشتر در مورد مسیحیان رعایت می‌شد، از سوی بعضی از منسوبین به طوائف قیزیل‌باش مخصوصا پس از تاسیس دولت قیزیل‌باش (صفویه) به شدت زیر پا گزارده و نقض شده است. چنانچه تعدادی از شاهان این سلسله از جمله شاه اسماعیل بنیان‌گزار مذهب تورکی قیزیل‌باشیه و دولت قیزیل‌باشیه‌، و شاه تهماسب و شاه عباس حقیر با اهل سنت و معتقدین به دیگر باورهای اسلامی و متصوفه مانند زیدیان، اسماعیلیان، نقطویان، و نیز موسویان و .... با بی‌رحمی بسیار و بر خلاف اعتقادات قیزیل‌باشیه فوق العاده ظالمانه رفتار کرده‌اند. (هرچند شاه تهماسب بر مذهب شیعه‌ی امامی فارسی و شاه عباس حقیر یک کیریپتو (Crypto) عیسوی و بر مذهب مسیحیت – کلیسای ارمنی بود).

-پنهان داشتن باورهای خویش و سرّ مگوئی. قیزیل‌باشان به «اصل تقیه» معتقدند و عقاید خود را از دیگران پنهان می‌دارند. به شرکت افراد غیر علوی در مراسم و آئین‌های خود اجازه نمی‌دهند. با شیعیان امامی ازدواج می‌کنند، اما اغلب تقیه کرده، مذهب خود را از آن‌ها پنهان می‌دارند.... انگیزه‌ی اصلی این رفتار، حفظ و محافظه‌ی جامعه‌ی خود از تعدیات و سرکوب‌های فقها و جوامع مسلمان اورتودوکس (شیعه و سنی) است. زیرا فقهای اسلام اورتودوکس (سنی و شیعه) همواره و نوعا قیزیل‌باشان علوی را مرتد شمرده‌اند.

- قیزیل‌باشان عقایدی ویژه در باره‌ی امامان و بزرگان دین دارند. آن‌ها عموما در باره امامان غلو می‌کنند و دارای عقاید و باورهایی از جنس «خرافات» که در تمام مذاهب و ادیان اطرافشان از موسویت و عیسویت و اسلام و غیره هم به وفور وجود دارد هستند. حضرت فاطمه را مانند حضرت مریم باکره می‌دانند و معتقدند که وی عادت ماهانه نداشته است، سرخی شفق را از خون امام حسین پس از واقعه‌ی کربلا می‌دانند و معتقدند که پیش از آن شفق سرخ رنگ نبوده است، کرامت‌ها و معجزات بسیاری به بزرگان و اولیاء خود نسبت می‌دهند، .....

قومی بودن مذهب قیزیل‌باشیه: همانگونه که ذکر شد شاخه‌ی بکتاشیه فرق بسیار کمی با شاخه‌ی قیزیل‌باشیه دارد. از جمله آن که بکتاشیه یک «طریقت» وابسته به یک دین است و همه می‌توانند در آن پذیرفته شوند، در حالیکه قیزیل‌باشیه بر مبنای موروثی قرار دارد، از والدین به فرزندان منتقل می‌شود و در نتیجه مانند یهودیت (بر مبنای هلاخا و یا فقه دین موسوی) یک «مذهب» است. مبنای موروثی داشتن مذهب قیزیل‌باشیه که ناشی از سنن وابسته‌گی و هم‌بندی ایلی در میان تورکان و موغولان قدیم و باستان است، باعث ایجاد دو اولگوی تاریخی و جامعه‌شناسانه‌ی آتی که نقش مهمی در اضمحلال و استحاله‌ی قیزیل‌باشان به عنوان یک مذهب داشته‌اند شده است:

-به سبب موروثی بودن قیزیل‌باشیه، در این مذهب مفهوم «تبلیغ» برای تغییر دادن مذهب معتقدین به دیگر مذاهب و ادیان، بر عکس مسیحیت و بهائیت و اسلام و .... وجود ندارد.

- به سبب موروثی بودن این مذهب که ریشه در سنن اطاعت از بزرگ ایل در میان میان تورکان و موغولان قدیم و باستان دارد، با تغییر مذهب رئیس طائفه به هر علتی، تمام خانواده و اعقاب و قوم او هم به تبعیت از وی تغییر مذهب می‌دادند. مانند تغییر مذهب گروه‌های هزاره‌ی موغول به شیعه‌ی امامی فارسی در دوره‌ی ایلخان‌لی، تغییر مذهب اکثریت قیزیل‌باشان تورک به شیعه‌ی امامی فارسی در دوره‌ی صفویه و بعد از آن، و یا تغییر مذهب عده‌ای از آن‌ها به فرق تصوفی دیگر مانند نعمت اللهی و اهل حق و بابیه و سپس دین بهائیت در دوره‌ی قاجار.

نتیجه:

١-باورها و اعتقادات مذکور، عمده‌ی باورهای تورکان قیزیل‌باشان اولیه و یا مذهب علوی تورکی (از اسلام هترودوکس باطنی) در دوره‌ی تشکل آن بود. این‌ها بخصوص مقبولیت شراب، موسیقی و آزادی زنان، همان چیزهائی است که از سوی تشیع فقاهتی عصر و در ادبیات فقها با نام لاابالی‌گری، فساد، بی‌قیدی و آلوده‌گی قیزیل‌باشان و غلات تعبیر می‌شد. سبب این همه تهاجم به قیزیل‌باشان تورک از سوی موللا محمد باقر مجلسی، شاه عباس حقیر، برادران شرلی، ...  و مورد سرکوب قرار گرفتنشان از سوی آن‌ها، علاوه بر جنگ قدرت و کشمکش تاجیک (فارس بعدی) - تورک، در درجه‌ی اول همین باورها و اعتقادات در نتیجه‌ی رد شریعت که از ارکان اعتقادی مذهب قیزیل‌باشیه‌ی تورک است می‌باشد.

٢-متولیان شیعی‌گری امامی، مذهب تورکی قیزیل‌باشیه را باطل، فرقه‌ای ضاله و معتقدات قیزیل‌باشان تورک را فساد و گمراهی می‌دانستند: «اباحه‌گری، تصوف باطل که عقاید فاسدی را به همراه دارد، مانند اعتقاد به حلول و اعتقاد به وحدت وجود، تحریف قرآن به رای، راه اشقیای گمراه است». اما همین تشیع فقاهتی فارسی در دوره‌ای که بنا به مصلحت به نفوذ در دولت قیزیل‌باش (صفوی) و غصب و مصادره‌ی حاکمیت سیاسی تورک مشغول و به مدارا با حاکمان قیزیل‌باش مجبور بود، با فرصت‌طلبی و ریاکارانه اعتقادات غلات قیزیل‌باش تورک را تفسیر و توجیه می‌کرد: «از نظر آنان جمع میان حساسیت‌های دینی و دست زدن به برخی کارهای فسادآمیز به ویژه مشروب‌خواری روا شمرده می‌شده و رعایت شرع در حوزه‌ی مرید و مرادی آسیب‌پذیر بوده است». .....

گئرچه‌یه هو


شیعه‌ی صفوی، پدیده‌ای که هرگز وجود نداشت

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_3.html

صعود روحانیت شیعه‌ی امامی فارس در دولت توركی قزلباشی صفوی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_4.html

«شاهسونها – شاهی‌سئوه‌نها» و سیاست «تورک علیه تورک» شاه عباس اول

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_27.html

پشت کردن خاندان صفوی به تورکها و قزلباشان

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_28.html

اعتقادات تورکان قزلباش اولیه

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_26.html

نکاح‌نامه‌ی تورکی جماعت شاهی‌سئوه‌ن  طبق مذهب قزلباشی در قرن شانزده میلادی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_23.html

سماع تورکی بر دو گونه است: سماع مولوی و سماه قزلباشی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_23.html

مرمت یک نَفَس-دئییش تورکی قزلباشی از همدان: کؤنول خیدمه‌ت ائیله ارکانا، پیره

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post.html

خوراسانلی دده ایلیاسˊدان تورکجه بیر رساله

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_14.html

Ilqıt ılqıt esen yél, Hacı Bektaş ایلقیت ایلقیت اسه‌ن یئل، حاجی بكتاش

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/ilqt-lqt-esen-yel-hac-bektas.html

خیدیر دده، آجیماسیز خان و یوخسول کیشی- خیدیر سؤیله‌نجه‌له‌رینده‌ن (افسانه‌له‌رینده‌ن)

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_15.html

اسلام تورکی، اسلام مرزی، پاسخی به نقد حیدر شادی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/07/blog-post_25.html

زیرگروههای دینی-اعتقادی تورک

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post.html


[1] Müsülman Türklerde Şamanizm Kalıntıları- Türk Tarih Yayınları

No comments:

Post a Comment