Thursday, August 3, 2017

شیعه‌ی صفوی، پدیده‌ای که هرگز وجود نداشت

شیعه‌ی صفوی

 

پدیده‌ای که هرگز وجود نداشت

 

مئهران باهارلی


سؤزوموز

هرگز پدیده‌ای بنام «شیعه‌ی صفوی» در تاریخ وجود نه‌داشته است. آن چه وجود داشته، «طریقت صفویه» و یا «طریقت اردبیلیه»، و «دولت قیزیل‌باشیه» (که به اشتباه «دولت صفویه»‌ نامیده می‌شود)، هر دو منسوب به «خاندان صفویه» است. «طریقت صفویه» طی قرون، سیری از «اسلام اورتودوکس» (سنّی شافعی عربی، طریقت آزربایجانی «سهروردیه») به «اسلام هترودوکس» (شاخه‌ی قاراقویون‌لوی مذهب غالی علوی تورک در زمان شیخ ابراهیم و شیخ جنید، و سپس شاخه‌ی قیزیل‌باشی آن در زمان شیخ حیدر و شاه اسماعیل) داشت و در زمان شاه تهماسب اول عملاً از صحنه‌ی تاریخ حذف شد. و اما «دولت صفویه» و یا «دولت قیزیل‌باشیه» از همان آغاز با پذیرش مذهب شیعه (امامی عربی-فارسی) از سوی شاه اسماعیل اول به عنوان دین دولتی و رسمی، (به استثنای دوره‌ی کوتاه‌مدت شاه اسماعیل دوم که بر مذهب سنی حنفی بود)، دارای هویت مذهبی شیعی (امامی عربی-فارسی) بود.

اگر مراد از «تشیع صفوی»، مذهبی که سران خاندان صفوی و شاهان دولت قیزیل‌باشیه بدان منسوب بوده‌اند است، این نام‌گذاری افاده‌ی معنی واحدی نه‌می‌کند. زیرا این افراد در طی قرون متفاوت مذاهب متفاوتی داشته‌اند و بر مذهب واحدی نه‌بوده‌اند. چنانچه مذهب سران خاندان صفوی در قرون یازده-چهارده یعنی حدود سی‌صد سال «سنّی شافعی»، در قرن پانزده به مدت حدوداً یک صد سال «علوی تورک» (در دوره‌ی شیخ ابراهیم و شیخ جنید شاخه‌ی قاراقویون‌لو، در دوره‌ی شیخ حیدر و شاه اسماعیل شاخه‌ی قیزیل‌باشی)، و در قرون شانزده و هفده اغلب «شیعه‌ی امامی عربی-فارسی» بوده است.

اگر منظور از «تشیع صفوی»، آن نوع از تشیع است که مستقیماً توسط این خاندان به‌وجود آمده، تنها می‌توان از شاخه‌ی قیزیل‌باشی مذهب غالی و باطنی علوی سخن راند که در دوره‌ی شیخ حیدر ظاهر و سپس توسط شاه اسماعیل ختائی تدوین شد. این شاخه و در واقع فرقه‌ی سیاسی در آن هنگام از سوی فقهای اسلام اورتودوکس، چه شیعه و چه سنّی، به عنوان ارتداد شناخته می‌شد. اما خاندان صفویه شخصاً موسس هیچ‌گونه مذهبی از شیعه‌ی امامی و یا هر نوع قرائت دیگر از اسلام اورتودوکس نیستند، هر چند شیعه‌ی امامی فارسی -عربی را مذهب رسمی دولت خود کردند و خود نیز مانند شاه تهماسب به آن تغییر مذهب دادند.

و اما اگر منظور تشکل صنف روحانیت و بعضی از آیین‌های شیعه‌ی امامی فارسی در دوره‌ی حاکمیت دولت قیزیل‌باشیه باشد – که البته تثبیتی صحیح است -، فاعل مستقیم این امر نه خاندان صفویه و شاهان دولت قیزیل‌باش، بلکه متولیان فارس و عرب شیعه‌ی امامی وقت و من غیر مستقیم دولت‌های صلیبی اوروپایی و کلیسای ارمنی و .... بوده است، اما در این معنی نیز کاربرد اصطلاح «شیعه‌ی صفوی» اشتباه برانگیز است. همان‌گونه که نه‌می‌توان مثلاً مذهب بابی را به صرف ظهور در دوره‌ی قاجاریه، «بابیه‌ی قاجاری» نامید، روحانیت شیعی امامی فورم گرفته در دوره‌ی دولت قیزیل‌باش را هم نه‌می‌توان «شیعه‌ی صفوی» نامید. اگرچه شاه اسماعیل با رسمی و تحمیل کردن این مذهب، و شاه تهماسب و جانشینانش با تغییر مذهب خود به آن، عملا در این امر دخیل بوده‌اند.


در نادرستی اصطلاح «شیعه‌ی علوی»: ترکیباتی مانند «شیعه‌ی صفوی»، «شیعه‌ی علوی» نه با واقعیت‌های تاریخی و نه با نام‌گذاری موجود گروه‌های «شیعه» و «غلات شیعه» در خاورمیانه هم‌خوانی نه‌دارد. در گذشته عناوین «شیعه» و «امامی» و «جعفری» و «علوی» و .... در بسیاری از موارد مترادف و هم‌معنی یک‌دیگر شمرده می‌شدند، اما امروزه «علوی» صرفاً برای مشخص نمودن «غلات شیعه‌ی دوازده امامی» (از اسلام هترودوکس) در مقابل گروه‌های «شیعه» (از اسلام اورتودوکس) به‌کار می‌رود. حتی در زبان انگلیسی در یک گام دیگر، برای جلوگیری از سوء برداشت و یکسان‌انگاری نابجای زیرگروه‌های مذهب علوی، گونه‌ی تورکی مذهب علوی و یا قیزیل‌باشی «Alevi »؛ و گونه‌ی عربی مذهب علوی و یا نُصَیری «Alawi » نامیده می‌شود. زیرا بین این دو گونه‌ی تورکی و عربی تفاوت‌های ماهوی مهمی وجود دارند.

در حال حاضر اکثر «غلات شیعه» در تورکیه، بالکان، عراق و سوریه، خود را «علوی» می‌نامند، و به وجود خط فاصل بسیار عمیق بین مذهب خود یعنی «علوی» شریعت‌ستیز و «شیعه»ی شریعت‌مدار واقف و بر تاکید به آن مصراند. این دیگرانگاری، مبانی موثقی نیز دارد. زیرا فرق بین مذهب «علوی» (غلات شیعه‌ی دوازده امامی؛ هر سه فورم تورکی «شاخه‌ی قاراقویون‌لو در تورک‌ایلی و ایران، گونه‌ی قیزیل‌باشی در آناتولی»، ایرانیک «اهل حق» و عربی «نُصَیری») در یک طرف و مذهب «شیعه» (هر دو فورم فارسی-عربی «امامی» و فورم تورکی «جعفری» آن) در طرف دیگر، به اندازه‌ی فرق بین دو دین مستقل می‌باشد. بنابراین «علوی» که حال حاضر عنوانی خاص و عَلَم شده برای بخشی از «غلات شیعه» از اسلام هترودوکس و متصوفه است، نه‌می‌تواند هم‌زمان برای نامیدن گروه‌های «شیعه» از اسلام اورتودوکس و متشرعه نیز به‌کار برده شود.

در نادرستی تقابل دو اصطلاح «شیعه‌ی صفوی»- «شیعه‌ی علوی»: در مقابل هم قرار دادن صفوی و علوی و یا صفویان و علویان در ترکیباتی مانند «شیعه‌ی صفوی- شیعه‌ی علوی» اشتباه برانگیز است. زیرا همان‌گونه که بیان شد مذهب خاندان صفوی در فورم «طریقت صفوی» (دوره‌‌ی طریقت‌مداری) در زمان شیخ ابراهیم و شیخ جنید شاخه‌ی قاراقویون‌لوی علوی تورک، و در زمان شیخ حیدر و شاه اسماعیل اول (دوره‌ی دولت‌مداری)، شاخه‌ی قیزیل‌باشی آن، یعنی نزدیک به یک قرن همان بود که امروز «علوی» (غلات شیعه‌ی دوازده امامی) نامیده می‌شود. افزون بر آن، شاخه‌ی قیزیل‌باشی مذهب علوی تورک، توسط شاه اسماعیل اول ایجاد شده است. (اگرچه این شاه تورک، نه مذهب علوی تورک (قاراقویون‌لو-بکتاشی)، حتی گونه‌ی حیدریه – قیزیل‌باشی آن، بلکه شیعه‌ی امامی عربی -فارسی را مذهب رسمی دولت خویش ساخت). بنابراین اقلاً در دوره‌ی یک صد ساله‌ی مذکور، بین دو مفهوم «صفوی» و «علوی» تقابلی وجود نه‌داشت. آنچه وجود داشت «علوی صفوی»، یعنی شاخه‌ی قیزیل‌باشی مذهب علوی تورک ایجاد شده توسط راس خاندان صفوی (شاه اسماعیل اول) بود که غیر از مفهوم ناموجود «شیعه‌ی صفوی» است.

در نادرستی اصطلاح «شیعه‌ی صفوی»: فوقا گفته شد که صنف روحانیت با ساختار امروزی و بعضی از آیین‌های شیعه‌ی امامی فارسی در دوره‌ی حاکمیت دولت قیزیل‌باشیه، اما نه توسط خاندان صفویه و شاهان دولت قیزیل‌باش، بلکه توسط متولیان فارس و عرب شیعه‌ی امامی وقت و من غیر مستقیم دولت‌های صلیبی اوروپایی و کلیسای ارمنی و .... ایجاد شده است. بنابراین «شیعه‌ی صفوی» نامیدن آن نادرست است.

علاوه بر این نکته، اساساً چیستی «صفوی» در اصطلاح «شیعه‌ی صفوی» مبهم است. برای زدودن این ابهام نخست می‌باید بین چهار مفهوم زیر تفاوت قائل شد: «خاندان صفوی»، «طریقت صفوی»، «طوائف تورک قیزیل‌باش بوجود آورنده‌ی دولت صفوی»، «دولت صفوی». وانگاه مشخص کرد صحبت از کدام مقطع زمانی می‌رود، قرون ١٢- ١٣- ١٤؛ ١٥-١٦ و یا قرون ١٧-١٨؟

١-خاندان صفوی: خاندان صفوی بنا به مشهور از نیمه‌ی اول قرن سیزدهم میلادی تا پایان نیمه‌ی اول قرن هیجده میلادی یعنی اقلاً به مدت پانصدسال، تقریباً ٢٥٠ سال در قالب سران «طریقت صفوی» و ٢٥٠ سال در قالب سران «دولت قیزیل‌باش»). وجود داشته است. حال اگر منظور از شیعه‌ی صفوی، مذهب خاندان صفوی در دوره‌ی طریقتی‌اش بوده باشد، این اصطلاح نادرست است. زیرا، همان‌گونه که در زیر نشان داده می‌شود، نه تنها مذهبی که خاندان صفوی در دوره‌ی طریقتی بر آن بوده، در طول زمان ثابت نه‌بوده، بلکه هرگز شیعه نیز نه‌بوده است. و اگر منظور از شیعه‌ی صفوی، مذهب خاندان صفوی در دوره‌ی دولت‌مداری آن باشد، این عبارت دقیق نیست. زیرا در دوره‌ی دولت بودن نیز، مذهب خاندان صفوی به شرحی که در زیر آمده متغیر بوده و همواره شیعه‌ی امامی نه‌بوده است.

٢-دوره‌ی طریقت‌مداری خاندان صفوی و تطور طریقت صفوی در طول حیات خود: طریقت «صفویه‌ی اردبیلیه» در «مرحله‌ی آغازین تکون» خود یعنی دوره‌ی فیروزشاه حبیب‌الدین (زرین کلاه) در قرن دوازده میلادی، یک طریقت صوفی بر مذهب سنّی شافعی (طریقت آزربایجانی «سهروردی») بود و این خصلت خود را تا دوره‌ی شیخ امین‌الدین جبرائیل و سپس در دوره‌ی شیخ صفی‌الدین اسحاق و شیخ صدرالدین موسی در قرون ١٣ و ١٤ میلادی حفظ نمود. در «مرحله‌ی رشد»، یعنی زمان شیخ خوجا علی‌الدین، تبدیل به طریقتی صوفی بر مذهب سنّی شافعی اما با گرایشات خفیف شیعی و علوی گردید. در «مرحله‌ی عروج» خود در زمان شیخ ابراهیم و شیخ جنید به یک طریقت علوی تورک قاراقویون‌لو - بکتاشی و در دوره‌ی شیخ حیدر، سلطان‌علی و شاه اسماعیل به یک طریقت علوی قیزیل‌باشی ضد سنّی و یا «طریقت حیدریه» مبدّل شد. بنابراین اگر مراد از شیعه‌ی صفوی، دوره‌ی طریقتی خاندان صفوی است، این اصطلاح نادرست است. زیرا طریقت صفوی هرگز یک طریقت شیعه نه‌بوده است. این طریقت از زمان فیروزشاه حبیب‌الدین تا دوره‌ی شیخ خوجا علی‌الدین یک طریقت سنّی شافعی، و از دوره‌ی شیخ ابراهیم تا شاه اسماعیل یک طریقت علوی بود. به‌ویژه مذهب خاندان صفوی در زمان ابراهیم و جنید (شاخه‌ی قاراقویون‌لو)، و در زمان حیدر و شخص شاه اسماعیل (شاخه‌ی قیزیلباش) مذهب علوی (غلات شیعه‌ی) تورک است.

٣-طوائف به‌وجود آورنده‌ی دولت قیزیل‌باشیه: صفویان و دیگر دول و خاندان‌های تورک متاخر مانند قاراقویون‌لو، افشار و قاجار و طوایفی که این دولت‌ها و خاندان‌ها در آغاز بدان منسوب بوده و یا توسط آن‌ها تاسیس شده‌اند، یعنی تورکمانان اولیه؛ همه ریشه گرفته از خاک عوثمان‌لی (تورکیه‌ و سوریه‌ی امروزی)، هیچ‌کدام شیعی نه‌بوده، از غلات شیعه و با ترمینولوژی مودرن «علوی تورک» بودند. بنابر این، این ادعا که طوائف تورکمان ساکن آناتولی، شام و آزربایجان که دولت قیزیل‌باش را به‌وجود آوردند، شیعه بودند صحیح نه‌می‌باشد. این طوائف در آن زمان شیعه‌ی امامی و یا جعفری نه‌بوده، بلکه از غلات شیعه یعنی بر مذهب علوی تورک بوده‌اند. کما آن‌که باقیمانده‌ی گروه‌های مذکور در تورکیه‌ی امروز نیز بر مذهب علوی قیزیل‌باشی‌اند و نه شیعی امامی. تغییر مذهب بخش عمده‌ی طوائف تورک قیزیل‌باش که به داخل مرزهای ایران مهاجرت نمودند، پدیده‌ای متاخر و عمدتاً در اواخر عمر دولت قیزیل‌باش و پس از سقوط آن است.

٤-دوره‌ی دولت‌مداری خاندان صفوی و تطور هویت مذهبی دولت قیزیل‌باش در طول حیات خود: پس از شاه اسماعیل اول، طریقت صفویه خصوصیت طریقت و تصوفی بودن خود را به سرعت از دست داد، در دوره‌ی شاه تهماسب اول عملاً از بین رفت و تنها اسمی از آن باقی ماند. به واقع شاه اسماعیل اول تنها فرد از خاندان صفوی است که به معنی دقیق کلمه هم در راس طریقت صفویه‌ی اردبیلیه و هم در راس دولت قیزیل‌باشیه قرار داشت (هر چند شاه اسماعیل علی رغم مذهب علوی خود، دین رسمی دولت قیزیل‌باش را مذهب عربی – فارسی شیعی امامی قبول کرد). بدین سبب پس از شاه اسماعیل اول در تاریخ تشیع و علوی‌گری، سخن راندن از طریقت صفویه صحیح نه‌می‌باشد.

با غلبه‌ی شیعه‌ی امامی عربی-فارسی بر خاندان صفوی و به موازات افزایش قدرت روحانیون شیعی امامی و تسلط آن‌ها بر دولت قیزیل‌باش، به‌ویژه در دوره‌ی حاکمیت شاه تهماسب و شاه عباس اول، اینان به سرکوب غلات شیعه‌ی تورک – تورکمانان علوی قاراقویون‌لو و قیزیل‌باش دست زده، به صوفی‌کشی پرداخته، بسیاری از طریقت‌ها و متصوفان را سرکوب نموده، فعالیتشان را ممنوع، تکیه‌هایشان را تخریب و حتی مولویان را از کشور رانده، و عملاً به عمر علوی‌گری تورک به عنوان یک مذهب در تورک‌ایلی و ایران پایان دادند. اگر هویت مذهبی دولت قیزیل‌باش، متناسب و معادل با هویت مذهبی سران خاندان - شاهان صفویه فرض شود (که فرضی مقرون به حقیقت نیست)، این هویت در دوره‌ی شاه اسماعیل اول «علوی قیزیل‌باشی»، در دوره‌ی شاه اسماعیل دوم «سنی حنفی» و در باقی عمر این دولت «شیعه‌ی امامی» (و اکثراً ضد علوی تورک) بوده است.

تقدیم نادرست «شیعه‌ی امامی فارسی» به عنوان «تشیع صفوی»: این تقدیم نادرست دو علت می‌تواند داشته باشد:

١-عده‌ای تربیت شده بر اساس هویت‌های ملی و تاریخ‌نگاری‌های ایرانی و آزربایجانی در ایران و جمهوری آزربایجان، اساساً بر تفاوت موجود بین دو مذهب «علوی تورک» (غلات شیعه) و مذهب «شیعه‌ی امامی» (و بعدها فورم «جعفری» آن ایجاد شده توسط نادر شاه افشار) و حتی وجود این دو مفهوم آگاه و واقف نیستند. این اشخاص نوعاً فرق بین «تصوف تورکی» و تصوف «ایرانی» را نیز متوجه نه‌شده، و کلاً به جدائی بین «تشیع متشرعه‌ی امامی فارسی» و «تشیع متصوفه‌ی علوی تورکی» دقت کافی مبذول نه‌می‌دارند.

٢-عده‌ای دیگر که نوعی پروتستانیسم اسلامی را در حال اجرا دارند، هر آنچه را که از شیعه‌ی امامی فارسی نه‌می‌پسندند، به‌ویژه در رابطه با مسائل مرجعیت و امتیازات روحانیت و فقه شیعه امامی و حاکمیت صنف موللایان بر دولت و ...، منتسب به پدیده‌ای که هرگز وجود نه‌داشته، یعنی «شیعه‌ی صفوی» می‌نمایند. حال آن که آن چه که اینان به انتقاد از آن برخاسته‌اند، چیزی جز خود «شیعه‌ی امامی عربی-فارسی» نیست و صفویان به لحاظ فقهی نقشی در تئوریزه کردن و تدوین آن نه‌داشته‌اند. ارتباطات موجود بین شیعه‌ی امامی و صفویان عبارت است از اعلان شیعه‌ی امامی عربی -فارسی به عنوان دین و مذهب رسمی و دولتی توسط شاه اسماعیل اول، ظهور صنف روحانیت شیعه‌ی امامی آن‌گونه که امروز می‌شناسیم، ایجاد بعضی از آئین‌های شیعیان امامی (سنن عزاداری، ...) در دوره‌ی دولت قیزیل‌باش، تغییر مذهب دادن خاندان صفوی به خصوص شاه تهماسب و شاه عباس اول (در ظاهر) به این مذهب عربی- فارسی، و نهایتا هم تحت نفوذ بلامنازع روحانیت شیعه‌ی امامی فارس قرار گرفتن دولت قیزیل‌باش به مرور زمان. اما گرویدن سران خاندان صفوی به مذهب شیعه‌ی امامی عربی-فارسی، این مذهب را شیعه‌ی صفوی و ساخته‌ی صفویان نه‌می‌کند. بلکه به عکس، صفویان را پیروی شیعه‌ی امامی عربی-فارسی و قربانی خودخواسته‌ی آن می‌سازد.

به نظر می‌رسد آن‌چه عده‌ای از ملی‌گرایان فارس و اصلاح‌طلبان شیعه از «تشیع صفوی» قصد می‌کنند، در واقع چیزی نیست جز دورخیز روحانیت شیعه‌ی امامی برای در دست گرفتن اقتدار سیاسی در دولت قیزیل‌باش و اِعمال حاکمیت خود بر آن دولت و سرکوب دیگراندیشان غیر شیعی امامی. البته سخت‌گیری‌ها و رفتارهای نابخردانه‌ی متعصبین طوائف، سران و شاهان قیزیل‌باش - صوفوها و کشتارها و خون‌ریزی‌ها و ظلم و اجحاف آن‌ها در حق سنیان و تورکمانان و علویان غیر قیزیل‌باش و قیزیل‌باش و دیگراندیشان، و .... واقعیتهایی غیر قابل انکار هستند. اما این واقعیت‌های تاریخی، می‌باید با عنوان و در مجرای صحیح خود، یعنی رفتارها و کنش‌های قیزیل‌باشان و شخصیت‌ها و طوائف تورک مذکور اغلب به تحریک صلیبیان و کلیسای ارمنی و موللایان شیعی، و نه «شیعه‌ی صفوی» و نه حتی «علوی تورک» بررسی گردد. اصطلاح «شیعه‌ی صفوی»، یک نام‌گذاری کیفی است که اکثراً از سوی ناسیونالیست‌های فارس (و به منظور ایرانی‌سازی - فارس‌سازی خاندان صفوی و دولت قیزیل‌باشی)، به جای «شیعه‌ی امامی عربی-فارسی» که در عصر صفوی توسط روحانیون عرب و فارس و دول صلیبی و کلیسای ارمنی به وجود آمد و مدون شد به‌کار می‌رود. کلاً، این که روحانیت شیعه‌ی امامی در دوران حکومت این و یا آن خاندان علوی (غلات شیعه) تورک، قدرتی به هم زده و حتی بر دولت اِعمال نفوذ کرده است، این حقیقت را که این خاندا‌ن‌های تورک و طوایف تورک به‌وجود آورنده‌ی آن‌ها مانند قاراقویون‌لو، قیزیل‌باش، افشار و قاجار (و به جز قیزیل‌باش‌ها حتی دولت‌هایشان)، نه «شیعه»، بلکه «علوی» (غلات شیعه) و بالکل منکر شریعت اسلام بوده‌اند را تغییر نه‌می‌دهد. 

 گئرچه‌یه هو!!!

 

صدر طریقت- صدر دولت

تاریخ (میلادی)

مذهب راس خاندان صفویه

طریقت  اردبیلیه (صفویه‌)

حبیب‌الدین  فیروزشاه زرّین‌کلاه (قیزیل‌باش)

نیمه‌ی دوم قرن ١٢

صوفی شافعی (سنی عربی-کوردی)

عوض‌الخواص (الحواش ؟)  اسماعیل

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

محمدالحافظ

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

قطب‌الدین  محمد (احمد ؟)

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

صلاح‌الدین رشید

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

قطب‌الدین ابوبکر (صالح ؟)

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

شیخ امین‌الدین جبرائیل

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

شیخ صالح

؟

صوفی شافعی (سنی عربی)

شیخ صفی‌الدین ابوالفتح (عبدل فتاح) اسحاق اردبیلی

١٣٣٤- ١٢٩٤

صوفی شافعی (سنی عربی)

شیخ صدرالدین موسی

١٣٩٠-١٣٣٤

صوفی شافعی (سنی عربی)

شیخ خوجا علی‌الدین (علاء‌الدین، سلطان ‌علی) سیاه‌پوش

١٤٢٧-١٣٩٠

صوفی شافعی (سنی عربی، با تمایلات شیعی و غالی علوی تورک)

شیخ شاه (سلطان صدرالدین) ابراهیم

١٤٤٧-١٤٢٧

صوفی قاراقویون‌لو (علوی  تورک، معادل بکتاشی)

شیخ (سلطان علاء‌الدین) جنید

١٤٦٠-١٤٤٧

صوفی قاراقویون‌لو (علوی  تورک، معادل بکتاشی، با خصلت سیاسی)

شیخ (سلطان) حیدر

١٤٨٨- ١٤٦٠

صوفی قیزیل‌باشیه (علوی، فرقه‌ی سیاسی ضد سنی «حیدریه»)

سلطان‌ علی میرزا

١٤٨٨-١٤٩٣

صوفی قیزیل‌باشیه (علوی، فرقه‌ی سیاسی ضد سنی «حیدریه»)

شاه اسماعیل اول

١٥٢٤-١٥٠٢

صوفی قیزیل‌باشیه (علوی، فرقه‌ی سیاسی ضد سنی، ضد تورکمان)

دولت  قیزیل‌باشیه (صفویه‌)

شاه تهماسب اول

١٥٧٦- ١٥٢٤

امامی (شیعه‌ی عربی - فارسی، ضد سنی، ضد علوی، ضد تورکمان)

شاه اسماعیل ثانی (حیدر میرزا)

١٥٧٧- ١٥٧٦

حنفی (سنی تورک)

بری خان خانیم (ملکه زمان)

١٥٧٧-١٥٧٨

حنفی (سنی تورک)

سلطان محمد خدابنده

١٥٨٧-١٥٧٧

صوفی  علوی (با تمایلات شیعی)

شاه عباس اول

١٦٢٩-١٥٨٧

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی، کریپتومسیحی، ضد سنی، ضد علوی، ضد تورکمان)

شاه صفی (میرزا) اول

١٦٤٢-١٦٢٩

امامی (شیعه‌ی فارسی – عربی)

شاه عباس ثانی

١٦٦٦-١٦٤٢

صوفی علوی (با تمایلات شیعی)

شاه سلیمان اول (صفی میرزای دوم)

١٦٩٤-١٦٦٦

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه سلطان حسین اول

١٧٢٢-١٦٩٤

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه تهماسب ثانی

١٧٢٦-١٧٢٢

١٧٢٩-١٧٣٢

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه عباس ثالث

١٧٣٦-١٧٣٢

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه سلیمان ثانی

١٧٥٠-١٧٤٩

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه سلطان حسین ثانی

١٧٥٣-١٧٥٢

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه اسماعیل ثالث

۱۷۵۰ - ۱۷٧۳

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)

شاه محمد ثانی (سلطان محمد میرزا)

۱۷۷۲ - ۱۷۹۶

امامی (شیعه‌ی فارسی - عربی)


No comments:

Post a Comment