زیرگروههای دینی - اعتقادی تورک در ایران
مئهران باهارلی
چهارشنبه، ١٨ فوریه- ٢٠٠٩
به لحاظ اعتقادی ملت تورک ساکن در ایران را در عمومیترین حالت میتوان به شکل «ناباوران - اینانمایان Unbeliever» مرکب از افراد غیر دینی - بۆتهمدێشێ Non-Religious، بیدین - بۆتهمسیز Areligious، ضد دین - بۆتهمقارشێتێ Anti-Religious، ....؛ و «دینباوران - بۆتهملی Believer» تصنیف نمود.
الف-ناباوران تورک: به دلیل تضییقات دولتی، نبود آزادیهای اعتقادی – دینی - مذهبی در ایران و خودسانسوری ناشی از سنتها و فشارهای فرهنگی و اجتماعی در سطح جامعه، تعیین دقیق تعداد «ناباوران» تورک فعلا غیر ممکن است. در گذشته بخش بزرگی از نیروهای چپ تورک و به ویژه کومونیستها بدنهی اصلی ناباوران تورک در ایران را تشکیل میدادند. پس از انقلاب اسلامی به اینها خیل ناباوران غیر چپ نیز اضافه شد. بسیاری از این نوناباوران تورک، در مقولههای بی دین و ضد دین جای دارند.
ب- دینباوران تورک: ملاحظات زیر در مورد زیرگروههای اعتقادی مردم تورک ساکن
در ایران قابل توجهاند:
- مذاهب «جعفری نادری» و «علوی» (دو نوع قاراقویونلو، قیزیلباشی)
در میان ملل غیر تورکیک دیده نمیشوند و از مصادیق «اسلام تورک» میباشند.
-مذهب
«شیعهی امامی»، قرائت فارسی از تشیع دوازده امامی متشرعه، حامل و مبلغ فرهنگ،
زبان و هویت ملی فارسی، حتی یک دین فارسی و به همراه زبان فارسی یکی از مولفهی
بنیادین هویت ملی ایرانی - فارسی است.
-دین
«بهائی» علی رغم پیام خود در بارهی رفع تعصبات و عداوتهای ملی و نژادی و تبلیغ
زبان جهانی، به زبان فارسی تقدس بخشیده است.
-زیرگروههای اعتقادی مردم تورک، در نتیجهی عدم بلوغ - عقیم ماندن روند ملتشوندهگی در میان تورکزبانان ساکن در ایران، نه در سطح رهبران مذاهب و نه در سطح پیروان آنها، علی القاعده خود را، اگرچه تورکزبان بدانند، هنوز جزئی از «ملت تورک» نمیدانند. این پدیده، عمدتا بر خلاف آن چیزی است که در گروههای اعتقادی دیگر ملل ساکن در ایران مانند ارمنیان،کوردهای سنی، تورکمنها، بلوچها، آسوریها، یهودیها و ... دیده میشود. به عنوان مثال، «کلیسا» و «کنیسه» نقشی محوری در هویت ملی به ترتیب ارمنیان و یهودیان بازی میکند. در حالی که «مسجد» امامی و «جمعائوی» علوی و «بیت العدل» بهائی تورکها تاکنون هیچگونه کارکرد و کاربرد مثبتی از منظر هویت ملی تورک نداشته است. حتی در نمونهی شیعهی امامی، بر علیه هویت ملی تورک عمل کرده است و میکند.
- به جز بهائیان و شیعیان (این دومی توسط دولت ایران)، دیگر زیرگروههای اعتقادی - دینی تورک، در موسسات و تشکلات دینی و اجتماعی فعال و موثر برای تامین حقوق دینی خود و همبستهگی داخلی جامعهی اعتقادی خود متشکل نشده، به لحاظ سیاسی هم هیچکدام تاکنون و فعالانه به «حرکت ملی دموکراتیک تورک» نپیوسته است.
ب- دینباوران تورک: اینها را میتوان به گروههای اعتقادی - دینی زیر تقسیم کرد:
١-جعفری نادری: مذهب جعفری نادری، قرائت تورکی از شیعهی دوازده امامی متشرعه از اسلام اورتودوکس است که مدوّن و واضع آن نهدیرقولو - نادرشاه افشار، آن را به صورت «مذهب پنجم از اهل سنت» توصیف کرده است. فرقهای اصلی مذهب جعفری نادری، با قرائت فارسی از شیعهی دوازده امامی متشرعه و یا مذهب امامی فارسی - آن هم از اسلام اورتودوکس- عبارتاند از: عدم اعتقاد مذهب جعفری نادری به عصمت امامان شیعی، قائل نبودن به امتیازات صنف روحانی و بدعتهای آن صنف و در راس آنها ولایت فقیه، باور به لزوم جدائی مطلق دین و دولت، لزوم عدم دخالت صنف خادمان دینی در امور دولتی و اقتصادی و امنیتی و قضائی، و .... به منظور تمییز این مذهب جعفری که مذهب پنجم اهل سنت است از اصطلاح جعفری که در گذشته و حال برای نامیدن دیگر گروههای شیعی هم بکار رفته و میرود، این مذهب اخیر «جعفری نادری» – منتسب به واضع آن نادرشاه افشار – نامیده میشود. به موازات مقبولیت و شیوع گستردهی حیات سکولار و خودآگاهی ملی تورک و در نتیجه دور شدن از شیعهی امامی فارسی، در حال حاضر درک اکثریت مطلق تورکان شیعی ساکن در ایران از مذهبشان همخوان با اصول فوق است. یعنی اکثریت مطلق تورکهای ساکن در ایران در عمل بر مذهب جعفری نادری هستند، هر چند خود بر این حقیقت واقف نباشند و یا خود را با نام «جعفری نادری» معرفی و تسمیه نکنند. جعفریان نادری تورک در معرض تضییقات سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
٢-امامی: مذهب امامی قرائت فارسی - عربی از شیعهی امامی متشرعه از اسلام اورتودوکس است. فرق عمدهی مذهب فارسی - عربی امامی با مذهب تورکی جعفری نادری، اعتقاد گروه نخست به عصمت امامان، امتیازات صنف روحانی، قائل بودن به بدعتهایشان از جمله ولایت فقیه، درهمآمیزی امور دینی و امور دولتی، و دخالت روحانیون شیعی در امور دولتی و اقتصادی و امنیتی و قضائی و ... است. شیوع و رواج مذهب امامی فارسی در میان تورکان ساکن در ایران پدیدهای نوظهور است و تناسب مستقیم با آسیمیلاسیون و فارسسازی آنها دارد. («هر چه قدر شیعهتر، همان قدر فارستر!»). شیعیان امامی تورک در تورکایلی شاید نخست و به تعداد انگشتشمار در دورهی ایلخانلیها، سپس در عصر دولت قیزیلباشیه – علی رغم آنکه طریقتهای اردبیلیه و صفویه و بنیانگذاران دولت قیزیلباشیه بر مذهب شیعهی امامی نبودند - پدیدار شد. سپس در دورهی قاجار – تاسیسشده توسط ایل تورک قاجار که بر مذهب علوی تورک (نوع قاراقویونلو) بود – گروههای بومی معتقد به این مذهب در شهرهای بزرگ تورکنشین پدید آمد که در آغاز از روحانیون امامی و خانوادههای آنها تشکیل میشد. در عصر دو دولت فارس پهلوی و جمهوری اسلامی مذهب امامی فارسی - عربی به سرعت در میان صنف بازاری و برخی طبقات محروم شهری تورک گسترش یافت. پس از تاسیس جمهوری اسلامی، رایج ساختن اجباری مذهب امامی و تبدیل جبری مذهب تورکان جعفری نادری، علوی، وحدت وجودی، بهائی و .... به این مذهب فارسی - عربی، از سیاستهای راهبردی دولت جمهوری اسلامی برای آسیمیلاسیون تورکان ساکن در ایران و ساختن «ملت ایران» (فارسیزبان، امامیمذهب) بوده است. زیرا منظور ناسیونالیستهای فارس از «ملت ایران»، شیعیان ساکن در ایران است. به همین سبب در حالی که آنها سنّیهای کورد و بلوچ و تورکمن را به صورت اقلیتهای قومی تعریف میکنند، قائل به وجود گروهی قومی به اسم تورک در ایران نیستند. زیرا تورکها سنّی نیستند. از آنجائی که مذهب فارسی امامی یکی از مولفههای بنیادین هویت ملی ایرانی – فارسی است، این مذهب در میان تورکان را باید به عنوان یک مذهب استعماری خارجی و هکذا نمایندهگان ولایت فقیه و حوزههای علمیهی امامی در مناطق تورکنشین از جمله تورکایلی را به عنوان عمال و پایگاههای استعماری فارسستان توصیف نمود.
٣-علوی: در ترمینولوژی مودرن علوی نام گروههای غُلات دوازده امامی و یا تشیع متصوّفه از اسلام هترودوکس (در مقابل شیعهی امامی فارسی – عربی از تشیع متشرّعه از اسلام اورتودوکس) است. فرق عمدهی مذهب علوی با شیعهی دوازده امامی متشرعه، عدم اعتقاد علویان به شریعت اسلام است. در قرون پانزده، شانزده و هفده میلادی اکثریت تورکان ساکن در ایران به شمول همهی طوائف تاریخی تورک مانند قاراقویونلو، بهارلو، افشار، بیات، قاجار، قشقائی، شاهسون (شاهیسئوهن، شسئوهن)، و .... ابتدائا بر مذهب علوی تورک بودند. امروز تخمینا بین ١٠ تا ٢٠ در صد تورکان ساکن در ایران هنوز بر مذهب علوی هستند. در ایران علویان تورک و یا قرائت تورکی از شیعهی دوازدهامامی متصوفه از اسلام هترودوکس را (در مقابل قرائت ایرانیک غُلات شیعهی دوازدهامامی متصوفه که «اهل حق» نام دارد) تاریخا میتوان به دو نوع «قاراقویونلو» و «قیزیلباش» تقسیم کرد. «علویان قیزیلباش» فورم گرفته در دورهی شیخ حیدر و شاه اسماعیل، تورکمانان غالی اغلب آناتولیایی بودند که بر علیه عثمانلی قیام کرده بودند. آنها متحد صلیبییان و شدیدا ضد سنّی، و در عرصهی دینی متاثر از کلیسای ارمنی بودند. اکثریت مطلق علویان تورک قیزیلباش در ایران به مرور زمان شیعی امامی فارسی، بسیاری نیز فارسیزبان شدهاند. «علویان قاراقویونلو» تورکمانان سنّیدوست، متحد عثمانلی و ضد صلیبییان، و در عرصهی دینی متاثر از حروفیسم و بکتاشیگری آناتولیایی بودند. در ایران هنوز بازماندههای علویان تورک قاراقویونلو که مذهب خود را حفظ کردهاند وجود دارند. اینها در سرتاسر تورکایلی، به ویژه در استانهای آزربایجان غربی، آزربایجان شرقی، زنجان، همدان، قزوین، و در خراسان به مرکزیت درگز پراکندهاند، و با نامهای گوناگون (علی اللهی، قاراقویونلو، قیرخلار، آبدال بیگ، صوفولار، شاملو، سیر طالیبی، یئددیلهر، قارداش، ...) شناخته میشوند. گروهی از علویان تورک هم در استان آزربایجان شرقی و اطراف وجود دارند که در قرون اخیر تحت تاثیر غلات شیعی یارسان رایج در میان گروههای ایرانیک گوران و لک و لور و .... قرار گرفته و به «اهل حق» (شاغی، آتش بیگ، ...) موسوم شدهاند (ارتباط تاریخی – تباری این دسته با علویان قاراقویونلو و یا قیزیلباش محتاج تعیین شدن است). در سالهای اخیر تعداد روزافزونی از تورکهای سابقا شیعی امامی مخصوصا آنهایی که به تورکیه مهاجرت کردهاند، به مذهب علوی تورک، نوع «قیزیلباشی - بکتاشی» رایج در آناتولی، بازگشته تغییر مذهب میدهند. علویان تورک در معرض تضییقات سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
٤-سنّی: تورکان (اوغوزهای غربی) سنّی عمدتا در استان آزربایجان غربی (در اورمیه، سلماس، خوی، ... و اطراف آنها)، و قسما در استان اردبیل و گیلان ساکناند. تورکهای سنّی، غیر از سنّیان ایرانیکزبان ساکن در تورکایلی (مانند کوردها و تالشهای سنّی)، همچنین تورکمنها (اوغوزهای شرقی) سنّی در شرق دریای خزر و تورکمنیورت هستند. «کورهسوننی – کۆرهسۆنلو»ها عمدهترین گروه تورکان سنّی ساکن در استان آزربایجان غربی را تشکیل میدهند. تعداد تورکان سنّی بین ١ تا ٣ درصد کل تورکان ساکن در ایران است. این دسته اکثرا شافعی و بعضی حنفی، هر دو از مذاهب اسلام اورتودوکساند. در خارج ایران حدود ٣٠ در صد از تورکان جمهوری آزربایجان و اکثریت مطلق خلق تورک ما در بخشهای شرقی و جنوبی و مرکزی تورکیه، سنّی مذهباند. سنّیان تورک در معرض تضییقات سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
٥ -جریانات باطنی، تصوفی، وحدت وجودی، ...: این گروههای پراکنده گذار از شیعهی متصوفه از اسلام هترودوکس به شیعهی متشرعه از اسلام اورتودوکس (و یا عکس آن) را نشان میدهند. ذهبیه، وحدت وجودیها، شیخیه، خاکساریه، نعمت اللهیه، مولویه، صوفیها ...... را میتوان در این دسته جای داد. تعداد دقیق پیروان این فرق و طریقتها که اکثرا در شهرهای بزرگ تورک به ویژه در آزربایجان شرقی و تبریز طرفدارانی دارند معلوم نیست. در ادبیات سیاسی فارسی ایران این گروههای نامتجانس از شیعهی متصوفه به همراه تورکان علوی، اغلب با نام کلی اما غیر دقیق و نامناسب «دراویش» یاد میشوند. همهی این دستهجات متصوفه از اسلام هترودوکس در معرض تضییقات سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
٦-بهائی: دین بهائی انشعابی از شیعهی دوازده امامی است. بخش اعظم شیخیان – بابیان – ازلیان - بهائیان اولیه تورک بودند و حوادثی مانند قیام بابی زنجان، شخصیتهائی مانند حروف حیّ تورک و مکانهائی چون قلعهی چهریق و سیسان در تورکایلی و .... جایگاه مهمی در تاریخ بابیگری و بهاییگری دارد. تعداد دقیق تورکان بهائی در تورکایلی و دیگر نقاط ایران دانسته نیست. اما شمار آنان پس از تاسیس جمهوری اسلامی و آغاز تضییقات سیستماتیک و قتل و کشتارهای خیابانی بهائیان توسط عوامل دولتی و تورکان بنیادگرای شیعی امامی و فرار و مهاجرت گروهی بهائیان به خارج کشور به شدت کاهش یافته است. بهائیان در معرض تضییقات سیستماتیک جمهوری اسلامی قرار دارند.
٧-مسیحی: در ایران تورک مسیحی وجود ندارد. در چند روستای جنوب اورمیه از جمله روستای باباری، سردری، درلاری، ... مسیحیانی که در مکالمات روزمره زبان تورکی را بکار میبرند ساکناند. از آنجائی که اینها خود را ارمنی دانسته، زبان مراسم دینیشان ارمنی است و در سالهای اخیر نوعی بازگشت به زبان و فرهنگ ارمنی در میانشان دیده میشود، آنها «مسیحیان ارمنی تورکزبان» و شاید در حال تورکزبان شدن هستند، نه تورکان مسیحی. از طرف دیگر با افزایش فعالیتهای میسیونری مسیحی از کشورهای غربی در دهههای اخیر که گروههای مسلمان ایرانی از جمله تورکهای ساکن در این کشور را هدف قرار دادهاند، تعدادی نودین مسیحی تورک، اکثرا در کشورهای غربی، پدیدار شدهاند. همچنین در خارج ایران و تورکایلی، بخشی از دیاسپورای تورکان ساکن در عراق (موسوم به تورکمان) تا این اواخر بر دین مسیحی بودند. این گروه تورک مسیحی که سابقا تعداد آنها بیش از سی هزار تن بود و در شهر کرکوک اقامت داشتند با نام «قالا گاوورو» شناخته میشدند.
٨-موسوی: تورکان بر مذهب موسوی و یا موسویها – یهودیان تورکزبان همیشه در تاریخ و جوغرافیای تورک (خزرها در قفقاز و شمال دریاهای خزر - سیاه، قارائیمها و قیریمچاقها در اوکرائین و ....)، حضور و گروههای موسوی – یهودی قرنها و تقریبا در تمام مناطق تورکایلی سکونت داشتهاند. هرچند در بعضی از مناطق غربی آزربایجان مانند اورمیه، سلماس، سولدوز، تیکان تپه (تکاب)، ساوجبلاغ (مهاباد)، سایین قالا (صاین قلعه) و اوشنو (اشنویه) موسویان دوزبانه که علاوه بر زبان خود «لشان دادا» (یک لهجهی یهودی - نوآرامی)، به زبان تورکی نیز صحبت میکردند ساکن بودند، اما اغلب موسویان – یهودیان تورکایلی منحصرا تورکزبان بودند و تورکی زبان مادری و اول آنها بود. موسویان – یهودیان در درگز افشاریورت در شمال شرقی ایران در خوراسان نیز به تورکی صحبت میکردند. در قرن نوزده و بیست موسویان – یهودیان تورک تورکایلی (و شرق آناتولی) به همراه دیگر تورکها همزمان قربانی تهاجمات و قتل عامهای انجام گرفته توسط دستهجات مسلح آسوری، ارمنی و کورد بودند. موسویها – یهودیان تورک که از قدیمیترین بومیان تورکایلی بودند، پس از تاسیس دولت اسرائیل و انقلاب اسلامی ایران از منطقه مهاجرت کردهاند.
٩-آیینهای پانایرانیستی: در دهههای نخست حیات رژیم پهلوی، تعدادی از تورکهای پانایرانیست به جریانات دینی نوظهور پانایرانیستی ایجاد شده توسط برخی از تورکهای تورکستیز مانند «پاکدینی» (ایجاد احمد کسروی تبریزی) و عرفان باطنی - «پرتوجوئی» (ایجاد کاظمزاده ایرانشهر تبریزی) پیوسته بودند. این جریانات با فوت رهبرانشان تماما استحاله یافتند. در سالهای اخیر عدهای از تورکهای پانایرانیست، این بار به دین زرتشتی تمایل پیدا کردهاند.
١٠-شامانیزم، تنگریسم: در سالهای اخیر عدهای از فعالان سیاسی تورک در
محیطهای مجازی، خود را پیروی آیینهای تورکان باستان از قبیل شامانیزم و تنگریسم
معرفی میکنند. اما این روند نیز - مانند آیینهای پانایرانیستی - بیشتر یک عکس
العمل سیاسی اعتراضی به حاکمیت شیعی در ایران در مقیاس فردی و فعالین فرهنگی -
سیاسی است و به یک جریان اجتماعی و مردمی مبدل نشده است.
No comments:
Post a Comment