Thursday, February 4, 2016

اسلاميسم، مدرنيته و پاريس


اسلاميسم، مدرنيته و پاريس

مئهران باهارلي

داعش يکي از دلائل حمله تروريستي‌اش به پاريس را اين ذکر کرده که پاريس "پايتخت فحشاء و مستهجن بودن" است. اين توجيه بسيار معني‌دار است. واقعيت آن است که پاريس، با دريدا، دکارت، فوکو، پاسکال، ديدرو، ولتر، روسو، منتسکيو، دوبوار، سارتر، کامو، سنت اگزوپري، دانتون، روبپسپير، باردو، ژيد، آراگون، برتون، پروست، رابله، زولا، دريفوس، دورکهايم، دوما، فانون، هوگو، مالرو، دادا و .... هزاران سيماي ديگر، پايتخت عصر روشنگري، رنسانس و انتلکتوئاليسم، پايتخت اومانيسم و سکولاريسم و مدرنيته و کمون پاريس و نسل ١٩٦٨ و سمبل آزاديها و حقوق بشر و حقوق زنان و هنر ... است. حمله داعش به پاريس، يک مساله محلي و منطقه‌اي تروريستي ناشي از تخاصمات مذهبي و يا قومي و ...نيست، حمله اسلاميزم خشونت‌پرست، دشمن آزادي، بدوي و ضدانسان و ضدزن و ضدانديشه و ضدزندگي و ضدزيبائي و... است به مدنيت معاصر بشري. مدرنيته، سکولاريسم، حقوق بشر، هنر، آزاديهاي بنيادين و حقوق زنان و ... ارزشهاي جهاني‌اند و سمبلهاي آنها هم جهاني‌اند؛ و پاريس يکي از اين سمبلهاست.

مساله همبستگي با پاريس، صرفا مساله محکوم کردن تروريسم و قتل عام و ... که هر روز در همه جاي جهان اتفاق مي‌افتد نيست. اين امر مانند خود حمله تروريستي به پاريس داراي بار سمبليک فوق العاده‌ايست. همبستگي با پاريس، دفاع از ارزشهاي بشري جهان‌شمول و مدرني است که پاريس سمبل آنهاست مانند مدرنيته، سکولاريسم، اصالت فرد، ليبراليسم، روشنگري، هنر، آزاديهاي بنيادين، حقوق بشر، حقوق زنان، ارزش شمردن زندگي و زيبائي، حق تمرد مدني و مسالمت آميز .... که مورد هدف تروريستهاي اسلاميست قرار گرفته‌اند. در پاسخ کساني که مي‌پرسند پاريس از چه زماني سمبل اين ارزشها شده است بايد گفت از زماني که اين مفاهيم توسط نسلهاي پي در پي روشنفکران و فلاسفه و دانشمندان و مصلحين و هنرمندان و نويسندگان و انقلابيون و جمهوريخواهان ... در پاريس شکل گرفتند و تدوين شدند، يعني رنسانس، عصر روشنگري، انقلاب صنعتي، کمون پاريس و انقلاب فرانسه و ...اينها همان ارزشهاي خلق ترک ساکن در ايران، به عنوان عضوي از جهان مدني معاصر نيز هست. موضع خلق ترک و روشنفکرانش در اين مواجهه البته که مي‌بايد بدون اما و اگر، صريح و روشن باشد.



نه فلسطين، نه برمه، نه آنکارا، نه بيروت و .... و نه هيچ نقطه ديگري از جهان اسلام سمبل مجموعه ارزشهاي جهان‌شمول عصر مدرنيته نيستند. ترورهاي انجام شده اخير در آنکارا و يا بيروت و پاکستان و ... حمله به هيچکدام از اين ارزشها نبود و آنکارا و بيروت و پاکستان هم سمبلهاي اين ارزشهاي مدرن جهاني نيستند. داعش و ديگر اسلاميستها در همه بيانيه‌ها و تبليغات خود مضامين و عبارات کليشه‌اي يکسان بکار مي‌برند، اينها چندان اهميتي ندارد. اما آنچه در اين بيانيه اهميت خاصي دارد همان موضوع "پايتخت فحشاء و مستهجن بودن" است که به قول معروف لب کلام است. همانگونه که انتخاب منهتن نيويورک از طرف القاعده پيامي سمبليک داشت، انتخاب پاريس از طرف داعش هم پيامي سمبليک دارد. حملات داعش در عراق و سوريه و لبنان و ترکيه و .... فاقد اين پيام سمبليک است، صرفا عملياتي بر عليه دشمنان و خصم نظامي است.... حمله تروريستي داعش در پاريس ربطي به درگيريهاي محلي و منطقه‌اي قومي و مذهبي و اختلافات ارضي ... ندارد و بسيار فراتر از آنهاست. مسائل گرجستان و کريمه و اوکرائين حتي قراباغ آزربايجان و ترکستان چين از مقوله ديگري‌اند و با مسائل خاورميانه-شمال آفريقا از يک سنخ نيستند...

کساني که مردم فرانسه را به خاطر کرده‌هاي دولت فرانسه آنهم در چند نسل پيش متهم مي‌کنند و نالايق همدردي ما مي‌شمارند، همانند کساني هستند که ملت ترک ما را به خاطر کشت و کشتار دولتهاي ترک در تاريخ باستان محکوم مي‌کنند. حمايت ادعائي غربيان از اسلاميزم نيز مساله‌اي فرعي است. ريشه‌هاي اسلاميزم در جهان اسلام و خود اسلام است که هيچکدام به روز و وارد عصر مدرنيته نشده‌اند..... داعش ويا اسلاميسم - چه نوع سني و چه نوع شيعي آنرا- بيشتر از يک عکس‌العمل، نتيجه رفرم نشدن و مدني و انسان‌محور نگشتن اسلام و اصول و منابع اساسي آن است که باعث مي‌شود جهان اسلام به عنوان يک کل وارد عصر مدرنيته نشود، هنوز در قرون وسطي خود زندگي کند و ارزشهاي فرا‌ملي جوامع مدرن را، از حقوق بشر گرفته تا سکولاريسم و ليبراليسم و فرديت و آزاديهاي اساسي و هنر و حقوق زنان و ... را از آن خود نداند. اعلام همبستگي با پاريس در مقابل تروريسم اسلاميستي اعلام همبستگي با همين ارزشهاي فراملي است. داعش و يا اسلاميزم داراي هيچ ارزش فراملي نيست. پديده‌اي فوق العاده محلي است، هرچند عرصه تخريبات و بربريت آن جهاني است.

توقعي که جوامع مسلمان از ديگران بويژه غربيان دارند که آنها بيايند و همه مشکلات را برايشان پيشگيري و يا حل کنند، کاملا نابجاست. جوامع مسلمان مشکلزا هستند و بايد در درجه اول خود اين مساله – اسلاميزم و تروريسم اسلاميستي- را کند و کاو کنند، علل آنرا پيدا و براي آن درمانهائي اتخاذ کنند. اين مشکلزائي ربطي به استعمار غرب ندارد. جنوب شرقي آسيا هم مستعمره غرب بود ولي وحشيگريهائي مانند اسلاميستها و داعش و القاعده و بوکو حرام و حزب الله و .... در آنجا ظهور نکرد، بلکه انقلاب صنعتي و انفورماتيک پيدا شد. ... موضع منفعل اوباما در برخورد با اسلاميسم و ترور اسلاميستي مطابق با منافع ملي آمريکا است. هيچ دليلي وجود ندارد که آمريکا جوانان خود را براي مشکلي که جوامع قرون وسطائي مسلمان ايجاد کرده‌اند به کشتن بدهد. همين بمباراني که آمريکا مي‌کند به واقع يک ژشت انسان‌دوستانه است و منطقا نمي‌بايست مي‌کرد. چرا که مسلمانان مثل هر چيز ديگر با آن هم مخالفت مي‌کنند. در صورت فرستادن نيروي زميني از طرف آمريکا و ... اين بار الم شنگه‌اي بپا خواهند کرد که پاياني نخواهد داشت. ذهنيت و انتقادهاي جوامع مسلمان در اين مورد بيشتر از سازنده و مثبت بودن، نديدن ريشه مشکلات که خودشان هستند و عجز براي پيدا کردن چاره است. داعش و القاعده و حزب اللله و يا بوکو حرام و ... بر خلاف تئوري توطئه، زاييده غرب نيستند، زاييده مدني نشدن و انسان‌محور نشدن منابع و امهات اسلامي هستند. تا زمانيکه اسلام و جوامع اسلامي به طرزي راديکال به روز نشوند و خود را عضوي از جهان معاصر ندانند و حس نکنند، مشکل وجود خواهد داشت و گسترش پيدا خواهد کرد.

جهان اسلام تاوان چيزي را نمي‌دهد به جز تاوان تعلل خود در پيوستن به نظام بين الملل را. آسياي جنوب شرقي بدتر از جهان اسلام مستعمره شده بود. بمبارانهاي سوريه و عراق در مقابل بمباردمانهاي ويتنام و لائوس و کامبوج و کره و ... مانند آتش‌بازي چهارشنبه سوري است. با اينهمه جنوب شرق آسيا نه تنها منفعل نشد و به روشهاي تخريبي و خشونت و انتقام و بازگشت به قرون وسطي دست نزد، بلکه در عرصه تکنولوژي و انفورماتيک نظم نوين جهاني را شکل داد. بدين ترتيب غرب را مجبور کرد که به وي و حقوق و منافع جهاني‌اش احترام بگزارد. توقعي غيرمنطقي و زياده‌خواهي است که خواهان احترام به منافع ملي خاورميانه و شمال آفريقائي که هنوز زن را به عنوان انسان نشناخته و بحث عالمانش در روش سنگسار کردن زاني و گردن زدن مرتد است، بود.


No comments:

Post a Comment