مرمت یک نَفَس-دئییش تورکی قزلباشی از همدان: کؤنول خیدمهت ائیله
ارکانا، پیره
صفدر ر.: تورک همهداندا دونیایا گلمیشهم. منیم آتام ظولمه قارشی
ساواشچی ایدی.
مئهران باهارلی
زاپاتا
سالازار یک شعر تورکی را از یکی از آشناهای خود بنام صفدر ر. نقل کرده است. صفدر
ر. یک تورک اهل همدان - تورکایلی میباشد و خود را بدین صورت معرفی میکند: «تورک
همهداندا دونیایا گلمیشهم. منیم آتام ظولمه قارشی ساواشچی ایدی». شعر تورکی
نقل شده از صفدر ر. نمونهای از فرهنگ و ادبیات تورکی این منطقه است.
اما
در این شعر یک نکتهی مهم دیگر در نخستین نگاه به چشم میخورد. آن نکته که سبب
نگارش این سطور نیز میباشد تعلق این شعر به ادبیات مذهب علوی-قزلباشی و یا دئییشهای
تورکی است. (اصطلاح دئییش، به معنی اشعار تورکی با مضامین دینی علوی-قزلباشی
است). در این شعر اصطلاحات ادبیات و دئییشهای تورکی بسیار بکار رفته است. به
عنوان نمونه مصرع اول این شعر «گل خیدمهت ائیله ارکانا، پیره» شباهت بسیار
به مصرعی از یک دئییش شاه اسماعیل ختایی دارد: «گل بیر پیره خیدمهت ائیله»[1].
قابل
ذکر است که با تغییر مذهب تورکان قزلباش در دورهی صفویه و پس از آن به شیعی امامی
و یا اسلام فارسی، ادبیات تورکی علوی-قزلباشی به طور عمده به فراموشی سپرده شد و رد
ناچیزی از آن در ادبیات آشیقی، اما جدا از بستر و خاستگاه مذهب قزلباشی آن و صرفاً
به صورت بازیهای کلامی آشیقها باقی ماند (ادبیات آشیقی در میان ملت تورک ما، در
کل بازماندهی ادبیات قزلباشی-بکتاشی است). محتملاً صفدر ر. هم مانند اکثریت مطلق
تودهی تورک در ایران و تورکایلی، بر
مذهب تورکی علوی-قزلباشی نیست و شعر تورکی نقل شده از وی صرفاً نمونهای از آن
بازماندههاست که در ادبیات آشیقی نسلاً به نسل، با کنده شدن از ریشهی مذهب علوی-قزلباشی
خود و با تغییر و تبدیل تا به امروز نقل شده و کمتر کسی به معنی اولیهی آیینی آنها
آگاه است. آشفتهگی موجود در وزن به همراه کاربرد برخی از اصطلاحات خاص مذهب علوی
قزلباشی موید این احتمال است.
در
این دئییش، همچنین برخی از کلمات تورکی که معنی دقیق آنها برای خوانندهگان معلوم
نبودهاند، به مرور زمان با کلمات آشناتر جایگزین شدهاند. به عنوان نمونه مصدر «اهیلهنمهک»
به معنی متوقف شدن، در جایی ایستادن، منتظر شدن، و مصدر «ائیلهنمهک» به
معنی تفریح و بازیگوشی کردن هر دو با مشتقات مصدر «ائیلهمهک» (کردن) تعویض شده است:
الف-«جمشید
اهیلهنمهدی، جام اؤزو قالدی» به صورت «جمشید ائیلییهنمهدی، جام اؤزو قالدی»
نوشته شده است (یعنی جمشید در این دنیا توقف نکرد و رخت بربست. اما جام وی برجا ماند).
ب-«کؤنول
خیدمهت ائیله ارکانا، پیره، ائیلهنهنلهرین ایشی کم اولدو» به صورت «کؤنول
خیدمهت ائیله ارکانا پیره؛ ائیلهمییهنلهرین ایشی خم اولدو» نوشته شده است (یعنی
ای دل در خدمت پیر و ارکان مذهب قزلباشی باش. آنها که این امر را دست کم و به سبکسری
گرفتند کارشان ضایع شد).
ج-«باش
عاقلی» (عقل سر) و «یئله گئتدی» (به باد رفت)، به ترتیب به شکل «بئش
عاقیل» و «ائله گئتدی» نوشته شده است.
من
سعی کردم این شعر تورکی –دئییش قزلباشی را بویژه به لحاظ وزنی و زبانی مرمت کنم. متن
اصلی شعر نقل شده از صفدر ر. در عکسهای این نوشته که توسط زاپاتا سالازار تهیه
شدهاند موجود است. آنچه در زیر میآید فورم مرمت شده توسط من است. بعد از نقل فورم
مرمت شده، توضیحات مختصری در بارهی برخی از اصطلاحات مذهب علوی قزلباشی بکار رفته
در این دئییش (کلمات داخل « ») دادهام.
«کؤنۆل» «خیدمهت» ائیله «ارکان»ا، «پیر»ه
ائیلهنهنلهرین ایشی کم اولدو
عاغێللێلار بهیهنمهدی دونیایێ
بهیهنهنلهره «باش عاغلێ» کم قالدێ
هانێ «بۇ دۆنیا»دا منهم دییهنلهر
آس و کس ائیلهدیم، وۇردوم، یییهنلهر
مالێنێ، مۆلکۆنۆ یۇردۇم بیلهنلهر
یئله گئتدی «یورت»و، «ویرانا» قالدێ
بو کیم گلیر، وزیر دئییل، پاشادێر
دئدیییمیز، ائتدیییمیز حاشادێر
حضرهت-ی نوح مین دوْقۇز ایل یاشادێ
دۆنیایا ائرته گلدی، آخشام گئتدی
دمیر کۆرهسینه باغلادێن «دم»ی
اؤیله پیشیرگینهن قالماسێن «خام»ێ
اوْ «جمشید» ایدی، «باغلادێ جمع»ی
جمشید اهیلهنمهدی، «جام» اؤزۆ قالدێ
«آشێق» اوْلان سؤزو تامام ائیلهمهز
«دئولهتلی» «یوْخسۇل»ا سالام ائیلهمهز
هئچ کس دۆنیادا ایشی تام ائیلهمهز
اؤیله گئتدی، ایشی ناتامام قالدێ
خدمت-قوللوق: از مفاهیم اساسی مذهب علوی قزلباشی. هدف از ورود به «طریقت»،
«خدمت» است. خدمت به خلق، خدمت به حق، خادم الفقرا، ... همچنین هر کدام از ۱۲
مولفه و مرحلهی «آیین جمع» (سماه، ....) خدمت نامیده میشود.
ارکان-تؤره: مجموعهی کل قواعد، اصول و آیینهای مذهب قزلباشی.
پیر-دده: مجری «آیین جمع» و صاحب خدمت اول، انسان کامل، مرشد و
مراد و رهبر و راهنمای معنوی.
آشیق-ذاکر: خوانندهی مردمی که در مراسم «آیین جمع»، دئییشهای تورکی
مانند «دوواز» را میخواند.
جمع باغلاماق: به جا آوردن «آیین جمع» که مهمترین و بنا به عدهای تنها
عبادت مذهب علوی قزلباشی است.
جام- جمشید: «جام»، عالم هستی است که فیض حیات را از صاحب حیات دریافت
کرده است. انسان و دل صوفی، «جام جم» است. بنا به افسانههای دینی، «جمشید» یک «جام
جهاننما» داشت که چون به آن نگاه میکرد تمام جهان را میدید. قلب و روح و معنویت
انسان همان جام جهاننماست، زیرا اگر انسان به درون خودش نفوذ کند، از طریق آن میتواند
تمام عالم و حق را شهود نماید.
خام-پخته (چیی-پیشمیش): «خام» «اهل شریعت» است، در مقابل «پخته» که «اهل
طریقت» و «سوخته» که «اهل حقیقت» است.
دم، نَفَس (دئییش): نفخهی الهی و یا نفس الرحمن. معادل آن به تورکی «دئییش»
است. در مذهب علوی قزلباشی همچنین نام مشروب سمبولیک «راقی» (آراق، آراقی باستان) در
مراسم آیین جمع است.
کؤنول- باش عاغلی (دل-عقل سر): «عقل»، سمبول و بوجود آورندهی
آداب و تکالیف شرعی و عرفی و عقلی است. «دل»، سمبول عشق و جذبه و محبت به خدا است.
دئولهتلی- یوخسول (فقر-غنا): «فقر» مقام بینیازی از غیر و
نیازمندی به حق، دل بریدن از دنیا و اسباب آن و فقط احساس نیاز به خدا کردن است. این
نوع فقر، عین مقام «غنا» است، زیرا بنده چون حقّ را یافته، التفاتی به
ماسویالله نمیکند و خود را از همهی جهان و جهانیان بینیاز میداند.
یورد – ویرانا-بو دونیا (آشیانه – خرابه- این دنیا): «آشیانه»، جهان ماقبل
الطبیعه و موطن قبل از این دنیا است که بشر از آن آواره شده و در این دنیا و یا «خرابه»
و «ویرانه» جای گرفته است.
سؤزلوک:
آس
و کس:بگیر و ببند، از مصدر آسماق و کسمهک
اهیلهنمهک:متوقف شدن، در جایی ایستادن،
منتظر شدن
اؤیله:
آنچنان
ائرته:صبح
ائیلهمهک:
کردن، انجام دادن
ائیلهنمهک:
تفریح و سرگرمی و بازیگوشی
پاشا:سرکردهی نظامی
پیشیرگینهن: پیشیرگیل، امر تاکیدی
دوم شخص مفرد از مصدر پیشیرمهک
تام:تمام، کامل
جمع
باغلاماق: انعقاد و اجرای آیین جمع
حاشا:
انکار حقیقت
کم:بیماری، مرض، نقصان
کوره:از مصدر کورهمهک
کؤنول:دل
کیم:که فاعلی
یورت:وطن، کاشانه
[1] Gel
Bir Pire Hizmet Eyle
Gel bir pire hizmet eyle
Emek zayi olmaz ola
Mürşid eteğin mühkem tut
Kims'elinden almaz ola
Bir işi bitirmek gerek
Eksiğin yetirmek gerek
Yar ile oturmak gerek
Hiç bir şemme göymez ola
Bir soyu soylamak gerek
Bir açı toylamak gerek
Bir dilden söylemek gerek
Feriştehler bilmez ola
Çabuk bahri olmak gerek
Bir ummana dalmak gerek
Bir gevheri bulmak gerek
Hiç sarraflar bilmez gerek
Gerçek aşık olmak gerek
Maşukunu bulmak gerek
Ölmezden ön ölmek gerek
Varıp anda ölmez ola
Bir kuş olup uçmak gerek
Bu ma'niyi seçmek gerek
Bir kadehten içmek gerek
İçenler ayrılmaz ola
Bir bahçeye girmek gerek
Hub teferrüc kılmak gerek
Bir gülü koklamak gerek
Hergiz ol gül solmaz ola
Gel Hatayi sen geç otur
Da'viyi ma'niye yetür
Sohbetine bir er getür
Cana başa kalmaz ola
Kaygusuz Abdal, Hatayi, Kul Himmet - Hayatı,
Yaşamı, Eseri; Abdülbaki Gölpınarlı; İstanbul; 1962; sayfa 85-87
No comments:
Post a Comment