Thursday, March 30, 2017

یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس

یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس

 

مئهران باهارلی


سؤزوموز

در زیر یک نمونه از مکاتبات دولتی از دوره‌ی رضاشاه، سال ۱۳۰۷ شمسی (۱۹۲۸) در باره‌ی ممنوع ساختن تکلم به زبان تورکی در مدرسه‌ی دارالمعلین (دانش‌سرا)، احتمالاً در تبریز را آورده‌ام. نخست متن سند را نقل و سپس به چند نکته در رابطه با آن اشاره می‌کنم:

متن سند:

وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه

اداره‌ی معارف و اوقاف آزربایجان

اداره: معارف

اداره: تفتیش

۱۵۵

به تاریخ ۱۸، ۱۱ ماه ۱۳۰۷ مطابق ... شهر ... ۱۳۴

نومره ۱۰۷۷۶، ضمیمه ...

آقای مدیر مدرسه‌ی دارالمعلمین

از قرار راپورت واصل روز شنبه ۱۳-۱۱-۰۷ ساعت چهار بعد از ظهر که شاگردان آن مدرسه در ورزش‌گاه حاضر بودند، اغلب با تورکی حرف می‌زده‌اند.

آقای ملکی مفتش اداره هم به یک نفر از شاگردان مدرسه، رشید آقا نام محصل کلاس چهارم توبیخاً اخطار کرده‌اند که چرا تورکی حرف می‌زنید، مگر از طرف مدرسه به شما قدغن نکرده‌اند که همیشه فارسی حرف بزنید. شاگرد مزبور در جواب گفته است که همه‌ی شاگردان تورکی حرف می‌زنند و از طرف مدرسه هم چیزی به ما نگفته‌اند.

و صبح روز یک‌شنبه هم از اداره با تلفون به مدرسه اطلاع داده‌اند که شاگرد مزبور را توبیخ و ملامت نمائید. جواباً از مدرسه گفته‌اند که شاگردان ما تورکی حرف نمی‌زنند. اگر چه اداره‌ی معارف در مواظبت (؟) شما شکی ندارد، معذالک در موقعی که صلاح بدانید، تمام شاگردان را در حیاط جمع کرده و اکیداً اخطار لازم را بنمایید.


چند نکته:

۱-بنا به این سند، در مدرسه‌ی دارالمعلمین یک سیستم خبرچینی رسمی ایجاد شده بود که تورکی سخن گفتن شاگردان تورک - معلمین آینده - را به اداره‌ی تفتیش راپورت می‌کرد. این راپورت از آنجا به اداره‌ی معارف، سپس به اداره‌ی معارف و اوقاف آزربایجان و نهایتاً به وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه در تهران فرستاده می‌شد.

۲- بنا به این سند، در مدارس یک نظام مفصل و گسترده‌ی ترور و وحشت ایجاد شده بود که از طریق قدغن و ممنوع کردن تکلم به تورکی، مجبور کردن کودکان به همیشه فارسی صحبت نمودن، و در صورت تخطی کودکان ترسانیدن آن‌ها از جمله با «اخطار، بازخواست، توبیخ، ملامت» عملی می‌کرد. این تدابیر مصداق بارز نسل‌کشی زبانی هستند (نگاه کنید به بند ٤). به مدیر مدرسه‌ی دارالمعلمین رسماً امر شده بود که تورکی صحبت کردن شاگردان را قدغن کرده و آن‌ها را ملزم نماید که همیشه فارسی حرف بزنند، مراقب رعایت امر قدغن نمودن تکلم به زبان تورکی باشد، شاگردان تورک را در حیاط مدرسه جمع کرده و در مورد عدم تکلم به زبان تورکی به طور جمعی به آن‌ها اکیداً اخطار نماید. و در صورت تخطی شاگردان از این امر، تورکی حرف‌زننده‌گان را توبیخ و ملامت نماید. مفتش (بازرس) اداره‌ی تفتیش و یا معارف نیز، به مدارس برای کونترول چگونه‌گی رعایت ممنوعیت زبان تورکی سر می‌زد، شاگردان متخطی را به جرم تورکی حرف زدن، راساً بازخواست و توبیخ می‌نمود و ماوقع را به اداره‌ی متبوع خود راپورت می‌کرد.

۳-دانش‌آموز توبیخ شده به مفتش می‌گوید که همه‌ی شاگردان در مدرسه تورکی حرف می‌زنند و از طرف مدرسه هم قدغن شدن زبان تورکی به آن‌ها ابلاغ نشده است. هرچند این تثبیت‌ها نشان می‌دهند که دانش‌آموزان و اولیای مدارس تورک، به قدغن نمودن زبان تورکی از سوی دولت ایران وقعی نمی‌نهادند و در مقابل آن مقاومت منفی می‌کرده‌اند، اما این‌ها واکنش‌هائی بسیار ضعیف در مقابل قدغن نمودن زبان ملی ملت تورک و نسل‌کشی زبانی آن به شمار می‌روند.

۴-این سند نشان می‌دهد که در مورد زبان تورکی، در ایران یک سیاست نسل‌کشی زبانی رسمی - دولتی در حال اجراست. نسل‌کشی زبانی تورکی در دهه‌ی ۱۲۷۰ شمسی (دهه‌ی ۱۸۹۰ میلادی)، یعنی در مراحل اولیه‌ی جنبش مشروطیت و نزدیک به صد و سی سال پیش آغاز شده و تاکنون به مدت پنج نسل ادامه یافته است.


۵-نسل‌کشی زبانی، «ممنوع ساختن» استفاده از زبان یک گروه در روابط روزمره و یا در مدارس و یا چاپ و انتشار آثار بدان زبان است (ماده‌ی سوم - یک، کونوانسیون ملل متحد در منع و مجازات جنایت نسل‌کشی، ای-۷۴۹، ۱۹۴۸). در تعریف فوق «ممنوع ساختن» می‌تواند به دو صورت زیر تجلی کند:

الف-ممنوعیت مستقیم: مانند تنبیه بدنی. کودکان متعلق به گروه ملی اقلیت و یا بومی، ضرب و شتم می‌شوند، بدون غذا نگاه داشته می‌شوند، دهان‌هایشان به دلیل آنکه به زبان خود صحبت کردند شسته می‌شود،.....

ب-ممنوعیت غیر مستقیم: روش‌های ساختاری و یا روانی. زبان گروه ملی اقلیت به عنوان یک زبان تحصیلی اصلی و در تعلیم و تعلم و تعامل و مراقبت از کودکان بکار برده نمی‌شود، کاربرد آن قدغن و ممنوع می گردد، معلمین به زبان مذکور در دبستان‌ها و مدارس پیش‌دبستانی وجود ندارند، کودکان به سبب کاربرد زبانشان سرافکنده و یا سرزنش و توبیخ و ملامت می‌شوند و در نتیجه خود زبان خود را به کار نمی‌برند، کتاب‌خانه‌ها و انتشاراتی‌ها در عرصه‌ی چاپ و پخش آثار و ادبیات بر علیه زبان‌های مزبور تبعیض اعمال می‌کنند، ....

۶-تعریف موجود در ماده‌های ۲-ای (انتقال قهرآمیز کودکان یک گروه به گروهی دیگر) و ۲-ب (وارد آوردن خسارت جدی بدنی و روانی به اعضای یک گروه) کونوانسیون مذکور در باره‌ی نسل‌کشی هم، شامل تعلیم و تعلم گروه‌های اقلیت و بومی می‌شود. هنگامی که کودکان منسوب به گروه بومی و یا اقلیت معین (در ایران، کودکان تورک)، قسمت عمده‌ی مفردات آموزشی و تحصیلات پایه‌ی خود را به زبان خود (تورکی) دریافت نمی‌کنند و در عوض مجبور به تحصیل در یک زبان دیگر (فارسی)، و در محیطی که زبان خود وی در آن غایب است می‌گردند، و در صورتی که این وضعیت به مدت چندین نسل ادامه یابد (در ایران، اقلاً به مدت پنج نسل)، آن گروه اقلیت و یا بومی (تورک) به طور جبری و قهری در گروه مسلط و غالب (فارس) آسیمیله می‌شود و در نتیجه نسل‌های جدید آن گروه اقلیت و بومی اقلاً به لحاظ زبانی، و اغلب به لحاظ فرهنگی هم، به گروه غالب منتقل می‌شوند. کودکان تورکی که به زبان خود تحصیل نکرده‌اند، بسیار محتمل است که به نوبه‌ی خود در آینده زبان تورکی را به کودکان خودشان هم یاد ندهند. یعنی تحصیل اجباری به زبان گروه غالب (فارس)، نخست باعث جابجایی و سپس جای‌گزینی زبان مادری آن‌ها (تورکی) با زبان گروه غالب و مسلط (فارسی) شده و بدین‌گونه تداوم زبانی بین نسل‌ها را منقطع و از بین می‌برد. و این مصداق بارز نسل‌کشی زبانی، ایضاً نسل‌کشی است.

۷- این سند یک بار دیگر این واقعیت تاریخی را تائید می‌کند که زبان فارسی برای ملت تورک، اقلاً از دوره‌ی مشروطه به بعد، بدون اما و اگر، یک زبان کاملاً تحمیلی است. توسعه‌ی زبان فارسی و تبدیل آن به یک زبان رابط در مناطق تورک‌نشین ایران از جمله در آزربایجان و دیگر نقاط تورک‌ایلی، در قرن بیستم و در حال حاضر، نه محصول یک نیاز و یا روند طبیعی تاریخی، بلکه در اثر قدغن نمودن زبان تورکی و برچیدن نظام تحصیلی تورک و مدارس تورک‌زبان و ممنوعیت انتشار کتب و نشریات تورکی و آتش زدن آن‌ها و ... ، به موازات تاسیس و گسترش مدارس فارسی‌زبان استعماری و تحمیل زبان فارسی به زور قانون و بخش‌نامه و توبیخ و اخطار و ترسانیدن و ... بوده و است.

۸-این سند از زبان ما با نام واقعی «تورکی»، همان‌گونه که مردم ما خود آن را می‌نامد یعنی «خودنام‌گذاری» (Autonym, Endonym1 Self Designation, Self Identification) او یاد می‌کند. تعویض نام زبان تورکی به «دیگرنام‌گذاری»های (Xenonym, Exonym) استعماری و نژادپرستانه‌ی آذری، آذربایجانی، ترکی آذری، ترکی آذربایجانی و ده‌ها نام دیگر بر اساس استان و شهر و طائفه و ...، توسط خارجیان، دولت ایران، ایران‌گرایان و آزربایجان‌گرایان، پدیده‌ای متاخر و مولفه‌ای از سیاست گسترده‌تر تورک‌ستیزی در ایران است.

۹- سیاست رسمی تورکی‌ستیزی و حذف زبان تورکی از ایران در یک صد و سی سال اخیر، بر خلاف آنچه آزربایجان‌گرایان محلی‌گرا ادعا و تبلیغ می‌کنند، صرفاً محدود به چند استان و شهر آزربایجانی در شمال غرب ایران نبوده و نیست. بلکه همه‌ی ملت تورک ساکن در ایران را هدف گرفته و متناسب با پراکنده‌گی وی، کل سطح کشور، - منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران (تورک‌ایلی) و دیگر مناطق ملی تورک‌نشین (کانتون‌های تورک) در مرکز ایران، در جنوب و در شمال شرق آن - را شامل می‌شود.

۱۰-این‌گونه مدارک و وثیقه‌ها علاوه بر آن که مستقیما به تاریخ زبان و فرهنگ ملت تورک مربوط هستند، به لحاظ مستندسازی تاریخ سیاست‌های رسمی و دولتی یک صد و بیست ساله‌ی تورک‌ستیزی، یک‌سان‌سازی قومی و فارس‌سازی (فارسیفیکاسیون) و نسل‌کشی زبانی ملت تورک در ایران، و روشن‌گری و آگاهی‌دهی در باره‌ی چون و چرائی و مجریان آن‌ها بسیار حائز اهمیت‌اند. بدون شک مدارک و اسناد بسیاری از این قبیل در آرشیوهای دولتی ایران موجود می‌باشند. وظیفه‌ی محققین، تاریخ‌نگاران، دانشمندان، ادبا و فعالین حقوق بشری مسئول و باوجدان آن است که این‌گونه اسناد و مدارک را علنی کرده انتشار دهند. زیرا بدون آگاهی بر آنچه در گذشته بر ما رفته است، آینده‌مان همان خواهد بود که گذشته‌مان.

۱۱- تاکنون دو عامل عمده مانع دستیابی به این مدارک و وثیقه‌ها شده است:

الف- ممنوعیت دست‌یابی به اسناد و آرشیوهای دولتی در ایران که به ویژه در مورد محققین مستقل تورک اعمال می‌شود. در حالیکه محققین پان‌ایرانیست و تورک‌های تورک‌ستیز آزادانه بدان‌ها دسترسی دارند.

ب- جریان آزربایجان‌گرایی (هر دو گونه‌ی پان‌ایرانیستی از دوره‌ی مشروطیت و استالینیستی - میکویانی از دوره‌ی حکومت ملی آزربایجان) با محلی‌گرائی، فتیشیسم نام، هویت‌های ملی جعلی، آجنداهای منحرف سیاسی، سطحی‌نگری و هوچی‌گری، شعارهای آناکرونیک و ماکزیمالیستی و خیال‌پردازانه و ... قریب به یک قرن است که خلق تورک و محققین و تاریخ‌نگاران تورک را از پرداختن به مسائل ملی واقعی خود منحرف کرده‌اند. به نحوی که - به جز مقالات منتشر شده در سؤزوموز - تاکنون حتی یک بررسی علمی در باره‌ی روند و تقویم ممنوعیت زبان تورکی، برچیدن نظام تحصیلی و مدارس تورک در ایران، مکانیزم‌ها و نهادهای طراح و مجری این سیاست‌ها و فارس‌سازی - نسل‌کشی زبانی تورک‌ها در ایران بر اساس آرشیوها و اسناد و منابع منتشر نشده است. نتیجتاً علاوه بر افکار عمومی جهان، مراکز علمی و تحقیقاتی و سیاسی .... هم از وجود سیاست رسمی و دولتی فارس‌سازی در ایران بی‌اطلاع مانده‌اند.

گئرچه‌یه هو!

منابع:

مئهران باهارلی. اسناد دولتی در باره‌ی منسوخ کردن زبان تورکی و فارس‌سازی اجباری تورک‌ها توسط مدارس فارسی‌زبان بنا به گزارشات رسمی سال‌های ١٣٠٤-١٣٠١

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post.html

مئهران باهارلی. جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_11.html

مئهران باهارلی. خانم معلم و صندوق جریمه‌ی تکلم به زبان تورکی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_21.html

مئهران باهارلی. قومیت‌گرائی افراطی فارسی و مراسم کتاب‌سوزی ٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_22.html

مئهران باهارلی. دانش‌آموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ- همدان اصلاً زبان فارسی نمی‌دانند

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_28.html

مئهران باهارلی. دستور مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post.html

مئهران باهارلی. ٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسه‌ی تورک خیر یوردو (صلاحیه) اورمیه و ١٠٧ مین سالگرد مدرسه‌ی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله مجتهد اورمولو

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_22.html

مئهران باهارلی. همه‌ی زبان‌های رایج در ایران، بلا استثناء می‌باید رسمی شوند

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post.html

مئهران باهارلی. مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسل‌کُشی زبانی و زبان‌کُشی دولتی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_18.html

مئهران باهارلی. دهکده‌ی جهانی و زبان فارسی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_21.html

مئهران باهارلی. عقب‌گرد به سنگر ملی، مشترک و سراسری

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_16.html

مئهران باهارلی. سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک ورشکست شده است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_10.html

مئهران باهارلی. هویت‌پروری و برابری‌خواهی ملی تورک: مبارزه‌ای علیه نژادپرستی، نئو فاشیسم و نئو کولونیالیسم

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_15.html

مئهران باهارلی. تورکی‌خوانی و تورکی‌نویسی و رسمیت زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/11/blog-post_22.html

Linguistic genocide

http://privatewww.essex.ac.uk/~patrickp/lhr/Linguistic%20genocide.htm

Modern cases of linguistic genocide

http://listverse.com/2010/02/26/10-modern-cases-of-linguistic-genocide/

No comments:

Post a Comment