سياست انكار و سركوب هويت و ملت ترك ورشكست شده است
مئهران باهارلي
٢٠٠٥
سؤزوموز
ايران، كشور و جامعهي آن به شدت از ذهنيت
و نرمهاي جهان معاصر دور افتادهاند. اسلام سياسي و بنيادگرائي شيعي امامي، دولت ديني و
دين دولتي، حاكميت و اقتدار صنف روحاني و كاست ملايان، عدم درك زمامداران و شهروندان از مفاهيم اساسي مدرن و
معاصري مانند حقوق بشر و آزاديهاي بنيادين و لائيسم-سکولاريسم و ضرورت جدائي مطلق
دين و دولت از هم، خوف و دشمني ايشان با اين مفاهيم؛ سيستم پدرسالاري-مردسالاري و نبود
حقوق برابر زنان با مردان، نبود سنن و نهادهاي پايدار و موثر دمكراتيك، بيگانگي با
فرهنگ ديگرپذيري، تساهل و تسامح و همزيستي .... از ريشههاي عقبماندگي و توسعهنيافتگي
شديد و مزمن دولت و جامعهي ايران و در مقياس وسيعتر کل خاورميانه و جهان اسلام
است.
يكي ديگر از مسائل ايران، بلكه به اعتباري مهمترين آن، مسالهي ملتهاي ساكن در
ايران، حقوق اين ملل، چگونگي مديريت حل اين مساله و تحقق آن حقوق است. مسالهي
ملتهاي ساكن در ايران، از ديگر مسائل ريشهاي اين كشور متفاوت است؛ زيرا بر خلاف
مسائل ديگر كه نحوه و كيفيت زيست جامعه و دولت ايران را مشخص ميكنند، اين مساله اصل
بقاء پديدهاي بنام ايران و دولت ايران ويا فروپاشي و ممات آنها را رقم خواهد زد.
پديدهي گروههاي
قومي ساكن در ايران و زبانهاي آنها تا انقلاب مشروطيت به سالهاي ١٩٠٦-١٩٠٥، صرفا واقعيتي جامعهشناسانه
بود. اما بعد از انقلاب مشروطيت كه عنصر قومي فارس بر بدنهي دولت ترك قاجار تسلط يافت و بويژه با تاسيس رژيم
پهلوي پس
از ساقط نمودن سلسلهي قاجار در سال ١٩٢٥، اين پديدهي جامعهشناسانه مبدل به دو مسالهي ملل
ساكن در ايران و مسالهي زبانهاي ملي به معني مدرن گرديد. هم اكنون نيز با سوء
مديريت مسالهي ملي و مسالهي زبانهاي ملي توسط دولت جمهوري اسلامي ايران،
امنيتي-اطلاعاتي كردن آنها و اصرار بر ادامه و تشديد سياستهاي انكار و امحاء هويت،
زبان و فرهنگ ملل مسلمان غيرفارس ساكن در ايران و در راس آنها ملت ترک از سوي دولت
ايران، اين دو مساله در حال تبديل شدن به معضل و بحران ملياند.
اين معلوم، با اينهمه هرگز از سوي سران دولت ايران و قاطبهي نخبگان و
روشنفكران ملت حاكم فارس اعتراف نشده است. بر خلاف تودهي ترک سادهدل و سياسيون
سادهلوح ترک، رهبران و موسسين فارسگرا و فارسمحور جنبش مشروطيت و متعاقب و
نتيجهي آن يعني سلطنت پهلوي ميدانستند كه مهمترين مسالهي ايران، مسالهي ملتهاي
ساكن در آن است. اما آنها و دولتمردان بعدي ايران هرگز به طور رسمي و علنا اين
واقعيت را بيان نكردند. امروز نيز سران دولت ايران، از اعتراف به اين حقيقت
گريزانند. دولتمردان ايران در يك صد سال گذشته به اين واقعيت اعتراف نكردند، زيرا بسيار
اميدوار بودند كه در اين كشور، هويت ملي تركي و جريان سياسي ناسيوناليسم ترك بوجود
نيايد. اما اين چنين نشد و ادراک جمعي بر هويت ملي ترك هم در دههي اول قرن بيستم
و هم در دههي اول قرن بيست و يکم بوجود آمد. آنها همچنين باور داشتند كه قادر به
فارسسازي سريع تركان ساكن در ايران خواهند بود، اما اين نيز محقق نشد. به تجربه
ديده شد كه از سال ١٩٠٥ با صدها حكومت و كابينهي فارسگراي ترکستيزي كه در ايران
بر سر كار آمدهاند، سياست رسمي به حاشيهراني، انكار، ممنوعسازي و فشار بر ملت
ترك و هويت و زبان تركي منجر به هيچ راه حلي نشده است. بر عكس، اين سياست به عنوان
محرك تشكل و قوام هويت ملي تركي و نهايتا ايجاد جريان سياسي هويتخواهي و ناسيوناليسم
ترك در ايران عمل نموده است.
سياست انكار و سركوب هويت و ملت ترك ورشكست شده است. صرفا در حين اشغال
آزربايجان توسط ارتش پهلوي به سال ١٣٢٥، هزاران تن از تركان توسط ارتش و نيروهاي
سركوب ديكتاتوري پهلوي كشتار گرديدند، اما نه ملت ترك و نه هويتخواهي و خودآگاهي
تركي در ايران ريشهكن نشد. راه حل ديگر مسالهي ملي در ايران، انتگراسيون ملت ترك
ساكن در ايران به سيستمي دمكراتيك و انساني از طريق به رسميت شناختن هويت ملي ترك و
بجا آوردن مطالبات ملي بر حق وي است. اين راه حل دمكراتيك و انساني را، شرايط و
الزامات منطقهاي و جهاني ميطلبد. اما اكنون ذهنيت حاكم بر سران دولت ايران به
عنوان جناح تندرو و بنيادگراي جامعهي فارس و در مقياس وسيعتر كل نخبگان فارس،
عمدهترين مانع در راه وصول به اين راه حلاند. از اين روست كه همهي ايرانيان و
در راس آنها توده و روشنفكران فارس، ميبايست براي تَرك اين ذهنيت به دولت ايران و
نخبگان فارس فشار وارد آورند. زيرا در غير اين صورت، تنها آلترناتيو باقيماندهي ديگر،
پايان يافتن عمر واحدي سياسي با عنوان ايران است.
انکار واقعیت
وجود و هویت ملی و فرهنگی و تاریخی مردم ترك در ايران به عنوان یک ملت و نفی و
پایمال كردن حقوق سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی وي كه برگرفته از وجدان بشري
و از حقوق اساسی جوامع انسانی است، صدمات روحی و فیزیکی فراوانی به تك تك مردم ترك
وارد آورده و این ملت را به مردمي رنجدیده تبدیل نموده است. با اينهمه، اگر نخبگان قوميتگراي
فارس و دولت ايران تصور ميكنند كه ملت ترك به نابودي زبان و هويت و فرهنگ تركي خود
تسليم خواهد شد، سخت در اشتباهاند. دولت ايران و قوميتگرايان فارس، هر چقدر كه
درجهي سركوب و تضييق و ظلم و زبان تهديد خود را افزايش دهند، ما براي مقابله با
آن حاضريم. نه تنها به خاطر آنكه انسان ترك به زبان تركي بخواند و بنويسد و امور
خود را خود اداره كند، بلكه بدين سبب كه فاشيسم و زورمداري، شرف انساني در اين خاك
را بيش از اين تحقير و زبون نسازد.
مخاطب مسالهي ملي موجود در ايران، دولت ايران و نخبگان فارس است. اينها از
مخاطب شدن مسالهي ملي نميتوانند فرار كنند. دولت ايران و نخبگان فارس ميبايد
به پيشنهادهاي روشنفكران و نخبگان ترك پاسخ دهند. در حل مسالهي ملي و مسالهي زبانهاي ملي در ايران،
ما هنوز در مرحلهي "نيت" و يا به عبارت دقيقتر "نبود نيت" و
يا وجود "سوء نيت" از سوي دولت، زمامداران و قاطبهي نخبگان قوميتگراي فارس
هستيم. دولت جمهوري اسلامي ايران دير يا زود ميبايد سياستگذارياي همهجانبه در بارهي
مسالهي ملي و مسالهي زبانهاي ملي در ايران انجام دهد. زمامداران و مسئولان ادارهي
كشور، ابتدائا ميبايست عزم مواجهه با اشتباهات گذشته و کردارهاي بد دولت ايران و ارادهي
فداكاري براي برداشتن گامهاي صائب لازم براي تصحيح آنها را داشته باشند. اما دولت ايران
تاكنون به كاري فراگير و صميمي در اين باره آغاز نكرده، حتي وجود مسالهاي بنام مسالهي
ملي و مسالهي زبانهاي ملي در ايران را نيز قبول ننموده است. بر عكس، وي با اصرار از
هرگونه طرح و بحث و اجراء راه حل ريشهاي براي اين معضل اجتناب نموده و همواره خواستهاي
ملي ملل غيرفارس ساكن در ايران را به نام وحدت
ملي و تماميت ارضي ناديده گرفته و سركوب نموده است.
در يك صد سال
گذشته ما تركان به عنوان بزرگترين ملت ساكن در اين كشور، هرگز به حقوق ملي و زباني
خود اولويت قائل نشده و بويژه در دو انقلاب ناكام مشروطيت و ٢٩ بهمن، در غفلتي
مهلك، هيچ مطالبهي صريحي داير بر حقوق انساني، ملي و زباني اساسي خود را مطرح
نكردهايم. اما امروز، هم اوضاع پيرامون ما و هم خود ما دگرگون شدهايم. ما اكنون-
نه به عنوان شهروندان ايراني، بلكه به عنوان ملت ترك- درصدد طرح مطالبات انساني، ملي
و زباني خويش هستيم و كمر همت براي پيگيري و احقاق آنها بستهايم. ما مانند همهي ملل
محروم و سركوب شده، خواهان برگرداندن آنچه از آن ماست و به زور و جبر و خدعه و
نيرنگ از ما دزديده شده و غضب گرديده است به ما هستيم. ما خواهان آن هستيم كه با
زبان و فرهنگ و هويت تركي خود در سرزمين آباء و اجدادي خود، آزادانه و شرافتمندانه
زندگي كنيم و امور و سرنوشت خود را خود بدست گرفته اداره كنيم. و این بدست نمیآید مگر از طریق درخواست
افزاينده و مستمر خود ملت ترك ساكن در ايران، به علاوهي فشارهاي اجتماعی و سياسي داخلي
و خارجي هماهنگ با آن.
ما برای مطرح
نمودن، تعميم و دستيابي به مطالبات ملي و زباني ملت ترك ساكن در ايران هر اقدامی
را که لازم باشد، در حد توان و امکانات خود و در پنج عرصهي تودهي مردم، جامعه و
نهادهاي مدنی، دولتمردان و حكومتهاي كشور، افكار عمومي جهاني و مراکز و دولتهاي خارجي
انجام خواهیم داد. نيز آگاهيم كه اين مطالبات ملي و زباني به سرعت و يكباره تحقق نخواهند
يافت. جوامعي كه قريب به يك صد سال منحصرا قوم، زبان، مذهب و فرهنگ فارس را در
حاكميت ديدهاند، -چه فارس و چه ترك- نميتوانند به اين زودي و به راحتي به اين مطالبات
و تغيير و اصلاحات زمينهساز آنها پاسخ مثبت دهند. ما در شرايطي هستيم كه تركان و
كردان و اعراب و لرها و ترکمنها و بلوچها و ديگر ملل غيرفارس ساكن در ايران، در
فرهنگ نژادپرستانهي رسمي و جا افتادهي قوم فارس به چهارپايان و حشرات و سوسمارخورها
تشبيه ميشوند و بسياري از نخبگان و روشنفكران، رسميت انحصاري و تحميل زبان
فارسي در ايران كثيرالمله را امري طبيعي و بايسته دانسته و نظام امپرياليسم محلي -
استعمار داخلي موجود در ايران را به عنوان ايدئولوژي خود قبول كردهاند. از همين
رو ما بر فرهنگسازي، در مدارس و دانشگاهها و در مطبوعات و رسانهها
پيرامون مسائل ملت ترك و نيز پيدا كردن راهكارهاي بدون هزينه و يا كمهزينه براي
دستيابي به مطالبات وي- از جمله از طريق اطلاعرساني و تدقيق و آموختن از تجربههاي
مشابه در منطقه و جهان- تاكيد ميكنيم.
مورد ایران: نژادپرستی زبانی، نسلکُشی
زبانی و زبانکُشی دولتی
اسناد دولتی در بارهی منسوخ کردن زبان
تورکی و فارسسازی اجباری تورکها توسط مدارس فارسیزبان بنا به گزارشات رسمی سالهای
١٣٠٤-١٣٠١
زدن افسار الاغ به سر کودکان تورک و
بستنشان به آخور تا مثل آدم به فارسی حرف بزنند
تکلم به لهجهی اجنبی تورکی اکیداً
ممنوع است. با زبان شیرین فارسی صحبت کنید!
یک سند تاریخی: تحمیل زبان فارسی به
شاگردان تورک با توبیخ و اخطار و قدغن نمودن تورکی حرف زدن در مدارس
کتاب درسی مشروطیت: بعد از این تورکی
حرف نزنیم. اگر او تورکی حرف زد جواب ندهیم
جلوگیری از جار زدن به زبان تورکی در
مدارس شهر بین (بن)، استان چهارمحال بختیاری - ایران مرکزی
قومیتگرائی افراطی فارسی و مراسم کتابسوزی
٢٦ آذر سال ١٣٢٥ در آزربایجان
بخشنامهی ادارهی فرهنگ آزربایجان برای
رایج ساختن نام و هویت قومی آذری و آذربایجانی به جای تورک
دستور مظفرالدین شاه قاجار برای تدریس
زبان تورکی در مدارس آزربایجان و اعتناء بایسته به تعلم آن
٩٨مین سالگرد تاسیس مدرسهی تورک خیر یوردو
(صلاحیه) اورمیه و ١٠٧مین سالگرد مدرسهی تورک بالو و یادی از حاجی میرزا فضل الله
مجتهد اورمولو
رابینو: روستائیان همدان تورکاند و
کلمهای فارسی نمیدانند.
دانشآموزان تورک کوریجان- کبود راهنگ-
همدان اصلاً زبان فارسی نمیدانند
همدان میخواست تورکی، زبان رابط بین
المللی جهان اسلام شود
هویتپروری و برابریخواهی ملی تورک،
مبارزهای علیه نژادپرستی، نئوفاشیسم و نئوکولونیالیسم
تورکیخوانی و تورکینویسی و رسمیت
زبان تورکی، ضرورت مدرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است
سیاست انکار و سرکوب هویت و ملت تورک
ورشکست شده است
ناسیونالیستهای افراطی فارس و پانایرانیستها،
از چپ و راست و بنیادگرا و ... نازیستهای ایران و خاورمیانهاند.
کانون مبارزه با نژادپرستی و تورکستیزی
در ایران
نهای به آن چشمهای مهربان و پر امید
آقای آیت الله، شما چرا تورکی یاد
نگرفتهاید؟!
اشکالات اصل ١٥ قانون اساسی و مسئلهی
خط و زبان تورکی
مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران
(فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)
تحریم مدارس فارسی در یک روز و یا یک
ساعت مشخص در سراسر ایران
بهار تورکیزبانان ایران
گئرچهيه
هو!!!
No comments:
Post a Comment