Thursday, July 21, 2016

لهجه‌ی تورکی تبریز بنا به اولیاء چلبی و تصحیح خوانش و معنی نمونه‌های تورکمانی داده شده در سیاحت‌نامه‌ی وی

لهجه‌ی تورکی تبریز بنا به اولیاء چلبی و تصحیح خوانش و معنی نمونه‌های تورکمانی داده شده در سیاحت‌نامه‌ی وی

مئهران باهارلی

(Evliya Çelebi Seyâhetnâmesi’nde Tebriz Türkman lehçesi ile ilgili yanlışlar ve düzeltmeleri. Makale Farsça’dır)
اولیاء چلبی سیاح عثمانلی دو بار، یکی در سال ١٦٤٦ و دیگری به سال ١٦٥٥ در تبریز بوده است. وی در سیاحت‌نامه‌ی خود گزارشی از مشاهدات و تثبیت‌هایش در باره‌ی تبریز را آورده و در آن‌ها اطلاعاتی در باره‌ی ترکیب قومی و زبان مردم تبریز می‌دهد و سپس ٥ جمله‌ی کوتاه را به عنوان نمونه از لهجه‌ی تورکی مردم تبریز ذکر می‌کند. تاکنون در بررسی‌ها و نوشته‌هایی که در تورکیه، جمهوری آزربایجان و ایران در باره‌ی این جملات تورکی چاپ شده، همه‌ی ٥ جمله‌ی مذکور به اشتباه خوانده شده و سه جمله از آن‌ها به اشتباه معنی شده است. در نوشته‌ی حاضر کوشیده‌ام که خوانش درست ٥ جمله و معانی درست سه جمله‌ی مذکور را بدهم.  



ترکیب قومی تبریز بنا به اولیاء چلبی:

اولیاء چلبی در باره‌ی ترکیب قومی اهالی تبریز می‌گوید:

«کبار و اعیانی: کبار، اشراف و اعیان اولمق اوزره فرق ضاله‌دن آدمی فراواندر. اما اوشاری، دومدومی، دومیولی، خلجانی، ترکمه، کوک‌دولاقی، قومی چوقدر»

تصحیح خوانش:

١-در این جمله از گروه‌های اوشار (افشار)، دومدوم، دومبول، خلجان، ترکمه و کوک‌دولاق نام برده می‌شود. حرف و یا پسوند .ی در آخر نام این گروه‌ها، معادل تورکی کسره‌ی اضافه در زبان فارسی است. به عبارت دیگر [تبریز] «اوشاری» به معنی افشارِ تبریز، «دمدومی» به معنی دومدومِ تبریز، «دومبولی» به معنی دومبولِ تبریز، «خلجانی» به معنی خلجانِ تبریز و «کوک‌دولاقی» به معنی کوک‌دولاقِ تبریز است. همینطور حرف ی در آخر «قومی» هم به معنی قومِ است. اما پیش از کلمه‌ی قوم نامی ذکر نشده و ظاهرا از قلم افتاده است. از طرف دیگر در آخر «ترکمه» می‌باید پسوند .سی (به سبب اختتام کلمه‌ی ترکمه به حرف صدادار) و به صورت «ترکمه‌سی» به معنی ترکمه‌ی تبریز می‌آمد، که نیامده است و این هم از جهت گرامر تورکی به جمله ظاهر نادرست داده است.

با کمی دقت معلوم می شود که نه اشکالی در گرامر این جمله وجود دارد و نه نام قوم  ویا مضاف الیه کلمه‌ی «قومی» از قلم افتاده است. بلکه صرفا به علت اشتباه ناسخ، که تعداد آن‌ها در این متن، همانطور که در مورد جمله‌های پنج‌گانه در زیر خواهیم دید بسیار است، کلمه‌ی ترکمه پیش از کلمه‌ی کوک‌دولاقی نوشته شده است. در حالیکه می‌باید بعد از آن نوشته می‌شد: «...، کوک‌دولاقی و ترکمه قومی ... »

٢- نام دومبولی به اشتباه دومیولی نوشته شده است.

٣-اوشار همان آوشار در تورکی و افشار در فارسی است. ظاهرا فورم اوشار در این نوشته مرحله‌ی گذر از آوشار به اوشار، آنه م بعدها به افشار را نشان می‌دهد.

ترجمه و معنی صحیح:

با این وصف فورم صحیح این جمله پس از جابجا کردن ترکمه و کوک‌دولاقی و تصحیح دومیولی به دومبولی چنین است:

«کبار و اعیانی: کبار، اشراف و اعیان اولمق اوزره فرق ضاله‌دن آدمی فراواندر. اما اوشاری، دومدومی، دومبولی، خلجانی، کوک‌دولاقی و ترکمه قومی چوقدر».

کبار و اعیان: [تبریز] دارای افراد فراوان از فرق ضاله، شامل کبار، اشراف و اعیان می‌باشد. اما افشار، دومدوم، دومبول، خلجان، کوک‌دولاق و قوم ترکمه‌اش زیاد است.

چند توضیح:

اولیاء چلبی در این تثبیت خود می‌گوید:

١-شهر تبریز دارای افراد فراوانی منسوب به فرق ضاله، که از جمله شامل کبار و اعیان و اشراف می‌باشد، است.

٢-گروه‌های منسوب به افشار، دومدوم، دومبول ،خلجان ،کوک‌دولاق و ترکمه، که در قسمت توضیحات مربوط به زبان، چلبی همه‌ی آن‌ها را تورک‌زبان معرفی می‌کند، زیادتر از افراد منسوب به فرق ضاله‌اند.

٣-از این جمله به تنهائی مستفاد نمی‌شود که افراد مورد بحث منسوب به فرق ضاله که کبار و اشراف و اعیان هم در میان آن‌هایند دارای چه قومیتی هستند.

٤- این تثبیت به تنهائی، احتمال تورک و یا تورک‌زبان بودن آن افراد کبار، اشراف و اعیان در تبریز را نفی نمی‌کند.

لهجه‌ی تورکی تبریز بنا به اولیاء چلبی:

اولیاء چلبی در باره‌ی لهجه‌ی مردم تبریز می‌گوید:

«اهالیسنک لسانلری: ارباب معارفی فارسی تکلم ادیرلر. اما تره، اوشار، کوه‌ دولاقلرک لهجه مخصوصه‌لری واردر که بر وجه آتی بر قاچ جمله نمونه کوستره‌جکز»:

تصحیح خوانش:

در این جمله «ترکمه» و «کوک‌دولاق» که اولیاء چلبی خود در پاراگراف قبلی مربوط به ترکیب قومی مردم تبریز آن‌ها را به صورت ترکمه و کوک‌دولاق آورده، به اشتباه به صورت «تره» و «کوه دولاق» ثبت شده‌اند. این ناشی از اشتباه ناسخ است.

ترجمه و معنی صحیح:

زبان‌های اهالی: ارباب معارفِ [تبریز] فارسی تکلم می‌کنند. اما ترکمه، اوشار، کوک‌دولاق‌ها لهجه‌ی مخصوص به خود دارند که چند جمله به عنوان نمونه بر وجه آتی می‌دهیم.

چند توضیح:

بنابه این داده‌ی اولیای چلبی

١-صرفا و فقط «ارباب معارف تبریز» یعنی اهل دانش و دانشمندان آن می‌توانند به فارسی تکلم ‌کنند، نه بقیه‌ی مردم و نه حتی همه‌ی کسانی که باسوادند. 

٢- ارباب معارف بر خلاف ترکمه و اوشار و ... که اولیاء چلبی در میان اهالی تبریز ذکر کرده، نام یک گروه قومی نیست. بنابراین دارای زبان مخصوص به خود هم نمی‌باشد. در این منطقه در گذشته اهل دانش، که منسوب به گروه‌های قومی مختلف غیر تاجیک-غیر دری-غیر فارسی‌زبان بودند، زبان تاجیکی-دری-فارسی را نه به عنوان زبان قومی و خاص خود، بلکه به عنوان یک زبان دانشی و ادبی و رابط و... یاد می‌گرفتند.

٣-از این عبارت اولیاء چلبی معلوم نمی‌شود که زبان قومی این ارباب معارف چیست. زیرا وی در باره‌ی زبان قومی و یا خاص آن‌ها، بر عکس دیگر گروه‌ها، چیزی نمی‌گوید.

٤-فارسی دانستن ارباب معارف و توانائی آن‌ها به تکلم به فارسی، به معنی تورکی ندانستن آن‌ها و یا تورک نبودن آنها نیست. این احتمال منتفی نیست که زبان قومی آن‌ها هم مانند بقیه تورکی بوده و  به احتمال ضعیف‌تری دوزبانه باشند.

جمله‌های تورکی نمونه‌ای که اولیاء چلبی ذكر کرده و تصحیح آن‌ها

اولیاء چلبی سپس ٥ جمله‌ی تورکی را به عنوان نمونه‌ی زبان تورکی تبریز ذکر می‌کند. تاکنون هر پنج تای این جملات، در بررسی‌ها و چاپ‌های اثر سیاحت‌نامه‌ی اولیاء چلبی به اشتباه خوانده شده و سه تا از آن‌ها به اشتباه معنی شده است. در زیر خوانش و معنی صحیح این پنج جمله‌ی نمونه، یک به یک داده می‌شود.

١- دارجنحمشم- دارلدم:

تصحیح:

در زبان تورکی «دارلدم» (به املای امروزی داریلدیم) به معنی دلتنگ شدم و معادل و مترادف داریخمیشام (با املای قدیمی دارقمشم-داریقمشم) است. فعل داریقماق- داریخماق از افزودن پسوند فعل‌ساز از اسم .یق به ریشه‌ی ‌دار به معنی تنگ حاصل شده است. ناسخِ احتمالا صرفا مالوف به لهجه‌ی استانبولی تورکی، آشکارا کلمه‌ی بسیار معمول و آشنای «داریقمشم» در آناتولی و آزربایجان و ایران را به اشتباه ثبت کرده و به جای «یقب» به خطا و دوبار «جنحح» نوشته است. مشابه این اشتباه املائی (نوشتن « قر » و « مر » به صورت « جر»؛ و « یر » به صورت « نر»)، در دیگر جملات هم تکرار شده است. مانند نمونه‌ی ٣ که در آن «یاووقمشم» به صورت «پارونجشم» نوشته شده است.

خوانش صحیح: «داریقمشم» (داریخمیشام): «دارلدم» (داریلدیم): دلتنگ شدم

٢-هزه تانمه‌مشم- هنوز کورمدیم:

تصحیح:

اولیاء چلبی این جمله را به صورت «هنوز کورمدیم» (گؤرمه‌دیم) یعنی هنوز ندیده‌ام معنی کرده است. و این نشان می‌دهد که در اینجا هر دو کلمه‌ی نخست به اشتباه ثبت شده‌اند.

الف-معادل «هنوز» استانبولی در تورکی ما «هله» است. در اینجا ناسخ به جای هله به اشتباه هزه نوشته است.

ب-کلمه‌ی «تانمه‌مشم» را همه تانیمامیشام قبول کرده‌اند. در حالیکه در زبان تورکی تانیماق به معنی دیدن و تانیمامیشام به معنی ندیده‌ام نیست، بلکه به ترتیب به معنی شناختن و نشناخته‌ام است. نگارش صحیح این کلمه باقمه‌مشم (باقمامیشام- باخمامیشام امروزی) است. در اینجا باز اشتباه ناسخ روی داده با نوشتن « بر » به صوت « تر»؛ و « قر » به صورت « نر»؛ کلمه‌ی «باقمه‌مشم» به خطا به شکل «تانمه‌مشم» ثبت شده است.

خوانش صحیح: «هله باقمه‌مشم» (هله باخمامیشام): «هنوز کورمدم» (هنوز گؤرمه‌دیم): هنوز ندیده‌ام

٣- پارونجشم- دشمن اولدم:

تصحیح:

هیچ منبعی تا بحال کلمه‌ی اول را به درستی نخوانده است. در منابع تورکیه‌ای ترانسکریپسیون این کلمه را به صورت‌های نامفهوم، غیر قابل توضیح و بی‌معنی مانند (Yavuncımışam) در بررسی Yusuf Akçay (٣)، (Parun ceşem) در نشر Zuhuri Danışman و ... داده‌اند که همه و کاملا غلط‌‌اند. کلید خوانش درست این کلمه خود اولیاء چلبی است که آنرا به صورت «دشمن اولدوم» یعنی دشمن شدم معنی کرده است. این کلمه چیزی نیست به جز «یاووقمشم» به معنی دشمن شدم که ناسخ آنرا به اشتباه به صورت «پارونجشم» ثبت کرده است.

الف-ریشه‌ی این فعل، یاووقمق (یاووق‌ماق) که در تورکی قدیم و شرقی به معنی دشمن شدن است می‌باشد و از افزودن پسوند فعل‌ساز از اسم .یق به بن یاو حاصل شده است (یاو.وق.ماق). مانند دار-داریق‌ماق (در جمله‌ی اول)،  آج- آجیق‌ماق، یاد-یادیق‌ماق، دال-دالیق‌ماق، بیر-بیریک‌مه‌ک، گئج-گئجیک‌مه‌ک، یول- یولوق‌ماق، گؤز-گؤزوک‌مه‌ک، ایچ- ایچیک‌مه‌ک، تاش-تاشیق‌ماق، تات-تاتیق‌ماق (فارس شدن) .... این مصدر در دیوان لغات التورک به صورت یاقیق‌ماق (یاقوق‌ماق-یاغوق‌ماق-یاووق‌ماق) آمده است.

ب-بن یاو و یوو در این فعل از فورم‌های دیگر کلمه‌‌ی « یاغو » (در نتیجه‌ی تبدیل «غ» به «و» حذف «ی» در آخر کلمه) در تورکی قدیم و در لهجه‌های شمالی (شمال شرقی، شمال مرکزی، شمال غربی) و شرقی معاصر و همچنین در تورکی قزلباشی است. کلمه‌ی تورکی یاقی-یاغو به معنی دشمن می‌باشد و به زبان فارسی به شکل یاغی وارد شده است. یاغو در تورکمنی و اوزبیکی معاصر به شکل « یوو »، در قاراچای بالکار به شکل « جاو »، در قازاخی در شکل « ژاو » و در موغولی به شکل « جاو » و به معنی دشمن، همه با حرف پایانی «و» وجود دارد.

ناسخ ناآشنا به تورکی شرقی، به جای حرف «یر» به اشتباه حرف «پر»، به جای «و» به اشتباه حرف «ر» و به جای «قمش»، به خطا «جنش» نوشته (مانند نمونه‌ی شماره ١) و در نتیجه فعل «یاووقمشم» را به اشتباه به صورت «پارونجشم» ثبت کرده است. ثبت «و» به صورت «ر» و «قر» به صورت «نر» یک اشتباه معمول ناسخین است.

خوانش صحیح: «یاووقمشم» (یاووقموشام-یاغوقموشام): «دشمن اولدم» (دشمن اولدوم): دشمن شده‌ام.

٤-آپارکلن چاقری- کتور شرابی

این جمله را به صورت آپار گلن چاقیری، یعنی شراب آورده شده را ببر خوانده‌اند.

تصحیح:

الف- «آپارکلن» چیزی نیست به جز فورم امری « آپارگلن » و یا به املاء امروزی « آپارگیلان »، یعنی ببر. آپار از مصدر آپارماق به معنی بردن است و .گێلان یکی از پسوندهای سازنده‌ی قالب امر تاکیدی دوم شخص مفرد در لهجه‌های تورکمانی است. در بسیاری از لهجه‌های تورکمانی زبان تورکی در ایران و آزربایجان و شرق-جنوب-مرکز تورکیه و ... این پسوند به صورت .گێنان هنوز موجود است: آپارگینان.

ب- فورم «کتور» داده شده به عنوان معادل عثمانلی، می‌باید به کوتور (گؤتور) به معنی ببر تصحیح شود. زیرا کتور (گتیر) به معنی بیاور است، نه ببر.

ج-«چاقر» (چاخیر) در زبان تورکی به معنی شراب است.

خوانش و معنی صحیح: «آپارکلن چاقری» (آپارگیلان چاخیری): «کتور شرابی» (گؤتور شرابی): شراب را ببر

٥-منمچون خاطرمانده اولوپدر- بکا اینجنمشدر

تصحیح:

اولیاء چلبی این جمله را به صورت «بکا اینجمشدر» (از من آزرده و رنجیده شده) معنی کرده است. در همه‌ی نوشته‌های مربوط به این جمله، ترکیب «خاطرمانده» مرکب از دو جزء خاطر عربی و مانده‌ی فارسی، گمان شده است.

بعید است گروهی از تورکان طائفه‌ای که بدور از تاثیرات زبانی تاجیکی-دری، هنوز زبانی نزدیک به تورکی سره با کلمات اصیل و قدیمی تورکی را بکار می‌بردند (یاووقماق، چاخیر، ... در جملات دیگر) به جای بیان آن به تورکی، یک ترکیب عربی-فارسی نامتعارف ساخته شده بر اساس دستور زبان فارسی مانند خاطرمانده، که صرفا در متون ادبی تاجیکی قدیمی مشاهده می‌گردد را بکار برند. در زیر یک احتمال دیگر- هر چند ضعیف- را مطرح می‌کنم.

الف- کلمه‌ی اول، خاطر عربی به علاوه‌ی .ی ویا پسوند مالکیت سوم شخص مفرد، جمعا به معنی خاطرش است.

ب- کلمه‌ی دوم، منده-منگده بن فعل تورکی اکنون آرخائیک شده‌ی‌ منده‌مه‌ک - منگده‌مه‌ک Meñdemek به معنی تکه پاره کردن، کندن، پاره پاره کردن، ریز ریز کردن، پریشان کردن، از هم باز کردن (در مورد مو، پشم و...)، ... است. در کتاب دیوان الغات تورک مصدر منده‌مه‌ک (منگده‌مه‌ک) و مصدر مشارکتی آن منده‌شمه‌ک (منگده‌شمه‌ک) به همین و معانی مشابه آمده است. در منابع تورکی دیگر مانند کلاسون و دیگر متون تورکی، فورم‌های منده‌مه‌ک، منده‌شمه‌ک، منده‌تمه‌ک (بنگده‌مه‌ک، بنگده‌شمه‌ک، بنگده‌تمه‌ک) و ... هم وجود دارند.

چ- اگر کلمه‌ی دوم این ترکیب، منده‌ و یا بن مصدر تورکی منده.مه‌ک فوق الذکر فرض شود، در این صورت یا باید مانند بن مصدر ساواش.ماق خود یک اسم باشد، و یا یک اسم مشتق از آن مانند مندق- مانداق که توسط ناسخ به اشتباه مانده نوشته شده است (ناسخ کوک‌دولاق را هم در یکجا، با جایگزینی « ه » به جای « ک »، به اشتباه کوه دولاق نوشته است).

د-در این خوانش پیشنهادی، ترکیب «خاطری منده-منگده اولوپ‌دور»، یعنی خاطرش رنجیده و پریشان شده است.

خوانش پیشنهادی: «منمچون خاطر منده اولوپدر (منیم او‌چون خاطری منده اولوپ‌دور)- «بکا اینجنمشدر» (بانا اینجینمیش‌دیر): (خاطرش از من پریشان و رنجیده شده است).


Evliya Çelebi Seyahetnamesi’nde Tebriz Lehcesi Örnekleri

Sözümüz-Méhran Baharlı

Yanlış Yazım
Doǧru Yazım
 (Bugünkü Lehcede)
Anlam
(Köken)
sözümüz
دارجنحمشم
- دارلدم

داریقمشم- دارلدم
(دارێخمێشام- دارێلدێم)
سؤزوموز
Darıxmışam – Darıldım
(Dar.ıq.maq)
هزه تانمهمشم
- هنوز کورمدم
سؤزوموز
هله باقمهمشم- هنوز کورمدم
(هله باخمامێشام- هنوز گؤرمه‌دیم)
سؤزوموز
Hele Baxmamışam - Henüz Görmedim
(Hâla)
پارونجشم
- دشمن اولدم
سؤزوموز
یاووقمشم-دشمن اولدم
(یاغۇقمۇشام، یاغێقمێشام- دوشمان اوْلدۇم)
سؤزوموز
Yavuqmuşam - Düşman oldum
(Yaǧı.q.maq-Yaǧu.q.maq: Düşman Olmak)
آپارکلن چاقری
- کتور شرابی
سؤزوموز
آپارکلن چاقری- کوتور شرابی
(آپارگێلان چاخیرێ- گؤتۆر شرابێ)
سؤزوموز
Apargılan Çaxırı - Götür Şarabı
(Apar.gılan)
منمچون خاطرمانده اولوپدر- بکا اینجنمشدر
سؤزوموز
منمچون خاطری منده اولوپدر
-بکا اینجنمشدر
(منیم‌چون خاطیری منده اوْلوپ‌دۇر
-بانا اینجینمیش‌تیر)

Menimçün Xatırı Meñde Olup
Bana İncinmişdir
(Meñde.mek: Daǧılmaq, İncinmek)

چند نتیجه:

الف-خوانش صحیح این جملات نشان می‌دهند که در آن‌ها صرفا دو کلمه با ریشه‌ی عربی وجود دارد: خاطر و حالا، که دومی کاملا تورکیزه شده و به صورت هله درآمده است.

ب- در این جملات هیچ کلمه‌ی فارسی و یا اثری از دستور زبان فارسی وجود ندارد. و این نشان می‌دهد که تورکی رایج در تبریز آن دوره، بسیار سره و پیراسته از تاثیر زبان فارسی بوده است.

پ-در این جملات کلمات تورکی اصیل قدیمی مانند یاووق‌ماق (یاغیق‌ماق)، چاقر (چاخیر) و کلمه‌ی تورکیزه شده‌ی هله وجود دارند که در تورکی عثمانلی به جای آنها کلمات فارسی و عربی دشمن و شراب و هنوز بکار می‌رفت.

ر-وجود فعل آرخائیک یاووقماق و بن یاو در آن در زبان تورکی رایج در تبریز آن دوره، حکایت از وجود عناصری از تورکان شمال و شرق در ترکیب تباری مردم تبریز دارد.

لیست پنج جمله‌ی نمونه‌ی داده شده از تورکی تبریز توسط اولیاء چلبی با خوانش و معنی صحیح:

١-«داریقمشم - دارلدم» (دارێخمێشام - دارێلدێم): دلتنگ شدم
٢-«هله باقمه‌مشم - هنوز کورمدم» (هله باخمامێشام - هنوز گؤرمه‌دیم): هنوز ندیده‌ام
٣-«یاووقمشم - دشمن اولدم» (یاغێقمێشام - دشمن اوْلدۇم): دشمن شده‌ام.
٤-«آپارکلن چاقری - کوتور شرابی» (آپارگێلان چاخێرێ - گؤتور شرابێ): شراب را ببر
٥-«منمچون خاطری منده اولوپدر - بکا اینجنمشدر» (منیم‌چون خاطری منده اوْلوپ‌دۇر - بانا اینجینمیش‌دیر): (خاطرش از من پریشان و رنجیده شده است).

منابع:

1-Evliya Çelebi Seyahatnamesiلینک دانلود کتاب سیاحتنامه‌ی اولیاء چلبی به خط عربی-تورکی  https://openlibrary.org/books/OL23298666M/Evliya_%C3%87elebi_seyahatnamesi
2-Evliya Çelebi, Orhan Şaik Gökyay, Zekeriya Kurşun, Topkapı Sarayı Müzesi. Kütüphane. Yapı Kredi Yayınları Ltd. Şti., 2001 - History - 413 pages
3-Doǧumunun 400. yılında uluslararası Evliya Çelebi Sempozyumu Bildirileri, Yusuf Akçay
4-Orhun Yazıtları, Talat Tekin, Ankara-1988
5- Divani Lüğat-it- Türk Tercümesi (Türkiye Türkçesi)-I-II-III-IIII,  Kaşgarlı Mahmut, Besim Atalay. Ankara-1985
6-Eski Türk Yazıtları. Hüseyin Namık Orkun  1936
7-İnceleme Orhun - Orxun Abideleri.  Muharrem Ergin,  Istanbul 2011
8-Ötüken Türkçe Sözlük (Orxun Yazıtlarından Günümüze Türkiye Türkçesinin Söz Varlıǧı) (Istanbul-2007)
9-An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish. Oxford аt the Clarendon Press, Oxford University Press, Ely House, Glasgow, New York, Toronto, 1972 Sir Gerard Clauson
10-Pavet de Courteille, Dictionnaire Turc Oriental
11-Prof. Dr. Mehmet Kara. Türkmen Türkçesi Grameri
12-Çobanoğlu, Ö. (2004), Türk Dünyası Ortak Atasözleri Sözlüğü, Ankara: Atatürk Kültür Merkezi Başkanlığı Yayınları.
13-Ismail, Z.; Gümüş, M. (1995), Türkçe Açıklamalı Kazak Atasözleri, Ankara: Engin Yayınevi.
14-Öztopçu, K. (1992), Uygur Atasözleri ve Deyimleri, İstanbul: Doğu Türkistan Vakfı Yayınları
15-Büyük Türkçe Farsça Sözlük, Mehmet Kanar

No comments:

Post a Comment