تورکیخوانی و تورکینویسی و رسمیت عمومی زبان تورکی، ضرورت مودرنیته و مدنی و معاصر شدن مردمان ایران است
٠٧ یئلینآی، تویوق ایلی، ٢٠٠٥
قسمتی از مقالهی اصلی:
رسمی بودن انحصاری زبان فارسی در تضاد با حقوق بشر، دموکراسی و مودرنیته
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/02/blog-post_15.html
مفاهیم مودرنیته، سکولاریسم و مشروطیت .... همه در درجهی اول از طریق امپراتوری عثمانلی و در درجهی دوم قفقاز، یعنی همسایهگان تورک به ایران و تورکایلی وارد شدهاند. یکی از دلائل مهم این پدیده آن بود که در قرون هیجده و نوزده و ربع اول قرن بیستم، علاوه بر حاکمیت و مقامات رسمی، قاطبهی نخبهگان و روشنفکران در ایران که اکثریت نزدیک به همهی آنها تورک بودند، مسلط بر زبان تورکی و کاملا آشنا به ادبیات سیاسی روز تورک در عثمانلی و قفقاز بودند.
در این نوشته عکس چند نشریهی تورک عثمانلی و قفقازی (شرق روس، تورک سؤزو، تورک یوردو و عدالت) را آوردهام که دارای مشترکان و آبونهچیهایی در ایران - عجمستان و تورکایلی هم بودند. قابل توجه است نشریات تورک سؤزو و تورک یوردو که معتبرترین نشریات روشنفکری و فرهنگی جریان ملیگرایی تورک و از اورگانهای حزب «اتحاد و ترقی» و تشکیلات «تورک اوجاقلاری» بودند، از همان شمارهی نخست اعلام میکنند که در ایران - عجمستان دارای مشترکان میباشند. این نشان میدهد در ربع اول قرن بیستم (سالهای انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول) علاوه بر صدها هزار تورک و غیر تورک ایرانی که در قفقاز و عثمانلی به کار و زندهگی و در این میان هزاران تن به خدمت در اوردوی عثمانلی مشغول بودند، قاطبهی نخبهگان تورک و حتی غیر تورک در داخل ایران و تورکایلی هم مستقیما مطبوعات تورک قفقاز و عثمانلی، به ویژه نشریات مربوط به جریانات ملیگرایی تورک (تورک یوردو، تورک سؤزو، ...) را خوانده و تعقیب میکردند (این موضوع را در یک نوشتهی جداگانه بررسی کردهام).
به عبارت دیگر، در نیمهی دوم قرن نوزده و نیمهی اول قرن بیستم، زبان تورکی کانال ارتباط تورکها و دیگر مردمان ایران با جهان مودرن و ذهنیت معاصر بود. این یگانهگی زبانی، ارتباط انسانی و مراودهی فرهنگی بین تورکان ساکن در ایران و تورکایلی با فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی عثمانلی - قفقاز یکی از دلائلی است که دولتهای ضد تورک و فارسگرای ایران بعد از مشروطیت (۱۹۰۶) و بویژه دولت کودتای رضاخانی (۱۹۲۰) – پهلوی و در ادامهی آنها جمهوری اسلامی ایران، کمر به ریشهکن کردن زبان تورکی از ایران و تورکایلی و ناتوان کردن مردم و نخبهگان تورک و غیر تورک از تورکینویسی و تورکیخوانی بستند. تا با بیسواد کردن آنها در تورکی و ایزوله کردنشان از قفقاز و مخصوصا آناتولی، ارتباط آنها با دنیای مودرن و ذهنیت و تمدن معاصر بشری، و در نتیجه به زعمشان تهدید دموکراتیزاسیون و سکولاریسم و .... در ایران را هم از بین ببرند. و نسبتا موفق هم شدند.
نتیجه آن شد که اکنون نه تنها مقامات و نخبهگان فارس، حتی بسیاری از خود تورکها در ایران و در تورکایلی، اخبار و حوادث تورکیه و جمهوری آزربایجان و کلا همه چیز مربوط به تورکان از تاریخ تا فرهنگ ... را صرفا از طریق رسانهها و نوشتهجات فارسی - که ذاتا دارای «فیلیتر ضد تورک» هستند و به «بیماری تورککوری» مبتلایند و خودشان هم اخبارشان را از منابع غربی و کوردی و ارمنی و ... افراطی ضد تورکتر اخذ و ترجمه میکنند- تعقیب مینمایند.
مشابه این اتفاق در تورکیه با لاتینسازی و پاکسازی زبان تورکی در آنجا اتفاق افتاده و مقامات و نخبهگان تورکیهای، حوادث ایران و حتی مسائل مربوط به ملت تورک ساکن در ایران را از طریق کانالها و رسانهها و نوشتهجات فارسی حتی اوروپائی، که آنها هم تقریبا همه «فلیتر ضد تورک» دارند و به «بیماری تورککوری» مبتلایند، تعقیب میکنند...... اساسا در دورهی کمالیستی و جمهوریت، روایت جمهوری تورکیه از ملت تورک ساکن در ایران و دیگر ملل تورکیک آن، تماما ماخوذ از روایت جمهوری آزربایجان است که خود محصول و ملقمهای از هویت ملی و تاریخنگاریها و روایتهای ضد تورک و تماما دروغ ساخته و پرداختهی پان ایرانیسم، صلیبیان و استالینیزم است.
از همین روست که تورکینویسی و تورکیخوانی تورکها و غیر تورکها و به ویژه رسمیت دو ژور (توسط قانون اساسی) زبان تورکی در ایران در مقیاس سراسری – سطح دولت مرکزی، و درهم شکستن تسلط و حاکمیت انحصاری زبان فارسی، علاوه بر یک امر حقوق بشری، یک ضرورت و نیاز مودرنیته و لازمهی توسعه، مدنی و معاصر شدن این کشور است ...
No comments:
Post a Comment