Thursday, April 26, 2018

اظهارات قومیت‌گرایانه‌ی افراطی فارسی و نژادپرستانه‌ی یونسی دستیار رئیس جمهور و بطحایی وزیر آموزش و پرورش

اظهارات قومیت‌گرایانه‌ی افراطی فارسی و نژادپرستانه‌ی یونسی دستیار رئیس جمهور و بطحایی وزیر آموزش و پرورش 

مئهران باهارلی 

یکی بر سر شاخ، بن می‌برید، و یا آیا یونسی دستیار رئیس جمهور و بطحایی وزیر آموزش و پرورش، نفوذی موساد و سیا هستند؟

خبر سید محمد بطحایی:

وزیر آموزش و پرورش ایران در دیدار با «ویاچسلاو نیکونوف» رئیس کومیته‌ی آموزش و علوم دومای روسیه، پیشنهاد کرد: «به منظور شکستن انحصار زبان انگلیسی، زبان فارسی و روسی در مدارس دو کشور به عنوان زبان دوم آموزش داده شود».

این در حالی است که در ایران زبان اول این کشور تورکی که زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است، از دوره‌ی مشروطیت یعنی بیش از ١٢٥ سال پیش، غیر رسمی اعلام و از عرصه‌های دولتی، آموزشی، دیپلوماتیک و رسانه‌های سراسری مطرود و ممنوع شده است. اما زبان دوم این کشور فارسی که زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، به تنها زبان رسمی کشور در همه‌ی عرصه‌های مذکور تبدیل شده است. در چنین شرایطی، آن‌چه باید انحصار آن در ایران در هم شکسته شود فارسی است و نه انگلیسی. و آن‌چه باید دومین زبان ایران شود فارسی، بعد از تورکی است؛ و نه روسی.

خبر علی یونسی:

دستیار رئیس جمهوری، در مصاحبه با روزنامه‌ی قانون گفت: «در ایران تورک وجود نه‌دارد، آذری وجود دارد. آذری‌ها، برادر دوقلوی کوردها هستند؛ هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. بخش زیادی از آذری‌ها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه نه‌دارد که زبانی عارضی است و تورکی‌ی فارسی شده است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و می‌توان نام آن را تورکی‌ی فارسی یا تورکی‌ی ایرانی گذاشت».

این در حالی است که در ایران گروهی قومی و ملتی و زبانی به نام آذری وجود نه‌دارد. در ایران ملتی با نام تورک و زبانی با نام تورکی وجود دارد، و اقلاً ٤٠ درصد از جمعیت ایران تورک و زبانشان تورکی است. آن‌چه در آزربایجان و دیگر مناطق تورک‌ایلی زبانی عارضی است، نه تورکی، بلکه زبان تحمیلی و بیگانه‌ی فارسی است. در آغاز قرن بیستم نه تنها در آزربایجان، بلکه حتی در جنوب تورک‌ایلی در همدان و بین (بن) و ... احدی از مردم تورک، زبان فارسی نه‌می‌دانست.

از طرف دیگر، گروهی که امروزه فارس نامیده می‌شود، عبارت است از گروه‌های تورک‌، عرب‌، ایرانیک‌زبان‌ بومی و تاجیک‌ غربی منطقه که به موازات در آمیختن با هم و قبول زبان تاجیکی - دری عارض شده از افغانستان و تغییر مذاهبشان به شیعه‌ی امامی بین قرون ١٦-٢٠ میلادی، نهایتا موسوم به قوم فارس شده‌اند. زبان فارسی در ایران یک زبان کرئول (دورگه، هیبرید) بوجود آمده از التقاط زبان‌های عربی و تورکی و راجی و ... است و اقلاً به لحاظ الفباء، ذخیره‌ی واژه‌گانی و بسیاری از قواعد دستوری صبغه‌ی عربی دارد. در آن حد که بسیاری، فارسی رایج در ایران را لهجه‌ای از زبان عربی می‌شمارند. به لحاظ تباری نیز، پس از فتوحات عرب، فارس به اعراب مهاجری گفته می‌شد که زبانشان با زبان‌های ایرانیک منطقه در هم آمیخته شده بود، یعنی اساس تبار فارس‌های امروزی عرب است.

برخی از شارحان تذکر دادند: «این الفاظ موذیانه و هدف‌مند [ابطحی و یونسی]، ایماء و اشاره به عوامل استعمار است که بیائید، فرصت مناسبی برای تجزیه‌ی ایران است». بنا به این شارحان، این دو مقام عالی‌رتبه‌ی دولت ایران که از سر قومیت‌گرایی افراطی فارسی ادعاهای ضد علمی و نژادپرستانه‌ی فوق را بر زبان آورده‌اند، به احتمال زیاد نفوذی سیا و موساد هستند. زیرا اگر سیا و موساد می‌خواستند که در ایران جنگی داخلی به راه بیاندازند و حذف کشوری با نام ایران از نقشه‌ی جوغرافیایی جهان را قطعی و حتمی و تضمین کنند، دقیقاً مهملات تحریک‌آمیز و ترهات جنگ‌افروز از این نوع را بیان و تبلیغ می‌کردند.

البته این، نگاهی شوخ به این مطلب است. بیانات و رفتارهای اخیر این دو مقام فارس دارای وجوه بسیار جدی است:



- تو گوئی دولت ایران و مقامات فارس قومیت‌گرای افراطی دانسته و به دست خود کاسه‌ی صبر مردم تورک را لبریز می‌کنند و کار را به جاهای باریک می‌کشانند؛ یعنی وضعیت را از «یکی بر سر شاخ بن می‌برید» به «خود کرده را تدبیر نیست» متحول می‌کنند.

- این مقامات دولتی یک بار دیگر خطوط اصلی سیاست دولت مودرن ایران تحت کونترول قومیت‌گرایان افراطی فارس در مناسبت با ملت تورک را بیان و یادآوری کرده‌اند و مردمان ایران باید از این بابت متشکر آن‌ها باشند. (در این مقاله همه جا عامداً تعبیر «دولت ایران» را به جای «دولت جمهوری اسلامی ایران» به کار می‌برم. زیرا مواضع ضد تورک و سیاست راه‌بردی فارس‌سازی ملت تورک در ایران، منحصر به دولت جمهوری اسلامی ایران نیست. سیاست استعمارگرانه و نژادپرستانه‌ی فارس‌سازی ملت تورک، از بنیان‌های دولت مودرن ایران، هویت ملی جدید ایران و ملت-دولت ایران ایجاد شده در دوره‌ی مشروطیت و سه دولت پس از آن – دولت مشروطه تا ١٩٢٥، دولت پهلوی و دولت جمهوری اسلامی ایران است).

- این مواضع ضد تورک، صرفاً سیاست دولت ایران، یعنی مواضع دولتی صرف که پایه و یا انعکاسی در جامعه‌ی فارس نه‌دارد نیست. قاطبه‌ی جامعه‌ی فارس کشور و مخصوصاً گروه‌ها و تشکیلات سیاسی موسوم به سراسری، اعم از چپ و راست و مذهبی و سکولار و سلطنت طلب و دموکرات و لیبرال و ....، دارای مواضع ضد تورک مشابه هستند. نمونه‌ای از این گونه تشکیلات سیاسی ضد تورک، حزب چپ ایران (فدائیان) اخیراً تشکیل شده است که علی رغم فارسی و فارسستانی بودن، خود را به عنوان یک حزب سراسری ایرانی جا زده است.

یونسی ظاهراً چه گفت

علی یونسی دستیار مشاور رئیس جمهور حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و وزیر سابق اطلاعات در دولت محمد خاتمی، که اصلاً لور است، روز شنبه ۱ اردیبهشت، در موصاحبه‌ای با روزنامه قانون گفت «لورها، کوردها و ...، یک قوم جداگانه نیستند. زبان‌های آذری، کوردی، مازنی و ...، لهجه‌های زبان فارسی هستند. آذری‌ها تورک نیستند؛ برادر دوغولوی (دوقلوی) کوردها هستند. این دو همان قوم ماد هستند که قبل از هخامنشیان این سرزمین را گرفتند. با هم‌دیگر درگیری داشتند، اما همه از یک خانواده بودند. باید بین تورک و آذری فرق گذاشت. آذری‌ها، هم زبان فارسی و هم تبار فارسی دارند و فارس‌تر از خیلی مناطق هستند. یک بخش زیادی از آذری‌ها زبان تورکی را گرفتند و فارسی کردند. در گذشته همه‌ی آن‌ها مانند تالشی‌ها صحبت می‌کردند. بعضی از آن‌ها (در شهر میانه در آزربایجان) مانند تالشی‌ها هم‌چنان به فارسی قدیم صحبت می‌کنند. زبان تورکی که در آزربایجان رسم شده است، حدود ۴۰۰-۳۰۰ سال بیشتر سابقه نه‌دارد و زبانی عارضی است. تورکی که در آزربایجان سخن گفته می‌شود تورکی‌ی فارسی شده است. زبان تورکی توسط آذری‌ها به شدت ایرانیزه شده است. در واقع آذری‌ها، آگاهانه این زبان را فارسی کرده‌اند. حتی در افعال و ضمایر آذری هم نفوذ فارسی وجود دارد. برای مثال ضمیر «من» در زبان آذری وجود دارد. ٥٠ درصد از اسامی اماکن و افراد آن‌ها فارسی است. زبان آذری یک لهجه از زبان فارسی محسوب می‌شود و البته یک قسمت از آن هم تورکی است که بخش زیادی از آن فارسی شده است. بنابراین فارسی‌زبانان تورکی را از گیلکی راحت‌تر متوجه می‌شوند. در حقیقت می‌توان نام آن را «تورکی‌ی فارسی» یا «تورکی‌ی ایرانی» گذاشت. تورکمن‌ها از نژاد ایرانی نیستند و زبان آن‌ها نیز از زبان ما تاثیر نه‌گرفته است. دوکتور مرتضوی ثابت کرده است که زبان اصلی آزربایجان، فارسی بوده و هم‌چنان در خیلی از مناطق آزربایجان هم اکنون نیز به فارسی صحبت می‌کنند. به همین سبب مقام رهبری از طریق آقای حداد عادل از ایشان خواسته‌اند که استاد دانشگاه تهران شوند. اما پان‌ترکیست‌ها او را منزوی و طرد کردند».

علی یونسی قبلا هم در گفتگو با روزنامه‌ی اعتماد در اظهارات نژادپرستانه و شوونیستی مشابهی گفته بود: «مطالبه‌ی تدریس زبان‌های محلی یک خواست روشن‌فکری و مطالبه‌ی یک جمع نخبه و محدود است، یک خواست عمومی نیست. مثلاً مردم تبریز و کوردستان و بلوچستان، دغدغه‌شان این موضوع نیست. چون به زبان مادری حرف‌ می‌زنند، اما با زبان ملی مکاتبه می‌کنند و درس می‌خوانند. دو موضوع را از هم تفکیک کنید. یکی تدریس به زبان مادری است، یکی تدریس زبان مادری. این دو با هم فرق اساسی دارد. آموزش و پرورش الآن پیش‌قدم شده تا زبان مادری در مدارس آموزش داده شود. تا هر‌کس داوطلب بود، بیاید. من حتی می‌توانم به‌گویم که اگر به صورت داوطلبانه به‌گذارند هم، تعداد دانش‌آموز کمی خواهد داشت. چون عموماً بچه‌ها زبان مادری‌شان را به‌ خوبی بلد هستند و نیاز به تدریس زبان مادری به ‌عنوان یک واحد درسی نه‌دارند. از طرفی الآن در تمام استان‌ها برنامه‌های صدا و سیمای استانی عموماً به زبان مادری است. اما زبان رسمی، زبان فارسی است و آموزش همان زبان‌های مادری باید به زبان رسمی صورت گیرد و هیچ چیز نه‌باید به زبان رسمی و فارسی آسیب به‌رساند»

کلاس درسی برای یونسی و بطحایی

این بیانات، چند توضیح و تصحیح را ضروری می‌کند:

-ایران کشور کثیرالاقوام نیست، «کثیرالمله» است.

-نه تنها در ایران ملتی با نام «تورک» و زبانی با نام «تورکی» وجود دارد، بلکه اقلاً ٤٠ جمعیت ایران یعنی اکثریت نسبی جمعیت آن تورک و زبانشان تورکی است.

-ملت تورک در ایران اقلیت نیست، اکثریت نسبی مردم ایران است. اما ملت فارس و یا توده‌ی فارس‌زبان در ایران اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی و به لحاظ دموگرافیک دومین ملت ساکن در ایران (منطقه‌ی فارسستان آن) است.

-در ایران لورها و تورک‌ها و کوردها و مازنی‌ها و فارس‌ها و ترکمن‌ها و عرب‌ها و ... ملل متشخص، مستقل و جداگانه‌ای هستند، هرچند بین برخی از آن‌ها اشتراکات تاریخی و فرهنگی و زبانی و تباری و ... معینی وجود داشته باشد.

-نه تنها ملت تورک ریشه در اقوام باستانی مادی نه‌دارد، بلکه بنا به آخرین اجماع علمی، مردم کورد هم بازمانده‌ی مادها نیستند، چه به‌رسد که «همان مادها» باشند.

-در ایران گروهی قومی و ملت و زبانی به نام آذری وجود نه‌دارد که زبان و تبار فارسی داشته باشد.

- چیزی به اسم تبار فارسی وجود نه‌دارد. حتی خود گروهی که امروزه در ایران فارس نامیده می‌شود، تبار فارسی نه‌دارد. بلکه فارس‌زبان‌ها اصلا تورک‌ها، عرب‌ها، ایرانیک‌زبان‌های بومی (رازی-راجی، ...) و تاجیک‌های غربی منطقه هستند که با در هم آمیختن و گرفتن زبان تاجیکی - دری عارض شده از افغانستان و سپس قبول مذهب شیعه‌ی امامی، بین قرون ١٦-٢٠ میلادی پدیدار و در قرن اخیر موسوم به قوم فارس شده‌اند.

-زبان تورکی در ایران از دوره‌ی پیش از اسلام، اقلاً از عهد خسرو انوشیروان که صدها هزار تورک را در تورک‌ایلی اسکان داد و هرمز پادشاه تورک‌زاد ساسانی که در ضمن داماد ایستمی خان خاقان گؤک تورک بود، بلاانقطاع در ایران حضور دارد و از زبان‌های بومی و طبیعی و تاریخی این سرزمین است.

- آنچه در آزربایجان و دیگر مناطق تورک‌ایلی عارضی است، زبان تحمیلی و بیگانه‌ی فارسی است. در ایران زبان تاجیکی - دری در گذشته غیر بومی و یک زبان ادبی و رابط وارداتی از افغانستان، و در سده‌ی اخیر تحت نام فارسی یک زبان تحمیلی و استعماری و در نتیجه عارضی است.

- نه تنها در آزربایجان، بلکه حتی در جنوب تورک‌ایلی در همدان و بین (بن) و در جنوب شرق آن در شهریار و کن و (تهران)  ... در آغاز قرن بیستم احدی از مردم تورک، زبان فارسی نه‌می‌دانست. امروز نیز، پس از ١٢٥ سال سیاست شدید تورک‌زدائی و فارس‌سازی، حتی در استان تهران از تورک‌ایلی روستاهایی وجود دارند که اهالی آن کلمه‌ای فارسی نه‌می‌دانند.

- هیچ اهمیتی نه‌دارد که کدام زبان و مذهب و .... موجود در کشور عارضی بوده و یا بومی. مهم آن است که اکنون باید همه‌ی آن‌ها بلا استثناء به رسمیت شناخته شده و قانوناً و حقوقاً و در عمل از موقعیت برابر تضمین شده برخوردار باشند. و الّا بسیار چیزها در ایران عارضی است و بومی نیست. از جمله خود زبان فارسی-دری، الفبای عربی-فارسی، اقوام ایرانیک باستان (نژادپرستان آن‌ها را آریایی می‌نامند)، دین زرتشتی، مذهب شیعه‌ی امامی و یا خود اسلام، .....

-این درست است که امروز در بخش‌هایی از مناطق تورک‌نشین نسل جدید به فارسی صحبت می‌کنند. اما این امر نه یک امر طبیعی و داوطلبانه، بلکه نتیجه‌ی سیاست تورک‌ستیزی و نسل‌کشی زبانی تورک و فارس‌سازی ملت تورک توسط دولت ایران و آسیمیلاسیون اجباری است. فارس‌سازی ملل غیر فارس یک جنایت عظیم است که دیر یا زود از عاملان و مجریان آن حساب خواسته خواهد شد.

-در گذشته نه تنها در مناطق تورک‌نشین، بلکه در مناطق فارس‌نشین امروزی هم هیچ فارس‌زبانی نه‌بود. زیرا زبان فارسی با نام تاجیکی-دری به عنوان یک زبان ادبی و رابط از افغانستان ادخال شد و در ایران متکلم بومی نه‌داشت. بعدها با فارس‌زبان شدن قسمتی از تورک‌ها و عرب‌ها و ایرانیک‌زبان‌ها و دیگر بومیان، به تدریج توده‌ای فارس‌زبان در ایران پدیدار گشت. به همین سبب است که بر خلاف فولکلور و رقص فولکلوریک تورکی و کوردی و لوری و عربی و تورکمنی و بلوچی و ... در ایران چیزی به اسم فولکلور و رقص فولکلوریک فارسی وجود نه‌دارد، زیرا فولک و یا توده‌ی مردم فارسی وجود نه‌داشت. 

-زبان فارسی در ایران یک زبان «کرئول» (Creole)  به‌وجود آمده از التقاط زبان‌های عربی و تورکی و راجی و ... است و به لحاظ الفباء، ذخیره‌ی واژه‌گانی و بسیاری از قواعد دستوری صبغه‌ی عربی دارد. به آن درجه که بسیاری، فارسی رایج در ایران را لهجه‌ای از زبان عربی می‌شمارند. مناسب‌ترین نام برای این زبان، «فارسی‌ی عربی» و یا به‌تر از آن «عربی‌ی فارسی» است.

-زبان تورکی توسط آذری‌ها ایرانیزه نه‌شده است، بلکه توسط سیاست‌های استعماری و نژادپرستانه‌ی «نسل‌کشی ملی ملت تورک» و «نسل‌کشی زبانی زبان تورکی» توسط دولت ایران از یک طرف؛ و تحمیل زبان فارسی به ملت تورک از طریق رسمی ساختن انحصاری زبان فارسی توسط قانون اساسی و توسط ارتش و ...، ممنوعیت کاربرد زبان تورکی مکتوب در نظام سیاسی، اداری، دیپلوماسی و تحصیلی و رسانه‌های سراسری، و تحمیل فارسی در همه‌ی این عرصه‌ها از طرف دیگر، به شدت آسیب دیده و تخریب شده است.

-در ایران زبان اول این کشور ویا تورکی که زبان اکثریت نسبی مردمان ایران است، از دوره‌ی مشروطیت یعنی بیش از ١٢٥ سال، غیر رسمی و از عرصه‌های اداری، آموزشی، دیپلوماتیک و رسانه‌های سراسری مطرود و ممنوع؛ اما زبان دوم این کشور یعنی فارسی که زبان اقلیتی ٢٥-٣٠ درصدی از مردمان ایران است، تنها زبان رسمی کشور در همه‌ی عرصه‌های مذکور اعلام شده است

-ضمیر «من» تورکی نه تنها از زبان فارسی گرفته نه‌شده، بر عکس به عقیده‌ی بسیاری از ریشه‌شناسان و زبان‌شناسان، ضمیر من فارسی ریشه‌ی تورکیک –آلتاییک دارد.

-دلیل اینکه بیش از ٥٠ درصد اسامی اماکن و افراد در میان تورک‌ها فارسی است آن است که انتخاب و کاربرد اسامی اماکن و افراد به زبان تورکی از طرف قوانین و بخش‌نامه‌ها و مقامات دولت ایران ممنوع است. این را آقای یونسی به عنوان یک مقام عالی‌رتبه‌ی دولت فارس ایران دخیل و مسئول در این جنایت فرهنگی، خود باید به‌تر بداند ....

-زبان تورکی در ایران یک زبان محلی نیست، در سرتاسر کشور حضور بومی تاریخی دارد. بر عکس زبان فارسی یک زبان محلی در شرق و مرکز کشور است و حضور آن در هر منطقه‌ی دیگر خارج فارسستان صرفاً ناشی از تحمیل و سیاست‌های استعماری و نژادپرستانه‌ی فارس‌سازی ملل غیر فارس ایران است.

-خواست زبانی ملت تورک ساکن در ایران «تدریس زبان تورکی»، حتی «تدریس به زبان تورکی» نیست. «رسمی شدن زبان تورکی در مقیاس دولتی سراسری، آن هم توسط قانون اساسی؛ و برابری کامل موقعیت زبان فارسی و زبان تورکی بلا استثناء در همه‌ی عرصه‌ها و سطوح» است.

-تدریس زبان تورکی برای کودکان تورک و در مناطق تورک‌نشین، باید مانند تدریس زبان فارسی برای کودکان فارس و در مناطق فارس‌نشین، نه داوطلبانه، بلکه اجباری باشد

-تنها زبانی که تورک‌ها نیازی بدان به عنوان درس و زبان تدریس و تحصیل و یادگیری و .. نه‌دارند، زبان تحمیلی و بیگانه‌ی فارسی است. و دیر یا زود، به ویژه با سیاست‌های ابلهانه‌ی دولت ایران دائر بر اصرار به تحمیل فارسی، این زبان از سرتاسر مناطق تورک‌نشین ایران طرد و برچیده و به قلمروی طبیعی خود یعنی فارسستان بازگردانده خواهد شد.

-برای ملت تورک آن‌چه مهم است آن است که هیچ چیز به زبان ملی‌اش یعنی تورکی آسیب نه‌رساند. تحمیل زبان فارسی به ملت تورک و عدم رسمیت زبان تورکی و در عوض رسمیت زبان فارسی و ... در ایران در حال حاضر بزرگترین ضربه‌ها را به زبان ملی تورکی وارد می‌سازد، بنابراین باید به رسمیت انحصاری زبان فارسی در ایران پایان داد.

-ملت تورک مصمم است که به این وضعیت تحقیرآمیز پایان دهد و مخصوصاً رسمیت انحصاری زبان فارسی و تحمیل آن بر ملت تورک در ایران را به هر طریق ممکن و به هر بهائی ملغی سازد

-بر خلاف ادعای یونسی، الآن در اغلب استان‌ها که دارای جمعیت تورک‌نشین‌اند، هیچ برنامه‌ی صدا و سیما به زبان تورکی وجود نه‌دارد؛ در چند استان هم که برنامه‌هایی وجود دارد نه به تورکی، بلکه به «فاذری» است که دولت ایران به منظور تسهیل نابود ساختن و فارس‌سازی زبان تورکی و تبدیل آن به «تورکی‌ی فارسی یونسی» به کار می‌برد

یونسی در واقع چه گفت:

در فوق ادعاهای یونسی و حقایق و واقعیت‌هایی که در تضاد با آن‌ها هستند را ذکر کردم. اما این‌ها همه ظاهر مساله است. لُبّ کلام و باطن گفته‌های یونسی، که با تدقیق ادعاها و کودهای به کار رفته از سوی وی در مصاحبه‌ی مذکور به دست می‌آید آن است که:

١-دولت ایران، در حالی که هویت‌های لور و کورد و تورکمن و تالش و حتی عرب و ... را قبول کرده است، در ادامه‌ی ایدئولوژی و دوکترین دولتهای مودرن ایران (مشروطه، پهلوی، جمهوری اسلامی) هم‌چنان هویت ملی تورک را به رسمیت نه‌می‌شناسد و بر انکار هویت ملی تورک اصرار دارد. دولت ایران ملت تورک و زبان تورکی را به عنوان یک تهدید و دشمن تعریف می‌کند.

٢-سیاست نسل‌کشی ملی ملت تورک (نابود ساختن ملت تورک) و نسل‌کشی زبانی زبان تورکی (نابود ساختن زبان تورکی) سیاست راه‌بردی دولت مودرن ایران است. در همین راستا از یک طرف دولت جمهوری اسلامی ایران منکر وجود هویت ملی تورک و حتی زبان تورکی می‌گردد و به دروغ‌پردازی در باره‌ی تاریخ حضور آن در ایران و ساختار و خصوصیات آن می‌پردازد، و از طرف دیگر با جلوگیری از به رسمیت شناخته شدن هویت ملی تورک و رسمیت سراسری زبان تورکی توسط قانون اساسی، به فارس‌سازی ملت تورک و زبان تورکی مشغول و به آن شتاب می‌دهد.

٣-دولت جمهوری اسلامی ایران به منظور ایجاد تفرقه و واگرایی بین گروه‌های مختلف تورک پراکنده در ایران، مانند دولت مشروطه و پهلوی، از سلاح «آذری» و کارت «آزربایجان »استفاده می‌کند. گویا که توده‌ی تورک صرفاً ساکن در منطقه‌ی آزربایجان است و این توده‌ که دولت ایران آن را آذری می‌نامد، دارای هویت قومی جداگانه‌ای از بخش‌های دیگر ملت تورک ساکن در ایران- که دولت آن‌ها را نیست می‌شمارد- هستند.

٤-دولت جمهوری اسلامی ایران معتقد به «نژاد ایرانی» و در نتیجه یک دولت نژادپرست است.

٥-دولت جمهوری اسلامی ایران هم‌چنان مشغول به جا زدن زبان محلی فارسی به جای زبانی سراسری و زبان ملی همه‌ی ملل ساکن در ایران، و تبلیغ موهوم «ملت ایران» است.

٦-با این‌گونه گفتارها دولت جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌کند به هیچ وجه نیت و قابلیتی برای شنیدن صدای مردم تورک (جنبش «هارای هارای من تورکم»، ایجاد «فراکسیون نماینده‌گان مناطق تورک‌نشین در مجلس»، ...) نه‌دارد. ملت تورک ناچاراً باید بعضی حقایق را با نشان دادن به مقامات دولتی ایران حالی کند.

٧-دولت جمهوری اسلامی ایران مصمم است «رسمی بودن انحصاری زبان فارسی»، «شفاهی ماندن زبان تورکی» و «محدود بودن خواست‌ها به تدریس زبان تورکی» و «نه تحصیل به زبان تورکی» آن هم به صورت «داوطلبانه» را حفظ کند. بنابراین به شدت از رسمی شدن زبان تورکی، تبدیل زبان تورکی به زبانی مکتوب و زبان تدریس مفردات درسی و زبان تحصیل در مدارس آن هم به صورت اجباری جلوگیری می‌کند.

٨-دولت جمهوری اسلامی ایران کسانی که به وجود هویت تورکی و زبان تورکی معتقدند و با جعل هویت و پیشینه‌ای فارسی و آذری برای ملت تورک مخالفند را «پان‌تورکیست – پان‌تورک» می‌خواند و با این امر مساله‌ای فرهنگی و هویتی داخلی را به یک مساله‌ی سیاسی و امنیتی منطقه‌ای، به منظور سرکوب سریع آن تبدیل می‌کند.

٩-دولت جمهوری اسلامی ایران مساله‌ی هویت ملی تورک و زبان تورکی را فرهنگی نه‌می‌داند، بلکه برای او مساله‌ی هویت ملی تورک و زبان تورکی مساله‌ای امنیتی – فرهنگی است

یونسی خود را تکذیب می‌کند

یونسی در جاهای دیگری از مصاحبه‌ی خود مطالبی را بیان می‌کند که با آن‌چه در فوق از وی نقل شد کاملاً در تضاد است، یعنی او در حین مصاحبه مرتباً و همزمان خویش را نفی می‌کند. از جمله می‌گوید «همه‌ی ایرانی‌ها باید از حقوق برابر بهره‌مند باشند. نه‌باید در کشور شهروند درجه ۲ و ۱ داشته باشیم. پذیرفتن تفاوت اقوام، مهم‌ترین اصل قرآنی در این رابطه است. لازم است در بین اقوام مختلف ایران هم‌شناسی، تبادل و ارتباط ایجاد شود». وی هم‌چنین با انتقاد از برخی افراد دین‌دار در به‌ کارگیری مفاهیم قومی برای ایجاد شکاف قومی-مذهبی می‌گوید «در کنار هم قرار دادن مولفه‌های قومی و مذهبی برای هم‌بسته‌گی اجتماعی خطرناک است. و ناسیونالیست‌ها بی دلیل از کورد، تورک و بلوچ نگران هستند».

-اما خود او در همین مصاحبه همه‌ی ایرانی‌ها را دارای حقوق برابر نه‌می‌شناسد. فارس‌ها را برتر می‌داند، زبان آن‌ها را ملی اعلان می‌کند و تنها زبان این قوم را مستحق رسمی بودن می‌شمارد. گروه‌های غیرفارس را پست شمرده، دارای حق و لایق تحصیل به زبان خودشان نه‌می‌داند. این تناقض‌گویی ریشه در قسماً پریش‌اندیشی و قسماً نفاق دارد.

-وی با دادن این امتیازات بی‌جا به فارس‌ها ایرانیان را به درجه یک و درجه دو تقسیم می‌کند. حتی با شناختن هویت کورد و بلوچ و تورکمن و تالشی، ... آن‌ها را ایرانیان درجه دو، ولی با رد هویت تورکی، ملت تورک را به ایرانیان درجه سه تبدیل می‌کند.

-یونسی علی رغم توصیه‌ی خود بر شناختن تفاوت اقوام، خود آن را بر نه‌می‌تابد و برای ملت تورک، برای یکسان‌سازی و فارس‌سازی او زبان و تبار و گذشته‌ی فارسی می‌تراشد. او را دوغولوی ملت کورد می‌سازد و بدین ترتیب نه تنها تفاوت‌ها را منکر می‌شود، بلکه با سائقه‌ی تورک‌هراسی به یک مهندسی هویت ملی سخیف و ناشیانه‌ی استعماری و نژادپرستانه دست می‌زند.

-وی در حالی دم از هم‌شناسی ببن اقوام مختلف در ایران می‌زند که خود کوچک‌ترین شناختی از وضعیت اقوام کشور، آن هم در حالی که مشاور ریاست جمهوری در امور اقوام است نه‌دارد و حتی خبر نه‌دارد که در ایران ملتی و زبانی به نام تورک و تورک وجود دارد و ...  در نتیجه به دروغ‌پراکنی در باره‌ی زبان تورکی و تحقیر آن می‌پردازد.

-وی به‌کارگیری مفاهیم قومی را خطرناک برای هم‌بسته‌گی اجتماعی می‌خواند. اما از موضعی پان‌ایرانیستی، از نژادپرستانه‌ترین و ضد علمی‌ترین و جنگ‌افروزانه‌ترین مفاهیم قومی فارس‌گرایانه مانند «ملی بودن زبان فارسی» و «نژاد ایرانی» و ... دم می‌زند.

-وی می‌گوید ناسیونالیست‌ها (منظور او ناسیونالیست‌های فارس است) نباید از کورد و تورک و بلوچ نگران باشند. در حالی که تمام مصاحبه‌ی او محصول نگرانی، بلکه وحشت خود او از هویت و زبان تورکی و مطالبات ملی حقه‌ی ملت تورک (که در زیر آمده‌اند) است.

-او به ویژه نگران تشکل و سازمان‌یابی سیاسی ملل غیر فارس در قالب احزاب اتنیک و منطقه‌ای است. حال آن که در کشوری چند ملتی مانند ایران، شرط اول توسعه‌ی اجتماعی و سیاسی و گشایش باب دیالوگ مدنی بین گروه‌های گوناگون ملی و اعتقادی و دیگر گروه‌های اجتماعی از یک طرف و با دولت از طرف دیگر، امکان تشکل و سازمان‌یابی آزادانه و قانونی آن گروه‌ها است.

این بیانات و مواضع همه- مانند گفته‌ها و تدابیر دیگر مقامات و نهادهای دولت ایران، علاوه بر دشمنی با واقعیت‌ها، بر علیه توسعه‌ی کشور و قوانین بین المللی است. دولت‌ها موظفند که گروه‌های ملی و دینی را با همان نامی که آن گروه‌ها خود را با آن می‌خوانند، به رسمیت شناسند. یونسی و دیگر مقامات فارس‌گرا هم، بالاخره خواهند فهمید که نام ملی ما تورک و نام زبان ملی ما تورکی است، نه آذری و نه چیز دیگر.

واکنش نماینده‌گان تورک

سخنان یونسی در مورد هویت تورک و زبان تورکی، بی هیچ شک و شبهه‌ای از موضع قومیت‌گرایی افراطی فارسی ضد تورک بیان شده است. این سخنان فردی نیست و اعلام مواضع رسمی و راهبردی دولت جمهوری اسلامی ایران است. بدین سبب نیز جای تعجبی نه‌دارد که از سوی مردم و شخصیت‌های تورک واکنش‌های منفی بسیاری را برانگیخت. یکی از مهم‌ترین اینها واکنش تقدیرآمیز ٥٠ تن از نماینده‌گان تورک مجلس ایران بود که با امضاء یک نامه‌-تذکر اعتراضی نوشته شده توسط «سید هادی بهادری» و «نادر قاضی‌پور»، نماینده‌گان مردم اورمو (اورمیه)، از حسن روحانی رئیس جمهور خواستار شدند تا به اظهارات اخیر علی یونسی دستیار خود در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی واکنش نشان دهد. این پنجاه نماینده‌ی تورک باید تقدیر گردند، و نماینده‌گان تورکی که آن را امضاء نه‌کردند، می‌باید افشاء و محكوم شوند. آن‌ها در این نامه‌ی اعتراضی-تذکر یونسی را متهم به «انکار حقوق مساوی اقوام ایران، طرف‌داری از تبعیض نژادی، اهانت به زبان تورکی که به تایید مسئولین مربوطه حدود ٤٠ درصد مردم کشور بدان صحبت می‌کنند، توهین به تمامیت و هویت قوم تورک به بدترین شکل ممکن» نموده و از حسن روحانی خواسته‌اند «هرچه سریع‌تر نسبت به مطالب سخیف و بی پایه و بی اساس نام‌برده که یادآور اظهارات دوران رضاخانی است واکنش لازم را نشان دهد».

نادر قاضی‌پور نماینده‌ی اورمو در مصاحبه‌های خود با اشاره به اظهارات علی یونسی، دستیار رئیس جمهور ایران اظهارات او را ایجاد «شکاف قومی» و «ساختارشکنانه» خوانده و از جمله گفته است (دستجین و تلفیق): «مواضع دستیار رئیس‌جمهور جز ضربه به اساس نظام و خدشه‌دار کردن وحدت ملی کارآیی دیگری نه‌دارد .... آیا سزاوار است فردی که اکنون باید در خانه به‌نشیند و از نوه‌هایش نگه‌داری و با آنان بازی کند، درصدد ایجاد شکاف قومیتی در ایران اسلامی باشد؟!... ما تورک‌ها اجازه نه‌خواهیم داد هرکسی که از جای خود بلند می‌شود علیه‌ ما صحبت کند ... وقتی رهبر مملکت حکم می‌دهد به فرزندان خود تورکی یاد دهید، یونسی اشتباه می‌کند آن حرف‌ها را می‌زند ... ایران بزرگ اسلامی از قومیت‌های مختلف بلوچ، تورکمن، گیلک، لور، عرب، تورک و سایر اقوام تشکیل یافته است و قریب به پنجاه درصد ایرانی‌ها تورک هستند ... علی یونسی علی یونسی برای سومین‌بار افاضه‌ی علمی غلطی کرده و سعی داشته است قوم بزرگ ایران را زیر سوال ببرد .... اومیدواریم دستیار رئیس‌جمهور این تذکر را جدی بگیرد .... از رئیس‌جمهور انتظار داریم به واقعیت پشت‌پرده‌ی مواضع دستیار خود پی ببرد .... با این آقا برخورد کند، تا بیش از این حاشیه ایجاد نه‌شود و کار به جاهای باریک نه‌کشد».

قاضی‌پور در خصوص مواضع روزنامه‌‌ی قانون نیز گفت: «این روزنامه نامش قانون است، ولی بی‌قانونی می‌کند و اخیراً نیز در دادگاه مطبوعات مجرم شناخته شد؛ شرمنده‌ام که به‌گویم خبرنگاری که از طرف این روزنامه با بنده صحبت می‌کرد و آن مواضع را داشت خود تورک‌ بود !... در رابطه با مواضع روزنامه‌ی قانون از وزیر فرهنگ و ارشاد سوال کرده‌ام. ... چرا این روزنامه به قومیت‌ها و تورک‌‌ها توهین می‌‌نماید و صالحی برخوردی با آنان نه‌می‌کند، انشاءا .... در کومیسیون فرهنگی مجلس دهم میزبان وزیر فرهنگ و ارشاد خواهیم بود و بنده با حضور در آن جلسه از حقانیت تورک‌ها دفاع خواهم کرد».

تقدیر از نادر قاضی‌پور

بی شک سخنان و اعتراضات نماینده‌گان تورک مجلس، یک نخستین در تاریخ است و دارای تاثیرات ماندگار در صحنه‌ی سیاست و تاریخ مبارزات ملی دموکراتیک تورک خواهد بود. به ویژه در این‌جا باید به تابوشکنی نماینده‌گان اورمو (اورمیه)، دارالافشار و تورکستان ایران اشاره کرد. این نماینده‌گان و مخصوصاً قاضی‌پور با تاکید مکرر بر نام و هویت ملی «تورک» که با تاسیس «فراکسیون نماینده‌گان مناطق تورک‌نشین» به اوج خود رسید، تابوی رسمی و دولتی گذاشته شده بر نام و هویت تورک در ایران از دوره‌ی مشروطیت به بعد از سوی پان‌ایرانیست‌ها و دولت ایران (و آزربایجان‌گرایان) را در هم شکسته و به بایگانی تاریخ سپردند. امری که هنوز امثال یونسی‌ها متوجه آن نه‌شده است.

جا دارد یادآوری شود در حالی که عاجل‌ترین انتظار اقوام دیگر کشور مانند تورکمن و کورد از نظام جمهوری‌اسلامی - که هویت تورکمنی و کوردی و ... را به رسمیت می‌شناسد - آن است که در مدیریت‌های کلان کشور و در مراکز تصمیم‌گیری حضور داشته باشند، اصلی‌ترین انتظار ملت تورک آن است که هویت ملی او از طرف دولت ایران به رسمیت شناخته شود. زیرا دولت مودرن ایران، هویت ملی تورک را به رسمیت نه‌می‌شناسد. همین یک رقم اقدام قاضی‌پور و دیگر نماینده‌گان تورک، در شکستن تابوی گذاشته شده بر نام ملی تورک از سوی پان‌ایرانیست‌ها و دولت ایران و آزربایجان‌گرایان، به لحاظ تطابق با منافع ملی ملت تورک ساکن در ایران هزاران بار از کل مجاهدت‌های مانقورت‌های مشروطه‌خواه تورک و آزادی‌ستان‌چی‌ (اگر لحظه‌ای از واقعیت تورک‌ستیز بودن آن‌ها اغماض کنیم) ارزش‌مندتر و مفیدتر بوده است.

البته باید ذکر کرد علی رغم آن که برخی مواضع قاضی‌پور در مورد حقوق زنان، ولایت فقیه، ... سنخیتی با حرکت ملی دموکراتیک تورک نه‌دارد و قابل دفاع نه‌بوده محتاج بازنگری و تغییر است، اما او در برخی مسائل اساسی و خطوط قرمز ملی تورک، از جمله نام هویت ملی تورک، دفاع از یک‌پارچه‌گی سرزمین‌های تورک‌نشین در شمال غرب کشور، مجادله برای تدریس زبان تورکی، بلند کردن صدای اعتراض به بیانات تورک‌ستیز مقامات (یونسی...) و رسانه‌ها (روزنامه‌ی قانون، ...)، افشاء و مخالفت با توسعه‌طلبی کوردی، ... به لحاظ تاریخی در مسیری کاملاً صحیح قرار دارد.

«قاضی‌پور در یک مصاحبه به مناسبت اعتراض به الحاق منطقه‌ی تورک حیران به استان گیلان، اعلام کرد که نه تنها ناحیه‌ی حیران، بلکه کرج هم منطقه‌ای تورک‌نشین بوده، منطقه‌ی تورک بودن خود تهران هم می‌تواند بحث شود». قاضی‌پور از این جهت شباهت بسیار به میرجعفر باقیروف دارد. باقیروف علی رغم آن که یک استالینیست و معتقد به نظامی توتالیتر بود، در مساله‌ی وطن و به ویژه توسعه‌طلبی ارمنی حساس بود. وی نه تنها بر علیه توسعه‌طلبی ارمنی در قفقاز شوروی مقاومت کرد، بلکه تا حوالی تهران و انزلی و اراک و ... را وطن تورک – اما به تعبیر غلط خودش آزربایجانی- می‌دانست. 

مطالبات بنیادین مردم تورک در سراسر ایران (فارغ از استان، لهجه، مذهب و گرایشات سیاسی)

کوتاه مدت

ا- شناخته شدن رسمی و حقوقی وجود، نام، هویت و حقوق «ملت تورک» ساکن در ایران، با ذکر و تضمین آن‌ها در قانون اساسی

٢-رسمیت «زبان تورکی» توسط قانون اساسی در مقیاس سراسری و دولت ایران؛ و کاربرد آن در اسناد دولتی (انتشار متن قانون اساسی، چاپ اسکناس، شناسنامه، گذرنامه، عقد ازدواج-طلاق و ...)، مناسبات دولت با مردم (دادگاه‌ها و ادارات و ...)، و با دولت‌های خارجی و سازمان‌های منطقه‌ای و بین المللی

٣-ایجاد «رسانه‌های جمعی دیداری و شنیداری سراسری توورک» و «مطبوعات سراسری تورک» دولتی و خصوصی

٤-ایجاد «نظام تحصیلی تورک‌زبان» اجباری، دولتی و خصوصی در همه‌ی مقاطع (مهد کودک تا دانشگاه) با مفردات و زبان آموزشی تورکی اجباری در سراسر مناطق (شهرها، روستاها و محلات) تورک‌نشین ایران و داوطلبانه در مناطق غیر تورک‌نشین

٥-تاسیس «بنیاد واحد تاریخ، فرهنگ و زبان تورک» در مقیاس کشوری (و نه بر اساس منطقه، لهجه و نه با نام‌هایی غیر از «تورک»)

میان مدت

٦-اداره‌ی امور خود تورک‌ها (در مقیاس شهر، بخش، ده، محلات) در هر جای ایران که در آن سکونت اکثریتی دارند؛ و در راس آن‌ها منطقه‌ی ملی تورک در شمال غرب ایران (اقلیم تورک‌ایلی) و کانتون‌های ترک در جنوب (قاشقای‌یورت) و در شمال شرق (آفشاریورت) ایران

 

٧- گردهم آوردن همه‌ی منطقه‌ی تورک‌نشین به هم پیوسته در شمال غرب ایران تقسیم شده بین ١٤ استان (شامل شهرها و روستاهای تورک‌نشین آن‌ها) در یک واحد اداری در تقسیمات کشوری، ترجیحاً با نام «اقلیم تورک‌ایلی»

٨-تاسیس «پارلمان اقلیم تورک‌ایلی» که‌ همه‌ی منطقه‌ی تورک‌نشین به هم پیوسته در شمال غرب ایران تقسیم شده بین ١٤ استان (شامل شهرها و روستاهای تورک‌نشین آن‌ها) را پوشش دهد، و دارای «حق وتو»ی قوانین و مصوبات مجلس مرکز باشد.

سخن پایانی:

«من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم، تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال». اما فراموش نه‌کن «خود کرده را تدبیر نیست»

خود کرده را تدبیر نیست

سعید غمخوار

از چه می‌نالی دلم، خود کرده را تدبیر نیست

وقت شِکْوه کردن از دنیا و این تقدیر نیست

از چه می‌کوبی خودت را بر در و دیوارها

رفته است او، دست تو دیگر به جایی گیر نیست

دیگر آن صیاد از صیدی که در بند است گذشت

در غم و شب گریه‌ها دیگر بدان تأثیر نیست

چشم‌هایت را کمی وا کن، نه می‌بینی مگر

روی دیوار دلت قاب است، ولی تصویر نیست

فکر من باش و کمی هم آبروداری به‌کن

جای تو اکنون عزیزم در غل و زنجیر نیست

گریه کردن روی قبری که درونش مرده نیست

از تو می‌گیرد نگاهی را که دامن‌گیر نیست

باید از آن خاطرات خوب وشیرین به‌گذری

آینه وقتی شکسته، قابل تعمیر نیست

می‌شود ... با یک شروع تازه‌تر آغاز کن

گرچه ویران گشته‌ای، اما هنوزم دیر نیست


No comments:

Post a Comment