اصطلاح «ايران
تورکچولهري»، صرفاً ميتواند محصول مغز عليل و پاک باختهي يک آزربايجانگراي ضد
تورک باشد
مئهران باهارلي
اخيراً پانايرانيستها و مراکز دولتي تحت کنترل آنها موج جديدي از تخريبات و شيطانسازي بر عليه «حرکت ملي دموکراتيک تورک» و متفکرين و روشنفکران و سياسيون و اهل قلم و نخبگان تورک که مدافع «هويت و نام ملي تورک ملت ما»، «تجزيهناپذيري ملت تورک ما» و «تجزيهناپذيري وطن تورکي» هستند را آغاز کردهاند. مانند هميشه اين بار نيز قرعهي ماشه و آلت شدن بنام جهّال بازيخورده و بيشعوران محليگراي آزربايجانچي خورده است. در اينجا جهّال و بيشعوران، مطلقاً ناسزا و تحقير نيست. بلکه بر عکس، تاکيدي آگاهانه است بر يکي از شاخصهها و مولفههاي اساسي تعريفکنندهي ايدئولوژي-دوکترين آزربايجانگرايي، بويژه نوع استالينيستي-ميکوياني آن (ديگر مولفههاي تاريخي آزربايجانگرايي استالينيستي عبارتند از ضد تورک بودن، نژادپرستانه بودن، ساختهي استعمار بودن، شارلاتانيزم، لومپنيزم، سطحيگري، و ...).
آزربايجانگرايان استالينيستِ هميشه گول، اين بار نيز با طيب خاطر و شعف و سينهچاکانه به اين مزدوري و پخش دروغ در بارهي روشنفکران و متفکرين تورک و کل حرکت ملي دموکراتيک تورک مشغول شدهاند. آنها از جمله روشنفکران و متفکرين تورک را گاه «پانتورکيست» نشان ميدهند، گاه مدافع مفهوم جعلي و استعماري «تورک ايراني» مينمايانند. آخرين اختراعشان نيز اصطلاح «ايران تورکچولهري» توسط دا.تو. است.
مئهران باهارلي
اخيراً پانايرانيستها و مراکز دولتي تحت کنترل آنها موج جديدي از تخريبات و شيطانسازي بر عليه «حرکت ملي دموکراتيک تورک» و متفکرين و روشنفکران و سياسيون و اهل قلم و نخبگان تورک که مدافع «هويت و نام ملي تورک ملت ما»، «تجزيهناپذيري ملت تورک ما» و «تجزيهناپذيري وطن تورکي» هستند را آغاز کردهاند. مانند هميشه اين بار نيز قرعهي ماشه و آلت شدن بنام جهّال بازيخورده و بيشعوران محليگراي آزربايجانچي خورده است. در اينجا جهّال و بيشعوران، مطلقاً ناسزا و تحقير نيست. بلکه بر عکس، تاکيدي آگاهانه است بر يکي از شاخصهها و مولفههاي اساسي تعريفکنندهي ايدئولوژي-دوکترين آزربايجانگرايي، بويژه نوع استالينيستي-ميکوياني آن (ديگر مولفههاي تاريخي آزربايجانگرايي استالينيستي عبارتند از ضد تورک بودن، نژادپرستانه بودن، ساختهي استعمار بودن، شارلاتانيزم، لومپنيزم، سطحيگري، و ...).
آزربايجانگرايان استالينيستِ هميشه گول، اين بار نيز با طيب خاطر و شعف و سينهچاکانه به اين مزدوري و پخش دروغ در بارهي روشنفکران و متفکرين تورک و کل حرکت ملي دموکراتيک تورک مشغول شدهاند. آنها از جمله روشنفکران و متفکرين تورک را گاه «پانتورکيست» نشان ميدهند، گاه مدافع مفهوم جعلي و استعماري «تورک ايراني» مينمايانند. آخرين اختراعشان نيز اصطلاح «ايران تورکچولهري» توسط دا.تو. است.
حال آنکه - علاوه
بر اين واقعيت که باور به جمع بين «ايرانگرايي» و «پان تورکيسم» باوري سفيهانه است-
مدافعين هويت ملي تورک، اولاً «پانتورکيست» نيستند (که پانتورکيسم بودن هم يک عقيدهي
سياسي مانند هر عقيدهي سياسي ديگري است و قبحي ندارد). زيرا مدافعين هويت ملي تورک،
معتقد به وجود چهار ملت «تورکيک» متشخص «تورک»، «تورکمن»، «خلج» و «کازاخ (قزاق)» در ايرانند.
بر عکس، اين خود آزربايجانگرايانِ درجازده در قرون وسطي هستند که «ملل تورکيک» مودرن
مذکور را هنوز و يک کاسه «تورک» ميخوانند.
دوماً معتقدين به هويت ملي تورک خلق ما، آنرا صرفاً «تورک» ميدانند و مخالف افزودن
هر گونه پسوند، مخصوصاً جوغرافيايي مانند ايران و آزربايجان و همدان و خمسه و .... به
آن هستند. در نتيجه مفهوم «تورک ايراني» را به همان اندازه مهمل و جعلي و استعماري
ميدانند که مفاهيم ملي خيالي «ملت آزربايجان»، «تورک آزربايجاني»، «تورک آزري» و .....
را مهمل و جعلي و استعماري ميدانند. و اما اينکه چرا آزربايجانگرايان نميتوانند
گزاره و بياني بدين سادگي را که "معتقدين به وجود «هويت ملي تورک» و ملت تورک،
مخالف «هويت ملي تورک ايراني» و ... هستند و «هويت ملي تورک» غير از «هويت ملي تورک
ايراني» است" را بفهمند و درک کنند، داستان جگرسوز ديگري است ....
به لحاظ تاريخي
اگر يک جريان ايرانگرا در ميان تورکها وجود داشته باشد، آن جريان نه «ايران تورکچولهري»-
که اصلاً وجود خارجي ندارد- بلکه «آزربايجانچيها» و يا «آزربايجانگرايان»اند:
۱-آزربايجانچييان
ايرانگرا در دورهي مشروطيت با بيشعوري سجيهويشان، و با سر کشيدن شعار «نجات ايران»
و «ملت ايران» و «وطن ايران»، آلت دست پانايرانيستها و بريتانيا و زرتشتيها و ...
شدند، از يک سو در ميان جامعهي تورک تحت نام مشروطه و مشروعه، و از سوي ديگر بين مردم
تورک و حاکميت تورک جنگ داخلي چند وجهي براه انداختند و همه را زار و ناتوان و ضربهپذير
کردند، انجمن ايالتي آزربايجانشان در حماقتي تاريخي به زبان فارسي رسميت انحصاري بخشيد
و سرزمين تورکنشين در شمال غرب ايران و يا وطن تورک (تورکایلي) را با قانون انجمنهاي
ايالتي و ولايتي به هشت واحد تجزيه نمود. آزربايجانگرايان ايرانمحور توانستند پايتخت
دولت تورک قاجار را با دست خود به ارمنيان و لورها تسليم کرده، تيشه به ريشهي دولت
تورک قاجاري و حاکميت تورک در ايران بزنند و با بلاهت تمام مقدمات سقوط آن و تبديل
ملت تورک به ملتي اسير را فراهم و تکميل کنند. سپس فعالانه در تاسيس رژيم پهلوي رضاخان
و در تمام سياستهاي ضد تورک آن شرکت کردند.
۲-باز اين آزربايجانگرايان
پانايرانيست و دموکراتهاي آزربايجان بودند که در دورهي جنگ جهاني اول، از پشت بر ملت
تورک خنجر زده، با متجاوزين فارس و ارمني و آسوري و .... همگام و همدست شدند، بر عليه
رهبران تورک که در جنوب ارس به رهبري جمشيدخان افشار اورومي و در شمال ارس به رهبري
محمدامين رسولزاده دولت تورک تشکيل داده بودند و بر عليه نيروهاي آزاديبخش عثماني،
خائنانه با روسها و بولشويکها و داشناکها و جيلوها .... در سرکوب ملت تورک همکاري نمودند،
فرقهي دموکرات آزربايجانشان در خوشرقصياي تاريخي و در اعتراض به فرقهي تورک مساوات،
نام آزربايجان را به نام فارسي آزاديستان تغيير داد و در تبريز زبان فارسي را رسمي
و زبان تورکي را ممنوع کرد و در باکو دموکراتهاي آزربايجانيشان نشريهي ضد تورکي و
پانايرانيستي «آزربايجان جزء لاينفک ايران» را منتشر نمود.
۳-اين آزربايجانگرايان
استالينيست بودند که در سالهاي جنگ جهاني دوم، دوباره براي «نجات ايران» به ميدان وارد
شدند، آنهم با حمايت دشمن ازلي و تاريخي تورک يعني روسيه. هويت نژادپرستانه و استعماري
استالين-ميکويان ساختهي ضد تورک «آزربايجاني» را به جاي «تورک» به جنوب ارس واردات
و آنرا تبليغ و تحميل کردند، نام ملت «تورک» و نام زبان «تورکي» را ابلهانه به «آزربايجاني»
عوض نمودند و با اين اقدامات باعث بيهويت و بيريشه و تجزيه شدن ملت تورک گرديدند،
بيش از دو سوم وطن تورکي در شمال غرب ايران- تورکایلي را با طيب خاطر به کوردها و فارسها
بخشيدند، به حمايت از داشناکها پرداختند، به امر روسيه-ارمنستان کارزار شيطانسازي
از تورکيه را براه انداختند. و در روز حساب، حتي قبل از آن، با جُبْنِ تمام فرار را بر
قرار ترجيح دادند و ملت تورک را به انصاف چاقوکشان شاهپرست آزربايجاني و ارتش تا دندان
مسلح پهلوي رها کردند. و در نهايت «فرقهي دموکرات آزربايجان»شان با ادغام در «حزب
ضد تورک توده»، آخرين ضربهي کاري را بر هويت سياسي مستقل خلق تورک وارد نمود....
۴-امروز
نيز مراکز و تشکلات و سايتها و نشريات بيشماري که در حال اجراي وظيفهي پاسداري
از ايران و تورکستيزي با دل و جان هستند (مراکز بيشمار دولتي به نام آذربايجان، آذريها،
وطن يولي، آذرآنلاين، چشمانداز، جنبش آذربايجان براي دموکراسي در ايران، فرقه
دموکرات آذربايجان، انجمن قلم آذربايجان-ايران و .....) اغلب نام آذربايجان را، آنهم با « ذ » فارسي يدک
ميکشند و ادعاي آذربايجانگرايي دارند، اما هيچکدام نه نام تورک و نه ادعاي تورکگرايي
و تورکچو بودن را ندارند.
اين است ماهيت آزربايجانگرايي.
تمام اين اَعمال ضد تورک در يک صد و ده سال گذشته را، نه معتقدين به هويت تورک و يا تورکچوها-تورکگرايان،
بلکه طيفهاي گوناگون آزربايجانچييان-آزربايجانگرايان مرتکب شدهاند. و اکنون آزربايجانگرايان
که نطفهشان توسط استعمارگران ضد تورک و براي حفظ ايران بسته شده و سرتاسر تاريخشان
آکنده از مزدوري به دشمنان تورک و در راس آنها پانايرانيستها و خدمت به ريشهکن کردن
هويت ملي تورک و تجزيه و تکه پارچه کردن ملت تورک و وطن تورکي در ايران است، مدافعين
ملت تورک و هويت ملي تورک و وطن تورکي را ايرانگرا ميخوانند؟! زهي بيشرمي و بيآزرمي!
اصطلاحي مانند
«ايران تورکچولهري»، صرفاً ميتواند محصول مغز عليل و پاک باختهي يک آزربايجانگراي
ضد تورک باشد که با يکجا آوردن «تورکچو» و «ايران» به خيال خِنْگِ خود زيرکي کرده است.
به شهادت تاريخ، آزربايجانگرايان بيخردتر از آنند که درک کنند «تورکچو» سهل است،
حتي خود مفهوم «تورک» و «ايران»، که يک مفهوم ملي ايجاد شده بر اساس نفي و بلکه دشمني
با تورک است، مانعه الجمعاند. بر عکس، اين ايدئولوژي آزربايجانگرايي است که- علاوه
بر عَلَم کردن هويت جغرافيايي بر عليه هويت ملي تورک، سعي به نابودي يگانگي ملت تورک
ساکن در ايران و انکار يکپارچگي منطقهي ملي تورک در شمال غرب ايران- (که صرف اتخاذ
اين سه موضع براي خائنانه و ضد تورک شمردن اين دوکترين کافي است)، با حمل يک نام فارسي-ايرانيک آنهم با « ذ» فارسي،
همواره مدافع هويت ملي ايراني بوده و تا ابد هم خواهد بود.
صرف اختراع اصطلاح
«ايران تورکچولهري» از سوي تئوريسينهاي مَنْگِ آزربايجانگرا، يکبار ديگر نشان ميدهد
وقت آن رسيده است که ملت تورک و حرکت ملي دموکراتيک تورک خود را يکبار و براي هميشه
از اين دستهي کورذهنِ بريده از واقعيتها که طبيعتاً سرنوشت و عملکردي به جز بازي خوردن
و آلت دست و ستون پنجم پانايرانيستها و ديگر
بدخواهان ملت تورک شدن ندارد، خلاص کند.
پ.س.: کاربرد اصطلاحاتي مانند «ايرانلي تورک»،
«ايران تورکو»، «ايران تورکلهري» و .... همه به معني «تورک ساکن و يا تبعهي ايران»،
در صورت لزوم، بلامانع است و مشکل چنداني ايجاد نميکند. هر چند بهتر است به جاي اين
اصطلاحات از تعابير غير قابل سوء تعبير و سوء استفادهاي مانند «ملت تورک ساکن در ايران»
استفاده کرد. هوچيگري آزربايجانگرايان استالينيست و کلاسيک بر عليه اينگونه کاربرد،
کوچکترين اهميتي ندارد و محل اعتناء نيست. اساساً آزربايجانگرايان حق و صلاحيت دخالت
در امور ملت تورک و مخصوصاً مسائل هويتي وي را ندارند. ملت تورک بر عکس ملتهاي خيالي
آزربايجاني و تورک آزربايجاني و .... ملتي واقعي است. آنها بهتر است در بارهي ملت
خيالي آزري و آزربايجاني خود امر و فرمان دهند. چرا که صلاح ملک خويش خسروان دانند.
و يا عيسي بدين خود، موسي بدين خود....
اما کاربرد اصطلاحات
«تورک ايراني» و يا «تورکهاي ايران» و ....
اگر به معني اعتقاد به وجود يک گروه ملي و قومي و ملت بنام «تورک ايراني» باشد،
عيناً مانند کاربرد اصطلاح «تورک آزربايجاني»، «تورک همداني»، .... در معناي يک گروه
ملي و قومي و ملت جداگانه، مطلقاً نادرست و مضر بوده، حتي بدخواهي و دشمني علني با ملت
تورک است. در ايران نام ملت ما صرفا «تورک» بدون پسوند است، نه تورک ايراني، نه تورک
آزربايجاني، نه تورک آزري، نه ايراني، نه آزربايجاني، نه آزري ..... فعالين سياسي بيخبر
از هويت ملي و نام ملي ملت تورک ما، به جاي اينگونه اسمگذاريهاي بيپايه و جعلي و
بيعاقبت، بهتر است تدريجاً و يا دفعتاً چشمها و گوشها و اذهانشان را به واقعيتها گشوده و خود را
به نام و هويت ملي ملت ما که «تورک» است (و نه تورک ايراني، تورک آزربايجاني، تورک
آزري، ايراني، آزربايجاني، آزري) عادت دهند.
برای مطالعهی بیشتر:
پان تورک، پان آزربایجانیسم، تورک باوری، تورکیسم، پان تورکیسم، پان
تورکیکیسم، تورانیسم
ایضاحاتی در بارهی کاربرد مودرن و دموکراتیک دو نام تورک و آزربایجان
مناطق ملی در ایران؛ و منطقهی ملی و یا اتنودموگرافیک تورک در شمال
غرب آن
تورک صرفاً نام قومی-ملی اوغوزهای غربی است، نه همهی ملل تورکیک
در ایران شش ملت و اقلیت ملی تورکیک وجود دارد، هیچکدام از آنها
«آزربایجانی» و یا «تورک آزربایجانی» نیست
در ایران چهار ملت تورکیک با نامهای تورک، تورکمن، خلج و قزاق زندگی میکنند
روح دوکترین آزربایجانگرایی عَلَم کردن هویت آزربایجانی به جای هویت
ملی تورک
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا
بنزهر اویدورما و قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
اصطلاح «ایران تورکچولهری»، صرفاً میتواند محصول مغز علیل و پاک
باختهی یک آزربایجانگرای ضد تورک باشد
در هویت ملی آزربایجانی، «انکار هویت ملی تورک» مندرج و مستتر است
بحرانهای آزربایجانگرایانه
آزربایجانگرایی تالشی: گل بود به چمن نیز آراسته شد
باز هم ملت جعلی آذربایجان، اعتراض به تیتر خبر آیت الله منتظری
ایراندا نه «آزهربایجانلی» وار، نه «آزهربایجان تورکو» و نه باشقا
بنزهر اویدورما و قوندارما میللهتلهر و کیملیکلهر
در ایران، یک «مسالهی تورک» وجود دارد و یک «مسالهی حق تعیین سرنوشت
ملت تورک». مسالهای به اسم آزربایجان و حق تعیین سرنوشت آزربایجان و ... وجود
ندارد
تورکان تکانی خوردهاند. هویت ملی تورک در حال شکلگیری، اما بر مبانی
مبهم و نه چندان درست است
ایراندا تورک خالقی اؤزونه «تورک» دییهر. بو دا مسالهنی بیتیریر
لهجهگرائی، طائفهگرایی و محلیگرایی، سه مانع عمده در مسیر روند ملت
شدن خلق تورک در ایران
هدف از بررسی زیرگروههای لهجهای، جوغرافیایی، مذهبی، طائفهای، ...
خلق تورک
ناکارآمدی، ناقص و عقیم و غیر واقعی بودن آذربایجانگرایی صرف
Türk yérine koloniyal
Azerbaycan Étnosu-Milleti qavramı Quzéyde de iflas étmekdedir
قانون تشکیل ایالات و ولایات مشروطه و تجزیهی منطقهی ملی تورک
نقشهای نادرست، ذهنیتی مغشوش، طرزی مضر
«تورکیستان» ایله «تورکییه» دوغرویسا، «تورکایلی»
ده دوغرودور.
مناطق ملی در ایران؛ و منطقهی ملی و یا اتنودموگرافیک تورک در شمال
غرب آن
نام و ترکیب تورکایلی
موضوعِ بحث وطن (تورکایلی) ایسه، گئریسی تفرّعات
تورکایلی، احمد جواد
جمهوریتخواهی فارسی و مسالهی ملی در ایران، نگاهی به طرح پیشنهادی
و. انصاری-س. مددی
No comments:
Post a Comment