صعود روحانیت شیعهی امامی فارس در دولت تورک قیزیلباش (صفوی)
مئهران باهارلی
Thursday, May 03, 2012
سؤزوموز
١- در قرون گذشته، از سوی غربیان اغلب فرقی بین «شیعه» و «غلات شیعه» گذارده نشده و این دو گروه اعتقادی تماما متضاد با یکدیگر، در مقابل سنیان یک کاسه گردیدهاند. حال آنکه دوری «غلات شیعه» که امروزه با نام ژنریک «علوی» شناخته میشوند از مذهب شیعهی امامی، با اعتقاداتی مانند حلول، تناسخ، تجلی، رد معاد جسمانی، رد شریعت و فقه و طبقهی روحانیت، باور داشتن به تحریفشدهگی قرآن، عدم اعتقاد به موسسات و عبادات اسلامی و .... کمتر از تفاوت بین دو دین نیست. تا به آنجا که فقهای شیعی امامی، همانند فقهای سنی، همواره غلات شیعه را مرتد و خارج از دائرهی اسلام (اورتودوکس) شمردهاند.
٣-شاه اسماعیل ختایی در ابتدا تشیع غالی تورکان قیزیلباش را مذهب رسمی دولت خویش ساخت. در اینجا مراد از تشیع تورکان قیزیلباش، درک باطنی و غالی آنها از اسلام، یعنی آنچه که امروزه در آناتولی - تورکیه و اوروپا با اسم «علوی» (شاخهی قزیلباشی) نامیده میشود، است.
٤-تشیع تورکان قیزیلباش و یا مذهب علوی قیزیلباشی در آن دوره، مذهب تودههای تورک پائین اجتماع و نمایندهی سبک زندهگی آزاد و طبیعی طوائف تورک؛ آمیختهای از باورهای شامانیستی - آنیمیسم تورک، عقاید باطنی موسوی و اسلامی و مسیحیت و طریقتهای تصوفی گوناگون، عرفان و مانیگری؛ و وارث رگههائی از جریانات مذهبی - سیاسی التقاطی - الحادی شورشگرایانهی پیش از خود مانند خرمدینی و مزدکیسم بود. این مذهب التقاطی شورشی، با حاکمیت شاه اسماعیل ختایی به مذهب رسمی دولت وی تبدیل شد. با این وصف، شاه اسماعیل و دولتی که وی بنیاد گزارد در آغاز و به مدت کوتاهی، بازتاب فریاد تظلم تودههای تورک و طبقات پائین آسیای صغیر و تورکایلی، اقلا در نظر این خود تودهها و طبقات بود.
٥- بر خلاف آنچه برخی از تاریخنویسان ملیگرای فارس ادعا نمودهاند، اقتدار روحانیت شیعی امامی فارس در دورهی دولت قیزیلباش به موازات اقتدار قیزیلباشان تورک نبوده است، بلکه واقعیت عکس آن است و این دو روند همواره سیر و تناسب معکوس داشتهاند. در ایران، صعود روحانیت شیعهی فارس و تثبیت شیعهی امامی (تشیع اورتودوکس فقاهتی، تشیع متشرعه) در اجتماع و در عرصهی اقتدار سیاسی، همزمان و به موازات رانده شدن قیزیلباشان تورک غالی (تشیع هترودوکس، تشیع متصوفه) از اقتدار و حاکمیت و سپس سرکوب خشن و خونین و طولانی مدت علویان تورک (تشیع هترودوکس صوفیان) به تحقق پیوسته است. موسسهی روحانیت شیعهی امامی فارس در ایران در دو نقطه عطف تاریخی، یکی به دورهی شاه عباس حقیر (از تورکستیزترین حاکمان تاریخ ایران پیش از پهلوی) و دیگری به دورهی فتحعلیشاه قاجار کسب قدرت کرده و شکل امروزه را به خود گرفته است.
٦-موسسین و شاهان دولت قیزیلباش بنابر ارزیابیای که تاریخ بعدها فاجعهبار بودن آن را نشان داد، در صدد استفادهی ابزاری از صنف و طبقهی روحانی شیعهی امامی در جهت مصالح سیاسی و در مقابل عثمانلییان برآمدند:
الف- قیزیلباشان تورک با تاسیس و گسترش امپراتوریشان با کمبود آثار اعتقادی برای تبلیغ در قلمرو و در میان اتباع غیر قیزیلباش خود مواجه شدند. مذهب علوی تورکان قیزیلباش و سران و جنگاوران غالی ایشان نه حول و حوش فقه مدون، بلکه بر اساس رسومات فولکلوریک و سنن باطنی - تورکی ایشان شکل گرفته بود. در مذهب تورکان سلحشور و آزادهی قیزیلباش بویژه تورکمانان که در قالب طوائف کوچرو اسماً مسلمان متشکل بودند، از فقه و شریعت، فقیه و شارع، روحانی و موللا، مسجد و نماز، حجاب و حج، پرهیز از شراب و دوری از موسیقی و قبح رقص و امثالهم خبری نبود. متون مذهبی اصلی ایشان نَفَسهای تورکی (دئییشهای) آشیقها و آئین دینی عمدهشان رقص سماه و عبادتگاهشان جمعائوی بود. اما این رسومات تورک و اعتقادات قیزیلباشی با باورهای محافظهکارانه و سبک زندهگی ایستای اتباع ایرانیکزبان دولت قیزیلباش به هیچ وجه همخوانی نداشت.
ب-تورکان صوفی و غالیان قیزیلباش هر چند که بر رایج و حاکم نمودن مذهب خویش در ایران، اغلب به جبر و خشونت و شمشیر، جهد نمودند، اما موفقیتی حاصل نکردند. غیر از خود تورکها که از قبل هم مسلمانان نومینال و عمدتا بر مذاهب هترودوکس اسلامی باطنی مانند غلات و فتوت و حروفیه، ... بودند، از اهالی بومی ایرانیکزبان هیچ گروه دیگری نگرش افراطی تورکی و باور شریعتستیز مذهب قیزیلباشی را نپذیرفت. در عمل نیز آنچه که پس از به دست آوردن حاکمیت توسط غلات تورک قیزیلباش در ایران بوقوع پیوست، عبارت از این بود که اهالی محافظهکار مراکز شهری و روستائی ایرانیکزبان که اغلب سنی شافعی بودند، مذهب محافظهکار امامی شیعه - که خود به تعبیری نه خطا، در ظاهر شیعی اما در باطن التقاطی از اسلام سنی و دین زرتشتی و بعضی آیینهای مسیحیت کاتولیکی و کلیسای ارمنی است - و نه مذهب افراطی غلات شیعهی تورک را اختیار نمودند.
ج-در جبههی خارج، قیزیلباشان غالی تورک برای مقابله و رقابت با دستگاه معظم دینی خلافت عثمانلی در عرصههای کلامی و فقهی، با مسالهی ضرورت تدارک کادر و پرسونلی که سیستم حقوقی - فقهی دولتشان را پی بریزد مواجه گردیدند. زیرا در آن زمان هر دو دولت قیزیلباش و عثمانلی مدعی تمثیل و علمداری اسلام واقعی بودند.
د- شاهان دولت قیزیلباش مایل بودند جهت کسب مشروعیت از وجههی علمای شیعه نیز بهرهمند گردند. زیرا طریقت صفویه که در اصل حرکتی صوفیگرایانه بود از سوی دستگاه خلافت اسلام (عثمانلی) متهم به ارتداد و الحاد و رفض بود. به خاطر رهائی از این اتهام و ایجاد تصویری اسلامی از خود در میان اتباع مسلمانشان و جلب حمایت آنها و تحکیم مشروعیت سلطنت خود، شاهان دولت قیزیلباش کارت حضور روحانیون شیعهی امامی در دستگاه دولتی خود را به عنوان تبلیغات نیز بکار میبردند. از همین رو دست آنان را در امور کشوری، فرهنگی، دینی و حتی سیاستگذاری باز گذاشتند.
٧-با توجه به چهار سبب فوق، یعنی اختیار فورم محافظهکار شیعهی امامی از سوی اتباع ایرانیکزبان مانند تاتها – تاجیکهای قلمروی قیزیلباش (فارسهای بعدی) و ناکامی در رواج مذهب قیزیلباشی تورک بین آنها، احتیاج به مقابله با دستگاه دینی خلافت سنی عثمانلی در ساحهی کلامی و فقهی به عنوان علمدار اسلام، نیاز به تشکیل سیستم حقوقی تورکان قیزیلباش غالی برای ادارهی امور کشوری و لشگری، و استفاده از وجههی دینی روحانیون شیعه برای رهائی از مارک ارتداد و الحاد و رفض، قیزیلباشان تورک سیاست مدارای تاکتیکی با علما و روحانیون شیعی امامی - که گونهی اورتودوکس شیعهی دوازده امامی بودند و فقهی مدون و حاضر برای مقابله با تسنن عثمانلی در دست داشتند - را اتخاذ کردند. قیزیلباشان تورک که اغلبشان بیگانه با سنن و فرهنگ فارسی و عربی بوده و حتی این زبانها را نیز نمیدانستند و آنها را خوار میشمردند، به ناچار برای تدارک کادر و پرسونلی که سیستم حقوقی - فقهی دولتشان را پی بریزد علما و بزرگان شیعه را دعوت به همکاری نمودند، به حمایت از آنها پرداختند و در ادامه اقدام به واردات فقها و صنف روحانی شیعی امامی از سرزمینهای عربی مانند لبنان، سوریه، بحرین، عراق و دیگر کشورهای عربی کردند. اولین مدرسهی شیعهی امامی در این دوره به سال ١٥٢٤ توسط این روحانیون امامی عرب در ایران تاسیس شد.
٨-عقیدهای که این گروه فقها و روحانیون شیعهی امامی تازه وارد بر آن بودند نه تشیع علوی صوفیان و غالیان قیزیلباش تورک، بلکه مذهب شیعهی امامی عمدتا اخباری بود. این روحانیون شیعهی امامی، غالیان تورک و صوفیان قیزیلباش را بددین و مرتد میشمردند. اما به خاطر تمایل به نفوذ در حاکمیت، روحیهی در دست کردن سمتها و مقامات دولتی و بنا به اصل تقیه، در آغاز نسبت به غالیان قیزیلباش انعطاف نشان دادند. در نتیجه نوعی اتفاق و اتحاد تاکتیکی ضمنی بین غلات شیعهی قیزیلباش تورک (علوی - تشیع متصوفه) و شیعیان امامی فارس (تشیع متشرعه) بر علیه خلافت سنی عثمانلی پدید آمد. این اتفاق و اتحاد، آغاز پایان کار خود تورکان قیزیلباش و مذهب تورکی قیزیلباشی در ایران و تورکایلی بود.
٩-همان گونه که در طول قرن بیستم جمهوری مودرن تورکیه از بسیاری از جنبهها همواره اولگوئی برای مدیران و حاکمان فارس ایران بوده است، دولت عثمانلی نیز در تمام تاریخ قرون وسطی نمونهای برای دولتهای تورک حاکم بر ایران بود. قیزیلباشان تورک ایران و تورکایلی هم که اکثریتشان اصالتا از طوائف و اتباع ناراضی عثمانلی بودند این دولت را به عنوان مودل دولتمداری خود انتخاب کرده بودند. نزدیکی دولت قیزیلباش به روحانیون و فقها نیز در اساس به تقلید از سیستم عثمانلییان بود، اما در عمل نتوانستند اندازه نگه داشته و این امر را به خوبی مدیریت کنند.
١٠- در امپراتوری عثمانلی دستگاه عظیم صنف علما و زمرهی فقیهان (حقوقچی)، فاقد هر نوع روحانیت و قداست و صرفا مامور و کارمند دولت؛ و رابطهی قدرت دنیوی با قدرت دینی رابطهی آمر و مامور بود. به عبارت دیگر دولت عثمانلی از آغاز تا به انتها دولتی عرفی بود. در حالیکه در دولت قیزیلباشان، روحانیت شیعهی امامی فارس از همان آغاز (دورهی حاکمیت دومین شاه سلسله، تهماسب اول) از کونترول دولت خارج شد. به مرور زمان توانست به یک نیروی اجتماعی - اقتصادی مستقل تبدیل گردد و سپس در نتیجهی بیکفایتی شاهان صوفو، دولت عرفی قیزیلباش را تحت حاکمیت خود درآورد. با افزایش اقتدار و تاثیر تدریجی روحانیت شیعهی امامی در امور اجتماعی و سیاسی مملکت، ادارهی برخی از تشکیلات دولتی مانند امور قضائی، اوقاف و امور مالکیت به دست روحانیون امامی افتاد. این تاثیر و نفوذ در دورهی شاه حسین اول به اوج خود رسید. با تفویض بخشهای هر چه بیشتری از اجراء و اختیارات سیاسی به روحانیون شیعی امامی فارس، ساختار دولت قیزیلباشی گام به گام به سمت دوگانهگی عرفی - دینی که پیش از آن در هیچ دولت تورک و موغول دیده نشده بود پیش رفت. در سالهای پایانی عمر دولت قیزیلباش، قدرت روحانیون شیعی امامی فارس به جائی رسید که در واقع آنها شاه تورک را کونترول و اداره میکردند. در این دوره از دولت عرفی قیزیلباش چیزی به جز اسم آن نمانده بود.
١١-از رابطهی تاکتیکی ایجاد شده بین سران قیزیلباش تورک – دولت قیزیلباش و علمای شیعهی امامی فارس، دستهی دوم بهرهی بسیار بیشتری بردند. و یا دقیقتر، قیزیلباشان تورک طرف بازنده و روحانیت شیعهی امامی فارس طرف برندهی تاریخ گردیدند. با به قدرت گرفتن صنف روحانی امامی فارس در ساختار دولت قیزیلباشی، غلات و قیزیلباشان تورک از اولین قربانیان سرکوب توسط این صنف شدند. آنها توسط روحانیان شیعهی امامی فارس و تشیع فقاهتی تازه به قدرت خزیده، که دیگر احتیاجی به تقیهی سیاسی نداشت، علنا تکفیر گردیدند و به شکلی خونین سرکوب شدند. اوج سرکوب قیزیلباشان تورک و تصفیهی دولت از آنها مربوط به دورهی شاه عباس حقیر، تورکستیزترین شاه این سلسله است. در دورهی حاکمیت وی، روحانیت شیعهی امامی فارس حملهی جدید بسیار گسترده، چندجانبه و سازمان یافتهای را همزمان بر علیه مذهب قیزیلباشی تورک و سران و ارکان قدرت سیاسی و نظامی تورکان قیزیلباش با موفقیت مدیریت کرده و به پایان رسانید. در این دوران در جبههی تئولوژیک هم از سوی علما و روحانیون شیعهی امامی، فتواهای متعددی دائر بر کفر و الحاد و ارتداد قیزیلباشان تورک صادر و ردیههای بی شماری بر علیه صوفیه نوشته شد. در جبههی سیاسی نیز تحت نامهای قلع و قمع مزدکیان و ملاحدهی صوفیه و فِرَق ضاله و ....، به درویشکُشی و صوفیکُشی؛ و تحت نام مبارزه با طوائف و شورشیان و ... به حذف فیزیکی و تصفیهی امرا و سرداران تورک قیزیلباش از ارکان سیاسی و نظامی حاکمیت اقدام شد.
١٢-در بُعد دولتی با جای پا پیدا کردن شرع و فقه شیعهی امامی در دولت؛ و طرد و مورد آزار و ایذاء قرار گرفتن قیزیلباشان تورک، شیعهی امامی به مذهب رسمی دولت قیزیلباش تبدیل شد. به موازات آن، این دولت به تکیهگاه فئودالان مبدل گردید و مشروعیت و مضمون اولیه و کوتاه مدت نسبتاً مترقی خویش را نیز کاملا از دست داد.
١٣- از زمان حملهی موغول تا جنگ چالدیران، جریانات شیعهی امامی و غلات باطنی شیعه (علویها)، در خاور نزدیک و خاور میانه و ایران پا به پای هم رشد کرده بود. از قرن ١٦ و بعد از تشکیل دولت قیزیلباش، منطقه شاهد بروز کشمکشی خونین بین سه جریان علوی قیزیلباشی، سنی و شیعی بر سر اقتدار سیاسی شد. با شکست چالدیران، علویان تورک (غلات شیعه – قیزیلباشان) اولین بازندهی این کشمکش شده، سیاستاً از دور خارج گردیدند. با قدرت یافتن روحانیت شیعهی امامی فارس در دولت، غلات قیزیلباش تورک از حاکمیت نیز طرد و تصفیه شدند. متعاقب آن با تسلط روحانیت شیعهی امامی فارس بر امور فکری و اعتقادی مردم و جامعه، مذهب علوی (تشیع متصوفه، غلات باطنی شیعه) ادارهی فکری جامعهی تورک را هم از دست داد و محدود به قشر خاصی ماند. بعد از آن، روند تاثیرگذاری یک طرفهی مذهب اورتودوکس شیعهی امامی فارسی بر مذهب هترودوکس قیزیلباشی تورک آغاز شد و به مرور زمان مذهب علوی غلات تورک قیزیلباش در ایران و تورکایلی به استحاله رفت. در تسهیل و شتاب دادن به این تاثیرپذیری و استحالهی مذهب قیزیلباشی تورک در مذهب امامی فارسی، مضامین و سمبولهای مشترک این دو مذهب مانند علی، اهل بیت، کربلا، دوازده امام و غیره کم تاثیر نبود. در قرون آتی اکثریت تودهی غلات تورک قیزیلباش به مذهب شیعهی امامی فارسی گذر کرد (آنها بدنهی اصلی تودهی تورک ساکن در ایران و تورکایلی امروز را تشکیل میدهند). بخش کوچکی از تورکان قیزیلباش که هنوز به باورهای مذهب غالی تورک خود پایبند مانده بود، از حالت یک نیروی متنفذ در اوردو و سیاست و جامعه و فرهنگ اعتقادی جامعهی تورک خارج شده و به جمعخانهها و خانقاههای بقیه السیف قیزیلباشان تورک محدود گردیدند. بخش اعظم این دسته نیز، تحت تاثیر یک مذهب دیگر ایرانیک، «اهل حق» قرار گرفت و به جز عدهی اندکی، با از دست دادن زبان تورکی خود، اکثراً لکزبان و گورانزبان و لورزبان و کوردزبان شد ....
گئرچهیه هو!!!
یک کامنت مفید و آگاهی دهنده در ذیل این مقاله از رامین ماحمودلو
جناب باهارلی: به نظر من گذر از سیاست و هویت هترودوکس به سیاست و هویت تشریعی و فقهمحور در امپراتوری صفویه را میتوان با نظریهی مشروعیت و تقسیمبندیهای ماکس وبر از انواع مشروعیت تحلیل کرد! با توجه به رهبری کاریزماتیک و فرهی شاه اسماعیل خطائی، دوران شاه اول را دوران مشروعیت کاریزماتیک یا احساسی میتوان قلمداد کرد. با شروع سلطنت شاه طهماسب میتوان شروع فرایند گذار به مشروعیت سنتی در دولت صفوی را ادعا نمود! در مشروعیت کاریزمایی رهبر به دلیل خصیصههای برتر فردی و نفوذ اجتماعی و تودهای خود توده را به لحاظ روانشناختی مجاب به تبعیت از خود میکند! اما در دوران مشروعیت سنتی فرد حاکم و دستگاه تابع او خود را به دلیل اجرا و پیروی از سنن و نظام حقوقی مورد پذیرش اکثریت مردم مشروع جلوه میدهد! حکومت صفوی نیز به ناچار مجبور به گذار به سیستمی فقهی - سنتی اما مستقل از عثمانی بود! اما متاسفانه این حرکت نه با محوریت تورکها و زبان تورکی بلکه با محوریت فارسها و زبان فارسی رخ داد و بنیادهای تمدنی نوشتاری که در قرون وسطی نظام حقوقی محسوب میشد، به زبان فارسی نوشته شد و در بلندمدت منجر به استحالهی دولتهای تورکی در ایران شد! برای مثال کتاب فقهی که امروز در ایران با نام رسالهی توضیح المسائل معروف است اولین بار توسط شیخ بهایی و به سفارش شاه عباس و به زبان فارسی نوشته شده است!
در نظریهی ماکس وبر حکومت برای گذار از ساختار مشروعیت کاریزماتیک به ساختار سنتی نیاز به همپیمانی و همکاری با گروه و طبقهی خاصی دارد تا حکومت خود را نزد مردمان مشروع جلوه دهد! حال این امر به واسطهی اتحاد دولت صفوی با روحانیون و فقهای شیعهی عرب و فارس رخ داده است!
در متن به مسالهی مهمی اشاره کردهاید: «در امپراتوری عثمانلی دستگاه عظیم صنف علما و زمرهی فقیهان (حقوقچی)، فاقد هر نوع روحانیت و قداست و صرفا مامور و کارمند دولت بود. رابطهی قدرت دنیوی با قدرت دینی در امپراتوری عثمانلی رابطهی آمر و مامور بود. به عبارت دیگر دولت عثمانلی از آغاز تا به انتها دولتی عرفی بود. در حالیکه در دولت قیزیلباشان، روحانیت شیعهی امامی فارس از همان آغاز (دورهی حاکمیت دومین شاه سلسله، تهماسب) از کونترول دولت خارج شد، به یک نیروی مستقل اجتماعی - اقتصادی تبدیل گردید و به مرور زمان دولت عرفی قیزیلباش را تحت حاکمیت خود درآورد».
شاید مفید باشد که مثال و یا اصلا نقطهی آغاز مسالهی مورد اشارهی شما را در
اینجا به شکلی خلاصه بیان کنم! محقق کرکی روحانی است از جبل عامل لبنان، او در
دوران شاه اسماعیل برای تبلیغ دعوت شد .او در دورهی شاه اول تحرک چندانی نتوانست
داشته باشد. اما اوضاع در دورهی طهماسب تغییر کرد و شاه صفوی در فرمانی تصریح کرد
که محقق کرکی برای سلطنت به همان روالی که شاه طهماسب عمل مینموده و کلیهی
اختیارات را در دست داشته سزاوارتر است، زیرا او نایب امام میباشد و شاه در حقیقت
از کارگزاران وی محسوب میشود (ر. ک:روضات الجنات، ج 4، ص 361) این فرمان مورد پذیرش فقیه مورد نظر قرار گرفت و با دادن حق حکومت و
کارگزاری به شاه طهماسب که در ادبیات فقهی «بسط ید» نامیده میشود، عملا سلطهی
روحانیت بر ساختار حکومت صفوی آغاز و بنای تشکیل حکومت ولایت فقیه در قرون بعدی
نهاده میشود!
No comments:
Post a Comment