Saturday, January 2, 2016

اسکان دو گروه از تورک‌های سرزمین خزر در آزربایجان پیش از اسلام توسط خسرو انوشیروان ساسانی

اسکان دو گروه از تورک‌های سرزمین خزر در آزربایجان پیش از اسلام توسط خسرو انوشیروان ساسانی

 

مئهران باهارلی



در کتاب تجارب الامم تالیف ابوعلی مسکویه (احمد بن محمد رازی) بخشی بنام "ذکرُ قِطعةٍ من سیرةِ أنوشروانَ و سیاساتِه کتبتُها علی ما حکاه أنوشروانُ نفسُه فی کتابٍ عَمِلَهُ فی سیرتِه وما ساسَ به مَملکتَهُ" (گزارش بخشی از زنده‌گی‌نامه و کشورداری‌ی انوشروان که آن را از روی آنچه انوشروان خود در باره‌ی زنده‌گی و کشورداری‌ی خویش روایت کرده است نوشتم) وجود دارد. مطالب این بخش که با جمله‌ی "قرأتُ فیما کتبه أنوشروانُ من سیرةِ نفسِه قال" (در آنچه انوشروان خود در باره‌ی زنده‌گی خویش نوشته است خواندم) آغاز و به روایت اول شخص از زبان خسرو انوشیروان پادشاه ساسانی (٥٣١-٥٧٨) نقل می‌شود، سرگذشت سیاسی‌ی خسرو انوشیروان است.

ابن ندیم در کتاب الفهرست بخش منقول در تجارب الامم را "الکارنامج فی سیرة انوشروان" و "التاج فی سیرة انوشروان" نامیده و در زمره‌ی کتابهای ترجمه شده از پهلوی به عربی در موضوع سیر (شرح زنده‌گانی) و اَسمار الصحیحه (داستانهای واقعی) شمرده است. بنا به او، کارنامه‌ی انوشیروان را ابن مقفع از پهلوی به عربی برگردانده و ابان بن عبد الحمید بن لاحق به شعر عربی درآورده است. امروزه متن اصلی کارنامه‌ی انوشیروان که به زبان پهلوی و به قلم خسرو انوشیروان بود، در دست نیست. متن عربی‌ی آن نیز، که ظاهرا همان ترجمه‌ی ابن مقفع است، تنها در تجارب الامم باقی‌ مانده است. 


بخش منقول در تجارب الامم دارای ۱۲ فصل است که هر کدام با جمله‌ی "وقال" آغاز می‌شود. بخش‌های ششم، نهم و دهم این کارنامه مستقیما با تورک‌ها و آزربایجان در ارتباط است. به ویژه بخش‌های ششم و نهم که مربوط به اسکان دادن گروه‌هائی از تورکان توسط خسرو انوشیروان در آزربایجان در هر دو سوی ارس در سال‌های ٥٤١ و ٥٦٨ میلادی (به ترتیب دهمین و سی و هفتمین سال پادشاهی‌ی انوشیروان) می‌باشند و موضوع این نوشته‌اند دارای اهمیت فوق العاده‌اند.

بخش ششم در باره‌ی مکاتبه با تورکان ناحیه‌ی شمال طی‌ی حوادث سال ٥٤١ میلادی است. تورکان در این مکاتبات خواست‌هائی را مطرح و در صورت عدم قبول آن‌ها تهدید به جنگ می‌کنند. انوشیروان برای دیدار با تورکان از مسیر همدان - آزربایجان راهی‌ی باب صول در قفقاز میشود. وی قصد دارد تا در ضمن با نشان دادن قدرت نظامی‌ی خود به حاکمان وابسته به خویش در مسیر راه به آن‌ها روحیه دهد. پس از رسیدن به صول و فیروز خسره، از مرمت شهرها و بنای دژهای تازه در آن ناحیه سخن میراند. در آن‌جا یکی از سرداران خاقان، پس از آن‌که خاقان خزر اظهار تمایل به صلح و اطاعت از انوشیروان میکند، وی را ترک گفته به همراه دو هزار نفر از کسانش به انوشیروان میپیوندد (در این بخش اشاره‌ای به این مطلب که آیا این گروه جدا شده همان تورکانی هستند که انوشیروان با آن‌ها مکاتبه می‌کرد و یا نه نمی‌شود). انوشیروان سردار تورک مذکور و سواران تحت فرمانش را قبول کرده و در همان‌جا، در دربند صول و شهر فیروز خسره اسکان می‌دهد. برایشان حقوق و مقرری تعیین میکند و امر به ساختن دژ و معبدی زرتشتی برای ایشان می‌دهد. سپس از کارهای عمرانی مانند ایجاد بازارها و مرمت راه‌ها و خیابان‌های آن ناحیه سخن میگوید. در پایان انوشیروان آرزو می‌کند این خیل و سوارکاران تورک در مملکت فارسستان (در متن عربی فارِسَ) بودند که در آن صورت آن‌جا خانه و سکونت‌گاه برتری می‌شد.

بخش نهم، در باره‌ی مکاتبه با چهار دسته‌ی متفاوت از تورکان ناحیه‌ی خزر طی‌ی حوادث سال ٥٦٨ است. آن‌ها خواهان فراموش کردن جنگ‌ها و خصومت مابین در دوران گذشته و پیوستن به ارتش انوشیروان‌اند. انوشیروان به سبب دلاوری و چالاکی و مرگ‌نترسی‌ی تورکان و نیز از بیم این که مبادا در صورت رد تقاضاهایشان مانند گذشته هم‌دست قیصر و باعث تفوق نظامی‌ی وی شوند، خواست‌های آنان را می‌پذیرد. سپس خود شخصا برای دیدار و مراوده با آنان و جلب اعتمادشان راهی‌ی آزربایجان می‌شود. در آزربایجان پنجاه و سه هزار سوار تورک به همراه خانواده و وابسته‌گان آن‌ها را قبول می‌کند. به هنگام سان دیدن از صف‌های تورکان، انوشیروان از انبوهی‌ی جمعیت آنان که در جولگه‌ای در آزربایجان به طول ده‌ها کیلومتر نمی‌گنجیدند اظهار شگفتی می‌نماید. امر به تخصیص حقوق و زمین و یونیفورم‌های نظامی برای آن‌ها می‌دهد. سپس این جمعیت عظیم تورکان را سازماندهی و به هفت گروه هر کدام تحت امر سرداری از خودشان تقسیم می‌کند و آن‌ها را در برجان، اللان، آزربایجان و دیگر نواحی‌ی مرزی اسکان می‌دهد. در پایان از خدمت‌گزاری و پاک‌دلی و جان‌فشانی‌ی این تورکان ابراز خشنودی می‌کند.

در زیر ترجمه‌ی فارسی بخش‌های ششم و نهم سیره‌ی انوشروان از متن عربی‌ی کتاب تجارب الامم توسط این‌جانب را آورده‌ام.

١-ترجمه‌ی بخش ششم سیرة انوشروان از متن عربی‌ی به فارسی، توسط مئهران باهارلی (مربوط به سال ٥٤٠-٥٤١ میلادی):

"درخواست تورکان از ما و رفتن ما به باب صول

و می‌گوید: تورکان که در ناحیه‌ی شمال باشند، به ما از تنگ‌دستی‌ای که بدانان روی آورده بود نوشتند، و این که اگر ما به آنان چیزی نبخشیم، ناگزیر با ما از در جنگ درخواهند آمد. و چند مطلب را از ما خواهش کردند. یکی این که ما آنان را در زمره‌ی سپاه خود درآوریم و مقرری برای آنان تعیین کنیم که بدان زنده‌گی کنند. و این که از زمین‌های گنجه و بلنجر و آن نواحی به آنان واگذاریم که از آن ارتزاق نمایند.

پس من چنان مصلحت دیدم که از آن راه تا باب صول گذر کنم. و دوست ‌داشتم تا پادشاهانی که از طرف ما در آن جا فرمان می‌رانند نشاط ما را برای هر گونه سفر [جنگی] و توانائی ما بر انجام آن را - هر گاه که بخواهیم -  بدانند، هیبت پادشاهی و بسیاری‌ی سپاه و فراوانی‌ی عده و مکمل بودن جنگ‌افزار ما را ببینند، و بدان در برابر دشمنان خود قوت قلب گیرند؛ و از نیروئی که در روز احتیاج در پشت خویش دارند آگاه باشند. و نیز خوش داشتم که در این مسیر به دست خود به آنان پاداش و پیش‌کش ببخشیم، نزدیکی‌ی ایشان در نشست‌ها به ما و لطف سخن ما بر مودت و رغبتشان نسبت به ما بیفزاید و آنان را در جنگ با دشمنان‌مان حریص‌تر سازد. و نیز میل داشتم قلاع‌شان را بازدید کنم و احوال مالیات‌دهنده‌گانی که در سر راه ما هستند را جویا شوم. پس راه همدان و آزربایجان را در پیش گرفتیم. و چون به باب صول و شهر فیروز خُسرُه رسیدم، آن شهرهای کهن و سرحدات را مرمت کردم و امر به ساختن قلاع جدیدی دادم.

وقتی که خبر ورود ما بدان سامان به خاقان خزر رسید بیمناک شد که مبادا با وی بجنگیم. پس مکتوبی نوشت که از هنگامی که شهریاری به من رسیده صلح با من را دوست می‌دارد و قبول اطاعت مرا سعادت خود می‌شمارد. یکی از سردارانش که حال او را چنین دید، وی را ترک گفت و با دو هزار تن از یاران خود به نزد ما آمد. ما او را پذیرفتیم و با سواران خود در همان ناحیه جای دادیم و برای او و یارانش جیره مقرر ساختیم.

و فرمودیم برای ایشان قلعه‌ای بسازند، و برای اهل دین ما معبدی بنا کنند. و یک موبد و گروهی از زاهدان را در آن جای دادیم و به ایشان امر کردیم تا هر کس از تورکان را که به اطاعت ما گردن نهد تعلیم دهند که در اطاعت شهریاران چه منافع دنیوی و چه ثواب اخروی نهفته است. و آنان را به مودت و درستی و عدالت و هم‌دلی و جهاد با دشمنان وادارند و نیز فرمان دادم به نوخاسته‌گان ایشان رای و مذهب ما را بیاموزند. و در آن حدود برای آنان بازارها بنیاد کردم و راه‌هایشان را مرمت نمودم و خیابان‌ها راست آوردم. و در خیل و سواران که در آن جا برای ما جمع شده بودند نگریستیم. اگر این در وسط فارسستان (در متن عربی فارِسَ) بود، هر آئینه منزل ما جای بهتری می‌شد".

٢-ترجمه‌ی بخش نهم سیرة انوشروان، از متن عربی به فارسی، توسط مئهران باهارلی (مربوط به سال ٥٦٨-٥٦٩ میلادی):

"نامه‌ای که چهار طبقه از تورکان خزر به ما نوشتند

و می‌گوید: در آغاز سال سی و هفتم از شهریاری‌ی ما چهار دسته از تورکان ناحیه‌ی خزر، که هر کدام برای خود پادشاهی داشتند، به ما نوشته تنگ‌دستی‌ای که دچار آن شده بودند و سعادتی که از بنده‌گی نسبت به ما عایدشان می‌شود را ذکر کرده، درخواست کرده بودند که رخصت دهیم با یاران خود داخل خدمت ما شده و از ما فرمان برند، و کینه‌ی آنچه قبل از سلطنت ما از ایشان سرزده را نگیریم، و آنان را با دیگر بنده‌گان خود هم‌پایه بدانیم. و این که هر چه ما به ایشان از جنگ و غیر آن امر دهیم خواهیم دید که مانند بهترین یاران پاک‌دلمان انجام خدمت می‌کنند.

پس من در قبول استدعای آنان چندین سود دیدم. از جمله چالاکی و دلیری‌ی آن‌ها، و دیگر این که خوف داشتم مبادا نیازمندی، ایشان را به خدمت قیصر یا یکی از پادشاهان دیگر مجبور کند و مایه‌ی تقویت آن‌ها بر علیه ما گردد. در گذشته قیصر آن‌ها را برای جنگ بر علیه برخی از پادشاهان ناحیه‌ی ما، با معاش بسیار گزاف استخدام کرد و به سبب همین تورکان، در آن جنگ شکوهی یافت. زیرا نزد تورکان، زنده‌گی دارای لذتی نیست و همین است که با سختی‌ی معیشت، آن‌ها را به استقبال مرگ جری می‌کند.

من به ایشان نوشتم که ما هر کس را که به طاعت ما درآید می‌پذیریم، و آن چه داریم از کسی دریغ نمی‌ورزیم. و به مرزبان دربند نوشتم و امر کردم که پیاپی ایشان را داخل کند. مرزبان به من نوشت که پنجاه هزار نفر از آن‌ها با زنان و فرزندان و بسته‌گان خود نزد او وارد شده‌اند، و نیز سه هزار نفر از سران ایشان با اهل خانه خود و زنان و فرزندان و بسته‌گان پیش او آمده‌اند. چون این خبر به من رسید، چنان پسندیدم که آنان را به خود نزدیک سازم، با آن‌چه به آن‌ها اکرام و اعطاء می‌کنم، احسان خود را به ایشان باز نمایم، و به سرداران ما اطمینان پیدا کنند، تا هر زمان بخواهیم آنان را با یکی از سردارانمان همراه کنیم همه به یک‌دیگر اعتماد داشته باشند.

بنابراین شخصا راهی‌ی آزربایجان شدم. هنگامی که به آزربایجان فرود آمدم اجازه‌ی پیش آمدن به ایشان دادم. در آن روز، هدایای شگفتی از قیصر به من رسید و سفیر خاقان بزرگ، و سفیر شهریار خوارزم، سفیر شاه هند، و داور، و کابل‌شاه، و خداوند سراندیب و خداوند کله، و بسیاری دیگر از سفرا، و بیست و نه شاه در یک روز به نزد ما آمدند.

و چون به آن پنجاه و سه هزار تن از تورکان رسیدم، امر کردم به صف شوند و برای سان دیدن ایشان بر اسب نشستم. در این روز یاران من و آنان که بر من ورود کرده بودند و آنان که قبول فرمان‌برداری و بنده‌گی‌ی مرا نموده بودند چندان انبوه بودند که جولگه به طول ده فرسنگ نمی‌توانست آن‌ها را در خود بگنجاند. پس خدای را سپاس بسیار گفتم و فرمودم تورکان مزبور و اهل خانواده‌هاشان را به هفت طبقه تقسیم کردند. بر هر کدام سرداری از خودشان گماشتم و به آنان زمین‌هائی اقطاع کردم و بر یارانشان جامه پوشانیدم و به ایشان جیره معین نمودم و برایشان آب و زمین فرمودم. برخی را با سرداری که در "برجان" داشتم و گروهی را با سردار خود در "الّلان" و جمعی را به "آزربایجان" اسکان دادم و آنان را در "سرحدات دیگر" که نیاز داشتیم تقسیم کردم و ابواب جمعی‌ی مرزبان قرار دادم. از آن زمان تاکنون هر کاری که به ایشان رجوع دهیم در همه‌ی مرزها و شهرها و غیره، جان‌نثاری و کوشش ایشان را – که به آن خشنودی‌ی ما را فراهم می‌آوردند- دیده‌ایم".

(پایان ترجمه‌ی مئهران باهارلی از متن عربی)

توضیحاتی در باره‌ی نام اقوام و مکان‌ها:

اللان: سرزمینی در شمال شرقی‌ی جبال قفقاز که اکنون بخشی از جمهوری‌ی آزربایجان است. أران، آلان، اران، ارّان؛ آلبانیا و آریانا (یونانی و رومی)؛ رانی (گورجی)؛ آلوانک، آلوان، آغوانک و آغوان (ارمنی) همه گونه‌هایی از یک نام‌اند. مرز شمالی‌ی سرزمین اران به دربند، حد غربی‌ی آن به رودهای آلازانی و ایوری، مرز شرقی‌ی آن به دریای خزر و حد جنوبی‌اش به رود کور منتهی می‌شد. 

برجان: بُرجان، بورجان، محلی در منتهی الیه شرق حدود روم (آناتولی، آسیای صغیر، تورکیه) در مجاورت قفقاز (گورجستان) و جنوب شرق دریای سیاه. برجان همچنین تلفظ دیگر نام قوم بلغار (بولقار) از تورکان باستان است. به این معنا نام چند ناحیه در شمال شرق، شمال و شمال غرب دریای سیاه در جوار استانبول و بولغارستان امروزی است که مسکن تورک‌های باستان بولغار بود.

بلنجر: بَلَنجَر یا برنجر مرکز مشهور تورک‌های خزر، بر انتهای شرقی‌ی کوه‌های قفقاز در شمال گردنه‌ی باب الابواب، میان شهرهای دربند و سمندر، بر رودی به همین نام (در داغستان فعلی). در زمان پادشاهی‌ی خسرو انوشیروان این شهر مدتی به دست ساسانیان افتاد. سپس در حدود ۶۵۰ بخشی از قلمروی دولت خزر گشت و در دهه‌ی ۷۲۰ پایتخت تورک‌های خزر شد.

خزر: نام کونفدراسیونی از اقوام تورک جدا شده از خاقانات غربی تورک که در اواخر قرن ششم میلادی در شمال قفقاز بین دریای خزر و دریای سیاه یکی از موفق‌ترین دولت‌های اوروپای شرقی در قرون وسطی را پایه گذاردند. مذهب رسمی‌ی دولت تورکی‌ی خزر، دین موسوی، اما اکثر توده‌ی تورک‌های خزر مسیحی و مسلمان بودند. در شرق سرزمین خزرها (خزریه) سرزمین تورکان اوغوز، در شمال شرق آن سرزمین تورکان پچنک، در شمال آن سرزمین تورکان بولقار (بلغار) و در شمال غرب آن سرزمین تورکان هون قرار داشت. تورکان خزر از جنوب همسایه‌ی خلافت اسلامی و پادشاهی‌ی روم شرقی بودند. آن‌ها با بیزانس بر ضد ساسانیان هم‌پیمان بودند و از جمله در جریان لشکرکشی‌ی هراکلیوس امپراتور بیزانس علیه ساسانیان وی را یاری رساندند. تورک‌های خزر بارها از طرف شمال (قفقاز) و بعضا از غرب (آسیای صغیر و شمال عراق فعلی) به قلمروی ساسانیان ‌تاخته و در هر دفعه گروه‌هائی از آنان در این قلمرو به ویژه در نواحی‌ی شمال و غرب داخل سرزمین آزربایجان و در هر دو سوی ارس اسکان گزیده‌اند.

صول: شهری در سرزمین تورکان خزر؛ معبر و گذرگاهی در نواحی‌ی باب الابواب (دربند) در شرق رشته‌کوه‌های قفقاز. در طول تاریخ اسامی‌ی گوناگونی چون چول، چولا و چور داشته است. صول - چول هم‌چنین نام قومی تورک در شرقی‌ترین نواحی‌ی قفقاز در حوالی‌ی دربند صول و نیز قبیله‌ای از تورکان مشرق ایران بود.

فیروز خسره: مترجمین این نام را به صورت فیروز خسروه و یا پیروز خسرو ترجمه کرده‌اند. اما در میان شهرهای ساسانی شهری با این عنوان دیده نمی‌شود. احتمال دارد که این نام در اصل فیروز خوره و مراد از آن همان شهر پیروز کواد (فیروز قباد) و یا برده - بردع - بردعه در جمهوری‌ی آزربایجان امروزی باشد. تورکان هون در سال ٥١٦ به این شهر هجوم آورده بودند. قباد پس از اشغال این شهر دژی در آن‌جا ساخت و آن را پیروز کواد نامید.

داور: ولایتی در قلمروی کشور افغانستان و در نزدیکی‌ی محل برخورد دو رود ارغنداب و هیرمند. از شهرهای آن تل و از همسایه‌هایش بست، رخج و غور بودند.

کله: از جزیره‌های نزدیک سواحل مالبار در اقیانوس هند و نیز بندرگاهی در خلیج دوم از دریای هند در نیمه راه عمان و چین در وسط خط استوا.

سراندیب: سیلان و یا سریلانکا. نام جزایر، کوه و شهری در آن

تحلیل و چند نکته‌ی مرتبط:

١-ترجمه‌های سیره‌ی انوشیروان: از متن سیره‌ی انوشروان تاکنون ٦ ترجمه‌ی فارسی در دست بود:

الف- کارنامه‌ی انوشیروان (ترجمه‌ی محمد محیط طباطبایی، شرق، تهران، ۱۳۰۹- ۱۳۱۰ش، دوره‌ی اول، ص ۵۵۲- ۵۵۹، ۵۹۰-۶۰۲)،

ب- یادداشت‌های خسرو انوشیروان دادگر (ترجمه‌ی علی‌اصغر رحیم‌زاده، تهران، ۱۳۱۰ش)،

ج- قطعه‌ای از سیرت انوشروان و سیاست‌های او (ترجمه‌ی محمد محمدی، الدراسات الادبیة، بیروت، ۱۳۴۰ش، س ۳، شم‌ ۴، ص ۳۴۷- ۳۷۸ش)،

د- رفتارنامه‌ی انوشروان (ترجمه‌ی محمدعلی امام شوشتری، بررسی‌های تاریخی، تهران، ۱۳۴۸ش، س ۴، شم‌ ۵ و ۶، ص ۲۳۷-۲۵۴)،

 ر- بخشی از زنده‌گی‌نامه و کشورداری‌ی انوشروان (ترجمه‌ی ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۹ش، ۱/ ۱۶۹- ۱۸۱)،

ز- آزمون‌های تاریخ ویا آزمون‌های مردمان (ترجمه‌ی ابوالقاسم امامی ضمن ترجمه‌ی تجارب الامم. محمد جواد مشکور بخش مزبور را تحت عنوان "بخشی از کشورداری‌ی انوشیروان" در تاریخ ساسانیان خود، از روی آزمون‌های تاریخ عینا نقل کرده است).

ل-ترجمه‌ی تجارب الامم، ترجمه‌ی علی‌نقی منزوی (آنلاین)

م- سیرة انوشروان ترجمه به زبان فرانسوی به قلم گرینیاسکی.

ن- بنابراین ترجمه‌ی من- مئهران باهارلی- هفتمین ترجمه‌ی سیره‌ی انوشروان به فارسی است.

یکی از ضرورت‌های ترجمه‌ی دوباره‌ی متن عربی این بود که هیچ‌کدام از ترجمه‌های فارسی‌ی قبلی دقیق نبودند. به عنوان نمونه ترجمه‌ی محیط طباطبائی به علت عدم دست‌رسی به نسخه‌ی کامل عربی، به اعتراف خود وی تقریبی است. ترجمه‌ی رحیم‌زاده صفوی یک ترجمه‌ی آزاد است و در آن سطرهائی طولانی که در متن اصلی وجود ندارند یافت می‌شود. ترجمه‌ی آنلاین علی‌نقی وزیری با سائقه‌ی ملیت‌گرائی فارسی انجام و در آن حتی نام «تورکان» در ترجمه به «توران» تغییر داده شده است. ترجمه‌ی محمد محمدی نیز با سائقه‌ی ملیت‌گرائی فارسی انجام گرفته است. به عنوان مثال وی برای مخفی نمودن دیدار خسرو انوشیروان با تورکان در داخل آزربایجان، جمله‌ی "فلمّا نزلتُ أذربیجان أذِنتُ لهم فی القدوم" (هنگامی که به آزربایجان فرود آمدم اجازه‌ی پیش آمدن به ایشان دادم) را به صورت نادرست "چون از آزربایجان گذشتم، به آن‌ها اجازه‌ی حضور دادم" ترجمه کرده است.  .....

٢- تاثیر بر دموگرافی و ترکیب قومی‌ی آزربایجان:

الف-سیره‌ی انوشیروان از اسکان دو هزار جنگ‌جوی تورک از سرزمین خزر (خزریه) در آزربایجان به سال ٥٤٠ میلادی، مصادف با دهمین سال پادشاهی‌ی انوشیروان و ٨١ یک سال پیش از هجرت پیغمبر اسلام خبر می‌دهد. اما ذکری از همراهان این جنگ‌جویان نمی‌کند. بنابراین می‌توان پذیرفت که این جنگ‌جویان تورک بدون خانواده و وابسته‌گان خود در آزربایجان اسکان یافته‌اند. در نتیجه، نخستین اسکان جنگ‌جویان تورک توسط انوشیروان به لحاظ تاثیر بر بافت قومی و تغییر دموگرافی‌ی منطقه چندان قابل توجه نیست.

ب- دومین اسکان تورکان توسط انوشیروان در سال ٥٦٨، مصادف با سی و هفتمین سال پادشاهی‌ی وی، ٥٣ سال پیش از هجرت پیامبر اسلام، از نظر جمعیتی و تاثیر آن بر دموگرافی‌ی آزربایجان قابل ملاحظه است. بنا به بخش نهم سیره‌ی انوشیروان، وی در این سال پنجاه و سه هزار تن از جنگ‌جویان تورک به علاوه‌ی "اهل خانه و زنان و فرزندان و وابسته‌گان" آن‌ها را در آزربایجان اسکان داد. اگر هم‌راهان هر جنگ‌جو و یا اهل خانه و زنان و فرزندان و وابسته‌گانش را ٥-٤ نفر فرض کنیم (نوعا خانوارهای تورک در آن دوره بسیار بزرگ بودند. این یکی از علل حرکت بلاانقطاع تورکان باستان و سده‌های میانه از شرق به سوی غرب بود)، تورک‌های اسکان داده شده در بار دوم، بین ٢٦٥٠٠٠- ٣١٥٠٠٠ تن، یعنی یک چهارم تا یک سوم میلیون نفر می‌شوند. این تعداد تقریبا برابر با ١٢٪-١٤٪ از جمعیت کل کشور در آن مقطع زمانی است (جمعیت ایران در حال حاضر یک درصد جمعیت کل جهان است. با فرض ثابت بودن این نسبت، جمعیت تقریبی‌ی آن در سال‌های ٥٥٠ میلادی که جهان حدود ٢٢٠ میلیون جمعیت داشت ٢،٢ میلیون نفر و جمعیت تورکان اسکان داده شده توسط خسرو انوشیروان حدود ١٢٪ الی ١٤٪ جمعیت کشور می‌شود).

این رقمی بسیار برجسته است. انوشیروان خود شگفت‌زده از انبوهی‌ی این جمعیت می‌گوید که جولگه‌ای به طول ده فرسنگ، گنجایش این تورکان را نداشت. فرسنگ و یا پرسنگ در دوره‌ی ساسانی تقریبا معادل ٥٠ کیلومتر و بنابراین ده فرسنگ برابر با ٥٠٠ کیلومتر می‌شود. فرسنگ شرعی و یا فرسخ نیز معادل ٥،٤ کیلومتر و بنابراین ده فرسنگ برابر ٥٤ کیلومتر می‌شود. معلوم نیست فرسخ بکار رفته در تجارب الامم (کان طوله نحو عشره فراسخ) کدام یک از این دو است. اما هر کدام باشد، جمعیت تورکان بسیار انبوه و صف آن‌ها به هنگام سان دیدن انوشیروان، اقلا ده‌ها کیلومتر طول داشته است.

٣-گروه‌های تورک اسکان داده شده: در باره‌ی این‌که گروه‌هائی که انوشیروان در قلمروی آزربایجان اسکان داده به کدام دسته از تورکان سرزمین خزر (خزریه) منسوبند نظرات گوناگونی وجود دارد. سرزمین خزرها ویا خزریه یک قلمروی چندقومی بود و جمعیت آن در زمان‌های متفاوت ترکیبی از گروه‌های مختلف تورکیک (خزر، اوغوز، اوز، سابار سابیر – ساویر - سووار، بلغار - بولقار، کوتزاگور، اوتی‌گور، اوقور، اونوقور، ساراقور - سراگور، آوار - آپار، هون، آغاج‌اری، آکاتزیر، کنگر، بون تورک، یازیر، گروه‌هائی از گؤک‌تورک‌ها، پچنک - پشنگ، قپچاق - قفجاق، بارسیلی، کیداری‌ها - هیاطله، سمندر - زبندر، بلنجر، بنجر، ...)، اورالیک (مجار، فین،...)، اسلاویک و مردمان قدیم قفقازی (نیاکان گورجی‌ها، چچن‌ها و ...) بود. به نظر می‌رسد که تورک‌های اسکان داده شده در بار دوم نه از یک قوم تورک، بلکه از چهار قوم متفاوت تورک باشند. گفته‌ی انوشیروان مبنی بر اینکه تورکان ناحیه‌ی خزر که به وی نامه نوشته بودند از چهار دسته‌ی متفاوت که هر کدام برای خود پادشاهی جداگانه داشتند، دلالت بر همین واقعیت دارد.

الف-نظر دوغان آوجی‌اوغلو مورخ تورکیه‌ای: وی اسکان داده شده‌گان تورک توسط انوشیروان را از دو گروه محتمل می‌داند. نخست تورکان سابار - سابیر که بدنه‌ی اصلی‌ی مردم خزر را تشکیل می‌دادند. آن‌ها در سال ٥٠٨ به رهبری‌ی آمبازوک با قباد پدر نوشیروان جنگ کرده بودند، اما فرزندان آمبازوک با قباد پیمان دوستی بسته و این‌بار متحدا علیه روم جنگیده بودند. سابارها در سال‌های ٥١٥-٥١٦ ارمنستان و شرق و مرکز آناتولی تا قونیه را اشغال کرده بودند.

به عقیده‌ی دوغان آوجی‌اوغلو احتمال دوم آن است که گروه‌های اسکان داده شده مرتبط با تورکانی که در منابع آن دوره با نام‌های قونقوروئی - اوگوروئی، پانقوروئ  - پانگورایا - پوگورایا نامیده شده‌اند باشند. این‌ها از جمله ملل تورک بودند که قبل از رسیدن تورک‌های خزر و تورک‌های بولغار، اوروپای شرقی را اشغال کرده و بنا به گواهی‌ی منابع یونانی در اوروپا سکونت گزیده بودند.

ب- نظر یانوس هارماتتا محقق مجارستانی: وی گروه کم‌شمار اسکان داده شده در اسکان نخستین به سال ٥٤٠ را از تورک‌های اونوقور می‌داند و می‌گوید: ".... بنا به منابع بیزانسی در سال ٤٥٠-٥٤١ خسروی اول عملیات جنگی‌ی چندی بر علیه اونوقورها انجام داد.... بنابراین کاملا احتمال دارد که گروه کوچکی از اونوقورها در قلمروی ساسانی در سال‌های ٥٤٠-٥٤١ اسکان یافتند. ...".

هارماتتا گروه انبوه اسکان داده شده در سال ٥٦٨ را از تورک‌های ساراقور می‌داند. ساراغورها در سال ٤٦٨ میلادی به جنوب قفقاز آمده و در سال ٤٨٨ با ساسانیان به جنگ برخاسته بودند. وی می‌گوید: "... اسکان انبوه سال ٥٦٨ در قلمروی ساسانی قبلا نتیجه‌ی پیروزی‌ها و فتوحات تورکان غربی در اوروپای شرقی بود که در وهله‌ی اول مربوط به همه‌ی طوائف اوقورها که در طول رود وولگا می‌زیستند و ساراقورها که در ناحیه‌ی قفقاز نزدیک اقامت داشتند بود. طوائف ساراقورها، احتمالا می‌توانند همان‌هائی باشند که در آن موقع از امپراطوری ساسانی تقاضای پذیرفته شدن برای اسکان کرده‌اند".

٤- محل اسکان گروه‌های تورک: انوشیروان در انتخاب محل اسکان تورکان اولگوی شمال به جنوب را تعقیب کرده است. بنا به انوشیروان در بخش ششم تورکان خواستار اسکان در "بلنجر" و "گنجه" شده بودند. اما او هنگامی که به "صول" و شهر "فیروز خسره" رفت، در آنجا یک گروه دو هزار نفری از سرداران تورک را پذیرفت و در همان جا اسکان داد. در بخش نهم می‌گوید گروه انبوه مهاجران تورک به همراه خانواده و بسته‌گانشان را به ترتیب در "برجان"، "اللان"، "آزربایجان" و "سرحدات دیگر" جای داده است. این مناطق همه در کوست آزربایجان قرار دارند. قابل ذکر است که در آن زمان کوست آزربایجان بسیار وسیع بود. طبری می‌گوید انوشیروان شاهنشاهی خود را به چهار ایالت بزرگ تقسیم کرد که یکی از آن‌ها آزربایجان و نواحی‌ی اطراف آن – سرزمین خزرها - بود و شامل گنجک (در قفقاز)، آزربایجان (به معنی‌ی آزربایجان ایران)، وان (در آسیای صغیر)، آموی (آمل در جنوب خزر)، ریه (ری در عراق عجم)، باکدات (بغداد در عراق عرب) می‌شد.

شمالی‌ترین ناحیه در میان نواحی‌ای که انوشیروان تورکان را در آن‌ها اسکان داده است، صول است که در ناحیه‌ی دربند (در داغستان امروزی، در شمال جمهوری‌ی آزربایجان) قرار دارد. انوشیروان سپس در جنوب آن نواحی‌ی برجان، آللان و فیروز خوره (احتمالا برده - بردعه) را می‌شمارد که در نواحی‌ی میانی‌ی جمهوری‌ی آزربایجان امروزی قرار دارند. سپس در جنوب این مناطق، آزربایجان (یعنی آزربایجان ایران، احتمالا غرب آن حوالی‌ی اورمیه و ...) را ذکر می‌کند. و در نهایت "سرحدات دیگر" که قاعدتا می‌باید مناطقی در شرق آناتولی و یا جنوب آزربایجان، احتمالا ناحیه‌ی زنجان، همدان و غرب آن (شاید بیجار، قوروه، ...) باشند. به عبارت دیگر گستره‌ای که انوشیروان گروه‌هائی از تورکان باستان را به سال ٥٦٨ در آنجا اسکان داده، کمابیش با منطقه‌ی تورک‌نشین به هم پیوسته‌ی امروزی که از دربند شروع و تا جنوب همدان امتداد می‌یابد و یا با تورک‌ایلی هم‌پوشانی دارد.

٥-یافته‌های باستان‌شناسی از تورکان اسکان داده شده: یانوس هارماتتا در مقاله‌ی خود در باره‌ی قورقان (کورگان) اوچ‌تپه در جهموری‌ی آزربایجان که بازمانده از دوره‌ی ساسانی است، با بررسی آثار مادی و نوشته‌های باقی‌مانده بر یک انگشتر خاتم‌دار طلائی در قورقان، آن را مدفن یک سردار تورک بنام «سیلیگ» می‌داند که توسط انوشیروان به فرماندهی‌ی گاردهای چادر سلطنتی منسوب شده بود. بنا به هارماتتا، سیلیگ در میان دسته‌ی دوم تورکان اسکان داده شده توسط انوشیروان در آزربایجان قرار داشت. قورقان اوچ‌تپه در ٢٠-٢٥ کیلومتری‌ی پائیتاکاران آلبان قرار دارد. شهر پائیتاکاران همان بیلقان بعدی است که در محل تلاقی‌ی دو رود کور (کورا) و ارس (آراز) در جنوب شرقی‌ی جمهوری‌ی آزربایجان فعلی جای گرفته است.

این یافته‌ی باستان‌شناسی مهم است زیرا علی رغم اسکان تورک‌ها از دیرباز در ایران و مخصوصا در آزربایجان (تورک‌ایلی) در دو سوی ارس، در منابع اوروپائی یافته‌های باستان‌شناسی‌ی کمی به طور مشخص بنام تورک‌های قبل از اسلام در آزربایجان ثبت شده‌اند. این امر دو دلیل عمده دارد:

-نخست آن که عمده‌ی تورکان بویژه تورکان باستان در برهه‌ای بسیار طولانی از تاریخ خود حیات کوچرو داشته‌اند. از عمده‌ترین عواقب این نوع حیات، عدم تشکل سنت نوشتاری و تولید مواد و مصالح پایدار زنده‌گی‌ی شهری است.

-دوم آنکه حتی پس از اسکان و آغاز زنده‌گی‌ی شهری‌ی تورکان در ایران و تورک‌ایلی، آثار مادی و باستان‌شناسی و میراث تاریخی‌ی آن‌ها توسط محققین اوروپائی نوعا به خانه‌ی اقوام ایرانیک نوشته شده و منسوب به آن‌ها نشان داده می‌شود (در ادامه‌ی این رفتار، آثار هنری و معماری و صنایع و میراث فرهنگی و تاریخی‌ی بی‌شمار تورکان، همچنین محصولات پوشاکی و خوراکی و موسیقی و رقص و .... آن‌ها در دوره‌ی اسلامی به عنوان پرشین و ایرانیک عرضه می‌شود).

٦- تورکان جبرا تغییر دین داده به زرتشتی‌گری‌: از وجود آتش‌کده‌ها در آزربایجان و احتمالا نواحی‌ی مجاور آن در هر دو سوی ارس، و حتی آثار باقی‌مانده مربوط به زرتشتی‌گری در دوره‌ی مورد بحث لزوما نمی‌توان به نتیجه‌ی وجود عناصر بومی‌ی ایرانیک و زرتشتی در آن نواحی رسید. زیرا بسیاری از یادگارهای ظاهرا زرتشتی در آزربایجان در اصل متعلق به تورکان جبرا تغییر دین داده به زرتشتی‌گری‌ و یا تورکان آتش‌پرست است:

الف-آنگونه که از سیره‌ی انوشیروان بر می‌آید در دوره‌ی مورد بحث در کوست آزربایجان، اهالی بومی که بر دین زرتشتی و یا دارای آتش‌کده‌های زرتشتی باشند یافت نمی‌شدند. به همین سبب انوشیروان امر به ساختن عبادت‌گاه‌های زرتشتی در آن نواحی‌ی اشغالی داده و موبدان و مغانی را از فارسستان بدان عبادت‌گاه‌های جدید التاسیس می‌گمارد تا به تبلیغ دین زرتشتی بین تورکان منطقه و کودکانشان و تغییر دین آن‌ها اقدام کنند (تبلیغ دین دولت حاکم به همراه ساختن عمارات و تعمیر راه‌ها و ... در سرزمین‌های اشغالی، دو شگرد استعماری‌ی بسیار معمول‌اند).

ب- تحمیل زرتشتی‌گری بر تورکان در دوره‌ی ساسانی که یک دولت بنیادگرای دینی بود سابقه‌ای طولانی دارد. چنانچه طبری می‌نویسد چون بهرام پنجم (گور) به جنگ تورکان خزر که در آن سوی قفقاز بودند می‌رفت از آزربایجان رفت که در آتش‌کده‌ی آنجا عبادت کند؛ .... چون خاقان خزران را کشت و زنش را اسیر کرد در بازگشت در آتش‌کده‌ی شیز فرود آمد و آن‌چه یاقوت و گوهر در تاج خاقان بود و شمشیر او که مروارید و گوهرنشان بود و زیورهای فراوان را به آن آتش‌کده پیشکش کرد و خاتون زن خاقان را به خدمت آن آتش‌کده گماشت.

ج- در مقطع زمانی‌ی مورد بحث اهالی بومی و مهاجرین و اسکان داده شده‌گان جدید در آن مناطق غیر ایرانیک بودند. تنها عناصر ایرانیک در آزربایجان آن دوره یکی سپه‌سالاران و موبدانی بودند که برای انجام ماموریت از مرکز بدان نواحی ارسال می‌شدند. دیگری گروه‌هائی از فارسستان که به مقصد ایجاد کولونی‌های بومیان ایرانیک در آزربایجان، از طرف شاهان ساسانی در آزربایجان اسکان داده شده اما اغلب به دلیل قلت عددی در بومیان مستحیل گردیده‌اند. باقیمانده‌ی این گروه دوم تات‌های امروزی هستند که در شمال آزربایجان در قفقاز تحت تاثیر تورکان خزر و در آمیختن با آن‌ها به دین موسوی درآمده و در جنوب آزربایجان مسلمان و بعدها شیعی گردیده‌اند.

د-برخی از محققین مانند ورنادسکی (Vernadskey) ادعا نموده‌اند که دیانت اصلی خزرها شامل تقدیس آتش بود.

٧- پان‌ایرانیست‌ها و انکار اصالت سیره‌ی انوشیروان: برخی از پان‌ایرانیست‌ها منکر اصالت سیره‌ی انوشیروان و مدعی‌ی مجعول بودن آن شده‌اند. از جمله ناصح ناطق – یک آزربایجان‌گرای پان‌ایرانیست و تورک‌ستیز ادعا کرده است که: "در کتاب مجعولی به نام یادداشت‌های انوشیروان که گویا مرحوم رحیم‌زاده صفوی آن را ترجمه کرده و یکی از دستگاه‌های مربوط به کشوری که خیلی سعی داشت آزربایجان را تورک‌زبان معرفی کند، بعد از حوادث شهریور آن کتاب را رایگان به آزربایجانی‌های مقیم تهران می‌بخشید، گفته شده که انوشیروان چند هزار تورک را به آزربایجان کوچ داده است. البته این سخن برای ما قابل قبول نیست و نمی‌توانیم باور کنیم که انوشیروان چنین کاری کرده باشد (زبان آزربایجان و وحدت ملی، ص ٣١).

بر خلاف باور ناصح ناطق، نه تنها سیره‌ی انوشیروان جعلی نیست، بلکه در جامعه‌ی علمی‌ی جهان و سطح بین المللی یکی از مهم‌ترین منابع در شناخت دوره‌ی پادشاهی‌ی خسرو انوشیروان محسوب می‌شود. بنا به محیط طباطبائی سیره‌ی انوشیروان "دارای اهمیت فوق العاده‌ای است، در مقوله‌ی کتب مهم اجتماعی و سیاسی و در ردیف اسناد مهمه‌ی تاریخی قرار دارد و پس از کتیبه‌ی بیستون‏ مهم‌ترین سند تاریخ ایران است".

دیگر ادعاهای ناصح ناطق نیز همه کذب محض‌اند. از جمله:

-کتاب رحیم‌زاده صفوی در سال ١٣١٠ شمسی و نه بعد از حوادث شهریور ٢٠ چاپ و منتشر گردیده؛

-این کتاب نه توسط دستگاهی کشوری که خیلی سعی داشت آزربایجان را تورک‌زبان معرفی کند، بلکه توسط تیمورتاش وزیر دربار به عنوان یک سند بی‌نظیر تاریخی به رضاخان تقدیم شده؛

-این کتاب به رایگان و به آزربایجانی‌های مقیم تهران بخشیده نمی‌شد....

٨-آزربایجان‌گرایان و اعتراضشان به سیره‌ی انوشیروان: بسیاری از افراد منسوب به دیگر طیف‌های آزربایجان‌گرایان مانند آزربایجان‌گرایان التقاطی (که خود را منسوب به جریان «حرکت ملی آزربایجان» می‌نامند) هم، عینا مانند پان‌ایرانیست‌ها، به مخالفت با کارنامه‌ی اردشیر بابکان می‌پردازند، بی آنکه حتی متن آن را خوانده باشند. ادعای این دسته از آزربایجان‌گرایان آن است که قبول صحت این سند تاریخی، به معنای آن است که قبول شود آزربایجان از اول تاریخ تورک نبوده است. حال آن که این یک سند تاریخی در باره‌ی اسکان چند گروه از تورکان قلمروی خزر در آزربایجان و در دیگر نقاط تورک ایلی و در قفقاز در دوره‌ی اردشیر بابکان است و ربطی به اینکه بومیان قبل از آن واقعه چه کسانی بودند ندارد[1].

٩-پان‌ایرانیست‌ها و بی‌اهمیت نشان دادن تاثیر جمعیتی اسکان تورک‌ها توسط انوشیروان: پان‌ایرانیست‌ها ادعا می‌کنند اسکان تورکان توسط انوشیروان به لحاظ جمعیتی بی‌اهمیت است.

-ناصح ناطق ادعا کرده است که: "به فرض این که این مطلب صحیح باشد، با آمدن چندهزار نفر کیفیت نژادی یک منطقه‌ی وسیعی مثل آزربایجان هرگز عوض نمی‌شود، آن هم آزربایجان قدیم که از آزربایجان امروز بزرگ‌تر بود" (زبان آزربایجان و وحدت ملی، ص ٣١).

-دکتر محمد محمدی در مقاله‌ی خود در باره‌ی تورکان خزر و انوشیروان می‌نویسد: "با اجازه‌ی انوشیروان ٥٣ هزار تن از آنان (تورکان خزر) یک بار اجازه یافته به نواحی‌ی گنجه در آمده‌اند که این عده در برابر مردمان بومی‌ی این سرزمین‌ها به چیزی شمرده نمی‌شود و بزودی مستحیل شده از میان می‌رود" (مجله‌ی هنر و مردم، ٤-١٥٣).

-یحیی ذکاء می‌گوید: "در زمان ساسانیان شاید تیره‌های کوچکی از تورکان یا بهتر بگوییم خزرها از راه شمال یعنی دربند قفقاز با ایران همسایه‌گی پیدا کردند ولی هیچ نشانی از درآمدن آنان به آذربایگان در دست نیست. آری احتمال آن هست که در تاریخ دسته‌های کوچکی از آنان را پیدا کنیم که شاهان ساسانی مانند انوشیروان طوایفی از تورکان خزر را در جنگ اسیر یا اجیر کرده، در اینجا و آنجا نشیمن داده باشند. ولی این گونه دسته‌ها بزودی با مردم بومی در آمیخته از میان می‌روند و نشانی از خود باقی نمی‌گذارند؛ چنانچه تازیان با آن انبوهی نشانی از خود در ایران بازننهادند" (جستارهائی در باره‌ی زبان مردم آزربایجان، از یحیی ذکاء با مقدمه‌ی دوکتور محمد امین ریاحی).

-احمد کسروی می‌گوید: "در زمان ساسانیان تورکان دیگر نزدیک‌تر بودند و از شمال و از راه دربند قفقاز نیز با ایران همسایه‌گی داشتند. لیکن با این‌همه گمانی بدر آمدن آنان به آزربایجان نیست. شاید در تاریخ دسته‌های کوچکی را از ایشان پیدا کنیم که شاهان ساسانی در جنگ دستگیر کرده و در این‌جا و آن‌جا نشیمن داده‌اند. ولی این‌گونه دسته‌ها زود با مردم درآمیخته از میان روند و نشانی از خود باز نگزارند" (آزری یا زبان باستان آزربایجان، احمد کسروی)

بر خلاف ادعاهای فوق و همان‌گونه که در بند ٢ نشان داده شد، اسکان تورکان توسط انوشیروان به ویژه در بار دوم به لحاظ دموگرافیک نه تنها بی‌اهمیت نبود، بلکه به تغییر بنیادین ترکیب قومی‌ی آزربایجان بر له عنصر تورک منجر شد. علاوه بر آن این اسکان تنها یکی از موارد بی‌شمار توطن تورکان در ایران و بویژه آزربایجان در هر دو سوی ارس پیش از اسلام است. دیگر شاهان ساسانی نیز دست به اسکان گروه‌های تورک در آزربایجان زده‌اند. بسیاری از این موارد در منابع تاریخی قید شده است (در کتاب تاریخ خزران ص ٣٤ گفته می‌شود که انوشیروان مردم بنجر، لنجر و اقوام دیگر را –شاید خزرها باشند - که به ارمنستان (آسیای صغیر) حمله کرده بودند - شکست داد و ده هزار از بازمانده‌گان آنان را مجبور به اقامت در آزربایجان کرد).

١٠- خسرو انوشیروان و روند تورک‌شونده‌گی تورک‌ایلی: عده‌ای آغاز و اتمام روند تورک‌شونده‌گی‌ی آزربایجان را به دوره‌ی غزنوی، موغول و یا قیزیل‌باش (صفوی) محدود می‌کنند. حال آنکه برای تدقیق این روند بهتر است آن را به پنج مرحله تقسیم نمود:

دوره‌ی اول: پیش از میلاد

دوره‌ی دوم: پیش از اسلام  (از میلاد تا ظهور اسلام)

دوره‌ی سوم: از ظهور اسلام تا عصر غزنوی - سلجوقیان

دوره‌ی چهارم: عصر موغول

دوره‌ی پنجم: عصر تورکمانی (آغ‌قویون‌لو، قاراقویون‌لو، قیزیل‌باش - صفویان)

اسکان‌های داوطلبانه و اجباری‌ی پی در پی تورکان باستان در دوره‌ی دوم پیش از اسلام به ویژه از قرن سوم میلادی و به بعد در اسناد و منابع تاریخی وقت ثبت و قید شده است. این‌ها از جمله به صورت مهاجرت به سبب عوامل اقتصادی و سیاسی مانند خشک‌سالی، افزایش جمعیت، کم‌بود چراگاه، فشار یک قوم بیگانه یا یک قوم دیگر تورک؛ اسکان اجباری جنگ‌جویان و اسرای تورک پس از هر جنگ؛ استخدام جنگ‌جویان تورک در ارتش به همراه خانواده و بسته‌گانشان (مانند نمونه‌ی اسکان توسط انوشیروان)؛ اسکان تورکان پس از فتوحات در مناطق گشوده شده، نفوذ تدریجی در سرزمین‌های همسایه و ... بوده است. برآیند این مهاجرت‌ها و اسکان‌ها روند تورک‌شونده‌گی تورک‌ایلی را رقم زده است.

در دوره‌ی پیش از اسلام - که ماجرای دو بار اسکان تورکان توسط خسرو انوشیروان در این دوره رخ داده - برآیند مهاجرت و اسکان تورکان در آزربایجان آن چنان عظیم و روند تورک‌شونده‌گی آن‌ چنان تعیین کننده بود که نزد مورخین قرون اول اسلامی تصور آزربایجان به عنوان سرزمین تورکان کاملا تثبیت شده و جا افتاده بود.

در این رابطه به عنوان نمونه می‌توان روایت وهب ابن منبه در کتاب "التیجان فی ملوک حمیر"، اثر "ابومحمد عبدالملک بن هشام" را ذکر کرد. بنا به این روایت، عبید بن ساریه مشاور معاویه در جواب سوال او در باره‌ی آزربایجان پاسخ می‌دهد "این‌جا از سرزمین‌های تورک است و تورکان در آن گرد آمده‌اند". کتاب التیجان در حوالی سال ٨١٥ میلادی، یعنی حدود دو قرن پیش از غزنویان، سه قرن پیش از سلجوقیان، چهار قرن پیش از موغول‌ها و هفت قرن پیش از دولت قیزیل‌باشیه - صفوی تالیف شده است. آشکار است که برای آنکه تصور آزربایجان به عنوان سرزمین تورکان ایجاد و تثبیت شود و سپس آوازه‌ی آن به مرکز خلافت عربی برسد اقلا چند سده لازم بود، یعنی در سده‌ی پایانی عصر ساسانی، اکثریت جمعیت کوچرو و شبانی و احتمالا روستائی‌ی آزربایجان می‌بایست تورک بوده باشند. 

خسرو انوشیروان و تعامل با تورکان: در سال ٥٣١ بعد از مرگ قباد اول (٥٣١-٤٨٤)، پسر وی خسرو اول (٥٧٩-٥١٥) که بعدها لقب انوشیروان یافت به سلطنت (٥٣١ تا ٥٧٩) رسید. مادر خسرو انوشیروان شاهزاده خانمی از قوم هپتالیت و یا آغ‌هون بنام نویان‌دخت بود (قباد بنا به آئین زرتشتی، با خواهرزاده‌ی خود بنام زنبق نیز ازدواج کرده بود. زنبق نیمه‌‌ تورک، حاصل ازدواج خواهر قباد با خاقان تورک است). خسرو انوشیروان، این پادشاه نیمه هپتالیت و احتمالا نیمه تورک، از نام‌دارترین سلاطین ساسانی محسوب می‌شود. او را به سبب برخی اصلاحات مالی و اداری، لقب عادل داده‌اند. ادعا شده که دوران سلطنت خسرو انوشیروان دوران شکوه و اقتدار سیاسی و نظامی و فرهنگی حکومت ساسانیان بود. خسرو اول انوشیروان بعد از نیم قرن سلطنت در سال ٥٧٩ بدرود حیات گفت و با مرگ او، دوران سلطنت پسرش هرمز چهارم، شاه تورک ساسانی آغاز گردید.

خسرو انوشیروان نیمه هپتالیت و احتمالا نیمه تورک همواره با تورکان در شمال غرب (قفقاز)، در غرب (روم)، در شمال شرق (آسیای میانه) و شرق (افغانستان امروزی) همسایه و یا در تماس بود. سفیران تورکان خزر به همراه سفیران گؤک‌تورک‌ها و چینی‌ها حضور پیوسته‌ای در دربار انوشیروان داشتند: "در دربار انوشیروان سه تخت زرین وجود داشت که هرگز جابه‌جا نمی‌شد و هیچ کس بر آن‌ها تکیه نمی‌زد. زیرا خاص شاهان بیزانس، چین و خزر بود".

خسرو انوشیروان سیاست نزدیکی با دولت گؤک‌تورک را دنبال می‌کرد. ازدواج خسرو انوشیروان با "قاین" دختر ایستمی خاقان در همین راستا بود. این ازدواج باعث اتحاد دولتین ساسانی و گؤک‌تورک گردید. قاین دومین همسر خسرو انوشیروان بود. با این ازدواج دختر ایستمی خاقان ملکه‌ی دولت ساسانی، خسرو انوشیروان نیز داماد دولت گؤک‌تورک گردید. البلاذوری در کتاب فتوح البلدان مینویسد: "انوشیروان حکم‌دار ساسانی نامه‌ای به پادشاه تورکان خزر نوشته و به او اعلام دوستی کرده و برای نزدیکی خواستار ازدواج با دختر او شد و خواست تا دختر خود را در عوض به خاقان خزر بدهد. خاقان از این پیش‌نهاد استقبال کرد. انوشیروان پذیرای عروس خود شد..... و بعد نیز خود به دیدار وی آمد. آن‌ها در بارشیله (بورچالی در جمهوری‌ی آزربایجان) دیدار نمودند".

لازم به یادآوری است که در آن مقطع زمانی خاندان حاکم خزرها، شاخه‌ای از خاندان حاکم گؤک‌تورک‌ها، آشینا – آچینا - انسا بود. فرزند دیگر ایستمی‌خان و برادر قاین، "تونگ یابغو زیبال"، هم‌چنین پسران تونگ یابغو زیبال و یا برادرزاده‌گان قاین، "هاربیس" و "بولی‌شاد" همه از خاقان‌های خزرها می‌باشند.

انوشیروان قبل از جلوس به تخت شاهی، به کومک اشراف و روحانیان زردشتی، و با یاری ٣٠ هزار جنگاور آغ‌هون، مزدک و پیروان وی را کشته و شورش مزدکیان را سرکوب کرده بود. وی از تورکان بیم داشت و دلاوری و چالاکی و مرگ‌نهراسی آن‌ها را می‌ستود. بدین سبب همواره مایل به استخدام و به کارگیری جنگ‌جویان و سرداران تورک در سپاه خود بود. در آثار قدامه و یاقوت گفته می‌شود: "انوشیروان از خصومت خزران بیمناک بود، از راه مسالمت باب مکاتبه را با شاه ایشان گشود و پیش‌نهاد رفع کدروت و اتحاد عرضه داشت". احتمالا مکتوب‌های تورکان که انوشیروان در سیره‌ی خود بدان‌ها اشاره می‌کند، جواب تورک‌ها است به نامه‌هائی که ابتدائا توسط خود انوشیروان به ایشان فرستاده شده و در آن‌ها تقاضای اتحاد با تورکان و استخدام سرداران آن‌ها را کرده بود. تورکان در جواب، برای اتحاد با انوشیروان شرایطی را - به شرحی که آمد - پیش رانده‌اند. 

محل اسکان گروه‌های تورک خزر توسط انوشیروان 

١-صول (دربند)، ٢-فیروز خوره (بردعه)، ٣-آللان (قاراباغ)، ٤-برجان (حوالی باتوم)، ٥-آزربایجان (اورمیه)، ٦-سرحدات دیگر (بیجار، همدان)


[1] در حال حاضر، آزربایجان‌گرایی در موضعی کاملا یک‌سان و همسو با پان‌ایرانیسم، با تاریخ ملی تورک و تاریخ‌نگاری علمی از جمله با کارنامه‌ی اردشیر بابکان مخالفت می‌کند. زیرا آزربایجان‌گرایی با همه‌ی مخلفاتش، از ملت و وطنی که تعریف می‌کند تا تاریخ‌نگاری و شخصیت‌های ملی‌اش، زائیده و نوعی از پان‌ایرانیسم ضد تورک آمیخته با استالینیزم است. اما مخالفت آزربایجان‌گرایان با سیره‌ی انوشیروان و عموما مخالفتشان با تاریخ تورک و تاریخ‌نگاری علمی، در مقایسه با دیگر پان‌ایرانیست‌ها، در سطحی بسیار نازل‌تر و عامیانه‌تر و فوق العاده جاهلانه‌تر از و همیشه همراه با روش‌های تخریبی و هوچی‌گری و ادعاهای بی‌پایه‌ی غیر علمی و تهمت‌زنی و ترور شخصیت محققین و .... است. (آزربایجان‌گرایان باید یاد بگیرند که برای نظر دادن در باره‌ی یک تحقیق و کار علمی، مخصوصا نقد آن، مطلقا باید آن مطلب را نخست بخوانند و کاملا درک کنند. سپس با منطق و طرزی اقلا در سطح آن تحقیق، متمرکز بر موضوع و با زبان و طرزی متمدنانه و مدنی، به دور از بی ربط و پرت و پلا گویی و ترور شخصیت محققین و صاحبان اثر و .... به اظهار نظر و نقد موارد مشخص آن تحقیق و مضمون و افکار مطرح شده در آن بپردازند. فقط بعد از آن است که - صورت تمایل - صاحب اثر و محقق می‌تواند به آن نظر و یا نقد جواب دهد). تا زمانی که پدیده‌ی ضد تورک و مانقورتی آزربایجان‌گرایی به عنوان دشمن اصلی داخلی ملت تورک، افشاء و محکوم و طرد نشود، امکان ندارد که کوچک‌ترین قدمی در راه احقاق حقوق ملی ملت تورک ساکن در ایران برداشت.

منابع:

-تجارب‌الامم

http://www.wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D8%A8%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%85

-Doğan Avcıoğlu, Türklerin Tarihi, 5 cilt, Tekin yayınevi, İstanbul 1978. s 848

http://turuz.com/book/title/T%C3%Bcrklerin+Tarihi+-+Do%C4%9Fan+Avc%C4%B1o%C4%9Flu

-Janos Harmatta, A turk officer of the Sasanian king xusro I, acta orientalia Academiae Scientiarum Hung. Volume 55 (1-3), 153-159 (2002)

http://www.jstor.org/stable/23658345?seq=1#page_scan_tab_contents

- Sīrat Ānūšīrwān M. Grignaschi, Quelques Spécimens de la littérature sassanide conserve dans les bibliothèques d’Istanbul,” in Journal Asiatique, vol. 254, 1966, p.  1–142.

-Balint, Cs. (1992): Kontakte zwischen Iran, Byzanz und der Steppe. In: Awarenforschungen, Wien, pp. 309-496.

-تاریخ خزران از پیدایش تا انقراض، د. م. دانلپ. ترجمه‌ی محسن خادم. انتشارات ققنوس، تهران، ١٣٨٢

https://yadi.sk/i/7C8r7X1gfy38b

-جواد هئیت، تاریخ مختصر تورک، ترجمه‌ی پرویز شاهمرسی، نشر پینار، تهران، ١٣٨٩

http://www.parsbook.org/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%B5%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%DA%A9

- Burd, Richard/ Rise of Khazaria

http://www.bibliotecapleyades.net/sociopolitica/esp_sociopol_khazar03.htm

- Koestler, Arthur. The Thirteenth Tribe

http://www.fantompowa.info/13th%20Tribe.pdf

-تجارب الامم، متن عربی، جزء اول، تهران، سروش ١٣٦٦، صص ١٠٢-٣

- کارنامه‌ی انوشیروان. ترجمه‌ی محمد محیط طباطبایی، شرق، تهران، ۱۳۰۹- ۱۳۱۰ش، دوره‌ی اول، شماره‌های ٩ و ٣

- یادداشت‌های خسرو انوشیروان دادگر. ترجمه‌ی علی‌اصغر رحیم‌زاده، تهران، ۱۳۱۰ش

- قطعه‌ای از سیرت انوشروان و سیاست‌های او. ترجمه‌ی محمد محمدی، الدراسات الادبیة، بیروت، ۱۳۴۰ش، س ۳، شم‌ ۴، ص ۳۴۷- ۳۷۸ش

- رفتارنامه‌ی انوشروان. ترجمه‌ی محمدعلی امام شوشتری، بررسی‌های تاریخی، تهران، ۱۳۴۸ش، س ۴، شم‌ ۵ و ۶، ص ۲۳۷-۲۵۴

- بخشی از زندگی‌نامه و کشورداری انوشروان. ترجمه‌ی ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۹ش، ۱/ ۱۶۹- ۱۸۱

- آزمون‌های تاریخ ویا آزمون‌های مردمان. ترجمه‌ی ابوالقاسم امامی، ضمن ترجمه‌ی تجارب الامم.

-جواد هئیت، بخشی از گوشه و زوایای تاریخ تورکان. تریبون، ٤ نجی سایی، قیش، ١٩٩٩

-مشکور، محمد جواد. تاریخ ساسانیان، بخشی از کشورداری انوشیروان. صص ٧٥-٧٧٤.

-محمدی ملایری، محمد. تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی. تهران، توس؛ ص ٤٢٠-٤٢١، ص ٤٢٢

http://www.ghbook.ir/index.php?option=com_mtree&task=viewlink&link_id=11728&lang=fa#

-نفیسی، سعید. تاریخ تمدن ایران در دوران ساسانیان

http://ketabnak.com/book/59112/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C

-Vernadskey, Enciclopedia Italiana, article Chazari

-ابوعلی مسکویه

http://www.wikifeqh.ir/ابوعلی_مسکویه

-ترجمه‌ی (آنلاین) تجارب الامم، علینقی منزوی

http://download.ghaemiyeh.com/downloads/htm/12000/8836-f-13920702-tarjomeh-tajareb-ala-mam-koli.htm

-کارنامه‌ی انوشروان arianica.com

http://www.arianica.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%80-%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86

-خزرها از ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B2%D8%B1%D9%87%D8%A7

-Khazars. Answers.com. Encyclopedia of Russian History, The Gale Group, Inc, 2004.

http://www.answers.com/topic/khazars

-Encyclopædia Britannica Online, s. v. Khazar

http://www.britannica.com/Ebchecked/topic/316553/Khazar

-Kafesoǧlu, İbrahim. Türk Milli Kültürü, İstanbul , 1980

http://toplumsalbilinc.org/forum/index.php?action=dlattach;topic=19797.0;attach=3700

-ماهنامه‌ی علمی‌ی پیام دریا شماره۱۳۱- ۱۳۳ نام‌های دریای خزر و کاسپین، دکتر محمد عجم مهر-آذر ۱۳۸۳

-شهرستان‌های ایران. ترجمه و تعلیقات از: شادروان احمد تفضلی

http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2010/07/blog-post_14.html

-شهرهای ساسانی از ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد

http://www.parsbook.org/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D8%AE-%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%8A

No comments:

Post a Comment