سماع تورک بر دو گونه است:
سماع مولوی و سماه قیزیلباشی
مئهران باهارلی- ٢٠٠٢
سؤزوموز
اهمیت اشتراک زنان در آیینهای تورکی سماه و سماع
١-در جهان اسلامی غیر تورک به ویژه در دنیای ایرانیکزبان، در طول تاریخ خوانندهگی و خنیاگری و نواختن اسباب طرب، زشت و زننده شمرده شده است. دستافشانی و پایکوبی و رقصیدن در مجالس ﻋمومی حتی بسیار بیشتر از آنها مذموم و ننگآور و موهن و شرمآور بود. این، بر خلاف وضعیت موجود در اوروپا و جهان تورکیک همان دوره است که رقص، هنر و حرفهای معتبر بود که ﻏالبا در صحنههای تئاتر و برای هنرنمائی و یا سرگرم نمودن حاﺿران و خوشگذرانی بینندهگان، از سوی زنان و مردان به طور فردی و یا جمعی و مختلط اجرا میشد.
٣- در تصوف اسلامی ویا اسلام متصوفهی غیر تورک، مانند اسلام متشرعه، کلا روح مردسالاری غلبه داشت. صوفیان برجسته همه مرد بودند، تصوف و عرفان راهی مردانه تلقی میشد و بسیاری از مشایخ نیز نسبت به زنان نظر منفی داشتند. در این بستر کلی، پدیدههائی چون رابعه عدویه و یا پذیرفته شدن زنان در سلک مریدان ابوسعید ابوالخیر استثناهائی فوق العاده نادراند.
٤-عنصر تساهل و تسامح دینی عموما در میان گروههای تورکیک و به ویژه در سرزمین آناتولی در نتیجهی سبک زندهگی و معیشتی و تعامل و همزیستی با اقوام و ملل و فرهنگهای دیگر، و در این میان با کشورها و مردمان مسیحی و اوروپایی، در طول زمان به شکل نهادینه در آمده است. در جهان اسلام تنها در قلمروی دولت عثمانلی بود كه بكتاشییان علوی و مولوییان سنّی میتوانستند آزادانه طبق طریقت - مذهب خود عمل کرده و در کنار یکدیگر بزیند و از حرمت فراوان نیز برخوردار شوند.
٥- تنها در طریقتهای تورکی بکتاشیه، قیزیلباشیه، مولویه و .... که زیرمجموعهی اسلام متصوفهی تورک شمرده میشوند است که شعر و رقص و عرفان و موسیقی و زیبائیشناسی و تصوف این چنین گسترده و عمیق درهم آمیختهاند. بی طرفی جنسیتی این طریقتهای تورکی، رعایت حقوق و احترام به منزلت برابر زنان با مردان، و به ویژه اشتراک زنان در مراسم آیینی سماع و سماه، نمونهای منحصر به فرد در جهان اسلامی است.
سماع اسلام متصوفه، دوبلت سماه و سماع
١-در تورکیه و بالکان بین دو تلفظ «سَماع» (Sema) و «سَماه» (Semah) فرق املائی و معنائی وجود دارد. «سماع» اصطلاحی مربوط به طریقتهای سنّی تصوفی و در راس آنها طریقت تورکی مولویه؛ و «سماه» تلفط کلمهی عربی سماع از سوی تورکمانان آناتولی و تورکایلی است و اشاره به مراسم آیینی خاص علویان تورک قیزیلباش - بکتاشی دارد. وجود دوبلت «سماع» و «سماه» در زبان تورکی مانند وجود دوبلت «ماهنی» (به معنی آهنگ) و «معنی» در این زبان است که علیرغم همریشه بودن، هر دو همزمان در زبان تورکی و به معانی متفاوت بکار میروند.
٢-ریشهی هر دو کلمهی سماع و سماه، بن «سمع» عربی به معنی شنیدن، گوش فرادادن، شنوایی و آوای گوشنواز است. سماع به عنوان یک آیین دینی طریقتهای تصوفی، نوعی «ذکر» در شکل دعاگوئی، شعر و آوازخوانی، رقص، گوش دل فروداشتن به اشعار و الحان و نغمهها و آهنگهای موزون و یا فعالیتهای مشابه دیگر است. هدف از اجرای این فعالیتهای آیینی و به ویژه رقص سمبولیک همراه آن، تقرب شنوندهگان به خداوند از طریق وجد در حالت خلسه و در مجالس «ذکر جلی» است.
سماه علوی (قیزیلباشی – بکتاشی)
سماه نوعی رقص آیینی طریقت علوی (قیزیلباشی - بکتاشی) است. سماه به همراه موسیقی فقط در مراسم عبادی گروهی بنام «آئین جمع» اجرا میشود. مهمترین آلت موسیقی در اجرای سماه علوی، «باغلاما» («ساز») است. بسیاری از آیینهای غلات تورک بکتاشی - قیزیلباشی، متاثر و تلفیقی از اعتقادات و فرهنگ شامانیزم و تنگریسم (ادیان باستانی تورکان) و نیز اسلام متصوفه، به علاوهی برخی عقاید منطقهی آناتولی به ویژه مسیحیت هستند. بنا به روایات علویان تورک، سماه از مجلس «قیرخلار» (چهل تن) ریشه گرفته است. در تشکل رقص آیینی سماه قیزیلباشی - بکتاشی، بزرگانی از تورکان آناتولی، تورکایلی و ایران مانند حاجی بکتاش ولی، آبدال موسی، شاه اسماعیل ختایی، ..... نیز دخیل بودهاند.
ولایتنامهی حاجی بکتاش ولی خراسانی:
«حضرتِ پیرین اؤنونده شمسِ تبریزی سماعا قالخیپ، بیر «هو» ایسمی ایله بر هوا اولوپ، یئدی گون یئدی گئجه بو مینوال اوزهره سماع ائیلهنیر».
شاه اسماعیل ختایی:
«گیر سماها بیله اوینا؛ سیلینسین، آچیلسین آیما».
طبق منابع تاریخی شیخ صفی الدین نه تنها در جمعخانهی خویش مراسم سماه را برگزار میکرد، بلکه باعث رواج آن در آزربایجان شده بود. در دورهی دولت تورک قیزیلباش (صفوی)، رقص و تظاهر والای آن سماه بخشی از آیین جمع قیزیلباشان تورک بود. صوفیان قیزیلباش به سبب باورهای مذهبی خویش و عدم اعتقاد به شریعت اسلامی، نوعا به اجرای فریضههای شرعی مانند نماز و روزه پایبند نبودند. بر عکس، به شرابخواری و طرب، ساز و آواز و رقص مصرانه علاقمند بودند. آنها در آیین سماه نیز به رقص و پایکوبی میپرداختند. علاوه بر آن، در عرصهی اجتماع و در میان تورکان، رقص به عنوان جزئی از فرهنگ قومی – ملی تورک، و یک هنر و گونهای نمایش حضور جدی و همهگیر داشت و دارای كاركردی شادیانه و مجلسی بود.
شاه تهماسب اول که از قیزیلباشی علوی به شیعی امامی تغییر مذهب داده بود، کوشید تا مطابق با احکام مذهب جدید خود با سختگیری و به زور تورکان قیزیلباش علوی را به تقید به قوانین شریعت و تَرْکِ رقص و سماه مجبور کرده آنها را شیعهی امامی سازد. اما بعد از مرگ او، تورکان غلات ویا صوفیان قیزیلباش دوباره به مذهب تورکی خویش بازگشتند و مانند برخی از شاهان خاندان صفوی بعد از شاه تهماسب اول، به اجرای آیینها و زیستن بر طبق سنن تورکی خود و در این میان رقص و سماه که در نزد شریعتمداران مناهی شمرده میشدند، پرداختند.
امروز در ایران و تورکایلی، به موازات تغییر مذهب تورکان از قیزیلباشی - بکتاشی به شیعهی امامی فارسی، سماه به عنوان یک آیین دینی در میان تورکان غیر علوی تماما متروک و فراموش شده است. تنها یادگار آیین سماه در میان تورکان غیر قیزیلباش - بکتاشی، قطعهای به نام «سماهی (سوماهی) هاواسی» است که آشیقان تورک به ویژه در غرب آزربایجان (خوی، اورمو، ...) آن را اجرا میکنند. وجود این قطعه با نام «سماهی» و عدم اجرای موسیقی «سماعی» از سوی آشیقان، دادههای تاریخی که نشان میدهند سماه مانند خود موسیقی آشیقی، محصول مذهب قیزیلباشی است را تائید میکند.
سماع مولوی
سماع مولوی - که از ارکان طریقت مولوی است - نوعی عبادت و مدیتاسیونی در حرکت است که بنا به قائلین به آن، نوع بشر با گردیدن به دور خود و از خود به در شدن، به محوری خالص تبدیل میشود که تمام سطوح هستی فیزیکی، احساسی، ذهنی و روحانی را در خود به وحدت میرساند. مهمترین آلات موسیقی در سماع مولوی نای است. سماع مولوی در اساس خود ادامهی سماع اسلام متصوفه است. همچنین در تطور و تکامل سماع تورکی مولویه، شخصیتهایی از تورکایلی چون شیخ محمود شبستری، عینالقضات همدانی، شمس تبریزی، اوحدی مراغهای و ... سهم داشتهاند. اما نقطهی عطف در تاریخ سماع مولویه، سلطان ولد است. سلطان ولد کسی است که به عبادت و ذکر سماع، شکل آیینیی امروزهی آن را داد. مولانا سماع را صرفا به عنوان وسیلهای کومکی برای عشق و جذبه میشمرد. مریدان وی با هدایت سلطان ولد، سماع چرخندهی شمس تبریزی را در شکل نهایی آیینی آن سیستماتیزه و تکمیل نموده، به عنوان نوعی جهانبینی (کوسمولوژی) در آوردند. آیین سماع تورکی مولویه که امروزه اجرا میشود، «سماع مولانا – شمس تبریزی – سلطان ولد» تقریبا قرنها بدون تغییر مانده است.
فورم رایج سماع در زمان مولانا، الهام گرفته از شمس تبریزی بود. مولانا تا پیش از آشنائی با شمس سماع نمیدانست. آئین رقص چرخان (دؤنهن بییی) را شمس تبریز به وی آموخت. چرخ زدن در رقص از نوآوریهای شمس در قونیه است: «.... شاه تورکان شمس تبریز سماع را فریضهی اهل حال میخواند. نیازمندوار به دامن شمس در آمیخت و با وی به خلوت نشست. درِ خانه بر آشنا و بیگانه بست. ترک مسند تدریس و کرسی وعظ گفت. روش خود را بدل ساخت و به جای اقامهی نماز و مجلس وعظ به سماع نشست و چرخیدن و رقصیدن بنیاد کرد.... چون مولانا شمس را به نظر بصیرت دید، عاشق او شد. به هر چه او فرمودی عمل کرد. پس بفرمودند در سماع در آ! که آنچه طلبی در سماع زیاده خواهد شدن.... بنا به اشارت ایشان در سماع در آمده و تا آخر عمر بر این سیاق عمل کردند و آن را طریق و آئین ساختند.... در ابتدای سماع، مولانا دستافشانی میکرد، چون شمس رسید او را چرخ زدن نمود .....»
طریقت تورکی مولویه به دور از تعصبات دینی همیشه حامی ادبیات، هنر و احترام فوق العاده به حقوق زنان بود و از همان دورهی آغاز شکلگیری، موسیقی را به عنوان پارهای جداییناپذیر از آیین خود انتخاب کرده بود. این موسیقی، همراه با اساس ارکان و آداب طریقت مولویه، در طول حیات مولانا و توسط فرزندش سلطان ولد بوجود آمده است. سلطان ولد نیز مانند مولانا موسیقیدانی توانا بود. وی از اولین آهنگسازان در تاریخ موسیقی کلاسیک تورک نیز بشمار میآید. قطعات انسترومنتال موسیقی مولوی بعدها بنیان اجراهای سکولار دربار عثمانلی را تشکیل داده است. از نقطهی نظر هنری، بسیاری از ارزشمندترین قطعات موسیقی کلاسیک تورک، در رپرتووار موسیقی مولویه قرار دارند. مولویه بیش از همه بر روشنفکران و هنرمندان امپراتوری عثمانلی تأثیر گزارد. آیین و رقص سماع مولویه در اغلب مناطق عثمانلی و حتی قسما در قلمروی قیزیلباش در تورکایلی و ایران هم اشاعه یافت....
گئرچهیه هو!!!
No comments:
Post a Comment