مراسم و آئینهای التقاطی و فراملی
یلدا، چهارشنبه سوری، نوروز، هفتسین و سیزده بدر
مئهران باهارلی
Wednesday, March 14, 2012
سؤزوموز
آئینهایی که در این نوشته به طور خلاصه بررسی و تقدیم شدهاند همه التقاطی و فراملیاند و در ظهور و تطور آنها فرهنگها و تمدنها و گروههای ملی و اتنیکی متعدد منطقه، از جمله عیلامی-ایلامی، بین النهری، سومری، فنیقی، مصر باستان، مدیترانهای، خاورمیانهای، آسیای میانهای، قفقازی، آفریقای شمالی و ... منسوب به گروههای زبانی مختلف زاگروکاسپین، سامی-سمیتیک، تورکیک، ایرانیک، اوروپائی، آلتائیک، موغولیک و ... با اعتقادات و باورها و ادیان و مذاهب گوناگون، به درجات مختلف نقش داشته و سهیم بودهاند. هر کدام از این اقوام و تمدنها گاهاً آئینهای مذکور را از فرهنگها و تمدنهایی که با آنها در تماس و همسایه بودهاند اقتباس نموده و سپس آنها را مطابق با روحیات و خلق و خوی و سنن و شرایط اقلیمی و معیشتی خویش بومیسازی کردهاند. در اغلب موارد نیز آنها را با آئینهای مشابه و همسان قبلاً موجودی که داشتهاند تلفیق و درهم آمیخته متطور نمودهاند.
اما دولت ایران، پانایرانیستها و قومیتگرایان افراطی فارس واقعیتهای فوق را انکار میکنند. در عوض، با قطع نمودن این آئینهای باستانی آمیزهگرایانه و فراملی از ریشههای تاریخی و انسانی واقعیشان، آنها را منحصراً به نژاد آریائی، زرتشتیان، پارسیها، ایرانیکزبانها و به ویژه به «ملت ایران» که پدیدهای متاخر و مودرن ایجاد شده در دورهی مشروطیت است منتسب و با هویت نژادی ایرانی- آریائی که هرگز وجود نداشته و ندارد - مترادف میکنند. تو گوئی این هویت ایرانی برتر و نژاد آریائی خیالی، تافتهای جدا بافته از کل بشریت است. در حالی که همهی میراث فرهنگی و تاریخی منطقه، حتی نوع بشر به طور یکجانبه از آن متاثر شده است، این هویت ایرانی و آریائی، در طول تاریخ از هیچ فرهنگ و تمدنی و به هیچ درجهای متاثر نگردیده است. این دیدگاه فارسمرکز و آریامحور تاثیرات معظم فرهنگی، انسانی و اجتماعی حاکمیت چندین هزار سالهی دولتهای غیر ایرانیک مخصوصا دول تورک-موغول حاکم بر قلمروی ایران فعلی در طول تاریخ و دولتهای خراجگزار آنها را، به علاوهی این واقعیت که در طول تاریخ اکثریت مطلق اهالی قلمروی ایران فعلی را اقوام و دستهجات غیر ایرانیکزبان آلتائی-تورک و سامی - عرب تشکیل میدادند را نادیده گرفته و یا انکار میکند.
تعدادی از دولتهای غیر ایرانیک حاکم بر قلمروی ایران و عمر تقریبیشان چنیناند:
-پیشعیلامیان
٥٠٠ سال، عیلامی ٢١٦٠ سال
-یونانی
جمعاً ٧٨١ سال: مقدونی - سلوکی ٣١٠ سال، اشکانی- پارتی ٤٧١ سال
-دولتهای
عربی جمعاً ٦٢٦ سال: خلفای راشدین ٢٩ سال، امویان ٨٩ سال، عباسیان ٥٠٨ سال
-تورکیک- موغولی جمعاً ١١٥٩ سال: غزنویان ٢٢٣ سال، سلجوقیان ١٥٦ سال، خوارزمشاهیان ١٥٤ سال، تیموریان ٣٥ سال، ایلخانیان ٧٩ سال، چوپانیان ٢٢ سال، جلایریان ٩٦ سال، قراقویونلو ٦٢ سال، آغقویونلو ٤٠ سال، قزلباشیه-صفویان ٢٣٥ سال، افشاریان ٦٠ سال، قاجاریان ١٢٩ سال[1]
واقعیت آن است که نه همهی جهان و آئینهای آن پارسی و آریائیمنشاء و نه همهی رویدادها و نوآوریهای دنیا، اتفاق افتاده در ایرانزمین است. این همهپارسیانگاری، همهزرتشتیانگاری و همهآریائیانگاری؛ رفتاری سخیف، ناشایست، بدوی و مَرَضی؛ یکسونگری، انکار واقعیتها، دروغپردازی و جعل تاریخ با انگیزههای شوونیستی، نژادپرستانه، استعمارگرایانه و زیادهخواهی است. نفی تعاملات و تبادلات متقابل فرهنگی و مدنی گروههای انسانی در طول تاریخ؛ ایجاد کدورت و تحریک دشمنیها بین ملل و فرهنگها و تمدنهای منطقه است.
آئینهای
التقاطی و آمیزهگرایانهی بررسی شده در این مقاله، میراث معنوی و مشترک بسیاری از
ملل، تمدنها، فرهنگها و ادیان و مذاهب منطقهاند. این مقاله نیز در صدد آن نیست که
اثبات کند کدام یک از اینها سهم کمتر و کدام یک سهم بیشتری در پیدایش و تکامل
آنها داشتهاند. هر چند به نقش برخی از گروههای ذیدخل در تشکل و تطور آنها، بویژه
آنها که در روایات پانایرانیستی و قومیتگرایانهی فارسی و ایدئولوژی رسمی دولت
ایران حذف و نادیده گرفته میشوند، با تاکید اشاره میکند. این مقاله همچنین در
صدد انکار سهم هویت ملی ایرانی -که یک پروژهی مهندسی هویت قومی دولتی مربوط به
دوران مودرن و پس از مشروطیت است- در تشکل آئینهای مذکور نمیباشد. چیزی که در
دورهی مورد تدقیق اصلاً وجود خارجی نداشته، چگونه میتواند در پیدایش پدیدههای
آن دوره سهیم باشد؟
شب یلدا، چیلله گئجهسی
٢٢ آرالیق-دسامبر (اول دی)
مئهران باهارلی
شب یلدا یا چیلله گئجهسی درازترین شب سال، آخرین شب پاییز در نیم کرهی شمالی و نخستین شب زمستان، پایان قوس و آغاز جدی است. یلدا کلمهای سوریانی – سامی و به معنی زاده شدن به فارسی و تولد، ولادت و میلاد به عربی، و معادل کلمهی «نوئل» از ریشهی «ناتالیس» رومی به معنی تولد است. الف آخر کلمات در زبان سوریانی، مانند الف و لام - «ال» عربی و «ها»ی عبری در ابتدای کلمات است و نقل تعریف یک کلمه را ایفا میکند. چنانچه «مسیحا» معادل «المسیح»، «صلیبا» (چلیپا) معادل «الصلیب» عربی است. به گفتهی ابوریحان بیرونی یلدا را به فارسی «شبزادان» ترجمه کردهاند.
جشن شب یلدا یا چلّه آنگونه که امروز در میان فارسها و دیگر ملل ساکن در ایران مرسوم است (احتمالا به جز اسم چلّه[2]) ربطی به فارسیت و ایرانیت ندارد، بلکه دارای منشاء اولیهی مصری، عبری - یهودی - موسوی، سامی – سوریانی - آرامی (از سوریهی فعلی) و سپس روم (تورکیه و شبه جزیرهی بالکان فعلی) است. مراسم شب یلدا با اسامی مختلف از روزگاران کهن در مناطق مختلف جهان و بسیار پیش از ظهور عیسی مسیح رایج بوده و آوازهی جهانی داشته است.
رابطهی مصری:
حدود چهار هزار سال پیش در مصر باستان، جشن تولد خورشید، مصادف با شب یلدا برگزار میشد. مصریان در این هنگام از سال به مدت دوازده روز، به نشانهی دوازده ماه سال شمسی، به جشن و پایکوبی میپرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی میداشتند.
رابطهی عبری - یهودی – موسوی:
مقارن با شب یلدا، موسویان - کلیمیان جشن دیگری بنام «توبی شوات» (ט״ו בשבט) برگزار میکنند. جشن توبی شوات موسویان که نام دیگر آن «روش ها-شانا لا-ایلانوت» (ראש השנה לאילנות) به معنی سال نوی درختان است، بسیار به مراسم شب یلدا شبیه میباشد. اما یهودیان با بهروزسازی این سنت کهن و در ابتکاری طبیعتدوستانه، به جای بریدن درخت کاج مانند مسیحیان در کریسمس، در این روز درخت میکارند.
رابطهی رومی - مسیحی:
رومیان یلدا را «ناتالیس اینویکتوس» (Dies Natalis Solis Invicti) یعنی روز تولد شکستناپذیر نامیدهاند. کونستانتین امپراتور روم، مشهور به پدر کلیسا، در آغاز سدهی چهارم میلادی به این سبب که مسیحیان، عیسی را مظهر نور میدانند، شب یلدا را با روز تولد حضرت مسیح در ٢٥ دسامبر برابر کرد. پس از آن کلیسای روم نیز به طور رسمی بیست و پنج دسامبر را برای برگزاری جشن میلاد مسیح پذیرفت و این روز در جهان مسیحی به نام میلاد مسیح جشن گرفته شد (به جز یک فرقه از مسیحیان اورتودوکس که ششم ژانویه را به عنوان روز تولد مسیح تثبیت کردهاند). بسیاری از مسیحیان همزمان با شب یلدا، جشنهای مربوط به کریسمس را نیز دارند که تزئین یک درخت کاج بریده شده رکن اصلی آن است.
سیستم چیلله – قیرخجای تورکی:
شب یلدا در زبان تورکی «چیلله گئجهسی» نامیده میشود و صرفا یک روز از سیستم و مراسم طولانی هشتادروزهی چیلله - قیرخجا است. «بؤیوک چیلله» و یا چلهی بزرگ، سردترین چهل روز سال از اول دی-٢٢ دسامبر آغاز میشود و بدنبال آن «کیچیک چیلله» که آن هم چهل روز است میآید. بیست روز اول کیچیک چیلله، «بالا چیلله» و بیست روز دوم آن «بوز چیلله» نام دارد. بنا به اطلاعاتی که محقق اوزبیک فوزیه آرال حبیبی میدهد، در میان اوزبیکهای افغانستان هم نام «چلله» معمول و در اندخوى باستانى، مراسم چیلله از سه قسمت «کتته چيله» (چللهی کلان)، «اورته چلله» (چللهی وسطى)، و «کيچيک چلله» (چللهی خورد)» مرکب است[3].
عید ناردوغان موغولیک - تورکیک:
تورکان از یاکوتها در سیبری تا آلتایها در آسیای میانه و تاتارها در روسیهی مرکزی ... و نیز موغولان، طولانیترین شب سال را با نامهای گوناگونی چون «ناردوغان» («نار» به موغولی به معنی آفتاب، همریشه با یاروق تورکی به معنی روشنائی، با تبدیل حروف ن – ی به یکدیگر بین زبانهای تورکیک و موغولیک)، «گونهش دوغان»، «قویاش توغا» و ... جشن میگرفتند[4]. قسمت «دوغان» در این ترکیب، از مصدر دوغماق (متولد شدن) و معادل و مترادف «یلدا» است. بستن پارچههای نذری به درخت «آردوش» - «آردیج» و یا «درخت حیات» که یکی از ارکان عید ناردوغان در میان تورکان است و گذاردن هدایایی در زیر آن به منظور اجابت دعاهایشان توسط خدایی بنام اولگهن (Ülgen)، شباهت بسیار به آویختن هدایا از درخت کریسمس و گذاردن هدایا بر زیر آن دارد. تورکان و موغولان باستان اینگونه پارچههای نذر و دیگر فدیهها را که برای برآورده شدن آرزوهایشان به درختان بسته و یا بر طبل قام میآویختند، و هدایایی را که در زیر درخت آردیج میگذاشتند «یالما» (Yalma) مینامیدند.
برخی از باستانشناسان و سومرولوقها، پدیدهی درخت کریسمس را دارای اصلیت تورکی که توسط هونها به اوروپا منتقل شده و بعدها ماهیت مسیحی کسب کرده، دانستهاند[5].
انار، نار: یکی از خوردنیهای سمبولیک چیلله گئجهسی تورک، «انار» و به تورکی «نار» است (به میوهی سمبولیک دیگر هندوانه در رابطهی چینی - تورکیک اشاره کردهام). معلوم است که انار (به عبری: ریمون) یکی از خوردنیهای سمبولیک در سال نوی یهودی «روش هاشاناه» است. در فرهنگ یهودی خوردن انار در روش هاشاناه، تعهدات مقدس یهودیان و همچنین باروری و برکت و فراوانی را سمبولیزه میکند. هر چند ممکن است که مراسم چیللهی تورک، انار را از فرهنگ موسوی اخذ کرده باشد، اما رابطهی دیگری هم بین چیلله گئجهسی و نار وجود دارد. نام تورکیک – موغولی چیلله گئجهسی، «نار دوغان» است. در این ترکیب «نار» به معنی خورشید است. . در زبان تورکی «نار» همچنین نام میوهی انار است (ریشهی کلمهی انار تاکنون به طور قطعی معین نشده است. عدهای آن را صورت مقلوب «هَران» ایرانیک و مشتق از «ههدانه» با تبدیل «د» به «ر»، که در آن «هه» به معنی هم، با هم، متفق، و «دانه» به معنی تخم است دانستهاند. فورم «نار» در تورکی ما ماخوذ از تلفظ اویغوری «نارا» و موغولی آن «نارک» است). اضافتا «نار» در زبان عربی به معنی آتش و سمبول نور است. احتمالا تشابه لفظی بین «نار موغولی» به معنی خورشید و «نار تورکی» به معنی انار و همچنین «نار عربی» به معنی آتش و نور، دلیل دیگری برای افزودن آن به میوههای سمبولیک چیلله گئجهسی شده است. به همه حال وجود میوهی نار در چیلله گئجهسی تورک، نشانگر آن است که این روز همان «نار دوغان» تورکی است که بعدا به موازات فراموش شدن معنی و ریشهی اصلی «نار» به معنی خورشید، این نام در روند «بهنزهر قوندارما» (جعل مشابه)[6] با نام میوهی «نار» مرتبط شمرده شده و در نتیجه این میوه به خوراکیهای چیلله گئجهسی اضافه گردیده است.
رابطهی چینی - تورکیک:
برخی از عناصر متاخر سنت التقاطی
و آمیزهای یلدا در ایران، مانند خوردن هندوانه در این شب منشاء تورکیک دارد و از جشن
«هانسیک Hansik» و یا «هانشی Hanshi» که تورکان
باستانی اویغور در تورکستان شرقی در روز دهم ماه سوم به منظور نمایش نترسی خود از
سرما برگزار میکردند گرفته شده است. جشن هانسیک خود یک جشن با منشاء چینی و باقیمانده
از دورهی ژو در قرن هفت قبل از میلاد است. در طول هانسیک که در آغاز سوگوارهای
برای یک اشرافی به نام جییه ژیتوئی (Jie Zhitui) که به امر
پرنس چونگر به همراه مادرش و با به آتش کشیدن جنگلی که در آن مخفی شده بودند به
قتل رسید[7] و به
مرور زمان به یک «فستیوال غذای سرد» تبدیل گشت، در احترام به خاطرهی او از
برافروختن هر نوع آتش از جمله برای پختن غذا در اوجاق، حتی خوردن غذای گرم اجتناب
میشود. این جشن در قرن هفت قبل از میلاد به مدت یک ماه، از قرن سوم میلادی به مدت
سه روز و از قرن هفتم به بعد در یک روز برگزار میشود. جنش هانسیک با تغییراتی هنوز
در چین (در چینی سنتی با نام 寒食節، در چینی بسیط
بانام 寒食节)، در کرهی جنوبی (با نام 한식) و ویتنام (با نام Tết Hàn Thực) رایج است[8]. سنت
هانسیک معادل «پاسخا»ی مسیحیان (ماخوذ از «پئساخ» عبری) و «خیدیر گونو»ی علویان
تورک است. در این روز تمام آتشها به مدت یک روز خاموش و خوراکیهای سرد تهیه شده
از یک روز قبل خورده میشوند[9].
هندوانهای که از فصل تابستان نگاه داشته شده و در طب سنتی تورک «اهم سهم اونوم»[10] یک
غذای سرد و در میان تورکان به «چیلله قارپیزی» معروف است نیز – در معنای سمبولیک نترسی
از سرما - قاچ میشود. مراسم خوردن هندوانه و تهیهی «قاووت»، همچنین بخشی از سنت
«خیدیر سوفراسی» در میان قیزیلباشان تورک علوی است.
چهارشنبه سوری- اوْدگۆن
سۇرۇ
آخرین چهارشنبه و یا سهشنبه شب
قبل از ٢١ مارس- یئلینآی
مئهران باهارلی
منشاء آئین چهارشنبه سوری و هر دو مولفهی اصلی آن یعنی «برافروختن آتش» و «روز چهارشنبه»، در اساس مربوط به قیام اعراب شیعی و مختار بن ابی عبید ثقفی پس از کشته شدن حسین بن علی و در خونخواهی وی در عراق میباشد که توسط مهاجرین و پناهندهگان عرب شیعهی هوادار مختار از آن کشور به خراسان منتقل شده است. کلمات «شنبه» و «سوری» در نام چهارشنبه سوری نیز، به ترتیب عبری و موغولی-تورکی میباشند.
رابطهی عربی: در بارهی منشاء عربی چهارشنبه سوری و اضافات اسلامی بر آن، بسیاری از محققین فارس و خارجی مردمشناسی و تاریخ مانند محیط طباطبائی، مهرداد بهار، عبدالعظیم رضایی، هاشم رضی، مرتضی راوندی، هانری ماسه و حتی مولفین پانایرانیستی مانند پورداود همرایند. باورهای عامهی موجود در خراسان در بارهی منشاء این آئین و مراسم نیز موید این واقعیت است. اشارات به چهارشنبه سوری و یا مراسم مشابه آن در متون فارسی مانند کتاب تاریخ بخارا اثر ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی (۳۵۸- ۲۸۶ ق) همه در بارهی دورههای اسلامی مانند زمان امیر منصور بن نوح سامانی است و منظور از «سنت قدیم» در این اشارات، سنت برگزاری این مراسم و مشابه آن در میان اعراب عراق و یا عربهای شیعی مهاجرت کرده و پناه آورده به خراسان است.
«بر افروختن آتشها» در این روز توسط اعراب شیعی مهاجر - پناهنده برای جشن گرفتن پیروزی مختار بن ابی عبید ثقفی بر قاتل امام حسین و همدستان وی در کوفه به سال ٦٨٥ میلادی بود. عدهای نیز معتقدند که مختار در همین شب با روشن کردن آتش، دستور قیام به یاران خود بر علیه عبید الله بن زیاد را داد. از این رو، در آغاز شیعیان عرب و بعدها اغلب اعراب و عربتبارها (تاجیکها) هر سال با روشن کردن آتش در این شب، قیام مختار را گرامی میداشتند. عدهای از مردم هم بر این باورند که ابومسلم (عبدالرحمن) خراسانی که برخی او را عرب-عربتباری منتسب به خانوادهی عباسی یا خاندان علی میدانند، خیزش خود در خراسان را با دادن دستور روشن کردن آتش بر بام خانههای پیروانش آغاز کرد. به باور عامه در بسیاری از مناطق نیز به ویژه قدیمیها، مختار ثقفی در پنجشنبه صفر قصد قیام به جهت خونخواهی از کشتهگان حضرت امام حسین (ع) را داشت و چون این تاریخ را یک شب به جلو انداخت، برای اطلاع سایر شیعیان گفت تا بر بام خانهها آتش بیفروزند. در بسیاری از مناطق تورکایلی (اردبیل، همدان، ...) چهارشنبه آخر سال را «کوله چهارشنبه» مینامند. عدهای کوله را به معنی کوتاه گرفتهاند (بوتههای کم ارتفاع)، اما احتمال دارد این کلمه اصلا کول به معنی خاکستر آتش باشد.
انتخاب «روز چهارشنبه» به سبب نحس شمرده شدن این روز در باورهای مردمی-خرافی عرب بود. چهارشنبهی هر هفته نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت. ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ در کتاب خود با نام المحاسن و الاضداد به نحوست و نامبارکی چهارشنبه نزد اعراب اشاره کرده است (به نقل از نور علم، شماره ۸). آنها اعتقاد داشتند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. اعراب شب چهارشنبهی پایان سال را جشن گرفته به شادمانی میپرداختند و بدین گونه میکوشیدند تا نحسی چنین شبی را بر کنار کنند.
یکی دیگر از دلائل عربی الاصل بودن مراسم چهارشنبه سوری، برگذاری آن طبق گاهشماری قمری و نه شمسی، در شب آخرین چهارشنبه ماه صفر، در قدیم (تذکره صفویه کرمان،...) و اکنون (کتاب فرهنگ مردم لرستان، ...) در بسیاری از مناطق ایران (خور و بیابانک استان اصفهان، ایلام، تویسرکان، کاشان، زاهدان، گراش، بوشهر، و ….) است[11]. در نزد مردم این مناطق، رسم برافروزی آتش در شب چهارشنبهی آخر هر سال خورشیدی تا نیم سدهی پیش ناشناخته بود. رسم پختن آش نذری معروف به «شلهی مختار» هم اشاره به منشاء عربی و اضافات تورکی-موغولی آن (شله محرف کلمهی موغولی شیلن، شؤلهن است).
رابطهی یهودی – موسوی: در میان
موسویان-یهودیان نوعی مراسم پریدن از روی آتش و طلبیدن قدرت و قوت وجود داشته و
دارد که در روز اول عید پوریم- פּוּרִים (١٤ و ١٥ مارس) انجام میگیرد.
شباهت فوق العاده بین مراسم مذکور موسوی-یهودی با مراسم پریدن از روی آتش در روز
چهارشنبه سوری، طلبیدن سلامتی و صحت به هنگام پریدن از روی آتش و آتشبازی-ترقهبازی
در هر دو، همزمانی تقریبی این دو مراسم و ... باعث شده عدهای برای چهارشنبه سوری
و بویژه مراسم از روی آتش پریدن در این روز منشائی موسوی-یهودی قائل شوند.
از قرن پنجم میلادی به بعد در فستیوال پوریم مراسمی با نام سوزاندن آدمک هامان (هامانسوزان) پدیدار شد. در این مراسم مترسک هامان را با ریختن نفت بر آن به آتش میکشیدند و پس از سوخته شدن کامل، از روی آن میپریدند. عدهای از محققین پریدن از روی آتش، همچنین ترقّهبازی در مراسم جشن پوریم را برگرفته از بخشهایی از تلمود که در آنها پریدن کودکان از روی آتشی در یک گودال و بازی آنها با آتش ذکر شده دانستهاند[12]. سوزاندن آدمک هامان و جشن و پایکوبی در اطراف آن علاوه بر مراسم چهارشنبه سوری، در ایجاد مراسم «عمرسوزان» شیعیان افراطی هم موثر بوده است.
رابطهی تورکیک-آلتائی: برخی از عناصر فرعی مراسم التقاطی چهارشنبه سوری مانند کلمهی تورکی-موغولی «سور» در اسم آن، نحو تورکی ترکیب «چهارشنبه سورو»، فراهم آوردن «آجیل» و مراسم «قاشقزنی» و «شلهی مختار»، ..... متاثر از فرهنگ تورکی و محصول حاکمیت تورک-موغول در خاورمیانه-آسیای میانه-قفقاز است.
الف-واژهگان تورکی آجیل و قاشق و شله و آذوقه و ...: «آجیل»، «قاشق» در ترکیب «قاشقزنی»، و شله در ترکیب «شلهی مختار» از مولفههای فرعی مراسم چهارشنبه سوری، کلماتی تورکی هستند.
«آجیل» در سیستم مراسم چهارشنبهی تورکی از ضروریات است. کلمهی «آجیل» در زبان فارسی، کلمهای دخیل از تورکی و بنا به نظری مخفف کلمهی تورکی «آجیلی» به معنی تند و بهاراتدار، ادویهدار، فلفلدار، ... است. عدهای نیز آن را مشتق از «آچار» – «آچیر» تورکی به معنی آپاراتیف، گشاینده، باز کنندهی اشتها، اصلا به معنی رستنیها و گیاهان تورش مزه دانستهاند. لغت تورکی آچار از طریق زبان هندی به زبانهای اوروپایی (انگلیسی، فرانسه، در معنی میوه و سبزی خوابانده شده در سرکه) نیز داخل شده است. احتمالاً اصطلاح تورکی «آجیلی آچیل» (باز شدن اشتها با خوردن آجیل، آجیل اشتهاگشا؛ آچیل=آپاراتیف، باز کنندهی اشتها) با ترجمهی لفظی به فارسی، مفهوم و اصطلاح «آجیل مشکلگشا» در این زبان را ایجاد کرده است.
کلمهی «قاشق» (قاشیق) در ترکیب «قاشقزنی»، «قابلمه» (قاپلاما، ظرف سرپوشدار) که قاشق بر آن کوبیده میشود و «آزوقه» (آزیق) که از صاحبخانه در مراسم چهارشنبه سوری دریافت میگردد، همه کلماتی تورکی دخیل در فارسیاند.
قاشق - قاشوق – قاشیق مرکب از قاش تورکی به معنی ظرف چوبی، کاسه، به علاوهی پسوند تصغیر -یق؛ از ریشهی قاشماق – قاشیماق به معنی مالیدن، کشیدن، خراشیدن، کندن، تراشیدن، .... و همریشه با قاشاو – قشو به معنی بُرُسِ دندانهدار آهنی برای خاراندن پوست چهارپایان و مخصوصا اسب است. ربط دادن قاشق تورکی به «کپچه»ی فارسی از جمله از طرف فعال سیاسی ارمنی و ضد تورک «نشانیان»، یک ریشهبافی است.
کلمهی «شله» در اسم آش نذری «شلهی مختار» که در این روز پخته شده و در میان بستهگان و اقوام پخش میشود محرف کلمهی موغولی «شیلن»، «شؤلهن» است. در ترکیب «شعله زرد» (به تورکی: ساری شیله) هم همین کلمهی موغولی –تورکی شیله-شیلهن دیده میشود.
ب-کلمهی «سور»: از محققین معاصر دوکتور پرویز رجبی معتقد است که «واژهی سور به معنی مهمانی از زبان موغولی به پارسی راه یافته است». قسمت «سور، چیر» در نام چهارشنبه سوری کلمهای تورکی-موغولی به معنی بزم، سرور، وجد، شادی، شادمانی، جشن، ضیافت و میهمانی است. از همین ریشه است کلمات «سیره، شیره، سیرهگه، سیرهگهن»، ... به معنی سور و مهمانی و ضیافت، بزم، شادی، شادمانی، وجد، سرور ؛ مصدر «جیرقا، چیرقا، سیرغا، چیرغا، جیرغا، جارقاخ، جارقاخا، جاراق، جیروخ، جارهغ، جهرغا، زارقال، جیرقال، ... » در زبانهای مونقولیک به معنی شادمان بودن، مسرور بودن، به وجد آمدن، خوشحال بودن، فرخنده بودن، نیک انجام شدن؛ «سورچو، سورچی» (مهماندار، در دورهی دولتهای تورکی-تورکمانی قاراقویونلو و آغقویونلو و ...)، «سویورقا-سیورغا» (شادمانی)، «سویورگه» (ضیافت، جشن)؛ «سورنامه» و یا «سوریّه» اشعاری که در گذشته در قلمروی دولتهای تورک در مراسم جشن عروسی و در مدح عروس و داماد خوانده میشد؛ سُرنا (سرنا، زرنا، زیرنا) به معنی «ساز جشن» مرکب از سور (تورکی-موغولی) + نی و یا نای (فارسی، معادل قامیش و قارغی و اوخ تورکی، از ریشهی Nāḍá नाड سانسکریت به همان معانی)؛ «چیرغامیشی، جیرغامیشی، جرغامیشی، جیرقامیشی، یرغامیشی، سرغامشی،سوُرغامێشی، سورامیشی، سورمیشی، سیورمش،... » مرکب از بن «سور -جیرقا» موغولی و «میش» تورکی و «ی» فارسی (پسوند اسم مصدر)، معادل اسم مصدر سیراما - سوراما – سورهمه در تورکی به معنی جشن، شعف، شادی، سرور، عید، اعیاد، لذت، عیش و نوش، شادمانی، وجد و غریو:
اوْغوُز کرد در جشن جیرغامیشی، مر این شش پسر را سیورغامیشی (ظفرنامه)
و شاید «سویورقال-سیورغال» (التفات)، سیورغتمش-سویورقاتمیش (مشمول رحمت)؛ سورسات-سویورسات؛ «سورچرانی» محرف «سور چیراغا»ی موغولی (ربطی به چراغ ندارد)؛ «چراغان» (در مراسم و ضیافت) محرف «چیراغا»ی موغولی (ربطی به چراغ ندارد)؛ «سور دادن»، «ختنه سوران»، «سوران» (غریو و آواز لشکریان به هنگام ازدحام):
کوورگهزنان سورن انداختند – فلک
را به آواز کر ساختند
سپر پیش روها چو مه را خسوف - به خون تیغ چون چشم تورکان شغوف (کتاب دیار بکریه)
(کۆۆرگه – گۆۆرگه – کؤۆرگه - کؤوْرۆگ: بویوک داوول، کؤس؛ شغوف: سخت دلبسته شدن؛ نهایت دلبستهگی، بالاترین درجه ی عشق و دلباختهگی)
کلمهی سور تورکی-موغولی بر خلاف ادعای ناسیونالیستهای افراطی فارس و کورد، ربطی به صفت «سوریک» زبان پهلوی (به معنی منسوب به سرخ)، گویا همریشه با سرخ فارسی و سوخر - سور کوردی، سوئیریای- سوئیریه اوستائی و پهلوی (صبحانه، چاشت صبح، طعام، خوراک)، ... ندارد. وجود کلمهای به شکل سور و به معنی سرخ در برخی زبانهای ایرانیک و یا پلی بنام پردی سور در ساوجبلاغ آزربایجان (بعدها مهاباد) دلیلی بر ریشه گرفتن نام چهارشنبه سوری از این کلمات نمیشود. تنها دلیل اینگونه ادعاها، خود همان ادعاهاست و هیچ چیزی دیگری موید درستی آنها نیست. بر عکس، در زبانهای ایرانیک (بلوچی، شغنی، تاجیکی-دری، ...) هر جا که کلمهی سور با معانیای از قبیل عروسی، نامزدی، ضیافت جشن عروسی، مهمانی، شادی، هنگامه و مانند آن وجود دارد؛ کلمهای دخیل و عاریتی از تورکی - موغولی است. مانند کلمهی «توی-طوی» تورکی دخیل در فارسی با معانی مشابه، که مولف برهان قاطع کلمهی سور تورکی را با کومک آن معنی کرده است.
از سوی دیگر، ریشهشناسی کلمهی سور تورکی با کلمات «سووورماق-ساوورماق» تورکی به معنی افشاندن و دفع کردن (چرشنبه سوری؛ ق. آیقین، نشریهی اولوس، شمارهی ١٣، ١٩٩٧، کولن، آلمان)؛ و یا با کلمهی «سو» در تورکی به معنی آب که در برخی از نوشتهجات تورکی مطرح شدهاند، نادرست و غیر علمی است.
د-ترکیب «چهارشنبه سوری»: مانند ترکیب «نوروز» به لحاظ نحوی تورکی است. حرف "ی" تورکی در آخر ترکیب "چهارشنبه سوری" معادل کسرهی مضاف مضاف الیه در زبان فارسی و ترکیب حاصل «چهارشنبه سوری» به معنی سورِ چهارشنبه است. هرگاه سور در این ترکیب کلمهای فارسی میبود این ترکیب میبایست شکل فارسی «چهارشنبهی سور» را به خود میگرفت و نه قالب تورکی «چهارشنبه سوری» را.
ج- فلسفهی مراسم چهارشنبه سوری در میان دو ملت تورک و فارس از اساس متفاوت است. در فرهنگ تورکی، چهارشنبه سوری تنها یکی از روزهای سیستم مفصل چهارشنبهها (سو، اود، یئل، توپراق) که مختص تورکایلی-آزربایجان اتنیک است میباشد. بسیاری از فرعیات و شاخ و برگهای فراوان مراسم چهارشنبه سوری، آنچنان که امروز در جامعهی فارس اجرا میشود، برگرفته از و سادهسازی همین سیستم چهارشنبهها و فورم تورکی مراسم چهارشنبه سوری در تورکایلی- آزربایجان اتنیک و مربوط به دورهی دولتهای تورک تورکمان قاراقویونلو، آغقویونلو، قیزیلباش (صفوی)، افشار-آوشار، و قاجار است.
نگرش پانایرانیستی- قومیتگرایانهی فارسی: ابراهیم پورداود، محقق پانایرانیست ایرانی سعی نموده چهارشنبه سوری را به عنوان مراسمی برگرفته از جشنی که ادعا میکند زرتشتیان داشتهاند و گویا نامش "همسپاثمهائدهیه" بوده است بنمایاند. اما واقعیت آن است که منشاء مراسم چهارشنبه سوری، آنگونه که امروز در میان فارسان رایج است، ربطی به زرتشتیگری، فارسیان، ایرانیت و آریائیگری ندارد؛ بلکه دارای منشاء عربی-سامی و عبری-موسوی-یهودی با مولفههای فرعی تورکی-موغولی است.
در کوههای هندوکش یعنی جایی که به اصطلاح پانایرانیستی «آریائیان اصیل» (اصطلاح در حال منسوخ شدن آریائی در معنی زبانشناسانه، یعنی گروههای متکلم به یکی از زبانها و لهجههای هندیک و ایرانیک) زندهگی میکنند، کسی چهارشنبه سوری را نمیشناسد. بر عکس، همهی این گروهها آن را مراسم و آئینی بیگانه تلقی میکنند. این سنت در میان ملت تاجیک در افغانستان و آسیای میانه که دارای زبانی نزدیک به زبان فارسی است، همچنین دیگر ملل و اقوام ایرانیکزبان مانند بلوچها و پشتونها نیز ناشناخته است. این واقعیت به این معناست که این آیین، هندیک و ایرانیک نیست. شناخته شدن و احیانا رواج این سنت در میان گروههای ایرانیکزبان در داخل ایران بیشتر نتیجهی سیاست فارسسازی اجباری مردمان ایران، و در خارج اثر تبلیغات فرهنگی دولت ایران است.
در رابطه با سابقهی برپاکردن آیینی به نام چهارشنبه سوری در متون قدیمی و منابع کهن فارسی نیز چیزی وجود ندارد. اصطلاح چهارشنبه سوری مربوط به قرون متاخر است. کلمهی سور هم رابطهای با رنگ و خوراک ندارد و همانگونه که نشان داده شد و بیهیچ شکی، دارای ریشهی تورکی-موغولی است.
نبود مفهوم هفته در میان ایرانیکزبانان باستان: اصطلاح چهارشنبه سوری نمیتوانسته پیش از اسلام وجود داشته باشد، زیرا واژهی «شنبه» ریشهای سامی دارد. در میان ایرانیکزبانها، چهارشنبهای نبود که برای آن سور و جشنی گرفته شود و یا به صفت سوریک متصف گردد. در زبان و فرهنگ گاهشماری اقوام ایرانیک قدیم از روزهای هفته خبری نبود. در هیچیک از متون کهن شناختهشدهی ایرانیک نامی از هفته و روزهای آن در دوران باستان برده نشده است. گاهشماری عصر ساسانی بدون هفتهشماری بود و در روزشماری آنها، روزهای هر ماه، صرفاً با یک نام خاص برای همان روز شناخته میشد.
روزشماری کنونی فارسی و تقسیم ماه به هفته و روزهای هفته که پس از ورود اعراب به قلمروی ایران کنونی باب شده، اقتباس از تقویمهای عربی که خود از تقویم عبری-موسوی اتخاذ شده بود است. مفهوم هفته ریشه در ادیان اقوام سامی دارد که باور داشتند خداوند جهان را در شش روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت و آفرینش پایان یافت. از همین رو روز هفتم را به زبان عبری شنبد، شنبذ یا شنبه به معنی فراغت و آسایش نامیدهاند. بخشبندی روزها به هفته از فرهنگ موسوی-یهودی به تمدن عرب و توسط اعراب به ایرانیکزبانان رسیده است. مفاهیم שבע عبری و سبعة عربی (هفت)؛ שׂ־ב־ע عبری - شَبِعَ عربی (اشباع شدن) و שָׁבַת - شباط عبری - شبّت عربی (دست از کار کشیدن و استراحت کردن، معنی ثانوی روز هفتم برای استراحت) همه از یک ریشهی واحداند و یا در مفهوم شنبه به وحدت رسیدهاند. به این معنی که خداوند امر خلقت را در هفت روز به پایان رساند و کامل و اشباع کرد، و پس از آن دست از کار کشید و به استراحت پرداخت. (به نظر میرسد همانگونه که عدد نه – ٩ در میان اقوام آلتائیک سمبول به کمال رسیدن و کامل شدن است، عدد ٧ –هفت هم در میان اقوام سامی –سمیتیک دارای همان مفهوم سمبولیک به کمال رسیدن و تکمیل شدن باشد).
ناهمخوانی سنت چهارشنبه سوری با باورهای زرتشتی: بسیاری از سنن در ارتباط با آتش و فلسفهی مراسم چهارشنبه سوری، کاملا بر خلاف اصول و باورهای دانستهی زرتشتی است. در دین زردشت، آتش مقدس است و از این رو یک زرتشتی هرگز به آتش دشنام نمیدهد، به آن صفات و خصوصیات منفی اسناد نمیدهد و من باب مثال نمیگوید زردی من از تو، سرخی تو از من؛ یعنی توانایی و سلامت تو از من، ناتوانی و بیماری من از تو. دوکتور معین اقدام جهیدن از روی آتش را از آداب و سنن زرتشتیان نمیداند، چرا که در دین و آیین زرتشتی آتش مقدس است و جهیدن از فراز آن وهن آتش شمرده میشود. پورداود محقق پانایرانیست نیز رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانههایی همچون سرخی تو از من، زردی من از تو و … را از افزودههای پسااسلامی و بیاحترامی به جایگاه ارجمند آتش در میان زرتشتیان دانسته است. این، کاملا بر عکس میتولوژی تورک است که آتش (اود) در آن نیروئی پایان دهنده به دردها و منبع سلامتیبخش شناخته میشود و آتشکده (اوجاق) دارای تقدس است.
لینک نوشته:
چهارشنبه سوری- اودگون سورو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_16.html
مراسم و آئینهای التقاطی و فراملی
چهارشنبه سوری، نوروز، هفتسین، سیزده بدر و یلدا
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_17.html
نوروز- اهرگهنه
قون، یئنیگون، یئنگیل
٢١ یئلینآی-مارس (اول فروردین)
مئهران باهارلی
نوروز به لحاظ نجومی آغاز فصل بهار در نیمکرهی شمالی و شروع پائیز در نیمکرهی جنوبی است. عید نوروز یادگار و محصول مشترک همهی اقوام منطقه، بویژه عیلامی-ایلامی، سومری، سامی-بابلی، ایرانیک، تورکیک، مصری، و ... است. عید نوروز به مفهومی که در ایران امروز معمول است ادامه و برآیند جشنهای «دوموزی» (سومری)، «آکیتوم» (آککادی)، «زاگموگ» (بابلی) و «یئنگی گون» (تورکی) است. جوغرافیای امروزی عید نوروز و آئینهای مشابه آن با نام نوروز و یا نامهای دیگر، سراسر خاورمیانه، آسیای کوچک، قفقاز جنوبی و شمالی، اوروپا (بالکان)، آسیای میانه (قزاقستان، قیرقیزستان، اوزبیکستان، تاتارستان، چین، تورکستان چین،...)، آفریقا (مصر، سودان، زنگبار، ...)، آسیا (هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال، تبت، ..) را شامل میشود. به همین سبب نیز در سال ۲۰۱۰ سازمان ملل متحد، عید نوروز را، نه به عنوان یک عید ملی، بلکه به عنوان «روز بینالمللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان» به رسمیت شناخت.
رد نظریهی ایرانیکمنشاء بودن نوروز: آئینهای نوروزی مراسمی فراملی و جهانیاند و منسوبیتی انحصاری به قوم فارس، دیگر اقوام ایرانیک، زرتشتیگری، ایرانیت، آریائیان، ... ندارند. همانطور که امروز نوروز مختص ملل ایرانیکزبان نیست، در دورهی باستان هم مختص اقوام ایرانیکزبان نبود. نوروز میراث معنوی مشترک بشریت است، نه فقط ایرانیان و یا ایرانیکزبانان.
برخلاف عوام فارس و همهفارسانگاران که عید نوروز را جشنی با منشاء خالص ایرانیک میدانند، خواص و دانشمندان فارس و از آن جمله اوسطورهشناس مشهور دوکتور مهرداد بهار در مقالهی «نوروز جشنی آریایی نیست» از کتاب «جستاری چند در فرهنگ ایران»، آنرا برگرفته از «جشن دوموزی» («داموزید» سومری، «تامموزی» آککادی، «تمموزی» عبری) دانسته که در سه هزار سال پیش از میلاد در منطقهی بینالنهرین توسط سومریان بوجود آمده بود. دوکتور مهرداد بهار در مدخل کتاب «تخت جمشید» خود و هم در مصاحبه با مجلهی آدینه (شماره بهار ١٣٧٢) در این باره چنین میگوید: «... جشن نوروز در اصل یک جشن آریایی نبوده، بلکه نخست در بین سومریان مرسوم بوده است... این آیین از بین النهرین به دیگر مناطق جهان و از جمله ایران رفته است».
در کتاب اوستا (دست کم در گاتها) سخنی از نوروز نمیرود. در دیگر متون کهن دینی و غیر دینی اقوام ایرانیکزبان نیز اشارهای به عید نوروز و آئینهای نوروزی نشده است. از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانیان هم اطلاعاتی در دست نیست. در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، اشارهای مستقیم به برگزاری نوروز نشده است. در حالی که بنا به تثبیت محمود روح الامینی «رسم نوروز، پیش از آیین زردتشت نیز در ایران برپا بوده است». این بدان معنی است که در آن ایام زرتشتیان، در صورت اطلاع از سنت و پدیدهی نوروز، آن را در آغاز امری خارجی و نامربوط به خود میدانستهاند و سپس به مرور زمان مانند بسیاری از مظاهر تمدنهای مجاور آن را اخذ و خودی کردهاند. همچنین باید ذکر کرد که اساساً آغاز سال ایرانیک قدیم، نه نوروز در اول بهار، بلکه در اول تابستان بود. ایرانیکزبانان باستان در فصلبندی سال به دو فصل تابستان هفتماهه و زمستان پنجماهه معتقد بودند و فصلی به نام بهار نمیشناختند که آغاز آن را جشن گیرند.
در سالهای اخیر ناسیونالیستهای افراطی کورد نیز بویژه در تورکیه به جریان همهخودانگاری پیوسته و ادعا میکنند نوروز و زرتشت و ... همه منشاء و ریشهی کوردی دارند. آنها در این راستا جشن نوروز را هم به عنوان سمبولی سیاسی و در جهت ملتسازی بکار میبرند. در حالیکه کوردان تورکیه که نوعا سنیاند، در سطح مردمی و علی القاعده تا سالهای اخیر عید نوروز را بر گزار نمیکردند.
جشن دوموزی-عید آکیتو، رابطهی سومری- بین النهرینی: عید نوروز آنگونه که امروز در میان ملل ساکن در ایران و از جمله فارسها (تاجیکهای غربی سابق) مرسوم است، ریشه در «جشن دوموزی» (سومری: داموزید، آککادی: تامموزی، عبری: تمموزی)، «عید آکیتو» بین النهرینی-سومری (سومری: ازهن آکیتوم، آکیتی شکینکو؛ بابلی: آکیتو، آکیتوم، رش شاتتیم) در عراق کنونی و سنن و گاهشماریهای بابلی-آکادی- آسوری- ایلامی در «اوّل نیسسانو» دارد. کهنترین نشانهای که از نوروز به جای مانده، متعلق است به نخستین خاندان سلطنتی «اور» سومری که در خاورمیانهی باستان و عراق فعلی زندگی میکردند. از این رو برخی از محققین، سومریان را کاشف نوروز عد کردهاند. در این قدیمیترین نوروز، بنا بر آیینی که ازدواج مقدس محسوب میشد، رابطهی زناشویی میان الههی آب و خدای باروری صورت میگرفت. در معابد شهر اور، شاه شهر نقش خدای باروری را بازی میکرد و نقش الههی آب را کاهنهی معبد شهر اور ایفاء مینمود. سومریان از روز اول بهار (نوروز) جشنهای مفصلی به مدت دوازده روز برپا و روز سیزدهم استراحت میکردند. در این روز زنخدای سومری به نام «نانشه» که الههی عدالت، مهربانی و راستی بود به حساب نیک و بد مردم رسیدهگی میکرد. عید «خاب-نیسان» آسوری و «ساهارانه» یهودیان شمال عراق، غرب ایران و جنوب تورکیه ادامهی مستقیم جشن آکیتوی در دو هزار سال اخیر است.
جشن زاگموگ، رابطهی بابلی: نوروز در میان اقوام سامی نیز از کهنترین زمانها شناخته شده بود. چنانچه برخی از روایتهای تاریخی آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهند. طبق این روایتها نوروز پدیدهای ادخال شده از عراق امروزی است و رواج آن در قلمروی ایران امروزی به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حملهی کوروش به بابل بازمیگردد. ابوالقاسم اسماعیلپور، در کتاب «اوسطوره، بیان نمادین» در این باره چنین میگوید: «آئینهای نوروزی ما شبیه مراسم مربوطه به ایزدان بابلی - یونانی، مصری است. نوروز بابلیان دوازده روز طول میکشید». در میان بابلیهای ساکن بین النهرین فستیوالی بوده است نظیر جشن نوروز موسوم به «جشن زاگموگ» که در سالهای حدود ٢٣٠ پیش از میلاد در فصل اعتدال ربیعی، در یازده روز از اول ماه نیسان به یاد و احترام «مردوک» (بت بزرگ بابلیان، خدای مسلط و قهرمان خدایان) در معبد «آزگیلا» واقع در شهر بابل برپا میشد. آرتورکریستن سن ایرانشناس دانمارکی نیز از جملهی کسانی است که نوروز ایرانیان را در اساس جشنی بابلی میداند: «زگموک و یا جشن آغاز سال به مدت ١٢ روز در آغاز بهار در معبد اساگیلای - آزگیلای مردوک در شهر بابل با شکوه تمام برگزار میشد. در این روز پادشاهان بابل در حضور مردوک و همهی خدایان تحت ریاست وی، دست تندیس مردوک را در دست گرفته و با وی تجدید عهد و پیمان میکردند. به تصور آنها، خدایان در روز زگموگ (نوروز) سرنوشت مردم و جهان و زندهگی شاه را برای یک سال آینده رقم میزنند. بدین مناسبت در روز اول سال آتش افروخته و شاهان بار عام با شکوهی را به بزرگان ملک خود میدادند».
رابطهی سامی-عربی: بسیاری از جوامع عرب دورهی جاهلیت جزیره العرب و مندائیان - صائبیان عراق و عربستان ایران - الاحواز نیز نوروز را جشن میگرفتند. آلوسی در کتاب «بلوغ الارب» خود، نوروز و مهرگان را دو عید مردم مدینه پیش از ظهور اسلام معرفی میکند. به واقع همهگانی شدن نوروز در قلمروی غیر سامی از جمله در ایران، مصادف با دورهی اسلامی و حاکمیت مامون خلیفهی امپراتوری عرب عباسی و نتیجهی آن است. در زمان دولت عرب عباسیان، خلفا برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردند.
دیگر فرهنگها و تمدنهای نوروزساز: نوروز و آئینهای همسان آن در دیگر فرهنگهای منطقه و از جمله در میان فنیقیهای حوزهی دریای مدیترانه، در میان یونانیان باستان، در آسیای صغیر، مصر باستان و آسیای میانه نیز گرامی داشته میشد. به عنوان نمونه مراسم جشن نوروز در کتاب مشهور «سینوهه پزشک مخصوص فرعون» در سفر سینوهه و خدمتکار وی «کاپتا» به کشورهای امروزی خاورمیانه نیز دیده میشود.
رابطهی موغولیک- تورکیک: در تشکل هویت عید نوروز، آنگونه که امروز در آسیای میانه و خاورمیانه و قفقاز شناخته میشود، تورکان نیز سهم تعین کنندهای داشتهاند. معادل نوروز در فرهنگ تورک بیشتر دو جشن بهارهی «اهرگهنه قون» و «یئنگیگون» (فورم باستانی: یانگی گون) است.
طبق متون تاریخی صدها سال قبل از میلاد در بین اقوام تورک باستانی هون، جشنهایی در ٢٢ مارس برابر با اول فروردین برپا میشد. در زیر یک سنگنوشتهی تورکی بنام «قییا داشی» پیدا شده در وادی یئنیسئی که به شکل بوزقورت (گرگ خاکستری) است، در بارهی عید بهار و یا نوروز چنین گفته میشود: «بیگهای هون، بیکیهای هون با ما در یانگیگون (روز نو)، این نخستین روز و نخستین شادی بهار که برای ما ارزش خاصی دارد، در سرزمینی بزرگ از چین و ماچین به سوی غرب، و آن سوتر از غرب تا هندوستان شریک شدند».
در میان تورکان مسیحی - پاگان چوواش در روسیهی مرکزی، جشنی به اسم آکاتوی (Акатуй)، برگذار میشود که نام و برخی از مولفهها و محتوی آن شباهت به جشن آکیتوی سومری دارد.[13] آکا معادل اکین (کِشْتْ) در زبان تورکی ما است. این جشن با نامهای «سوهاتوی» در چوواشیای شمالی، «سابانتوی» (Сабанту́й) تاتاری، «هابانتوی» (Һабантуй) باشقیری، و نامهای گوناگون دیگر در میان ملل تورکیک بالقار و نوقای در قفقاز شمالی و ملل اوقوریک ماری، موردوا، اودمورت، ... در ناحيهی وولگا هم رایج است.
رابطهی آزربایجانی-تورکایلی: در روایتهای زرتشتی متاخر در ذکر ورود جمشید به منطقهی آزربایجان در تورکایلی و سپس روز جلوس او بر تخت مرصع خود نیز، تشکل نوروز با آزربایجان ارتباط داده شده است. برهانالدین خلف تبریزی در این باره چنین میگوید: «جمشید ... سیر عالم میکرد. چون به آزربایجان رسید، فرمود تخت مرصعی را بر جای بلندی رو به جانب مشرق گذارند و خود تاج مرصعی بر سر نهاده بر آن تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد. مردمان از آن شادمان شدند و گفتند این (روز نو) است». روایت مشابه فردوسی در این باره چنین است:
«چو خورشید تابان میان هوا،
نشسته برو شاه فرمانروا؛
به جمشید بر گوهر افشاندند،
مر آن روز را (روز نو) خواندند».
همانگونه که مشاهده میشود در این روایات از «آفتاب و خورشید» سخن میرود که میتواند بر ریشهی تورکیک گونهی رایج نوروز در منطقه پرتوافکنی کند (مراجعه کنید به معنی یئنگیگون در زیر).
یئنگی گون و یئنگی ایل- نحو تورکی ترکیب نوروز: ترکیب نوروز (مانند ترکیب چهارشنبه سوری) به لحاظ نحوی تورکی است. در نحو فارسی، این ترکیب «روز نو» گفته میشود. بر این اساس، عدهای این احتمال را مطرح کردهاند که ترکیب فارسی «نوروز» و معادل پهلوی آن «نوگ روج» در اصل ترجمهی اصطلاح «یئنگیگون» تورکی به معنی آفتاب و خورشید نو است. بنا به این نظر از آنجائی که «گون» در زبان تورکی همزمان به دو معنی روز و خورشید-آفتاب میباشد، به هنگام اخذ این اصطلاح از سوی زبانهای ایرانیک، «یئنگی گون» تورکی به جای «خورشید نو» به صورت «روز نو»، و با حفظ نحو تورکی به صورت «نوگ روج، نو روز» ترجمه و یا به مرور زمان تبدیل شده است. به همین سیاق، فورم قدیمی «ناوا سرِدا» یعنی سال نو در میان ایرانیکزبانهای باستان و «نوسارد» و «نوسارجی» نزد ایرانیکزبانهای آسیای میانه در زمان سوغدیان و خوارزمشاهیان، نیز ترجمهی تحت الفظی ترکیب تورکی «یئنگی ایل» به معنی سال نو است. قابل توجه است که در بسیاری از لهجههای کنونی زبان تورکی در بخشهای جنوبی تورکایلی از جمله در مناطق تورکنشین استانهای همدان، مرکزی و کوردستان، هنوز به سال نو «یئنگیل» گفته میشود.
اهرگهنه قون اورال-آلتاییک و همگرائی و ادغام نوروز با آن: نوروز امروزه تقریباً در میان تمام ملل تورکیک از محمدی (مسلمان) و مسیحی و موسوی و شامان و بودیست و آنیمیست و تحت نامهای گوناگون عزیز نگاه داشته میشود. یکی از قدیمیترین نامهای نوروز در میان این گروههای تورکیک، «اهرگهنه قوْن» (آرێقێنا گۆن، اهرگهنه گۆن، اۆرگهنه گۆن، ...) است. به تورکی اهرگهنه به معنی معدن، و قوْن به معنی محل سکونت و یا کوهپایه؛ فورم «اهرگهنه» از ریشهی اهرمهک به معنی رسیدن و بالغ شدن؛ فورم «آرێقێنا» از ریشهی آرێ به معنی خالص و صاف، و در صورت خوانش به صورت «اۆرگهنه» به معنی مولد و تولید کننده، و گۆن به معنی روز و مردم است. در میتولوژی تورک، اهرگهنه قون موطن اولیهی تورکان جهان و عید نوروز هم روز خروج تورکان از اهرگهنه قون به راهنمائی بوزقورت و با ذوب کردن کوهی که آنها در غاری در آن محبوس بودهاند است. معادل اهرگهنه قون در اساطیر مجاری (از ملل اورالیک) «اؤرئک هون» به معنی وطن باستانی است. برخی محققین کلمهی اهرگهنه قون را به صورت مخفف «ارگهن گون» و به معنی روزی که بسیار میرسد یعنی آغاز سال نو که همواره تکرار میشود خوانده و معنی کردهاند. اما این دیدگاه در میان تورکیشناسان مقبولیت نیافته است.
اوغوز بایرامی و یا روایت اوغوزی عید نوروز: داستان پیدایش عید نوروز در افسانههای تورکان اوغوز به اوغوزخان، بنیادگذار امپراتوری هونهای آسیایی (هیونگ نو) در سال ۲۰۹ پیش از میلاد ارتباط داده میشود. در این روایات پسر اوغوزخان در یک زمستان خیلی طولانی و سرد پس از مصرف کردن همهی آزوقهی خود، روز سیام «چلهی بزرگ» (نگاه کنید به مراسم یلدا در همین نوشته)، به دنبال پیدا کردن آزوقه به جستجو میپردازد. در راه در حالی که بدنش از سوز سرما بیحس شده بود با بچه گرگی مواجه میشود. بچه گرگ محل یک دوراهی که در آنجا یک گلهی گوسفند، یک دستهی گندم، یک جهره و یک آسیاب دستی در انتظار پسر اوغوزخان میباشد را به وی نشان میدهد. سپس رهنمودها و پندهائی به او در بارهی پرورش گله، ریسیدن پشم گوسفندان با جهره، دوختن لباس از پوست گوسفندان، کاشتن دانههای گندم، آرد کردن آنها با آسیاب دستی و پختن نان میدهد. بدین طریق پسر اوغوزخان از آن زمستان سخت نجات پیدا کرده و از آن به بعد در رفاه و آسایش زندهگی میکند. به شکرانهی این امر، وی هر سال روز سیام چلهی بزرگ، روزی که به بچه گرگ برخورد کرده بود را تدارک عید میدید و پنج روز آخر زمستان را جشن میگرفت. از آن تاریخ روز اول بهار به نام «اوغوز بایرامی» نامیده شد.
تؤرهی نوروزی: در برخی از لهجههای تورکی در ایران امروز به مراسم نوروزی، «نووروز تؤرهسی» (تورهی نوروزی) گفته میشود. این ترکیب به زبان فارسی نیز داخل شده است. تورهی نوروزی به معنی مجموعهی مراسم نوروزی است. کلمهی «تؤره» در زبان تورکی به معنی مراسم، آئین، رسم، قاعده، قانون، طرز، روش و به مجاز نام شریعتی که چنگیزخان از خود وضع کرده بود است. مراسم عید نوروز در تاریخ فرهنگ و دولتمداری تورک، از عهد تورکان باستان هون، گؤک تورک، اویغور، قاراخانلی و همهی دیگر دول و امپراتوریهای تورک مسلمان از سلجوقیان، خوارزمشاهیان و غزنویان گرفته تا ایلخانان و تیموریان و قاراقویونلو و آغقویونلو و قیزیلباشیه (صفوی) و افشار و قاجار همواره وجود داشته است. تثبیت تقویمی نوروز در موقعیت کنونی آن، ناشی از تدابیر و زیجهای امپراتوران و شاهزادهگان تورک مانند جلال الدین ملکشاه سلجوقی، هولاکوخان، غازانخان، اولوغبیگ، ... (زیج ملکشاه و زیجهای مقتبس از آن زیج هولاکوخان، زیج غازانخان، ...) است.
رونق نوروز به صورتی که امروزه در ایران مرسوم است و تبدیل آن به جشنی فراملی، مدیون حمایتها و تلاشهای بیدریغ دولتهای تورک - اوغوز سلجوقی، و بویژه سه دولت تورک - تورکمان قیزیلباش (صفوی)، آوشار (افشار) و قاجار میباشد. حتی برخی از سنن نوروز، این سنت التقاطی و آمیزهای، مستقیماً ایجاد شده در دربارهای دولتهای تورک است. مانند سنت «هفتسین» که در فورم امروزی برای نخستین بار در پایتخت دولت تورکی قاجار ایجاد شده است.
جشن نوروز در قلمروی عثمانلی: آئین نوروزی در امپراتوری عثمانلی، هم در سطح مردمی بویژه در میان تورکمانان (بعدها تورکهای ایران و قفقاز و تورکهای مرکز، جنوب، شرق و یؤروک عثمانلی)، علویان تورک قیزیلباش (آناتولی، عراق - سوریه) و بکتاشیان (شبه جزیرهی بالکان - آلبانی)، و هم در سطح دولتی توسط آریستوکراسی عثمانلی، که خلیفهی جهان اسلام بود برگزار میشد. تودههای تورک در نوروز به آغوش طبیعت باز میگشتند. طوائف تورک قایی که موسس دولت عثمانلی بودند همهساله در نوروز بر مزار ارتوغرول موسس این دولت رفته ادای احترام میکردند. تهیهی معجونهایی به نام «نوروزیه» در میان مردم و مطبخ دربار عثمانلی مرسوم بود. سنت «نوروزیهنویسی» و تقدیم هدیهی نوروزی به سلطان از سوی صدراعظم، مانند دربار قیزیلباشیه (صفویان) در دربار عثمانلی نیز وجود داشت. در زمان امپراتوری عثمانلی تقویم اخذ مالیاتها به خصوص در مناطق شرقی آناتولی و یا تورکمانیای غربی سابق، اول فروردین ماه هر سال تعیین شده بود. در آناتولی مراسم نوروز از دورهی سلجوقیان تا سالهای پایانی امپراتوری عثمانلی به طور رسمی برگزار میشد. پس از مشروطیت دوم (١٩٢٠-١٩٠٨) گرامیداشت رسمی نوروز متوقف و در دورهی جمهوریت ممنوع شد. (یکی از آخرین مراسم رسمی نوروز در تورکیه، در ٢٢ مارس ١٩٢٢ به سالهای «جنگ استقلال» و آماده شدن برای «هجوم بزرگ» با حضور غازی مصطفی کمال پاشا – آتاتورک بعدی- در میدان تاشخان – حاکمیت ملیه آنکارا به طرزی باشکوه برگزار شد[14]). اما علی رغم این ممنوعیت، علویان تورک در تورکیه با جمعیتی که اکنون بالغ بر ٢٠ میلیون نفر است و نیز تورکان جعفری، تورکان شرق آناتولی، بکتاشیان بالکان و ... عید نوروز را همواره برگزار کرده و میکنند. این ممنوعیت، که کمابیش معادل ممنوعیت آئینها و سنن تورکی در ایران- مانند عید خیدیرنبی و ...- در همان برههی زمانی است، دو دهه پیش لغو گردید.
رپرتوار موسیقی تورک نوروزی: در دورهی حاکمیت دولتهای تورک، «موسیقی آئینی نوروزی» یکی از مولفههای اساسی تؤرهی تورکی نوروز در میان نخبهگان و توده بود. این موسیقی طیف گستردهای مانند تصنیف «مقامات نوروزی»، «نوروزیهخوانی» توسط آشیقها و باخشیهای تورک و رامشگران خیابانی، نمایشهای موزیکال مانند «تکهمچی» و «کوسا کوسا»،... را شامل میشود.
اولین مقام نوروزی در جهان اسلامی و تورکیک را موسیقیدان تورکایلیلی-آزربایجانی صفیالدین عبدالمومن اورموی (١٢٢٤-١٢٩٤) تصنیف کرد. موسیقیدان تورک و تورکایلیلی-آزربایجانی دیگر، عبدالقادر مراغی برای نامیدن مجموع گوشههائی که واژهی نوروز دارند اصطلاح «نوروزات» را ابداع نمود. وی برای اجرا در نوروز عرب، شعر تورکی زیر را سروده و آن را در «ضمایم مقاصد الالحان» آورده است.
بهنزییور جنّته یازِ نوبهار
خاصّه با رویِ خوشِ آن گۆلعذار
یار ایله ذوق و صفا قێل در چیمهن
چونکه بوْلۇپدۇر چیمهن چون رویِ
یار
چون شاهیم گیرسه چیمهنگه عیش اۆچۆن
گۆل آیاغینا ساچار، آقچا نثار
دوله ائیلهر بلبلِ دستانسرا
اهل قاخارلار سروِ بوستان و چنار
موسمِ عیش و طربدیر سلطانیم
جانی خوش کیم قێلدێ عشرت اختیار
بر لبِ جو و کنارِ بوستان
یار دوْداغێن سوْر، و تۇتقێل در
کنار
صوفییِ صافی کی بوْلمۇش توبهکار
آنین اۆچۆن ساقییا جامِ می آر
چونکه گؤردون شهنی عبدالقادر′ا
بخت یارین بوْلدو، سنسین بختیار
سنت تصنیف مقام نوروزی در دورهی دیگر دولتهای تورک بویژه عثمانلی و قیزیلباش (صفوی) ادامه داده شد. چنانچه به امر سلطان مراد دوم عثمانلی (١٤٢١-١٤٥١) چندین مقام نوروزی (نوروز بوسهلیک، نوروز عشاق، نوروز نوا، ...) تصنیف شد. همزمان در دورهی قیزیلباشیه (صفوی)، آثار فراوانی در زمینهی عید نوروز، اغلب با نام «نوروزیه» نوشته شد. یکی از بهترین نوروزیهها در ادبیات تورکی «بهاریه» اثر شاه اسماعیل ختایی موسس دولت قیزیلباشی (صفوی) میباشد که در اثر دهنامهی وی آمده است.
آیین رسمی «سلام نوروزی» که موسیقی جزئی از آداب برگزاری آن بود در دربار دولتهای تورک حاکم بر ایران تا تاسیس سلسلهی پهلوی اجرا میشد. در دورهی دولت تورک قاجار این آیین به «سلامِ مبارک» موسوم بود و شامل تشریفات خاص از جمله شلیک توپ از توپخانهی شاهی همراه با اجرای مارش نظامی مخصوص و مراسم سلام به همراه رسنبازی و اجرای دوهول و ... میشد. در دورهی دولت تورک قاجاری، نقش نقارهچیها و نقارهخانهها در اعلان مراسم نوروزی نیز بخشی از رپرتوار موسیقی تورک مرتبط با نوروز شمرده میشود.
لینک نوشته:
چهارشنبه سوری- اودگون سورو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_16.html
نوروز- اهرگهنه قون، یئنیگون، یئنگیل:
٢١ یئلینآی-مارس (اول فروردین)
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_21.html
مراسم و آئینهای التقاطی و فراملی
چهارشنبه سوری، نوروز، هفتسین، سیزده بدر و یلدا
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_17.html
هفتسین-هفتشین- هفتچین
و منشاء آن سینی سدر
موسوی
مئهران باهارلی
سنت و مراسم کنونی هفتسین در پایتخت دولت تورک قاجار متاثر از سنت «سینی سدر» در عید پِسَح - پساخ یهودیان - موسویان بومی در سدهی نوزده فورم گرفته، سپس به سبب تبلیغ و معرفی از سوی نهادهای رسمی و رسانههای جمعی فارسی و دولتی ایران بویژه در دورهی پهلوی، در میان فارسها و برخی دیگر از مردمان در ایران مرسوم و متداول شده است.
نبود سابقهی سنت هفتسین در میان ملل ایرانیکزبان: هفتسین را یک پدیدهی بازمانده از دوران پیش از اسلام و مرتبط با سنتها و باورهای ایرانیک و امشاسپندان و .. دانستن، ادعاهایی بیمدرک و غیر جدی است. سنت چیدن سفرهی «هفتسین» آن چنان که امروز در میان قوم فارس امروزی (و یا تاجیکهای غربی سابق) در ایران معمول است، و یا «هفتشین» در میان تاجیکهای شرقی- افغانستان و آسیای میانه، رسمی کهن نیست. اشارهای به وجود آن در میان اقوام مسلمان در دوران اسلامی تا قرن بیستم میلادی هم وجود ندارد. سیاحان و مورخان سدهی ١٩ در گزارشهای عینی خود از آیینهای نوروز در ایران، به ندرت از وجود چنین رسمی در میان قوم فارس (تاجیک آن دوره) یاد کردهاند.
کلمات سنجد، سوماق، سمنو، سنبل، سرکه، سماور، ساعت، سکه، سیخ و ... که جزء «سفرهی هفتسین» (تاجیکهای غربی و یا فارسها)، و یا شهد و شکر و شراب و شمع و شایه و ... که جز «سفرهی هفتشین» (تاجیکهای شرقی) شمرده میشوند، هیچکدام ریشهی فارسی - ایرانیک ندارند.
این رسم آنگونه که در ایران جا افتاده، هنوز بین ملت تاجیک در افغانستان و آسیای میانه که دارای زبانی نزدیک به زبان فارسی است رواج ندارد. در میان دیگر اقوام و ملل ایرانیکزبان غیر شیعی مانند بلوچها، پشتونها، کوردها و نیز زرتشتیان، سنت هفتسین شناخته شده نیست. آشنائی تدریجی این گروهها با سنت مذکور، اغلب در اثر سیاست فارسسازی داخلی و تبلیغات فرهنگی منطقهای دولت ایران در سده و دهههای اخیر است.
رابطهی عبری- یهودی- موسوی: هاینریش کارل بروگش (Brugsch, Heinrich Karl) مصرشناس آلمانی که در ١٨٦٠ در تهران پایتخت دولت تورک قاجار حاضر بوده و جشن نوروز را با برخی جزییات آن شرح داده، از یک «سینی» پرشده با «هفت» نوع میوهی «خوردنی»، یاد میکند. این نخستین اشارهی غیر مستقیم به پیدایش مولفههای سنت هفتسین، همچنین وجود سنت مشابهی به صورت چیدن سفرهی هفت میوه در برخی مناطق افغانستان حائز اهمیت است و میتواند بر منشاء سامی – عبری - یهودی سنت هفتسین پرتوافکنی کند.
وجود سنت هفتسین صرفاً در میان برخی از گروههای شیعی، و نبود آن در میان گروههای سنی نیز میتواند مویده و قرینهای بر ریشهی عبری - یهودی - موسوی،که مراسم و سنن آن مستقیما و یا از طریق کلیسای مسیحی در دورهی قیزیلباش (صفوی)، تاثیر تعیینکنندهای بر تشکل مراسم و سنن مذهب شیعی داشته است، باشد.
سینی سدر (سئدئر Seder) ویا کئارا (קערה) به زبان عبری: یک سنت مشابه قدیمی
عبری – موسوی - یهودی بنام «سینی سئدئر» (سدر)، سینیای مرکب از هفت نوع خوردنی
وجود دارد. کلمهی سدر به معنی چیدمان، نظم، آرایه و «سینی سدر» دقیقا به معنی
«سینی چین» است. سینی سدر دارای شش خوراک سمبولیک است که طبق ترتیب ذکر شده در
کتاب «هگادا» (شامل شرح مراسم این شب و وقایع خروج از مصر) بر روی یک سینی به طرزی
خاص چیده شدهاند و در عید پساخ (فطیر، مصاها) مصرف میشوند. نامهای شش خوراک
سمبولیک مذکور به انگلیسی عبارتاند ازMaror, Chazeret, Charoset, Karpas, Zeroa, Beitzah خوراک سمبولیک هفتم Matzah - Matzot در
حین خوردن در کنار سینی بر میز سئدئر قرار داده میشود[15].
سئدئر آغازگر عید پساخ در روز چهاردهم ماه نیسان در تقویم عبری است. هر کدام از
هفتگونه خوراکی ویژهی سنت سینی سئدئر در فرهنگ عبری – یهودی - موسوی، دارای معنیای
سمبولیک در رابطه با داستان اسارت و بردهگی و اخراج یهودیان از مصر و رمز و نشانه
و بیانکنندهی بینشها و برداشتهای معین این مردم از گذشته و آیندهشان است.
سنت سینی سدر، اولین بار در قرن اول میلادی، توسط موسویان برای مقابله با سنت مشابهی با نام «سمپوزیوم» که مسیحیان اولیهی رومی - یونانی بوجود آورده بودند ایجاد شده است. به عبارت دیگر سینی سدر، خود یک سنت مسیحی رومی - یونانی متحول شده توسط موسویان در قرن اول میلادی است[16].
سمبولیسم هفت: در بسیاری از نقاط جهان و از جمله در خاورمیانه، مانند چند عدد دیگر، عدد هفت هم از عهد بسیار کهن تقدیس شده است. در سنت سینی سدر عبری – یهودی - موسوی که منشاء سنت هفتسین امروزی است نیز، سمبولیزم عدد هفت قویاً وجود دارد. از جمله در چیدن هفت نوع خوراکی بر سینی - سفره، شمار ایام پساخ که هفت روز است (روز هشتم یوم طُوو نامیده میشود و تعطیل دینی است). همچنین خوانده شدن هفت براخا - بارخ (دعای سپاسگزاری) در آدینهی پساخ که در هفتهی اول ازدواج عروس و داماد خوانده میشود.....
رابطهی تورکی - قاجاری: سفرهی هفتسین (مانند سنتهای چهارشنبه سوری، سیزده بدر، ...) تا قرن اخیر در میان تودهی تورک بویژه طوائف تورک از جمله قشقائیان و شاهیسئوهنها (شاهسون) و ... دیده نمیشد. قدیمیترین اشارهی موجود به رسم چیدن هفتسین در زبان فارسی، ارجاعی غیرقابل اطمینان و منفرد بدان در یک دستنوشتهی فارسی مشکوک منسوب به دوران دولت تورکی قیزیلباشیه (قزلباش، صفوی) است.
اشارات منفرد به سنن مشابه هفتسین و یا مولفههای آن در منابع فارسی متاخر، همه مربوط به تورکان ساکن تهران و آزربایجانیان منسوب به دربار دولت تورک قاجاری است. هاینریش بروگش ادعا میکند در تهران، پایتخت دولت تورک قاجاری مردم با کاشتن گلهایی با نامهای آغاز شونده با حرف "س" در باغهایشان به پیشواز جشن نوروز میروند. قابل ذکر است که در آن هنگام (تا قتل امیر کبیر) اکثریت مطلق جمعیت تهران، پایتخت دولت تورکی قاجار، تورک بود و این شهر صبغهای کاملاً تورکی و تورکایلیلی داشت. وی همچنین اشاراتی به یک سینی پر شده با هفت نوع میوه دارد، اما نه به هفتسین.
سنت هفتسین در ارتباط با سنت بسیار دیرین سینی سئدئر یهودی – موسوی - عبری، احتمالا ملهم از سنن جامعهی یهودی - موسوی در تهران پایتخت دولت تورک قاجار، و یا مراودهی نزدیک طبقهی آریستوکرات تورک و دربار قاجاری وقت، بویژه ناصرالدین شاه با آن جامعه است. رابطهی همدلانهی ناصرالدین با جامعهی یهودی - موسوی امری معلوم است. ناصرالدین شاه نخستین پادشاه در جهان تورکیک و اسلام است که لزوم تاسیس دولتی برای یهودیان - موسویان در فلسطین را مطرح کرده است[17]. وی همچنین شخصی نودوست بود و علاقه به ایجاد غذاهای جدید و بدیع داشت. چلوکباب یکی از نوآوریهای این شاه تورک در عرصهی خوراکی و آشپزی است. هفتسین هم میتواند یکی دیگر باشد. حتی میتوان این سنت را «هفت سین قاجاری» نامید.
رابطهی تورکی - عثمانلی: در همان سالها شادیه دختر سلطان عثمانلی عبدالحمید ثانی به تقلید از هفتسین قاجاری، سینی مشابهی را با چیدن هفت قلم که با حرف س آغاز میشدند (سوسام - کنجد، سوت - شیر، ساریمساق - سیر، سیمیت - نان شیرین حلقوی، سو - آب، سالئپ - ثعلب، سافران - زعفران) ایجاد و به سنت مطبخ دربار عثمانلی تبدیل کرد. این امر ناشی از انتقال معنائی سین از چین (چیدن) به حرف سین (حرف س در الفبا) به مرور زمان در نتیجهی ریشهشناسی مردمی و نادرست «سین»، وجود تبادلات فرهنگی متقابل جاندار در میان خاندانهای سلطنتی و اعیان و اشراف دو دولت تورک وقت، قاجار و عثمانلی و مقبولیت پدیدهی هفتسین در میان آنها بود.
ریشهشناسی کلمهی سین: ارتباط دادن کلمهی سین در ترکیب هفتسین، با نام حرف س در الفباء عربی (سین) که در آغاز نام اجزای خوراکیهای هفتسین وجود دارد، یک ریشهشناسی مردمی است. همچنین است ربط دادن آن به هفت آیهی سلام قرآن. چنانچه طالبوف هم در کتاب احمد خود به آن اشاره کرده، اما برای آن با یک ریشهشناسی مردمی اسلامی، هفت سین را ماخوذ از هفت آیهی سلام قرآن بر ظرف چینی (محرف سینی) دانسته است: «صبح زود بیدار شد. رفقای محترم جمع شدند. نشستیم سر تحویل. دعای یا «مقلب القلوب» را بنای خواندن گذاشتیم و تکرار مینمودیم. هفت سین موجود بود. هفت سین هفت آیهی سلام است که با زعفران و گلاب به ظرف چینی نوشته، عوض شیرینی به زوار خودشان لطفاً میخورانند که تا سال دیگر از آفت وارده محفوظ باشند. در هر صورت مجلس تحویل را هر قدر باشکوه و مجلل بچینند روا است» (کتاب احمد طالبوف، ص ٣١، چاپ ١٨٩٤).
در ریشهشناسی علمی کلمهی سین دو نظر علمی - محتملا هر دو صائب
- وجود دارد:
الف-محرف چین: کلمهی «سین» و «شین» در اصطلاحات هفتسین (تاجیکهای غربی و یا فارسها) و هفتشین (تاجیکهای شرقی)، محرف کلمهی فارسی «چین» است: چین -< صین -< سین در میان فارسها - تاجیکهای غربی؛ چین -< شین در میان تاجیکهای شرقی.
اما خود چین در فورم اولیهی ترکیب هفتچین، ترجمهی لفظی و مستقیم سدر - سئدئر عبری است. یادآوری میشود که کلمهی سئدئر در نام عبری سنت سینی سئدئر یهودی به معنی چیدن، نظم و آرایه میباشد. تبدیل بعدی حرف چ نخست به حرف ص و سپس حروف ش و س از تاثیرات زبان عربی و به احتمال کمتر تورکی (نمونههای چام - شام، سونقور - شونقار، سارقوت - چارقد، سای - چای، ساریق - چاریق، سریش - چیریش، ...) است. در زبانهای ایرانیک هم تبدیل حرف چ به حرف س قاعدهای معلوم است. مانند تبدیل «چو»ی فارسی به «سی» در زبانهای شوشتری و لوری؛ «چورد» ارمنی به «سرد» در فارسی ...
ب- مخفف سینی: کلمهی «سین» در ترکیب هفتسین، مخفف کلمهی «سینی» است. فورم اولیهی کلمهی «سینی» در زبان فارسی، «چینی» و در عربی «صينيّ» یعنی (خوان و بوشقاب و طَبَق و ...) معمول و منسوب به و محصول «سرزمین چین» بوده است. فورم مخفف «چین» کلمهی چینی به مرور زمان توسط تاجیکها که به طور عمده اصل و تبار عربی دارند نخست به «صین»، سپس از سوی تاجیکهای شرقی به «شین» (هفتشین) و از سوی تاجیکهای غربی (فارسها) به «سین» (هفتسین) متطور شده است. در نهایت بخش سین در ترکیب هفتسین با ریشهشناسی عامیانه به علت تشابه صوری به نام حرف س در الفباء عربی یعنی سین ربط داده شده است. در زبان فارسی، با ریشهشناسی عامیانهی مشابهی، مصدر تورکی «سینچی» کردن به معنی به دقت بررسی کردن، تبدیل به «سین جیم» کردن شده است.
ریشهشناسی نادرست تورکی: کلمهی سین بر اساس اصطلاح ابداعی تورکی «یئددی سین» و با کومک از پسوند مرکب ادعائی -سین به معنی «هفتاش را» غیر قابل تائید با منابع و اسناد و متون تاریخی و دادههای فولکلوریک و اصول و قواعد و دستور زبان تورکی بوده، یک ریشهسازی غیر علمی و نادرست است:
-سنتی به نام یئددی سین نه در
میان تورکها و نه دیگران هرگز وجود نداشته است.
-پسوند مرکب مذکور در اصطلاح
پیشنهادی یئددیسین -سین نبوده، بلکه -سینی، -سینگی است.
-این پسوند به کلمهی اول متصل
نوشته میشود، نه منفصل آز آن.
-در زبان تورکی پسوند ترکیبی
-سینی به معنی «....اش را» بوده و پسوندی اسمساز نیست.
-ترکیب پسوندی -سینی تورکی یک اسم
نیست و نمیتواند به عنوان اسم بکار برد.
-مشابه همچو کاربردی در طول تاریخ
چندین هزارسالهی زبان تورکی دیده نشده است
-....
-....
سیزده بدر- گهزی
گونو، و منشاء بین النهرینی-سامی-رومی آن
دوم ماه قیرآچان- آوریل
(١٣ فروردین)
مئهران باهارلی
شیوع و تشکل سنت سیزده بدر به شکل امروزی آن، در پایتختهای دولتهای تورک - تورکمان حاکم بر ایران، بویژه در تهران قاجاری بوده است. سمبولسیم اغلب در شکل نحوست و شوم بودن عدد سیزده در فرهنگ نمادهای گوناگون شماری از اقوام و مدنیتهای باستانی و قدیم غیر ایرانیک بین النهرینی - سومری؛ سامی - عبرانی - بابلی (از کشور عراق فعلی)؛ و رومی - یونانی - مسیحی وجود داشته است.
نبود سابقهی سیزده بدر در میان ملل ایرانیکزبان: مراسم روز سیزده بدر و نحوست عدد سیزده و ... ارتباطی با فارسیگری، زرتشتیگری و ایرانیت ندارد. در میان سنن فارسها (تاجیکهای غربی سابق)، سیزدهبهدر نسبت به دیگر اعیاد این قوم دارای موقعیت بسیار مبهمتری است. در کتابهای تاریخی و ادبی گذشتهی فارسی - دری از قبیل التفهیم، تاریخ بیهقی و آثار الباقیه که آیینهای نوروزی را با جزئیات شرح دادهاند، نشانی مستقیم در مورد سیزده بدر نیست. شاعران فارسیگوی - دریگوی آن زمان هم در اشعار خود اشارهای به آن نکردهاند. این سنت در میان ملت تاجیک که دارای زبانی نزدیک به فارسی است و دیگر اقوام و ملل ایرانیکزبان مانند بلوچها و پشتونها نیز کاملاً ناشناخته است.
رابطهی مصری: حدود چهار هزار سال پیش در مصر باستان جشن تولد خدای شمس و خورشید، مصادف با شب یلدا برگزار میشد. مصریان باستان در این هنگام از سال به مدت دوازده روز، به نشانهی دوازده ماه سال خورشیدی، به جشن و پایکوبی میپرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی میداشتند. روز سیزدهم، پایان جشن و پایکوبی بود. مصریان باستان همچنین عقیده داشتند که برای انسان در این دنیا دوازده مقام و نائلیت معنوی وجود دارد، مقام و یا نائلیت سیزدهم پس از مرگ است.
رابطهی سومری: سیزده (عدد بعد از شش ضربدر دو)، مانند هفته (مرکب از شش روز و روز آخر استراحت) مانند بیست و چهار ساعت یک روز (شش ضربدر چهار)، شصت دقیقهی یک ساعت (شش ضربدر ده)، دوازده ماه سال (شش ضربدر دو)، سی صد و شصت و شش روز سال و .... همه در ارتباط با گاهشماری سومری بر مبنای عدد شش و مضارب آن است. طبق تاریخنگاری سومری، در دورهی دومین سلالهی اور، پادشاه سومری «لوقال آنه موندو» سرزمین وسیعی از سواحل دریای مدیترانه تا کوههای زاگروس شامل سرزمین عیلام را فتح کرد. تحت حاکمیت وی مردمان همهی این سرزمینها در صلح و آرامش میزیستند. اما وی با ائتلافی از سیزده والی و حاکم شورشی و مخالف که همه نامهای سامی دارند مواجه شد. این یکی از نخستین اشارهها در تاریخ به بار منفی عدد سیزده است.
سومریان همچنین در روز اول بهار (معادل نوروز) جشنهای مفصلی به مدت دوازده روز برگزار میکردند. جشن سیزدهروزهی بهار در اول سال در میان سومریان «ازهن آکیتوم»، «آکیتی شکینکو» و برگرفته از آنها در میان بابلیها عید «آکیتو، آکیتوم، رش شاتتیم» نام داشت.
رابطهی بین النهرینی – بابلی: در علم نجوم بین النهرینی - بابلی و اساطیر نجومی آنها دوازده، از جمله در سال دوازده ماهه و دورهی دوازده هزار سالهی عمر جهان، دارای معنی بنیادین و اهمیت ویژهای است. بنا به تثبیت دوکتور مهرداد بهار (نوروز، زمان مقدس) «جشنهای دوازدهروزهی آغاز سال نیز با این سال دوازدهماهه و دورهی دوازده هزار سالهی عمر جهان مربوط است. دوازده روز آغاز سال نماد و مظهر همهی سال بود. انسان آنچه را در این دوازده روز پیش میآمد، سرنوشت سال خود میانگاشت و گمان میکرد اگر روزهای نوروزی به اندوه بگذرد، همهی سال به اندوه خواهد گذشت».
رابطهی عبری - یهودی – موسوی: عدد سیزده اهمیت فوق العادهای در دین موسوی و تاریخ یهود دارد.
-طبق تورات، سفر خروج باب ١١ و ١٢؛ روز سیزدهی
فروردین ویا سیزدهم سال نوی مصری، روز برخورد سهمگین یک ستارهی دنبالهدار با زمین
و فلاکتها و خرابیها و تلفات انسانی سنگین متعاقب آن است.
-در میثاق ابراهیم با خدا کلمهی میثاق سیزده
بار تکرار شده است. خدا در این میثاق به ابراهیم وعده میدهد که فرزند وی اسماعیل
را برکت داده او را بسیار کثیر گرداند و ۱۲ رئیس از وی پدید
آیند.
- بنا به تفسیر مایمونید (موسی ابن میمون)، عدد
سیزده تعداد اصول ایمان و دین موسوی است.
-طبق تفسیر خاخامها بر تورات، شمارهی صفات
رحمانی خدا سیزده است.
-معبد مقدس در اورشلیم دارای سیزده شوفار
(مخزن به شکل شیپور)، سیزده میز و سیزده سجدهگاه بود.
-در عهد مسیح، سرزمین اسرائیل به جای دوازده
بخش قبیلهای اولیه به سیزده بخش قبیلهای تقسیم خواهد شد.
-در دین موسوی، عدد سیزده سنّی است که با قدم
گذاردن در آن یک پسر بالغ و عضو کامل جامعهی موسوی (بار میتزواه - بَرمیصوا) میگردد.
ریشهی نوجوان شمردن کودکان سیزده سال و به بعد در فرهنگ اوروپائی و غرب، ظاهراً
از همین جاست.
-از اول تا سیزدهم ماه نیسان در تفیلای (نماز) صبح، بخشهایی از تورات که مراسم گشایش «میشکان» را بیان میکنند، خوانده میشود. تا پیش از فرا رسیدن شب چهاردهم نیسان، لازم است که همهی نقاط خانه را از وجود مواد حامص (ورآمده و خمیرمایه) پاک کرد. زیرا استفاده یا نگاهداری مواد حامص در ایام پسح به هر مقدار ناچیز هم که باشد، گناه به شمار میآید...
محتملاً نحسی عدد سیزده از طریق موسویت به پدیدهای جهانشمول تبدیل؛ و مراسم سیزده بهدر در ایران هم، مانند هفت سین و چهارشنبه سوری و ... از سنن موسوی و مشخصا جشن یهودی پوریم نشات گرفته است. براساس تقویم یهود، واقعهی پوریم در ۱۳ اَدار سال ۳۴۰۵ عبری (معادل با ۲۵ فوریه سال ۳۵۵ قبل از میلاد) اتفاق افتاده است. «هامان وزیر خشایارشاه به دلیل عدم اطاعت قوم یهود از وی، پادشاه را مجاب به قتل آنان میکند و بر اساس قرعه، روز ١٣ آدار را برای این کار تعیین میکند. ملکهی یهودی وی استر (اشتار) به قوم یهود میگوید که باید به درگاه خدا توبه و استغفار کنند و مراسم تعنیت به جای آورند. بر اثر اجرای مراسم تعنیت، خدا از گناهان قوم یهود میگذرد و این بلا را از آنان دور میسازد. سپس استر نزد پادشاه میرود و او را از بیگناهی و مظلومیت قوم یهود مطلع میکند و در نتیجه طرح هامان خنثی شده و قوم یهود نجات مییابد. بدین مناسبت یهودیان عدد ١٣ را نحس میشمارند و در روزهای ١٤ و ١٥ آدار (مارس) عید "پوریم" را جشن میگیرند» (کلمهی پوریم به عبری به معنای قرعه است).
رابطهی یونانی: بنا به روایتهای تاریخی یونانی، فیلیپ پدر اسکندر مقدونی به سبب نگذاشتن مجمسهی سیزدهم در معبدی که دارای مجسمهی دوازده خدای دیگر بود و گذاشتن مجسمهی خود به جای آن، کشته شده است، ....
رابطهی مسیحی: در تاریخنگاری مسیحیت،
خیانت یهودای اسخریوطی، سیزدهمین فردی که به جرگهی مسیح و یازده حواری دیگرش
درآمده و به همراه آنان بر سر سفرهی آخرین غذای عیسی و یا شام آخر حاضر بود، موجب
مصلوب شدن حضرت عیسی گردید. بنا به این روایت، یهودا که قصد داشت عیسی را به
مخالفانش تسلیم کند، با قرار قبلی هنگامی که وارد محفل مسیح شد، او را بوسید تا دشمنان
او از این راه وی را شناسایی کنند. بدین ترتیب مسیح دستگیر، محاکمه و روز جمعه
فردای ۱۳ نیسان مصلوب شد. عیسویان از این رو عدد سیزده را - یهودا نفر سیزدهم بود
که بر سر میز نشست - شوم و بدشگون میدانند.
-در تاریخ جنگهای صلیبی، قسطنطنیه پایتخت امپراتوری بیزانس برای اولین بار در تاریخ ۱۳ آوریل ۱۲۰۴ توسط نیروهای صلیبی اشغال شده است.
رابطهی عربی: بنا به تثبیت مصرشناس آلمانی هینریش کارل بروگش در کتاب خود بنام سفرنامه به ایران، اعراب روز سیزده بدر و نحوست آن را میشناختند و میشناسند و به آن «شمّ النسیم» و یا «شمّ الهوا» میگویند. در این روز، همهی مردم برای فرار از نحوست سیزده، به اطراف روستاها و شهرها میرفتند و تا غروب به خانههای خود باز نمیگشتند. رنگ کردن و تزئین تخم مرغها از طرف اعراب از دیگر سنن این روز و یادآور سنت مشابه در عید پاک مسیحیان است.
رابطهی اسلامی: طبق روایات اسلامی امام علی در روز سیزده ماه رجب متولد شده است. در مذهب شیعهی دوازدهامامی، سیزده مجموع تعداد پیغامبر و دوازده امام است. احتمالاً این امر در رواج سیزده بدر در میان شیعیان موثر بوده است.
رابطهی تورکی-قاجاری: سنت سیزده بدر به شکل امروزین آن در تهران پایتخت دولت تورک قاجاری فورم گرفته و شایع شده است. نخستین اشارات مستقیم به این سنت در آثار عبدالله مستوفی (شرح زندگانی من: تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریه) و ادوارد پولاک (سفرنامه: ایران و ایرانیان) مربوط به دورهی قاجار و تهران پایتخت این دولت تورک است. لازم به یادآوری است که در نیمهی اول حاکمیت قاجاریه، تهران شهری با اکثریت مطلق جمعیت تورک با صبغهای تورکی بود.
رابطهی چینی- تورکیک: فرهنگ تورک از منظر رایج ساختن مفهوم دوازده در گاهشماری نیز، من غیر مستقیم در سنت سیزده بدر دخیل است. کاربرد مفهوم دوازده در میان ملل مختلف جهان بویژه در آسیا جایگاه مهمی در گاهشماریها داشت. یکی از قدیمیترین تقویمهای دنیا، تقویم تورکی دوازده حیوانی است. این گاهشماری متاثر از گاهشماری چینی، در میان دانشمندان اسلامی به نامهای «تاریخ تورک»، «تاریخ تورکستان»، «تاریخ ختن»، «تاریخ اویغور» و یا «تاریخ تورکان» مشهور است. تقویم تورکی دوازده حیوانی که توسط همهی دولتهای تورک حاکم بر ایران در اسناد و مناسبات رسمی بکار برده میشد، با تاسیس رژیم پهلوی و در راستای سیاست تورکیزدائی، ممنوع و برچیده شد.
اعیاد دینی-مذهبی اسلامی:
عید
فطر (رمضان)- اوروجلوق بایرامی: عیدی اسلامی-عربی است.
عید
قربان- آداق بایرامی:عیدی اسلامی-عربی است.
عید
خضر نبی-خیدیرنبی (قوردلار) بایرامی: عیدی اسلامی-التقاطی، در اولین پنج شنبه (اورتاگون) بعد از ٣٠ اوجاق
(٣٠ ژانویه).
عید
خضر الیاس-خیدیرائللئز بایرامی: عیدی اسلامی- التقاطی، ٦ کؤچآی (٦ مه، ١٦ اردیبهشت).
برخی از کلمات مربوط به آئینها و اعیاد مردمی خلق تورک و تورکایلی
آئین:
تؤرهTöre
آداب:
گؤرهنهکGörenek
سنت:
گلهنهکGelenek
رسوم:
گلهنهکGelenek
مراسم:
تؤرهنTören
جشن:
شؤلهنSölen ، تویToy ، دویونDüyün ، سورSür ، قوتلاما Qutlama
جشن
عروسی: دویون تویوDüyün Toyu
ضیافت:Şölen
مهمانی:
قوناقلیقQonaqlıq
عید:
بایرامBayram
شادمانی:
شنلیکŞenlik
تفریح:
ائیلهنجهÉylence
جمعه:
یئیگون Yéygün
سال نو: یئنگیلYéngil ، یئنیایلYéni il
چله:
قیرخجا Qırxca
چلهی
بزرگ: بؤیوک قیرخجا Böyük Qırxca
چلهی
کوچک: کیچیک قیرخجا Kiçik Qırxca
چلهی
کوچک (نیمهی نخست ویا ٢٠ روز اول): بالا قیرخجا Bala
Qırxca
چلهی
کوچک (نیمهی دوم و یا ٢٠ روز دوم): بوز قیرخجا Boz Qırxca
لینک بخشهای نوشته:
مراسم و آئینهای التقاطی و فراملی
چهارشنبه سوری، نوروز، هفتسین، سیزده بدر و یلدا
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_17.html
شب یلدا، چیلله گئجهسی
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/03/blog-post_20.html
چهارشنبه سوری- اودگون سورو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_16.html
نوروز- اهرگهنه قون، یئنیگون، یئنگیل:
٢١ یئلینآی-مارس (اول فروردین)
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_21.html
هفتسین-هفتشین- هفتچین و منشاء
آن سینی سدر موسوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/03/blog-post_18.html
سیزده بدر، گزی گونو
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/04/blog-post_7.html
برخی از منابع
آی
قین. ق. چرشنبه سوری. نشریه اولوس، شماره ١٣، ١٩٩٧، کلن، آلمان
ابن
خلف تبریزی، محمدحسین. برهان قاطع
اسماعیلپور،
ابوالقاسم. اسطوره، بیان نمادین. انتشارات سروش، چاپ اول، ١٣٧٧، تهران
انجوی
شیرازی، ابوالقاسم. جشن و آداب زمستان. انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۴
اورمولو،
اومود. ملل ترک و یئنی گون بایرامی، باهار بایرامی و یا عید نوروز
http://urmiye-turkoloji.blogspot.com/2011/03/blog-post_17.html
بروگش،
هاینریش کارل. در سرزمین آفتاب
بروگش،
هاینریش کارل. در محضر سلطان صاحب قران
بلوک
باشی، علی. نوروز جشن نوزائی آفرینش.١٣٨٠
بهار،
دکتر مهرداد. تخت جمشید، بخش مدخل
بهار،
دکتر مهرداد. جستاری چند در فرهنگ ایران. مقاله "نوروز جشنی آریایی نیست".
انتشارات فکر روز، چاپ سوم، تهران، ١٣٧٦
بهار،
دکتر مهرداد. مصاحبه با مجله آدینه. شماره بهار ١٣٧٢
بهار،
دکتر مهرداد. نوروز، زمان مقدس. ماهنامه چیستا، فروردین ١٣٦٢
پارسی،
تورج. از یلدای ایرانی تا Jul سوئدی
تقیزاده،
سید حسن. بیست مقاله
جاحظ.
المحاسن و الاضداد
ختائی،
شاه اسماعیل. دهنامه
راشدی،
حسن. نوروز جشن فرا ایرانی
رجبی،
دکتر پرویز. جشنهای ایرانی
رضایی،
عبدالعظیم. اصل و نسب و دینهای ایرانیان باستان. چاپ ششم. تهران: دُر، ۱۳۸۱
رضی،
هاشم. آیین مهر. انتشارات بهجت ۱۳۷۱
رضی،
هاشم. گاهشماری و جشنهای ایران باستان
روحالامینی،
محمود. آئینها و جشنهای کهن در ایران امروز، نگرش و پژوهشی مردم شناختی. موسسه
انتشارات آگاه، چاپ اول، تهران، ١٣٧٦
سفیدگر
شهانقی، حمید. جشن شب یلدا در ایران. دفتر پژوهشهای رادیو
شعبانی،
رضا. آداب و رسوم نوروز. مرکز مظالعات فرهنگی بینالمللی، انتشارات بینالمللی
الهدی، چاپ اول، تهران
شهرنازدار،
محسن. نوروز در موسیقی کلاسیک ایران
صادقی
بروجنی، خسرو. نوروز؛ زایشی دوباره
صدرالاشرافی،
ضیاء. نوروز و تاریخچه آن. هفتهنامه شهروند، شماره ١٢٢١
صرافی، علیرضا. بایراملار بایرامی.
ائل بیلیمی، سایی ٣
صفری،
حسن. تورکلهرده یئنی ایل- یاز بایرامی
عاف،
آرئن. عید چلله یا ناردوغان بر همهی شما مبارک باد
فیضالهی
وحید، دکتر حسین. عید نوروز ایران یا عید دوموز ترکان
کاشغری،
محمود. دیوان لغات الترک
کریمر،
ساموئل. الواح سومری. ترجمه داود رسائی. انتشارات ابن سینا با همکاری موسسه
انتشارات فرانکلین، تهران، ١٣٤٠
گری،
ب. آئینهای بهاری در میان اقوام مختلف دنیا. تریبون شماره ٣، بهار-یاز ١٩٩٨
گورگنلی،
آقمیرات. به پیشواز جشن ملی ارگنه قون (باهار بایرامی-نوروز).١-نقش آتش مقدس ٢- پیدایش
حماسه ارگنه قون
محمدی،
حسین. جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی تربیت معلم، ۱۳۸۰.
مراغی،
عبدالقادر. شرح ادوار. به اهتمام دکتر تقی بینش. مرکز نشر دانشگاهی،١٣٧٠
مراغی،
عبدالقادر. مقاصدالالحان. به اهتمام دکتر تقی بینش. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ١٣٥٦
مفرد،
جواد. اساس بابلی و بومی نوروز و مهرگان و سده ایرانیان
منظوری،
ناصر. معمای سفره هفتسین
هئیت،
دکتر جواد. نوروز بایرامی ایراندا. وارلیق ژورنالی، سایی ٤-٩٥، تهران قیش ١٣٧٣
ویکیپدیا: مواد یلدا، سیزده بدر، چهارشنبه سوری، نوروز، هفتسین، کریسمس، ...
-Eski Türklerde Takvim ve Nevruz bayramı, Cevat
Heyet, Türk dünyasında Nevruz üçüncü uluslararası bilgi şöleni bildirelri,
Atatürk kültür merkezi başkanlığı yayınları -2000- Ankara
-Novruz mərâsimi kompleksinin târixi mifoloji
anlamı, Məhərrem Qasımlı, Azərbaycan şifâhi xalq ədəbiyyâtına dâir tədqiqlər,
VIII cild. Səda neşriyyâtı, 1999 Bakı
- Ali Yaseen Ahmad and A. Kirk Grayson,
Sennacherib in the Akitu House, Iraq, Vol. 61, (1999), pp. 187-189; Simo
Parpola, Neo-Assyrian Treaties from the Royal Archives of Nineveh, Journal of
Cuneiform Studies, Vol. 39, No. 2 (Autumn, 1987), pp. 161-189
-Tikva Frymer-Kensky, The Tribulations of Marduk
the So-Called "Marduk Ordeal Text", Journal of the American Oriental
Society, Vol. 103, No. 1, Studies in Literature from the Ancient Near East, by
Members of the American Oriental Society, Dedicated to Samuel Noah Kramer (Jan.
- Mar., 1983), pp. 131-141
-S. M. Sherwin-White, Ritual for a Seleucid King
at Babylon? The Journal of Hellenic Studies, Vol. 103, (1983), pp. 156-159
-William Ricketts Cooper. "An Archaic
Dictionary: biographical, historical and mythological: from the Egyptian,
Assyrian, and Etruscan monuments". Published by S. Bagster and Sons, 1876
-Julye Bidmead (2004). The Akitu Festival:
Religious Continuity and Royal Legitimation in Mesopotamia. Piscataway, NJ:
Gorgias Press. ISBN 1-59333-158-4
-Svend A. Pallis (1926). The Babylonian Akitu
Festival, Copenhagen
-A. Sachs (1969). "Akkadian rituals",
in: J. B. Pritchard, ANET, 3rd. ed., Princeton, pp. 331-4
-Karel van der Toorn (1990). 'Het Babylonische
Nieuwjaarsfeest' in Phoenix. Bulletin van het Vooraziatisch-Egyptisch
genootschap Ex Oriente Lux 36/1, 10-29
-Heinrich Zimmern (1906), Zum babylonischen
Neujahrhfest, BVSGW, vol. 58, pp. 126–56; vol. 70 (1918), pt. 3, 52 pp
-Uygur Türklerinde Nevruz. Alimcan Ziyaî, Veli
Savaş Yelok
-Türk Kültüründe Nevruz, Ayşe Başçetinçelik
-Hz. Ali'nin Doğum Günü ve Sultan Nevruz
[1] لیست کاملتر دولتهای
تورک و موغول و آلتاییک حاکم بر کل و یا قسمتهایی از سرزمین فعلی ایران در دورهی
یک هزارسالهی تاریخ تورک – موغول آن چنین است: بستام (ویستهام)، بنی ساج، سالاریان (سلّاریان،
آل مسافر، کنگریان)، سیمجوریان، سبکری (سُبْکَری، از تورکان خلجی)، قاراتگینی،
غزنویان (سوبک تکینی)، خوارزمشاهیان (انوش تکینی)، سلجوقیان کبیر، سلجوقیان
خراسان، سلجوقیان کرمان (آل قاورت)، سلجوقیان اصفهان، سلجوقیان لورستان (بورسوقیان،
برسقیان)، سلجوقیان همدان – تورکایلی، سلجوقیان عراق و آزربایجان- تورکایلی،
شوملا (شمله) افشار - عربستان (خوزستان)، قوتلوق خانیان کرمان (قاراخیتای، قتلقخانیان،
لیائوی غربی متأخر)، آق سونقوریان (احمد یلیان)، اتابکان آزربایجان (ایلدنیزیان)،
آل پیشگین (بیشکینیان)، اتابکان فارس (سالغوریان، سلغوریان، سلغُریان)، اتابکان یزد،
ایلخانیان (هلاکوئیان)، جلایریان (ایلکا نویان)، چوپانیان (آل سولدوز)، آرغون شاهیان،
آل مظفر، اینجوییان، تیموریان (کورهکهن، گورکانیان)، تیموریان خراسان (دوغاتیموریان)،
تیموریان اصفهان، شیروانشاهان (میرانشاهان)، قاراقویونلوها (بارانلوها)، آغ قویونلوها
(بایندریه)، قیزیلباشیه (صفویه)، عثمانلی، افشاریان، خانات آزربایجان (افشار -
اورمیه، کنگرلو - ماکو، بیگلربیگی تبریز، بدیر اوغلو - اردبیل، دونبولی - خوی،
شاقاقی - سراب، گرگر، نمین، خیاو، قاراداغ، مراغه، …)، قاجاریان، دولت تورک بیرلیک
- جمشیدخان سوباتایلی افشار اورومی در سال پایانی جنگ جهانی اول.
[2] عدهای از آزربایجانگرایان مدعی ریشهی تورکی برای کلمهی چیلله
شده و آن را همان چيلله که در بعضی لهجهها به معنی چند رشته نخ از مجموعهی نخهایی
که تارهای پارچهی نخی یا ابریشمی را تشکیل میدهد، زه کمان، و محل زه برای گذاشتن
تير در موقع انداختن تير است، ماخوذ از چیلله (çille) تورکی به معنی ابریشم و پیله دانستهاند. اما نظر غالب آن است که
این کلمه ریشهی ایرانیک دارد و معادل چهله و مخفف چِهِلَک در فارسی است. چِهِلَک ← چِهِلَه ← چهلله← چلله. این نظر مبتنی
است بر وجود این کلمه در میان اغلب زبانهای ایرانیک منطقه، و در میان اوغوزهای
غربی مخصوصا لهجههای تورکمانی ما (چیلله) و تورکیه (چیله)، و نیز اوزبیکی در
افغانستان که شدیدا تحت تاثیر فارسی و دری و تاجیکی و دیگر زبانهای ایرانیک بودهاند،
و نبود آن در دیگر زبانهای تورکیک به دور از ساحهی زبانهای ایرانیک؛ همچنین چهل
روز بودن مراسم چیللهی بزرگ، کاربرد کلمهی چیلله در گاهشماریها به معنی برههی
زمانی چهل روز، چهلمین روز بعد از رویدادی (تولد و مرگ) و یا اربعین (چلهی زمستان
– چهل سردترین روزهای زمستان، چلهی تابستان – چهل گرمترین روزهای تابستان، چلهی
خلوت درویشان – گوشهنشینی و عبادت درویشها به مدت چهل روز، چله بعد از زایمان –
چهل روز ایام نفاس، ...)، .... اگرچه
در زبان موغولی مصدری به شکل «چیله» وجود دارد که به معنی بیمار شدن، خسته و بیزار
و ناتوان گشتن و ... ظاهرا ماخوذ از مصدر تورکی «چهرلهمهک» ← چیرلهمهک ← چیللهمهک ← چیلهمهک تورکی است.
در لهجههای تورکی نیز یکی از معانی چیلله «سنگینی، درد، معجزه، بیماری» است.
KM çile- “rahatsızlanmak, hastalanmak; yorulmuş, usanmış,
bıkkın, yorgun ve tükenmiş olmak; uyuşmak, uyuşmuş olmak” ET (DLT) çär
“bedenin (hastalık derecesinde) ağırlaşması” ET (DLT) çärlän-
“hastalanmak, (vücut) ağırlaşmak; (göz) kanlanmak, sulanmak” OT (CC) çärli
“zayıf, cılız” OT (ĠH) çärlän- “ağrımak, (göz) çipillenmek” KM çile-
< *çille- < *çirle- ← Tü. çärlä-. bkz. KM çer
ORÇUN
ÜNAL. Klasik Moğolca Söz Varlığında Türkçe Kökenli Kelimeler Ve Türkçe-Moğolca
Ses Denklikleri / The Turkic Loanwords In The Vocabulary Of Written Mongol And
The Turkic-Mongolic Sound Correspondences. Marmara Üniversitesi / Türkiyat
Araştırmaları Enstitüsü / Türk Dili ve Edebiyatı Ana Bilim Dalı / Türk Dili
Bilim Dalı
[3] کتته چلله قارانغو كيچهدن ياروغليككه چيقيش برچهينگيزگه قوتليغ
بولسين !
[4] Nardoqan, Nardugan, Nardoğan, Narduqan
[5] Muazzez İlmiye Çığ (Turkish archaeologist and
Assyriologist who specializes in the study of Sumerian civilization): It was
Hunnish warriors who originally brought custom of Christmas tree into Europe.
[6] بهنزهر قوندارما (جعل مشابه): روند جایگزین کردن کلمات فارسی و
عربی مشابه به جای کلمات اصلی تورکی
[7] Jie Zhitui
[8] Hanshi or Hansik Cold Food Festival
[9] Aıshan
zulıpıyamu. ÇİN ŞİNCAN UYGUR ÖZERK BÖLGESİNDEKİ DOĞAL
VE KÜLTÜREL ZENGİNLİKLERİN TURİZM AÇISINDAN İNCELENMESİ. Yüksek lisans tezi.
Sakarya üniversitesi, sosyal bilimler enstitüsü.
[10] ریشهشناسی نام «تورکه جاراو – تورکه چارا» طب مردمی تورک
[11] Nasir Alizade
[12]
Purim Traditions From The Lands Of Galuyot
http://mochajuden.com/wp-content/uploads/2014/03/PURIM-TRADITIONS-OF-THE-LANDS-OF-THE-GALUYOT.pdf
[14] İstiklal Savaşı sırasında, Büyük Taarruz’a hazırlık yapıldığı günlerde 22 Mart 1922, Ankara’da Taşhan (Hâkimiyet-i Milliyye) Meydanı’nda Atatürk’ün katılımı ve öğrencilerin geçit töreni ile yapılan en görkemli Nevruz Kutlaması.
[15] Passover Seder plate
[16] They are first mentioned in the Mishnah and
Tosefta (Pesahim Chapter 10) which scholars date to either shortly before or
shortly after the Destruction of the second temple in 70 C.E. ….. Many of the
Seder rituals and literary forms found in Mishnah and Tosefta Pesahim and in
the Haggadah were borrowed from the Hellenistic banquet or symposium.
[17] توصیهی ناصرالدین شاه قاجار در سال ١٨٧٣ به رهبران موسوی برای خرید
یک سرزمین برای خود و تاسیس کشور-دولت یهود بر آن
No comments:
Post a Comment