Friday, February 4, 2022

توصیه‌ی ناصرالدین شاه ‌قاجار در سال ١٨٧٣ به ‌رهبران موسوی برای خرید یک سرزمین برای خود و تاسیس کشور-دولت یهود بر آن

توصیه‌ی ناصرالدین شاه ‌قاجار در سال ١٨٧٣ به ‌رهبران موسوی برای خرید یک سرزمین برای خود و تاسیس کشور-دولت یهود بر آن 

مئهران باهارلی


خاقان تورک ناصرالدین شاه ‌قاجار، ١٥٠ سال پیش در سال ١٨٧٣ اولین سفر خود به ‌اوروپا را انجام داد. (اولین سفر خارجی ناصرالدین شاه به قلم‌روی عثمانلی – عراق عرب بود). هدف ناصرالدین شاه ‌از این سفر، که‌ در ضمن اولین سفر یک سلطان تورک حاکم بر ایران امروزی به‌ اوروپا بود، مشاهده‌ی پیش‌رفت‌ها و نائلیت‌های دول اوروپایی در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی و تکنولوژیک و دولت‌مداری و نظامی و هنری و فرهنگی، .... از نزدیک توسط او و رجال و مقامات دولتی قاجاری هم‌راهش، به ‌غایه‌ی تطبیق آن‌ها در کشور قاجاری بود. همان گونه ‌هم شد. پس از بازگشت ناصرالدین شاه، روند رفورم‌ها و مودرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون قاجاری در عرصه‌های گوناگون که ‌از قبل در جریان بود[1] شتاب گرفت.

یکی از این عرصه‌ها، حقوق و وضعیت نابسامان گروه‌ها و جماعات مذهبی و دینی غیر اسلامی رایج در کشور بود. ناصرالدین شاه ‌در این سفر با رهبران جماعت‌ها و گروه‌های مذهبی و دینی و قومی متعددی، از جمله آن‌هایی که ‌پیروان و امتدادهایی در قلم‌روی قاجاری داشتند، مانند یهودیان - موسویان، زرتشتیان - پارسیان هند، ارامنه، نصارا و ... ملاقات‌هایی داشت[2].

در این میان، یک ملاقات که ‌او با روتشیلد از رهبران یهودی - موسوی بریتانیایی انجام داد به ‌لحاظ تاریخ منطقه‌ و جهان دارای اهمیت بسیار است. زیرا در این ملاقات ناصرالدین شاه‌ توصیه - پیشنهاد کرد که‌ رهبران ثروت‌مند یهودی - موسوی به ‌خریدن یک سرزمین خاص برای جماعت - قوم خود اقدام کنند، و با گردهم آوردن و اسکان دادن تمام یهودیان - موسویان سراسر جهان در آن جا یک حکومت - کشور (دولت - ملت) برای یهودیان تاسیس و بدین ترتیب آسایش و حضور جماعت - قوم یهودی - موسوی را تامین کرده و آن‌ها را از وضعیت پراکنده‌گی و پریشانی‌ای که فعلا گرفتار آن هستند نجات دهند. هر چند ناصرالدین شاه‌ می‌نویسد توصیه – پیش‌نهاد او با واکنش فوری روتشیلد مواجه ‌نشد، اما هشتاد سال بعد از آن یک دولت و کشور یهودی همان گونه ‌که ‌هدف ناصرالدین شاه ‌بود (با راه‌کارهایی متفاوت و پیچیده‌تر) تاسیس شد.

ناصرالدین شاه‌ قاجار ماجرای این دیدار تاریخی را در خاطرات روزنامه‌ی سفرش به‌ اختصار نقل کرده ‌است. در زیر نخست بخش مربوط به ‌این ملاقات را از خاطرات او، هم‌راه‌ با ترجمه‌های تورکی و انگلیسی[3] آن آورده ‌و سپس توضیحاتی چند در باره‌ی آن داده‌ام. قابل ذکر است که ‌به ‌علت عدم دست‌رسی به‌ نسخه‌ی خطی اثر ناصرالدین شاه، فعلا این روایت را از نشر کتاب توسط عبدالله‌ مستوفی[4] نقل کرده‌ام. با قید این احتیاط که‌ (بعضی از) نشرهای این خاطرات در ایران، دارای اشکالات و نقایص جدی، مانند حذف کلمات و جملات و پاراگراف‌ها و یا تغییر دادن آن‌ها از طرف مصححان و ناشرین .... است. به‌ همین دلیل، بعد از دست‌رسی به‌ نسخه‌ی اصلی خطی، این نوشته ‌در صورت لزوم، تصحیح و تکمیل خواهد شد.

ناصرالدین شاه ‌قاجار: بهتر است یهودیان - موسویان سرزمینی بخرند، تمام جماعت - قوم خود را از سراسر جهان گرد آورده در آن جا دولتی برای خود تاسیس کنند.











«چون قدری خسته‌ بودیم تماشای آن‌ها را به ‌روز دیگر گذاشته، آمدیم منزل، .... مسیو کرِمییو [Crémieux] که‌ یکی از وکلای ملت فرانسه ‌و یهودی‌ست و همیشه ‌بر ضد ناپولیون سیّم بوده، و ناطق غریبی است به ‌حضور آمد. مردی است پیر و بسیار کوتاه، حالا هم در مجلس پارلمنت فرانسه ‌حرف می‌زند و باز بر ضد رؤساست.

روتشیلد - روتسچیلد [Rothschild] معروف یهودی هم که‌ بسیار با دولت است، به ‌حضور آمد. صحبت شد. حمایت یهودی‌ها را زیاد می‌کرد. و از یهودی‌های ایران حرف می‌زد و استدعای آسایش آن‌ها را می‌نمود. به‌ او گفتم: شنیده‌ام شما برادرها هزار کرور پول دارید. من بهتر می‌دانم که ‌پنجاه ‌کرور به‌ یک دولت بزرگی یا کوچکی داده، مملکتی را خریده ‌و یهودی‌های تمام دنیا را در آنجا جمع کنید و خودتان رئیس آن‌ها بشوید. و همه‌ را آسوده ‌راه‌ ببرید که ‌این طور متفرق و پریشان نباشید.

بسیار خندید[ی]م و هیچ جوابی نداد. و به ‌او حالی کردم که ‌من از جمیع ملل خارجه ‌که‌ در ایران هستند حمایت می‌کنم».

Türkçe Çeviri:

TÜRK HAAN NÂSİREDDİN ŞAH KACAR - QACAR’IN 1873’TE MUSEVİ ÖNDERLERE TAVSİYESİ:

PARAYLA HER HANGİ BİR DEVLETTEN TOPRAK ALIP, BÜTÜN DÜNYA YAHUDİLERİNİ ORAYA TAPLAYARAK KENDİ DEVLETİNİZİ KURUN!

Fıransa ulussaylavlarından [milletvekillerinden] biri ve Yahudi olan, her zaman III. Napolyon'a muhalifte bulunan şaşırtıcı aygucu [hatip] Mösyö [Isaac-Jacob Adolphe] Crémieux katımıza [huzûrumuza] geldi. Yaşlı ve çok kısa boylu bir adamdır, hâlen Fıransa keneşi [parlamenti] oturumlarında konuşuyor ve yine de Hükümete muhalefet ediyor.

Son kerte [derece] zengin olan ünlü Yahudi [Baron Lionel Nathan de] Rothschild de katımıza [huzûrumuza] geldi. Onunla konuştuk. Yahudileri büyük ölçüde savunuyordu. İran Yahudilerinden bahsediyor ve onların erinç [huzur] ve dinçliyini ötünüyordu [rica ediyordu].

Ona dedim: "Siz kardeşlerin aşırı miktarda paranız olduğunu duydum. Bence yapılacak en iyi şey, o paranın yarısını küçük veya büyük bir devlete ödeyip bir ülke - toprak satın alın, bütün dünyadaki barça [tüm] Yahudileri oraya toplayın, kendiniz de onların başkanı olup hepsini sıkıntısız, barış içinde yönetin ki artık böyle dağılmış ve çileli durumda olmayasınız."

Çok güldük ve hiç bir yanıt vermedi. Onun İran'daki tüm yabancı dîni cemaatları koruduğumu anlamasını sağladım.

تورک‌جه‌ چئویری:

تورک خاقان، ناصرالدین شاه ‌قاجار- پاریس ١٨٧٣

فیرانسا اولوس سایلاولاری‌ندان (ملت وکیل‌له‌ری‌نده‌ن) بیری و یهودی اولان، هر زمان اوچونجو ناپولیون‌ا مخالفت‌ده ‌بولونان شاشیردیجی آیقوجو (خطیب) «مؤسیؤ [اسحاق یعقوب آدولف] کرئمییوْ» قاتیمیزا (حضوروموزا) گه‌لدی. یاش‌لی و چوخ قیسا بوی‌لو بیر آدام‌دیر، هه‌له‌ ده‌ فیرانسا که‌نه‌شی (پارلامئنتی) اوتوروم‌لاری‌ندا قونوشور و یینه ‌ده‌ حکومت‌ه‌ مخالفت ائدیر.

سون که‌رته (درجه) ‌زه‌نگین اولان اون‌لو یهودی «[بارون لییونئل دؤ] روتشیلد - روتسچیلد» ده ‌قاتیمیزا (حضوروموزا) گه‌لدی. اونونلا قونوشدوق. یهودی‌له‌ری بؤیوک اؤلچوده ‌ساوونوردو. ایران یهود‌ی‌له‌ری‌نده‌ن بحث ائدیر و اون‌لارین اه‌رینج (حضور) و دینچ‌لییی‌نی اؤتونوردو (خواهش ائدیردی).

اونا دئدیم: سیز قارداش‌لارین آشیری مقداردا پارانیز اولدوغونو ائشیتدیم. مه‌ن‌جه‌ یاپیلاجاق اه‌ن اییی ایش، او پارانین یاری‌سی‌نی کیچیک و یا بؤیوک بیر دولته ‌اؤده‌ییپ، بیر اؤلکه - توپراق ساتین آلین. بوتون دونیاداکی بارچا (توم) یهودی‌له‌ری اورایا توپ‌لایین، که‌ندینیز ده‌ اون‌لارین باشقانی اولوپ هه‌پ‌سی‌نی سیخینتی‌سیز، باریش ایچی‌نده ‌یؤنه‌تین کی آرتیق بؤیله‌ داغیلمیش و چیله‌لی دوروم‌دا اولمایاسینیز.

چوخ گولدوک و هیچ بیر یانیت وئرمه‌دی. اونون ایران‌داکی توم یابانجی دینی جماعت‌له‌ری قورودوغومو آنلاماسی‌نی ساغ‌لادیم.

چند توضیح

١-ناصرالدین‌ شاه ‌قاجار در طول سلطنت خود سه‌ ‌سفر به ‌کشورهای اوروپایی کرد. سفر موضوع این مقاله ‌نخستین سفر او بود که ‌وی آن را در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳، هنگامی که ‌٤٣ سال داشت و در بیست و پنجمین سال سلطنتش آغاز کرد. ناصرالدین شاه ‌تاریخ دقیق دیدار خود با روتشیلد را قید نکرده ‌است. اما از بررسی روزنانه‌ی‌ وی معلوم می‌شود ‌ملاقات در یکی از ١٠-١٢ روز بین ٨ جولای تا ١٩ جولای ١٨٧٣ در عمارت پاله‌ دؤ بوربون (Palais De Bourbon)- ساختمان مجلس شورای قدیمی - محلی که‌ دولت فرانسه‌ برای اقامت او در پاریس اختصاص داده‌ بود انجام گرفته ‌است. (اقامت او در کشور فرانسه‌ جمعا سه ‌هفته ‌به ‌طول کشید).

٢-ناصرالدین شاه ‌نام دو شخصیت سرشناس یهودی - موسوی را که ‌در پاریس به ‌حضور او آمده ‌با وی ملاقات کردند ذکر کرده ‌است. نخست اسحاق یعقوب آدولف کرِمییو (Isaac-Jacob Adolphe Crémieux) سیاست‌مدار و حقوق‌دان یهودی فرانسوی، که ‌در دوره‌ی جهموریت دوم (١٨٤٨) و حکومت دفاع ملی (١٨٧٠-١٨٧١) وزیر عدلیه‌ی فرانسه‌ بود. کرِمییو که‌ بین سال‌های ١٨٦٣-١٨٨٠ریاست آلیانس بین المللی یهود (Alliance Israélite Universelle) را بر عهده‌ داشت مدافع سرسخت حقوق یهودیان - موسویان بود. نفر دوم بارون لییونِل ناتان دؤ روتشیلد - روتسچیلد (Baron Lionel Nathan de Rothschild) بانک‌دار، سیاست‌مدار و فیلانتروپیست یهودی بریتانیایی از خاندان بانکی مشهور روتشیلد و از سران اتحادیه‌ی آنگلویهودی (Anglo-Jewish Association) بود. او اولین یهودی است که‌ عضو مجلس عوام پادشاهی بریتانیا شده ‌است.

٣-ناصرالدین شاه‌ در حین این سفر با شخصیت‌های موثر یهودی - موسوی دیگری هم دیدار داشته‌ که ‌در کتاب خود نام آن‌ها را نیاورده ‌است. از جمله‌ سیر موسِس مونته‌فییوره ‌(Sir Moses Montefiore) و سیر آلبرت عبدالله داوود ‌ساسون (Sir Albert Abdullah David Sassoon). سیر موسِس مونته‌فییوره ‌یک بانک‌دار و آکتیویست و فیلانتروپیست یهودی انگلستانی ایتالیایی‌الاصل، رئیس نظمیه‌ی لندن، صدر هیئت متولی نماینده‌گان یهودی بریتانیا و بسیار فعال در زمینه‌ی بهبود وضعیت اقتصادی و مالی و تجارتی و صنعتی و تحصیلی و بهداشتی یهودیان خارج مخصوصا لوانت (کشورهای شرق دریای مدیترانه ‌شامل فلسطین، لوبنان، سوریه‌ و اوردون) بود و در لغو قوانین اسلامی ضد یهودی مانند جزیه ‌تأثیر بسیار زیادی داشت. سیر آلبرت عبدالله‌ داوود ساسون یک تاجر و فیلانتروپیست یهودی بریتانیایی هندی اصلا عراقی بود.

٤-در منابع اوروپایی ادعا می‌شود ناصرالدین شاه ‌در دیدار با کرمییو رئیس آلیانس بین المللی یهود، گفته‌است که «من فراموش نمی‌کنم که ‌این یک یهودی، حاج ابراهیم بود که ‌کومک کرد قاجارها سلطنت را به دست آورند»[5]. حاکمیت زندیه ‌که ‌مورد حمایت اوروپای صلیبی بود، با شکست خوردن لطف‌علی خان زند از آغا محمد خان قاجار به ‌پایان رسید. در شکست خوردن لطف‌علی خان زند و صعود آقا محمد خان قاجار بر تخت سلطنت، حاجی ابراهیم خان کلانتر شیرازی - اعتمادالدوله (بنا به ادعایی ‌از نسل موسویان شیرازی به ‌زور شیعی شده)‌ نقش مهمی داشت. وی بعدها اولین صدراعظم دولت قاجار شد.

دلائل پیشنهاد تاریخی ناصرالدین شاه‌ برای تاسیس کشور - دولت یهود

١- در آن دوره ‌در اثر فعالیت بی انقطاع و موثر رهبران یهودی - موسوی بسیاری از رهبران و دولت‌های اوروپایی (در بریتانیا، فرانسه، چکوسلوواکیا، ایتالیا، نروژ، ...) و آمریکایی، حتی چینی و آفریقای جنوبی و ... کم کم قائل به‌ ضرورت تاسیس دولتی برای یهودیان - موسویان، و بنا به ‌نظر قسمتی از آن‌ها در سرزمین مقدس - ارض موعود شده‌ بودند[6]. ناصرالدین شاه‌ هم که ‌بر مسائل مطرح سیاسی و ژئواستراتژیک زمان خود واقف بود بی شک از این افکار و نظرات و پیشنهادات در عرصه‌ی حل معضل یهود خبردار بود.

٢-ناصرالدین شاه ‌یک شخصیت فیلسوف مشرب، دارای اِشراف بر مسائل تاریخی و ژئوپولوتیک روز و سیاست‌مداری واقع‌گرا بود. برآیند این خصلت‌ها باعث می‌شد که ‌او با مشاهده‌ی وضعیت اسف‌بار یهودیان - موسویان که ‌به ویژه ‌در اوروپا و روسیه ‌و به‌ درجه‌ی کم‌تری در جوامع اسلامی و مخصوصا شیعی امامی مدام در معرض تحقیرات و تبعیضات و نفرت و قتل عام‌ها با انگیزه‌های نژادپرستانه ‌و دینی و ... قرار می‌گرفتند، به‌ترین، عاقلانه‌ترین و واقع‌گرایاترین گزینه ‌را برای سامان دادن به ‌سرنوشت آن‌ها در یک راه‌ حل - تجارت بُرد-بُرد با رضایت طرفین می‌دید: فروش داوطلبانه‌ی زمین از طرف دولت‌هایی که ‌به‌ پول احتیاج و در عین حال زمین قابل فروش داشتند، و صاحب مملکت و وطن شدن یهودیان – موسویان و نجاتشان از آواره‌گی و تحقیرات و کشتارها و پوگروم‌های بی انقطاع چند هزار ساله.

٣-ناصرالدین شاه ‌تعصبات بنیادگرایانه‌ی مذهبی نداشت. به ‌همین سبب در انتخاب راه‌ حل‌ها و چاره‌ها و آلترناتیوها برای معضل یهودی‌ستیزی، بر خلاف دیگر حاکمان و روسای دولت‌های وقت، چندان اسیر کلیشه‌ها و سنن و دارای محدودیت نبود و قابلیت مانور بسیاری داشت. هم‌چنین این پیش‌نهاد بی سابقه و غیر اورتودوکس بلکه ‌تابوشکن او، مطابق با سیمای رفورمیست و مودرنیست و آزاداندیش و نوآور و تولرانت وی بود، حتی آن‌ها را پررنگ‌تر می‌کرد و در نتیجه‌ به ‌لحاظ تبلیغاتی و محبوبیت و وجهه‌ی‌ بین المللی برای او مفید بود.

٤-ناصرالدین شاه ‌با نشان دادن تولرانس در رفتار با یهودیان و موسویان و .... به ‌افکار عمومی جهان نشان می‌داد که‌ او مشکلی با جماعات مذهبی مختلف ندارد و سخت‌گیری او بر علیه‌ بابیان - ازلی‌ها به ‌سبب اختلافات عقیدتی - فرقه‌ای - مذهبی نیست، بلکه‌ ناشی از تروریسم و خراب‌کار و برانداز بودن بابیان– ازلی است.

٥-جالب توجه است ناصرالدین شاه در حالی که به یهودیان – موسویان توصیه می‌کرد که سرزمینی خریده و بر آن دولت خود را تاسیس کنند، با طرح مشابهی که پارسیان متمول هند به نماینده‌گی اردشیر جی ریپورتور با حمایت ازلیان و ماسون‌ها .... برای خرید خوزستان و اسکان پارسیان هندوستان در آن جا (در رساله‌ی خرید خوزستان و یا عمران عربستان) عرضه کردند مخالفت نموده است.

٥- سلاطین و حکام تورک –موغول حتی در صورت دین‌دار بودن، هیچ‌گاه‌ دین‌چی و دین‌مدار یعنی بنیادگرا به‌ معنی اعتقاد به ‌اداره‌ی دولت بر اساس شریعت نبودند و بسیاری از آن‌ها به‌ معنی امروزی به راحتی می‌توانند سکولار و لائیک شمرده ‌شوند. چرا که‌ معتقد به ‌لزوم عدم دخالت متولیان دین و صنف روحانیون در امور دولتی بودند، چه‌ برسد به‌ آن که ‌حاکمیت بر دولت را حق و در انحصار ایشان بدانند. به ‌سبب همین سکولاریسم، سلاطین و حکام تورک –موغول، بر خلاف بنیادگرایان مسیحی و شیعی امامی، دارای هیچ گونه ‌پیش‌داوری منفی بر علیه‌ یهودیان و موسویان نبودند و نمی‌توانستند تبعیضات سیستماتیک و نهادینه ‌بر علیه ‌آن‌ها را برای مدت طولانی نادیده‌ بگیرند.

٦-البته ‌در قلم‌روی دولت‌های تورک – موغول هم تبعیضات و تحقیرات و ظلم و قتل عام‌ها و تغییر دین دادن‌های اجباری و مالیات‌های نژادپرستانه ‌و ادبیات نفرت .... بر علیه ‌اقلیت‌های مذهبی و دینی و از جمله‌ یهودیان - موسویان وجود داشت. اما تبعیض‌ها بر علیه ‌یهودیان - موسویان در ایران در مناطق گوناگون یک‌سان نبود و غالبا در مناطقی دیده ‌می‌شد که‌ حاکمیت و کونترول دولت‌های تورک - موغول در آن مناطق کم و ضعیف، و بر عکس نفوذ و حاکمیت روحانیون شیعی امامی در آن مناطق زیاد بود. (روحانی اعظم شیعی در دوره‌ی  فتح‌علی شاه ‌یهودیان را «کثیف‌ترین نژاد بشر» می‌دانست و پزشک او یهودیان را «پست‌ترین در نظر خداوند» می‌خواند[7]. امروز نیز بسیاری از دین‌داران شیعه‌ی امامی، یهودیان را نجس می‌دانند). علی الاصول می‌توان گفت در ایران عمده‌ی آزار و اذیت‌های مردمی و کشت و کشتارها و نفرت نژادی و دینی بر علیه‌ یهودیان - موسویان با سائقه‌های نژادی و دینی در میان تاجیک‌ها - فارس‌ها، فارسستان، دیگر مناطق فارس‌نشین و شیعیان امامی (مشهد، شیراز، اصفهان، بارفروش، یزد، بوشهر، کرمانشاه، همدان، سنندج، ....) دیده‌ می‌شد، بسیار بیشتر از آنچه‌ در میان تورک‌ها، تورک‌ایلی، دیگر مناطق تورک‌نشین و علویان و سنی‌های تورک به دور از شیعی‌گری و فارسیت مشاهده‌ می‌گردید.

٧-به ‌لحاظ حاکمیت سیاسی، هر قدر که ‌دولت‌های تورک موغول از سیستم‌های اعتقادی خود (تنگریسم، شامانیسم، بودیسم، اسلام تورکی، اسلام هترودوکس، ...) دور شده ‌و به ‌شیعه‌ی امامی و اسلام اورتودوکس نزدیک شده‌اند، به‌ همان اندازه ‌رفتارهای یهودی‌ستیزانه‌شان افزایش پیدا کرده‌ است. به‌ عنوان نمونه ‌بعد از اینکه ‌غازان خان پسر آرغون خان در سال ۱۲۹۵ به‌ دین اسلام گروید وضعیت یهودیان - موسویان دوباره‌ خراب شده،‌ به ‌ذمی بازگشت. جانشین غازان خان، اوْلجای‌تۇ خۇربان اۇۇدا (محمد خدابنده) که ‌مذهب شیعی امامی فارسی - عربی را قبول نمود بعضی یهودیان را مجبور ساخت ‌شیعی شوند. بدترین وضعیت یهودیان - موسویان با رسمی کردن شیعه ی امامی فارسی – عربی توسط شاه ‌اسماعیل اول و گرائیدن شاه‌ تهماسب و شاه ‌عباس حقیر (در اصل کیریپتومسیحی) به ‌شیعه‌ی امامی فارسی – عربی تجربه ‌شد که ‌موسویان و یهودیان از شهرها اخراج و مجبور به‌ حمل نشان و پوشیدن لباس خاص و تغییر دین به ‌اسلام و ... شدند.

٨- ناصرالدین شاه ‌یک خاقان تورک بود و در برخورد با یهودیان - موسویان نوعا از تؤره‌ – یوسون‌های (سنن و عرف) سلاطین تورک - موغول ما قبل خود و جوامع تورک (اسلام تورکی)، مبنی بر یک‌سان دانستن عقاید و جماعات مذهبی و نوع‌دوستی و .... تبعیت می‌کرد. به‌ عنوان نمونه:

در دوره‌ی موغول: با پایان یافتن حاکمیت عباسیان و آغاز حاکمیت موغول در سال ۱۲۵۵ میلادی، به‌ سبب سکولاریسم و تولرانس دینی - مذهبی‌شان، وضعیت یهودیان – موسویان بهبود یافت. در ادامه ‌به ‌دوره‌ی دولت موغول - تورک ایلخانلی آن‌ها طبق تؤره- یوسون‌ها تمامی دین‌ها را یکسان می‌دانستند و بدین سبب مالیات ذمی‌ها را لغو کردند. برخی از سلاطین موغول حتی به ‌دلائلی تبعیض معکوس به ‌نفع یهودیان - موسویان اعمال کرده ‌و آن‌ها را بر بقیه ‌ترجیح می‌دادند.

در دوره‌ی نادرشاه‌ افشار: سال‌های حاکمیت نادرشاه‌ افشار دوره‌ی بهبود دوباره‌ی حقوق و وضعیت موسویان - یهودیان است. نادرشاه ‌به‌ عنوان یک حاکم لائیک - سکولار مطلق، با یهودیان و موسویان هم روابط خوب برقرار کرد، اجازه‌ی اسکان دوباره‌ی آن‌ها در شهرها و استخدامشان در مشاغل دولتی را که‌ در دوره‌ی صفویه ‌ممنوع شده‌ بود داد و صنف متولیان دین موسوی (خاخام، ...) را تعزیز کرد. به دستور او سیزده کنیسه‌ی تعطیل شده دوباره گشوده شد و جامعه‌ی یهودیان در کاشان آن چنان رشد کرد و مرفه شد که این شهر به اورشلیم کوچک تبدیل گشت. نادرشاه ‌دستور داد که‌ تورات و زبور به ‌فارسی ترجمه‌ شود. در مقدمه‌ی نسخه‌ای از این ترجمه‌ که ‌فعلا در موزه‌ی ملی یهودی در اورشلیم نگه‌داری می‌شود (و در سؤزوموز منتشر خواهد شد) نوت زیر آمده ‌‌است: «بعد از اتمام ترجمه، نادر شاه ‌به ‌روحانیون اسرائیل هدایا و لباس‌های زیادی تقدیم کرد و بعد از آن به ‌آنان اجازه‌ی مرخصی داد. در شب‌ها، در دربار، موللای (خاخام) اعظم پادشاهی (موللاباشی) برای شاه ‌تورات و زبور را می‌خواند و توضیح می‌داد و شاه ‌از آن بسیار لذت می‌برد. او قسم خورد که‌ «من روسیه ‌را می‌گیرم، من اورشلیم را بازسازی می‌کنم و من فرزندان اسرائیل را دوباره‌ جمع می‌کنم ..[8]

جمشیدخان سوباتای‌لی افشار اورومی-مجدالسلطنه: ٢٥ سال بعد از ملاقات و سخنان تاریخی ناصرالدین شاه ‌در پاریس، رهبر ملی تورک جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه ‌در حرکتی تابوشکنانه‌ و آموزنده در مقابل یهودی‌ستیزی و آنتی‌سمیتیزم موضع گرفت. وی در یکی از حاشیه‌هایی که ‌در تاریخ ژانویه ‌١٨٩٩ بر کتاب نسخه‌ی دانشگاه ‌لندن «تاریخ خروج اکراد و قتل [و] غارت شیخ عبیدالله ‌بدبنیاد و اغتشاش و فتنه‌ی زیاد در مملکت آزربایجان در سنه‌ی ١٢٩٧، تالیف علی ابن امیر گونه‌خان افشار» نوشته‌ به ‌شدت به ‌یهودی‌ستیزی مولف اعتراض می‌کند و تفکرات و حسیات و بیانات ضد یهودی و پست شمردن موسویان را که ‌عقیده‌ی غالب شیعیان امامی فارسی بود، تعصب جاهلیه ‌و وحشیت می‌نامد و آثار مولفین و محررین استفاده‌کننده ‌از این ادبیات نفرت را از اساس بی اعتبار و بی ارزش می‌شمارد: «لفظِ «بدتر از جهود» از الفاظِ وحشیانه ‌محسوب می‌شود... این نوع خطاباتِ ناشایست، این تاریخ را بالمرّه ‌از اعتبار ساقط می‌نماید». (کتاب تاریخ خروج اکراد و قتل و غارت شیخ عبیدالله، و حاشیه‌های رهبر ملی تورک جمشید خان افشار اورومی –مجدالسلطنه ‌بر ‌آن در یک مقاله‌ی جداگانه، در سؤزوموز منتشر خواهند شد).

٩-وضعیت یهودیان – موسویان قلم‌روی قاجاری پس از سال‌های ١٨٧٣-١٨٨٣ یعنی دیدارهای ناصرالدین شاه ‌با سران یهودی - موسوی اوروپایی به‌تر شد و حقوقشان بیشتر. اما ناصرالدین شاه‌ مدت‌ها قبل از این دیدارها، خود شروع به‌ انجام رفورم‌ها در عرصه‌ی اعطای حقوق شهروندی و رفتار عادلانه با اتباع ایرانی غیر مسلمان و در این میان حقوق یهودیان - موسوی‌ها کرده ‌بود. او در سال ١٨٦٥ فرمانی خطاب به ‌صدر اعظم صادر کرده ‌و در آن خواستار رفتار برابر، عادلانه‌ و با شفقت با یهودیان ایران شده ‌بود. ناصرالدین شاه روابط شخصی خوب و دوستانه‌ای با شخصیت‌های یهودی هم داشت. به عنوان نمونه طبیب مخصوص او و استاد مدرسه‌ی طب تهران  دوکتور پولاک یک یهودی اوتریشی بود. (میخاییل والد دندان‌ساز دربار شاهزاده "مسعود میرزا ظل السلطان حاکم اصفهان و پسر ناصرالدین شاه، یک یهودی اوتریشی، و طبیب مخصوص مظفرالدین شاه دوکتور ایسادور آلبو هم یک یهودی برلینی بود). تحت حاکمیت ناصرالدین شاه، وضعیت و حقوق یهودیان - موسویان گام به‌گام و به‌ صورت تدریجی بهبود یافت. سرکوب و آزار یهودیان - موسویان در ایران کم شد، جزیه ‌و یا مالیاتی که ‌از غیر مسلمانان گرفته ‌می‌شد، در چند مرحله‌ برای زرتشتیان و یهودیان - موسویان و ... لغو شد. اجازه‌ی دادن خدمات دینی از جمله‌ تاسیس مدارس از طرف موسسات دینی خارجی برای هم‌کیشان ایرانیشان داده ‌شد، ... ظل السلطان برادر ناصرالدین شاه‌ صراحتا تهدید کرد هر شیعه‌ای را که‌ به ‌یک موسوی آزار برساند شدیدا مجازات خواهد کرد....

١٠-تدابیر ناصرالدین شاه ‌برای بهبود وضعیت جماعت یهودی - موسوی در ایران باعث خوش‌حالی و تقدیر رهبران اوروپایی آن‌ها (و مخالفت روحانیون شیعی) شد. چنانچه ‌در نامه‌ای از طرف جماعت یهودی تهران در سال ١٨٧٥ گفته ‌می‌شود ناصرالدین شاه ‌یک سلطان عادل است و مقامات او دوست‌دار یهودیان هستند و اما این توده‌های مردمند که ‌به ‌بدرفتاری با یهودیان عادت کرده‌اند[9]. سیر مونته‌فییوره‌ی فوق الذکر، نامه‌ای از ناصرالدین شاه ‌به وی را که ‌در آن او تمایلش را برای حفظ هر چه ‌بیش‌تر حقوق یهودیان - موسویان ایران بیان کرده‌ بود، ترجمه ‌و منتشر کرد و نسخه‌هایی از آن را برای نصب در ورودیه‌های سیناگوگ‌ها به‌ ایران فرستاد و از یهودیان - موسویان ایرانی خواست که ‌برای ناصرالدین شاه ‌دعا کنند[10].

١١- ناصرالدین شاه ‌نخستین رهبر و حاکم تورک و مسلمان است که‌ ایده‌ی ایجاد یک کشور و تاسیس یک دولت مخصوص یهودیان را مطرح و توصیه ‌می‌کرد و حتی طریق تحقق آن را (خریدن سرزمین) مشخص می‌کرد. بدین سبب عده‌ای ناصرالدین شاه ‌را در جرگه‌ی حکام مسلمان صهیونیست طبقه‌بندی کرده‌اند. اما صهیونیسم حرکتی برای به ‌وجود آوردن کشور یهود در فلسطین و ارض موعود و .... است. در حالی که ‌ناصرالدین شاه ‌اشاره‌ای به‌ فلسطین و ارض موعود نمی‌کند و خریدن سرزمین از هر دولتی در هر جایی را چه ‌کوچک چه ‌بزرگ توصیه‌ می‌کند. بنابراین نمی‌توان وی را به معنی دقیق کلمه صهیونیست شمرد. هم‌چنین است بیانات نادرشاه ‌که ‌می‌گوید من اورشلیم را بازسازی می‌کنم و من فرزندان اسرائیل را دوباره ‌جمع می‌کنم. آن چه‌ از این بیان مستفاد می‌شود، جمع آوردن یهودیان و موسویان پراکنده‌ در جهان در ارض موعود و پایان دادن به پراکنده‌گی آن‌ها است، نه ‌تاسیس دولت یهود. بنابراین نادر شاه‌ افشار را هم به ‌لحاظ تکنیکی نمی‌توان صهیونیست شمرد. (با اینه مه این دو سلطان تورک را می‌توان در مقوله‌ی پروتو-صهیونیسم بررسی کرد).

١٢- عامل دیگری که‌ می‌تواند در دوستانه ‌بودن روابط بین یهودیان - موسویان و تورک‌ها دخیل باشد این است که ‌به‌ حکم تاریخ یهودیان - موسویان و ملت تورک ساکن در ایران و قفقاز و آسیای صغیر و خاورمیانه‌ خصوصا، و جهان تورکیک عموما، هم‌سرنوشت و بلکه‌ متحد استراتژیک یک‌دیگر شده‌اند. چرا که ‌به‌ لحاظ تاریخی هر دو به ‌یک‌سان در معرض دو تهدید حیاتی یعنی «هجوم صلیبی» و «نفرت نژادپرستانه‌ی آریایی» قرار گرفته‌اند، و با یک‌دیگر هم هیچ‌گونه‌ کشمکش هویتی – ارضی - تاریخی ندارند. در واقع هم در گذشته ‌در کشمکش‌های سیاسی، یهودیان - موسویان در مناطق تورک‌نشین سنتا به ‌صورت متفق تورکان مسلمان بر اسلام تورک و مسلمانان هترودوکس که ‌قاجاریان از آن‌ها بودند، و بر علیه ‌شیعیان امامی و علویان قیزیل‌باش که‌ متحد صلیبیان – ارمنی‌ها (دشمنان درجه ‌یک یهودیان - موسویان) بودند عمل می‌کردند. بیان ناصرالدین شاه‌ در اشاره به ‌نقش حاجی ابراهیم خان کلانتر شیرازی - اعتمادالدوله‌ی یهودی الاصل نشان می‌دهد که ‌او هم واقف بر اتحاد عملی تورک - یهودی بوده ‌است.

نمونه‌ی دیگر هم‌سرنوشتی: در سال‌های جنگ جهانی اول، فاجعه‌ی جیلولوق ویا قاراقیرقین (کشتار تورکان در غرب آزربایجان توسط نیروهای مسلح و شبه‌مسلح آسوری و ارمنی و حامیان صلیبی‌ روسی و فرانسوی و بریتانیایی و آمریکایی‌شان) با قتل یک یهودی در بازار اورمیه ‌آغاز شد. به دنبال آن یهودیان در تورک‌ایلی همچنین قفقاز و شرق و جنوب تورکیه ‌عینا مانند تورک‌ها، توسط آسوریان - ارمنیان قتل عام شدند. از جمله‌ کشتار نزدیک به‌ سی‌صد نفر موسوی - یهودی غیر نظامی در قریه‌ی سیر توسط ارمنیان و ساختن تپه‌ای از لاشه‌های آن‌ها[11]

١٣- وضعیت مساعد یهودیان - موسویان در اغلب جمهوری‌های تورکیک مستقل و یا فدرال و اوتونوم معاصر (تورکیه، آزربایجان، قازاقستان، اوزبکستان،.... و جمهوری‌های فدرال اوتونوم داخل در فدراسیون روسیه و مولداوی و ....) و علائق و روابط سیاسی آن دولت‌ها با دولت اسرائیل، با توجه به موارد گفته شده، بویژه سه عامل «تؤره و یوسون‌های دولت‌های تورک - موغول»، «لائیسم و سکولاریسم» و «هم‌سرنوشتی» قابل درک و توجیه است.  

برای مطالعه‌ی بیشتر:

نسخه‌ی خطی روزنامه‌ سفر فرنگستان = سفرنامه ‌ناصرالدین شاه‌ (از: ناصرالدین شاه‌ قاجار) ، فعلا غیر قابل دانلود

https://ketabpedia.com/%D8%AA%D8%AD%D9%85%D9%8A%D9%84/%d8%b1%d9%88%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d9%81%d8%b1%d9%86%da%af%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b3%d9%81%d8%b1%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%86%d8%a7%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d9%84%d8%af/

دانلود نسخه‌ی فارسی خاطرات روزنامه‌ی سفر اول ناصرالدین شاه ‌به ‌اوروپا

https://eliteraturebook.com/books/view/6767/%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87+%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86+%D8%B4%D8%A7%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D9%81%D8%B1%D9%86%DA%AF

دانلود ترجمه‌ی انگلیسی خاطرات روزنامه‌ی سفر اول ناصرالدین شاه ‌به ‌اوروپا

https://tehranbureau.com/how-paris-bedazzled-a-persian-king/

Strategy, Security, Influence:  Content Analysis of the Anti-Semitic Rhetoric of Iran’s Supreme Leader A Working Paper by Emily Blout Institute for Iranian Studies, University of St. Andrews November 2012

http://www.culturaldiplomacy.org/academy/content/pdf/participant-papers/2013-acdusa/Strategy,-Security,-Influence--Content-Analysis-of-the-Anti--Semitic-Rhetoric-of-Iran’s-Supreme-Leader-Emily-Blout.pdf

History of the Jews in Iran

https://en.wikipedia.org/wiki/History_of_the_Jews_in_Iran

THE ZIONISM GAS CONNECTION

http://thegodpress.blogspot.com/2013/01/a-simple-understanding-of-modern-judaism.html


[1] رفورم‌های مذهبی و تدابیر اتحاد اسلامی ناصرالدین شاه: جعفری مذهب پنجم اسلام، ممنوع کردن لعن خلفای راشدین، ریشه کن کردن جشن عمرکشان، قدغن کردن جعلیات و خرافات شیعی، منسوخ کردن جنگ حیدری-نعمتی، ...

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/03/blog-post_13.html

[2] روز بیست و هشتم .... رفتیم توی تالار از شهرهای بزرگ انگلیس، وکلا آمده بودند تهنیت ورود عرض کردند. اجزای سفارت ایران معرفی شدند. یهودی‌های لندن، مجوس‌ها، ارامنه‌ی منچستر و غیره همه آدرس و نطق داشتند عرض کردند. بعد وزیر هند اجزای خود را معرفی کرد ... (ص١٠١). روز دوشنبه چهارم، ..... بعد بعضی تجار هند و غیره آمدند ترکیب و لباس عجیب داشتند، روسای ارامنه و یهود و نصاری و بعد بعضی دیگر از اهل پنجاب هند و غیره آمدند ... (ص ١١٣)، ...

[3] As early as 1873, Turkish king of Iran Nasir el-Din Shah Qajar advised that the Jews should buy a land and country, gather all the Jews of the world there, establish a state for Jewish people and create their own state there and be in charge of themselves so as to get some peace of mind and not be scattered around the globe like this.

TURKISH KING NASIREDDIN SHAH QAJAR-PARIS 1873:

M. [Isaac-Jacob Adolphe] Crémieux, one of the French national deputies, and a Jew, who was always in opposition to Napoleon III., and is a marvelous orator, came to an audience. He is an old man, and very short. He still speaks in the Assembly, and is in opposition to the Government. The celebrated [Baron Lionel Nathan de] Rothschild, a Jew also, who is exceedingly rich, came to an audience, and we conversed with him. He greatly advocated the cause of the Jews, mentioned the Jews of Iran, and claimed tranquility for them. I said to him: "I have heard that you, brothers, possess a colossal amount of money. I consider the best thing to do would be that you should pay half of it to some large or small State, and buy a territory in which you could collect all the Jews of the whole world, you becoming their chiefs, and leading them on their way in peace, so that you should no longer be thus scattered and miserable." We laughed heartily, and he made no reply. I made him understand that I do protect every alien religious community that is in Iran.

[4] سفرنامه‌ی ناصرالدین شاه به فرنگ به قلم ناصرالدین شاه با مقدمه‌ی عبدالله مستوفی، موسسه‌ی انتشارات مشعل اصفهان با همکاری انتشارات غزل، چاپ دوم ١٣٦٢، صفحه ١٤١

[5]  Outcaste: Jewish Life in Southern Iran, Lawrence Loeb, p32, 2012. "I shall not forget that it was a Jew,1 Hajji Ibrahim, who had helped raise the Kajars to the throne." In these words Nasser ad-Din Shah addressed Adolphe Cremieux in Paris, July 12, 1873 (Fischel, 1950:123)

https://u1lib.org/book/18329760/4a6135

Fischel, Walter J. (1950) The Jews of Persia: 1795-1940. Jewish Social Studies, 12, 119-160.

https://www.jstor.org/stable/4464868

[6] Throughout the entire 19th century, the return of the Jews to the Holy Land was widely supported by eminent figures as Queen Victoria, King Edward VII, John Adams, the second President of the United States, General Smuts of South Africa, President Masaryk of Czechoslovakia, British Prime Ministers Lloyd George and Arthur Balfour, President Woodrow Wilson, Benedetto Croce, Italian philosopher and historian, Henry Dunant, founder of the Red Cross and author of the Geneva Conventions, Fridtjof Nansen, Norwegian scientist and humanitarian. The French government through Minister M. Cambon formally committed itself to “the renaissance of the Jewish nationality in that Land from which the people of Israel were exiled so many centuries ago". Even in faraway China, Wang, Minister of Foreign Affairs, declared that "the Nationalist government is in full sympathy with the Jewish people in their desire to establish a country for themselves."

[7] Between Foreigners and Shii's: Nineteen century Iran and it's Jewish minority, Daniel Tsadik, page 36, Stanford University Press, 2007.

[8] The Jews of Iran in the nineteenth century, David Yeroushalmi, Brill, 2009, Page xxxvi.

https://sohalibrary.com/item/download?id=47705

In one of these manuscripts, which according to the information contained in it was copied in 1760 by one of the rabbis who was closely involved in the translation project, we read: ”Upon the completion of the translation, Nadir Shah presented the sages of Israel with robes of honor and gifts and, thereafter, he dismissed them. At nights, in the royal assembly, the Chief Mulla of the kingdom [Mullabashi] would read and interpret for the king, sometimes from the Torah and sometimes from the Psalms, and the king enjoyed this greatly. He had sworn saying: ‘I will take Russia, I will rebuild Jerusalem, and I will gather all the Children of Israel together. (See in the introduction to the Judeo-Persian translation of the Hebrew Psalms, attributed to Baba’i Ben Nuri’el of Isfahan, in Ms. Heb. 8º 3068, in the possession of the Jewish National and University Library, Jerusalem, f. 4a–4b.)
[9] Between Foreigners and Shi‘is: Nineteenth-Century Iran and its Jewish Minority, Daniel Tsadik, page 119 & 126, Stanford University Press, 2007.

[10] Letter to Moses Montefiore from the Rabbis and Heads of the Isfahan Jewish Community – Isfahan, 1873

https://www.kedem-auctions.com/en/content/letter-moses-montefiore-rabbis-and-heads-isfahan-jewish-community-%E2%80%93-isfahan-1873

[11] پختن کودکان و خوراندنشان به مادرانشان، گردن زندن بچه‌ها و زنان: وحشی‌گری‌های اشقیاء ارمنی در قوْتۇر، یئستیکان (یزدکان)، آختاجێ، ... در غرب آزربایجان و وان

https://sozumuz1.blogspot.com/2020/11/blog-post_22.html

No comments:

Post a Comment