جهانشاه قاراقویونلو بر اساس اوغوزنامه به خط اویغوری در کتابخانهی دربار تبریز:
ما و عوثمانلیها از نسل اوغوز خان و خویشاوند هستیم
مئهران باهارلی[1]
CİHANŞAH KARAKOYUNLU TEBRİZ KÜTÜPHANESİNDE UYGUR YAZILI OĞUZNÂMESİNİ OKUTARAK: OSMANLILARLA BİZ İKİMİZ DE OĞUZ NESLİNDEN VE AKRABAYIZ.
Turkish king Jahan Shah Qara Qoyunlu reading from his Oghuzname book of Tebriz royal library, written in Uyghur alphabet: THE OTTOMANS AND WE ARE BOTH FROM THE SAME OGHUZ ANCESTRY AND WE ARE RELATIVESş
خلاصه:
در نسخهی خطی نورعثمانیه کتاب بهجت - بهجة التّواریخ اثر مولف عوثمانلی شکرالله بن شهابالدین احمد رومی در سالهای ١٤٥٦-١٤٥٩، او روایت ملاقات خود با جهانشاه قاراقویونلو (١٤٣٧-١٤٦٧) را نقل کرده است. جهانشاه در این ملاقات با استناد به یک اوغوزنامه به خط موغولی (اویغوری) که در کتابخانهی دربارش در تبریز حفظ میشد میگوید او و سلطان مراد عوثمانلی هر دو از اولاد اوغوز خان و خویشاوند خونی یکدیگر هستند. زیرا نَسَب ارتوغرول پدر اوتمان (آتامان) غازی موسس سلسلهی عوثمانلی به گؤک آلپ پسر اوغوز خان، و نسب قارایوسوف موسس سلسلهی قاراقویونلو به دنیز آلپ کوچکترین فرزند اوغوز خان میرسد. و چون گؤک (آسمان) بالاتر و شریفتر از دنیز (دریا) است، آل عوثمان بالاتر و شریفتر از قاراقویونلوها میباشند. این روایت از منظر تاریخ ملی تورک، همچنین جهات آتی دارای اهمیت است: کاربرد خط اویغوری قدیم و وجود و محبوبیت ادبیات مکتوب اویغوری در دورهی دولت تورکمان قاراقویونلو؛ ادامه و مقبولیت سنت قدیمی تورک اوغوزنامهنویسی و اوغوزنامهخوانی در این دوره؛ علاقهمندی و وقوف جهانشاه به اسطورهشناسی، نسبشناسی و تاریخ ملی تورک و تقدیر او از میراث فرهنگی تورک؛ عوثمانلیدوستی تورکمانان قاراقویونلو علی رغم آن که بر خلاف آل عوثمان، آنها بر مذهب علوی از اسلام هترودوکس بودند و اتحاد سیاسی بین این دو؛ .... اما علی رغم این اهمیت، متن مربوطهی نسخهی نور عثمانیه که به فارسی است، دارای چند تکرار و افتادهگی و اشتباه بوده محتاج به ترمیم و تصحیح است. در این مقاله این متن را ترمیم و تصحیح کرده و ترجمهی دقیق و کلمه به کلمهی آن به تورکی را دادهام.
اؤزهت:
عوثمانلی تاریخچی شکراللهین یازدیغی بهجت اللغت کیتابینین نورعثمانیه اهلیازماسیندا او جهانشاه قاراقویونلو ایله یاپدیغی بیر گؤروشمهنی آنلاتمیشدیر. بو گؤروشمهده جهانشاه تهبریز ساراییندا قورونان و موغول (اویغور) آلفابئسییله یازیلمیش بیر اوغوزنامهیه دایاناراق اؤزو و عوثمانلی سولطان مورادین ایکیسینین ده اوغوز خانین اوروغوندان و بیربیرینین قوهومو اولدوقلارینی سؤیلهییر. جهانشاها گؤره عوثمانلی سولالهسینی قوران اهرتوغرولون آتاسی اوتمان غازینین سویو اوغوز خانین اوغلو گؤک آلپ، و قاراقویونلو سولالهسینین قوروجوسو قارا یوسوفون سویو اوغوزخانین اهن کیچیک اوغلو دهنیز آلپا اولاشیر. گؤک ایسه دهنیزدهن داها یوخاری و یوکسهکده اولدوغو اوچون، عوثمانلیلار قاراقویونلولاردان داها سویلو و آغارراقدیرلار. بو آنلاتی تورک میللی تاریخی، تورکمان قاراقویونلو دولتی دؤنهمینده اهسکی اویغور یازیسینین قوللانیلدیغی و اویغور ادبیاتینین سئویلدییی، اوغوزنامه یازما و اوخوما اهسکی تورک گهلهنهیینین سوردویو، جهانشاهین تورک میتولوژیسی، سویبیلیمی و میللی تاریخینه ایلگی دویدوغو و بونلاردا دهریندهن بیلگیلی اولدوغو، قاراقویونلولارین هئتئرودوکس ایسلامدان علوی مذهبینده اولمالارینا رغمن عوثمانلیسئوهرلیکلهری و عوثمانلیلارلا قوردوقلاری بیرلیکدهلیک، .... آچیلاریندان اؤنهملیدیر. بو اؤنهمینه قارشین، نورعثمانیه اهلیازماسیندا نئچه اهکسیکلیک، یانلیشلیق و کلیمه دوشمهسی واردیر. بو مقالهمده شکراللهین آنلاتدیغی جهانشاهین اویغور اوغوزنامهسی و قاراقویونلولارلا عوثمانلیلارین قوهوم اولدوقلاری ایله ایلگیلی سؤیلهدیکلهری بؤلومو تصحیح ائدیپ، اونارمیش و فارسجا اولان متنین موتاموت، دقیق و آری تورکجه چئوریسینی وئرمهکدهیهم.
Özet:
Osmanlı tarihçi Şükrüllah yazdığı Behcet üt-Tevârih kitabı’nın Nuruosmaniye elyazmasında, Cihanşah Karakoyunlu ile yaptığı bir görüşmeyi anlatmıştır. Bu görüşmede Cihanşah Tebriz Sarayında korunan ve Moğol (Uyğur) alfabesiyle yazılmış bir Oğuznâme’ye dayanarak kendisi ve Osmanlı Sultan Murad’ın ikisinin de Oğuzhan’ın uruğundan ve birbirinin kan akrabası olduklarını söylüyor. Cihanşah’a göre Osmanlı sülalesini kuran Ertuğrul’un atası Utman Kazi’nin soyu Oğuzhan’ın oğlu Gökalp, ve Karakoyunlu sülalesinin kurucusu Kara Yusuf’un soyu Oğuzhan’ın en küçük oğlu Denizalp’a ulaşıyor. Gök ise deniz’den daha yukarı ve yüksekte olduğu için, Osmanlılar Karakoyunlulardan daha soylu ve ağarraktırlar. Bu anlatı Türk milli tarihi, Türkman Karakoyunlu devleti döneminde eski Uygur yazısının kullanıldığı ve Uygur edebiyatının sevildiği, Oğuznâme yazma ve okuma eski Türk geleneğinin sürdüğü; Cihanşah’ın Türk mitolojisi, soybilimi ve milli tarihine ilgi duyduğu ve bunlarda derinden bilgili olduğu; Karakoyunluların Heterodoks İslam’dan Alevi mezhebinde olmalarına rağmen Osmanlı severlikleri ve Osmanlılarla kurdukları birliktelik, … açılarından önemlidir. Bu önemine karşım, Nuruosmaniye elyazmasında bir kaç eskiklik, yanlışlık ve kelime düşmesi vardır. Bu makalemde Şükrüllah’ın anlattığı Cihanşah’ın Uygur Oğuznamesi ve Karakoyunlularla Osmanlıları kan akrabası oldukları ile ilgili söyledikleri bölümü tashih edip, onarmış ve Farsça olan metnin mot-a-mot, dakik ve arı Türkçe çevrisini veriyorum.
Abstract:
In the Nuruosmaniye manuscript of the book Behcet üt-Tevarih written by Ottoman historian Şükrüllah, he described a meeting he had with Cihanşah Karakoyunlu. During this meeting, Cihanşah, based on an Oğuznâme written in the Mongolian (Uyghur) alphabet and preserved in the Tabriz Palace, asserted that both he and the Ottoman Sultan Murad are direct descendants of Oğuzhan, and they are each other's blood relatives. Cihanşah, traced back the lineage of Utman Kazi, the ancestor of Ertuğrul, who founded the Ottoman dynasty to Oğuzhan's son Gökalp (sky), and the lineage of Kara Yusuf, the founder of the Karakoyunlu dynasty to Oğuzhan's youngest son Denizalp (sea). According to Cihanshah as the sky is higher than the sea, the Ottomans are more noble and greater than the Karakoyunlus. This narration holds significant importance in providing valuable evidence on several aspects: Usage of the old Uyghur script and popularity and appreciation of the Uyghur Turkish literature during the Turkman Karakoyunlu era, existence and continuity of the old tradition of writing and reading epic and heroic Turkish tales i.e. Oğuznâme literature; Cihanşah’s personal interest in Turkish mythology, genealogy and national history and his deep understang Turkish cultural heritage; their love for the Ottomans despite the Karakoyunlus themselves belonging to the Alevi sect from Heterodox Islam and political alliances between Karakoyunlu and Ottomans, ... Despite this importance, the Nuruosmaniye manuscript contains a few repetitions, mistakes and omissions. In this article, I have addressed these issues and corrected the section narrated by Şükrüllah regarding Cihanşah's Uyghur Oğuznama and his belief in the kinship between the Karakoyunlus and Ottomans. I have also provided an accurate Turkish translation of the Persian text.
مولف عوثمانلی، شکرالله بن شهابالدین احمد رومی[2] در کتاب بهجت - بهجة التّواریخ[3] که در سالهای ١٤٥٦-١٤٥٩ تالیف کرده، روایتی از ملاقاتش با جهانشاه قاراقویونلو (١٤٣٧-١٤٦٧) را در فصل آخر کتاب که به تاریخ آل عوثمان اختصاص دارد نقل میکند. شکرالله در این قسمت که به لحاظ تاریخ ملی تورک دارای اهمیت بسیار است میگوید ارتوغرول بیگ پدر اوتمان (آتامان) غازی موسس سلسلهی عوثمانلی، از نسب گؤک آلپ پسر اوغوز خان است و این که این دانسته را جهانشاه قاراقویونلو به او بیان کرده است. سپس روایت آتی را نقل میکند: هنگامی که شکرالله در سال ١٤٤٨ به عنوان ایلچی امپراتور عوثمانلی سلطان مراد دوم در راس هئیتی به دربار جهانشاه قاراقویونلو در تبریز رفته بود، روزی شاقاوول – مهماندار رسمی دربار - آمده و اعلام میکند جهانشاه خواستار دیدار خصوصی با ایلچی است. به هنگام ملاقات، به امر جهانشاه تاریخخوان دربار حضور مییابد و اوغوزنامهای به خط موغولی (اویغوری) از کتابخانهی دربارش در تبریز آورده میشود. جهانشاه با استناد به شجرهی عوثمانلییان در آن اوغوزنامه میگوید او و سلطان مراد عوثمانلی هر دو از اولاد اوغوز خان و خویشاوند یکدیگر میباشند. سپس بر اساس اوغوزنامه نسب ارتوغرول پدر موسس سلسلهی عوثمانلی را با شماردن چهل و پنج پشت به گؤک آلپ پسر اوغوز خان، و نسب قارایوسوف موسس سلسلهی قاراقویونلو را با شماردن چهل و یک پشت به دنیز آلپ پسر دیگر اوغوز خان میرساند و میگوید که چون گؤک (آسمان) بالاتر و شریفتر از دنیز – دهنیز (دریا) است، به همین سبب آل عوثمان که از نسل گؤک خان هستند، بالاتر و شریفتر از قاراقویونلوها که از نسل دنیز خان هستند میباشد.
شکرالله کتاب بهجت التواریخ را بین سالهای ١٤٥٦-١٤٥٩ به اسم ولی محمود پاشا صدراعظم سلطان محمد فاتح در ١٢ فصل تالیف و به او تقدیم کرده بود. امابا عزل محمود پاشا در سال ١٤٦٧، او کتاب خود را از نو تنظیم کرد، تقدیم آن به محمود پاشا را حذف نمود و در متن کتاب هم تغییراتی داد. از جمله یک فصل جدید در بارهی حکیمان مشهور به آن اضافه کرد. در نتیجه متن دوم تنظیم شده با یک فصل اضافی جمعاً ١٣ فصل دارد. شکرالله همچنین در تنظیم دوم روایت مربوط به اوغوزنامهی جهانشاه و خویشاوندی قاراقویونلوها و عوثمانلیها را حذف کرد. در میان نسخههای خطی متعدد بهجت التواریخ، تنها نسخهی نورعثمانیه[4] منطبق بر تالیف اولیه و حاوی روایت مربوط به اوغوزنامهی جهانشاه، و بقیهی نسخهها منطبق بر تنظیم بعدی و بدون آن روایت هستند.
چند نکته در بارهی روایت شکرالله از جهانشاه قاراقویونلو و اوغوزنامهی اویغوری کتابخانهی دربار او در تبریز:
١-خط موغولی ذکر شده در این روایت به معنی «خط اویغوری» است که به فرمان چنگیز خان «خط کلاسیک موغولی» بر اساس آن ایجاد شده بود. بعدها در دورهی موغول کبیر و به بعد، علاوه بر خط کلاسیک موغولی، خط اویغوری حتی زبان تورکی اویغوری هم موغولی نامیده میشد.
در قلمروی ایران امروزی، به دورهی ایلخانلی و ایلکا نویانلی – جالاییرلی ادبیات قابل توجهی به لهجهی اویغوری زبان تورکی نوشته شده به خط اویغوری به وجود آمده بود که تاکنون به طور علمی بررسی و بازنشر نشده است. در دربار دولت تورک قاراقویونلو و عموماً دورهی تورکمانی پیش از دولت قیزیلباش (صفویه)، هنوز خط اویغوری به کار میرفت و تاریخخوانان - «اؤتهک ییراو»ها و منشیان - «بیتیکچی»ها و «باخشی»های مسلط بر نوشتن و قرائت آن وجود داشتند. بعید نیست که اوغوزنامهی جهانشاه به خط اویغوری هم مانند دیگر آثار تورکی به خط اویغوری نوشته شده در ایران، در میان نسخههای خطی کتابخانهای و هنوز منتظر کشف شدن دوباره باشد.
٢-سلطان نویان جهانشاه قاراقویونلو دارای شعور قومی تورکمان - ملی تورک و مانند دیگر سلاطین تورکمان قاراقویونلو و آغقویونلو واقف بر تاریخ ملی تورک و اسطورهشناسی - نسبشناسی تورک بود و به آن تفاخر میکرد. علاوه بر آن همان گونه که در این ملاقات هم مشاهده میشود او نیز مانند نادر شاه افشار، عامل تورکیت و نَسَب مشترک تورک را به صورت یک ابزار سیاسی و برای نزدیکی به دولت عوثمانلی و پیشبرد سیاست اتحاد تورک به کار میبرد.
٣-
شکرالله در روایت خود نام «میرزا جهان شاه» را استفاده کرده است. عنوان میرزا در
قبل از اسامی، محرف موچه – مورچه – میرچه – میرجه – میرزهی موغولی و به معنی
اولیهی بیتیکچی بود[5] و به همین سبب بهتر است به
صورت میرزه نوشته شود. در زبان تورکی هم که زبان مکالمات رسمی بین جهان شاه و
شکرالله بود این کلمه به صورت میرزه تلفظ میشود. به این سبب من هم در تصحیح این
متن، فورم «میرزه» را استفاده کردم. (عنوان میرزا بعد از اسامی به معنی امیرزاده و
شاهزاده و .... بوده و کلمهای غیر تورکی و غیر موغولی است). کاربرد میرزه برای
جهان شاه نشان از حشر و نشر او با کتب و دفتر و تالیف و .... است.
٤-قاراقویونلوها - علی رغم آن که به لحاظ اعتقادی ظاهراً بر مذهب غالی علوی (غلات شیعه) بودند - بر خلاف قیزیلباشان (گونهی دیگری از مذهب عالی علوی تورک پدیدار شده در دورهی شیخ حیدر و شاه اسماعیل اول) از رفتارهای افراطی اجتناب میکردند، عموماً در حیات اجتماعی نفرتی از سنّیها نداشتند، در عرصهی سیاسی نه تنها با عوثمانلی دشمنی نمیورزیدند، بلکه بر خلاف قیزیلباشیه و حتی آققویونلوها که در مقطعی با خاندان صفوی و دول صلیبی ضد تورک پیوند کردند، متحد عوثمانلی بودند.
٥-در دربار و حاکمیت دولتهای تورکمان قبل و بعد از قیزیلباش یعنی دولتهای آغقویونلو و قاراقویونلو و افشار و قاجار، خاطرات اجدادی اوغوزی کاملاً زنده و کماکان محفوظ و معلوم بود. (اما پادشاهان عمدهی دولت قیزیلباش منسوب به خاندان صفوی، یعنی شاه اسماعیل اول، شاه تهماسب و شاه عباس اول، علی رغم تورکمان بودن، از این قاعده استثناء و فاقد شعور قومی تورکمان بوده خود را از نسل اعراب میدانستند). اگر در تاریخ ملی تورک، دورهی ایلخانلی - ایلکا نویانلی – جالاییرلی دورهی بعثت و رستاخیز و تعمیق و همهگانی شدن شعور قومی – ملی تورک در میان تورکها و موغولهای پراکنده در قلمروی ایران امروزی شمرده میشود، دورهی قاراقویونلو و آققویونلو هم دورهی اوج تورکیت و همان گونه که فاروق سومر نیز به درستی تثبیت کرده، دورهی «اوغوزگرایی» در میان آنها است. (در صورتی که حاکمیت قاراقویونلو و آققویونلو با جنگها و برادرکشیهای بی پایان بین آن دو و مخصوصاً با سقطهی قیزیلباش متوقف نمیشد، به احتمال قریب به یقین ایران امروزی مانند تورکیهی امروزی، یک کشور تماماً و یا با اکثریت مطلق جمعیتی تورک، دارای هویت تورک و زبان رسمی، دولتی و فراملی تورکی بود).
٦-طبق این روایت جهانشاه قاراقویونلوها را از نسل دنیز خان کوچکترین فرزند اوغوز خان که جد طوائف اوغوزی ایگدیر، بوگدوز، ییوا و قینیق شمرده میشود دانسته است. این داده بر له نظریهی تعلق قاراقویونلوها به ییواها (با هسته - خانوادهای سلطنتی از طائفهی موغولی بارین - باران تورکزبان شده[6]) است.
٧-معانی اوغوزنامه: مفهوم اوغوزنامه در طول زمان معانی چندی داشت. از جمله: ١-کتب انساب و نسبشناسی تورکان، ٢-کتاب تواریخ سلاطین تورک، ٣-داستانهای حماسی اوغوزها مانند اوغوز خاقان و یا بویهای دهده قورقوت (در این معنی مترادف چنگیزنامه و ... و مشابه شاهنامه در ادب فارسی)، ٤-کتاب امثال و حِکَم و ضربالمثلهای تورکی و ... . اوغوزنامهی موجود در کتابخانهی خصوصی جهانشاه قاراقویونلو در تبریز، یک کتاب انساب و یا تواریخ سلاطین تورک و یا ترکیبی از هر دو به زبان تورکی و خط اویغوری بود.
٨-بنا به فاروق سومر[7]، کتاب اوغوزنامهی جهانشاه، نوعاً یکی از همان اوغوزنامههای اویغوری است که مورخ عوثمانلی دیگر یازیجی اوغلو علی از معاصرین شکرالله در اثر خود تاریخ آل سلجوق به آن اشاره کرده و میگوید که بر اساس روایات حکما و ناقلین معتبر تورک با خط اویغوری و به طرزی شگفتآور و خارقالعاده بسیار مفصل نوشته میشود است: «القصّه تورکلهرین نسبلهری روایتی، حکیملهری و معتبر ناقللهری روایتیندهن - کی اویغور خطّییله اوغوزنامهده یازیلمیش - و علی سبیل الاعجاز مفصّل یازیلیر، ....»[8]
٩-منصب تواریخخوان، به تورکی اؤتهک ییراوی. «خوان» در اصطلاح «تاریخخوان» که شکرالله آن را استفاده کرده مخفف خواننده است، مانند آوازهخوان، خوشخوان (خوش آواز)، پیشخوان (آن که در جمع نوازندهگان قبل از همه میخواند)، راستخوان (آن که به کوک راست سازهای تاری میخواند)، سرودخوان، ... به عبارت دیگر کاملا محتمل است که تواریخ خوان مذکور این قسمت از اوغوزنامه را نه روخوانی، بلکه با قوپوز و آوازخوانی خوانده است. اصطلاح تواریخ خوان نشان میدهد که در دربار جهانشاه هم، طبق سنن تورک - موغول، هنرمندانی رسمی و موظف به خواندن و ایفای داستانهای ملی، حماسی و اسطورهای تورک و اوغوزنامهها با آواز وجود داشتند. به این گونه هنرمندان در زبان تورکی «ییراوYırav »، و در زبانهای تورکیک شرقی و شمالی «جیراو» (قازاق، قاراقالپاق)، «جیرو» (تاتاری قازان، قیرقیزی)، «ژیراو» (باشقورت)، ... گفته میشود[9].
١٠-منصب شاقاوول - شیغاوول (شغاول، شیغاول، شقاول، شیقاول، شیغائول، شیقاغول، شیقائول، شاغول، شاهول، شیعاول، چاگول، ...). لغت شاقاوول که شکرالله به کار برده به معنی منصب رسمی قوناقچی، قونوقچو، و مهماندار در دربارهای تورک و موغول؛ مامور دولتی موظف و مسئول به پذیرایی و نگهداری از مهمانان است. کلاویخو مولف اسپانیایی در سفرنامهاش از «چاقاوول - شاقاوول» در دربار امیر تیمور کورهکهن بحث کرده است: «آنان که این گونه از سفیران پذیرایی میکنند به نام چاگول (چاگَوُل – چاگاوول) خوانده میشوند». شقاول در عنوانهای اشخاص هم به کار میرفت. مانند درویش قاسم شقاول که از نزدیکان اوزون حسن بیگ آغقویونلو بود.
شاقاوول احتمالا مرکب است از بن شیغا - شاقا (سیقا - سیغا، شاقا – شاخا)، و پسوند فاعلی موغولی –ئول، -قول معادل پسوند تورکی –چی، جمعاً به معنی پذیرایی کننده، ناظر و مهماندار؛ بعدها بؤلوک احتیاط و ذخیره در میدان جنگ. بن موغولی شیقا - شیغا مرتبط با بن سیق - سیخ تورکی به معانی فشار دادن، فشردن، وادار کردن، چیزی را بر کسی تحمیل کردن، پروردن جانوران گوشتی برای ذبح، پروار کردن، نزدیک شدن، روبرو شدن، تقرب جستن، .... است. از همین ریشه است شیغاولیه: امیر آدینه؛ شیقاغا - شیخاقا: نگاه کردن از یک سوراخ، دریچه و یا پنجره، با علاقه نظاره کردن؛ شاقاخ - شاخاخ: نگاه کردن، نظر انداختن، بررسی کردن، ...؛ شیغال: پذیرایی کردن، مهمانداری؛ شیغالداش: مرکب از شیغال موغولی و پسوند -داش تورکی، جمعا به معنی همسفره و همخوان.
١١-نام ایل تورک «شاقاق» (شقاقی) و ایل کورد «شکاک» (اصلا تورک - موغول کوردزبان شده) برگرفته از ریشهی موغولی شاقاخ - شاخاخ و مترادف کلمهی موغولی دیگر همریشه «شاخنا - شحنه» (به معنی داروقا - داروغه، گزمه – گهزمه، کهبتهوول - کبتاول، سوباتای - صوبهدار و ...) است. ایل شقاق در زمرهی نخستین گروههای موغول تورکزبان شده است که به مذهب غلات دوازده امامی متصوفه - هترودوکس (نخست گونهی قاراقویونلوی علوی و سپس نوع قیزیلباشیگری آن) در آمده است. (از دیگر ریشهشناسیهای تورکی مطرح شده برای نام شاقاق –شاکاک: از مصدر «شاقاماق» به معنی اوج تابش و گرمترین وضعیت خورشید در طول روز، از مصدر «شێقاماق» به معنی مخالفت کردن، اعتراض نمودن؛ از مصدر «شاقێماق» به معنی آوازخوانی به طرزی خوشایند، شعرخوانی و در این صورت همریشه با سایراماق و سایا؛ و ...).
تصحیح- ترمیم روایت شکرالله:
متن فارسی بهجت التواریخ را حسن آلماز، به صورت یک تئز دوکتورا و با مقابلهی اغلب نسخههای خطی موجود این اثر، اما بدون دادن عکس نسخههای خطی هیچ کدام از آنها منتشر کرده است[10]. ترجمههای تورکی فصل عوثمانلی آن هم به دفعات منتشر شده است. از جمله یک ترجمه - تلخیص قدیمی تورکی به سال ١٥٣٠ توسط شاعر «مصطفی فارسی» تحت عنوان محبوب القلوب العارفین[11] که در آن روایت بسیار مهم مربوط به جهان شاه قاراقویونلو و اوغوزنامهی اویغوری در کتابخانهی دربارش در تبریز ترجمه نشده؛ و یک ترجمهی جدید توسط نیهال آتسیز که وی در آن روایت مربوط به جهان شاه قاراقویونلو و اوغوزنامهی اویغوری در کتابخانهی دربارش در تبریز را هم ترجمه کرده است[12]. ترجمهای از قسمت آل عوثمان این کتاب، بدون روایت مربوط به جهان شاه قاراقویونلو و اوغوزنامهی اویغوری در کتابخانهی دربارش در تبریز ترجمه به آلمانی از طرف تئودور سایف در سال ١٩٢٥ انجام شده است[13].
در ادامهی این مقاله قسمت مربوط به روایت دیدار شکرالله با جهانشاه و اوغوزنامهی اویغوری او در کتابخانهی تبریز و دو بند ماقبل و مابعد آن مربوط به اوغوز خان و نسبشناسی سلاطین عوثمانلی و قاراقویونلو را از متن فارسی منتشر شده توسط حسن آلماز آوردهام. این قسمت منتشر شده توسط حسن آلماز که احتمالا ناسخ آن را به صورت استماع و با عجله تحریر کرده، دارای اشکالات و محتاج به ترمیم و تصحیح است:
١-پاراگراف روایت، دارای افتادهگیهایی است. این افتادهگیها را با افزودن کلمات و حروف نشان داده شده داخل [ ] ترمیم کردم. مانند خلوت باید آمد[ن].
٢-در پاراگراف روایت، فورم صحیح کلمهی «آغا» احتمالاً «آغار» است: «نَسبِ برادرم سلطان مراد از نَسبِ ما آغا[ر] بوده است. چنان که در مابینِ آسمان و دریا فرق است». در اینجا جهانشاه میگوید نسب سلطان مراد بلندمرتبهتر و عالیتر و شریفتر از نسل ماست، همان گونه که آسمان والاتر از دریا است. «آغار» در تورکی به معنی شریف و عالیرتبه و بلندمرتبه و والامقام است.
٣-در بند پیش از پاراگراف، دو جملهی متوالی وجود دارد. این دو جمله در اصل تکرار یک جملهی طولانیتر است که ناسخین شاید در اثر کم دقتی آن را تکرار کرده و در هر کدام از تکرارها کلمات متفاوتی را انداختهاند. با ترکیب این دو جمله با هم و حذف بخشهای تکراری، جملهی اصلی کامل و بی نقص ترمیم میشود.
٤-«قوی خان» در این روایت احتمالاً همان «قایی خان» است.
دو جملهی متوالی در نسخهی خطی:
یکی از اولادِ اوغوز، که ارتوغرول بن سلیمان شاه بن قایا آلپ بن
قیزیل بوغا که به پُشتِ چهل و پنجمین به گؤک آلپ بن اوغوز بن قارا خان بن قوی خان
بن یافث بن نوح میرسد.
نَسبِ ارتوغرول بن سلیمان شاه که پدرِ میر عثمان است به پُشتِ چهل و پنجمین به گؤک آلپ بن اوغوز میرسیده است.
جملهی ترکیبی ترمیم شده:
یکی از اولادِ اوغوز، ارتوغرول بن سلیمان شاه بن قایا آلپ بن قیزیل بوغا – پدرِ میر عثمان - است [که] نسب [او] به پُشتِ چهل و پنجمین به گؤک آلپ بن اوغوز بن قارا خان بن قوی خان بن یافث بن نوح میرسد.
٤-بند بعد از پاراگراف، یک جمله است که در نسخههای گوناگون با افتادهگیها به دو صورت متفاوت نوشته شده است. با ترکیب این دو صورت و اعمال تقدیم و تاخیر در چند کلمه میتوان افتادهگیهای آن را کامل و جملهی اصلی کامل را ترمیم کرد.
دو فورم متفاوت یک جمله در نسخهها[14]:
در
نسخههای آیاصوفیا، سئرئز، تورک تاریخ قورومو: از اولاد یافث بن نوح شخصی که اوغوز
نام است. از اولاد اوغوز ارتوغرول نام کسی که به پشت بیست و یکم به این اوغوز
می رسد به آلِ سلجوق
در نسخهی نور عثمانیه: یکی از اولاد اوغوز ... آن ارتوغرول است که به آلِ سلجوق
جملهی ترکیبی ترمیم شده:
از اولادِ یافث بن نوح، شخصی اوغوز نام است. [و] یکی از اولادِ اوغوز، آن ارتوغرول نام - کسی که به پُشتِ بیست و یکم به این اوغوز میرسد - است.
روایت ملاقات با جهانشاه قاراقویونلو، و اوغوزنامهی تورکی با خط اویغوری کتابخانهی او در تبریز، از کتاب بهجتِ الّتَواریخ تالیف شکراللّه:
[جهانشاه قاراقویونلو بر اساس اوغوزنامه به خط اویغوری در کتابخانهی دربار تبریز: ما و عوثمانلیها از نسل اوغوز و خویشاوند هستیم]
... یکی از اولادِ اوغوز، ارتوغرول بن سلیمان شاه بن قایا آلپ بن قیزیل بوغا – پدرِ میر عوثمان – است [که] نَسَبَ[ش] به پشتِ چهل و پنجمین به گؤک آلپ بن اوغوز بن قارا خان بن قوی [قایی] خان بن یافث بن نوح میرسد.
حکایت چنین است که در تاریخِ اثنی و خمسین و ثمانمائه [١٤٤٩] مرحوم سلطان مراد این فقیر را به رسالتِ میرزه جهانشاه مخصوص داشت. چون رسیدیم و خدمت به جای رسانیدیم، روزی شاقاوول آمد که: «میرزه با شما در خلوت صحبت خواهد کرد، خلوت باید آمد[ن]». «سمعاً و طاعتاً» گفته، رسیدیم.
در اثنایِ صحبت میرزه [جهانشاه] فرمود که: «سلطان مراد، برادرِ اخرویِ من است؛ و غیر از برادری، خویشِ من است». سببِ خویشی را پرسیده شد. فرمود که: «مولانا اسمعیلِ تواریخخوان را بخوانند و هم «تواریخِ اوغوز» بیاورند». مولانا اسمعیل آمد و کتابی آورد به خطِّ موغولی نوشته. از آن کتاب خبر داد که: «اوغوز را شش پسر بوده است. نام ایشان: گؤک آلپ، و یئر آلپ، و دنگیز آلپ، و گون آلپ، و آی آلپ، و یولدوز آلپ». میرزه [جهانشاه] فرمود که «نَسَبِ برادرم سلطان مراد به گؤک آلپ بن اوغوز میرسد». و فرمود، تا اولادِ گؤک آلپ را به ارتوغرول بن سلیمان شاه بن قایا آلپ بن قیزیل بوغا - به پشتِ چهل و پنجمین - رسانیده؛ و نَسبِ قارا یوسف را – به پُشتِ چهل و یکم - به دنگیز آلپ رسانید. چون نَسبِ این دو پادشاه معلوم گشت، میرزه فرمود که: «نَسبِ برادرم سلطان مراد از نَسبِ ما آغا[ر] بوده است. چنان که در مابینِ آسمان و دریا فرق است».
از اولادِ یافث بن نوح، شخصی اوغوز نام است. [و] یکی از اولادِ اوغوز، آن ارتوغرول نام - کسی که به پُشتِ بیست و یکم به این اوغوز میرسد - است که به [عهدِ] آلِ سلجوق، [با بؤلوکی] به مقدارِ سیصد و چهل مرد، بعضی به اولاد و بعضی مجرّد، از پیِ سلجوقیان عزیمت به روم کرده است. و [اینها] قاراجاداغ[15] را پسند کرده، [در آن جا] یایلامیشی و قیشلامیشی میکردهاند؛ به کفّارِ آن ولایت به مدارا سر میبردهاند ....
آریتورکجهیه چئویری:
[جهانشاه قاراقویونلو تهبریز پیتیکائوینده اویغور یازیلی اوغوزنامهسینی اوخوداراق: عوثمانلیلارلا بیز اوغوز اوروغوندان و قوداییق].
اوْغوُز اوُروُغوُندان بیری عوْثمان بهیین آتاسێ اوْلان، قێزێل بوْغا اوْغلوُ قایا آلپ اوْغلوُ سولئیمان شاه اوْغلوُ اهر توْغروُلدوُر کیم سوْیباغێ قێرخ بئشینجی گؤبهکده نوُح اوْغلوُ یافئث اوْغلوُ قایێ خان اوْغلوُ قارا خان اوْغلوُ اوْغوُز اوْغلوُ گؤک آلپا اوُلاشێر.
آنلاتێ شؤیلهدیر: ١٤٤٩ ایلآیگۆنۆنده یارلێقانمێش سوُلطان موُراد بوُ یوْخسوُلوُ میرزه جهانشاهێن ایلچیلییینه گؤندهردی. وارێپ یۇموُشوُ یئرینه گهتیردیکده، بیر گۆن شاقاووُل گهلیپ سؤیلهدی: «میرزه سیزینله باشباشا قوْنوُشاجاقدێر. یالنێزجا گهلمهک گهرهک». «ائشیتدیک و اوُیدوُق» دیییپ گئتدیک.
قوْنوُشما سێراسێندا [میرزه جهانشاه] بوُیوُردوُ: «سوُلطان موُراد مهنیم سوْنوُقآجوُن قارداشێمدێر. بوُ قارداشلێقدان باشقا دا مهنیم قوُدامدێر». قوُدالێغێن نهدهنی سوْروُلدوُ. بوُیوُردوُ اؤتهکلهر یێراوێ مولانا اسماعیلی چاغێرسێنلار، اوْغوُز اؤتهیینی ده گهتیرسینلهر. مولانا اسماعیل گهلدی و موْغوُل بیچییی ایله یازێلمێش بیر پیتیک گهتیردی.
اوْل پیتیکدهن میرزه جهانشاه شوُ بیلگیلهری وئردی: «اوْغوُزوُن آلتێ اوْغلوُ اوْلموُشدوُر. بونلارین آدلارێ «گؤک آلپ»، «یئر آلپ»، «دهنیز آلپ»، «گۆن آلپ»، «آی آلپ»، «یێلدێز آلپ». میرزه بوُیوُردوُ: «قارداشێم سولطان مورادێن سوْیباغێ، اوْغوُز اوْغلوُ گؤک آلپا اوُلاشێر. و آنلاتاراق گؤک آلپ اوُروُغوُنوُ قێرخ بئشینجی گؤبهکده قێزێلبوْغا اوْغلوُ قایاآلپ اوْغلوُ سولیمانشاه اوْغلوُ اهر توْغروُلا ائریشدیریپ، قارایوُسوُفوُن سوْیباغێنێ ایسه، قێرخ بیرینجی گؤبهکده دهنیز آلپا اوُلاشدێردێ. بوُ ایکی خاقانێن سوْیباغێ بیلینینجه، میرزه [جهانشاه] بوُیوُردوُ: «قارداشێم سولطان مورادێن سوْیباغێ، بیزیم سوْیباغێمێزدان داها آغاردێر. گؤکله دهنیزین آراسێندا باشقالێق اوْلدوُغو کیمی».
نوُح اوْغلوُ یافئسین اوُروُغوُندان بیری، آدێ اوْغوُز اوْلان کیمسهدیر. و اوْغوزوُن اوُروُغوُندان بیری، سوْیباغێ ییرمی بیر گؤبهکده شوُ اوْغوُزا اوُلاشان اوْل اهرتوْغروُل آدلێ کیمهسنهدیر.
اهرتوْغروُل سالچوُقلوُ اوْیماغێ دؤنهمینده، کیمیسی چوْلوُق چوْجوُغوُ، کیمیسی یالنێز اوْلان، ٣٤٠ کیشیلیک بیر بؤلۆکله سالچوُقلوُلارێن آردێندان روُما گهلمیشدیر. قاراجاداغێ بهیهنیپ، اوْرادا یایلاما قێشلاما یاپاراق، اوْل اؤلکهنین اؤرتگهنلهری ایله اییی گئچینیپ یاشایێرلاردێ....
[CİHANŞAH KARAKOYUNLU TEBRİZ KÜTÜPHANESİNDE UYGUR YAZILI OĞUZNÂMESİNİ OKUTARAK: OSMANLILARLA BİZ OĞUZ NESLİNDEN VE AKRABAYIZ].
Çeviri: Méhran Baharlı
Oğuz uruğundan biri, Osman Bey’in atası olan, Kızıl Buğa oğlu Kaya Alp oğlu Süleymanşah oğlu Ertuğrul’dur kim soybağı kırk beşinci göbekte Nuh oğlu Yâfes oğlu Kavı Han oğlu Kara Han oğlu Oğuz oğlu Gök Alp’a ulaşıyor.
Anlatı şöyledir: 1449 yılaygününde yarlıganmış Sultan Murad bu yoksulu Mirze Cihanşah’ın elçiliyine gönderdi. Varıp yumuşu yerine getirdikte, bir gün şagavul gelip söyledi: “Mirze sizinle başbaşa konuşacaktır. Yalnızca gelmek gerek”. “İşittik ve uyduk” diyip gittik.
Konuşma sırasında Mirze buyurdu: “Sultan Murad benim sonukacun kardaşımdır. Bu kardaşlıktan başka da benim kudamdır”. Kudalığın nedeni soruldu. Buyurdu: “Ötekler yıravı Mevlânâ İsmail’i çağırsınlar, Oğuz Öteyi’ni de getirsinler”. Mevlânâ İsmail geldi ve Moğul biçiyi ile yazılmış bir pitik getirdi.
O pitikten Mirze Cahanşah şu bilgileri verdi: “Oğuz’un altı oğlu olmuştur. Bunların adları: Gök Alp, Yer Alp, Deniz Alp, Gün Alp, Ay Alp, Yıldız Alp”. Mirze buyurdu: “Kardaşım Sultan Murad’ın soybağı Oğuz oğlu Gök Alp’a ulaşıyor”. Ve anlatarak Gök Alp uruğunu, kırk beşinci göbekte Kızıl Buğa oğlu Kaya Alp oğlu Süleymanşah oğlu Ertuğrul’a eriştirip, Kara Yusuf’un soybağını ise kırk birinci göbekte Deniz Alp’a ulaştırdı. Bu iki Hakanın soybağı bilinince, Mirze buyurdu: “Kardaşım Sultan Murad’ın soybağı bizim soybağımızdan daha ağardır. Gökle denizin arasında başkalık olduğu gibi”.
Nuh oğlu Yafes’in uruğundan biri, adı Oğuz olan kimsedir. Ve Oğuz’un uruğundan biri, soybağı yirmi bir göbekte şu Oğuz’a ulaşan ol Ertuğrul adlı kimesnedir.
Ertuğrul, Salçuk oymağı döneminde, kimisi çoluk çocuğuyla kimisi yalnız olan, 340 kişilik bir bölükle Salçukluların ardından Rum’a gelmiştir. Bunlar Karaca Dağ’ı beyenip orada yaylama kışlama yapıyor, ol ülkenin örtgenleriyle iyi geçinerek yaşıyorlardı....
SÖZLÜK
Ağar:
Soylu, asil, şerîf, necîp, onurlu
Anlatı:
hikayet, rivayet
Başkalık:
fark
Biçik:
harf, alfabe harfi
Bölük:
Topluluk, ana gövdeden ayrılmış insan grupu
Göbek:
kuşak, nesil
Hakan:
pâdişah, sultan
Kışlama:
Kışlak yapma
Kimesne: herhangi
biri, herhangi şahıs
Kimisi:
bâzısı, bir sırası
Kimse:
herhangi biri, herhangi şahıs
Kuda:
evlilik yoluyla akraba
Mirze:
kâtip anlamında ise Moğolca Müçe, Müçülge ile bağlantılı olabilir
Oymak:
Âl, sülâle
Örtgen:
kâfir, gavur
Ötek:
târih bilimi
Ötekler
yıravı: Hamâsi ve târihi Türk destanları okuyarak anlatan ozan
Pitik:
kitap
Pitikevi:
Kütüphane
Sonukacun:
ahret, ölümden sonraki dünya
Sonuktaş:
ahret kardeşi (süt kardeşi anlamında olan Emikteş, Kökelteş gibi)
Soybağı:
nesep
Şagavul:
Resmi konuklardan sorumlu devlet görevlisi
Uruk:
evlatlar, zürriyet
Yarlıganmış:
merhum, rahmetlik
Yaylama:
yaylak yapma
Yılaygün:
târih; gün, ay ve yıl
Yırav:
Yırağu, milli ve târihi Türk destanları okuyarak anlatan ozan, tevârîhhân
Yumuş: hizmet, iş, görev
Asl Farsça metin
از اولادِ یافث بن نوح، شخصی که اوغوز نام است [میباشد. و] یکی از اولادِ اوغوز، آن ارتوغرول نام - کسی که به پُشتِ بیست و یکم بهاین اوغوز میرسد - است که به [عهدِ] آلِ سلجوق، [با بؤلوکی] به مقدارِ سیصد و چهل مرد، بعضی به اولاد و بعضی مجرّد، از پیِ سلجوقیان عزیمت به روم کرده است. و [اینها] قاراجاداغ را پسند کرده، یایلامیشی و قیشلامیشی میکردهاند؛ به کفّارِ آن ولایت به مدارا سر میبردهاند....
Mot-a-mot Arı Türkçe çeviri
Nuh oğlu Yafes’in uruğundan biri, adı Oğuz olan [kimsedir]. Ve Oğuz’un uruğundan biri, soybağı yirmi bir göbekte şu Oğuz’a ulaşan ol Ertuğrul adlı kimsedir. Ertuğrul, Salçuk oymağı [döneminde], kimisi çoluk çocuğuyla kimisi yalnız olan, 340 kişilik [bir bölükle] Salçukluların ardından Rum’a gelmiştir. [Bunlar] Karaca Dağ’ı beyenipyaylama kışlama yapıyor, ol ülkenin örtgenleriyle iyi geçinerek yaşıyorlardı....
Atsızın Türkçe çevrisi
Ertuğrul, Selçük soyu ile birlikte, kimi çoluk çocuğu ile, kimi yalnız olan 340 kişi ile Selçüklülerin ardından Anadolu’ya gelmişti. Karaca Dağ’ı beyenmişti. Orada yaylayıp kışlıyorlardı. O ülkenin kâfirleriyle iyi geçinip yaşıyorlardı....
برای مطالعهی بیشتر:
دیوان تورکی -«سلطان نویان ابوالمظفّر جهانشاه باهادیر
قاراقویونلو باهارلی تورکمان-حقیقی»- تورکجه بهتین تصحیح و ائلئکترونیک یایین-مئهران
باهارلی- سؤزوموز. ٩٦ غزل، ٣٥ تویوغ
https://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post.html
دوزهلتمهلهر و اؤنهریلهریمدهن اؤرنهکلهر: ديوان
تورکی جهانشاه حقيقی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_4.html
غزللهر، ١-٢٥
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_62.html
غزللهر، ٢٦-٤٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_18.html
غزللهر، ٤٩-٦٨
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_37.html
تويوغلار، سؤزلوک- ديوان تورکی جهانشاه حقيقی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_97.html
نامهی تورکی یکی از احفاد جهانشاه قاراقویونلو به سلطان
سلیم عوثمانلی در شکایت از شاه اسماعیل ظالم
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_18.html
جهانشاهین گؤی مهچیتینده بیر گهزینتی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/09/blog-post.html
[2] Şükrüllah bin İmâm Şihâbeddîn Ahmed bin İmâm Zeyneddîn Zekî. Behcetü't Tevârîh
[3] BEHCETÜ’t-TEVÂRÎHبهجة التواريخ
Halîl Inalcik. TARiHÇi SÜKRULLAH ÇELEBÎ (13807-1460)
[4] شکرالله بن شهاب
الدین احمد رومی. بهجة التواریخ. نسخهی خطی کتابخانهی نورعثمانیه، شماره ٣٠٥٩
[5] ریشهشناسی کلمات
تورکی - موغولی «میرزه» و «میری»، و کلمهی عربی – پشتون «میرزا»
[6] مکتوب تورکی سلطان مراد آغقویونلو، درخواست کومک او از سلطان
سلیم برای مقابله با تهدید شاه اسماعیل،
[7] F. Sümer, OĞUZLARA AİT DESTANÎ MAHİYETDE ESERLER, s.
386-7
[8] Yazıcıoğlu Ali Tarih-i âl-i Selçuk, Topkapı Sarayı
Müzesi Kütüphanesi, Revân Köşkü, numara 1390, 8. 7-32.
[9] کوی (موسیقی)، ییر (آواز)، بییی (رقص)، قوشوق (شعر)، باغدا
(تصنیف)، های (آهنگ)....
[10] بهجت التواریخ پیتیینی
ایندیرمه ایزلهیی:
Şükrullah B. Şihabeddin Ahmed B.
Zeyneddin Zeki. Behcetü`t-Tevarih. inceleme-metin-tercüme / Bahcat al-Tavarih
examination-text-translation, Sayfa
Sayısı: 851
Yazar: HASAN ALMAZ, Danışman: PROF.DR. MÜRSEL ÖZTÜRK, Ankara
Üniversitesi / Sosyal Bilimler Enstitüsü / Doğu Dilleri ve Edebiyatları Ana
Bilim Dalı
[11] Şükrullah el-Amasyavî’nin Kitâbu
Behçeti’t-Tevârîh’inin Mustafa el-Fârisî çevirisi (vr. 361a-390b)
(inceleme-metin-dizin-tıpkıbasım)
[12] Şükrüllah Behcetü't Tevârîh Nihal Atsız (1949)
Osmanlı Tarihleri, İstanbul: Türkiye Yayinevi say.37-76
https://archive.org/details/OsmanlTarihleri/page/n19/mode/2up
Behcet-ut-tevârih, Nurosmaniye ktp., nr. 3059, s. 307, türkçe tercümesi
Atsız, Dokuz boy Türkler ve Osmanlı sultanları tarihi, İstanbul, 1939, s. 27.
[13] Mitteilungen zur osmanischen geschichte
https://catalog.hathitrust.org/Record/008884682
v.1-2
https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=uc1.l0068339803&view=1up&seq=5&skin=2021
v.1 (1921/22)
https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=njp.32101015719261&view=1up&seq=9&skin=2021
v.2
https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=uc1.l0068339811&view=1up&seq=1&skin=2021
[14] Ayasofya Kütüphanesi, No. 2990, Nurosmaniye
Kütüphanesi, No. 3059, Süleymaniye Serez Kütüphanesi, No. 1891, Türk Tarih
Kurumu, No: Y/312
[15] قاراجاداغ: ناحیهای
در غرب آنکارا
This comment has been removed by a blog administrator.
ReplyDelete