ممنوع کردن تئاتر تورک در قزوین تورکایلی
توسط دولت ایران-١٩٤١
مئهران باهارلی
از تاریخ ممنوع ساختن تئاتر تورک توسط دولت ایران:
İran devletinin Türk tiyatrosu ile Türkçe oyunları yasaklaması tarihinden, Tebriz’de-1929, Kazvin’de-1941, Tahran’da-1948
قدغن کردن تئاتر تورکی توسط ریاست معارف آزربایجان در
دورهی رضاشاه-١٩٢٩
https://sozumuz1.blogspot.com/2020/03/blog-post.html
ممنوع کردن تئاتر تورک در قزوین تورکایلی توسط دولت ایران-١٩٤١
https://sozumuz1.blogspot.com/2022/02/blog-post_9.html
سندی از ممنوعیت تئاتر تورکی در تهران بزرگترین شهر
تورکنشین در ایران-١٩٤٨
https://sozumuz1.blogspot.com/2018/10/blog-post_13.html
«كمپين رسمیت زبان تورکی در سراسر ایران» در صفحهی فیسبوکی خود سندی رسمی در بارهی ممنوع کردن تئاتر تورک در شهر قزوین تورکایلی توسط دولت ایران به سال ١٩٤١ را منتشر کرده است[1]. این سند نامهای محرمانه است از ادارهی فرهنگ قزوین به ادارهی کل نگارش وزارت فرهنگ که در آن از وزارتخانهی مذکور در بارهی نحوهی برخورد با نمایشنامههایی که به زبان تورکی تهیه و به زبان تورکی نمایش داده میشوند، همچنین نمایشنامههایی که به زبان فارسی تهیه شده، اما به زبان تورکی نمایش داده میشوند استعلام شده است.
١-این نامه در تاریخ ٢٩ ژانویه ١٩٤١ نوشته شده است. در آن تاریخ یک و سال و نیم از آغاز جنگ جهانی دوم (اول سپتامبر ١٩٣٩) میگذشت و دیکتاتوری رضاشاه در حال از دست دادن کونترول بر کشور بود. به همین سبب علی رغم آنکه نزدیک به دو دهه از ممنوع ساختن تئاتر تورک توسط دولت ایران میگذشت، به سبب تضعیف حاکمیت استبدادی رضاشاه و شرایط جنگ جهانی دوم (هفت ماه بعد کشور در ٢٥ آوگوست ١٩٤١ توسط متفقین اشغال شد)، دوباره تئاترهای تورک در شهرهای تورکایلی و تورکنشین از جمله در قزوین سربرآورده و نمایشنامهها به زبان تورکی در آنها اجرا میشد. به همین سبب در این نامهی محرمانه رئیس فرهنگ قزوین حسینعلی اکبر نیا از وزارت فرهنگ خواستار صدور یک دستور کتبی میشود مبنی بر اینکه تهیه و اجرای نمایشها و پیسها به زبان تورکی (کماکان) مخالف مقررات و ممنوع است، تا ادارهی فرهنگ قزوین بر اساس آن از تصویب تهیهی نمایشات به زبان تورکی و دادن مجوز به اجرای نمایشها به زبان تورکی خودداری کند.
٢-این سند از جملهی اسناد بی شماری است که نشان میدهند در ایران، یک سیاست رسمی – دولتی نسلکُشی ملی و تورکیکُشی، به منظور ریشهکن کردن زبان تورکی وجود داشته است (و وجود دارد). تدبیر اصلی در این استقامت، ممنوع ساختن کاربرد زبان تورکی در همهی عرصههای اجتماعی و اداری و هنری و تحصیلی و علمی و ....، از جمله از بین بردن تئاتر تورک، و جلوگیری از تهیه و یا اجرای نمایشها به زبان تورکی است.
٣-یکی از اهداف ممنوع کردن تئاتر تورک توسط دولت ایران، ضربه زدن به پرستیژ زبان تورکی و بی پرستیژ کردن آن از طریق حذف تورکی از عرصههای حیات مدنی و مودرن مانند عرصهی هنر و مخصوصا تئاتر است. به همین منظور دولت ایران که در یک صد سال گذشته با انواع و اقسام تدابیر نظامی و پولیسی و قانونی و حقوقی و بخشنامه و .... تئاتر تورک را عملا نابود کرده است، صرفا به کاربرد زبان تورکی، آن هم زبانی به شدت مغلوط و مخلوط با زبان فارسی و یا فاذری، در نوحهسرایی و مراسم عزاداری عاشورا و ... اجازه میدهد (دولت ایران در سالهای اخیر، به موازات گسترده کردن عرصهی مبارزهاش با زبان تورکی، به ممنوع و غیر قانونی کردن و جرم شمردن نوحهسرایی به زبان تورکی هم آغاز کرده است). هدف دولت ایران از محدود و منحصر کردن کاربرد تورکی به نوحهسرایی، عرضهی این زبان به صورت زبانی غیر مودرن که صرفا به درد ادبیات مذهبی فاناتیک میخورد، و در مقیاس بزرگتر تبدیل ملت تورک به تودهای بدوی و غیر مدنی و بیگانه با هنر، مترادف کردن تورکیت با عقبماندهگی و فقر فرهنگی و هنرگریزی، ارتجاع و فاناتیسم مذهبی است تا بدین ترتیب خود تورکها زبان تورکی و هویت تورک را به دیدهی تحقیر بنگرند و داوطلبانه از آن اجتناب کرده، «با آغاز تکلم به زبان فارسی، از وحشیت بدر آمده، اهلی و متمدن شوند و بتوانند از موهبات تمدن مودرن مانند تئاتر و .... بهرهبرداری کنند».
٤- نه تنها سابقه و تاریخ تئاتر تورک در ایران بیشتر و قدیمیتر از تئاتر فارس است، بلکه خود تئاتر فارس هم توسط تورکها ایجاد شده است. تئاتر تورک در ایران قاجاری در سالهای پایان قرن نوزده (١٨٨٨) به دورهی ناصرالدین شاه، با الهام از تئاتر تورک عثمانلی و قفقاز – که این دومی خود ملهم از تئاتر عثمانلی بود - متولد شد، عمری ١٣٠ ساله دارد و با سابقهتر از تئاتر فارسیزبان -فارس، که آن هم توسط تورکان بوجود آمد است (به این موضوع در مقالهی دیگری خواهم پرداخت). به عبارتی، عمل دولت ایران و ناسیونالیستهای فارس در ممنوع کردن تئاتر تورک، ناشی از حس حقارت ایشان که تئاترشان را هم تورکان آفریدهاند و عملی نمکنشناسانه در حق ملت تورک که این وجه از حیات مدنی را به جامعهی فارس تقدیم کرده، است
٥-عمل تورکانی که تئاتر فارس را آفریده آن را فربه کردند، در مقیاس تاریخی-استراتژیک نه یک خدمت، بلکه «خبط» و حتی «خیانت» آنها است. اینها نمایشنامهنویسان تورک (میرزا حبیب افندی بینی، میرزا جعفر قراچهداغی، میرزا آقا تبریزی، محمدحسن خان اعتماد السلطنه مراغهای، شاهزاده محمد طاهر میرزا قاجار تبریزی، ناصرالملک قاراگؤزلو همدانی، میرزا یوسف خان مستشارالدوله تبریزی، ..... و در دورهی پهلوی امثال غلامحسین ساعدی تبریزی) فاقد شعور ملی تورک بودند که فارسی را زبان ملی خویش گمان میکردند و با ترجمهی نمایشنامههای تورکی عثمانلی و قفقازی و اوروپایی به فارسی و در مواردی تالیف مستقیم آنها به فارسی، به زبان و نمایشنامهنویسی فارسی خدمات بی همتایی کرده و در عمل تئاتر و نمایشنامهنویسی فارس را به وجود آوردند. اما در عین حال، به سبب تالیف نکردن نمایشنامههای خود به زبان ملیشان تورکی، ضربات جدی به ادب و زبان تورک وارد نموده و بنیانهای نمایشنامهنویسی و تئاتر تورک را تضعیف- تخریب کردند.....
٦-این سند نشان میدهد کاربرد زبان فارسی از طرف تورکها در ایران، امری داوطلبانه و طبیعی نبوده و نیست. فارسی زبانی است که اقلا از سالهای حرکت ضد تورک مشروطیت از طرف دولت ایران با ابزارهای گوناگون از جمله تصویب قوانین و مقررات و صدور بخشنامهها و .... بر ملت تورک تحمیل شده و میشود. بنابراین زبان فارسی برای ملت تورک ساکن در ایران یک زبان ناخوشایند، تحمیلی، قاتل و استعماری است. دیر یا زود ملت تورک به این وضعیت حقارتآمیز مخصوصا در تورکایلی پایان خواهد داد و زبان فارسی را به مرزهای طبیعی خود در فارسستان پس خواهد راند. به واقع ملت تورک همیشه در اولین فرصت که بدست آورده و حاکمیت دولت ایران تضعیف شده است (مانند این نمونه در سالهای جنگ جهانی دوم)، فورا فارسی را ترک و زبان ملی خود تورکی را در مدارس و مطبوعات و تئاترها و ... بکار برده است. در این میان، نخبهگان تورک مخصوصا نخبهگان منسوب به پدیدههای مانقورتیسم تبریزی و مانقورتیسم قفقازی و آزربایجانگرایان پانایرانیست و تورکهای چپ ایرانی... که در طول قرون نوزده و بیست به تحمیل زبان فارسی بر ملت تورک و تورکایلی پرداختند، آن را «زبان ملی» خواندند و در ممنوع کردن زبان تورکی اشتراک داشتند، به ملت تورک «خیانت» نمودهاند. مانند مانقورتهایی که امروز هم زبان تحمیلی و استعماری فارسی را «زبان مشترک» و .... میخوانند.
پایان نوت مئهران باهارلی
نقل سند:
محرمانه
تاریخ
٩-١١-١٩ [چهارشنبه، نهم بهمن ١٣١٩، ٢٩ ژانویه ١٩٤١]
شماره
١٣٧٠٩
پیوست
٢-١٦
وزارت
فرهنگ
ادارهی فرهنگ قزوین
وزارت فرهنگ- ادارهی کل نگارش
محترما استعلام میشود که آیا این اداره در مورد نمایشنامههایی که به زبان تورکی تهیه و به زبان تورکی نیز نمایش داده میشود، چه وظیفه دارد و چنانچه تصویب اینگونه از پیسها مخالف مقررات و نبایستی اجازه صادر نمود، مراتب را اعلام فرمایند.
و
ضمنا معروض میدارد گاهی نیز مشاهده میشود پیسهایی به زبان فارسی تهیه و لیکن
هنگام نمایش به زبان تورکی بازی میکنند. متمنی است در این قسمت نیز دستور مقتضی
صادر گردد تا از همان قرار رفتار شود.
رئیس
فرهنگ قزوین.
حسینعلی
اکبر نیا
[امضاء]
ادارهی
مطبوعات
با
کسب دستور از مقام ریاست جواب صادر نمائید
١٣-١١-١٩
ورود به دفتر ادارهی نگارش، تاریخ ١٣-١١-١٩ شماره ١٠٦٢٣
[1] سند تاریخی محدود کردن اجرای نمایشنامههای
تورکی در قزوین
No comments:
Post a Comment