Tuesday, August 6, 2019

فرمان کاترینای دوم امپراتریس روسیه در سال ١٧٨٤ برای تاسیس سلسله‌ای ایرانیک و جلوگیری از تاسیس سلسله‌ای تورک در ایران

فرمان کاترینای دوم امپراتریس روسیه در سال ١٧٨٤ برای تاسیس سلسله‌ای ایرانیک و جلوگیری از تاسیس سلسله‌ای تورک در ایران 

مئهران باهارلی


در این نوشته ترجمه‌ی بخش‌هایی از دو تحقیق را داده‌ام که در آن‌ها مولف با استناد به منابع و اسناد آرشیوهای سیاسی و نظامی روسیه، گورجستان و ارمنستان نشان می‌دهد که پس از قتل نادر شاه افشار و سقوط دولت تورک افشاری، سه دولت روسیه، بریتانیا و فرانسه که از حاکمیت سیاسی عنصر تورک بر ایران جداً ناراحت بودند، به طراحی و اجرای پروژه‌هایی برای پایان دادن به آن و در عوض، تاسیس یک دولت خالصاً ایرانی - ایرانیک آغاز کردند. این پروژه‌‌ها نخستین اقدام دولت‌های استعمارگر اوروپایی برای راساّ «تغییر رژیم» در ایران بر اساس تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی در تاریخ معاصر است. قبل از آن دخالت دولت‌های استعمارگر اوروپایی در شکل بازی دادن شاهان خاندان صفوی و سوء استفاده‌ی ابزاری از دولت تورک قیزیل‌باشیه برای زدن ضربه از پشت بر امپراتوری عوثمان‌لی و الیت سیاسی - نظامی قیزیل‌باش بود. (دومین اقدام برای «تغییر رژیم» در ایران توسط اوروپای صلیبی، «انقلاب مشروطیت - کودتای سوم اسفند - تاسیس سلسله‌ی پهلوی» توسط بریتانیا در ربع اول قرن بیستم است).

در این دو تحقیق مشخصاً به فرمان امپراتوریچه‌ی روسیه کارترین - ائکاتئرینای دوم[1] در سال ١٧٨٤ برای تهیه‌ی یک پروژه به منظور تضعیف عنصر قومی تورک در ایران، دور کردن تورک‌ها از حاکمیت سیاسی، تقویت عنصر قومی ایرانی - ایرانیک، تاسیس یک دولت صرفاً مرکب از ایرانی - ایرانیک‌ها توسط زندیه[2]، امضای پیمان اتحاد بین آن دولت ایرانیک و روسیه بر علیه عوثمان‌لی، تاسیس یک دولت ارمنی بر اراضی تورک‌نشین جنوب قفقاز و شمال غرب ایران و شرق آناتولی، و اعزام نماینده‌ی روسیه برای آغاز مذاکرات با علی مراد خان زند[3] برای اجرایی کردن پروژه‌ی مذکور اشاره و  آن فرمان تشریح می‌شود.

متاسفانه آی‌گون عطار مولف این دو تحقیق، نام دقیق منابعی که به عنوان ماخذ اسناد نشان داده را به زبان‌های مربوطه‌ی روسی و گورجی ذکر نکرده است. هیچ کدام از این منابع تاکنون به زبان‌های تورکی و فارسی منتشر نشده‌ است:

RGVİA – Rossiyskiy Gosudarstvennıy Voenno- İstoriçeskiy Arhiv (RMDATA –Rusya Merkez Devlet Askeri Tarih Arşivi, f. 52, d. 331, ç. IV, l. 20)

MDTA– Gürcistan Merkez Devlet Tarih Arşivi

RMFATA, f. Gosudarstvennıy Arhiv, p. XXIII, d. 13, ç. 3, l. 315) , f. 52. Dp. II, d. 25, 1l.9-12

Markova, O.P., Rossiya, Zakavkazye i mejdunarodnıye otnoşeniya v XYIII veke., Moskova, 1966, s.190-191

İonnisyan, A. R., Rossiya i Armyanskoye osvoboditelnoye dvijeniye v 80-x g. XVIII veke., Yerevan, 1947. s.127

اشتباهات آی‌گون عطار:

مولف تحقیق نخست، آی‌گون عطار معتقد به هویت ملی آزربایجانی و تاریخ‌نگاری آزربایجانی است. بنابراین نوشته‌ها‌ی او، نوعا دارای اشتباهات و اغلاط و وارونه‌نمایی‌های تیپیک تاریخ‌نگاری آزربایجانی هستند. از جمله:

-نام دولت «قیزیل‌باش» را به اشتباه به صورت «صفوی» نوشته است

-دولت «افشار» را در زبان تورکی دولت «آفشارلی» نامیده که نادرست است.

-نام «آغامحمد خان» را به صورت غلط «آغامحمد شاه» نوشته است.

-آیگون عطار فرقی بین «تاجیک» و «فارس» نگذارده و ادعا کرده که فارس‌ها از دوره‌ی سلجوقی‌ها .... بودند. در حالی که در دوره‌ی سلجوقیان، در ایران گروهی قومی به اسم فارس وجود نداشت. تاجیک‌های غربی وجود داشتند. گروه قومی فارس حاصل ترکیب آن تاجیک‌های غربی با تورک‌ها و موغول‌ها و عرب‌های دری‌زبان و سپس شیعی شده در دوره‌ی قیزیل‌باشیه (صفویه) تا دوره‌ی مشروطیت هستند.  

-نام «آزادی ستان» (ستان: به فارسی ستاننده، گیرنده) را به صورت اشتباه «آزادیستان» نوشته است.

-حکومت آزادی ستان و حکومت ملی آزربایجان را به صورت حکومت تورکان نمایانده، در حالی که آزادی ستان یک تشکل پان‌ایرانیستی و حکومتی معتقد به ملت ایران، و حکومت ملی آزربایجان معتقد به ملت آزربایجان ساخته‌ی روسیه و استالین بود. در نتیجه هر دو منکر هویت ملی تورک و هیچکدام معتقد به ملت تورک نبودند.

-در مقاله‌ی آی‌گون عطار به جای «شیعه‌ی امامی فارسی»، ترکیب «شیعه‌ی جعفری فارسی» نوشته شده که ترکیبی نادرست است. زیرا «شیعه‌ی امامی» گونه‌ی فارسی تشیع دوازده امامی متشرعه و «مذهب جعفری» گونه‌ای تورکی و مذهب پنجم اهل سنت است.

- در مقاله‌ی آی‌گون عطار نادر شاه افشار به سبب دفاع از مذهب جعفری، مبلغ فارسیت معرفی گردیده، که از اساس غلط است. نادر شاه افشار با سائقه‌ی تورک‌گرایی و شعور ملی تورک، دشمن شیعه‌ی امامی فارسی، و موسس و مدافع مذهب جعفری به عنوان مذهب پنجم اهل سنت و جایگزین شیعه‌ی امامی بود. یعنی شیعه‌ی امامی گونه‌ی فارسی تشیع متشرعه‌ی دوازده امامی، و جعفری گونه‌ی تورکی آن است.

-آی‌گون عطار ادعا کرده که مبناء قرار دادن شیعه‌ی دوازده امامی فارسی و هویت ملی عنصر ایرانی - ایرانیک به طور اصولی در ساختار دولت، برای نخستین بار در دوره‌ی زندیه آغاز شد. این ادعا تحریف واقعیت‌ها و وارونه‌نویسی تاریخ است. بر خلاف ادعای آی‌گون عطار، مبناء قرار دادن شیعه‌ی دوازده امامی فارسی و هویت ملی عنصر ایرانی - ایرانیک به طور اصولی در ساختار دولت از زمان شاه اسماعیل اول با رسمی نمودن شیعه‌ی امامی فارسی و انتصاب تاجیک‌ها به مقامات عالی دولت قیزیل‌باشیه و واردات روحانیون شیعه‌ی امامی از لبنان و عراق و کویت، ... شروع شد، در زمان شاه تهماسب اول گسترش یافت و نهادینه گشت و در دوره‌ی شاه عباس حقیر، از جمله با قیزیل‌باش‌کُشی سیستماتیک به اوج خود رسید

- علی‌مراد خان زند داوطلبانه پیشنهاد اشغال و ضمیمه کردن اراضی شمال ارس توسط روسیه را به نماینده‌گان کاترینای دوم داده بود. اما باید ذکر کرد که او نخستین حاکمی نیست که به این خیانت مرتکب شده است. قبلاً در دسامبر ۱۵۸۶ سلطان محمد خدابنده قیزیل‌باش (پدر شاه عباس حقیر) در رفتاری خائنانه سفیری به نام هادی‌بیک به دربار تزار فئودور اول (۱۵۷۴ ــ ۱۵۹۸) فرستاد و طی نامه‌ای به تزار اعلام کرد که اگر امپراتور حاضر شود به اتفاق دولت قیزیل‌باش، عوثمانیان را از قفقاز بیرون کند، وی در مقابل دربند و باکو را به روسیه واگذار خواهد نمود.

١-خلاصه‌ی تلفیقی مضمون دو تحقیق مذکور: در طول تاریخ هویت سیاسی فارس، به اندازه‌ی هویت فرهنگی آن موثر نبوده است. بین سال‌های ١٠٤٠-١٩٢٥ از دوره‌ی سلجوقیان تا پایان حاکمیت قاجارها، ایرانی - ایرانیک‌ها همیشه به عنوان عنصر دوم در دولت‌های تورک تلقی شده‌اند. در این دوره عالی‌ترین مقامی که ایرانی - ایرانیک‌های فرصت یافته برای خدمت در بخش‌هایی از بوروکراسی بدست آورده‌اند مقام وزارت بود. با حاکمیت ایلخانیان موغول که هویت ایرانی - ایرانیک در مقابل هویت تورکی شروع به پس‌روی کرد، تلاش برای دادن حیات دوباره به هویت سیاسی ایرانی - ایرانیک توسط روسیه و انگلستان مطرح شد.

اولین نهاد که شیعه‌ی دوازده امامی فارسی و ساختار ملی عنصر ایرانی - ایرانیک را به طور اصولی مبناء قرار داد، خاندان زند بود که پس از قتل نادر شاه و در منطقه‌ی شیراز پدیدار شد. دولت‌های انگلستان، فرانسه و روسیه در ظهور این پدیده نقش مهمی داشتند. پس از قتل نادر شاه در سال ١٧٤٧ و متلاشی شدن دولت افشاری، این سه دولت به سبب آن که از عنصر تورک موجود در منطقه ناراحت و ناخشنود بودند، اعلان نمودند که یک حاکمیت بومی ایرانی - ایرانیک را مشروع تلقی خواهند کرد[4]. زندیان نیز بر اساس این مشروعیت، مانع ارتباطات و مناسبات عوثمان‌لیان با خاندان‌های تورک که در ایران ظهور می‌کردند شدند.

اسناد آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه و آرشیو مرکزی تاریخ دولت گورجستان سیاست روسیه بر علیه تورکان ایران (و قفقاز و عوثمان‌لی) در این دوره را آشکار می‌کنند. بنا به این اسناد ائکاترینای دوم، سرهنگ و. س. تامارا را به عنوان نماینده‌ی صلاحیت‌دار روسیه برای انجام مذاکرات با علی‌مراد خان زند روانه کرد. به امر ائکاترینا، به سرهنگ و. س. تامارا تعلیمات ویژه‌ای توسط گ. آ. پوت‌یومکین در تاریخ ١١ سپتامبر ١٧٨٤ و دو امر رسمی دیگر در تاریخ ٣٠ سپتامبر ١٧٨٤ داده شد.

طبق تعلیمات و امرهای مذکور، سه محور اصلی مذاکرات و توافقات پیش‌بینی شده، تاسیس دولتی ایرانی - ایرانیک، اتحاد با روسیه بر علیه عوثمان‌لی و تاسیس یک دولت حائل ارمنستان بین آن دولت ایرانی – ایرانیک و عوثمان‌لی بود:

-باید از حاکمیت تورک‌ها بر ایران جلوگیری شود

-باید ضرورت تاسیس یک دولت خالص ایرانی صرفا مرکب از عنصر قومی تاجیک‌ ویا فارس‌ بعدی به علی‌مراد خان زند تفهیم گردد

-روسیه بر علیه هر حاکمیت محتمل تورک در ایران، حاکمیتی با هویت ایرانی (فارسی) را حمایت می‌کند

-نماینده‌ی روسیه می‌باید موضوع اعلام کردن علی‌مراد خان به عنوان شاه را مطرح کند

-با مغتنم شمردن آرزوی علی‌مراد خان برای اتحاد با روسیه، امضای قرارداد اتحاد بین وی و روسیه واجب است

- در صورت وقوع جنگ با دولت عوثمان‌لی، حاکمیت ایرانی (علی‌مراد خان) ‌باید نه با دولت عوثمان‌لی، بلکه با دولت روسیه متحد شود.

- قفقاز جنوبی باید تجزیه شود. ایمئرئتییا و دیگر اراضی گورجستان غربی به روسیه‌ی تزاری الحاق و تحت الحمایه‌ی روسیه باقی بمانند، ولایت آخیسقا به ایراکلی دوم تسلیم شود، و در باره‌ی اراضی‌ای که ولایت و یا تزاری آلبانیا را تشکیل خواهند داد تصمیم گرفته شود.

-در ارتباط با ولایات، نماینده باید صرفاً موضوع دولت ارمنستان را مطرح سازد.

-علی‌مراد خان می‌باید بر آخیسقا و دیگر ولایات قفقاز و عوثمان‌لی که ارمنیان هم در آن‌ها ساکن هستند ادعای ارضی به پیش براند.

-می‌باید یک دولت ارمنستان غیر وابسته به ایران که حائل بین تورک‌های روسیه - ایران و عوثمان‌لی باشد تاسیس و استقلال و مرزهای آن احیاء شود

-دولت حائل و مستقل ارمنی‌، از ادغام اراضی عمدتا تورک‌نشین قفقاز - تورک‌ایلی و ولایات عوثمان‌لی که جدیداً به تصاحب دولت ایران در آمده‌ تاسیس خواهد شد.

- امنیت دولت ارمنی حائل بین دولت ایرانی (علی‌مراد خان) و عوثمان‌لی، از طرف روسیه تامین و تضمین خواهد شد[5].

تلاش‌های روسیه (و بریتانیا و فرانسه) برای تبدیل هویت خاندان زندی به دولتی ایرانی - ایرانیک به موفقیت نرسید. زیرا آغا‌محمد خان، از طائفه‌ی قدیمی و معتبر تورک قاجار که در میان موسسین دولت قیزیل‌باشیه بود، با پیش راندن این مساله که حاکمیت بر ایران حق قاجارها (تورکمانان تورک - موغول) است، برای تصاحب آن به مبارزه برخاست، موانع موجود در این مسیر را یک به یک برطرف کرد و نهایتاً پیروز شد.

٢-غیر ممکن ساختن طرح روسیه توسط آقامحمد خان: (آقامحمد خان قاجار در متن «کشمکش تاریخی تورک - تاجیک» (فارس بعدی) در جریان در این برهه‌، با تمسک به «مشروعیت تورکی» (منسوبیت قاجارها به عنصر قومی تورک و موغول، حق خداداد حاکمیت جهانی تورک و موغول، تقدیم قاجارها به عنوان وارث مشروع و ادامه دهنده‌ی سنت سلطنت موغوﻻن و تورکان در ایران، ....) و مانورهای سیاسی و نظامی متعدد، توانست حمیت و تعصب قومی ایلات متعدد تورک و موغول را تحریک کند و آن‌ها را با مطیع و متحد ساختن در زیر پرچم قاجارها، تبدیل به یک قدرت نظامی موثر و تعیین کننده نماید و با استفاده از آن‌ها در سال ١٧٩٥ اقتدار سیاسی و پادﺷاهی بر ایران را بدست آورده دولت تورک قاجاریه را تاسیس کند[6]). آغا‌محمد خان با تاسیس دولت تورک قاجاریه توانست هویت سیاسی فارسی را که دولت‌های استعمارگر مذکور با بازسازی و مرمت احساسات ملی (ایرانی) و دینی (شیعه‌ی امامی) در صدد ایجاد آن بودند، به مدت یک قرن دیگر به تاخیر اندازد. تغییر وضعیت میدانی در ایران توسط آغامحمد خان قاجار، تحقق نقشه‌ی روسیه برای تاسیس یک دولت صرفا ایرانی - ایرانیک و یک دولت حائل ارمنستان بر اراضی جمهوری آزربایجان، عوثمان‌لی و ایران را غیر ممکن ساخت. پس از آن، تاریخ صد سال اخیر ایران عبارت است از مجادله و کشمکش سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی بین دو عنصر تورک و فارس[7].

٣- تورک‌ستیزی - سیاست راهبردی  روسیه: حمایت روسیه از قاجارها، مقطعی و مشخصاً مربوط به دوره‌ی محمدعلی شاه و در تقابل با حرکت مشروطیت که روسیه آن را عملیاتی انگلیسی می‌دانست بود (به همین سبب بود که دولت و مجاهدین و احرار عوثمان‌لی در این مقطع بر علیه محمدعلی شاه متفق روسیه، از مشروطه‌طلبان مدافع شهر تبریز به پیشگامی ستارخان حمایت کردند). اما به جز این دوره‌ی کوتاه‌مدت، موضع روسیه در ارتباط با تورکان ساکن در ایران (و قفقاز و عوثمان‌لی) پیش از تاسیس، حین تاسیس، در طول حیات و در حین ساقط شدن دولت قاجاری، همواره ضد تورک بود. طرح کاترینای دوم برای تاسیس دولتی ایرانی - ایرانیک به جای حاکمیت تورک، تعرض روسیه تزاری برای الحاق قفقاز جنوبی در دوره‌ی سلطنت فتح‌علی ‌شاه قاجار، ایجاد هویت ملی آزربایجانی بر اساس دشمنی با هویت ملی تورک و عوثمان‌لی - تورکیه توسط استالین، ... همه نمونه‌های سیاست راهبردی تورک‌ستیزی روسیه در ایران و قفقاز است.

٤- محقق ساختن آرزوهای کاترینای دوم توسط بریتانیا: هرچند آغامحمد خان توانست با تاسیس دولت تورک قاجار در سال ١٧٩٥، آرزوهای کاترینای دوم - روسیه برای دور کردن تورکان از حاکمیت سیاسی در ایران و تاسیس دولتی ایرانیک و دولت حائل ارمنستان در منطقه را ناکام گزارد، دولت بریتانیا که آن هم مانند روسیه‌ی کاترینا، تصمیم به اتحاد با عنصر قومی تاجیک - فارس و تاسیس دولتی ایرانیک - فارس و پایان دادن به حاکمیت تورک در ایران گرفته بود، توانست ١٣٠ سال بعد آرزوهای کاترینای دوم را که موفق به تحقق آن نشده بود، محقق سازد. (دولت بریتانیا در نیمه‌ی دوم قرن نوزده و در آغاز قرن بیستم با فعالیت‌های اوریانتالیستی و مانورهای سیاسی بی شمار، توانست در افکار عمومی ایران و جهان تصوری نادرست از مردمان ایران و هویت‌هایشان را شکل‌ دهد؛ حاکمیت و جامعه‌ی ایران را به سوی تورک‌هراسی و دشمنی با عنصر تورک هدایت نماید؛ مدیریت سیاست‌های داخلی و نارضایتی‌ها و خواست توده‌های مردم برای مودرنیزاسیون و اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و پس از ظهور، مدیریت جنبش مشروطیت را به دست گیرد؛ با بازی دادن رهبران تورک مشروطیت و خیانت آن‌ها، جنبش مشروطیت‌خواهی را از یک حرکت مردمی اصلاح‌طلبانه و آزادی‌خواهانه به حرکتی هرج و مرج‌طلبانه، براندازانه و تورک‌ستیز و حرکتی برای خلع تورکان از حاکمیت سیاسی بر ایران تبدیل نماید[8]؛ بدین ترتیب دولت بریتانیا علاوه بر سد کردن روند ملت‌شونده‌گی تورک‌های ساکن در ایران و جلوگیری از تکون آن‌ها در قالب یک ملت واحد تورک، با گسترش هرج و مرج و آنارشیسم و فلج ساختن دولت قاجاری، زمینه را برای کودتای سوم اسفند فراهم ساخت و بالاخره در سال ١٩٢٥ با ساقط کردن دولت قاجاری و تاسیس سلسله‌ی فارس‌محور پهلوی آن هم بدست یک تورک تورک‌ستیز یعنی سردار سپه - رضا خان، به حاکمیت سیاسی یک هزار و دویست ساله‌ی تورک در ایران پایان داد).

بخش‌هایی از مقاله‌ی «روند فارس‌سازی ایران و نقش زبان فارسی در این روند»

آی‌گون عطار


ص ١٧-در اوایل قرن گذشته ایران کشوری بود که توسط خاندان تورک قاجار اداره می‌شد. قاجارها یک طائفه‌ی قدیمی تورک هستند که در میان موسسین دولت صفوی [قیزیل‌باشیه] نشان داده می‌شوند. به دلیل این موقعیت آن‌ها در دوره‌ی صفوی [قیزیل‌باشیه] از اعتبار فوق‌العاده‌ای برخوردار بودند.

پس از به قتل رسانیدن نادر شاه در سال ١٧٤٧ و متلاشی شدن دولت افشاری که وی تاسیس کرده بود، قاجارها با پیش راندن این مساله که حاکمیت مرکزی حق آن‌هاست، برای تصاحب آن به مبارزه برخاستند. این مبارزه در عرصه‌ی تسلط بر حاکمیت با به دست آوردن کونترول تمام ایران توسط آغامحمد خان قاجار به نتیجه رسید. اما علی رغم آن که قاجارها تمام موانع در مسیر به دست آوردن حاکمیت را یک به یک برطرف کردند، نخست به مانع روسیه و سپس به مانع انگلستان برخوردند.

در دستمان دو سند، یکی از «آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه» و دیگری از «آرشیو مرکزی تاریخ دولت گورجستان» موجود است که سیاست روسیه بر علیه تورکان ایران را آشکار می‌کنند. طبق این اسناد، در نقشه‌ای که گراف بئزوبورودکو[9] به عنوان سفیر روسیه و به دستور کاترینای دوم به حاکم زند علی‌مراد خان برد، گفته می‌شود روسیه بر علیه هر حاکمیت [محتمل] تورک در ایران، حاکمیتی با هویت ایرانی (فارسی) را حمایت می‌کند.

ص ٢٨-هویت سیاسی فارس، به اندازه‌ی هویت فرهنگی آن موثر نبوده است. از دوره‌ی سلجوقیان تا پایان حاکمیت قاجارها، یعنی بین سال‌های ١٠٤٠-١٩٢٥ فارس‌ها [تاجیک‌های قبلی] همیشه به عنوان عنصر دوم دولت تلقی شده‌اند. در این دوره عالی‌ترین مقامی که فارس‌های [تاجیک‌های قبلی] فرصت یافته برای خدمت در بخش‌هایی از بوروکراسی به دست آورده‌اند مقام وزارت بود. با حاکمیت ایلخانیان موغول که هویت فارسی در مقابل تورکی شروع به پس‌روی کرد، تلاش برای دادن حیات دوباره به هویت فارسی توسط روسیه و انگلستان مطرح شد.

ص ٢٩-اولین نهاد که شیعه‌ی دوازده امامی فارسی و ساختار ملی عنصر فارس [تاجیک‌ قبلی] را به طور اصولی مبناء قرار داد، خاندان زند بود که پس از قتل نادر شاه و در منطقه‌ی شیراز پدیدار شد. دولت‌های انگلستان، فرانسه و روسیه در ظهور این پدیده نقش مهمی داشتند. این سه دولت به سبب آن که از عنصر تورک موجود در منطقه ناراحت و ناخشنود بودند، اعلان نمودند که یک حاکمیت بومی شده‌ی فارس در ایران را مشروع تلقی خواهند کرد. زندیان نیز بر اساس این مشروعیت، مانع ارتباطات و مناسبات عوثمان‌لیان با خاندان‌های تورک که در ایران ظهور می‌کردند شدند. اسناد متعدد موجود در آرشیو دولتی روسیه، این امر را اثبات می‌کنند. (آرشیو مرکزی تاریخ نظامی دولت روسیه) [همان‌گونه که در مقدمه نشان داده شد، ادعاهای آی‌گون عطار در این پاراگراف، تماما نادرست است. مئهران باهارلی]

اما تقلای روسیه و انگلستان برای تبدیل هویت خاندان زندی به دولتی فارس [ایرانیک] به موفقیت نرسید. زیرا خاندان تورک قاجار حاکمیت بر تمام ایران را به دست آورد و توانست هویت فارسی را که دولت‌های مذکور با بازسازی و مرمت احساسات ملی (فارسی - ایرانی) و دینی (شیعه‌ی امامی) در صدد ایجاد آن بودند به مدت یک قرن دیگر به تاخیر اندازد.

[پس از آن] تاریخ صد سال اخیر ایران، عبارت است از مجادله و کشمکش سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی بین دو عنصر تورک و فارس. تنها نکته‌ی مشترک بین این دو عنصر، خواست هر دوی آن‌ها برای حاکمیت بر کل ایران و نداشتن موضعی مانند تاسیس دولت ملی خاص خود از طریق جداسازی و طرد کردن دیگری به مناطق قومی - ملی خاص خود است. چنان چه حتی بر اندیشه‌ی آزادی ‌ستان (١٩٢٠) و حکومت ملی آزربایجان (١٩٤٦) که در آزربایجان تاسیس شدند، گسترش فعالیت‌هایشان بر کل ایران حاکم بود.   

بخش‌هایی از مقاله‌ی «سیاست روسیه در قرن ١٨ مبنی بر تاسیس دولت ارمنی بر اراضی آزربایجان» 

گول‌ته‌کین نجف‌لی 

[کاترینای دوم] تصمیم گرفت سرهنگ و. س. تامارا را به عنوان نماینده‌ی صلاحیت‌دار روسیه برای دیدار با علی‌مراد خان [زند] روانه کند. گ. آ. پوت‌یومکین، به امر کاترینای دوم تعلیمات ویژه‌ای [به سرهنگ و. س. تامارا] به تاریخ ١١ سپتامبر ١٧٨٤ داد.

در این تعلیمات گفته می‌شود با مغتنم شمردن آرزوی علی‌مراد خان، امضای قرارداد اتحاد بین وی و روسیه، بسیار واجب و مناسب است. هم‌چنین می‌باید نماینده‌ی روسیه مساله‌ی اعلام کردن علی‌مراد خان به عنوان شاه را مطرح کند، و ضرورت تشکیل دولت صرفا مرکّب از فارس‌ها [ایرانیک‌ها] را به وی تفهیم نماید. در ارتباط با ولایات، نماینده باید صرفا موضوع ارمنستان و دیگر ولایات را مطرح سازد. مطرح ساختن موضوع گورجستان ضروری نیست، زیرا این مساله قبلاً حل شده است. علاوتاً [بیان کند که] اگر ارمنیان نقش حائل بین دولت [فارس] او و عوثمان‌لی را بازی کنند، امنیت [دولت ارمنی] از طرف روسیه تامین و تضمین خواهد شد.

علاوه بر دستور رسمی [مذکور]، در تاریخ ٣٠ سپتامبر ١٧٨٤ دو امر به سرهنگ و.س. تامارا داده شد. در نخستین این امرها که توسط بئزورودکو تهیه شد، به مساله‌ی تاسیس دولت مستقل ارمنستان غیر وابسته به ایران، و اتحاد با روسیه بر علیه تورکیه اهمیت ویژه‌ای داده شده است. در بندهای ٤، ٥ و ٧ امر دوم که از هفت بند مرکب است گفته می‌شود استقلال ارمنستان و مرزهای آن باید احیاء، و تصمیمی در باره‌ی اراضی‌ای که ولایت و یا تزاری آلبانیا را تشکیل خواهند داد گرفته شود. (و علی‌مراد) خان باید با ما پیمان اتحاد بر علیه عوثمان‌لی را امضاء کند.

روسیه علاوه بر طرح تقسیم کردن اراضی آزربایجان بین علی‌مراد خان و روسیه، طرح بزرگ‌تری داشت. آن طرح هم در باره‌ی اراضی عوثمان‌لی بود. در دستورات داده شده به سرهنگ و. س. تامارا که به اصفهان فرستاده شد، گفته می‌شود در صورت وقوع جنگ با دولت عوثمان‌لی، ایران ‌باید نه با دولت عوثمان‌لی، بلکه با دولت روسیه متحد شود. [در این امر] به تدبیرات ضروری برای ایجاد این اتحاد دقت ویژه‌ای مبذول داشته شده است. از این رو بنا به پیمان [اتحاد] با علی‌مراد خان، ایران می‌باید بر ولایات ایمئرئتییا، آخیسقا و دیگر ولایاتی که ارمنیان [هم] در آن‌ها ساکن هستند ادعای ارضی به پیش براند؛ ایمئرئتییا و دیگر اراضی گورجستان غربی باید تحت‌الحمایه‌ی روسیه باقی بمانند؛ ولایت آخیسقا به ایراکلی دوم تسلیم شود؛ ولایات ارمنی تورکیه هم می‌باید با دولت ارمنی که در اراضی‌ جدیداً به تصاحب دولت ایران در آمده‌ تاسیس خواهد شد، ادغام شوند.

همان‌گونه که دیده می‌شود بنا به این طرح، دولتی که قرار بود برای ارمنی‌ها ایجاد شود، صرفاً در اراضی آزربایجان تاسیس نمی‌شد، بلکه می‌بایست بر اراضی عوثمان‌لی هم متحقق شود. از طرف دیگر، بنا به اعتقاد او. پ. مارکوا، تشکیل تزاری ارمنی بر اراضی آزربایجان با علائق ایران هم‌خوان بود. زیرا ایران خواهان ایجاد یک دولت حائل بین خود و تورکیه بود.

سرهنگ و. س. تامارا که به عنوان نماینده‌ی صلاحیت‌دار روسیه برای دیدار با علی‌مراد خان در تاریخ ١٧٨٤ فرستاده شد، با مرگ علی‌مراد خان و آمدن خبر فتح اصفهان توسط آغا‌محمد خان قاجار در ١١ شوبات ١٧٨٥ مجبوراً در اوچ کیلیسه [آچمیادزین] ماندگار شد. وی به سبب این حوادث منفی، مجبور گشت در تاریخ ١٤ نیسان به تفلیس بازگردد. بدین ترتیب، تغییر وضعیت در ایران، تحقق نقشه‌ی روسیه برای تاسیس ارمنستان بر خاک آزربایجان، عوثمان‌لی و ایران را غیر ممکن ساخت....


İRAN'IN FARSLAŞMA SÜRECİ VE BU SÜREÇTE FARSÇANIN ROLÜ

(THE PROCESS OF PERSIANIZATION IN IRAN AND THE ROLE OF PERSIAN IN THES PROCESS) 

AYGÜN ATTAR

Sayfa 17: Geçen yüzyılın başlarında İran, Türk kökenli Kaçar hanedanlığınca yönetilen bir ülkeydi. Kaçarlar, eski bir Türk boyu olup, Safevî devletinin kuruluşuna katılmış boylar arasında gösterilmekteler. Bu konumlarından dolayı Safeviler döneminde büyük prestije sahiplerdi…..

1747 yılında Nadir Şah'ın ölümünden ve onun kurduğu Afşarlı devletinin çöküşünden sonra Kaçarlar merkezi hâkimiyetin kendi hakları olduğunu ileri sürerek mücadeleye başladılar. Bu alanda yapılan mücadeleleri 1795 yılında Ağa Muhammed Şah Kaçar'ın İran'ın tamamını eline geçirmesiyle sonuç verdi. Ancak Kaçarlar İran'daki karşılarına çıkabilecek bütün zorlukları aşmalarına rağmen önce Rusya, ardından İngiltere engeline takıldılar14.

14 Elimizde biri Rusya (RMDATA Rusya Merkez Devlet Askeri Tarih Arşivi), diyeri Gürcistan (MDTA Merkez Devlet Tarih Arşivi) arşivine ait olmak üzere Rusya'nın İran Türklerine karşı politikasını açığa çıkaracak iki belge bulunmaktadır. Belgelerde II. Katerina'nın emriyle Rusya'nın elçisi sıfatıyla Graf Bezborodko'nun Zendi hükümdarı Ali Murad Han'a götürdüyü planda, Rusya'nın İran'da herhangi bir Türk yönetimine karşı İranî kimlikli bir idareyi desteklediyi belirtilmektedir. Bkz. (RMFATA, f. Gosudarstvennıy Arhiv, p. XXIII, d. 13, ç. 3, l. 315).

Sayfa 28: Rusya ve İngiltere’nin Fars Kimliyini Diriltme Çabaları

Fars siyasi kimliyi, kültürel kimliyi kadar etkili olmamıştır. Selçuklulardan Kaçarların sonuna kadar, yani 1040-1925 yılları arasında Farslar devletin hep ikinci unsuru olarak kabul edilmişlerdir. Bürokrasinin belirli dairelerinde çalışma fırsatı bulan Farsların edindikleri en yüksek mevki vezirlik olmuştur. Moğol kökenli İlhanlılarla birlikte kültürel alanda Türkçe karşısında gerilemeye başlayan Fars kimliyini diriltmek çabaları Rusların ve İngilizlerin siyasi bir çabası olarak gündeme gelmiştir.

Sayfa 29: Fars Caferî On İki İmamlı Şiilik ve Fars unsurunun milli yapısını esas alan ilk oluşum, Nadir Şah'ın öldürülmesinden sonra Şiraz bölgesinde ortaya çıkan Zendî hanedanlık tarafından ilke edinildi. Bunda İngiltere, Fransa ve Rusya'nın önemli rolü olmuştur. Her üç devlet bölgedeki Türk unsurundan rahatsız oldukları için yerelleşmiş bir Fars oluşumunu İran'da meşru kabul edeceklerini beyan etmişlerdir. Bu meşruluğa dayanarak Zendiler, Osmanlıların İran'da ortaya çıkan Türk hanedanlıklarla ilişkisini de büyük ölçüde engellemişlerdir23. 23 Rusya Devlet Arşivinde yer alan çok sayıda belge bunu kanıtlamaktadır. (Bkz. Rusya Merkez Devlet Askeri Tarih Arşivi, f. 52, d. 331, ç. IV, l. 20)

Ancak, Rusların ve İngilizlerin Zendi hanedanlığına Fars devlet kimliyi kazandırmak çabaları başarılı olmadı. Türk Kaçar hanedanlığı İran'ın tamamını eline geçirince dini ve milli duygularla onarılmak istenen Fars kimliyi bir yüz yıl daha sekteye uğradı.

İran’ın son yüz yıllık tarihi Türkler ile Farsların siyasi, ideolojik, kültürel çatışmasından ibarettir. Aralarındaki ortak nokta her iki tarafın da İran’ın tamamına hakim olmak düşüncesidir. Birbirlerini dışlayıcı ve etnik bölgelere ayrılarak kendi milli devletlerini oluşturmak gibi tutumlarının olmamasıdır24. 24 Azerbaycan’da kurulan Azadistan (1920) ve Azerbaycan Milli Hükümeti (1946) bile açıklamalarında faaliyetlerini İran’ın tamamına yaymak düşüncesi hakimdir.

 

XVIII. ASIRDA ÇARLIK RUSYASI’NIN AZERBAYCAN TOPRAKLARINDA ERMENİ DEVLETİ KURMA POLİTİKASI 

GÜNTEKİN NECEFLİ 

Sayfa 21: Ali Murat Han ile görüşmek için Rusya’nın yetkili temsilcisi olarak Albay V. S. Tamara’yı İsfahan’a göndermeyi kararlaştırmıştır. II. Katerina’nın emri ile G. A. Potyomkin’in ona verdiği 11 Eylül 1784 tarihli özel talimatında. (Markova, O.P., Rossiya, Zakavkazye i mejdunarodnıye otnoşeniya v XYIII veke., Moskova, 1966, s.190-191).

Ali Murat Han’ın arzusundan istifade ederek onunla ittifak imzalamak Rusya için çok vacip ve elverişlidir diye yazmıştır.

Ayrıca, Rus elçisi Ali Murat Han’ın Şah ilan edilmesi meselesine deyinmeli, bu zaman ona devletin yalnız Farslardan teşkil olunmasının zaruretini anlatmalıdır.  Elçi yalnız, Ermenistan ve diğer vilayetler hakkında konuşmalı, Gürcistan konusunda ise konuşmak gerekmez, çünkü bu mesele artık halledilmiştir.  İlave olarak, eyer Ermeniler onunla Osmanlı arasında sınır rolünü oynarsa onun güvenliyi temin olunacaktır. (Ionnisyan, A. R., Rossiya i Armyanskoye osvoboditelnoye dvijeniye v 80-x g. XVIII veke., Yerevan, 1947. s.127)

Resmi emirle birlikte Albay V. S. Tamara’ya 30 Eylül 1784 tarihli iki talimat verilmiştir. Bezborodko tarafından hazırlanan talimatın birincisinde, İran’a bağlı olmayan Bağımsız Ermenistan Devleti’nin kurulması ve Türkiye aleyhine İran ile ittifak yapılması128 meselesine özel önem verilmiştir.  (RGVİA – Rossiyskiy Gosudarstvennıy Voenno- İstoriçeskiy Arşiv (Rusya Devlet Askeri Tarih Arşivi), f. 52. Dp. II, d. 25, 1l.9-12)

7 bendden ibaret olan ikinci talimatın 4, 5 ve 7. Bentlerinde şöyle denilmektedir; Ermenistan’ın bağımsızlığı ve sınırları onarılmalıdır, Albanya Çarlığı veyahut vilayetini oluşturacak topraklar hakkında karar kabul edilmelidir, Han bizim ile Osmanlı Devleti aleyhine ittifak imzalamalıdır. (RGVİA, f. 52. Op. 1\194, d. 331, ç.4, v. 40.)

Rusya’nın Azerbaycan topraklarını Ali Murat Han ile paylaşmak planından başka daha geniş bir plan daha vardır. Bu plan Osmanlı toprakları hakkındadır. İsfahan’a gönderilen Albay V. S. Tamara’ya verilen talimatta, Osmanlı Devleti ile savaş olacağı hususunda İran’ın Osmanlı Devleti ile deyil, Rusya ile ittifak yapması için gerekli tedbirlerin alınmasına özel dikkat gösterilmiştir. Bundan dolayı da, Ali Murat Han ile anlaşmaya göre İran, İmeretiya, Ahıska vilayetlerine ve Ermenilerin yaşadığı Osmanlı vilayetlerine iddia ileri sürmelidir. İmeretiya ve diğer Batı Gürcistan toprakları Rusya’nın himayesinde kalmalı, Ahıska vilayeti II. İrakli’ye verilmeli, Türkiye’nin Ermeni vilayetleri ise kendi gövdesine yeni geçmiş İran topraklarında teşkil olunacak Ermeni Devleti ile birleştirilmelidir. (Ionnisyan, A. R., A.g.e., s.130)

Görüldüyü gibi, Ermeniler için kurulacak devlet sadece Azerbaycan topraklarında deyil, hem de Osmanlı topraklarında hayata geçirilmesi planlanmıştır. Diyer taraftan, Azerbaycan topraklarında Ermeni Çarlığının kurulması O. P. Markova’nın kanaatine göre, İran’ın ilgisine uygun idi. Çünkü o, Türkiye ile kendi sınırlarında tampon devletin kurulmasını istemiştir. (Markova, O.P., A.g.e., s.190)

Ali Murat Han ile görüşmeler yapmak için Rusya’nın yetkili temsilcisi olarak Ekim 1784 tarihinde İsfahan’a gönderilen Albay V. S. Tamara yolda gecikmiş, 11 Şubat 1785 tarihinde Üçkilise’de olduğu zaman Ali Murat Han’ın ölmesi ve Ağa Mehmet Han Kaçar’ın İsfahan’I zaptettiyi haberi onu Üçkilise’de kalmaya mecbur etmiştir. Sonraki bütün bu olumsuzluklar üzerine o, 14 Nisan’da Tiflis’e dönmek zorunda kalmıştır.(132) Bu şekilde, İran’da siyasî vaziyetin deyişmesi Rusya’nın Ermeni meselesini gerçekleştirmeye imkân vermemiştir.


[1] اکاترینای دوم:(Екатерина Алексеевна Романова پرنسس سوفی آنهالت زئربست Princess Sophie of Anhalt Zerbst و یا اکاترینای کبیر (Екатери́на Вели́кая)؛ امپراتوریچه‌ی روسیا بین سال‌های ١٧٦٢-١٧٩٦ بود

[2] بنا به بعضی تحقیقات، طائفه‌ی زند در واقع یک طائفه‌ی بعدا لک - لورزبان شده مرکب از سه گروه اصلا تورک - موغول خراجی - خاراجو، بگله - به‌گه‌له‌ی و هزاره است.

[3] علی‌مراد خان زند: فرزند قیطاس ‌خان (قاییتماز خان و یا امرالله‌ خان) و آغابیگم، نوه‌ی بوداق ‌خان و آغابیگم، ششمین فرمان‌روای خاندان زند است. وی که شخصیتی ضد تورک بود داوطلبانه به روسیه پیشنهاد واگذاری سرزمین‌های قفقاز جنوبی به دولت روسیه در مقابل شناخته شدن و حمایت از حاکمیتش را داد. 

[4] اواخر دوران زندیه، دوران رقابت و مجادله‌ی آشکار بین تورک‌ها و عناصر ایرانیک برای حاکمیت بر کل ایران بود. در کتاب تاریخ محمدی، تقلای ایرانیک‌ها - تاجیک‌ها برای به دست آوردن حاکمیت ایران، به صورت «تلاش رهبران بی شعور و مفتون تاجیک (فارس بعدی) که به هوس نوشیدن باده‌ی تورکانه از ایاغ حاکمیت که مختص تورکان است» بیان شده است: «هر سری هوس تاج و کلاه کرد و هر دونی طالب حشمت و جاه شد، هر چراغ‌کش بی نوری را دود مشعل آرزوی افروختن شمع ملوکانه به دماغ رسید و هر تاجیک از دست رفته‌ی بی شعوری را باده‌ی تشخص تورکانه به ایاغ و آثار ملوک الطوایف ظاهر گردید...»

[5] پروژه‌ی دولت‌های استعمارگر غربی برای تاسیس یک دولت حائل ارمنستان در منطقه، امروز جای خود را به پروژه‌ی تاسیس یک دولت حائل کوردستان با همان مشخصات داده است: دولت کوردستان موعود می‌باید شامل اراضی تورک‌نشین در شمال غرب ایران، جنوب قفقاز، شرق و جنوب تورکیه، شمال عراق و سوریه باشد؛ دولت کوردستان موعود باید به صورت حائل بین تورک‌های قفقاز - ایران و تورکیه عمل کند؛ امنیت دولت کوردستان موعود توسط دولت‌های غربی تامین و تضمین خواهد شد....

[6] آقا محمدخان قاجار: طوایف تورک و موغول که در ایرانند باید با یک‌دیگر متحد شوند و نگذارند که ایرانیان خود به سلطنت برسند

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/07/blog-post_17.html

[7] در طول تاریخ همواره «کشمکش تورک و تاجیک»، در گذشته‌ی دور به شکل «جنگ توران و ایران»، در دوره‌ی صفویه به شکل «جدال قیزیل‌باش و تاجیک»، در اوائل دوره‌ی قاجاری در شکل «کشمکش آزربایجانی و عراقی» و با ظهور مشروطیت در فورم «اختلاف تورک و فارس» وجود داشته است. در عرصه‌ی سیاسی تفوق در این نبرد، تا دوره‌ی مشروطیت، همواره با تورکان بود. اساساً بدین سبب که تا آن زمان حاکمیت سیاسی و سلطنت و اوردو تحت کونترل تورکان دارای شعور قومی تورک قرار داشت.

[8] جنبش منحرف شده‌ی مشروطیت، در عرصه‌ی سیاسی و هویت ملی، پروژه‌ی انگلستان برای پایان دادن به نفوذ روسیه و عوثمان‌لی، ایجاد ملت ایران فارس‌زبان، و پایان دادن به حاکمیت سیاسی تورک بر ایران بود. هرچند بخشی از توده‌ی تورک بی‌خبر از تصویر بزرگ‌تر که به این حرکت پیوسته بود، صاف‌دلانه خواستار تجدد، اصلاحات، قانون‌مداری، حریت، عدالت، مساوات و .... بود، اما مدیریت کلان حرکت مشروطیت کاملاً در دست عناصر و مراکز ضد تورک (باستان‌گرایان آریاکار، فراماسون‌ها، رهبران پارسی-زرتشتی هندوستان، افراطیون ارمنی داشناک، شیخیان، بابیان – تروریست‌های ازلی، ...) قرار داشت. به ویژه رهبران تورک حرکت مشروطیت در تهران پایتخت دولت تورک قاجار و در انجمن ایالتی آزربایجان تبریز، عموما عناصر از خود بیگانه‌ی تورک‌ستیز و فارس‌محور و آریاپرست بودند و هدفی جز ساقط کردن سلسله‌ی تورک قاجار و در مقیاس تاریخی شکست دادن حریف تورک در جنگ تاریخی ایران و توران را دنبال نمی‌کردند. با ظهور حرکت مشروطیت، وضعیت در تمام عرصه‌های سیاسی و فرهنگی و .. به طور ریشه‌ای بر له فارس‌ها و فارس‌گرایان و بر علیه تورک‌ها و تورک‌گرایان تغییر یافت. جنبش مشروطیت به صعود فارس‌ها و فارس‌گرایان در نردبان اقتدار سیاسی شتاب داد، باعث تصفیه‌ی عنصر تورک از دربار و عالی‌ترین سطوح بروکراسی دولت قاجار - به جز شاه و پیرامونیان اندک وی - گشت؛ به طور جدی بنیان دولت قاجاری را لرزاند و بسترهای لازم برای پایان دادن به حاکمیت تاریخی تورکان بر ایران توسط کودتای سوم اسفند را مهیا نمود.

[9] Граф Алекса́ндр Андре́евич Безборо́дко 

No comments:

Post a Comment