محمدعلی شاه، خواستار و دوستدار مشروطیت که قربانی تباهکاریهای
دیگران (و خود) گشت....
مئهران باهارلی
روسیه و بریتانیا از همان روز اول تاسیس دولت قاجاری، در
صدد ساقط کردن آن و تغییر رژیم و ایجاد دولتی فارس به جای آن دولت تورک بودند. اقدامات
و تدابیر تجددگرایانه و اصلاحات و رفورمهای نظامی، سیاسی و اجتماعی آهسته اما
بلاانقطاع شاهان و مقامات قاجاری (فتحعلیشاه، محمدشاه، حاجی میرزا آغاسی، عباس
میرزا، ناصرالدین شاه، امیرکبیر، مظفرالدین شاه، حتی عین الدوله) منجر به ظهور یک حرکت
نخبگانی و مردمی خواستار تغییرات ریشهای در نیمه ی دوم قرن نوزده شد که در آغاز قرن بیست به جنبش اجتماعی-سیاسی
مشروطیت خواهی متحول گشت.
اما بریتانیا که مترصد فرصت برای پایان دادن به سلسلهی قاجاری- حاکمیت تورک در ایران و حذف روسیه و عثمانی از معادلات سیاسی این کشور بود، با بدست آوردن مدیریت جنبش مشروطیت توانست آنرا توسط عوامل خود (دولتمردان آنگلوفیل، فراماسونها، رهبران پارسی هندوستان-زرتشتی بومی، باستانگرایان آریاکار، رهبران شیخی و بابی-ازلی، افراطیون ناسیونالیست ارمنی-داشناک، رقبای تاریخی قاجارها چون بختیاریها، مانقورتهای تورک ضد تورک لانه کرده در مرکز آزربایجان -تبریز...)، از یک حرکت اصلاحطلبانهی آزادیخواهانه و عدالتجویانه به یک ماجرای براندازی آشوبطلبانه برای ساقط کردن دولت تورک قاجاری و پایان دادن به حاکمیت سیاسی تورک در ایران تبدیل کند.
اینچنین بود که درست هنگامی که محمدعلی شاه بیشترین توافق و همسویی را با خواستهای اصلاحی، آزادیخواهانه و عدالتطلبانهی مردم نشان میداد، از سوی تروریستهای مشروطهطلب افراطی ترور شد. هدف از این ترور (مانند هدف اقدامات تروریستی قبلی بر علیه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و اتابک اعظم و ...)، وادار کردن محٖمدعلی شاه به اتخاذ سیاستهای خشونتآمیز و بدین طریق ایجاد رویارویی نظامی بین دولت قاجاری و مردم و بحران سیاسی و هرج و مرج گسترده بود. محمدعلی شاه نیز که دارای تمایلات مستبدانه بود، به این تلهی انگلیسی افتاد و مرتکب اشتباهات پی در پی استراتژیک شد. مجلس را به توپ پست و بدتر از آن، با وقوف به ماهیت انگلیسی حرکت مشروطیت و بویژه جناح افراطی برانداز و آریاکار آن، در جستجوی متفق بر علیه انگلستان به دامان روسیه –دشمن ازلی تورکان – رانده شد.
این امر باعث گشت نیروهای ملی غیر انگلیسی مانند تورکگرایان، اسلامگرایان معتدل، اصلاحطلبان واقعی، دولت و نخبگان عثمانی و مخالفان روسیه نیز، به مخالفت با محمدعلی شاه، بخصوص در مقطع مقاومت ستارخان در تبریز بر علیه اشغال روسیه برخیزند. بدین ترتیب انگلستان توانست بین بخش اعظم جریانات سیاسی رنگارنگ پراکنده، یک همسویی و همگرایی مقطعی به رهبری خود ایجاد نماید که در کوتاهمدت به خلع محمدعلی شاه از سلطنت منجر شد.....
اما بریتانیا که مترصد فرصت برای پایان دادن به سلسلهی قاجاری- حاکمیت تورک در ایران و حذف روسیه و عثمانی از معادلات سیاسی این کشور بود، با بدست آوردن مدیریت جنبش مشروطیت توانست آنرا توسط عوامل خود (دولتمردان آنگلوفیل، فراماسونها، رهبران پارسی هندوستان-زرتشتی بومی، باستانگرایان آریاکار، رهبران شیخی و بابی-ازلی، افراطیون ناسیونالیست ارمنی-داشناک، رقبای تاریخی قاجارها چون بختیاریها، مانقورتهای تورک ضد تورک لانه کرده در مرکز آزربایجان -تبریز...)، از یک حرکت اصلاحطلبانهی آزادیخواهانه و عدالتجویانه به یک ماجرای براندازی آشوبطلبانه برای ساقط کردن دولت تورک قاجاری و پایان دادن به حاکمیت سیاسی تورک در ایران تبدیل کند.
اینچنین بود که درست هنگامی که محمدعلی شاه بیشترین توافق و همسویی را با خواستهای اصلاحی، آزادیخواهانه و عدالتطلبانهی مردم نشان میداد، از سوی تروریستهای مشروطهطلب افراطی ترور شد. هدف از این ترور (مانند هدف اقدامات تروریستی قبلی بر علیه ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و اتابک اعظم و ...)، وادار کردن محٖمدعلی شاه به اتخاذ سیاستهای خشونتآمیز و بدین طریق ایجاد رویارویی نظامی بین دولت قاجاری و مردم و بحران سیاسی و هرج و مرج گسترده بود. محمدعلی شاه نیز که دارای تمایلات مستبدانه بود، به این تلهی انگلیسی افتاد و مرتکب اشتباهات پی در پی استراتژیک شد. مجلس را به توپ پست و بدتر از آن، با وقوف به ماهیت انگلیسی حرکت مشروطیت و بویژه جناح افراطی برانداز و آریاکار آن، در جستجوی متفق بر علیه انگلستان به دامان روسیه –دشمن ازلی تورکان – رانده شد.
این امر باعث گشت نیروهای ملی غیر انگلیسی مانند تورکگرایان، اسلامگرایان معتدل، اصلاحطلبان واقعی، دولت و نخبگان عثمانی و مخالفان روسیه نیز، به مخالفت با محمدعلی شاه، بخصوص در مقطع مقاومت ستارخان در تبریز بر علیه اشغال روسیه برخیزند. بدین ترتیب انگلستان توانست بین بخش اعظم جریانات سیاسی رنگارنگ پراکنده، یک همسویی و همگرایی مقطعی به رهبری خود ایجاد نماید که در کوتاهمدت به خلع محمدعلی شاه از سلطنت منجر شد.....
در زیر خبری کوتاه از روزنامهی شئون عثمانی را آوردهام که در آن محمدعلی شاه به موارد فوق و موضع مثبت خود نسبت به مشروطه، اما قربانی شدن خویش توسط
مفسدهجویان اشاره میکند.
پایان نوت
طرفدار و محبِّ مشروطیت اولوپ باشقالارینین
مفسدتلهرینه فدا ائدیلمیش شاه مخلوع
شئون، نومئرو ٥٩، پازار، ٢٠ شعبان ١٣٢٧ [٦ سپتامبر ١٩٠٩]
شاهِ مخلوعون روس قزئتهسی مخبرلهریندهن بیرینه وقوع
بولان بیاناتیندا کندیسینین روسیه سفارتینه گئتمهسی.نین، ملّتین بوتون آرزو و
طلبلهرینی قبول ائیلهدییینی قابینهلهره بیلدیرمهک ایچون اولدوغو حالدا؛
بونون بالعکس سوءِ تاویله اوغرادیلاراق، سلطنتدهن کفِ ید ائیلهدییی یولوندا
تفسیر ائدیلهرهک، سلطنتدهن فراغتینین ملّتجه قبول اولوندوغو.نو سفارت
مامورلاریندان حیرتله اؤیرهندییینی؛ و کندیسینین طرفدار و محبِّ مشروطیت
اولوپ باشقالارینین مفسدتلهرینه فدا ائدیلمیش اولدوغونو؛ و وطنینی ترک ائیلهمهکدهن
ایسه -ممالکِ اجنبیهده مظهر اولاجاغی اِعزاز و اِکرامی ردّ ایله- عادی بیر وطن
اولادی صفتیله ایراندا قالماغی ترجیح ائیلهدییینی افاده ائتمیشدیر.
ترجمه (توسط مئهران باهارلی):
محمدعلی شاه، خواستار و دوستدار مشروطیت که فدای تباهکاریهای
دیگران گشت....
شاه مخلوع در بیاناتی خطاب به یکی از مخبرین روزنامههای
روسیه گفته است در حالیکه به منظور اعلام قبول و موافقت خود با همهی خواستها و
مطالبات ملت به کابینهها به سفارت روسیه رفته بود، با حیرت توسط مامورین سفارت
مطلع شده که این امر با وارونهنمایی و برداشت نادرست، به صورت دست برداشتن او از
سلطنت و قبول انصراف وی از سلطنت از سوی مردم وانمود و گزارش شده است. وی بیان
کرده که خواهان و دوستدار مشروطیت است، اما قربانی مفسدهجوییهای دیگران قرار
گرفته است. و اینکه با رد نمودن تکریم و گرامیداشتی که در کشورهای خارجی از آن
برخوردار خواهد شد، وی ترجیح میدهد که به جای ترک وطنش، با صفت یک فرزند معمولی
وطن، در ایران بماند.
No comments:
Post a Comment