Saturday, December 10, 2022

ریشه‌شناسی نام «تورکه‌‌ جاراو – تورکه‌‌ چارا» طب مردمی ‌تورک

ریشه‌شناسی نام «تورکه‌‌ جاراو – تورکه‌‌ چارا» طب مردمی ‌تورک

 

مئهران باهارلی

 

در زبان تورکی به‌‌ طب مردمی ‌تورک «تورکه ‌چارا» گفته‌ می‌شود. اصل این اصطلاح «تورکه ‌جارا» به ‌‌معنی «راه ‌حل و تداوی مفید به ‌و مناسب تورکان، دوا و درمان تورکان»؛ و فورم اولیه‌ی آن  در زبان و لهجه‌های شمالی تورکی (گروه‌ قیپچاقی) «تورک‌غه‌ جاراو» است. تورک‌غه‌‌ جاراو تورکه‌ جارا تورکه‌‌ چارا.

طب مردمی ‌تورک تحت نام‌های گوناگون در تمام مناطق تورک‌نشین ایران از جمله ‌در سراسر تورک‌ایلی در شمال غرب ایران در استان‌های اردبیل، زنجان، آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی، قزوین، همدان، مرکزی، گیلان، قوم، البورز، تهران، کوردستان، کرمانشاه ... رایج است. این طب در استان‌های آزربایجان غربی (محل اسکان قاراپاپاق‌ها و ترکمه‌ها) و نواحی مجاور آن در قسمت‌های غربی و جنوبی آزربایجان شرقی با نام اصلی تورکی خود «تورکه‌ چارا» نامیده ‌می‌شود. اما در استان‌های نزدیک به ‌فارسستان (بقیه‌ی آزربایجان شرقی، اردبیل، زنجان، قزوین، شرق گیلان و ...) کلمه‌ی تورکی «جارا» – «چارا» با کلمات فارسی – عربی «داوا» و «درمان» جایگزین شده ‌و فورم‌های نامناسب و نادرست «تورکه ‌داوا»، «تورکه‌ درمان»، «تورکو واری» بکار می‌رود.

اصطلاح «تورکه‌‌ جاراو – تورکه‌‌ چارا» به یک نظر از طریق قفقاز شمالی (قاراچای مالقار، نوقای، قومیق)، توسط لهجه‌های تورکی قاراپاپاق – ترکمه ‌‌به‌‌ قفقاز جنوبی (جمهوری آزربایجان) و از آنجا به ‌تورک‌ایلی وارد شده ‌‌است. تورک‌های قاراپاپاق، ترکمه ‌و زیرگروه‌های آن‌ها مانند بورچالی‌ها و بوزجالی‌ها، علاوه‌ بر توطن در مناطق شمالی قفقاز، در موطن خود در تورک‌ایلی در جنوب استان آزربایجان غربی (ناحیه‌ی سولدوز – نقده و اطراف) در ترکیب خود تیره‌هایی مانند قازاق و جان احمدلو با اصلیت قیپچاق را هم شامل هستند.

بنا به نظری دیگر فورم قیپچاقی «تورکه جارا» سابقه‌ی بیشتری در تورک‌ایلی، از قرون ١١ و ١٢ میلادی به دوره‌ی مهاجرت و اسکان انبوه گروه‌های قیپچاق به منطقه دارد. در این دوره بدنه‌ی اصلی تورکان ساکن در تورک‌ایلی را انبوه‌ تورکان شرقی – قارلیق (اسلاف اویغورها، چاغاتای - جغتائی‌ها و اوزبیک‌های بعدی، ...) و تورکان شمالی – قیپچاق (اسلاف تاتارها، قازاق‌ها، قیرقیزها، ...) تشکیل می‌دادند. در قرن دوازده تورکان قیپچاق حتی موفق به تاسیس دولت ایل‌دنیزلی (اتابکان تورک‌ایلی) به پایتختی نخجوان، همدان و تبریز شدند. آتابک‌ها و خاقان‌های مشهور این دولت قیپچاق تورک‌ایلی که بین سال‌های ١٢٢٥-١١٣٦ حیات داشت، شمس‌الدین ایل‌دنیز، نصرت‌الدین جان بالابان (جهان پهلوان) محمد، مظفرالدین قیزیل آرسلان عثمان، قوت‌لوق اینانج، نصرت‌الدین ابوبکر، و مظفرالدین اوزبیک بودند[1]. در این دوره حکام و والیان بی شمار قیپچاق در سرتاسر ایران، قفقاز، تورک‌ایلی، آناتولی و کشورهای عربی و حتی شمال آفریقا (شاخه‌ی قیپچاق‌تبار بحری دولت تورک مملوک – کؤله‌مه‌ن در مصر[2]) مشاهده می‌شود.

جاراماق – یاراماق

کلمه‌ی جارا مشتق از مصدر «جاراماق»، فورم قیپچاقی - شمالی مصدر «یاراماق» در تورکی اوغوزی - غربی است.

- تبدیل ی به‌ ج: در زبان و لهجه‌های شمالی حرف «ی» در آغاز کلمات تورکی غربی، علی القاعده‌ به صورت «ج» تلفظ می‌شود: جاراق (به‌‌ جای یاراق؛ سلاح)، جاراو (یاراق؛ فایده، مفید)، جاراماق (یاراماق؛ التفات کردن)، جارانماق (یارانماق)، جارا (یارا)، جای (یای)، جاز (یاز)، جول (یول)، جیلان (ییلان، ایلان)، جئل (یئل)، جاخشی (یاخشی)، جارما (یارما)، جاتماق (یاتماق)، جازماق (یازماق)، جانماق (یانماق)، جئر (یئر)، جوز (یوز)، جئدی (یئددی)، جاو (یاغ)،  ....

‌همانگونه که معلوم است گروه‌ لهجه‌ی تورکمانی ما (در ایران، قفقاز، عراق، شرق و جنوب آناتولی، ...) به‌ شدت متاثر از تورکی شرقی – جغتایی و زبان موغولی است. (اساسا این تاثیرات، باعث تمایز آن از گروه ‌لهجه‌های غربی زبان تورکی (آناتولی غربی، شبه‌ جزیره‌ی بالکان و ...) شده ‌است). اما در لهجه‌ی ما تاثیرات تورکی شمالی – قیپچاقی هم وجود دارد. مانند کاربرد پسوند «–ا‌ی» در سولاخای (به‌ جای سولاق در تورکی تورکیه، به ‌معنی چپ دست)، استفاده ‌از پسوند «–ال» در افعال مخصوصا مربوط به رنگ‌ها به‌ جای پسوند «–ار» اوغوزی: قارالماق (به ‌جای قارارماق)، سارالماق (به ‌جای سارارماق)، ...، کاربرد فورم «یوخلاماق» مانند قالب جوقلاماق شمالی به‌ جای اویخولاماق (در تورکیه؛ خوابیدن)، ...

وجود فورم «جارا» در اصطلاح «تورکه ‌جارا» همراه ‌با کاربردهای همزمان فورم اوغوزی یاراماق و مشتقات آن، یکی دیگر از تاثیرات لهجه‌های شمالی – قیپچاقی در لهجه‌ی تورکمانی ما است. در لهجه‌های ما استفاده‌ی هم‌زمان از فورم شمالی «ج» و فورم غربی «ی» در چند کلمه‌ی دیگر هم دیده ‌می‌شود: جیرماق ییرتماق، جارلیق یارلیق، جفنگ یاوان یاوه. در بعضی موارد هم صرفا فورم شمالی – قیپچاقی به جای فورم اوغوزی حفظ شده است. به عنوان نمونه «جان» در نام اشخاص و طوائف به ‌معنی بزرگوار و ارزش‌مند و گران‌مایه‌‌ و نیکو (مانند جان در اسم تیره‌ی جان احمدلو از قاراپاپاق‌ها) به جای فورم اوغوزی «یاغان»، ....

اشتقاق جارا

کلمه‌ی جارا به‌ دو صورت ریشه‌یابی شده ‌است:

الف- مخفف جاراو: بنا به ‌این ریشه‌یابی، «جارا» مخفف «جاراو» به‌‌ معنی مفید، راه‌ حل، فایدا، یاراما، یارار، کام، کام آلما، فایده ‌و منفعت، دوا و درمان است. در لهجه‌های تورکی قاراچای بالقار با استفاده ‌‌از جاراو ترکیبات ذیل هم که‌‌ مشخصا در ارتباط با صحت و سلامتی و شفا و دوا و درمان می‌باشند، ساخته ‌شده‌اند: جاراولو (مناسب، اه‌ل‌وئریش‌لی، مفید به ‌سلامتی)، «جاراولی درمان» (علاج و داروی مفید)، آشارغا جاراولو (مناسب برای خوردن، غذای سالم)، «جاراوسوز» (بی فایده ‌به ‌سلامتی، غذای ناسالم)، آشارغا جاراوسوز (نامناسب برای خوردن، غذای ناسالم برای خوردن)[3]. مشابه‌ این کلمات با فورم شمالی آن (با حرف ج) در لهجه‌های آناتولی در محل‌های اسکان گروه‌های قاراچای عینا وجود دارد (جاراشتیرماق – بهبود و درست کردن، جاراشووسوز - نامناسب، جاراتیلماق، جاراتماق، جاواوسوز - بی فایده، ...).

ریشه‌ی کلمه‌‌ی جارا، مصدر «جاراماق»، تلفظ قیپچاقی – شمال قفقازی «یاراماق» در تورکی غربی (به معنی یارار ساغلاماق، فایدا ساغلاماق، مفید بودن، فایده ‌‌رساندن، منفعت بخشیدن) است. کلمات آتی هم مشتق از مصدر جاراماق هستند: جاراغان (یارایان، یارارلی، مفید، فایدالی)؛ جاراشماق (یاراشماق، دوزه‌لمه‌ک، اییی گه‌لمه‌ک، اویقون گه‌لمه‌ک؛ سالم شدن، فایده ‌رساندن)؛ جاراشدیرماق (یاراشدیرماق، سر و سامان دادن به ‌‌خود)؛ جاراشخان (یاراشقان، یاراشان، آنچه ‌مفید و مناسب است)؛ جاراتیو (راه‌ حل، حل کردن مشکل از جمله ‌بیماری)، ... «راه‌ حل» که ‌یکی از معانی کلمه‌ی «جاراتیو» است، عینا در زبان‌های دیگر هم در مورد درمان بیماری‌ها بکار می‌رود (Solution To Disease). 

جاراو معادل یاراق در تورکی غربی است. معادل «جاراو» در تورکی ما «یاراق» (در تورکی قدیم به معنی یارایان، مناسب، لازمه، سلاح، فرصت، امکان؛ و در تورکی میانه به معانی فایده، فرصت و مفید) است. ‌در لهجه‌های قیپچاقی در بسیاری از موارد حروف «ق» و «غ» در پایان و بعضا داخل کلمه‌ به ‌حرف «و» تبدیل می‌شود[4]. مانند تبدیل ساغ ‌ساو (به‌ معنی بوتون، سالم، در نام قان ساو قانصو)، یاغ جاو، قاراق قاراو (نظر، نگاه)، داغ ‌تاو (کوه)، اوروق اوروو (تیره، نسب، تبار)، آریق آروو، .... یاراق. (در بسیاری از لهجه‌های تورکی شمالی تبدیل حروف «ب-پ» به «ف-و» هم دیده می‌شود. یکی از نمونه‌های جالب اینگونه تبدیلات، تلفظ کلمه‌ی «قاب» به شکل «قاو» است که در اصطلاح فارسی «گاوصندوق» (در اصل «قاب صاندیق») به زبان فارسی هم وارد شده است[5]).

جاراق موغولی: جاراو – یاراق تورکی در موغولی کلاسیک به صورت «جاراق» در معانی لازمه، ضرورت و احتیاج، تجهیزات و ... هم وجود دارد. از همین جا اصطلاح «که‌ره‌گ جاراق» در موغولی معادل اصطلاح «گه‌ره‌ک یاراق» تورکی است[6].

حذف و پایانی جاراو: حذف «و» در آخر کلمه‌ی «جاراو» و تبدیل آن به «‌‌جارا» مشابه حذف «ق» معادل آن در بعضی از کلمات تورکی است: تخفیف آغریق آغری، سوروگ سورو، آچیق آجی، آریق آری، آسیق آسی، اولوق اولو، قاموق قامی (هامی)، تاریقلاق ‌تارلا (مزرعه، زمین، کشت‌زار)، قیشلاق قیشلا (ساخلاو، پادگان)، بوجاق بوجا (کوچک‌ترین واحد در تقسیمات اداری-کشوری و جزئی از ایل‌چه)، تبدیل پسوند –لوق شرقی و شمالی –لو در لهجه‌های غربی و ..... عین این حادثه در مورد اصطلاح مشابه «تورکه سایا» به معنی به سبک تورکان و مجازا سخن صریح و عملی اتفاق افتاده و حرف «ق» در آخر کلمه‌ی تورکی «سایاق» (قاعده‌ی محاسبه و حساب) حذف و آن کلمه به «سایا» تبدیل شده است: تورکه سایاق تورکه سایا[7].

ب- فورم اسم مصدری- اسم فعلی جارا: بنا به‌ این ریشه‌یابی کلمه‌ی جارا، فورم اسم مصدری - اسم فعلی از فعل جاراماق است که ‌با افزودن پسوند اسم مصدر ساز «ا» به بون مصدری حاصل شده ‌است. مانند که‌له ‌(در تورکی ما گه‌له‌ره‌ک)، بارا (در تورکی ما واراراق)، آلا (در تورکی ما آلاراق). با این وصف تورکه‌ جارا به ‌معنی «فایده‌رسان به ‌تورک» است.

تبدیل جارا به ‌چارا

تبدیل «جارا» به «چارا» به دو صورت قابل توضیح است:

الف-تبدیل ج به ‌چ طبق قواعد فونتیک داخلی تورکی. حروف س – ز – ج – چ در بعضی از کلمات تورکی به ‌هم‌دیگر تبدیل می‌شوند. مانند تبدیل «سار» به معنی پوشش، «قاپاق» و «اؤرتو» (از سارماق) به‌ زار، جار و چار در زبان تورکی (مانند سارقات زارقات جارقات چارقات چرقد). این حادثه ‌در لهجه‌های شمالی هم دیده ‌می‌شود. مانند تبدیل آجیق تورکی غربی آچوو (خشم و غضب)، و آجیق‌لانماق آچوولانماق (خشمگین و غضب‌ناک شدن) که ‌در آن‌ها حرف ج به‌ حرف چ تبدیل شده ‌است. طبق این اشتقاق، قسم چارا در تورکه‌ چارا همان جارای تورکی است.

ب- جای‌گزینی جارای تورکی با ‌چاره‌ی فارسی: طبق این توضیح، مانند بسیاری از کلمات قدیمی ‌و اصیل تورکی دیگر که‌ به‌ موازات فراموش شدن فورم و معنای اصلی آن‌ها، طی روند موسوم به‌ «به‌نزه‌ر قوندارما» (جعل مشابه) [8] با کلمات مشابه‌ فارسی عوض شده‌اند، جارای تورکی هم با چارا - چاره‌ی فارسی جای‌گزین شده ‌است. (اگر چه‌ ادعاهای ریشه‌ی فارسی برای کلمه‌ی چاره‌ هم، از جمله ‌ربط دادن آن به ‌کار فارسی، به ‌لحاظ علمی ‌به ‌هیچ وجه‌ قانع کننده ‌نیست).

اندکی در باره‌ی جای‌گاه ‌طب تورکه‌ جارا:

تورکه‌ جارا و یا تورکه‌ چارا در حال حاضر به ‌معنی پزشکی مردمی ‌(در تورکیه ‌خالق حکیم‌لییی) و نوعی پزشکی قومی‌- Ethno Medicine تورک (بودون اونومBudun Onum ) است که‌ علاوه ‌بر طب مردمی‌-Folk Medicine  (ائل اونومÉl Onum )، عناصری از طب سنتی تورک -Traditional Medicine  (اه‌م سه‌م اونومEmsem Onum ، گه‌له‌نه‌کسه‌ل اونومGeleneksel Onum ) را هم دربر دارد. از آنجائی که این طب مانند همه‌ی انواع مشابهش خارج از طب متعارف - Conventional Medicine (تؤره‌ل اونوم Törel Onum) شمرده ‌می‌شود، در نتیجه‌ نوعی طب جای‌گزین - Alternative Medicine (اورناتی اونوم Ornatı Onum) است. «تورکه جارا» هم‌چنین به ‌غیر از طب تکمیلی -Complementary Medicine  (بوتون‌له‌ییجی اونوم Bütünleyici Onum)، طب کل‌نگر - Holistic Medicine (توکه‌ل اونوم Tükel Onum) و طب یک‌پارچه‌- Integrative Medicine (بوتؤو اونوم Bütöv Onum) است.

رپرتوار تورکه‌ جارا:

طب مردمی ‌تورک و یا تورکه ‌جارا، طیف بسیار وسیعی از متودها و روش‌ها و تداوی‌ها را شامل می‌شود: قورت اه‌لی توختاتی‌سی (تداوی با دست گرگ)[9]، اوتاچی‌لیق (تداوی با گیاهان دارویی)، سینیق‌چی‌لیق (درمان شکسته‌گی و بیماری‌های استخوان)، اوْوشالاماچی‌لیق (اوغوجولوق، ماساژ)، چؤپ‌چولوک (درمان بیماری‌های مجرای تنفسی)[10]، ایلان سانجماسی توختاتی‌سی (معالجه‌ی مارگزیده‌گی)[11]، بندچی‌لیک، تيكه‌چی‌لیک (درمان بیماری‌های گوارشی)، اوشاق‌لارین بورنونو پوف‌له‌مه‌ک، قورخو چیخارتماق، پامبیق یاندیرماق، ده‌ری سایری‌لیق‌لاری‌نا یاغ - یاخاج سورتمه‌ک، اوفوروک‌چولوک، بئله‌ تیغ چه‌کمه‌ک[12]، ایت باش‌تاسی‌ندا یویونماق (جمجمه‌ی سگ، گؤز ده‌یمه‌سی‌نده‌ن قورونما اوچون)، چاخماق داشی (چیچه‌ک سایری‌لیغی، اوشاق‌لاردا اوز یارالاری، قاراغی‌لیق – شب کوری اوچون)، بوغاز باسماق (اوشاق‌لاردا قاباقولاق سایری‌لیغی اوچون)[13]، بال توختاتی (عسل درمانی)، ...

سؤزلوک:

اه‌م‌چیEmçi: طبیب مردمی – سنتی، ادامه‌ دهنده‌ی طب قام – شامانی تورک

اوتاچیOtaçı : طبیب مردمی – سنتی متخصص در گیاه درمانی

اوْنوُم Onum: پزشکی، طب

بوُدوُن اوْنوُمBudun Onum : پزشکی قومی، Ethno Medicine

ائل اوْنوُمÉl Onum : طب مردمی‌، Folk Medicine، در تورکیه ‌خالق حکیم‌لییی

اه‌مسه‌م اوْنوُمEmsem Onum : طب سنتی تورک،Traditional Medicine  

گه‌له‌نه‌ک‌سه‌ل اوْنوُمGeleneksel Onum : طب سنتی تورک،Traditional Medicine

تؤره‌ل اوْنوُم Törel Onum:طب متعارف (مودرن و دانشگاهی) Conventional Medicine

اوْرناتێ اوْنوُم Ornatı Onum: طب جای‌گزین، Alternative Medicine

بۆتۆن‌له‌ییجی اوْنوُم Bütünleyici Onum: طب تکمیلی،Complementary Medicine  

تۆکه‌ل اوْنوُم Tükel Onum: طب کل‌نگر، Holistic Medicine

بوتؤو اونوم Bütöv Onum : طب یک‌پارچه‌، Integrative Medicine

TÜRKCE

تورکی

ENGLISH

فارسی

EMÇİ

اه‌م‌چی

Traditional - Folk – Ethno Physician

طبیب مردمی – سنتی - قومی تورک

OTAÇI

اوتاچی

Herbalist Folk Physician

طبیب مردمی متخصص گیاه درمانی

ONUM

اوْنوُم

Medicine

پزشکی، طب

BUDUN ONUM

بوُدوُن اوْنوُم

Ethno Medicine

پزشکی قومی

ÉL ONUM

ائل اوْنوُم

Folk Medicine

طب مردمی‌

EMSEM ONUM

اه‌م‌سه‌م اوْنوُم

Traditional Medicine

طب سنتی

TÖREL ONUM

تؤره‌ل اوْنوُم

Conventional Medicine

طب متعارف (مودرن، دانشگاهی)

ORNATI ONUM

اوْرناتێ اوْنوُم

Alternative Medicine

طب جای‌گزین

BÜTÜNLEYİCİ ONUM

بۆتۆن‌له‌ییجی اوْنوُم

Complementary Medicine

طب تکمیلی

TÜKEL ONUM

تۆکه‌ل اوْنوُم

Holistic Medicine

طب کل‌نگر

BÜTÖV ONUM

بوتؤو اونوم

Integrative Medicine

طب یک‌پارچه‌


[1] İLDENİZLİLER. Arrân-Azerbaycan-Cibâl topraklarında hüküm süren Türk-İslâm hânedanı (1148-1225).

https://islamansiklopedisi.org.tr/ildenizliler

İldenizliler

https://tr.wikipedia.org/wiki/%C4%B0ldenizliler

قرائت صحیح و کامل کتیبه‌های کوفی مقبره‌ی قبّه‌ای «سؤیومبه‌ت» (سه‌گنبد) اورمیه

http://sozumuz1.blogspot.com/2021/06/soyumbet-1.html

[2] کؤله‌مه‌ن خاقانی - مملوک سولطانی «قانصوه - قان‌ساو غوری»ده‌ن بیر تورک‌جه و بیر تورک‌جه - عرب‌جه قارماق (ملمع)

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post.html

[3] Carav: 1. fayda, yarama, yarar, kâm, kâm alma. Kozuçuk sütden Carav etgendi: kuzucuk sütten kâm aldı, Carav etmek: kâm almak, faydalanmak, doymak. 2. ihtiyaç, iş. Kesi Caravuna aylanadı: kendi ihtiyacı için dolaşıyor, kesi ~una karaydı: kendi işine bakıyor.

Caravlanıv: yararlanma.

Caravlanmak: yararlanmak, faydalanmak,

Caravlu: 1. yararlı, faydalı. Caravlu adam: faydalı insan, Caravlu bolmak: yararlı olmak, Caravlu darman: faydalı ilaç. 2. işe yarar, çok iyi, mükemmel. Atam meŋe Caravlu bir at berdi: babam bana çok iyi bir at verdi, habçükleni Caravlusun caravsuzun ayırığız: eşyaların işe yarayanını ve işe yaramayanını ayırınız.

Caravluk: işe yararlık, faydalılık.

Caravsuz: yararsız, işe yaramaz, faydasız, yarayışsız, geçersiz. Caravsuz ağaçnı çığanası ullu bolur: yararsız ağacın dikeni büyük olur (a.s.).

Caravsuzluk: yarayışsızlık, faydasızlık, geçersizlik.

Caratıv: 1. beğenme, faydalanma 2. yaratma, halletme.

YILMAZ NEVRUZ. Karaçay-Malkar Türkçesinden Türkiye Türkçesine Açıklamalı Büyük Sözlük. 1991

https://static-cdn.edit.site/users-files/52e93d5368200262a56d6692919d9075/karacay_malkar_turkce_sozluk.pdf?dl=1

DR. UFUK TAVKUL. Karaçay Malkar Türkçesi Sözlüğü. Türk Dil Kurumu., Ankara 2000

[4] Özkan AYDOĞDU -(x)g / -(x)ġ EKİNİN TARİHÎ GELİŞİMİ VE KUZEY (KIPÇAK) GRUBU  TÜRK LEHÇELERİNDEKİ DURUMU

https://www.dieweltdertuerken.org/admin/files/issues/59-278-2-PB.pdf

[5] گاوصندوق و گوسفندصندوق و شترصندوق نیست، «قاب صاندیق» (قاپ‌ساق) تورکی است

https://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_23.html

[6] Klasik Moğolca: Caraġ “gerek olan şey, gerek, ihtiyaç”. Kilasik Moğolca: kereg caraġ “işler, iş güç” Eski Türkçe (EU) yarak “yakışan, gereken; silah” Eski Türkçe (DLT) yarag “fırsat, imkân” Orta Türkçe (NF, KE, Hġ, ME, MM) yarag “silah, teçhizat, hazırlık” Orta Türkçe (HKT) yarag “yarar, fayda, fırsat” Orta Türkçe (Osm.) yarak “hazırlık, levazım, teçhizat.

ORÇUN ÜNAL. Klasik Moğolca Söz Varlığında Türkçe Kökenli Kelimeler Ve Türkçe-Moğolca Ses Denklikleri / The Turkic Loanwords In The Vocabulary Of Written Mongol And The Turkic-Mongolic Sound Correspondences. Marmara Üniversitesi / Türkiyat Araştırmaları Enstitüsü / Türk Dili ve Edebiyatı Ana Bilim Dalı / Türk Dili Bilim Dalı

https://tez.yok.gov.tr/UlusalTezMerkezi/tezDetay.jsp?id=Df4EqXGFOR3BCVTEvTRWGg&no=CKrCnAmCtZcHzUpelv85eg

[7] در ریشه‌یابی اصطلاح تورکه ‌سایا: به ‌سبک و قاعده‌ی تورکان؛ سخن صریح و جسورانه، عملی، متمرکز بر موضوع و معطوف به‌ نتیجه

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_18.html

[8] به‌نزه‌ر قوندارما (جعل مشابه): روند جای‌گزین کردن کلمات فارسی و عربی مشابه‌‌به‌جای کلمات اصلی تورکی

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_10.html

[9]  اه‌م‌چی قادین (طبیب سنتی زن) و تداوی با قورت اه‌لی (دست گرگ) در روستای حاجی پیرلی اورمیه‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2022/12/blog-post_13.html

[10] Reza Saemi

درمان‌گری با نام چوب‌چو در میانه ‌رواج داشت. کار چوب‌چو‌ درآوردن اشیا کوچک از خلق یا نای افراد مراجعه ‌کننده ‌بود. مانند دیگر درمان‌گرها این افراد هم در روستاهای مجاور میانه‌ زنده‌گی و کار می‌کردند. اغلب این افراد شغل دام‌داری و کشاورزی داشتند و به ‌ندرت از کاری که ‌انجام می‌دادند وجهی دریافت می‌کردند.

[11]  Reza Saemi

درمان مارگزیده ‌در اورمیه. این درمان‌گر معروف بوده ‌که ‌نام فامیل خانواده‌ (اوجاق ماری) گذاشته‌ بودند و شایع بود که ‌مارگزیده‌ و نیز خود مار بطرف خانه‌ی فرد مذکور می‌رفتند. براساس گفته‌ها اگر مار زودتر به خانه‌ی اوجاق می‌رسید مارگزیده ‌بین راه ‌تلف می‌شد. ولی اگر مارگزیده ‌زودتر می‌رسید حتما مار تلف می‌شد. معمرین خانواده‌ی ما نقل می‌کنند در حیاط و ایوان خانه ‌همیشه ‌یک یا دومار مشاهده‌ کرده‌ بودند. فرزندان بعدا نام خانواده‌گی اجاق ماری را تعییر دادند. خانه‌ی ‌اولیه‌ی آن‌ها در هفت آسیاب (یئدی ده‌ییرمان ) اورمیه ‌زنده‌گی می‌کردند.

[12] بای‌به‌ک ته‌بریزلی: «بو ‌قونو ایله‌ ایلگی نئچه‌ ایل اؤنجه‌ بیر یازیم‌دا ته‌بریز شه‌هه‌ری‌نین عم‌زئینه‌ددین محله‌سی‌نده‌ «به‌چچی خه‌ججه» یانی همان «بندچی خدیجه» خانیمین قورت اه‌لی ایله‌ توختاتدیغی اوشاق و‌ بؤیؤک‌له‌رده‌ن سؤز ائتمیشدیم. بو ایش‌له‌ری گؤره‌ن خدیجه‌ خانیم او زامان ۶۰ یاش‌لاری‌ندا اولاردی. خبریم یوخ نئجه‌ اولدو، آنجاق اونون اوتاغی‌ندا اولان بیر سیرا آسقی‌لار، دؤشه‌ک آلتی‌ندا ساخلادیغی سانجاق، خه‌نجه‌ر، اوخ اوجو فیلان، آت نالی و اؤزه‌رلیک، حتتا کؤمؤر اوغونتوسو، آغ ساققیز، آغاج‌لاردان آلینمیش شیره، قورو چیچه‌ک و بیر ده‌ اینجه‌ بوی‌دا که‌سیلمیش قه‌له‌مه‌له‌ر یادیم‌دا قالیپ. اوشاق‌لارین بورنونو پؤف‌له‌مه‌ک، قورخو چیخارتماق، پامبیق یاندیرماق، سینیق‌چی‌لیق و ده‌ری خسته‌لیک‌له‌ری‌نه‌ یاغ - پوماد دؤزه‌لدیپ سؤرتمه‌ک فیلان بو خانیمین ایش‌له‌ری‌نده‌ن ایدی. اوفوروک‌چولوک، بئله‌ تیغ چه‌کمه‌ک وس. کیمی ‌‌ایش‌له‌ر گؤره‌ردی. اؤزؤ چوخ غضب‌لی گؤرؤنسه‌ ایدی، هرده‌ن گؤلدویونو ده‌گؤرموشدوم.‌ رحمت‌لی هرده‌ن بیله‌ اولسا دا، اوشاق‌لارا شیرنی فیلان وئریپ آغلامالاری‌نی دایاندیراردی».

[13] Saeid Davari Nikou

“Uşaqlar eskiden boğaz gelmesi ve oryonla telef olardılar,…. emici nene (genelde qadınlar bu işe baxardılar, néce ki sınıqçılar tamamiyle erkek olarmış) éyni zamanda boğaz da basardı…. Boğaz basmaq, uşaqlara beter soyuq deyerdi, boğazları çirkedip şişerdi. antibiyotik hele yaransaydı da, çox işlecili déyildı. Bu yüzden özel bir téknikle boğaz basardılar. Béle ki boğazı çiyin terefinden sığarlaya sığarlaya ağızacaq gelip lovzeler bölgesinde (dille dilçek birleşen yér) basqı yapıp ve bélesine bütün çirkler boşaldırılardı. Sonra da bitki çay, özellikle ağ xetmiyle tamamlanardı.”

No comments:

Post a Comment