Saturday, June 5, 2021

قرائت صحیح و کامل کتیبه‌های کوفی مقبره‌ی قبّه‌ای «سؤیومبه‌ت» (سه‌گونبد) اورمیه

قرائت صحیح و کامل کتیبه‌های کوفی مقبره‌ی قبّه‌ای 

«سؤیۆمبه‌ت» (سه‌گونبد) اورمیه 

مئهران باهارلی


مقبره‌ی قبّه‌ای «سؤیۆمبه‌ت Söyümbet» [نام دولتی نادرست: سه‌ گونبد]، قدیمی‌ترین اثر معماری تورک دوره‌ی اسلامی در اورمیه ‌و یکی از دو سمبول این شهر است (دیگری تامغا - اوْنقوُن افشاری است[1]). سؤیومبه‌ت در شهر اورمیه‌ی آزربایجان مشهور به‌ تورکستان واقع در تورک‌ایلی در سال ١١٨٤ به دوره‌ی حاکمیت توغرول سوم - خاقان سلجوقی از تورکان اوغوز، به‌ امر «شیش قات» یک نویان - امیر اویغور ساخته‌ شده‌ است. وی در آن هنگام از امرای مظفرالدین قیزیل آرسلان عثمان بود که هنوز به ‌سلطنت نرسیده و به ‌نیابت از برادر بزرگش اتابک نصرت‌الدین محمد جهان پهلوان دومین پادشاه دولت محلی ‌- دودمان «اتابکان تورک‌ایلی» - دولت «ایل‌دنیزلی» از تورکان قیپچاق، از تبریز بر منطقه‌ی آزربایجان از تورک‌ایلی و آران حکومت می‌کرد.

در این مقاله ‌قرائت صحیح و کامل کتیبه‌های کوفی سؤیومبه‌ت را عرضه ‌کرده‌ و در آن از جمله‌ چند کلمه‌ی کلیدی که ‌تاکنون خوانده ‌نشده ‌بودند را، مانند کلمه‌ی «مقبره» که‌ عمل‌کرد بنا را مشخص و کلمه‌ی «البنّاء» که‌ حرفه ‌و نام کامل معمار آن را معین می‌کند، برای نخستین بار خوانده‌ام. اکنون با قرائت کامل، صحیح و دقیق این کتیبه‌ها، نکاتی در باره‌ی این نادره‌ی معماری تورک که ‌تا حال به‌ طور قطع معلوم نبود، حل نهایی و قطعی خود را پیدا می‌کند.

سؤیومبه‌ت یک اثر معماری تورک است

١- ساخت مقبره و قبّه - گونبد[2] بر روی مقبره، در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها از جمله در ایران قبل از اسلام مشاهده شده است. اما نمونه‌های گونبدسازی باقیمانده از دوره‌ی ساسانی و ... ابتدائی و منفرد بوده، تبدیل به نوعی هنر و معماری و سنت نشده بودند. وآنگاه این‌ نمونه‌ها فاقد منشاء ایرانیک و به احتمال زیاد آثاری از معماری گونبدسازی بین‌النهرینی در خاک ایران امروزی هستند. در میان ایرانیک‌های هخامنشی و ساسانی «فرهنگ مقبره - گونبد» وجود نداشت، بلکه ضد آن «فرهنگ دخمه» وجود داشت. در نزد زرتشتیان رسم نبود که مرده‌گان را به خاک بسپارند. در دوره‌ی ساسانی اموات را در دخمه‌هایی کنده شده در بلندی‌ها - بورج خاموشی - قرار می‌دادند تا گوشت مرده توسط درنده‌گان و پرنده‌گان خورده شود. پس از پوسیدن یا خورده شدن اجزاء غیر استخوانی لاشه توسط لاش‌خورها، استخوان‌های باقیمانده را درون چاه میانه‌ی دخمه بنام «استودان» - استخوان‌دان - انبار می‌کردند. گاه هم اجساد را در حفره‌هایی که در کمر کوه می‌کندند می‌گذاردند تا طعمه‌ی لاش‌خورها شوند. در دین اسلام هم ساختن بنا بر روی مزار امری پسندیده ‌تلقی نمی‌شود. قبر ایدئال اسلامی قبری ساده و فاقد تزئینات و بناهای جنبی است.

اما تورکان به ‌مزارهای مرده‌گانشان با احترام فوق العاده‌ برخورد می‌کردند و به منظور ‌تعزیز و قدردانی از دست رفته‌گان، هم‌بسته‌گی با بازمانده‌گان و هم‌کیشان، مصون داشتن قبور از فرسایش با عوامل طبیعی، انعکاس سمبولیک مقام و تمایلات سیاسی و دینی صاحبان مقابر، .... بر روی آن‌ها با اهتمام بناها حتی مجسمه‌ها – بالبال‌ها می‌ساختند. (در تورکی مقبره – بقعه - تربه: قورقان، قورقان‌ائو؛ آرام‌گاه - مرقد: یاتیر، یاتیرائوی؛ مدفن: گؤموت، باساغا؛ قبر – گور - مزار: سین، سینله، سؤکو، ...).

٢-معماری مقبره ‌و فرهنگ ساختن مقبره - بقعه‌ – تربه ‌بر روی مزارها مخصوصا مقابر دارای قبّه‌ به ‌شکل گونبد و مخروط و هرم؛ با آمدن تورکان سلجوقی به اراضی ‌ایران امروز وارد و سپس تبدیل به ‌یک رسم و سنت شد. در حالی که ‌قبل از آن چنان رسمی در این سرزمین وجود نداشت:

-اصطلاح «گونبدی» که در آغاز در زبان دری به معنی چادری که با یک ستون بر پای می‌ایستاد بود، موید این واقعیت است که معماری گونبد اقتباس و تکامل چادیر تورک - موغول است.

-گونبدهای مخروطی و هرمی (به فارسی «گونبد رک») که مستقیما ملهم از چادیرهای تورک - موغول بود؛ در مقابر سلاطین و امرای دوره‌ی امپراتوری تورک سلجوقی بسیار استفاده می‌شد.

-تقریبا تمام نمونه‌های مقبره‌ها و دیگر بناهای قبّه‌ای تاریخی از جمله مساجد گونبددار در ایران، ساخته شده و محصول دوره‌ی تورک تاریخ ایران و مربوط به دولت‌ها - سلسله‌های تورک سلجوقی (اوج و کمال معماری عموما و معماری گونبدسازی خصوصا در ایران)، ایلخانی، تیموری، قویون‌لو، قیزیل‌باش و قاجار است (مانند «گونبد قونقور اؤله‌نگ – سلطانیه» سومین گونبد بزرگ جهان و آرام‌گاه اولجایتو ایلخان؛ گونبد علویان همدان؛ توربه - بقعه‌ها‌ی معروف تورک - موغول مراغه[3]، گونبدهای سلجوقی خرقان، ...).

-اغلب روستاها با نام گونبد در ایران در تورک‌ایلی (اورمیه، همدان، تهران، اراک، تبریز، مراغه، ملایر، خوی، بیجار، ورامین، قزوین، سراب، ساووج‌بولاق، قوم، ...) و دیگر مناطق تورک‌نشین (دره‌گز، نیشابور، فیروز آباد، سیرجان، قوچان، ...) قرار دارند.

-گونبد قابوس بزرگ‌ترین شهر دارای کلمه‌ی گونبد در نام خود، مرکز منطقه‌ی ملی تورکمن – تورکمه‌ن‌یورت و یا تورکمن صحرا است.

٣- طبق سنت معماری تورک - موغول تربه ‌- مقبره - بقعه‌های سلجوقی و ایلخانی که دارای قبّه‌ی مخروطی - هرمی و یا نیم کره‌ای ملهم از چادیر تورک و موغول بودند «گومبه‌ت» (گونبد)؛ و آن‌هایی که ‌بدون قبّه ‌و در شکل استوانه‌ای بودند «بورج» (برج) نامیده ‌می‌شدند. سؤیومبه‌ت از نمونه‌های مقبره‌ی گونبدی ساخته شده به سبک معماری تورک سلجوقی با برخی ویژه‌گی‌هایی (آجرکاری ...) که ‌بعدها در دوره‌ی حاکمیت موغولان و ایلخان‌لی‌ها مشاهده‌ می‌شود بوده [4] و از نظر معماری مشابه‌ مقبره‌های دیگر ساخته شده ‌در قلمروی امپراتوری تورک سلجوقی (تورک‌ایلی، بقیه‌ی ایران، قفقاز، آناتولی، عراق، سوریه، ...) به خصوص «قیزیل گومبه‌ت» مراغه؛ و «بورج علاء الدین» یا علاء الدوله در ورامین از ‌دوره‌ی آرغون خان چهارمین خاقان امپراتوری ایلخان‌لی و ساخته ‌شده ‌به‌ سبک معماری تورک سلجوقی است.

قرائت کامل و تصحیح متن کتیبه

در مدخل ورودی سؤیومبه‌ت ‌(بالای در، بالای طاق نما و بر چهار چوب مستطیل فاساد) سه ‌کتیبه به ‌زبان عربی و خط کوفی وجود دارد که ‌با نصب سنگ‌های ریز در ملات گچ نوشته ‌شده‌اند. در این کتیبه‌ها اطلاعاتی در باره‌ی عمل‌کرد بناء (مقبره)، نوع بناء (قبّه‌‌ای)، تعداد بنا و قبّه (یک عدد)، کسی که ‌امر به ‌ساختن آن داده است (شیش قات منسوب به‌ مظفرالدین)، معمار (بنّاء منصور بن موسی) و تاریخ اتمام بناء (ماه ‌محرم سال٥٨٠، آوریل ١١٨٤) داده ‌شده ‌است.















متن کتیبه به رسم الخط اصلی

بسم الله ‌الرحمن الرحیم امر ببنا هذه ‌القبّه ‌الامیر اسفهسلار الا الاجل الکبیر الموید المنصور سیف الدنیا / والدین عز الاسلام والمسلمین ناصر المظلومین / بوسا خیار الملوک وسلاطین شیش‌قاط لمظفری اطال الله‌ بقاه ‌ذلک لمقبره‌ فی شهر محرم ثمانین وخمسمائه‌/ رحم الله ‌لمن بنا منصور بن موسی / عمل العبد الضعیف بنا منصور بن موسی

متن تصحیح شده ‌با نشان دادن اضافات با خط قرمز در داخل [ ]

بسم الله‌ الرحمن الرحیم

أمر ببنا[ء] هذه ‌القبّة الأمیر [اﻟ]إسفهسلار، الأجلّ الکبیر، المؤیّد المنصور، سیف الدّنیا / والدّین، عزّ الإسلام والمسلمین، ناصر المظلومین / [واﻟ]بوسا[ء]، خیار الملوک [واﻟ]سّلاطین، شیش‌قاط [ا]لمظفّری. أطال الله‌ بقا[ء]ە. [فتمّ] ذلک [ا]لمقبرة فی شهر محرّم، [سنة] ثمانین وخمسمائة / رحم الله ‌لمن بنا[ە]: منصور بن موسی / عمل العبد الضعیف: [اﻟ]بنّا[ء] منصور بن موسی

متن اصلی عربی تصحیح شده‌ی نهایی

بِسْمِ اللَّه‌ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

أمر ببناء هذه‌ القبّة الأمیر الإسفهسلار، الأجلّ الکبیر، المؤیّد المنصور، سیف الدّنیا والدّین، عزّ الإسلام والمسلمین، ناصر المظلومین والبوساء، خیار الملوک والسّلاطین، شیش‌قاط المظفّری. أطال الله‌ بقاءه.

[فتمّ] ذلک المقبرة فی شهر محرّم، [سنة] ثمانین وخمسمائة. رحم الله‌ لمن بناه: منصور بن موسیٰ. عمل العبد الضعیف: البنّاء منصور بن موسیٰ.

ترجمه‌ی متن کتیبه: به ‌تورکی

[اورمودا اویغور شیش قات نویان‌ین ١١٨٤ده یاپدیردیغی سؤیومبه‌ت یاتیری یازیتی‌نین چئوری‌سی]

باغێش‌لایێجێ و آجێیان - اه‌سیرگه‌یه‌ن تانرێ‌نێن آدێ ایله.

ایش‌بوُ گۆمبه‌د‌ین یاپێلماسێ‌نا اوُلوُ نوْیان، یئکه‌ باش‌بوُغ، آجوُن ایله‌ بۆته‌م‌ین قێلێجێ، ایسلام و بوْیوُن‌وئریک‌لی‌له‌رین (مۆسۆلمان‌لارێن) باش‌اوُجالێغێ، اه‌زیلمیش‌له‌رله‌ یوْخسوُل‌لارێن یاردێم‌جێ‌سێ، خان‌لارلا خاقان‌لارێن سئچگینی، «مظفّر»ە ‌باغ‌لێ «شیش قات» - تانرێ یاشاغێ‌سێ‌نێ اوُزاتسێن - بوُیروُق وئردی.

بوُ یاتێر محرّم آیێ، ٥٨٠ [ایلی‌ن]ده‌ [یاپێلدێ]. تانرێ اوْنوُ یاپان کیمسه‌نی، «موُسا اوْغلوُ منصوُر»وُ، یارلێقاسێن! گۆج‌سۆز قوُل، «یاپقان موُسا اوْغلوُ منصوُر»وُن ایشی.


URMU’DA [BATI AZERBAYCAN, TÜRKİLİ] UYGUR ŞİŞİKAT NOYAN’IN 1184’DE YAPTIRDIĞI SÖYÜMBET YATIRI YAZITININ TÜRKÇE ÇEVRİSİ

Bağışlayıcı ve acıyan-esirgeyen Tanrı’nın adı ile

İşbu gümbet’in yapılmasına ulu noyan, yéke başbuğ, acun ile bütemin qılıcı, İslam ve Boyunvériklilerin (Müsülmanların) başucalığı, ezilmişlerle yoxsulların yardımcısı, xanlarla xaqanların séçgini, Müzeffer’e bağlı Şiş Qat, Tanrı yaşağısını uzatsın, buyruq vérdi.

Bu yatır Muharrem ayı 580 [Qıraçan 1184] ilinde yapıldı. Tanrı onu yapan kimseni “Mûsaoğlu Mensûr”u yarlıqasın.

Gücsüz qul “Yapqan Mûsaoğlu Mensûr”un işi.

ترجمه‌ به ‌فارسی:

به نام خداوند بخشنده‌ و مهربان.

امیرِ سپه‌سالار[5]، جلیل کبیر، مویّدِ منصور، شمشیرِ دنیا و دین، عزّتِ اسلام و مسلمانان، یاورِ مظلومان و فقیران، گزیده‌یِ ملوک و سلاطین «شیش قات مظفّری» - خداوند زیستش را دراز کناد - به ‌ساختن این قبّه‌ امر داد.

این مقبره ‌در ماه ‌محرّمِ [سالِ] ٥٨٠ [بنا شد]. خداوند کسی که ‌آن را ساخت، «منصور بن موسی» را، ببخشاید. کار بنده‌یِ ضعیف «بنّاء منصور بن موسی».

نکاتی راجع به‌ قرائت کتیبه:

بعضی از نقوش و خطوط کتیبه‌ها در نتیجه‌ی زلزله‌ی سال ١٨٥٦ - که‌ قسمتی از سنگ‌های دیوار از کف طاقچه ‌تا روی زمین (ازاره) و اطراف مدخل را هم تخریب کرده‌ بود-، عدم مراقبت کافی در قرون گذشته، خرابی‌های وارده‌ در اثر فرسایش طبیعی مانند برف و باران و باد و یخ‌بندان، رشد گیاهان در ترک‌های بنا، انجام تعمیر و مرمت‌های موضعی در دهه‌های اخیر، ... ریخته ‌و از بین رفته‌ بود.

١-کلماتی که‌ تاکنون خوانده‌ نشده ‌بودند:

ذلک المقبره‌ فی: این عبارت کلیدی که‌ عمل‌کرد بنا را به‌ صورت مقبره ‌و آرام‌گاه ‌بیان می‌کند، به ‌دلیل فرسایش شدید و افتادن حروف الف و نیمه‌ی فوقانی حروف ک، ق و ف به‌ مرور زمان و یا در اثر مرمت و تعمیرات، به ‌شدت تخریب شده‌ است. خانیکوف، وی‌یئت و قوچانی (در ادامه‌ی مقاله) هیچ‌کدام این قسمت را نخوانده‌ و قوچانی آن را «به‌ هم ریخته‌ و غیر قابل تشخیص» توصیف کرده‌ است. حال آن که این قسمت پس از ترمیم ‌به‌ طرزی که‌ در عکس زیر نشان داده‌ام قابل خواندن، و قرائت صحیح پس از ترمیم چنین است: ذلک المقبره ‌فی

البنّاء: این کلمه‌ی بیان کننده‌ی حرفه ‌که‌ نام کامل معمار سؤیومبه‌ت را به ‌شکل «بنّاء منصور بن موسی» تعیین می‌کند، به ‌سبب افتادن حرف الف و دندانه‌ی حرف ن، در اثر قرار داشتن در مسیر شکاف عمودی بسیار بزرگ ناشی از زلزله‌ی سال ١٨٥٦ که ‌خانیکوف هم در نوشته‌ی خود بدان اشاره‌ کرده ‌(در ادامه‌ی مقاله) و مرمت و تعمیرات، به‌ شدت آسیب دیده‌ است. به‌ همین سبب تاکنون به ‌درستی قرائت نشده‌ بود. خانیکوف و وی‌یئت هر دو این کلمه ‌را به‌ صورت نادرست «ابا» خوانده‌اند؛ قوچانی هم آن را نخوانده‌ است. قرائت صحیح این قسمت پس از ترمیم - به ‌طرزی که‌ در عکس زیر نشان داده‌ام – ممکن، و چنین است: البنّاء منصور بن موسی

والبؤساء خیار: این دو کلمه ‌تاکنون به ‌درستی قرائت و معنی نشده ‌بودند. قسمت اول کلمه‌ی والبوساء (واﻟ ) که ‌در محل اتصال کتیبه‌ی فوقانی افقی و کتیبه‌ی عمودی دست چپ قرار دارد، یا به ‌سبب کمبود جا توسط خود بنّاء منصور بن موسی نوشته - تراشیده‌ نشده، و یا به‌ سبب فرسایش و تعمیرات بعدی تخریب شده ‌است. خانیکوف و وی‌یئت ترکیب «والبؤساء، خیار» را به‌ صورت بی معنی «شاخابه» خوانده ‌و آن را فارسی گمان کرده‌اند. قوچانی کلمه‌ی نخست را به‌ درستی ([و] البوساء) خوانده، اما کلمه‌ی دوم را به ‌اشتباه ‌به‌ صورت (جبار؟ [اختیار]) قرائت کرده ‌است.

کلمه‌ی عربی اول «بؤَساء - بُؤَساء»، جمع بائس به‌ معنی بی‌نوا، بدبخت، تیره‌بخت، ناتوان، محتاج، دوچار بلیت و در خور ترحم و بدحال و بسیار فقیر و... است[6]. ناصر المظلومین والبوساء: یاور مظلومان و بینوایان. کلمه‌ی دوم «خیار» که‌ کاملا خوانده ‌می‌شود در زبان عربی به ‌معنی برگزیده ‌است. خیار ملوک و سلاطین: گزیده‌ی خان‌ها و خاقان‌ها. بناءً علیه، قرائت صحیح قسمتی که ‌این دو کلمه ‌به کار رفته‌اند چنین است: «ناصر المظلومین والبوساء، خیار الملوک والسّلاطین». به معنی «یاورِ مظلومان و بی‌نوایان، گزیده‌یِ ملوک و سلاطین».

٢-حذف حروف: در کتیبه‌‌های سؤیومبه‌ت چهار بار « ء » (ببنا به ‌جای ببناء، بوسا به‌ جای بوساء، بقا به‌ جای بقاء، بنّا به‌ جای بنّاء)، یک بار « ه » (بنا به‌ جای بناه)، دو بار « ا » (لمقبره‌ به ‌جای المقبره، لمظفری به‌ جای المظفری)، سه‌ بار « اﻟ » (اسفهسالار به‌ جای اﻟاسفهسالار، سلاطین به ‌جای السلاطین، بنّا به ‌جای البنّاء - در اثر تخریب)، یک بار « واﻟ » (بوسا به ‌جای والبوساء - در اثر نبود جا) و یک بار « ﻟ » (من به‌ جای لمن) حذف گشته ‌و نوشته‌ نشده ‌است. دلیل این امر می‌تواند تخریب و افتاده‌گی حروف به ‌سبب فرسایش طبیعی (باران و برف و باد و یخبندان و رشد گیاهان و ...)، زلزله‌ مخصوصا زلزله‌های سال ١٨٥٦، و تعمیرات و مرمت‌های نامناسب باشد. هم‌چنین بعضی اوقات در کتیبه‌های کوفی مخصوصا آن‌ها که ‌از سنگ تراشیده‌ می‌شدند، حذف حرف تعریف « اﻟ  » به ‌سبب نبودن جا و ضیق فضا، حذف حروف کوچک و اشارات و اعراب مانند ء و ه‌ به‌ سبب سختی تکنیکی و یا عدم امکان نشان دادن آن‌ها، هم‌چنین بعضی اوقات نشان ندادن حروفی مانند «و» و «ا» به ‌سبب فراموشی، و در نهایت عدم تسلط کاتبان غیر عرب بر دقایق زبان عربی، مشاهده ‌شده ‌است.

٣-اصطلاحات و ترکیب‌های بکار برده‌ شده در کتیبه: ترکیباتی مانند الملوک والسلاطین، الاسلام والمسلمین، الدنیا والدین و ... که‌ در این کتیبه ‌به کار رفته‌اند ترکیباتی کلیشه‌ای بوده، به‌ وفور در دیگر کتیبه‌های عربی سلجوقی و غیر سلجوقی آن قرن هم دیده ‌می‌شوند. به ‌عنوان نمونه ‌موارد زیر از کتیبه‌های عربی نقل شده‌ در کتاب «رپرتووار کرونولوژیک اپیگرافی عرب - جلدهای هشتم، نهم، دهم»[7] مشابه ‌ترکیبات به کار رفته در کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت هستند (شماره‌ها، شماره‌های کتیبه‌ی مربوطه ‌در کتاب‌های مذکور است):

-مشابه‌ ترکیب «خیار الملوک والسلاطین»: «(شمس، فخر، قطب، تاج، سید) + الملوک والسلاطین».

-مشابه ‌ترکیب «عز الاسلام والمسلمین»: «(معز، رکن، ناصر، سلطان، نصرت، عصمت، حامی، عماد) + الاسلام والمسلمین».

-مشابه‌ ترکیب «سیف الدنیا والدین»: «(عز، جمال، غیاث، نظام، عماد، صلاح، نور، سیف، عصمت، جلال) + الدنیا والدین».

-مشابه‌ ترکیب «الاجل الکبیر»: «الاجل السید الکبیر»

-مشابه «أطال الله‌ بقاءه»: «أطال الله‌ بقاءه» ٢٩٢٧، «طوّل الله عمره» ٢٩١٠، «وامتع بطول بقائه» ٢٩١١

٤- نوشته‌ نشدن «سنه»: در کتیبه‌های عربی سلجوقی و غیر سلجوقی وقت، تاریخ و عدد سال ساخت - اتمام بنا معمولا بعد از کلمات عربی «یوم» (روز)، «شهر» (ماه) و «سنه» و یا «عام» ( سال) ذکر می‌شود. اما در تعدادی معدود که‌ کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت هم یکی از آن‌هاست، علی رغم ذکر کلمه‌ی «شهر» به‌ معنی ماه، کلمه‌ی «سنه» به معنی سال نیامده‌ است: لشهر آغشت ثمانیه ‌و تسعین و مائه‌ و الف ٣٢٢٩، فی شهر ذی الحجه ‌اثنین و سبعین و خمسمائه ‌٣٣٢٦، فی شهر شوال ثلاث و ثمانین و خمس مائه ‌٣٤٢٢

٥-نوشته‌ نشدن « تمّ، تمت، فتمّ، خاتمته، عمرت، عمل، فرغ منه، افرغ، ... »: در کتیبه‌های عربی سلجوقی امر پایان یافتن ساخت بنا معمولا با آوردن کلماتی مانند تمّ، تمت، فتمّ، خاتمته، عمرت، عمل، فرغ منه، افرغ، ... و سپس ماه ‌و سال مربوطه ‌بیان می‌‌شود. («وکان اتمامه فی شهر رمضان المعظم عام ثلاث وثلاثین وخمسمائة» ٣٠٩٠). اما در کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت، صرفا عدد تاریخ، بدون آوردن کلمه‌ای به معنی اتمام کار ساخت بناء نوشته‌ شده‌ است.

٦-متن این کتیبه‌ها به ‌زبان عربی است. زیرا دولت تورک سلجوقی و دولت‌های محلی وابسته ‌به ‌آن مانند اتابکان تورک‌ایلی - ایل‌دنیزلی‌ها دارای چندین زبان رسمی دوفاکتو – از جمله ‌تورکی و دری و عربی -  بودند و مخصوصا زبان عربی را ‌به‌ عنوان یک زبان رسمی – دولتی - دیوانی مکتوب به ‌صورتی گسترده‌ به کار می‌بردند. گسترش دین اسلام که زبان مقدس آن عربی است، مهاجرت و اسکان متمادی گروه‌های عرب بی‌شمار از یمن و بصره و کوفه و شام و ... دیگر نقاط جهان عرب به اراضی ایران امروزی و در این میان تورک‌ایلی در چند قرن بعد از ظهور اسلام، به نحوی که اعراب جمعیت قابل توجهی - شاید اکثریت نسبی را قبل از آمدن تورکان - تشکیل می‌دادند، در کاربرد زبان عربی به عنوان یک زبان رابط و دولتی مکتوب هم موثر بود.

قرائت‌های قبلی و نقد آن‌ها

تاکنون سه ‌قرائت عمده ‌از کتیبه‌های سؤیومبه‌ت انجام گرفته ‌است. نخستین آن‌ها توسط خانیکوف روسی در سال ١٨٥٢، دومین آن‌ها هشتاد سال بعد در ١٩٣١ توسط گاستون وی‌یئت فرانسوی و سومین بار توسط عبدالله ‌قوچانی در سال ٢٠١٦. این قرائت‌ها به ‌صورت سه‌ ضمیمه ‌در پایان این مقاله ‌نقل شده‌اند.

قرائت نیکولای ولادیمیروویچ خانیکوف-١٨٦٢:

نیکولاس خانیکوف (M. Nocolas de Khanikoff, Николай Владимирович Ханыков, 1819-1878) خاورشناس، جوغرافی‌دان و مردم‌شناس روس، که ‌بین سال‌های ١٨٥٣-١٨٥٧ کونسول روسیه ‌در تبریز هم بود، نخستین کسی است که ‌در باره‌ی کتیبه‌های سؤیومبه‌ت نوشته، برای اولین بار آن‌ها را قرائت و جامعه‌ی علم و هنر را با این کتیبه‌ها و مضمون آن‌ها آشنا کرده ‌است[8]. وی گراوورهای دقیق کتیبه‌های سؤیومبه‌ت را هم که ‌شخصا تهیه ‌کرده‌ بود در اثر خود آورده‌ است. خانیکوف در نوشته‌ی خود این اطلاعات را می‌دهد: این بنا در زلزله‌ی سال ١٨٥٦، شش سال پیش از تالیف مقاله‌اش، تقریبا تماما ویران شد (در سال ١٨٥٦ دو زلزله ‌در منطقه ‌روی داد. اول زلزله‌ای ملایم در ٩ مارس، و سه‌ ماه‌ بعد از آن زلزله‌ای شدید در ٣ ژوئیه. احتمالا منظور خانیکوف، این زلزله‌ی دوم است)؛ سازنده‌ (شیش قات که‌ وی اسم او را قرائت نکرده‌ بود) از زیردستان اتابک ابو جعفر محمد (شمس‌الدین ایلدنیز) بوده‌ که ‌از طرف او - مانند نورالدین که ‌متولی او و از طرف او مامور به ‌ساختن بورج مومنه خاتون نخجوان شده‌ بود - عنوان امیر دریافت کرده‌ است.

علی‌رغم این پیش‌گامی، خانیکوف هنگام قرائت متن کتیبه‌ها، هشت کلمه ‌را با اشتباه‌ خوانده ‌و هفت کلمه ‌را نخوانده‌ است:

قرائت خانیکوف: «بسم الله‌ الرّحمن الرّحیم امر ببناء هذه ‌القبّة الامیر اسفهسالار الاجل الکبیر المؤیّد المنصور نسق الدّنیا والدّین عزّ الاسلام والمسلمین ناصر المظلومین شاخابه‌ ملوک وسلاطین ..... فی شهر محرّم ثمانین وخمسمایة

رحماً لله ‌امر بنأ منصور بن موسی

عمل العبد الضعیف ابا منصور بن موسی»

- خانیکوف «سیف» را به ‌صورت اشتباه‌ «نسق» خوانده ‌است

-دو کلمه‌ی عربی «بوسا خیار» (فورم اصلی «والبوساء، خیار») را به‌ اشتباه ‌به‌ صورت یک کلمه‌ی واحد «شاخابه» فارسی (به‌ معنی نهر؛ جوی کوچکی که ‌از رودخانه‌ یا دریا جدا شود، خلیج) خوانده‌ و از قرائت اشتباه‌ خود این نتیجه‌گیری را کرده‌ که ‌کاتب یعنی منصور بن موسی مسلط بر زبان عربی نبوده ‌است.

-هفت کلمه‌ی «شیش‌قاط [ا]لمظفّری، أطال الله ‌بقا[ء]ه، ذلک [ا]لمقبره» را نخوانده‌ است

رحم الله» را به ‌صورت اشتباه «رحماً لله» خوانده ‌و این قرائت اشتباه ‌خود را هم دلیل بر عدم تسلط بناء منصور بن موسی بر زبان عربی شمرده‌ است.

ﻟمن بنا[ه]» را به‌ صورت اشتباه‌ «امر بنأ» خوانده‌ است

[اﻟ]بنّا[ء]» را به‌ صورت اشتباه‌ «ابا» خوانده ‌است.

قرائت گاستون وی‌یئت-١٩٣١:

هشتاد سال بعد از خانیکوف، گاستون وی‌یئت (Gaston Wiet, 1887–1971) شرق‌شناس فرانسوی کتیبه‌های سؤیومبه‌ت را قرائت نموده‌ است[9]. اما قرائت او - به‌ جز یک مورد کلمه‌ی «سیف» که‌ خانیکوف آن را به ‌صورت نادرست نسق خوانده‌ بود، اما وی‌یئت به ‌درستی خوانده‌ - چیز جدیدی به ‌دانش ما در باره‌ی متن کتیبه‌ نیافزوده‌ است. به‌ جز قرائت صحیح کلمه‌ی سیف، وی‌یئت نُه ‌کلمه‌ را به ‌اشتباه ‌خوانده‌ و هفت کلمه‌ای را که ‌خانیکوف نخوانده‌ بود او هم کماکان نخوانده ‌است.

قرائت وی‌یئت: «بسمله ‌أمر ببناء هذه ‌القبّة الأمیر اسفهسلار الأجلّ الکبیر المؤیّد المنصور سیف الدنیا والدین عزّ الإسلام والمسلمین ناصر المظلومین شاخابه ‌(؟؟) ملوک وسلاطین ..... فی شهر محرّم ثمانین وخمسمائة

رحمه‌الله ‌أمر أبا (؟) منصور بن موسی

عمل العبد الضعیف أبا منصور بن موسی»  

- وی‌یئت دو کلمه‌ی عربی «[واﻟ]بوسا[ء]، خیار» را به ‌تبعیت از خانیکوف به ‌صورت اشتباه‌، کلمه‌ی فارسی «شاخابه» خوانده ‌است

-هفت کلمه‌ی «شیش‌قاط [ا]لمظفّری، أطال الله‌ بقا[ء]ه، ذلک [ا]لمقبره» را نخوانده‌ است

رحم الله» را به‌ صورت اشتباه‌ «رحمه‌الله» خوانده ‌است

ﻟمن بنا[ه]» را به‌ صورت اشتباه‌ «امر ابا» خوانده‌ است

[اﻟ]بنّا» را به‌ صورت اشتباه‌ «ابا» خوانده‌ است.

قرائت عبدالله ‌قوچانی ٢٠١٦:

در سال  ٢٠١٦ عبدالله‌ قوچانی در مقاله‌ای قرائت خود از کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت را ارائه‌ کرده ‌است[10]. در این مقاله وی کلمات «بوساء»؛ «شیشقاط مظفری»، «اطال الله‌ بقائه» را که ‌خانیکوف و وی‌یئت نخوانده‌ بودند، به ‌درستی خوانده‌ و بدین ترتیب گامی بزرگ به‌ سوی قرائت کامل این کتیبه‌ها برداشته‌ است. اما قوچانی هم چهار کلمه‌ی دیگر را نخوانده، یک کلمه‌ را به ‌اشتباه ‌خوانده‌ و یک کلمه ‌بر متن افزوده‌ است:

قرائت قوچانی: «بسم الله ‌الرحمن الرحیم امر ببناء هذه‌ القبّه‌ الامیر اسفهسلار الا الاجل (کذا = الاجل). الکبیر المؤید المنصور الدنیا والدین عز الاسلام والمسلمین ناصر المظلومین  [و]البوساء جبار؟  [اختیار] الملوک و سلاطین (کذا = والسلاطین) شیشقاط المظفری. اطال الله ‌بقائه‌ ... شهر محرم سنه ‌ثمانین و خمس مائه. عمل/  العبد الضعیف منصور بن مو  /سی. رحم (کذا = رحمه) الله‌ لمن ؟ بنا[ه] منصور بن موسی»

- قوچانی «خِیار» به ‌معنی منتخب و برگزیده ‌را به‌ صورت اشتباه‌ «جبار؟ [اختیار]» خوانده‌ است

- با ذکر این که‌ «قسمتی از کتیبه ‌قبل از بخشی که ‌به ‌تاریخ ساخت بنا اشاره‌ دارد به ‌هم ریخته‌ است و قابل تشخیص نیست»، سه‌ کلمه‌ی «ذلک [ا]لمقبره‌ فی» را نخوانده ‌است. در حالی که‌ بخش «فی» در این ترکیب را قبلا خانیکوف و وی‌یئت به‌ درستی خوانده ‌بودند. قسمت «ذالک المقبره» نیز، همان گونه‌ که‌ فوقا ذکر شد، پس از ترمیمی هوشمندانه ‌قابل قرائت است.

-کلمه‌ی «سنه» به ‌معنی سال که ‌در کتیبه‌ وجود ندارد را به ‌آن اضافه‌ کرده ‌است

[اﻟ]بنّا» را نخوانده‌ است.

-قوچانی ادعا کرده‌ تنها محققی که ‌قبل از او کتیبه‌ی بنای سه‌ گونبد را قرائت کرده، گاستون وی‌یئت است. در حالی که ‌برای نخستین بار خانیکوف، هشتاد سال قبل از وی‌یئت اقدام به‌ خواندن این کتیبه ‌کرده ‌است.

نتیجه‌گیری‌هایی در باره‌ی سؤیومبه‌ت

١-معمار مقبره: البنّاء منصور بن موسی اورموی

در کتیبه‌های عربی سلجوقی و غیر سلجوقی وقت، معمار معمولا به‌ صورت البنّاء و ندرتا المعمار، الاستاد، ... معرفی می‌شود[11]. در کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت هم معمار یک بار خود را به ‌صورت «عبد ضعیف، البنّاء منصور بن موسی» معرفی کرده و بار دیگر از خداوند برای «منصور بن موسی که‌ این بنا را ساخت» تقاضای رحمت نموده ‌است. معمولا معماران این چنین بناهایی که چندان مشهور نیستند، بومی محل هستند. بنابراین معقول است که فرض شود بنّاء منصور بن موسی، اهل اورمیه و اورموی است. با این وصف می‌توان نام کامل معمار سؤیومبه‌ت را به شکل «البنّاء منصور بن موسی اورموی» (به‌ تورکی: «یاپقان اورمولو موسااوغلو منصور») پذیرفت. به نام «بنّاء منصور بن موسی اورموی» در کتب تاریخ و مشاهیر اورمیه برخورد نشد. اما محتمل است که معمار بنایی به عظمت سؤیومبه‌ت، دارای آثار معماری دیگری در اورمیه و منطقه هم بوده و ذکری از او در منابع وقت شده باشد که می‌بایست با تحقیقات دقیق مشخص شوند.

ادعای فوت معمار سؤیومبه‌ت قبل از اتمام ساخت بنا دارای اساس نیست. عبارت «رحم الله‌ لمن بناه ‌منصور بن موسی»[12] به‌ معنی لطف و رحمت خدا از آن کسی که ‌این بنا را ساخت است و نه ‌فوت وی پیش از اتمام بنا و در حین کار. چرا که ‌رحمت برای زنده‌گان هم طلب می‌شود. در عبارت آغازین «بسم الله‌ الرحمن الرحیم»، رحمت خدا بر همه ‌شامل است چه ‌زنده ‌و چه ‌مرده. علاوه‌ بر آن به ‌ویژه ‌در زبان‌های تورکی شرقی – قارلیق (اسلاف اویغورها، جغتائی‌ها - اوزبیک‌های بعدی، ...) و شمالی – قیپچاق (اسلاف تاتارها، قازاق‌ها، قیرقیزها، ...) که ‌به ‌هنگام ساخته ‌شدن سؤیومبه‌ت، بدنه‌ی اصلی تورکان ساکن در اورمیه ‌و غرب آزربایجان را تشکیل می‌دادند، به‌ جای کلمه‌ی تشکر، کلمه‌ی «رحمت» به کار می‌رود. یعنی بنا به فرهنگ سازنده‌گان سؤیومبه‌ت هم، رحمت می‌تواند بر زنده‌گانی که ‌کار خیر انجام دهد فرستاده ‌‌شود.

٢-نوع، عمل‌کرد، تعداد مقبره و قبّه

سؤیومبه‌ت یک «مقبره» است: « ذلک المقبرة ». قرائت این عبارت، عمل‌کرد آرام‌گاهی سؤیومبه‌ت را تائید، و ادعاهایی مانند بنای مذهبی بودن و ساخته ‌شدن آن به‌ عنوان آتش‌کده ‌و زیارت‌گاه‌ و عبادت‌گاه ‌.... را به طور قطع رد و منتفی می‌کند. در کتیبه‌های عربی سلجوقی عمل‌کرد بنا مشخصا ذکر می‌شود: «امر بعمارة هذا المسجد» ٢٨٦١، «امر بانشاء هذا المسجد» ٢٨٦٧، «امر ببناء هذه المنارة» ٢٩٢٢، «امر بانشاء هذا البرج والباب» ٣٦٨٦، «وجدد هذه التربة» ٢٩٣١، «اعادة هذه العمارة بعد الاحتراق» ٢٩٩٠، «جدد هذا الرواق» ٣٧١٧، ... البته ‌این مقبره ‌و بسیاری دیگر از مقبره – تربه - بقعه‌های تورک مخصوصا گونبدها در تاریخ‌های بعد به‌ عنوان اوجاق و عبادت‌گاه‌ و زیارت‌گاه‌ و قدم‌گاه و محل نیاز و نیایش و دعا و دادن نذر و.... از طرف توده‌ی مردم استفاده و یا تبدیل به امام‌زاده ‌شده‌اند. اما این رفتارها که‌ بسیار هم مشاهده ‌می‌شود، بی ربط با فونکسیون اولیه‌ی این بناها به‌ هنگام ساخت آن‌ها است.

سؤیومبه‌ت یک مقبره‌ از نوع «قبّه»‌ای است: «هذه‌ القبّة». بنا به ‌تصریح کتیبه، مقبره‌ی سؤیومبه‌ت در زمان ساخت، دارای یک قبّه، به عبارت دیگر یک مقبره‌ی قبّه‌دار – به تورکی «گومبه‌ت‌لی یاتیر» ‌بود، و نه یک بورج. در کتیبه‌های عربی سلجوقی قبّه و بورج کاملا جدا از هم ذکر می‌شوند: «امر ببناء هذه القبّة»، «امر بعمارة هذا البرج» ٢٨٦٨، امر بانشاء هذا البرج والباب ٣٦٨٦، ... بنابراین «بورج» نامیدن سؤیومبه‌ت توسط منابع دولتی - ایرانی غلط است. هم‌چنین عبارت «هذه‌ القبّة» در کتیبه، ادعای آندره‌ گودار (André Godard) فرانسوی مدیر کل فنی اداره‌ی باستان‌شناسی در دوره‌ی رضاشاه و امثالهم که‌ گویا سؤیومبه‌ت «فقط عبارت از سقفی ساده‌ بوده‌ است» را به طور قطع رد می‌کند.

سؤیومبه‌ت، صرفا «یک» مقبره‌ی قبّه‌دار است: «هذه ‌القبّة»، «ذلک المقبرة». کلمات بکار رفته‌ در توصیف سؤیومبه‌ت در کتیبه‌ (هذه، ذلک، قبّه، مقبره) همه ‌مفرد هستند، نه‌ جمع. در کتیبه هم مطلبی در باره‌ی سه ‌گونبد داشتن این بنا - روی هم و یا جدا-، و یا وجود گونبد کوچک‌تری در روی گونبد اصلی، ... هم‌چنین تعلق سؤیومبه‌ت به یک مجموعه‌ی سه گونبدی (که ‌گویا یکی از آن‌ها در مجاورت ده‌ چهریق در نزدیکی سلماس قرار دارد) ذکر نشده است. علاوه بر آن اگر بنایی بیش از یک عدد باشد، حتما در کتیبه‌های عربی وقت ذکر می‌شود. مانند «عمر هذ البرجین والبدنین وثلث قناطر» ٣٧٧١ که دو عدد بودن بورج و بدن (حصار دور شهر)[13]، و سه عدد بودن پل را ذکر کرده است. این همه نشان می‌دهد که سؤیومبه‌ت تنها با یک قبّه و صرفا به صورت یک بنای منفرد، و نه سه بنا، ساخته شده است. ادعای آندره ‌گودار که‌ گویا «در داخل این بورج دو طاق مجزای از یک‌دیگر ساخته ‌شده‌ و از اینرو به ‌سه‌ گونبد شهرت یافته ‌است.....» هم باطل است. زیرا در معماری تورک «قبّه» ‌یک مفهوم است، «طاق - تاغ» مفهوم دیگری. ‌قبّه‌های تورک - موغول چه ‌به‌ صورت مخروطی - هرمی و چه‌ به‌ صورت گونبدی، سازه‌هایی بودند که بر سقف بنا و در خارج آن ساخته ‌می‌شدند و نه‌ در داخل آن و به‌ صورت طاق. (بخش بزرگی از ادعاها در باره‌ی سه‌ گونبد بودن بنای سؤیومبه‌ت، ناشی از «سه‌ گونبد» گمان کردن نام «سؤیومبه‌ت» است. در حالی که ‌– همان گونه ‌که ‌در مقاله‌ی علی‌حده‌ای نشان خواهم داد - نام سؤیومبه‌ت ترکیب فارسی سه‌ گونبد نیست، بلکه‌ کلمه‌ای با ریشه‌ی تورکی – موغولی – آلتایی و به معنی معبد است. بر این اساس اسم «اوچ گونبذ» که از طرف عده‌ای آزربایجان‌گرای ناآگاه تبلیغ می‌شود نیز، بی پایه و ترجمه‌ی تورکی اسم فارسی جعلی «سه گنبد» است.).

سؤیومبه‌ت به‌ امر شیش قات، «بنا» شده‌ است، نه ‌ترمیم: «أمر ببناء هذه ‌القبّة». بنا به‌ تصریح کتیبه، مقبره‌ی سؤیومبه‌ت ترمیم و بازسازی و یا افزوده‌ای بر یک بنای قبلا موجود نیست. در کتیبه‌های عربی دوره‌ی سلجوقی بازسازی و ترمیم و ... یک بنای قبلا موجود با اصطلاحاتی مانند تجدید و جدد و ترخیم و اکملت، اعاده و .... بیان می‌شود[14]. در حالی که ‌ساخت یک بنا و سازه‌ی جدید با کلمات انشاء و بنا و عمارة و صنع و صنعة و بنیت و عامر.... بیان می‌گردد. کتیبه‌ی سؤیومبه‌ت هم صراحتا «بنا» شدن از صفر این مقبره‌ی قبّه‌ای به ‌امر شیش قات را بیان می‌کند و نه ساخته شدن آن بر روی بنایی از قبل موجود را. بنابراین ادعای امثال آندره‌ گودار[15]، مبنی بر این که ‌سؤیومبه‌ت به‌ جای یک معبد و آتش‌کده‌ی زرتشتی ساسانی قبلا موجود ساخته‌ ‌و بعدها به‌ مقبره ‌تبدیل شده، بی اساس و مردود است.

سؤیومبه‌ت آرام‌گاه چه کسی است: کتیبه ‌در مورد این که ‌مقبره‌ برای دفن چه ‌کسی ساخته‌ شده ‌است؛ شیش قات، همسر، یکی از نزدیکان او و یا شخص دیگری، چیزی نمی‌گوید. در داخل سؤیومبه‌ت هم سنگ مقبره‌ای که در این باره معلومات دهد وجود ندارد. (شاید در گذشته ‌وجود داشته ‌و به‌ تاراج رفته است). اما این مساله قطعی است که مقبره‌ی سؤیومبه‌ت برای یک شخص قبلا فوت کرده ساخته نشده است. چرا که اگر مقبره برای شخصی قبلا فوت کرده ساخته می‌شد، علی القاعده نام و تاریخ فوت او در کتیبه‌ها ذکر می‌گشت[16]. با این وصف شخصی که سؤیومبه‌ت برای دفن او بنا شده، هنگام ساخت مقبره در حیات بوده است. آیا این شخص بعد از فوت در سؤیومبه‌ت دفن شده است و یا نه، در این باره نیز معلومات قطعی وجود ندارد (بنا به برخی ادعاهای تائید نشده گویا در حفاری‌های سه ‌گونبد، جسد ‌یک مرد و دو زن کشف شده است. حتی ادعا شده که ممکن است جلال‌الدین خوارزمشاه که در ۱۲۳۰–۱۲۳۱میلادی تحت فشار موغولان زمستان را در ناحیه‌ی اورمیه - اوشنو گذرانده بود، در سؤیومبه‌ت دفن شده باشد).

٣-اغلاط تابلوی دولتی معرفی سؤیومبه‌ت: در تابلویی که ‌توسط سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردش‌گری در مقابل سؤیومبه‌ت نصب شده، اغلاط فاحش زیر وجود دارند:

الف-سؤیومبه‌ت به ‌شکل نادرست «بورج» معرفی شده، حال آن که‌ به تصریح کتیبه‌اش، این بنا یک مقبره‌ی قبّه‌ای  – گونبددار است و نه بورج.

ب- ذکری از یک اثر «معماری تورک» بودن سؤیومبه‌ت نشده ‌و به ‌صورت معماری ایرانی و اسلامی تقدیم شده‌ است. حال آن که ‌سؤیومبه‌ت یک اثر معماری تورک از دوره‌ی اسلامی است[17].

ج- این تابلو نه ‌به‌ زبان اصلی اورمیه‌ و تورک‌ایلی که ‌تورکی است، بلکه ‌به‌ دو زبان خارجی فارسی و انگلیسی تهیه‌ شده ‌است.

د-نام اصلی بنا که «سؤیومبه‌ت» است ذکر نشده و صرفا نام رسمی - دولتی فارسی آن که بی پایه و نادرست می‌باشد یعنی «سه گونبد» ذکر شده است. این اشتباه و نقصان در تمام نشرهای فارسی و خارجی مربوط به سؤیومبه‌ت هم دیده می‌شود.

شیش قات مظفری

١-در کتیبه‌ نام امیری که‌ امر به‌ بنای مقبره‌ی قبّه‌ای سؤیومبه‌ت داده، به ‌صورت «شیشقاط المظفری» یعنی شیش قات وابسته‌ و یا منسوب به ‌مظفر ذکر شده‌ است. بنابراین ثبت این نام به ‌صورت «شیث قاطه» ‌غلط است (شیث شخصیت افسانه‌ای - اسطوره‌ای ادیان ابراهیمی، سومین فرزند آدم و حوّا پس از هابیل و قابیل است). در اثر (اتابکان آزربایجان) تالیف ضیاء بنیادوف از جمهوری آزربایجان - ترجمه‌ی علی داشقین چاپ تبریز - هم نام شیشقات به ‌صورت «شیشاک» نوشته‌ شده‌ که ‌نادرست است.

٢-در ترکیب «شیشقاط المظفری»، مظفری به‌ معنی وابسته و منسوب به‌ مظفرالدین[18]؛ و منظور از مظفرالدین به ‌احتمال بسیار زیاد اتابک مظفرالدین قیزیل آرسلان عثمان است که ‌شیش قات به ‌هنگام بنای سؤیومبه‌ت در آوریل ١١٨٤ نویان - امیری منسوب به ‌او بود. در آن زمان، مظفرالدین قیزیل آرسلان، که‌ از سال ١١٦٠ امیر سپه‌سالار الکبیر (فرمانده‌ی عالی قوا) و امیر الامرای سلطان سلجوقی بود، به ‌نیابت از برادر بزرگ‌ترش اتابک نصرت الدین محمد جهان پهلوان دومین پادشاه ‌دودمان اتابکان[19] تورک‌ایلی - دولت ایل‌دنیزلی (پایتخت‌ها نخجوان، همدان، تبریز) بر منطقه‌ی آزربایجان و آران در دو سوی ارس حکومت می‌کرد. خود اتابک نصرت الدین محمد جهان پهلوان به‌ همدان در جنوب تورک‌ایلی رفته ‌و از آنجا به ‌نام سلطان چهارده ‌ساله‌ی سلجوقی توغرول سوم بر قلمروی او شامل تمام تورک‌ایلی (آزربایجان، همدان، ری، ...) و دیگر نقاط جبال و عراق عجم سلطنت می‌کرد. مظفرالدین قیزیل آرسلان دو سال بعد از ساخت سؤیومبه‌ت در سال ١١٨٦ و بعد از مرگ اتابک نصرت الدین محمد جهان پهلوان به ‌سلطنت رسید و سومین پادشاه ‌آن سلسله ‌شد. اتابک مظفرالدین قیزیل آرسلان عثمان و اتابک نصرت الدین محمد جهان پهلوان دو فرزند اتابک اعظم شمس‌الدین ایل‌دنیز، موسس سلسله‌ی اتابکان تورک‌ایلی - دولت ایل‌دنیزلی (۱۱۳۶–۱۲۲۵) بودند. دولت اتابکان تورک‌ایلی - ایل‌دنیزلی، خود یک دولت محلی تاسیس شده ‌توسط تورکان قیپچاق (نخست در حوالی نخجوان که ‌بعدها قلمروی آن به ‌تمام تورک‌ایلی و ماوراء آن توسعه ‌یافت) وابسته‌ به‌ امپراتوری تورکان اوغوزی سلجوقی (۱۱۹۴–۱۰۳۷ میلادی) بود.

٣-ظاهرا شیش قات نویان - امیر معروفی نبوده‌ است. چرا که ‌در منابع تاریخی وقت علی رغم آن که ‌نام امرای تورک بسیاری و به ‌دفعات برده‌ می‌شود، نام شیش قات صرفا در راحه ‌الصدور راوندی آن هم یک بار به‌ هنگام ذکر وقایع سال ١١٩٧ یعنی ١٣ سال بعد از ساخته‌ شدن سؤیومبه‌ت، به‌ دوره‌ی اتابک نصرالدین ابو بکر چهارمین پادشاه ‌دودمان اتابکان تورک‌ایلی و به ‌عنوان یکی از امیران الاتابک ابوبکر ذکر شده‌ است. با این همه روایت راحه الصدور نشان می‌دهد که شیش قات در دوره‌ی حکومت اقلا چهار تن از پنج پادشاه‌ سلسله‌ی اتابکان تورک‌ایلی – ایل‌دنیزلی (اتابک نصرت الدین محمد جهان پهلوان ١١٧٥-١١٨٦، اتابک مظفرالدین قیزیل آرسلان ١١٨٦-١١٩١، اتابک نصرت الدین ابوبکر ١١٩١-١٢١١، اتابک مظفرالدین ازبک ١٢١١-١٢٢٥) مقام نویانی - امیری و عمری طولانی داشته‌ است:    

«و در رجب سنة ثلاث و تسعین (و خمس مایة) [١٨-٦-١١٩٧ تا ٢٠-٥-١١٩٧] ملک [مظفر الدین] ازبک [فرستاده ‌شده‌ از طرف برادرش اتابک نصرت الدین ابو بکر] با همذان آمذ.

و اتابک [نصرت‌الدین] بوبکر [امرای خود] بهاء‌الدّین سنباط، و شیشقاط، و ناصرالدّین اغوش، و [امیر عزالدین ابوالمظفر] کُکجه ‌[کؤکجه ‌بن عبدالله‌ الترکی] را بهمذان بخدمت ملک [مظفر الدین] ازبک فرستاذ. ایالت [ری شامل نواحی ساوه‌ و قوم؛ کاشان و نواحی آن] بکُکجه‌ داذند. ...» (راحه‌الصدور و آیه‌السرور راوندی. ص ٣٩١)

خانیکوف – که ‌نام شیش قات را نخوانده ‌بود - سازنده‌ی سؤیومبه‌ت را از زیردستان اتابک اعظم شمس‌الدین ابو جعفر محمد بن ایل‌دنیز، موسس سلسله‌ی اتابکان تورک‌ایلی دانسته‌ که ‌به ‌وی عنوان و مقام امیری را اعطا کرده ‌بود. هر چند اتابک اعظم شمس‌الدین ایل‌دنیز کمی پیش از فوت خود امر به ‌تاسیس مقبره‌ی همسرش مومنه ‌خاتون در نخجوان داده ‌بود که‌ بنای آن توسط «بنا عجمی بن ابوبکر» ١٢ سال بعد از مرگش در زمان اتابک جهان پهلوان در محرم ١١٨٧ به ‌اتمام رسید، با این همه او دخیل در امر بنای سؤیومبه‌ت نیست. چرا که‌ در سال ١١٧٥ یعنی ٩ سال پیش از بنای سؤیومبه‌ت، و ٢٢ سال پیش از فعالیت‌های ذکر شده‌ی شیش قات در راحه ‌الصدر  فوت کرده ‌بود.

رابطه‌ی شیش قات با منطقه‌ی اورمیه‌: اگر شیش قات مقبره‌ی سؤیومبه‌ت در اورمیه را برای خود بنا کرده است، در این صورت او می‌بایست در آن مقطع حتی برای مدتی کوتاه دارای مقامی عالی در آن شهر، ‌شاید حکومت شهر بوده ‌باشد. این امر ممکن است، زیرا در آن سال‌ها حکومت اورمیه‌ هم مانند دیگر شهرها در اثر رقابت‌ها و معاملات سیاسی و کشمکش‌ها و جنگ‌ها و غارت‌ها ... دائما و متناوبا دست به ‌دست می‌گشت و یا به‌ عنوان تیول به‌ امرا و منسوبین خاندان‌های سلطنتی (دختر توغرول سوم سلجوقی) و حکام جدید تاتار (امیر حاجب تاتار) و اویغور (شیش قات) و قیپچاق (بوغاچ - بوغدو؟) و اوغوز (کؤرپه آرسلان)، .... اعطا می‌شد.

در ریشه و معنی نام شیشقاط

نام تورکی شیشقاط - شیش‌قات مرکب از دو بخش شیش و قات است.

الف-شیش

١-شیش، شی‌شی، شی‌ژی، شی‌ژو: شیش مخفف عنوان قدیمی چینی شی‌شی – شی‌ژو 尸逐 Shī Zhú است که ‌در میان اقوام تورکیک باستان و قدیم که‌ در مجاورت و سرحدات سرزمین چین می‌زیستند مانند هیونگ‌نوها (Xiongnu 北匈奴)، هون‌ها و اویغورهای باستان بسیار رایج بود.

در میان هیونگ‌نوها خان‌های متعددی دارای نام و عنوان ارثی چینی شی‌ژو وجود داشت[20]. در میان هون‌ها شی‌ژو (尸逐 Shī Zhú) یک عنوان دولتی بود[21]. در تاریخ تورک‌های اویغور هم به‌ نام شخصیت‌هایی مانند شی‌شی تو، شی‌شی اوق و کی‌کی شی‌شی از شعرای قدیم برخورد می‌شود. عنوان شی‌شی از طریق تورک‌های اویغور به‌ قلمروی ایران فعلی و تورک‌ایلی نیز وارد شده‌ و پس از آن منحصرا در میان تورکان با تبار اویغوری به کار رفته ‌است. یکی از شخصیت‌های برجسته‌ی اویغور در دولت ایلخان‌لی شی‌شی باخشی (Şişi Bahşi) نام داشت[22] (اکثر تورکان که‌ همراه ‌با موغول‌ها به ‌ایران امروزی و تورک‌ایلی آمدند، اصلا اویغورها از قارلوق‌ها، و بقیه‌ تاتارها از قیپچاق‌ها، و گروه‌های اوغوز و ... بودند). به همین سبب شیش‌قات سازنده‌ی سؤیومبه‌ت هم، به احتمال بسیار زیاد امیری از تبار اویغور بود.

ریشه‌ی عنوان شی‌شی - شی‌ژو، ممکن است با کلمات زیر مرتبط باشد:

-شی‌ژی (史記): تاریخ کاتب، نامی برای قیدیات تاریخی دولت هون‌های آسیایی (Xiong-nu) در سال‌نامه‌های چین در قرن دوم پیش از میلاد. از اینجا ژئنگ شی (正史) تاریخ سلطنتی، تایی‌شی‌ژی (太史記) تاریخ کاتب کبیر.

-شی‌ژو 尸祝 Shī Zhù قاری دعاهای یادبود اموات در مقابل یک نشانی که ‌بر روی آن نام متوفی نوشته ‌شده‌ است

-ژی‌ژئن (直真 Zhí Zhēn): حاکمی که ‌امور داخلی مردم خود را مدیریت می‌کند[23]

-شی‌شی (獅子 Shi Shi): اژدها، بعدها دو شیر محافظ یکی مذکر یکی مونث در مدخل معابد بودایی (در ژاپون) که ‌دارای قدرت جادوئی برای دفع شر هستند. بنا به‌ افسانه‌ها شی‌شی زمانی در کوهی افسانه‌ای در چین بنام سئیریوزان می‌زیست. در زبان چینی رقص اژدها شی‌شی مایی (Shishi Mai) و یکی از اژدهاها قارا شی‌شی (唐獅子) نام دارد. امروزه ‌شی‌شی (石獅) به‌ معنی مجسمه‌ی سنگی این شیرهای محافظ، تونگ‌شی (銅獅) به ‌معنی مجسمه‌ی برنزی این شیرها، و روئی‌شی (瑞獅) به ‌معنی شیر برفی تبتی‌ها که‌ سمبول طالع نیک است می‌باشد[24].

عنوان «شی»: بنا به یک نظر «شی» بخش دوم اسم در تمام عناوین فوق، نهایتا یک کلمه‌ی چینی قدیم به معانی شخص، استاد، مدیر، و در چینی قدیم به معنی منجم و تاریخ‌نگار .... است[25]. شی در میان تورکان قدیم عنوان یک رتبه و مقام دولتی بود. مانند «توتون‌شئ» (توتون شاد) در دوره‌ی سلسله‌ی سوئی[26]. علاوه بر «شی‌شی»، کلمات و عناوین تورکی «بخشی – باخشی» و «تایشی» (ماهر، استاد، سررشته‌دار، متخصص، خواجه، نویسنده، ...)، و موغولی تایسی – تایش (استاد اعظم، خوجای دربار)، «چنگشی» (مامور وصول مطالبات سلطنتی)، .... هم دارای این کلمه‌ی «شی» چینی الاصل هستند. 

باخشی: عنوانی چینی از ریشه‌‌ی پوشیه (Po-Shih)  به‌‌ معنی معلم، استاد، روحانی بودایی، طبیب، جادوگر، شامان، رئیس مذهبی بودائیان، ....، که‌‌ از زبان چینی به ‌‌زبان‌های موغولی و کوره‌‌ای و ژاپونی هم وارد شده، از قرن سیزده‌‌ میلادی در زبان تورکی معانی نویسنده‌‌ و منشی و مخصوصا محرر به ‌‌خط اویغوری را کسب کرده ‌‌است.

تایشی: کلمه و عنوانی چینی به معنی وقایع‌نویس و مورخ عالی‌رتبه دربار امپراتوران چین[27]، در تورکی به معنی ماهر، استاد، سررشته‌دار، متخصص، خواجه، نویسنده، ... ، و در موغولی بیشتر به معنای وزیر اعظم.

چنگشی: چه‌نگشی، در موغولی چه‌نگسی، به معنی وقایع نویس، یادآوری کننده، مامور وصول مطالبات سلطنتی. 

روستای شیشوان، محله‌ی سیسبگ: بعضی از توپونیم‌ها در تورک‌ایلی ممکن است مرتبط با نام شی‌شی باشند.

١-نام روستای شیشوان عجب شیر در مراغه ممکن است در اصل شیشی‌وان باشد. قسمت دوم شیشی وان، یعنی وان در اصل کلمه‌ی چینی وانگ (اوْنگ، ...) به معنای حاکم، امیر، سلطان و شاهزاده است. این کلمه در کتیبه‌های اورخون به صورت اوْنگ آمده و به زبان موغولی هم وارد شده است. در زبان تورکی کلمه‌ی مشابهی به صورت وان-غان-قان-خان وجود دارد که مخفف کلمه‌ی تورکی قاغان، قاقان، قایان، قاآن (جغتائی) و فورم عربی شده‌ی آن خاقان به معنی فرمان‌روا، حاکم، ملک، امپراتور، شاه، پادشاه، شاه شاهان، شاهنشاه، صدر دولت،... و بعدها رتبه‌ای پائین‌تر از خاقان چون شاه‌زاده، اعیان و اشراف، بیگ‌زاده، بزرگ‌زاده،... است.

٢- محله‌ی سیسبگ در شرق شهر چؤسته‌ر – شبستر. ممکن است قسمت سیس کلمه‌ی سیس به‌یگ محرف شیش و یا شیشی باشد. در این صورت سیسبگ – سیسی بیگ دقیقا معادل شیشی وان - شیشوان (سیس- سیسی = شیش - شیشی، وان چینی = بیگ تورکی) است. نام سیسبگ تورکی در اسناد دولتی با نام جعلی فارسی «سی و سه بگ» تغییر یافته است.

شی‌شی، شی‌شی‌وان، تای‌شی، تای‌وان. بین دوگانه‌ی شی‌شی – تای‌شی و شی‌شی‌وان – تای‌وان تناظری دیده می‌شود.

تای‌وان: مرکب از تای - دای چینی به معنی بزرگ و وانگ- ونگ چینی به معنی شاه جهان، شاه و شاه‌زاده، حاکم و فرمان‌روا؛ جمعا به معنی شاه و یا شاه‌زاده‌ی بزرگ. اونگ (نام خان بزرگ قبیله‌ی کراییت) فورم موغولی شده‌ی وانگ چینی، و تایانگ فورم موغولی تایوانگ چینی است.

وان‌شی: کلمه‌ی چینی وان‌شی (در منابع فارسی یانْشوُآی، یُوَنْگ شایْ، یُوَنْگشَیْ، وانْگشای، وَنْشَیْ، ...) به معنی فرمانده‌ی کل سپاه، امیرالامرا است.

(نام عجب شیر محرف حاجب شیرا (عربی - سانسکریت) است. حاجب مقام پرده‌دار در دول تورک، و  شیرا عنوانی موغولی از ریشه‌ی سانسکریت شْری Śrī به معنی زیبایی و نیکویی است که من باب احترام قبل از نام یک شخص، یک خدا، یک کتاب مقدس و ... می‌آید و مخصوصا در مورد روحانیون عالی رتبه‌ی بودیست مسن و فرهیخته و محترم بکار می‌رود[28]. معادل تورکی عنوان و کلمه‌ی حاجب، «تایانگو» است. جالب توجه است نام برادر بوراق حاجب (متوفی ١٢٣٤) که سلسله‌ی قوت‌لوق‌خانی (قراختائی - قاراخیتای، ١٣٠٦-١٢٢٢) اصلا چینی و مربوط به خیتان-  قیدان‌ها (سلسله‌ی لیائو غربی) را در جنوب ایران کرمان تأسیس کرد، خان تیمور تایانگو بود. تایانگو که تورکی حاجب عربی است، مرکب است از «تایان» و یا دایان تورکی به معنای ایستادن، تکیه کردن و اعتماد کردن و پسوند موغولی مصدری «گو»، جمعا به معنی حاجب و پرده‌دار).[29]

٢-شیشقاط تلفظ عربی چئچ - چئچه قات، مخفف چیچه‌ن قات: ممکن است شیشقاط در کتیبه‌ی عربی سؤیومبه‌ت، تلفظ عربی نام‌های ترکیبی «چئچ قات» و یا «چئچه ‌قات» تورکی – موغولی باشد. چئچ - چِچ (چئس، سئس، سئ، ..، در موغولی قدیم سئهئ، سئکئگه) هم‌ریشه‌ با چئچئن، چیچه‌ن، چیچان، سئسئن، سیسئن، سئچه‌ن، سئچه‌که‌ن، ساچان، .... و به ‌معنی دانا، حکیم، آگاه، مدبر، خردمند، عاقل، دانشمند، فرزانه، روشن‌فکر، استاد کلام، ادیب، تیزهوش، حاضر جواب؛ راوی، خطیب، ناطق، سخنور ماهر، خنیاگر مردمی؛ و زرنگ (احتمالا از مصدر سئچ تورکی به معنی برگزیدن، انتخاب کردن، تشخیص دادن، ....)‌؛ سئهئن (در موغولی سئسئن، سِئهئگئن) به ‌معنی رب النوع فرزانه‌گی؛ و چئچئ‌ (Çeçe) به‌ ‌معنی دلاور و برادر بزرگ و .... است.

٣- شیش – شئش - سئش: در تورکی قدیم به معنی تضمین، ضمانت.

٤-شئشه، چئچه، چیچه، جئجئ، جئجی، جیجه، جیجا، جیجی، ...: این کلمه که در زبان‌های تورکیک از جمله تورکی شرقی و تورکی شمالی (چغتایی، قازاقی، قیرقیزی، قاراقالپاق، اوزبیکی، ...) اغلب به معنی فرد مونث (زن مسن، خواهر بزرگ، عمه، خاله، ننه، مادر، زن برادر بزرگ، ....) و یا در خطاب به آن‌ها به کار می‌رود، به معنی برادر بزرگ و عمو هم است.

ب-قاط

قات، قاتا، قاتای، قاتایی، قاط، قط، قاطا، قطایی، خاد، خات، خاط، خط، خطا، خاتا، خاطا، خطایی، ....: این کلمات که در گذشته ‌در ترکیب اسامی تورکی موغولی بسیار دیده ‌می‌شدند[30] هر کدام بسته‌ به ‌زمان و جوغرافیای کاربردشان دارای معانی متعددی هستند:

١- قاد، قآت، خاد، خآد: امپراتور، شاه‌زاده، هم‌ریشه با خان - خا: شاه، خاتون: ملکه. جمع موغولی کلمه‌ی خان و به‌ معنی خان‌ها. در نام طایفه‌ی مئرکیت قآت - خآد به معنی مرکیت شاه[31]. در زبان‌های تورکی و موغولی بعضی از اسامی جمع به ‌عنوان مفرد به کار می‌روند، مانند اوغلان، خاد - قات، آغالار، ... «د - ود» پسوند جمع در موغولی بعد از کلمات مختوم به‌ حروف بی صدا است: نوم (کتاب) نومود (کتاب‌ها)[32]. (« س » از پسوندهای جمع در موغولی بعد از کلمات مختوم به ‌حروف صدادار است: اه‌ره ‌(مرد) اه‌ره‌س (مردها)). کلمات مختوم به ‌ن، ل، ر، هنگام اضافه ‌شدن پسوند «ود» حرف آخر خود را از دست می‌دهند. مانند خان (شاه‌زاده) خاد (شاه‌زاده‌ها)، سایین (محترم، آقا) ساییت[33].

٢-قات: به‌ معنی سخت و محکم. از همین ریشه‌ است «قاتقی – قاتغی» به ‌معنی سنگ‌دل، بی رحم، دارای کاراکتر قوی؛ نام بسیار رایج «قادا – قایا» در تورکی و خادا، قادا، قاداغا در موغولی، قادا(ر) در تونگوزی، به ‌معنی صخره، محکم، سالم، استوار، مقاوم در نام‌های قایا دمیر، قایا سلطان، احمد بگ قاچار قایااوغلو، و در نام قاداگین - قتقین که ‌مرکب است از قادا به‌ علاوه‌ی پسوند گین، کین، قین که ‌برای ساختن اسم قبیله ‌به کار می‌رود (مانند بوْرْجْقین – بوْرْجین - بورجی)، هم‌ریشه با «قاییر» (قاذر، قدر، غایر، قیر، ....) تورکی به معنی قادر و قوی؛ «قاداق، قاتاغ»، «قاتیق، قاتی»، (در موغولی: خاتاگو، خاتو، خاتان)، ... ١-سخت، متراکم. خاتاخ در موغولی به ‌معنی سختی، قوی، محکم ٢ - میخ، قادا در موغولی و برخی زبان‌های تورکی: کوبیدن، فرو کوبیدن، میخ کوبیدن، فرو بردن، فرو کردن، محکم کردن، هم‌ریشه با «قازیق»  به معنی میخ چوبی بزرگ؛ از اینجا قاداق - قداق: سُمِ کوبیده ‌و یا شکسته‌ و فرو ریخته ‌٣- هدیه، ارمغان.

«سنباط» - «سون بات» و «شیشقاط» - «شیش قات»: در صورت ریشه داشتن قاط در نام شیشقاط از قات مذکور، ممکن است نام دو امیر برده‌ شده ‌در راحه ‌الصدور «سنباط» - «سون بات» و «شیشقاط» - «شیش قات» هر دو تورکی و مترادف باشند. بات - باتو و قات - قاتی هر دو در زبان تورکی به‌ معنی محکم و سخت و شدید هستند. (هر چند ممکن است بخش بات - باط فورم تورکی کلمهی چینی «فا» باشد. مانند توتونفا به معنی یک ماموریت محوله[34]).

٣-قات، قاد، قاذ،  قاس: در تورکی قدیم به ‌معنی الف-باد، طوفان، گردباد، طوفان برف، باران بسیار شدید؛ سوز برف ب-دیو

٤-قاتا، خاتا، خاتای: به‌ معنی شمال چین و یا شخص منسوب به‌ شمال چین. عموما در کتب اسلامی و ادبیات قدیم تورک و عرب و فارس تا آن قسمت از خاک چین را که ‌می‌شناختند (منطبق بر تورکستان شرقی و یا قسمت شمالی و شمال غربی چین امروزی)، ختا یا  کاته، خاتای، ختای، خیتای، خطای، ... می‌خواندند؛ و آن قسمت از چین را که ‌از آن خبر نداشتند ختن یا خیتان، بارخان، ... می‌گفتند. در آثار بیرونی، ابو سعید گردیزی و .. نام ایلچیان سلسله‌ی لیائو - قیدان به ‌صورت ایلچی‌های قاتا خان یعنی خان قاتا (قیتا - خیتا) ذکر شده‌ است. در اینجا قاتا همان کاتای - خاتای برگرفته ‌از نام قوم خیتان - قیدان که‌ بین ٨٠٧-١١٢٥ در شمال چین امپراتوی لیائو را تاسیس کردند است. قوم خیتان - قیدان بعدها با مهاجرت به‌ قیرقیزستان دولت قارا خیتای را ایجاد کردند. دولت اتابکان قوت‌لوق‌خانی (قراختائی - قاراخیتای، ١٣٠٦-١٢٢٢) در جنوب ایران هم اصلا چینی و مربوط به خیتان-  قیدان‌ها است.

٥-قاتای: قاتای خان در میتولوژی تورک - آلتای خلاق الخالقین، نام رب النوع زلزله‌ و آهنگری؛ قاتای در زبان کومان‌ها – قومان‌ها از تورکان قدیم به‌ معنی دوست و همراه ‌و در زبان پچنک‌ها از تورکان قدیم به ‌معنی قلعه - قالا، قاتاق‌لاماق به ‌معنی حمایت و محافظت کردن است.

سؤزلوک

اه‌سیرگه‌مه‌ک: ایسیرگه‌مه‌ک، ایسیرکاماک، آسراماق، ایسراماق، آسیراماق، آسریماق، ....: قاییرماق، قوروماق، ساخلاماق، آجیماق، مرحمت ائتمه‌ک، بیر شئیین غیب اولماسی‌نا اوزولمه‌ک، در موغولی: آساراماق- آسراماق. از این ریشه است: اسراغاماکی (محافظت، مخفی، پنهانی)، اسراغوجی (نگهبان، حامی، حافظ، حارس)، اسراغولیق (سزاوار حفظ کردن، لایق نگهداری)، اسرالماق (قوروق شدن، نگهداری شدن، محفوظ شدن)، اسرالمیش – اه‌سره‌لمیش (محروسه)، اسراق -اه‌سره‌ک (محروسه)، اسراماق (حفظ کردن، صیانت، نگهبانی کردن، حمایت کردن، پرورش، پروردن)، اسرامیش (ضبط کردن، اداره کردن، حمایت، نگهداری، حفاظت)، اسرگیش – اسره‌ییش (رحم، مرحمت، حفظ، صیانت)

سوْیوُرقاماق، سوُیوُرقاماق، در موغولیسوْیورخاماق: تلطیف ائتمه‌ک، احسان‌دا بولونماق، لطف ائتمه ک، احسان ائتمه ک، باغیش‌لاماق، آرماغان ائتمه‌ک،. از همین ریشه است سویورقاتماق (یوزونه قارشی اؤوولمه‌ک، آرماغان یا دا اؤدول آلماق).

سوْیورقال، سوْیورغال، در موغولی: سوْیورخال (لطف، احسان، باغیش، آرماغان، پادشاه طرفی‌نده‌ن خدمت قارشی‌لیغی‌ندا کیشیله‌ره وئریله‌ن اراضی).

یارلیقاماق: سوچونو باغیش‌لاماق، مغفرت ائتمه‌ک، عفو ائتمه‌ک


آرام‌گاه - مرقد: یاتیر، یاتیرائوی

قبر – گور - مزار: سین، سینله، سؤکو، ...

مدفن: گؤموت، باساغا

مقبره – بقعه - تربه: قورقان، قورقان‌ائو


اجلّ: اولو

اطال: امتداد دهد، طولانی کند

امر: بویروق، بویرولتو

امیر: باشبوغ، نویان

بقاء: یاشاغی

بن: اوغلو

بنّا: یاپقان

بوساء: یوخسول، چیغای

خیار: سئچگین، سئچیلمیش

دنیا: آجون

دین: بوته‌م

ذلک: او، اول

رحمن: باغیش‌لاییجی، سویورقاماق

رحیم: اه‌سیرگه‌یه‌ن، آجییان، قاییرماق، قوروماق

سپهسالار: اولو نویان، باش قوموتان، سرعسکر

سلطان: خاقان

سیف: قیلیج

شهر: آی

ضعیف: گوج‌سوز

عبد: قول

عز: باش اوجالیق

عفو، مغفرت کردن: یارلیقاماق

قبّه: گومبه‌ت

کبیر: یئکه

الله: تانری

مظلوم: اه‌زیلمیش

مقبره: یاتیر

ملک: خان

منصور: کؤمه‌ک ائدیلمیش، یاردیم آلمیش

موید: اوْنانمیش، اوْنای‌لانمیش، قوْل‌لانمیش

ناصر: یاردیم‌جی، کؤمه‌ک ائده‌ن

هذه: بو، ایش‌بو


[1] آمبلم شهر تورک - افشار اورمیه؛ تورک - آفشار اورمونون به‌لیرتگه‌سی                                            

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/12/blog-post_31.html

[2] دوگانه‌ی قبه – گونبد با دوگانه‌ی تورکی گؤبه – گومبه‌ت دارای شباهت ظاهری و معنایی هستند. هیچ کدام از این دو کلمه دارای ریشه‌ی ایرانیک نیستند:

-قبّه - قُبَّة کلمه‌ای عربی با منشاء سامی - سمیتیک (آرامی – سریانی – عبری - ...) است. شباهت ظاهری و معنایی آن با کلمه‌ی تورکی گؤبه (برآمده، قولومبه) ممکن است بر اثر تصادف صرف باشد.

Kubbe:~ Ar ḳubba ͭ قبّة [#ḳbb mr.] mimaride yarımküre şeklinde çatı ~ Aram ḳubbtā קבתא top < Aram #ḳbb קבב yuvarlak olma, bükülme. Arapça ḳbb kökünden gelen ḳubbat قبّة "mimaride yarımküre şeklinde çatı" sözcüğünden alıntıdır. Arapça sözcük Aramice/Süryanice ḳubbtā קבתא "top" sözcüğünden alıntıdır. Bu sözcük Aramice/Süryanice #ḳbb קבב "yuvarlak olma, bükülme" kökünden türetilmiştir. Arapça kubbe ve Farsça künbed biçimleri ortak bir Ortadoğu kökünden türemiştir.

https://www.etimolojiturkce.com/kelime/kubbe

- گونبد (گومبه‌ت در تورکی)، دارای ریشه‌ای غیر معین و غیر قطعی است. ممکن است محرف و متحول قبّة عربی، و یا فورم متاخر کلمه‌ی تورکی گؤبه‌ت به معنی قولومبه و برآمده، از مصدر گؤبمه‌ک - کؤپمه‌ک به معنی برآمدن و باد کردن و قولومبه شدن باشد: گؤبه + ت گؤبه‌ت گؤببه‌ت گؤمبه‌ت. از همین ریشه است گؤبه‌ک: ناف، شکم (گؤبه + ک. گؤبه = قبّه، -ک = پسوند تصغیر)، گؤبه‌له‌ک: قارچ (گؤب + ه‌له‌ک. گؤبه = قبه، - ه‌له‌ک = پسوند اسم‌ساز از فعل)، گؤبه‌له‌ن: قارچ (گؤب + ه‌له‌ن. گؤبه = قبه، - ه‌له‌ن = پسوند اسم‌ساز از فعل)، گؤبه‌چ: چاق (گؤب + ه‌چ. گؤبه = قبه، - ه‌چ = پسوند اسم‌ساز از فعل)، و شاید کؤپوک - کؤپه‌له‌ک به معنی حباب گرد و مدور. عده‌ای نیز گومبه‌ت تورکی را از ریشه‌ی مصدر گؤممه‌ک به معنی دفن کردن دانسته‌اند: گؤممه‌ت گؤمبه‌ت گؤنبه‌ت.

[3] توربه - بقعه‌های معروف تورک - موغول در مراغه: ١-«قیزیل (آل، قیرمیزی) گومبه‌ت» (نام دولتی - فارسی جعلی: گونبد سرخ) با قبه‌ای هرمی (چادیر تورک موغول)، قدیمی‌ترین در میان توربه - بقعه‌ها‌ی مراغه، اثر معماری تورک سبک سلجوقی و از سمبول‌های این شهر. ٢-«گؤی (گؤک) بورج» (نام دولتی - فارسی جعلی: گونبد کبود) معروف به‌ قبر «سویورقاق‌ تانی (سورخوخ‌تینی، سییورکؤک‌تینی) بکی» مادر هولاگو؛ ٣-«ده‌ییرمی (یووارلاق، گیرده) بورج» (نام دولتی - فارسی جعلی: برج مدور)؛ ٤-«قاراسونقور گومبه‌تی» معروف به غفاریه آرام‌گاه امیر شمس الدین قاراسونقور الچرکسی چوگان‌دار المنصوری که به امر ایلخان ابوسعید ساخته شده است؛ ٥-«بورج آتابک» (این هم معروف به گؤی بورج)، واقع در محله‌ی آتابک که در سال ١٣١٥ به دوره‌ی رضا شاه کاملا ویران و منهدم شد.

قدم قویدو فغفور و خاقانیمیز - شعر تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین میرزا به مراغه

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_18.html

[4] «شیوه‌ی سلجوقی معماری تورک» هم‌دوره‌ی «معماری رومانسک» در اوروپا و مقدمه‌ی «شیوه‌ی ایلخانی - موغولی معماری تورک» که‌ هم‌دوره‌ی «معماری گوتیک» بود است. «شیوه‌ی ایلخانی - موغولی معماری تورک»، با «شیوه‌ی تیموری معماری تورک» ادامه ‌یافته ‌است: معماری سلجوقی معماری ایلخان‌لی معماری تیموری

[5] سپه‌سالار کلمه‌ای فارسی (سپه) – تورکی (سالار) است.  بعضی منابع تاریخی مانند تاریخ الملک الظاهر (تالیف عز‌الدین محمد بن على بن ابراهیم ابن شداد، ص ٢٤٤) با مرتبط دانستن سالار و سالغور – سالور این نظر را تائید کرده‌اند: اسفهسالار کلمه‌ای فارسی - تورکی: اسفه ‌= سپاه، سالار = سالغور.

ریشه‌شناسی کلمات تورکی سالغور، سالور، ساللار، سالار، سلحشور، چالش، چالاک، شلّاق، سلجوق، سالتوق و سلجان

https://sozumuz1.blogspot.com/2023/01/blog-post_84.html

[6] کتاب بینوایان ویکتور هوگو (Les Misérables) به‌ عربی با نام البؤساء ترجمه‌ شده‌ است.

[7] Volume 8: https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k9106437b/f1.item

Volume 9: https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k9106438r

Volume 10: https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k91064395/f1.item

[8] Journal Asiatique Ou Recueil De Mémories, Cinquième Série, Tome XX, M DCCC LXII (1862), 116-120

https://books.google.com/books/download/Journal_asiatique.pdf?id=w_5TAAAAcAAJ&output=pdf&sig=ACfU3U2EGOAslfiXOx4FsvwLB5y7C1uaIw

[9] Wiet, Gaston. RÉPERTOIRE CHRONOLOGIQUE D'ÉPIGRAPHIE ARABE. 1931. vol. 9, p. 140.

https://gallica.bnf.fr/ark:/12148/bpt6k9109299p/f3.image

[10] عبدالله‌ قوچانی، کارشناس ارشد بازنشسته‌ پژوهش‌گاه‌ سازمان میراث فرهنگی، سال ٩٥. بررسی کتیبه‌های برج سه‌ گنبد و مسجد جامع اورمیه.

[11] عمل عجمی بن ابوبکر البناء النخجوانی ٣٢٤٧، ٣٤١١، ٣٤١٤، البنا نخجوانی: ص ١٥٢، ١٥٠، سعید بن جعفر البناء غفرالله ‌له ‌٣٢٠٩، العبد الضعیف ... محمد بن محمد البناء ٣٢٣٨، البنا عیسی ابودرهم ٣٥٢٤، «البنّاء بن المحسّن المعمار» ٣١٣٦ قیزیل گومبه‌ت- ماراغا

[12] مشابه‌ «رحم الله ‌لمن بناه» در دیگر کتیبه‌های عربی وقت: «رحم الله‌ من ترحم علیها» ٣٢٠٥ –موصل؛ «رحم الله من زاره و اسعده» ٣٥٧٤، «والله یرحم من کان السبب فی ...» ٢٩١٨، «رحم الله من قراه و ترحّم عیله» ٢٩٥٤، «ورحم الله من نظر» ٢٩٦٣، «رحم الله من قرا ودعا لها بالرحمة» ٣٠٨١، «ورحم من ترحّم علیه» ٣٠٩٩، رحمه الله ولمن ترحم علیه ٣٧١٧، ...

[13] بدن، به‌ده‌ن Badan, Beden: تورک‌جه بیر کلیمه، قالانین محیطِ خارجی‌سی، بنانین دؤرت طرفی‌نه یاپیلان قالین دیوار، قالا‌نین کنگره دیواری، قالا دیواری، اه‌سکی زامان‌لا‌ردا شه‌هه‌رله‌ری محافظه و مدافعه اوچون دائراً و مادار یاپیلان سور، بارو، بورج، سپر.

[14] وجدد هذه التربة ٢٩٣١، امر بتجدید هذا ٣٢٩٨، ٢٩٣٣، ٢٩٣٤، ٣٤٢٣، ٢٩٥١، جدد ٣٣٠١، جدد بترخیم ٣٣٤٣، امر بترخیم ٣٣٤٤، عمره ‌٣٣٩٥، إظهارها بعد عدمها و عمارتها بعد دثارها= امر به ‌بازسازی بعد از ویرانی ٣٥٣٣، اعادة هذه العمارة بعد الاحتراق ٢٩٩٠، اکلمت عمارتها ٣٠٠٣، جدد عمارة هذه التربة ٣٧٠٧،  جدد هذا الرواق ٣٧١٧، فجددت ٣٧٧٦،.....

[15] آندره گودار، معمار و باستان‌شناس فرانسوی که به بیماری تورک‌کوری و همه پارسی – زرتشتی - آریایی انگاری تاریخ ایران مبتلا بود، در حاکمیت رضا شاه پهلوی به استخدام دولت ایران درآمد. وی به مدت یک ربع قرن مهم‌ترین شخصیت معماری در ایران بود و مسئولیت‌هایی نظیر مدیر ادار‌ه‌ی عتیقیّات (باستان‌شناسی و موزه)، فعالیت‌های پژوهشی و شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران، انتشار نشریه‌ی باستان‌شناسی، بنیان‌گذاری دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست و استادیِ همین دانشکده در آغاز را داشت. گودار نقشی اساسی در دزدین و سرقت میراث تمدنی و معماری تورک و تقدیم آن‌ها به عنوان میراث تمدنی و معماری ایرانی – فارسی داشته است.

[16] تتوفی یوم ... ٢٨٦٥، ٢٨٦٩، توفی فی شهر ... ٢٨٦٦، توفی فی سنه .... ٢٨٧٠، وفاته یوم ... ٢٨٧٦، هذا القبر الشیخ ... توفی شهر ... ٢٨٧٧، توفیّت یوم  ... ٢٩٠٢،...

[17] مراکز دولتی ایران - محققین و مولفین پان‌ایرانیست که منکر وجود تاریخ و فرهنگ و تمدن و هنر و ... تورک در ایران هستند، اخیرا «معماری سلجوقی» و «معماری خوارزم‌شاهی» را «معماری رازی»، «معماری موغولی - ایل‌خان‌لی» و «معماری تیموری» را «معماری آذری - آذربایجانی»، «معماری قاراقویون‌لو» و «معماری قیزیل‌باش» (صفویه) را «معماری اصفهانی»، و همه‌ی این‌ها را که جمعا «معماری تورک» هستند «معماری ایرانی» می‌نامند. این وضعیت ناخوشایند ادامه خواهد یافت مگر آن که «فرهنگستان هنر تورک» از سوی هنرمندان و محققین مسئول و متعهد تورک ساکن در ایران راسا و در اسرع وقت تاسیس گردد و فعالانه و به طور علمی از وارونه‌نمایی و بازنویسی گسترده‌ی تاریخ تمدن و فرهنگ ایران و جهان اسلام، مصادره و غصب و غارت سیستماتیک میراث تاریخی و فرهنگی و تمدنی تورک مخصوصا تورکان ساکن در ایران و عرضه‌ی آن‌ها به صورت میراث تاریخی و فرهنگی فارسی – ایرانی - آریایی و ایجاد تصویری نادرست و هویتی غیر واقعی برای ایران به عنوان کشوری فارسی با تاریخ پارسی، نژاد آریائی و گذشته‌ای زرتشتی .... و در یک کلام تبدیل کل تمدن تورک به تمدن ایران - فارسی جلوگیری نماید.

قدم قویدو فغفور و خاقانیمیز - شعر تورکی میرزا مهدی شکوهی در استقبال ورود مظفرالدین میرزا به مراغه

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/01/blog-post_18.html

آزریسم و دولت بریتانیا

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_27.html

جمشیدخان افشار اورومی: سلاطین تورک حامیان و مروجان علوم و فنون و هنرها بودند. زبان تورکی وسیع و بی‌نیاز است

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/12/blog-post_25.html

مینیاتورهای عبدالمومن نقاش خویی به سبک اویغوری - سلجوقی و اهمیت آن‌ها در هنر نقاشی تورک

http://sozumuz1.blogspot.com/2020/02/blog-post_22.html

[18] در زبان عربی در نام‌های مرکب اسنادی، مزجی، و اضافی؛ یاء النسبةی عربی به ‌آخر بخش اول کلمه‌ و یا جزئی از آن که ‌به ‌عنوان بخش اول فرض می‌شود افزوده‌ و بقیه‌ی کلمه ‌حذف می‌گردد: مظفرالدین + ی = مظفری. مانند «ابی منصور کمشتکین الاتابکی الظهیری» ٣٠٦٣، به معنی ابی منصور گوموش تیگین منسوب به اتابک ظهیرالدین = طغتکین؛ «قراجا الناصریّ الصلاحیّ» به معنی قاراجا الناصر صلاح الدین ٣٨٠٤.

کلمه‌ی آزری - آذری، یاء النسبة عربی - یای نسبت فارسی و شبه‌ریشه‌شناسی آن بر اساس قوم آز

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/08/blog-post_28.html

[19] اتابک - آتابه‌ی: عنوان و مفهوم - موسسه‌ای تورکی که در عهد تورکان سلجوقی ایجاد شد. اتابک در ارتباط با شاهزاده‌گان به‌ معنی مربی مخصوص، لالا و نائب الحکومه‌ی او در ولایت تحت حاکمیتش؛ و در ارتباط با سلطان‌ها مخصوصا در دوره‌ی قاجار به معنی صدراعظم بود. اتابکان که توسط دولت سلاجقه عموماً از امرای تورک با فراست، کاردان، جنگ‌جو، شجاع و از جان‌ گذشته‌ی اصلا «قبچاق - قیپچاق» و «خزر» شمال دریای سیاه ‌- دریای خزر‌ به ‌خدمت گرفته ‌می‌شدند، با استفاده از قدرت و اختیاراتشان و ضعف شاهان برای خود در ناحیه‌ای از ممالک سلاجقه یک حکومت ارثی - سلسله‌ی محلی تشکیل می‌دادند که در مواردی به یک دولت کاملا مستقل تبدیل می‌شد. مانند: اتابکان تورک‌ایلی – ایل‌دنیزلی، اتابکان پیشگینی وابسته به ایل‌دنیزلی‌ها، اتابکان کرمان - قوت‌لوق‌خانی‌ها - قاراخیتای، اتابکان فارس- سالغوری، اتابکان شام – بؤری - توغ تکینی، اتابکان زنگی (موصل، حلب)، اتابکان بگ تیموری (آخلات)، اتابکان پورسوقی (موصل - عراق، سوریه، آزربایجان)، اتابکان سولامی (دربند شمال تهران)، اتابکان خاقانی (شیروانشاهان دوم، قفقاز)، اتابکان شبانکاره (جنوب شرق ایران)، اتابکان بک تکین (اربیل)، اتابکان یزد، ..

[20] تعدادی از خان‌های خییونگ‌نوی جنوبی دارای عنوان شی‌ژو (尸逐): خییولان شی‌ژو هوتی خان، خی‌لوو شی‌ژو دی خان، خی‌لوو شی‌ژو دی خان، خی‌تونگ شی‌ژو هودی خان، هویئ شی‌ژو هودی خان، خییولان شی‌ژو هودی خان، تینگ‌دو شی‌ژو هودی خان، وان‌ژی شی‌ژو دی خان، ووژی‌هو شی‌ژو دی خان، قوتئ‌روو شی‌ژو جییو خان، هولان‌روو شی‌ژو جیو خان، یی‌لینگ شی‌ژو جییو خان، توتئ‌روو شی‌ژو جییو خان، تئ‌ژی شی‌ژو هوو خان.

An Encyclopaedia on Chinese History, Literature and Art. The Shizhu Guduhou of the Left and the Right held Small Officer positions.

http://www.chinaknowledge.de/History/Altera/xiongnu.html

[21] 17. 尸逐 shīzhú "Hunlarda rütbe adı"< Hun. HWC., s. 315.

[22] شیشی باخشی، پدر امرا سویونج آکا (اتابک ولی‌عهد ابو سعید و بزرگ‌ترین امیر ایلخان)، ایرینجین و اؤکرونج بود. وی امیری بسیار کاردان، عاقل و باکفایت و مورد احترام مقامات عالی‌رتبه ‌و خانان موغول از جمله‌ هولاگو و آباقا بود، و در بر تخت نشتن تگودار پس از مرگ شاهزاده ‌منگو تیمور نقش داشت.

[23] 48. 直真 zhízhēn “kendi milletinin iç işlerini idare eden yönetici” <Siy. tägčin, HWC., s. 406

[24] Shrine & Temple Guardians with Magical Powers to Repel Evil

https://www.onmarkproductions.com/html/shishi.shtml

Alimcan İNAYET* HANYU WAILAICI CIDIAN’a (HWC) GÖRE ÇİNCEYE GEÇEN TÜRKÇE KELİMELER ÜZERİNE

DOĞRUDAN VE DOLAYLI OLARAK ÇİNCEYE GEÇEN TÜRKÇE KELİMELER ÜZERİNE

https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/406236

Gaybulla BABAYAROV - Andrey KUBATIN* OLD TURKIC TITLES USED BEFORE THE TURKIC  QAGHANATE

https://www.academia.edu/8173897/Babayarov_G_Kubatin_A_Old_Turkic_titles_used_before_the_Turkic_Qaghanate

[25] Shi (personator)

https://en.wikipedia.org/wiki/Shi_(personator)#:~:text=Chinese%20classics%20used%20the%20word,lay%20out%3B%20arrange%3B%20expose%22

[26] 36. 吐屯 tŭtúnshè "Sui sülalesi dönemindeki Türklerde rütbe adı" < Tü. tutunšad, HWC., s. 347

Alimcan İNAYET. DOĞRUDAN VE DOLAYLI OLARAK ÇİNCEYE GEÇEN TÜRKÇE KELİMELER ÜZERİNE

https://dergipark.org.tr/tr/download/article-file/406236

[27] Taishi

https://en.wikipedia.org/wiki/Taishi_(surname)#:~:text=Taishi%20literally%20means%20Grand%20Historian,Grand%20Historian%20in%20Han%20Dynasty.

[28] تورک زبان شدن موغولان در سفرنامه‌ی ابن بطّوطه؛ و ریشه‌ی نام شیر-شیرا-شیرین (عجب شیر، قراشیران، ...)

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/07/blog-post_29.html

[29] برای کلمات تایشی تایانگو، تایانگ، .... نگاه کنید به ص ٢٣٣٤، برای بخشی به ص ٢٣٢٠ در واژه های مغولی -ترکی، از کتاب جامع التواریخ، رشید الدین فضل الله همدانی، جلد سوم، به تصحیح و تحشیه‌ی محمد روشن – مصطفی روشنی

[30] قاد - قات یکی از پسران توقتا بیکی در تاریخ سری موغولان؛ اوریان قات - قادایی (UryangqatUryangqadai): یک امیر نظامی، فرزند سوبه‌‌ته‌‌ی باهادیر؛ قاتا – قاتای - قاتایی نویان (Qatai Noyan): یک امیر نظامی، فرزند باریتای برادر فرمان‌روای قونقورات در زمان چنگیز خان، نه‌‌گوده‌‌ی - نقده‌‌ده؛ سوبوقادایی پسر تولوخان؛ سوگتای – سَوگَاتَای – سیوکتای – ستوکاتای - سب‌کاتایی به‌‌ معنی خال‌دار؛ ائلچی قادایی - ایلچیکدایی فرمانده‌‌ی موغول در ارمنستان و ایران کنونی در سال‌های ١٢٨٤، الجکطی - ایلچیگدای برادر کبک و ترمه‌‌شرین، اولان قاتایی – اوریان گادایی - وولیان غتایی فرزند ژنرال سوبوتای؛ قاتایی دارمالا (Qa’atai Darmala) از طایفه‌‌ی قآت مئرکیت؛ و قاتا قاش، ارقطای - آریق تای، بوکدای، قادا یک ژنرال خیتات، قادا شوهر قولوئیقان، قاتاقین قادایی فرمانده‌‌ی نگهبانان شب، قادایی گوره‌‌گه‌‌ن فرمانده‌‌ی گروه ‌‌هزار نفره، ...

[31] در تورک‌ایلی اسامی جوغرافیایی متعددی با نام مرکید - مئرکید –مئرگئد وجود دارد، از جمله‌ مئرکید آداسی یکی از جزائر کوچک در شمال دریاچه‌ی اورمیه‌، روستای مرکید در یام‌چی - آزربایجان شرقی، ...

[32] اه‌سکی تورک‌جه‌ده، اؤرنه‌یین گؤک‌تورک‌جه‌ده وار اولان «ت» چوخول سون‌اه‌کی، (به‌گیت: به‌ی‌له‌ر، اوغلیت: اوغول‌لار، قاغات: قاغان‌لار، تارقات: تارخان‌لار، ییلپاقوت: آلپاقولار، تیگیت: تیگین‌له‌ر، شاهزاده‌له‌ر، تاغشوت: تاغشولار، شعرله‌ر، اورونوت: اورونولار، ساواش‌چی‌لار، که‌ره‌ییت: که‌ره‌ی‌له‌ر، بیر تورک بویو،  تورکوت: تورک‌له‌ر، خوتوت: خاتین‌لار، ....) آرتیق ایش‌له‌ک دئییل‌دیر و اویقور دؤنه‌می‌نده‌ن سونرا یئری‌نی لار، له‌ر آلمیش‌دیر. بو اه‌کین ایزی گونوموز تورک‌جه‌سی‌نده نئچه ته‌کیل کلیمه‌ده و قالیب‌لاشمیش حال‌دا قالمیش‌دیر: بایات: (بایان‌لار، زه‌نگین‌له‌ر)، قانات (اه‌سکی تورک‌جه‌ده قان)، سوت (ه‌اسکی تورک‌جه سور)، توقات (اه‌سکی تورک‌جه توقو)، .... بو اه‌ک بوی آدلاری‌ندا دا گؤرولور: یاقوت: یاقو (تاکولار، ساخالار)، بوروت (بورون‌لار، بیر قیرقیز بویو)، باشقیرت‌لار (بلکه باشقیرلا)، بایاد: بایان‌لار،... «ت» چوخول سون‌اه‌کی موغول‌جا و باشقا آلتاییک (مانچوجا) و اورالیک (خانتی، مانسی، ...) دیل‌له‌رده گونوموزده ده چوخ یایقین اولاراق قول‌لانیلماق‌دادیر. اؤرنه‌یین موغول‌جادا بو چوخول سون‌اه‌کی، گونوموزده د، ود، چود، ناد، ماد، نوغود، ... بیچیم‌له‌ری‌نده یاشاماق‌دادیر (قاغاد: قاغان‌لار، بایاد: بایان‌لار، بولاقود: بولاق‌لار، باغاچود: اوشاق‌لار، آغاناد: آغالار، آقاماد: یؤنه‌تیجی‌له‌ر، دالای نوغود: ده‌نیزله‌ر، ...

[33] بسیاری از کسانی تورک و تاجیک و ... که در تاریخ «سید» نامیده شده‌اند، اصلا از تبار عرب یعنی «سیّد» به معنی ارباب و آقا و فاتحان جدید - نه لزوما وابسته‌گی به آل پیغمبر اسلام، برخی نیز «ساییت» - ساایت موغولی به ‌‌معنی اعاظمِ حكومتِ (موغول)،‌ محترم بودند که بعدها به «سید» تبدیل شده‌اند.

[34] 35. 吐屯 tŭtúnfā "Türklerde memuri görev adı" < Tü. tutunbat, HWC., s. 347

No comments:

Post a Comment