Sunday, December 27, 2015

آزریسم و دولت بریتانیا

آزریسم و دولت بریتانیا

مئهران باهارلی


در دوره‌ی سلطنت فتح‌علی‌شاه قاجار هم‌زمان با تعرض روسیه‌ی تزاری برای الحاق مناطق شمالی آزربایجان (قفقاز جنوبی)، دولت بریتانیا نیز پس از یک دوره‌ی کوتاه تردد، تصمیم به اتحاد با عنصر قومی فارس و تقویت آن در ایران و اعمال سیاست تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی از صحنه‌ی این کشور گرفت (در پایان قرن ١٨ امپراتوریچه‌ی روسیه کاترین دوم مذاکراتی را با علی مرادخان زند به منظور تاسیس دولتی خالص از فارس‌ها در ایران آغاز کرده بود. علی مرادخان زند نیز در مقابل، داوطلبانه پیشنهاد اشغال و ضمیمه کردن اراضی شمال ارس توسط روسیه را به نماینده‌گان کاترین دوم داده بود). با این تدابیر و اقدامات، سیاست تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی از ایران، کشوری که در آن موقع دارای اکثریت جمعیتی تورک و تحت حاکمیتی تورک بود، در تاریخ معاصر توسط دو دولت استعمارگر خارجی آغاز شد.

تصمیم استراتژیک بریتانیا به اتحاد با عنصر قومی فارس در نیمه‌ی اول قرن نوزده، در دوره فتحعلی شاه، سیر تاریخ در دو قرن آتی را تا به امروز بر له فارس‌ها و بر علیه تورک‌ها در ایران تغییر داد.





دولت بریتانیا، همانند روسیه‌ی تزاری، سیاست استراتژیک تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی خود در ایران را در چند جبهه به پیش راند:

١-جبهه‌ی شرق‌شناسی، ایران‌شناسی، تاریخ‌نگاری، ...:

الف- دیپلومات‌ها، شرق‌شناسان، ایران‌شناسان و تاریخ‌نگاران بریتانیائی، با هدف مهندسی هویت ملی ایران، از اوائل دوره‌ی قاجاریه و در سراسر قرون نوزده و بیست به طور گسترده‌ای به نگارش و انتشار هزاران نوشته و کتاب و مقاله و تحقیق–در غرب، در ایران و در هندوستان پرداختند و در آثار خود، اهتمام جدی به بازنویسی تاریخ و ایجاد تصوری نادرست و هویتی غیر واقعی برای ایران به عنوان کشوری فارسی با تاریخ پارسی، نژاد آریائی و گذشته‌ای زرتشتی ....  کردند. به عنوان نمونه ادوارد براون نخستین تاریخ ادبیات فارسی را نه با نام تاریخ ادبیات فارسی، بلکه با نام تاریخ ادبیات ایران -A Literary History of Persia- منتشر کرد تا تناظر و عینیتی بین ایران و فارس ایجاد کند. در حالی که هرمان اته‌ی آلمانی که آجندای خاصی در باره‌ی مهندسی استعمارگرایانه هویت ملی ایران نداشت، کتاب خود در همان موضوع را با نام ادبیات فارسی نو -Neupersische Literature- منتشر نمود.

ب-هم‌زمان دیپلومات‌ها، شرق‌شناسان، ایران‌شناسان و تاریخ‌نگاران بریتانیائی به تقدیم عنصر تورک به صورت عنصری حاشیه‌ای، بیگانه، منفور، وحشی، خشن، غیر متمدن و دشمن در تاریخ و جامعه و فرهنگ ایرانی پرداختند. آنها به ویژه به خاطر بهره‌برداری‌های سیاسی، به شیطان‌سازی از قاجارها و دولت تورک قاجاری- که گویا تنها سبب و علت همه‌ی مشکلات و نابسامانی‌های ایران و منطقه بود- الویت و اهمیت خاصی دادند.

ج- دیپلومات‌ها، شرق‌شناسان، ایران‌شناسان و تاریخ‌نگاران بریتانیائی به مصادره و غصب سیستماتیک میراث تاریخی و فرهنگی تورک و عرضه‌ی آن‌ها به صورت میراث تاریخی و فرهنگی فارسی پرداختند. به عنوان نمونه دولت‌های تورک در تاریخ بویژه قیزیلباشیه (صفویان) و به بعد (قاجار، افشار، ...)، مینیاتور تورک –تبریز (در تاریخ هنر، دوره‌ی اول آن مینیاتور «موغولی» و دوره‌ی دوم آن مینیاتور «تورکمانی» و «قیزیلباشی» نام دارد)، معماری تورک (از دوره‌ی سلجوقی تا آخر قاجار)، موسیقی تورکی سراسر ایران (از جمله موسیقی باخشی خراسان و موسیقی آشیقی دیگر نواحی)، صنعت و هنر قالی‌بافی تورک (طوائف تورک و فرش‌بافی شهرهای تورک‌نشین)، حتی چلوکباب تورکی و گربه‌ی تورکی ....، توسط آن‌ها نخست به دولت‌ها و مینیاتور و معماری و موسیقی و فرش و چلوکباب و گربه‌ی «یرانی»، از آنجا در نشریات و تبلیغات خارجی به دولت‌ها و مینیاتور و موسیقی و فرش و چلوکباب و گربه‌ی «پرشین» و در نهایت به دولت‌ها و مینیاتور و معماری و موسیقی و فرش و چلوکباب و گربه‌ی «فارسی» تبدیل شدند.

٢- در عرصه‌ی سیاسی:

الف-دولت بریتانیا توانست مدیریت نارضایتی‌های توده‌های مردم و خواست آن‌ها برای مودرنیزاسیون و اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ایران را بدست گیرد و آن‌ها را به سوی دشمنی با عنصر تورک در حاکمیت و جامعه‌ی ایران هدایت نماید. به عنوان نمونه حرکت بابی را منحرف کرد و جنبش مشروطیت‌خواهی را از یک حرکت مردمی آزادی‌خواهانه به حرکتی تورک‌ستیز تبدیل نمود. چنانچه حرکت بابی به ایجاد دین جدیدی که زبان مقدس خود را فارسی اعلام می‌کرد منجر شد و با مرور زمان عناصر تورک‌ستیز و فارس‌محور حتی آریاپرست رهبری حرکت مشروطیت و کونترول پایتخت دولت تورک قاجار، انجمن ایالتی تبریز و ... را بدست گرفتند و رهبران تورک از خود بیگانه شده‌ی آن، بلافاصله زبان فارسی را زبان رسمی دو ژور ایران ساختند.

ب-این مانورها و موفقیت‌های سیاسی بریتانیا در هدایت افکار عمومی و مدیریت سیاست‌های داخلی ایران و شکل‌دهی تورک‌هراسی و تصور نادرست مردمان از ایران و هویت‌هایشان، به طور جدی بنیان دولت قاجاری را لرزاند و حاکمیت تورکها در ایران را تضعیف نمود. با بسترسازی و زمینه‌سازی‌هائی این چنینی نهایتا یک صد سال پس از اتخاذ تصمیم برای تاسیس دولتی فارس در ایران، دولت بریتانیا موفق به ساقط کردن تورکها از حاکمیت ایران در سال ١٩٢٥ و ایجاد دولت فارس‌محور پهلوی به جای آن شد. با این وصف، ساقط کردن دولت تورک قاجاری و تاسیس دولت فارس‌محور پهلوی آنهم توسط یک تورک تورک‌ستیز یعنی رضاخان، نتیجه‌ی اعمال و اجرای سیاست تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی در ایران است، نه نقطه‌ی آغاز آن.

٣- مهندسی هویت ملی و قومی ایران:

پروژه‌ی فارس‌سازی تورکهای ایران مولفه‌ی بنیادین سیاست تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی دولت بریتانیا در این کشور را تشکیل می‌داد. زیرا وزنه‌ی عنصر قومی فارس (تاجیک آن دوره) حداکثر ١٠-١٥ درصد جمعیت ایران بود. اما برای ادامه‌ی حاکمیت عنصر فارس، احتیاج به وجود یک توده‌ی انبوه فارس‌زبان در کشور بود. بدین منظور:

الف- دولت بریتانیا، همانند روسیه، به سیاست تجزیه نمودن توده‌ی واحد تورک ساکن در ایران بر اساس علائق طائفه‌ای (قشقائی، افشار، شاهسون، خمسه‌ی فارس، ...) و یا جوغرافیائی (آزربایجان، خمسه، عراق عجم، ...) و ایجاد قوم‌های گوناگون از آن متوسل شد. هدف از این سیاست، از بین بردن اکثریت دموگرافیک خلق تورک و در نتیجه صفر کردن احتمال حاکمیت مجدد تورک‌ها بر دولت مرکزی، و نیز تسهیل امر فارس‌سازی گروه‌ها و قوم و قومک‌های مزبور همه بیگانه شده با یکدیگر بود.

ب- دولت بریتانیا اهمیت و عاجلیت خاصی به زدودن هویت بخش تعیین کننده و استراتژیک خلق تورک که در مجاورت تورکیه و روسیه-شوروی یعنی استان‌های آزربایجانی (آزربایجان شرقی، آزربایجان غربی، اردبیل و پیرامون نزدیک آن‌ها) ساکن بود می‌داد. زیرا با تغییر هویت قومی و ملی این بخش از توده‌ی تورک در جوار تورکیه (و روسیه-شوروی) از تورک به چیز دیگری، احتمال تاثیرپذیری این بخش از توده‌ی تورک از تورکیه (و روسیه-شوروی) بویژه در عرصه‌ی هویت ملی تورک و تاسیس دولت مستقل ملی تورک، و یا احتمال دخالت عثمانلی-تورکیه برای حفاظت از تورک‌های هم‌زبان و هم‌تبار و هم‌ملیت خود در این سوی مرز  از بین می‌رفت (عثمانلی که در دوره‌ی قاجار به عنوان متفق قاجاریه عمل می‌کرد، الهام‌بخش جنبش مشروطیت آزربایجان و نهضت تورک‌گرائی در ایران آن دوره بود، در سال‌های جنگ جهانی اول به دفاع از تورک‌های ایران در مقابل روسیه و انگلستان و اشرار ارمنی و آسوری دست زده بود و در نهایت به تاسیس دو دولت تورک در دو سوی ارس، در شمال مساوات و در جنوب دولت مجدالسلطنه افشار اورومی اقدام کرده بود).

ج- بنا به ارزیابی کاملا دقیق و صائب دولت بریتانیا، با تغییر هویت قومی و ملی توده‌ی تورک در سه استان آزربایجان از تورک به چیز دیگری، این بخش که مغز و قلب هویت تورکی در ایران شمرده می‌شود، قدرت تاثیرگذاری و هدایت بقیه‌ی توده‌ی تورک ساکن در ایران را از دست می‌داد و در نتیجه علاوه بر خود، امر فارس‌سازی تورک‌های خارج سه استان آزربایجانی نیز فوق‌العاده تسهیل می‌شد.

٤- هویت قومی آزری

الف- در آن دوره فارس‌محوران و تورک‌ستیزان ایرانی (ارانی، کسروی، ....)، هنوز خلق تورک ساکن در ایران را تورک و زبانش را تورکی می‌دانستند و صرفا خواهان نابود کرد زبان و هویت تورکی در آزربایجان و ایران بودند. اما بریتانیا در صدد ایجاد یک هویت قومی جدید برای اهالی تورک سه استان آزربایجانی همجوار تورکیه-شوروی بود. هویت جعلی و جدیدی که دولت بریتانیا در راستای استراتژی تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی خود برای آن بخش از خلق تورک که در سه استان آزربایجانی ساکن بودند ترجیح ‌داد، بر خلاف روسیه که «ملت آزربایجان» را انتخاب نمود ، «قوم آزری» بود. در این پروژه، «آزری» نام یک قوم ایرانی، یک هویت قومی آنتی‌تز هویت تورکی و انتقالی است که برای تبدیل گام بگام هویت ملی توده‌ی تورک ساکن در سه استان آزربایجانی نخست از تورک به آزری و سپس از آزری به فارس بکار می‌رفت. (در عثمانلی از یکی دو دهه پیش از این، عده‌ای از مولفین و محققین اصطلاحات تورک آزری و یا آزری را برای نامیدن تورک‌های ساکن در ایران و زبان ترکی‌شان بکار می‌بردند، اما مطلقا نه به عنوان یک قوم ایرانی و یا زبان ایرانیک).

ب- دولت بریتانیا اندیشه‌ی مفهوم آزری ایرانی را خود ابداع نکرد، بلکه آن را از یک تورک تورک‌ستیز، احمد کسروی تبریزی اخذ نمود. پس از نگارش کتاب «آزری و یا زبان باستان آزربایجان» توسط کسروی و اختراع زبانی ایرانیک به اسم آزری، بریتانیای واقف به ارزش و فائده این مفهوم در سیاست استراتژیک خودش تورک‌ستیزی و تورک‌زدائی و مهندسی قومی در آزربایجان، سریعا به انتشار وسیع و گسترده‌ی آن در غرب و مراکز سیاسی و آکادمیک جهان پرداخت. این نوشته‌ی غیر علمی را، نخست در نشریه‌ی انگلیسی (The Times of Mesopotamia) چاپ و سپس از سوی انجمن آسیائی پادشاهی لندن (The Royal Asiatic Society) باز نشر کرد. به خود کسروی نیز عضویت انجمن آسیائی پادشاهی لندن رااعطا نمود.

د-به مرور زمان و با بازاریابی بسیار گسترده و پیوسته، هویت قومی جدید آزری نه تنها جزئی از ترمینولوژی رسمی دولت ایران شد، بلکه در سراسر جهان بویژه در مراکز سیاسی و آکادمیک غرب به خوبی جا افتاد. این دیگرنامگذاری و هویت جدید قومی بالاخره از سوی دنباله‌روان کومونیست سیاست‌های روسیه-شوروی و برخی نخبه‌گان تورک فاقد شعور ملی و تورک‌ستیز (تورکهای چپ ایرانی، پان‌ایرانیست‌های آزربایجان‌گرا، آزربایجان‌چی‌یان استالینیست) نیز پذیرفته شد.

ج-در مجموع ایجاد هویت قومی آزری ضربه‌ای جدی به تشکل هویت ملی تورک و "ما"ی مشترک تورک در میان توده‌ی تورک پراکنده در ایران زد و آن را نزدیک به ٨٠ سال به تاخیر انداخت.

No comments:

Post a Comment