شفاعتنامهی تورکی شاه تهماسب قیزیلباش (صفوی)
در بارهی عفو شهزاده بایزید عوثمانلی
مئهران باهارلی
در میان منشات تورکی شاه تهماسب اول قیزیلباش (صفوی) نامهای خطاب به شهزاده سلطان سلیم عوثمانلی حاوی درخواست برای عفو برادرش شهزاده بایزید که به دربار قیزیلباش (صفوی) پناهنده شده بود وجود دارد. این نامه علاوه بر جنبههای سیاسی و تاریخی، از منظر تاریخ رسمیت زبان تورکی در ایران، زبان و ادب تورکی، مرسلات و منشات تورکی، نثر تورکی و تورکی مکتوب دارای اهمیت است.
١-در پایان سال ١٥٥٩ میلادی شهزاده بایزید فرزند سلطان سلیمان عوثمانلی پس از قیامی ناموفق، به همراه چهار فرزندش در ناحیهی چوخور ساییت - سعد آزربایجان به قلمروی قیزیلباش داخل و به دولت قیزیلباش (صفوی) پناهنده شد. سلطان سلیمان قانونی به دفعات خواستار عودت شهزاده بایزید گردید. شاه تهماسب که در آغاز مایل به تسلیم وی نبود، در نامهنگاریهائی - از جمله در شفاعتنامهی تورکی موضوع این نوشته - برای عفو شهزاده بایزید از طرف سلطان سلیمان قانونی و شهزاده سلطان سلیم تلاش نمود. اما در نهایت، بیمناک از تبدیل این ماجرا به بهانهای برای شروع دور جدیدی از جنگهای فلاکتآور بین دو دولت تورک قیزیلباش (صفوی) و عوثمانلی، و نیز هوسمند به گرفتن پاداشهای مادی و امتیازات سیاسی در مقابل تسلیم شهزاده بایزید، و علی رغم ضمانتی که به شهزاده بایزید دائر بر تسلیم نکردنش داده بود، در سال ١٥٦٢ با خواست سلطان سلیمان موافقت کرد و وی را همراه چهار فرزندش به هئیت ارسالی عوثمانلی در قزوین تسلیم نمود. هئیت مزبور به ریاست خسروپاشا بیگلربیگی وان، فوراً شهزاده بایزید و چهار فرزندش را خفه کرده به قتل رسانید و جنازههایشان را به استانبول فرستاد.
٢-عصر قیزیلباش (صفوی) دورهای است که همزمان با ارتقاء موقعیت تورکی به عنوان یکی از زبانهای دو فاکتوی رسمی دولت، حکام و دیوانهای تورک پس از مدتهای طولانی فارسینویسی، شروع به نگارش متون نثر به زبان تورکی نمودند. یکی از دلائل این امر آن است که شاهان قیزیلباش (صفوی) نوعا از آموزش و تحصیل بسیار خوبی در ادبیات تورک و تورکینویسی برخوردار بودند. در دورههای پیش از آن با همهی علاقهای که شاهان و خاقانهای تورک (آغقویونلو، قاراقویونلو و قبل از آنها) به زبان تورکی داشتند و علی رغم رواج ادب تورکی در میان عامهی مردم و هنرمندان مردمی، تورکینویسی در عرصهی نثر چندان مورد حمایت فعال دستگاههای دولتی و دربارهای تورک نبود.
٣-هرچند تورکینویسی در دیوان قیزیلباش (صفوی) نتوانست به نهضتی همهگانی، نهادینه و ماندگار برای نگارش متون نثر ادبی، علمی، فلسفی، عرفانی و دینی به زبان تورکی در میان تودهی مردم تورک ساکن در قلمروی قیزیلباش و اهل قلم و ادب تورک منجر شود، اما در عرصهی دیوان رسالت توانست سنت تورکینویسی منشات را مستحکم و موقعیت زبان تورکی به عنوان یک زبان دوفاکتوی رسمی دولت تورک قیزیلباش (صفوی) را تثبیت کند.
٤-مکاتبات و نامههای باقیمانده از سنت تورکینویسی منشات در دورهی قیزیلباش (صفوی)، شامل گونههای بسیار متفاوتی از قبیل اماننامه، تعزیتنامه، عنایتنامه (توصیهنامه)، عهدنامه، شفاعتنامه، التماسنامه و ... میباشد.
٥- ویژهگیهای سبکی شفاعتنامهی تورکی شاه تهماسب به اختصار عبارتند از: استفاده از عبارات مفصل و طولانی و تمایل به شیوهی اطناب و مفصلنویسی؛ استعمال کلمات و تعبیرات فارسی و عربی حتی در مواردی که معادلهای تورکی آنها موجوداند ؛ کاربرد لغات و تعبیرات نامانوس فارسی و عربی که در زبان عامهی مردم تورک وجود نداشت، به حدی که این لغات و تعبیرات فارسی و عربیاند که به متن شکل دادهاند؛ پررنگ بودن تسلط دستور زبان فارسی و عربی؛ کاربرد جملات عربی و ابیات فارسی به قصد تمثیل و استشهاد و ...
٦- لهجهی بکار برده شده در این نامه تورکی عوثمانلی است که در آن دوره زبان ادبی منشات تورکی قیزیلباش (صفوی) نیز به شمار میرفت (بانا، ائتمهیی، کهندینین، ایسمارلانمیشدیر، وارمادی، بولموشلاردیر، بولوپ، ائتمهیین، دئمهیین، ...).
٧-علی رغم سنگینی حضور و تاثیر زبانهای فارسی و عربی در این شفاعتنامهی شاه تهماسب دارای پیوستهگی مطالب است و بخش تورکی نثر آن را میتوان فصیح و بلیغ عد کرد. شاه تهماسب دبیری چیرهدست، نویسندهای توانا و تورکینویسی سرآمد بود. عموما ترکیبات تورکی بکار رفته در منشات تورکی شاه تهماسب خوش آهنگاند و نشان از تسلط وی به دقایق زبان و ادب تورکی و مهارتش در بهگزینی واژهها دارند (یوزآغلیغینا، اولدوقدا، مقتضاسینجا، مشاهده ائدیجهک، بو اصل، نهسنه، ائدهگهلیپ، اولوندوقدا، ائتمهزدهن، ائدهرسهنیز، اولدور، دیییو، بیله، ائتمهیین، دئمهیین، ...). در شیوهی شعری شاه تهماسب هم تورکی سلیس و ساده حاکم است.
٨- پس از انقلاب دوکتور جواد هئیت یک پاراگراف از این شفاعتنامهی تورکی را در کتاب «سیری در زبان و لهجههای تورکی»، بدون ذکر منبع، نقل و معرفی کرد. اما متن کامل این شفاعتنامه تا به امروز منتشر نشده بود. در تحقیقات فارسی هم اصولا متون تورکی دورهی تورک -موغول تاریخ ایران و در این میان منشات تورکی شاهان و سلاطین تورک – تورکمان – تاتار - موغول حاکم بر ایران حذف و یا سانسور میشوند. چنانچه در کتاب «شاه طهماسب صفوی: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یادداشتهای تفضیلی» (به اهتمام عبدالحسین نوائی. تهران، ارغوان، ۱۳۶۸) هیچکدام از منشات تورکی شاه تهماسب قیزیلباش درج نشدهاند.
در زیر متن شفاعتنامهی تورکی شاه تهماسب اول قیزیلباش خطاب به شهزاده سلطان سلیم عوثمانلی را بر اساس دو منبع، «منشات سلاطین فریدون احمد بیگ» و «مجموعهی مکاتیب مختلفه» دادهام. در هر کدام کلمات و عباراتی وجود دارند که در دیگری نیست. بعضا در قسمتهای نقل شده در هر دو منبع هم تفاوتهای مختصری وجود دارد. کلمات و پسوندهای تورکی با رسم الخط مودرن و فونتیک تورکی؛ کلمات و عبارات و جملات فارسی و عربی، به دلیل وفور آنها مطابق زبان مبدا نوشته شد. (مئهران باهارلی)
متن:
شاه طهماسب طرفیندهن شهزاده بایزید حاققیندا شهزاده سلطان سلیمخان'ا تقدیم اولونموش اولان شفاعتنامهنین صورتیدیر
[جواب از جانبِ اعلیحضرت شاهِ جمجاهِ جنّت مکانی که به تورکی مرقوم شده - مجموعهی مکاتیب مختلفه]
فرزندِ ارجمندِ نامدار، شهزادهیِ جوانبخت و کامکار، نقاوهیِ سلاطینِ ذوی الاقتدار، خلاصهیِ پادشاهانِ عالیمقدار، لجّهیِ بحرِ عدل و احسان، مجدّدِ قوانینِ آباءِ عالیمکان، محییِ آثارِ اجدادِ رفیع الشان، فائزِ شمائلِ "ولَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ"، حائزِ خصائلِ "إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ"، مظهرِ آیهیِ کریمهیِ "فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ". نظم:
"درخشان گوهری از دُرجِ شاهی / نموداری ز ِالطافِ الهی
جهان از پرتویِ رایش منوّر / زِ بویِ خلقِ او عالَم معطّر
هم از خُلقِ کریمش دهر معمور / هم از ذاتِ سلیمش چشمِ بد دور
زهی در مُلکِ دین فیروزی از تو / جهان را طالعِ بهروزی از تو
مظفّر بادت از دولت نشانه / مبادا بی تو یک ساعت زمانه
دلت بر آرزوها کامران باد / هر آن چه آرزو خواهد همان باد"
نگینِ خاتمِ سلیمانی، جوهرِ دُرجِ کامکاری و کامرانی، "صاحبِ مجدِ عظیم، همنامِ سمیِ جده الکریم، اعنی سلطان سلیم، طال بقاه و نال مناه" حضرتلهرینین بلاغتنشان کاتبلهری انشاءسیله نوازشنامهیِ «جواهرفشانلاری» (گوهرفشانلاری) عمده الاماجد و الاعیان میرآخور توراقآغا واسطهسیله مبارک زماندا گهلیپ واصل اولوپ، و مضمونِ همایونونا «مطالعه حاصل اولدوقدا» (مطّلع بولوپ) فحوایِ دلگشاسیندا مندرج اولان آیاتِ وفا باعثِ ازدیادِ اخلاص و صفا اولوپ، حقّا که پیامِ فرخنده فرجاملاری اسبابِ دولت و سعادتِ انتظام، و آتالیق و اوغوللوق رابطهلهرینه التیام وئردی.
«رجامیز واثق و اومودوموز صادقدیر» (رجایِ واثق و اومیدِ صادق بودور) که بو اوضاع و اطوارین آثاری صفایحِ روزگار و صحایفِ لیل و نهار اوزهره باقی و پایدار «قالماسی مقدّر اولا» (قالا). چون حضرتِ صاحب قرانِ سعادت اقتران ایله مابینیمیزده اولان اساسِ عهد و میثاق و بنیانِ محبّت و وفاق مانندِ سَبْعًا شِدَادًا محکم و استواردیر، مرجودور که اول حضرتِ «عالیمنزلت» (عالیشان) داخی والدِ ماجدِ عظیم الشانلهری گیبی عهد و پیمانی قوی الارکان توتوپ، آیینِ جوانان و جوانمردان مقتضاسینجا محکِ امتحانِ و عهد و وفادا کامل العیار اولماغا احسان ائیلهیهلهر. بیت:
"آن را منگر که ذوفنون آید مرد / در عهدِ وفا نگر که چون آید مرد
از عهدهیِ عهد اگر برون آید مرد / از هر چه گمان بری فزون آید مرد"
بعد از اتحافِ دعا و ثنا، مشهودِ رای صوابنما اولا که کتابِ شریفِ بلاغت انتمانیز مقتضاسینجا شهزادهیِ عنید سلطان بایزید.ین «نادان و جاهل، و رعایتِ حقوقِ پدر و برادرِ مهتراندان غافل و لایعقل اولماغین شناعت و سفاهتلهری» (شنیعین جسارتِ پر خسارتی بی غایت و راهِ ضلالته سلوکو) بینهایت اولدوغونا «بهنیم» (بیزه) داخی علم حاصل اولموشدور. فامّا خوف و بیمِ غضبِ پادشاهی ایله اوْل زماندا اوزهرینه هجوم ائدهن عساکرِ «نامتناهیدهن» (منصورهدهن) "یوْمَ یفِرُّ ٱلْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ" حالاتی عیاناً مشاهده ائدیجهک بالضّروره قاچیپ، اوْل سلسلهیِ علّیه ایله مابینیمیزده رابطهیِ دوستی و اتّحاد رسوخ و «بنیاد» (سداد) اوزهره اولدوغونا اعتماد و اعتقاد ائتمهیین، گناهلارینا عذرخواه اولوپ، شفاعت اومودویلا مخلصینیز یانینا گهلیپ، بحمداللّه که بداندیش و بدخواهلهرینیز یانینا وارمادی.
و ائتدییی اعمالِ قبیحه و افعالِ فضیحهنین داخی جزا و سزاسین[ی] بولوپ، بالفعل زبانِ عجز و انکسار بیرله اعتذار و استغفارا گهلمیشدیر. هر آینه به مقتضای "أَحْسَنُ الأمور إلى الله تعالی العَفْوُ عِنْدَ القُدْرةُ و الحِلْمُ عِنْدَ الغَضَبُ" آنینلا عمل «ائیلهمهک» (ائتمهک) و طریقِ عفو و «مرحمت گؤستهرمهک» (مرحمته گئتمهک) موجبِ رضایِ الهی و سببِ خشنودیِ حضرتِ رسالتپناهی صلی الله علیه و آله و سلّمدیر. خصوصاً «جنابِ» (حضرت) پادشاهِ سلیمان حشمت مومی الیهی توتوپ حضرتینیزه تسلیم ائتمهیی امر و اشارت ائتمیشلهر. حقّا که بو اصل نهسنه بانا و اجدادیما سنّت و عادت اولمامیشدیر. بلکه زمانِ سابقده اربابِ جرایم و گناه، ترس و بیمِ سلاطینِ جهاندان قاچیپ اوْل سلسلهیِ سعادتدستگاهی پناه ائدهگهلیپ، قتل و قصاص پنجهسیندهن خلاص بولموشلاردیر.
بو خصوصون حصولو یعنی سلطان بایزدین وصولو، احسن وجه ایله ممکن و میسّر ایکهن، توتوپ گؤندهرمهیه احتیاج یوخدور. نامهیِ شریفینیز کهندینین اوزهرینه قرائت اولوندوقدا قباحت و شناعتینه ندامت گؤستهریپ، گریه و زاری ایله تضرّعاتِ بیشمار ائیلهدی که اگر بهنیم گناهلاریمی درخواست ائتمهزدهن اوّل، بهنی اوْل طرفه ارسال و ایصال ائدهرسهنیز، لهبِ غضبِ پادشاهی اشتعالا گهلیپ، مرحوم سلطان مصطفیٰ گیبی بهنی داخی همدمِ قتل و هدفِ تیرِ قتال ائتمهک مقرّردیر دئمهیین، صیانتِ ناموسِ سلطنت و پادشاهی ملاحظهسیله التماسنامه یازیلیپ، معتمدِ علّیهیِ قدیمی عمدة الاعاظم زین الدّین علیآغا یوزباشی.یمیز ایله ایلچی سینان بهی همعنان اولوپ، سدّهیِ «سعادت» (سدره) مثالا ارسال اولوندو.
حضرتِ پادشاهِ اسلامدان التماسِ تام «اوْلدور» (اولوندو) که غریقِ بحرِ «آثام» (خون آشام) اولان سلطان بایزدین جرایم و گناهلارین.ی بو مخلصِ بیاشتباهلارینا باغیشلاییپ، مشارالیهین خاطرینه اطمینان گهلمهک ایچون، بیر منشورِ سعادتنشان یازدیریپ بو مخلصلهرینه روانه ائدهلهر. که طرفینین ناموسِ دولتینه لایق و سزاوار «اولدوغو اوزهره» (اولدوغونا بناءً) ادایِ خدمت اولونا.
چونکه اوْل سلطنت پناهِ سعادت دستگاه شهزاده حضرتلهری بو مخلصِ بیاشتباهلارینا گؤندهردیکلهری مکتوبِ محبّتاثرده پدر دیییو بویورموشلار (یازمیشلار). اوْل فرزندِ حمیدهخصالدان ضراعت و ابتهال ایله توقّع اولونور که آتالیق و اوغوللوق «مرتبهسی رعایتینه» (مرتبهلهرینه رعایتاً) بایزیدِ شوریده «حالین» (دِلین) جریدهیِ اعمالینا قلمِ عفو و مرحمت چهکیپ، ماجراسینی گردابِ نسیانا بیراخیپ، انتقامیندان گئچمهیه احسان اولونا. و بر موجبِ «عطوفیت» (عاطفت) مشحونِ " إِنِّي أَنَا أَخُوكَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ " زبانِ ملایمت و «ملاطفت ایله» (معاطفت گؤستهریپ) خاطرِ فاترینی اوْل جانبه جلب و جذب ائتمهیه سعی و همّت اولونا. بیت:
"به شیرین زبانی و لطف و خوشی / توانی که پیلی به مویی کشی"
و عنایتنامهیِ نامیلهری ایله خدّامِ «والامقاملاریندان» (ذوی الاحتراملاریندان) بیر معتمدِ علّیه آدم بیله گؤندهریله که بیز داخی اوْل حضرتین رضا و مدّعاسی مقتضاسینجا عمل ائدیپ، آدابِ سلاطین و ناموسِ خواقین اوزهره لازم گهلهنی اجرا ائدیپ (ائدهریز). اگر آنین ائتدیکلهری «...» (؟) آیات و احادیث مقتضاسینجا اوْل «شهزادهنین گناهیندان» (شنیعین گناهلاریندان) گئچیلیرسه، بلا شک اوْل حسناتین ثمراتی حضرتینیزه راجع و ائتدییی سیّئاتین مکافاتی آنا «عائد اولور» (عایددیر). نظم:
"نکوئی کن بدان کو با تو بد کرد / کزان بد رخنه در اقبال خود کرد
چو آیین نکوکاری کنی ساز / نگردد بر تو جز آن نیکوئی باز"
و شیخ سعدیِ شیرازی حضرتلهرینین بو بیتِ مشکینطرازی نامهیِ شرفرسانلاریندا بو اسلوبِ مرغوب اوزهره تحریر و «بیان اولونموش» (اولونموشدو که). نظم:
"نکویی با بدان کردن چنانست / که بد کردن به جای نیک مردان"
«اما» (اگر) بو بیتین «برابرینده» (مقابلهسینده) بو قطعهیه نظر بویورولورسا مروّت و احسانا انسب و اقرب اولماق «مقرّردیر» (محقّقدیر). نظم:
"فریدون گفت نقّاشانِ چین را / که این بر گرد «درگاهش» (خرگاهش) نویسند
بَدان را نیک دارید ای عزیزان / که نیکان هر کجا باشند عزیزند"
و تبلیغِ رسالت و اظهارِ مخالصت ایچون گؤندهریلهن قدوة الاعاظم و الاعیان سیف الدّین «ارشنیآغا ذوالقدرلو که آتادان آتایا بختیار و صداقتشعار خدمتگذاریمیزدیر معتمد الخواص و الاعیان توراقآغا ایله روانه قیلیندی. عزِّ حضورِ موفور الحبوره ابلاغ و ایصال ائتمهک ایچون» (آقایا) بعضی آغیز «خبرلهری ایسمارلانمیشدیر» (جوابی سفارش اولونموشدور). سمعِ رضا و التفاتِ شریفلهری ایله اصفا «اولونماسی رجا اولونور» (بویورولا). «و توراقآغایا رحمتِ حق و یوزآغلیغینا ماصدق اولسون که حلالزادهلیک اوزهره توقّعدهن زیاده خدمت ائتمیشدیر.
و ترقّب اولونور که فیما بعد دوستلوق و محبّت قواعدینی محکم توتوپ، ریاضِ استحبابی جویبارِ اختصاص و اتّحاد ایله سیراب ائدهلهر. و بو ولایتده واقع اولان خدمات و مهمّات و تحفها و تبرکاتدهن خاطرِ شریفه خطور ائدهرسه، ادنیٰ اشارت ایله رهینِ منّت بویورولا».
همواره مسندِ سلطنت و کامکاری و اورنگِ «نصفت و» (سطوت) شهریاری به عزِّ وجودِ پر جودِ شریف مزیّن و مشرّف باد!. نظم:
"الهی تا جهان را آب و رنگ است / فلک را دور گیتی درنگ است
ممتّع دارش از عمر و جوانی / ز هر خیرش فزون شد زندهگانی"
منابع:
1-Feridun
Ahmed Bey, Münşeatü’s-Selâtin, 2. Baskı, İstanbul, 1274 h, 1, s. 541-542
٢-مجموعهی
مکاتیب مختلفه، ٢٣٧، ٣٣٤٩، شمارهی دفتر ٧٣١٨-١٢٩٠١. کتابخانهی مجلس شورای ملی
3- Mohammednejad,
Hamidreza. Osmanlı-Safevi İlişkileri (1501-1576). Doktora Tezi. Ankara
Üniversitesi, Sosyal Bilimler Enstitüsü, s. 991, 992, 993
http://acikarsiv.ankara.edu.tr/browse/27592/tez.pdf
4-HathiTrust’s
digital library Mecmua-yı münşeat-ı Feridun Bey.
مجموعه منشأت فریدون
بك. By: Feridun, bey, d. 1583. Published: (1858)
http://catalog.hathitrust.org/Record/003327181
٢٦ سند به زبان تورکی از دولت تورک قیزیلباش (صفوی). (٧٤ سند دیگر
هم منتشر خواهد شد)
---------------------------------
نامهی
تورکی یکی از احفاد جهانشاه قاراقویونلو به سلطان سلیم عثمانلی در شکایت از شاه
اسماعیل ظالم
فرمان
تورکی شاه اسماعیل صفوی خطاب به موسیبیگ تورقوتاوغلو
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_20.html
رجاءنامهی
تورکی شاه تهماسب اول صفوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/05/blog-post_15.html
شفاعتنامهی
تورکی شاه تهماسب قیزیلباش (صفوی) در بارهی عفو شهزاده بایزید عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_29.html
مشاعرهی
تورکی شاه تهماسب و سلطان سلیمان قانونی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_18.html
نامهی
تورکی والی آزربایجان به سفیر پاپ-واتیکان در دورهی سلطان محمد خدابنده صفوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_24.html
اشعار
تورکی در مدح فتح بغداد توسط شاه عباس اول
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_25.html
نامهی
تورکی شاه عباس اول صفوی به سردار فرهادپاشا، صدراعظم عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_28.html
نکاحنامهی
تورکی جماعت شاهیسئوهن طبق مذهب قزلباشی در قرن شانزده میلادی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_23.html
نامهای
تورکی از فرماندهی کل ارتش دولت قیزیلباش (صفوی) زینلخان بیگدلی شاملو
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_12.html
مکتوب
تورکی دوم اولونویان زینل خان بیگدلی
شاملو - سپهسالار قیزیلباش (صفوی)
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_8.html
نامهی
تورکی صفیشاه اول صفوی (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اوتریش و پادشاه مجارستان فردیناند
دوم (١٦١٩-١٦٣٧)
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_21.html
صلحنامهی
(سنورنامهی) تورکی سال ١٦٣٩ بین دولتین صفوی و عثمانلی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_19.html
قبض
تورکی علی بالی و کاربرد زبان تورکی در تجارت و معاملات خارجی دولت صفوی
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_19.html
اماننامهی
تورکی شاه عباس دوم صفوی خطاب به بیگلربیگی شیروان منوچهرخان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_15.html
نامهی
تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیانگذار
سلسلهی رومانوف
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_29.html
اوچ
وفالی کیمسه: شعری تورکی از شاه عباس ثانی
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_19.html
مدحیهی ولیقلی
بیگ شاملو در ستایش شاه عباس دوم
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/02/blog-post_5.html
عریضهی
تورکی ارامنهی جولفای اصفهان به تزار روسیه در دورهی دولت قیزیلباشیه (صفوی)
https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_18.html
نامهی
تورکی حسین شاه صفوی به فردریک اوگوست دوک ساکسون و پادشاه لهستان
http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_26.html
نامهی
تورکی جغتایی سلطان حسین صفوی به امپراتور روسیه الکسییوویچ پطر کبیر
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_2.html
نامهی
تورکی محمدرضا بیگ از زندان استانبول به صدراعظم فرانسه
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_22.html
تشکرنامهی
تورکی سفیر صفوی در فرانسه که فارسی حرف نمیزد
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_10.html
نامهی
تورکی محمدرضا بیگ سفیر صفوی در فرانسه:
گونهش یوزو چامور ایله سیوانماز
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_17.html
تسلیتنامهی
تورکی سفیر دولت صفوی در فرانسه، محمتریضا بیگ
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_9.html
غزل
تورکی مرتضی قلی نامی خان، سفیر دولت قزلباشیه در عثمانلی و جمعآوری اشعار شعرای
روم توسط او
No comments:
Post a Comment