غزل تورکی مرتضیقلی نامی خان، سفیر دولت قزلباشیه در عثمانلی و جمعآوری
اشعار شعرای روم توسط او
مئهران باهارلی
١-در این نوشته غزلی از «مرتضیقلی خان نامی»، ایلچی دولت قزلباشیه به دورهی شاه حسین صفوی (١٧٢٢-١٦٩٤) در «در سعادت» –استانبول پایتخت امپراتوری عثمانلی- به نقل از نشریهی «عوثمانلی تاریخ و ادبیات مجموعهسی» را آوردهام. در توضیح نشریه، گفته میشود «مرتضیقلی خان نامی» در راه خود به استانبول (١٧٢١)، از والی ارزروم میپرسد که «سرآمد شعرای روم کیست». پس از شنیدن این پاسخ که «قبلا نابی افندی بود، اما پس از فوت وی کامی افندی ادیرنهای است»، یک غزل تورکی و دو غزل فارسی سروده و در یک هل من مبارز طلبی، از شعرای روم میخواهد که بدانها پاسخ دهند. غزل تورکی نامی خان مورد استقبال شعرای روم قرار گرفته و آنها در پاسخ نظیرههای متعددی میسرایند. استادانه بودن این نظیرهها باعث تعجب نامی خان میشود. نشریهی «عوثمانلی تاریخ و ادبیات مجموعهسی» یکی از این نظیرهها (نظیرهی ندیم) را نیز داده است.
٢-از توضیح داده شده توسط نشریهی «عوثمانلی تاریخ و ادبیات مجموعهسی»، علاقه و توجه مرتضیقلی خان نامی به شعر و ادبیات تورک آشکار است. چنانچه میگوید در طول اقامت مرتضیقلی خان نامی در استانبول، ضیافتهای محتشم بسیاری از سوی مقامات عثمانی ترتیب داده شده و در آنها با شرکت نامی خان مجالس مشاعرهی تورکی و فارسی برگزار میگردید. همچنین نامی خان که تحت تاثیر استادی و مهارت شعرای روم قرار گرفته بود، برای بردن تحفهای به ایران، به جمعآوری اشعار تورکی شعرای روم اقدام کرده بود.
٣-در دورهی دولت قزلباشیه (صفوی)، مانند دیگر مقامات، اکثریت هیئتهای نمایندهگی این دولت هم از تورکان تشکیل میشد. این مقامات تورک نوعا علاقهمند و مسلط به ادبیات تورک نیز بودند. علاوه بر آن همانگونه که در مورد نامی خان دیده میشود، یک تبادل و بده بستان فرهنگی-زبانی-ادبی عمیق و پربار بین تورکهای قلمروی دو دولت قزلباشیه و عثمانلی برقرار بود. همچنین سرودن اشعار تورکی، شرکت در مجالس مشاعرهی تورکی، جمعآوری اشعار تورکی،.... از سوی مقامات دولتی قیزیلباش، نشان از موقعیت رسمی بودن زبان تورکی در آن دولت تورک دارد.
٤-از واژهگان جالب این دو غزل:
-«باشدا
گزدیرهن» در غزل نامی خان، ترجمهی استادانهی «سرگردان کردن» فارسی است.
-در
این دو غزل تورکی، ادات استفهام تورکی «مو» که امروز در آزربایجانجا تقریبا متروک
شده، بکار برده شده است
-«کاکول»،
کلمهای موغولی وارد شده به زبانهای تورکی و فارسی است
-«کرهشمه»-اصلا
«قیریشما» -کلمهای تورکی از مصدر قیریشماق به معنی ناز و عشوه کردن، خرامیدن،
تلاش برای مورد پسند جنس مخالف واقع شدن است که به شکل کرشمه به زبان فارسی نیز
داخل شده است.
-ندیم،
در یک بیت، استادانه چهار کلمهی چهره، رخ، پنبه و گلگون را بکار برده است. چهره
به فارسی به معنی رخ است. جالب آنکه چهرهای و پنبه در تورکی معنی صورتی و یا
گلگون نیز میدهند و بر عکس، صورت در صورتی و گون-گونه در گلگونه هم به معنی رخ و
چهره هستند.
-زبان
این دو غزل عین هم، و تورکی بسیط مشترک است.
-عجم
در این نوشته به معنی ایرانی بکار برده شده است
غزلِ نامی خان، ایلچییِ شاهِ عجم [١]
ای خطِّ ریاض،
چهرهده سنبُل موسون، نهسین؟
ریحان میسین، بنفشه میسین، گُل موسون، نهسین؟
سرگرمِ عشقْ خَلقی
ائدهن، باشدا گزدیرهن
طولِ اَمَل نتیجهسی کاکول موسون، نهسین؟
مستِ شرابِ لذّت
ائدیپ، عقلی محو ائدهن
گول سویو لب چکیدهسیسین، مُل موسون، نهسین؟
ائی صبرْ کشورینی
توتان، عالَمی ییخان
تاب و توان بلاسی، تغافُل موسون، نهسین؟
نامی! نه
شوردور بو غزل سالدی عالمه
گُلزارِ مُلکِ
رومدا بلبُل موسون، نهسین؟
نظیرهیِ ندیمِ تازهزبان
ائی طرّهیِ
باغِ حُسنده سنبُل موسون، نهسین؟
زلفِ نگار، یوخسا قارانفیل میسین، نهسین؟
ائی خال،
پاسبانی میسین سن او گردنین
کافور ایچینده حبّهیِ فلفِل میسین، نهسین؟
ابرولار اوزره
بیر داخی سارخیپ گؤرونمهدین
ائی کاکول، آشنایِ سر پل موسون، نهسین؟
فریاد ائی کرشمه،
امان ائی نگاه، امان
زهرِ خِرَد، بلایِ تحمُّل موسون، نهسین؟
ائی خطّ، سنینله
حُسنِ رخ و لب گشادهدیر
سن شارحِ کتابِ گُل و مُل موسون، نهسین؟
لطف ائت
یئتیشسین اوْل قدِ بالایا دستیمیز
گَل گَل، یئتیش، امان که تغافُل موسون، نهسین؟
ائی رنگِ چهره،
بن هله فرقینده عاجزیم
گُل پنبهیِ باده، یا رخ گلگون موسون، نهسین؟
خوشدور تکرّرون
دِله، ائی لهجهیِ ندیم
بیلمهم گلویِ شیشهده قولقول موسون، نهسین؟
[١]-اسمی مرتضیقولو خاندیر. سلالهیِ صفویهنین سون شاهی اولان حسین شاه زمانیندا ١١٣٤ [١٧٢١] سنهسینده ارزوروم طریقییله درِ سعادته توجّه ائیلهمیش. و هنوز ارزورومدا ایکهن، والی بولونان وزیرِ معارف سمیر سلحدار ابراهیم پاشادان «سرآمدِ شعرایِ روم کیمدیر؟» دییه استفسار ائتمهسی، و «نابی افهندی وار ایدی، مرحوم اولدو. اونون مقامیندا ادیرنهلی کامی افهندی موجوددور» جوابینی آلماسی اوزهرینه، نامی خان ایکی فارسی و بیر تورکی غزل یاپاراق، فارسی اولان بیر غزلین مقطعینده شو ایکی بیت ایله نظیره طلب ائیلهمیشدی:
نامی، اگر چه
نابی از این خاکدان گذشت
کامی بجاست،
دیدهیِ خود کامیاب کن
کامی، چو میرسد
به برت، این نکو غزل
یا خط بکش به گفتهیِ من، یا جواب کن
بناءً علیه گرهک کامی افهندی و گرهک سائرِ سرآمدانِ تازهگویان اولان شعرایِ روم طرفیندهن پک چوخ نظیرهلهر یازیلمیش، و ایلچی خانین درِ سعادته ورودوندان و جانبِ صدارتپناهیدهن اذنِ عالی صدوروندان سونرا، سفیرِ مزبوره عرض و ارائه اولوندوقدا فوق العاده تقدیر ائدهرهک، «بن سخنسازان رومو بؤیله بیلمهزدیم» دئمیش. و درِ سعادتده بولوندوغو مدّتجه وکلایِ دولت و عظمایِ مملکت طرفیندهن عالی ضیافتلهر ترتیب اولوناراق، تورکجه و فارسیجه بیر چوخ مشاعرهلهر وقوع بولموش. و ایلچی خان ادبایِ روم حقّینده نیجه منصفانه گفتار ائدهرهک، شعرایِ ایرانا هدیه گتیرمهک ایچین جمعِ آثار ائتمهیه باشلامیش ایدی.
ایشته بالادا ندیم ایله واقع اولان و کذالک ندیمین دیوانیندا گؤرولهن تورکی و فارسی بو قبیل بیتلهر او جملهدهندیر:
تورکی
گؤر تماشایی
ندیما، سن ده نامی خان گیبی داخی
گوی و چوگان اوینادیرسان ساحهیِ تنظیرده
فارسی
نامیا گر میکند
دخلم، ندیما نیست غمم
دخلهایِ
قابلان زلفِ سخن را شانه است
No comments:
Post a Comment