Saturday, November 10, 2018

عبدالله بيگ تکمه‌ن سالماسلی (عبدالله بيک تکمن سلماسی) در اوردوی عثمانی

عبدالله بيگ تکمه‌ن سالماسلی (عبدالله بيک تکمن سلماسی) در اوردوی عثمانی

مئهران باهارلی

در زیر خبری کوتاه از نشریه‌ی اختر چاپ استانبول در ١٤١ سال پیش (اختر، شماره ٦٨، سال سوم، صفحه ٥٠٥، پنجشنبه، ٢٧ دسامبر١٨٧٧) [٦ دی ١٢٥٦] را آورده‌ام. در این خبر گفته می‌شود عبدالله بیگ سلماسی که به دلایل پزشکی برای استفاده از گرمابها (ایلیجا) به لهستان آمده بود، در آن موقع با رتبه‌ی «ملازم» (تکمه‌ن، ستوان) به «صنف ردیف» (ذخیره) در اوردوی عثمانی پیوسته و در جنگ رودخانه‌ی چورغون به سال ١٨٥٥ (١٢٣٤ شمسی) شرکت کرده بود. وی اکنون بعد از ٢٢ سال در ١٨٧٧ به سفارت عثمانی در وین اوتریش رفته و خواهان پیوستن دوباره به اوردوی عثمانی و شرکت در مواضع جنگ شده است. سفارتخانه که در مراجعت اول با درخواست او موافقت کرده بود، بعدا بیان کرده از آنجائیکه وی ایرانی است، درخواست وی نمی‌تواند پذیرفته شود. و این امر باعث تاسف عبدالله بیگ سلماسی شده است.



متن خبر اختر:

شخصی عبدالله بیگ نام سلماسی که برای تبدیل هوا به گرمابهای لهستان آمده بود، و در جنگ سال ١٣٧٣ در سلک نظام ردیف عثمانی داخل شده و منصب ملازمی داشته، [و] بعد از جنگ به ایران رفته بوده است؛ این روزها در وین به سفارت عثمانی رفته اظهار کرده بود که سپارشنامه به او بدهند و به مواقع حربیه برود و حقوق خدمت قدیمه را هم به جا بیاورد. روز اول قبول کرده بار دیگر که رجوع به سفارتخانه کرده بود، گفته بودند چون تو عجم هستی، ما نمی توانیم ترا قبول نماییم. مومی الیه مایوسانه از اینجا روانه شد.

چند نکته:

١- جنگ مورد بحث، جنگ رودخانه‌ی چورغون (به تاتاری Çorğun، به اوکراینی Чорна، به روسی Чёрная) در شبه جزیره‌ی کریمه- اوکرایین فعلی در ١٦ آگوست ١٨٥٥ در دامنه‌های آقیار (سیواستوپول) و در مجاورت وادی بایدار است. در جنگ چورغون که مرحله‌ای از جنگهای کریمه است، اوردوی عثمانی در ائتلاف با نیروهای فرانسوی و ساردینیا (ایتالیا) بر علیه ارتش تزاری روسیه جنگید و به پیروزی رسید.

٢-رتبه‌ی ملازم نخستین درجه‌ی افسری در اوردوی عثمانی بود. ریشه‌ی این کلمه تکمه‌ک –ده‌یمه‌ک به معنی زدن و ضربه زدن و هجوم آوردن، همریشه با کلمه‌ی «تکیش» به معنی هجوم، و اصطلاح نظامی «تکامیشی» به معنی تعقیب است. امروز در تورکی مودرن تورکیه به این رتبه تگمن (ته‌یمه‌ن Teğmen) - که با الهام از رتبه و کلمه‌ی «سکمه‌ن» (Seymen) تورکی ایجاد شده - گفته می‌شود. سکمه‌ن یک رتبه‌ی نظامی در اوردوی سلجوقی و بعدها نام یک تشکیلات شبه نظامی در دوره‌ی عثمانی و جنگهای استقلال تورکیه است. امروز در غرب آزربایجان (شمال غرب خوی) دهستانی به نامن «سکمن آوا» (سکمن آباد) وجود دارد. با توجه به وجود نامهای سکمن و تکیش در تورکی ما، در این نوشته فورم تکمن را به جای رتبه‌ی ملازم در عنوان وی بکار بردم (عبدالله بیگ تکمن سالماسلی)

٣- در سرتاسر قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم، ولایت سلماس و مرکز آن دیلمقان مانند بسیاری دیگر از مناطق تورک‌ایلی مخصوصا غرب آزربایجان از مراکز مهاجرفرست به قلمروی عثمانی بود. به طوری که حدود یک پنجم اهالی این شهر همواره در خارج (عثمانی، و به مقدار کمتری قفقاز) اقامت داشتند. به عنوان نمونه در سال ١٨٨٠ میلادی، نماینده‌ی روزنامه‌ی اختر چاپ استانبول در شهر ارزروم یک دیلمقانی-سلماسی بنام «آقا ملا صادق تاجر دیلمقانی»، و در بیروت یک دیلمقانی-سلماسی دیگر بنام «حاجی بابا تاجر دیلمقانی»، (و در بغداد «آقا محمد کاظم تاجر همدانی»، در ازمیر «حاجی رسول آقا تاجر خویی»، در مصر «آقا ملا نقی تاجر تبریزی»، همه از تورک‌ایلی- آزربایجان اتنیک) بودند[1]. پنجاه سال بعد نیز وضعیت تغییر نکرده بود. چنانچه در یک گزارش نشریه‌ی «رسیملی غزئته»ی استانبول به سال ١٩٢٤ گفته می‌شود بسیاری از خرکچیان و توتونچی‌ها و چایچی‌های استانبول از تورکهای خوی و سلماس هستند: «اغلب خرکچی‌ها (کرایه‌دهندگان خر و ...) در محله‌های آسماآلتی، فینجانجی‌لار و ماحمودپاشای استانبول، همچنین بسیاری از توتونچی‌ها و چایچی‌های این شهر از اهالی خوی و سلماس هستند»[2].

٤- گروه کثیری از تورکهای ایرانی که در قرن نوزده و ربع اول قرن بیستم به عثمانی مهاجرت کرده و یا پناهنده شده و یا در آنجا اقامت داشته‌اند، در مسلک نظامی‌گری بوده‌اند (حیدرخان عموغلو، محمد تقی خان پسیان، میرزا صادق خان صادق الملک،...). این روند، به تعبیری ادامه‌ی روند حرکت جنگجویان تورک از ایران به سوی آسیای صغیر در قرون ١١ میلادی (سلجوقیان و ..)، و سپس بازگشت و پناه آوردن قزلباشان ناراضی از خاندان صفوی به عثمانی است (امیرالامرای آزربایجان «اولامه سلطان تکلو» (اولاما سولطان تکه‌لی)، «دیو سولطان روملو»، «حسین خان شاملو»، «چوخا سولطان تکه‌لی»، «محمدخان شرف الدین اوغلی»، «حسین‌خان بورون‌اوغلو تکلو»، «غازی‌خان حسن‌اوغلو تکه‌لی»، «ذوالفقارخان قزلباش»، «علی‌بیگ تکه‌لی»، «ولی‌خان تکه‌لی»، ....).

٥-در قرن نوزده و ربع اول بیستم نظامیان تورک ایرانی پیوسته به اوردوی عثمانی در وقایع و حوادث مهمی مانند جبهه‌های جنگ جهانی اول در سرتاسر خاورمیانه‌ی عثمانی و اوروپای عثمانی و از جمله در نبرد چاناق قلعه اشتراک داشتند. بخش دیگری از این نظامیان تورک (در راس آنها جمشید خان سوباتایلی افشار اورومی، رهبر و قهرمان ملی تورک) در سالهای جنگ جهانی اول در ترکیب نیروهای متحد تورک‌ایلی (بومی)-عثمانی باز گشته به استخلاص و آزادسازی شهرهای تورک اورمیه و سلماس و خوی و تبریز و همدان و ... سرتاسر تورک‌ایلی از قوای روس و متحدان ارمنی و آسوری آن پرداختند. شماری از تحصیل کنندگان در موسسات نظامی عثمانی که عمدتا فاقد شعور ملی تورک بودند نیز به ایران بازگشته به نیروهای نظامی قاجاری و بعدها پهلوی ملحق شدند (سرلشکر حسن ارفع، سرلشکر محمود امین تبریزی، سرلشکر محمد صادق کوپال خویی، ماژور ملکزاده هیربد تبریزی، ...).

٦-در این خبر گفته می‌شود مقامات سفارت عثمانی عبدالله بیگ سلماسی را «عجم» نامیده و بدین سبب با پیوستن او به اوردوی عثمانی مخالفت کرده‌اند و این نامگذاری و مخالفت، باعث ناراحتی وی شده است. اتحاد خاندان صفوی با دولتهای استعماری و ضد تورک اوروپایی و دشمنی عنادآمیز این خاندان با جهان تورکیک و دنیای اسلامی، علاوه بر ایجاد گسست در جهان تورکیک و دنیای اسلامی، باعث ایجاد حس عمیق ناخشنودی و حتی نفرت از تورکهای علوی (قزلباشی) و بعدها شیعی در آن دو شد. به همین سبب در عثمانی تا مدتهای طولانی مقامات و مخصوصا عامه‌ی مردم، تورکهای ایران را با عنوان توهین‌آمیز «رافضی» (به معنی ضمنی از دین خارج شده) می نامیدند. همچنین در عثمانی کلمه‌ی تحقیرآمیز «عجم» بکار می‌رفت که بسته به مورد دارای معانی ایرانی، فارس، تورک ایران، شیعه، تورک شیعه، تورک علوی، .... بود (معنی اولیه‌ی عجم لال و بی زبان بود. امروز در تورکی، «عجمی» به معنی فرد ناشی و بی تجربه است).

٧-با ظهور جنبش اتحاد اسلام در عثمانی و نهادینه شدن تولرانس و دوری از تعصبات و فاناتیزم فرقه‌ای و مذهبی، مقامات رسمی دولت عثمانی تقریبا به توهین و تحقیر شیعیان و علویان، و استفاده از «عجم» و مخصوصا «رافضی» در اشاره به تورکان ایران پایان دادند. با پیدایش شعور ملی تورک و جنبش تورک‌گرا، اینبار تورک‌گرایان عثمانی به عجم نامیدن تورکهای ایران اعتراض کردند. نخستین نمونه‌های مخالفت تورک‌گرایان با عجم نامیدن تورکهای ایران، در نوشته‌جات قهرمان ملی تورک حسن روشنی بیگ بارقین دیده می‌شود: «در نشریاتمان هیچگونه تعریض و یا هیچ شکایتی از برادران تورکِمان که تحت حاکمیت فارس به ناله در آمده‌اند نداریم. بر عکس، به سبب آنکه ما آنها را فراموش کرده‌ایم، آنها دارای حق شکایت و تعریضهای بسیار بر علیه ما هستند. در وطنمان عده‌ی زیادی از برادران تورک ما هستند که تحت نام «ایرانی» و مانند بیگانگان در میان تورکها زندگی می‌کنند. ما هنوز هم به این برادران گرامی‌مان، که به اندازه‌ی ما تورک خالص هستند با نام «عجم» (فارس) خطاب می‌کنیم. این خطاب ما، به اندازه‌ی خالی کردن گلوله بر قلب یک برادر، جنایتی فجیع است. به جای آنکه این برادران عزیزمان را که در وطنها و آشیانه‌هایشان به جز تورکی یک کلمه (فارسی) نیز نمی‌توانند صحبت بکنند، با تربیت و تهذیب یک تورک مسعود و خوشبخت سازیم ...»[3].

٦-اصطلاحات نظامی عثمانی در این خبر[4]

ردیف: (نفر و سرباز ذخیره)، آرخادان گله‌ن آرخاداش، معاون مقامیندا عسکر، عسکرین صنفِ معروفو: عساکرِ ردیفه، خدمتِ نظامیه‌ده‌ن سونرا گئچدییی صنف (صنفِ ردیف، افرادِ ردیفه، مدّتِ ردیفه، خدمتِ ردیفه)، وقتیله نظامیه و احتیاطدان سونراکی صنفِ عسکری، خدمتِ نظامیه‌یی اکمالدان سونرا گئچدییی صنف؛ عساکرِ ردیفه، ردیف ظابطانی، عسکریه نظامیه‌ده‌ن سونراکی احتیاطدان اوّلکی صنف. وظائفِ عسکریه ایله مکلّف اولان افرادین نظامیه خدمت و مدّتینی اکمال ائیله‌دیکده‌ن سونرا گئچدییی صنف. بو صنفه منسوب ضابط.

تبدیلِ هوا: (مرخصی نیروهای نظامی برای تجدید قوا و روحیه‌شان)، هوا ده‌ییشدیرمه‌ک، اییی هوا بولماق مقصدیله نقلِ مکان ائتمه‌ک، وجودجا و صحّتجه استفاده مقصدیله هواسی گؤزه‌ل باشقا بیر محلّه گئتمه‌ک

ملازم: (ستوان)، ضابطین ان کوچوک رتبه‌سینی حائز اولان عسکری که چاووشون فوقوندا و یوزباشی‌نین مادونوندا اولوپ اوّل و ثانی عنوانلاری ایله ایکی‌یه منقسمدیر؛ مکتِ حربیه‌ده‌ن ملازمِ ثانی چیخیپ بعده ملازمِ اوّل اولورلار، مراتبِ عسکریه‌ده یوزباشی نائبی، مراتبِ عسکریه‌ده یوزباشی‌دان بیر درجه آشاغی اولان ضابط که ان آشاغی درجه‌دیر و بیری‌نین یا خود بیر محلّین خدمتینده اولان کیمسه‌نه، ضابطلییین ان کوچوک رتبه‌سی، ابتداسی ملازمِ اوّل -ملازمِ ثانی، لوتنانت، اوردودا سوبای اولاراق نصب ائدیله‌ن ایلک روتبه (آست ته‌یمه‌ن، اوست ته‌یمه‌ن).



[1] از دیگر مشاهیر تورک سلماسی که در عثمانی و استانبول موقتا و یا دائما زیسته‌اند می‌توان به نامهای زیر اشاره کرد:

-آقابالا (میرزا سعیدخان) سلماسی از انقلابیون و آزادی‌خواهان و فرهنگیان مشهور که در ٢١ سالگی در جنگ با نیروهای هوادار دولت کشته شد. وی هموند حزب اتحاد و ترقی عثمانی و شعب آن در قفقاز-ایران و مولف نوشته‌ها و اشعاری به زبان تورکی است.
 -آقا میرزا عبدالرزاق خان سلماسی معروف به «نبیره آقا حسین» که بعدها لقب «پیامیار» گرفت، از سیاسیون، مطبوعاتیان، ادبا و محررین سلماس دوره‌ی مشروطیت و جنگ جهانی اول. وی دارای اشعاری به زبان تورکی است که نمونه‌ای از آن در سؤزوموز منتشر شده است.
-میرزا صادق خان صادق الملک: اهل سلماس، زمانی حاکم اردبیل، عضو کومیسیون سرحدی و از نمایندگان انجمن ایالتی آزربایجان. وی که تحصیلات نظامی را در مکتب حربیه‌ی عثمانی اکمال کرده بود، به همراه ثقه الاسلام توسط روسها اعدام شد.
-میرزا محمود غنی‌زاده سلماسی: از پیشتازان جنبش مشروطیت ایران، مولف نوشته‌ها و اشعاری به تورکی. از تورک‌گرایی به پان‌ایرانیسم رسید
-حاج رسول صدقیانی: اهل روستای صدقیان (در دهستان لکستان) از رهبران انجمن غیبی آزربایجان و از اعضای انجمن سعادت. وی در استانبول تجارتخانه داشت و در همان شهر فوت نمود.
-حسین افندی صدقیانی: فرزند حاج رسول صدقیانی و اولین فوتبالیست ایران، معروف به پدر فوتبال ایران. وی که مقیم استانبول بود، بازی فوتبال را از کلوب فنر باغچه‌ی استانبول به ایران آورد.
-میرزا جعفر دیلمقانی (متخلص به رضائی): در سال ١٨٨٤ از دیلمقان به ازمیر مهاجرت کرد. پس از ٢٠ سال اقامت در آنجا، به استانبول رفت و تا آخر عمر خود در سال ١٩٢٠ در آن شهر زیست. وی به تجارت تنباکو مشغول بود. از او که طبع شعری هم داشت اشعاری به فارسی مانده است.
-حاج میرزا علی اکبر صدقیانی: از تجار معروف و ریاست اوتاق تجارت که چند سال در استانبول اقامت داشت، موسس چرمسازی خسروی و ...  در تبریز و یک كارخانه‌ی فرشبافی كه شهرت بسیار داشت
-پروفسور نازان برگشادیProf. Nazan Bergişadi  رئیس دانشکده‌ی داروسازی بیوتکنولوژی دانشگاه یئنی یوزییل استانبول تورکیه. پدر وی اهل روستای برگشاد سلماس و مادرش تبریزی است.
-حاج شیخ اسماعیل نجفی سلماسی، از خادمان دین و فقهای شیعی؛ حسین پناهی کلشانی، محقق تاریخ و فرهنگ و ادب تورک؛ دکتر ابراهیم جعفرپور محقق جغرافیا، ....


[2] در آن سالها، علاوه بر صدها هزار کارگر و تاجر ایرانی که برای کار و تجارت به عثمانی سرازیر می‌شدند، سیل بلاانقطاع روشنفکران و نخبگان و خادمان دین (روحانیون)، سیاسیون و نظامیان ایرانی مخالف نیز در شکل تبعیدی، پناهنده، فراری، ... به عثمانی جاری بود. اکثریت مطلق این افراد که به لحاظ ملیت تورک و از اهالی تورک‌ایلی –آزربایجان اتنیک بودند، در شهر استانبول اقامت ‌گزیده‌اند. مانند سید جمال الدین اسدآبادی (شاید از اسدآباد همدان-تورک‌ایلی)، سید اسدالله خرقانی، جمشیدخان افشار اورومی مجدالسلطنه، سید حسن تقی‌زاده، میرزا محمدخان تربیت، میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی، سعید سلماسی، محمود غنی‌زاده، دهخدا، میرزاده عشقی (مادر وی تبریزی، پدرش تورک افشاری از استان کوردستان)، علی مسیو، حاج رسول صدقیانی، حسین طاهرزاده بهزاد، معجز شبستری، حبیب ساهر و .... استانبول، پایتخت امپراتوری عثمانی به دلیل قرارگرفتن در خاک اوروپا، نفوذ عمیق و همه‌جانبه‌ی تمدن اوروپایی و مظاهر وابسته به آن، و حضور مردمانی از سرتاسر آسیا و اوروپا؛ حلقه‌ی واسط بین دنیای شرق و جهان غرب؛ مرکز ثقل مبادلات و تقابل و تعامل افکار و عقاید آن دوره؛ و یک «مادرشهر» به حساب می‌آمد. مهاجرین ایرانی تورک که در نتیجه‌ی زیستن در استانبول پایتخت امپراتوری، تماس با روشنفکران و آزادی‌خواهان عثمانی و سایر ممالک؛ و مطالعه‌ی جراید و روزنامه‌های متفاوت و متنوع، از تنظیمات و مشروطیت عثمانی الهام می‌گرفتند و با نهضت تورک‌های جوان آشنا می‌شدند؛ خود به مرور زمان دارای افکار آزادی‌خواهی می‌گردیدند و آنرا به تورک‌ایلی-آزربایجان اتنیک و از آن طریق به دیگر نقاط ایران منتقل می‌کردند.

[3] «وطنيميزده، حالا ايرانلي ناميني داشييان و تورکلوک ايچينده يابانجي ياشايان بير چوخ تورک قارداشيميز واردير. بيزم قده‌ر خالص تورک اولان او محترم قارداشلارا بيز، حالا «عجم» دييه خطاب ائدييوروز. بو خطابيميز، قارداش قلبينه قورشون آتماق قده‌ر فجيع بير جنايتدير. وطن‌له‌رينده و يووالاريندا تورکجه‌ده‌ن باشقا بير کلیمه قونوشماق بيلمه‌يه‌ن بو عزيز قارداشلاري بيز تورک حرثيله مسعود ايتمه‌يه چاليشاجاغيميزا، بونلارين ياورولاريني عجم‌له‌شديره‌ن بير مؤسسه‌يي (دبستان ايرانيان مکتبي) حالا وطنيميزده حالِ فعّاليتده بيراخييوروز...

باطن ايران- ايران`ين ايچ اوزو. روشني بيگ

[4] عوثمانلی سؤزجوک‌له‌ر

No comments:

Post a Comment