Monday, January 18, 2021

عریضه‌ی تورکی ارامنه‌ی جولفای اصفهان به تزار روسیه در دوره‌ی دولت قیزیلباشیه (صفوی)

عریضه‌ی تورکی ارامنه‌ی جولفای اصفهان به تزار روسیه در دوره‌ی دولت قیزیلباشیه (صفوی)


مئهران باهارلی


در این نوشته یک مکتوب تورکی تجار و کلانتران ارمنی جولفای اصفهان به امپراتور روس نوشته شده در دوره‌ی دولت تورک قیزیلباش (صفوی) احتمالا در سال‌های حاکمیت شاه عباس دوم را معرفی کرده‌ام[1]. این مکتوب که متن آن در یک مجموعه‌ی خطی، بدون ذکر تاریخ و مخاطب و فرستنده و ... نقل شده، به جهت کاربرد تورکی به عنوان زبان رابط از سوی ارمنیان، در مناسبات اقتصادی و خارجی و در پایتخت دولت تورک قیزیلباشیه دارای اهمیت است.

مضمون مکتوب: بازرگانان ارمنی برای بردن کالاهای خود مانند پنبه‌ی خام و موی شتر و غیره به سرزمین روس، در مورد مهر و کرایه قول و قرارهایی گذاشته و به ایشان تعهدنامه‌ای رسمی مهردار حاوی دستورالعمل‌ها داده شده است. آن‌ها برای کسب اجازه‌ی تردد در ولایت روس، نامه‌ای به امپراتور روس فرستاده‌اند که منجر به صدور اجازه و نشان از طرف وی به تجار ارمنی شده است. بازرگانان ارمنی در پاسخ مکتوب دیگری فرستاده‌اند اما به سبب قزاق‌های روس و دیگر دزدان و اشرار به ولایت روس نرسیده است. در نتیجه بنا به تقاضای بوغدان و دیگر کلانتران خلیفه‌های ارامنه‌ی اصفهان، گیریگورای به همراه این نامه‌ی جدید، برای بررسی امن بودن راه‌ها به ولایت روس روانه شده است. نویسنده‌گان نامه از امپراتور روس تقاضا می‌کنند که قزاق‌های روس و راه‌زنان و دیگر فرومایه‌گان از راه‌ها پاک‌سازی، به عمران و آبادسازی ایستگاه‌های مسیر راه اقدام، برای تامین امنیت راه‌ها قلعه‌ها بنا و در باره‌ی این موارد یارلیق‌ها-فرمان‌هایی خطاب به حکام و مامورین صادر شود تا تجار ارمنی برای رفت و آمد آسوده‌ و رساندن کالاهای خود به سرزمین روس و از آنجا به اوروپا، رغبت و جسارت پیدا کنند. 

 










١-این مکتوب احتمالا در دوره‌ی شاه عباس دوم (حاکمیت ١٦٤٢-١٦٦٦) و خطاب به میخائیل فییودوروویچ (حاکمیت ١٦١٣-١٦٤٥،Mikhail Fyodorovich Romanov, Михаи́л Фёдорович Рома́нов) بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف نوشته شده است. مکتوبی به تورکی از شاه عباس دوم خطاب به تزار روس وجود دارد[2] که به طرز مشابهی خواستار رفع تهدید کاساق‌ها-قزاق‌ها توسط دولت روسیه شده است. کاساق‌ها-قزاق‌ها در دوره‌ی شاه عباس دوم، به تحریک و اشاره‌ی تزار پی در پی به سواحل جنوبی دریای خزر حمله و تجاوز می‌کردند و هر بار تعدادی از اهالی آن مناطق را قتل و غارت نموده با غنایم بسیار به قفقاز باز می‌گشتند. در مقابله شاه‌ عباس دوم به تدابیر مختلفی مانند فرستادن نامه‌ها و سفرا نزد تزار و تقاضای رسمی از او  برای جلوگیری از تجاوزات و تاخت ‌و تاز کاساق‌ها-قزاق‌ها و تادیب آن‌ها دست می‌زد.

٢-زبان این نامه‌ تورکی ادبی مشترک رایج در میان تورکان غرب (ایران، قفقاز و عثمانلی) قرن ۱۷ است. این تورکی ادبی مشترک غربی، «تورکی رومی» (آلی قوماق، اوماریز، خیرسیز، واراماییپ، آشاماییپ، بیله، استدعاسینجا، شیمدی، اولاق‌لیق، گره‌ک، اوزه‌ری‌نده‌ن، شن‌لیک، یاپیپ، اوشبو، اوزه‌ره، دامقا) بود که بدان برخی کلمات، فورم‌ها و قالب‌های دستوری خاص «تورکی قدیم- شرقی» (بیرله اول، یارلیق، خاقان) و «تورکی تورکمانی» (اؤزگه، توک، ایله‌ن) افزوده شده است.

٣-دلیل اصلی کار برد زبان تورکی از سوی تجار ارمنی در خطاب به امپراتور روسیه این بود که مانند دیگر دولت‌های تورک، در دوره‌ی قیزیلباشیه (صفوی) هم زبان تورکی یکی از زبان‌های رسمی مکتوب دولت، و یک زبان پرستیژ که  بسیاری از غیر تورک‌ها هم با اشتیاق فراگرفته به آن تکلم می‌کردند بود. حتی برخی از گروه‌های ملی همسایه‌ با تورک‌ها،  تورکی را به عنوان زبان دوم، نیز بعضی از گروه‌های غیر تورک آن را برای ایجاد ارتباط متقابل بین خود و به عنوان زبان رابط شفاهی و مکتوب بکار می‌برند. در این مورد خاص، علاوتا اقامت گروه ارمنی مذکور در اصفهان پایتخت دولت تورک صفوی که الیت درباری-نظامی-سیاسی آن تورک بود، و سنت کاربرد تورکی از سوی امپراتوری روس در مناسبات دیپلوماتیک با دولت تورک قیزیلباشیه هم می‌تواند مطرح شود.

٤-نام زبان تورکی: عنوان این نامه در نسخه‌ی خطی «عریضه‌ی تورکی ارامنه‌ی جولفای اصفهان به پادشاه اوروس» زبان ما را صرفا «تورکی» می‌نامد. تورکی تنها نام تاریخی و صحیح زبان ماست و مهندسی‌های قومی استعماری برای تغییر آن به آزری و آزربایجانی و .... محتوم به شکست است.

پایان معرفی


[ایصفاهان جولفاسی ائرمه‌نی‌له‌ری‌نین اوروس خاقانی‌نا گؤنده‌ردیک‌له‌ری تورک‌جه دیله‌ک‌چه]


عریضه‌ی تورکی ارامنه‌ی جولفای اصفهان به پادشاه اوروس

عالی‌حضرتِ رفیع منزلتِ صاحب شوکت، خانِ اعدلِ اعظم و پادشاهِ اکرمِ افخم، کیریستییان حکمران‌لاری ایچره خانِ عظیم الشّان، حضرتِ عیسی علیه السّلام دینی‌نده شاهنشاهِ منیع المکان، فرمان‌فرمایِ ولایتِ اوروس و هشترخان حضرت‌له‌ری

ایستئپان و گیریگورایی بیرله ائرمه‌نی سوداگرله‌ری تورک ولایتی‌نی آشاماییپ، خام پانباک و ده‌وه توکو و اؤزگه متاع‌لاری‌نی اوروس ولایتی‌نه سودا ایچون آپاریپ، دامقا و کرایه بابی‌ندا قول و قرار ائتدییی، و عهدنامه و دستورالعمل خطّ و مهرِ شریفی‌له وئردییی،

و آن‌لار بیله اوروس ولایتی‌نه رخصتِ تردّدله‌ر ایچون اعلی‌حضرتِ گردون بسطت، فلک رفعت، فریدون شوکت، نوشیروان عدالت، دارایِ کشورگشای، سلطانِ سلاطینِ جهان، خاقانِ خواقینِ دوران، مایه‌یِ امن و امان، ظلِّ ظلیلِ حضرتِ یزدان، نوّابِ کامیابِ سپهر رکاب، مالکِ رقابِ گردون، جنابِ مقدّس القاب، اشرفِ اقدس، ارفع همایون، اعلی شاهی [و] ظلّ اللهی که عزیز جان‌لار و روحِ روان‌لار فدایِ خاکِ پایِ سمندِ سما پیمایی اولسون، درگاهِ معلّی و بارگاهِ فلک فرسالاری‌نا نامه‌یِ شریف گؤنده‌ردییی جهت‌ده‌ن، کریاسِ گردون اساسِ پادشاهی و مکانِ الطافِ شاهنشاهی‌ده‌ن تجّارِ خیرمدار.ا اذنِ همایون و نشانِ عالی‌شانِ عاطفت مشحون وئریلیپ،

و خانِ اعظم حضرت‌له‌ری‌نه نامه‌یِ میمنت مقرون گؤنده‌ریلیپ، حالا بازرگان‌لار قازاقِ پر نفاق و خیرسیزلار [و] اشرار ایچون اوروس ولایتی‌نه واراماییپ، کمترین بنده‌له‌ری بوغدان اصفهان خلفاسی‌نین کلانتری و سایر کدخدالاری استدعاسی‌نجا، حاملِ نامه‌یِ نامی اولان گریگورایی اولاق‌لیغی‌نا اوروس ولایتی‌نه وارماغا، یول‌لار امن اولماق‌دان خبر آلماغا رخصت آلیپ، اول جانبه روانه اولوندو.

شیمدی خانِ اعظم‌لیک عنایتی اولسا گره‌ک کیم قازاق و اجلاف و قطاع الطریقی یول‌لار اوزه‌رینده‌ن رفع ائدیپ و قرارلاردا شن‌لیک و آوادان‌لیق قیلیپ، امنیت ایچون قلعه‌له‌ر یاپیپ، اوشبو ابواب‌دا حکّام و عمّالِ کرام‌لاری‌نا یارلیق‌لار روان اولسون، کیم تجّاریمیز فراغت اوزه‌ره گلیپ گئتمه‌یه جرات ایله‌ن رغبت ائدیپ، متاع‌لاری‌لا اول جانبه و اوندان فرنگستانا [روان] اولالار. مأمول‌دور که مومی الیهی آلی قوماییپ، سرعت‌لی عودتی‌نه[3] اذنِ شریف‌له‌ری عنایت اولا.

باقی هر باب‌دا الله تعالی‌دان خیر اوماریز.


سؤزلوک:

آلی قوْماق: آلی قویماق، بیری‌نی یاپماق‌دا اولدوغو و یا یاپماق ایسته‌دییی ایش‌ده‌ن گئری توتماق، بیر سوره اوچون انگه‌ل اولماق و محروم ائتمه‌ک.

اوشبو: ایشبو، بو، این

اوْل: او، آن

اولاق‌لیق: اولاق اولما دورومو؛ حامل بودن، پوست‌چی‌گری

اوماریز: اوموت ائده‌ریز، اوماریق

بیرله: ایله، بیرگه، بیرلیک‌ده

بیله: حتی

پانباک: پانبیق، پاموق

خیرسیز: اوغرو

شن‌لیک: باییندیرلیق، آوادان‌لیق، بیر یئرین مسکون و معمور اولماسی، عمران

شیمدی: شیندی، ایندی، اکنون، حالا، الان

مأمول: اومولان، اوموت ائدیله‌ن، دیله‌ک، ایسته‌ک،

وارماق: گئدیپ بیر یئره اولاشماق

یارلیق: فرمان سلطنتی


اوروس: تلفظ تورکی نام قوم اسلاوی روس. به اول آن صدای او اضافه گشته زیرا در زبان تورکی کلمات با حرف ر آغاز نمی‌شوند. فورم اوروس خود به فورم‌های اوروز - اوروج متحول شده که به عنوان نام پسران به معنی روس‌وش و یا فرد در ارتباط با روس‌ها و .. .بکار می‌رفت. بنابراین در زبان تورکی اوروس نام قوم معلوم اسلاوی، و اوروز - اوروج یک نام تورکی پسران است.

قازاق: کلمه‌ای تورکی، معادل خاساق موغولی. به معانی آزاده، چابک‌سوار و سبک‌بال، خودمختار و خودگردان، سر خود، مستقل، کسی که تحت قیومیت و حاکمیت دیگری نیست، بدون خانه و کاشانه، دور از مرکز، قاچاق، آواره، سیاح، .... در طول تاریخ قازاق برای نامیدن دو گروه قومی کاملا متفاوت بکار رفته است. نخست نام یک گروه تورکیک که امروزه ملت کازاخ (به انگلیسی Kazakh) نامیده می‌شود و عمدتا در جمهوری کازاخستان و کشورهای همسایه، و گروه کوچکی از آن در ایران ساکن است. دوم به کاساق‌ها و یا گروهی از اسلاویان‌های روسیه‌ی جنوب غربی و اوکرایین شرقی آمیخته با عناصر تورک باستانی چون خزرها و کومان‌ها و  اوغوزها و ... پراکنده در حوزه‌های رودهای دون و دنیپر و تَرَک و اورال و ... (به انگلیسی Cossack). قزاق‌های مورد بحث در این مکتوب، نه اجداد ملت تورکیک کازاخ، بلکه قزاق‌های ساحل دریای سیاه و دره‌ی دون و .... و یا کاساق‌ها هستند.

قرار: دوراق، قالینان و ساکن اولونان یئر، دینج و سکون اولوناجاق، اوتوراق‌لی یئر

آوادان‌لیق: اعمار، باییندیرلیق، آبادانی. آوادان: محرف آبادان فارسی، معمور، باییندیر، آباد

قلعه‌: قالا، کلمه‌ای تورکی. شهه‌ر و کندی ساوونماق اوچون یاپیلمیش یاپی- بورج، داها سونرا شهه‌ر و کندین اؤزو. قصبه و یا ده کوچک بر سرکوه و تپه یا پشته‌ی کوچک، دهی که در آن دکان و بازار باشد؛ بعدها قصبه و ده مستحکم و قابل دفاع به سبب قرار داشتن در بلندی کوه و تپه و یا دارا بودن سازه‌های رزمی و ارگ و حصار و بورج و بارو و یا قوای نظامی مدافع آن. معادل دژ در زبان فارسی. دو ریشه‌شناسی برای قالا مطرح شده است:

الف-از فعل قالی‌ماق به معنای بلند شدن، مرتفع گردیدن. هم‌ریشه با قالیق (آسمان در تورکی قدیم)، قالخیماق (بالا جهیدن و پریدن، به هوا شدن، مرتفع شدن، ارتفاع گرفتن)، قالدیرماق (از زمین برداشتن، بلند کردن)، قالخماق (بلند شدن، برخیزیدن، سرپا ایستادن)، قالخیق (برآمده، برجسته)، قالدیریم (پیاده‌روی مرتفع از سطح خیابان)، قالخینماق (توسعه، اعتلا، بالا آمدن)، قالخیشماق (قیام، خیزش)، قالتاق (قسمت چوبی زین که برای بلند کردن آن گذاشته می‌شود)، قالچاق (قسمت برآمده‌ی لگن خاصره، باسن)، قالدیراچ (اهر)، قالخان (سپر که یک جنگجو آن را برای محافظت خود بلند کرده در مقابل صورت و بدن خود می‌گیرد)،....

ب-از مصدر قالاماق به معنای چیدن و بر روی هم انباشتن سنگ‌ها به هنگام ساخت قلعه. بنابه این ریشه‌شناسی کلمه‌ی قالا، می‌تواند فورم کوتاه شده‌ی «قالاق» باشد.

قالای تورکی در زبان‌های ایرانیک به صورت کلا و کلایه (در مازندرانی - تبری، گیلکی، جندقی و بیابانکی، ...) در آمده است. «قلعة» در زبان عربی، معرب قالای تورکی است. ارتباط دادن کلمه‌ی قلعه با کلمه‌ی کالاککو در زبان آکادی قانع کننده نیست. در زبان عربی نیز ریشه‌ی ق.ل.ع. اغلب معنی کنده شدن و سرکوبی و عزل و اخراج و ثبات و استواری نگرفتن و سستی و ... دارد. در حالیکه قلعه به صورت کاملا متضاد به معنی قصبه‌ای مستحکم، آن هم بر بلندی است که با معنی و ریشه‌ی تورکی آن تطابق کامل دارد.

کیریاس: کریاس، کیرییاس، کیراس، کیلاس، کیلاز، .... کلمه‌ای آلتایی - موغولی – تورکی به معنای قصر، دربار شاهان و امرا و اعیان، درگاه، درگه، دیوان‌خانه، دیوان‌خانه‌ی بزرگ، محوطه‌ی درون سرای، خلوت‌خانه‌ی شاهان و امیرا، هشتی، ائشیک، آستان، آستانه؛ جناب و ... ظاهرا ریشه‌ی کلمه‌ی تورکی «قارشی» به معنی قصر همین کلمه‌ی کیریاس است: کیریاس کیراسی کراسی کارسی کارشی قارشی. کیریاس آلتایی - موغولی – تورکی چند قرن پیش از ورود موغولان به ایران کنونی وارد زبان‌های شمال شرقی ایرانیک و از آن طریق به دری در افغانستان و تورکستان شده است. این کلمه‌ی آلتایی - موغولی – تورکی در شاهنامه در معنی درگاه، آستان و شادروان بکار رفته است. «کیریاس» آلتایی - موغولی – تورکی به معنی دیوان‌خانه و قصر غیر از کلمه‌ی «کریاس» – «کیرواسه» موغولی که جمع «کیریا» و به معنای جای فرود آمدن از اسب یا جای زین برگرفتن از اسب و یا محل نگهداری زین افزار می‌باشد؛ همچنین غیر از «کریاس» عربی به معنی جای خلا، طهارت‌خانه بر بالای اوتاق و آب‌خانه بر بام (از «کرس» به معنی بول و سرگین، جمع آن «کراییس») است.

خلیفه: رهبر مذهبی برخی جوامع دینی شرقی، در اینجا مسیحیان ارمنی

کلانتر: کلمه‌ای با ریشه‌ای مباحثه‌دار. مسئول شهر یا محله در دولت‌های تورک از زمان سلجوقیان و به بعد که در میان وظائفش جمع‌آوری مالیات و برقراری نظم و امنیت هم بود، از دوره‌ی قیزیل‌باشیه (صفویان - شاه عباس) در مورد کدخدایان ارامنه بکار رفت.

هشترخان: واریانت دیگری از نام شهر آستراخان، حاجی طرخان و .... این نام مرکب از دو بخش اولیه‌ی هاش - آس - حاج، .... به علاوه‌ی بخش دوم تارخان است. بخش تارخان عنوان - رتبه‌ی معلوم تورکی -موغولی به معنی خان و خاقان بزرگ و ... است. بخش نخست در اصل کلمه‌ی «قاری» به معنی قدیم و کهنه در نام اماکن و بناها و شهرهاست، مانند «قاری کؤپرو» در تبریز به معنی پل قدیمی. «قاری تارخان» یعنی (شهر) تارخان قدیمی و کهنه، در مقابل «یئنگی تارخان» یعنی (شهر) تارخان نو و جدید. کلمه‌ی قاری بعدها (با تبدیل حرف ر به حرف ز) به قازی و قاز، و در نتیجه نام «قاری تارخان» به «قازی تارخان» - «قازتارخان» متحول شده است. مانند نام شهر «قاری قورت» (قاری سایرام سابق) در آسیای میانه که در روند مشابهی به قازی‌قورت - قازقورت متحول شده است. بخش قاز - قازی در لهجه‌های گوناگون تورکی به صورت‌های گوناگون خاز - خازی، خاس - خاسی، خاج - خاجی، هاج - هاجی، هاش - هاشی، هاس - هاسی،.آس – آسی، ... تلفظ می‌شود. تلفظ‌های آس.تارخان، هاج.تارخان و هاش.تارخان تلفظ‌های لهجه‌ای نام قازتارخان و قازی‌تارخان هستند. در این میان فورم دوم یعنی هاج.تارخان در قرون وسطی توسط مولفین تاجیک و عرب به صورت حاج طرخان – حاجی طرخان در آمده و برای آن ریشه‌شناسی‌های مردمی - عوامانه مانند پادشاهی که به حج مکه رفته و ... جعل شده است.

 

آللاه‌‌وئردی خان کؤپروسو: تورک باریمی باش‌‌یاپیت‌لاری‌‌ندان، تورک قیزیل‌‌باش ارکله‌‌تی

ALLAHVÉRDİ XAN KÖPRÜSÜ: TÜRK BARIMI BAŞYAPITLARINDAN, TÜRK QIZILBAŞ ERKLETİ

پل الله‌‌وردی خان: از شاه‌‌ اثرهای معماری تورک، دولت تورک قیزیلباش (صفوی)

ALLAHVERDI KHAN BRIDGE: A TURKISH ARCHITECTURE MASTERPIECE, TURKISH KIZILBAŞ (SAFAVID) STATE

 

رسمیت تورکی در دوره‌ی دولت قزلباشیه (صفوی):

نامه‌ی تورکی یکی از احفاد جهان‌شاه قاراقویون‌لو به سلطان سلیم عثمان‌لی در شکایت از شاه اسماعیل ظالم

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/05/blog-post_18.html

فرمان تورکی شاه اسماعيل صفوی خطاب به موسی‌بيگ تورقوت‌اوغلو

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_20.html

رجاءنامه‌ي تورکي شاه تهماسب اول صفوي

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/05/blog-post_15.html

شفاعت‌نامه‌ي تورکي شاه تهماسب صفوي در باره‌ي عفو شهزاده بايزيد عثمان‌لي

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_29.html

مشاعره‌ي تورکي شاه تهماسب و سلطان سليمان قانوني

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_18.html

نامه‌ي تورکي والي آزربايجان به سفير پاپ-واتيکان در دوره‌ي سلطان محمد خدابنده صفوي

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/07/blog-post_24.html

اشعار تورکی در مدح فتح بغداد توسط شاه عباس اول

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_25.html

نامه‌ي تورکي شاه عباس اول صفوي به سردار فرهاد‌پاشا، صدراعظم عثمانلی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_28.html

نکاح‌نامه‌ی تورکی جماعت شاهی‌سئوه‌ن طبق مذهب قزلباشی در قرن شانزده ميلادی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/09/blog-post_23.html

نامه‌ای تورکی از فرمانده‌ی کل ارتش دولت قیزیل‌باش (صفوی) زینل‌خان بیگدلی شام‌لو

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/04/blog-post_12.html

نامه‌ي تورکي صفي‌شاه اول صفوي (١٦٤٢- ١٦٢٨) به امپراتور اوتريش و پادشاه مجارستان فرديناند دوم (١٦١٩-١٦٣٧)

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_21.html

صلح‌نامه‌ي (سنورنامه‌ي) تورکي سال ١٦٣٩ بين دولتين صفوي و عثمان‌لی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post_19.html

قبض تورکي علي بالي و کاربرد زبان تورکي در تجارت و معاملات خارجي دولت صفوي

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_19.html

امان‌نامه‌ي تورکي شاه عباس دوم صفوي خطاب به بيگلربيگي شيروان منوچهرخان

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_15.html

نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_29.html

اوچ وفالی کيمسه: شعری تورکی از شاه عباس ثانی

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/06/blog-post_19.html

عریضه‌ی تورکی ارامنه‌ی جولفای اصفهان به تزار روسیه در دوره‌ی دولت قیزیلباشیه (صفوی)

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_18.html

نامه‌ي تورکي حسين شاه صفوي به فردريک اوگوست دوک ساکسون و پادشاه لهستان

http://sozumuz1.blogspot.com/2015/12/blog-post_26.html

نامه‌ی تورکی جغتايی سلطان حسين صفوی به امپراتور روسيه الکسيیوويچ پطر کبير

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/10/blog-post_2.html

نامه‌ي تورکي محمدرضا بيگ از زندان استانبول به صدراعظم فرانسه

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/10/blog-post_22.html

تشکرنامه‌ي تورکي سفير صفوي در فرانسه که فارسي حرف نمي‌زد

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/03/blog-post_10.html

نامه‌ي تورکي محمدرضا بيگ  سفير صفوي در فرانسه: گونه‌ش يوزو چامور ايله سيوانماز

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_17.html

تسليت‌نامه‌ي تورکي سفير دولت صفوي در فرانسه، محمت‌ريضا بيگ

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_9.html

غزل تورکی مرتضی قلی نامی خان، سفير دولت قزلباشيه در عثمانلی و جمع‌آوری اشعار شعرای روم توسط او

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/11/blog-post_26.html

 



[1] منبع: کتاب منشآت و مکاتیب، شماره‌ی ثبت در کتاب‌خانه‌ی مجلس شورای اسلامی: ٢٣٢٢٥/٢٢٥٥، صص ١١٦-١١٥

[2] نامه‌ی تورکی شاه عباس دوم صفوی از مازندران به تزار روس میخائیل فییودوروویچ بنیان‌گذار سلسله‌ی رومانوف‌

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/03/blog-post_29.html

[3] الی‌ازمادا: سرعتلری عودته

No comments:

Post a Comment