شعر تورکی اعلانیهی بابیان ازلی در بشارت خروج میرزا یحیی صبح ازل و فتح استانبول توسط او
مئهران باهارلی
در
این مقاله یک شعر تورکی درج شده در اعلانیه - شبنامهای را که در سال ١٨٦٨ (١٥٣
سال قبل) توسط بابیان ازلی در استانبول پخش شده بود و مژدهی خروج میرزا یحیی صبح
ازل رهبر آیین بابی ازلی و فتح استانبول در همان سال توسط او را اعلام میکرد،
بررسی و بخشهای دیگر شبنامه که به زبان عربی است را قرائت و معنی کردهام. نخست
متن شعر تورکی، سپس توضیحاتی چند در ارتباط با شعر و اعلانیهی مذکور:
اَیهَا اَلنَّاس، صانعین صُنْعِ دَوّارێنا نَظَرْ ائت
سورهی اَللَّیلِ وَ اَلضُّحِیدان بیر اۇفاقجا فهم ائت
اِفْتَحْ عَینَک، چشمِ انصاف ایله قێل نَظَرْ
فَلَکین دورۇنۇ اوْل قیاس اۆزره حساب ائت
عزمِ راه ائتمهک ایچۆن فانیدهن ربِّ اعلایا
بولبول گیبی فریاد ائت، ائریشدیر آوازێنێ بالایا
موْنلا رۇمییه شِبْه پَر آچ، تَنّوره گیبی عروج ائت سمایا
عشق نارێنا یان، نورِ حقله اشباع ائت
نه جسارت! رمزِ حقّی خلقه افشاء ائیلهدین
اوْل حبیبه صدق ایله ایمان و ایقان ائیلهدین
ائی بهاء الدّین بۇ رمزه ایماء ایله اثبات ائیلهدین
الاِشْیاءُ مَرْهُونَةٌ بِاوقَاتِهَا سرّینه ایشینی
تطبیق ائت
سؤزلوک:
الاشیاء
مرهونه باوقاتها: اصلی «الأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا». ایشلهر چاغلارینین
توتساغیدیرلار. هر ایشین یاپیلماسی و گئرچهکلهشمهسینین اویقون و گهرهکهن بیر
وقتی واردیر.
افتح
عینک: گؤزونو آچ
اوفاقجا:
اندکی، کمی
اوْل:
آن
ائت:
بکن
ایچون:
برای
ائریشدیر:
برسان
ایقان: ساغلام بیلمه، قوشقو گؤتورمهیهجهک بیچیمده کهسینلیکله بیلمه
ایماء: آچیقجا سؤیلهمهدهن، اوستو قاپالی اولاراق آنلاتما، توخوندورما
ایها
الناس: ائی یالینیقلار، ائی اینسانلار
تنّوره:
مولویه سورهیی (طریقتی) درویشلهرینین سماع تؤرهنی سیراسیندا گییدیکلهری
گئنیش اهتهکلی بیر چئشیت پالتار، اهتهکلیک
دَوّار: چوخ دؤنهن، دئوینگهن، ههپ فیرلانان
سما:
گؤک
شِبْهْ:
بهنزهر، گیبی، اوخشار، تای، تهک، تهکین
صُنْع: یاپیلمیش بیر نهسنه
قیل:
بکن
گیبی:
مانند
مونلا: موللا کلیمهسینین دهییشگهسی (واریانتی)، اؤزهللیکله مولانا جلالالدین
رومی اوچون ایشلهدیلیر.
نار: اود
در بارهی شعر تورکی:
١-این شعر یکی از نخستین اسناد باقیمانده از پیشوایان بابی - ازلی - بهایی است که در آن زبان و متنی تورکی بکار رفته است. علی رغم آنکه در بابیه و بعدها ادیان بیانی و بهایی، فارسی زبان مقدس دینی محسوب میشود، در این اعلانیه - شبنامه زبان فارسی به کار نرفته است. (ناصرالدین شاه هم متوجه تناقض در زبان مقدس دین خود شمردن فارسی، اما عدم کاربرد فارسی از سوی باب به عنوان زبان غالب آثارش که عربی بودند و وی آنها را معجزات خود میشمرد، شده بود: «خدا میفرماید ما هیچ پیغمبری را مامور نمیفرماییم مگر به لسان قوم خودش. سید علیمحمد شیرازی باید اگر قرآنی هم میآورد، به زبان فارسی باشد. عربی چرا قرآن درست میکند؟ و اگر قرآن او عربی است، باید در همان مکه و مدینه نشر داده و دعوت میکرد. نه شیراز و ایران که زبان همه فارسی و تورکی و کوردی و لوری است»[1].
٢- مولفین کتاب «از طهران تا عکا: بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار» که این سند را به نقل از اثر محقق تورکیهای «نجاتی آلکان» در کتاب خود آوردهاند[2]، نیمی از عبارات عربی شبنامه را قرائت و معنی نکرده، به سبب ندانستن زبان تورکی و عدم مراجعه به صاحبنظران زبان و ادب تورک، شعر تورکی را هم نخوانده و معنی ننمودهاند. بلکه آن را شعری عربی - تورکی گمان و ادعا کردهاند که: (در پایین صفحه شعری به عربی و ترکی آمده است). در حالی که در این شبنامه، شعری به عربی وجود ندارد و شعر مذکور هم به تورکی است.
٣-این سرودهی تورکی بیشتر از آنکه شعری در اوزان عروضی باشد، شبیه به وعظ و اوراد طریقتهای صوفیانه در قالب هجایی بوده و به لحاظ وزن و شعریت دارای اشکالات اساسی است. شاید این امر نتیجهی عدم تسلط ناقل شعر و مولف اعلانیه - شبنامه بر زبان و ادبیات تورک، و یا تغییراتی عمدی است که مولف شبنامه در شعر، به منظور تطبیق آن با افکار و ادعاهای بابی ازلی داده است (در بارهی نویسندهی احتمالی این شبنامه آقاجان بیگ سلماسی به ادامهی این مقاله مراجعه کنید).
٤-در بیت آخر شعر نام «بهاءالدین» برده شده که شاید نام و یا تخلص سرایندهی شعر است. در مصراع سوم بند دوم شعر، به «مونلای رومی»، «تنّوره» (لباس خاص درویشهای سماع کنندهی طریقت مولویه با دامنی دراز و گشاد) و «عروج به سما» - توسط سماع درویشان چرخندهی مولویه - اشاره شده است: موْنلا رۇمییه شِبْه پَر آچ، تَنّوره گیبی عروج ائت سمایا! که نشان میدهد بهاءالدین سرایندهی شعر، وابسته به طریقت تورک مولویه است. به واقع نویسندهی احتمالی این شبنامه «آقاجان بیگ سلماسی» و استاد او سید محمد اصفهانی با «شیخ عثمان صلاحالدین دهده افندی» رهبر طریقت مولویه در یئنیقاپی ارتباط داشتند. شاید هم این شعر تورکی اثر «صلاحالدین» مذکور است که مولف شبنامه نام او را به «بهاءالدین» تغییر داده تا نشان دهد - در مقابل رقیبش «بهاء الله» - صبح ازل هم «بهاء دین» است.
٥-مضمون شعر ارتباطی با موضوع شبنامه که بشارت خروج صبح ازل و فتح استانبول توسط او را میدهد ندارد. دلیل درج آن در این شبنامه شاید آن است که در شعر مفاهیم صنع دوّار - دور فلک و رمز فلک - سرّ [الاِشْیاءُ مَرْهُونَةٌ بِاوقَاتِهَا] که بابیه و ازلیه هم بدانها معتقد بودند، بکار رفته است. ظاهراً مولف شبنامه این شعر را تائیدیهای برای ادعای خود، آغاز دور جدید با ظهور صبح ازل و گشوده شدن رمز مکنون با علم جفر که گویا دلالت بر فتح استانبول در سال ١٨٦٨ میکند دانسته است.
در بارهی عبارات عربی بالای شبنامه:
در بخش بالایی این شبنامه چند عبارت عربی آمده و در پایان هر کدام معادل عددی آنها به حروف ابجد، سالهای ١٢٨٥ و ١٢٨٦ قمری و معادل میلادی آنها ١٨٦٨ ذکر شدهاست.
در بالا در وسط (ترجمه ها از مئهران باهارلی):
هو الله، (الله؟) الفرد [او خدا، خدای؟ یکتا است]
هُوَ ٱللَّه ٱلَّذِى لَآ إِلَٰه إِلَّا هُوَ ۖ عَٰلِمُ ٱلْغَیبِ
وَٱلشَّهَٰدَةِ ۖ هُوَ ٱلرَّحْمَٰنُ ٱلرَّحِیمُ [سورهی حشر، آیهی ۲۲: او
خدایی است که جز او الاهی نیست. آگاه از جهان نهان و آشکار است. او رحمان و رحیم
است]
وَاللَّه غالِبٌ عَلىٰ أَمرِه [سورهی یوسف، آیهی ۲۱:
خداوند بر کار خود پیروز است]
مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَٰكِن رَّسُولَ اللَّه وَخَاتَمَ النَّبِیینَ ١۲٨۵ [سورهی احزاب، آیهی ۴٠: محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، لیکن او رسول خدا و خاتم انبیاست]
در بالا دست راست:
وَیوْمَئِذٍ یفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ١۲٨٥ [سورهی مریم، آیهی ۴: و آن روز مؤمنان شاد
میشوند].
لَوْ أَرَادَ اللَّه أَنْ یتَّخِذَ وَلَدًا ١۲٨۶ [سورهی رمز، آیهی ۴: اگر خدا میخواست فرزندی اختیار کند]
در بالا دست چپ:
یا یحْیىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَینَاه الْحُكْمَ صَبِیا ١۲٨۶ [سورهی مریم، آیهی ١۲: ای یحیی، کتاب را با
قوّت برگیر، و به او در کودکی حکم بخشیدیم].
لَتُفْتَحَنَّ اَلْقُسْطَنْطَنِیةُ ١۲٨۶ [برای فتح قسطنطنیه.
از حدیث
فتح قسطنطنیه: لَتُفْتَحَنَّ
القُسْطَنْطینِیةَ فَلَنِعْمَ الأَمیرُ أَمِیرُهَا وَلَنِعْمَ اَلْجَیشُ
ذلِكَ اَلْجَیشُ]
پیغامی که شبنامه از انتخاب و چیدن این آیات قرآن و حدیث نقل شده در آرایش خاص میدهد مجموعاً آن است که:
خداوندِ آگاه بر عالمِ غیب و آشکار، و پیروز در انجامِ امرِ خویش، که محمد را از میان مردمان به عنوان رسول خود و خاتم انبیاء برگزید و به یحیی فرزند برگزیدهی زکریای پیامبر از کودکی نبوت داد و او را با کتابی ظاهر کرد، در این دور هم میرزا یحیی صبح ازل را که در نوجوانی - ١٨ سالهگی، باب کمی پیش از اعدامش در سال ١٨٥٠ او را وصی خود خوانده بود، برای رسالت و نبوت برگزیده است. میرزا یحیی صبح ازل اکنون ٣٧ ساله، استانبول را در سال ١٨٦٨ فتح خواهد کرد و این باعث شادمانی مومنان خواهد شد.
دائرهها -طلسم وسط شبنامه
علیرغم برخی نوآوریها و نواندیشیهای سنتشکنانه و تابو فروریزانه در عرصهی الهیات و اصول شریعت اسلام و احکام و عبادات و جزا و ....، بابیه و ازلیه در عین حال عمیقاً آمیخته با خرافات و اوهام غیر عقلانی و معتقد به جَفر یا علمالحروف و جَمَل از علوم خَفیّه - غریبه و انواع و اقسام نیروهای مافوق طبیعت و رمز و رموزات، طلسمات،...، بودند و با استفاده از آنها و بر اساس تفسیر اسما، کلمات و حروف و معادل عددی آنها به مفهومسازی میپرداختند («علمالحروف» مانند «علمای دین» یک اصطلاح نادرست است. جفر علم نبوده و نوعی خرافه به حساب میآید). این شبنامه هم با بازی با حروف و کلمات و اعداد پر راز و رمز عبارات عربی بالای آن و دوایر - طلسم و چهارضلعی میان آن، به اثبات مدعای خود یعنی خروج یحیی صبح ازل و فتح «ارض الف و لام» و یا استانبول به دست او در سال ١٢٨٥-١٢٨٦ قمری (هفت بار)، برابر با ١٨٦٩-١٨٦٨ میلادی (دو بار) پرداخته است.
در وسط شبنامه چهار دائرهی تو در تو - طلسم رسم، و در پیرامون - حاشیهی داخلی هر دائره نوشتهها و یا اعدادی درج شده است. (از بیرون به داخل) بین دائرهی سوم و دوم یک چهارضلعی رسم گردیده و بر هر کدام از اضلاع آن، که ظاهراً نمایندهی یک دور است، سه حرف جداگانه نوشته شده است. بالای هر حرف بین دائرهی اول و دوم برابر آن به رقم ابجد نوشته شده است:
ا (١) ل (٣٠) م (٤٠) – ذ (٧٠٠) ا (١) ل (٣٠) – ک (٢٠) ل (٣٠) ک (٢٠) – ت (٤٠٠) ا (١) ب (٢) [ا ل م- ذ ا ل- ک ل ک- ت ا ب= ؟ الم ذَلِكَ الْكِتَابُ]
بین دایرهی خارجی و دایرهی داخلی در چهار گوشهی چهار ضلعی که ظاهراً در آن هر گوشه نشانگر آغاز و یا پایان یکی از چهار دور است، چهار نوشتهی زیر موجود است:
اِفْهَمِ اَلسِّرَّ [راز را دریاب] ١٢٧٥؛ اِفْهَمِ اَلسِّرَّ [راز را دریاب] ١٢٤٤؛ عَدَدُ اَلْحُرُوفِ اَلدَّوَایرُ. ٥ دُورُ اَوَلٍ، ٥ دُورٌ ثَانِی، ٥ دُورٌ ثَالِثٌ ١٢٧٥-١٢٨٦؛ ذِكْرِ اَللَّفْظِ وَ حِسَابِ حُرُوفَاتٍ أَبْجَدْ مَعَ عَدَدِ حُرُوفُ ١٢٨٥
در پایان شبنامه، زیر شعر تورکی یکبار دیگر سه عدد ١٨٦٩، ١٢٨٥و ٣١٥٤ نوشته شده است. دو عدد اول سال ادعائی فتح استانبول توسط ازلیان به تاریخ قمری و میلادی، و عدد سوم مجموع آن دو است.
ا ل م- ارض لام میم- استانبول:
بین دائرهی سوم و چهارم حروف زیر نوشته شده است: «ا ل ف ل ا م م یٖ م» که ظاهرا «الف لام میم» و یا «ا ل م» – «الم» نوشته شده در ضلع آخر چهارضلعی هم است.
در کتاب «هشت بهشت»[3] از مهمترین آثار ازلی، اثر میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی دو داماد صبح ازل تحت تأثیر عقاید سید جواد کربلایى (از پیروان اولیهی باب و حروف حىّ او)، گفته میشود «ارض الف و لام» و یا «ا ل م» نام رومایلی در قسمت اوروپایی عثمانلی است[4] و خداوند در کتب وصیت و قیوم الاسماء بشارت داده که آنجا به دست اولین ملوک بیانی فتح خواهد شد:
«ششم- قطعهی رومایلی است که «ارض الف و لام» و «ارض سر» باشد و شامل [است] یونان و بولغارستان و رومایلی و استانبول و ادرنه را به واسطهی توقف حضرت «ثمره» [لقب میرزا یحیی صبح ازل] در این نقاط. پاورقی: مراد از «ارض سر» ادرنه میباشد که عدد آن مطابق است با عدد سر ٢٦٠ (م ه١٤)». ص ١٢٥ (١٧٥).
«خداوند در کتاب وصیت، اهل بیان را بشارت میدهد که بعد از انقضای یک قرن صد سال یک نفر از اولاد «وحید» [لقب میرزا یحیی صبح ازل]، سلطان معمورهی ارض خواهد شد. و دیگر بشارت میدهد فتح «الف و لام» را به دست اول ملوک بیان. و دیگر بشارت میدهد انقراض دولت قاجار را قبل از انقضای هزار ماه از دین بیان، لَیلَةُ اَلْقَدْرِ خَیرٌ مِنَ اَلْفِ شَهْرٍ. و دیگر بشارت میدهد ذلت اعداءالله را قبل از انقضای شصت و پنج سال از ظهور بیان و نصرت و ظفر اهل الله را. و دیگر در قیوم الاسماء خبر میدهد به اینکه خداوند بر دولت روم اخذ شدید خواهد فرمود. و دیگر بشارت میدهد رواج دین بیان را .....» ص ١١٦ (١٦١-١٦٢)
بنابراین شبنامهی خروج میرزا یحیی صبح ازل، چند دهه پیش از کتاب هشت بهشت، در تطابق با پیشگوییها و بشارتهای باب در آثارش، صبح ازل را به عنوان نخستین سلطان بابی که به بسط آیین بیانی در روم خواهد پرداخت و استانبول را فتح خواهد کرد معرفی میکند.
متن عربی وسط صفحه:
طُلُوعُ الصدری بهذالمعرفة وَ أَرَادَتِ اللَّه. اطِّلَاعِ لدنّیة مِنْ آیاتِ الْبَیناتُ الْكَرِیمَةِ سُبْحَانَه وَ تَعَالِی. آمَنْتُ بِاللَّه بِالسِّرِّ الْفُرْقَانِ. فَقَدْ یحْتَمِلُ الْقُصُورَ وَ النُّقْصَانِ الْخَطَاءِ استغفرالله الْعَظِیمِ. وَ بَعْدُ لَا یعْرِفُ الاحكام الدُّورِ الرَّابِعِ. یا مَحْبُوبِ اللَّه وَ یا سَیدِی ارْحَمْ حَالِی، أَكْمَلَ النقصانی، انْزِلْ فرمان السُّلْطَانِ. أَرْسَلَ مِنْ طَرَفِ الْعَبْدِ الكمترین.
در این عبارات مولف میگوید (ترجمه از مئهران باهارلی):
سینهام به ارادهی خدا بر این معرفت [خروج میرزا یحیی صبح ازل و فتح استانبول توسط او و ازلیان در سال ١٨٦٨] آگاه شد و از آیات کریمهی خداوند سبحان و تعالی اطلاع لدنّی یافت. به سرّ قرآن ایمان آوردم. خداوند ممکن است که قصور و نقصان و خطا را تحمل کند، [پس توی مولف] از خداوند بزرگ طلب مغفرت کن. [زیرا مولف] او احکام دورهی چهارم را نمیداند. ای محبوب خداوند و ای آقای من [میرزا یحیی صبح ازل]، بر حالم رحم کن، نقصانم را تمام نما، فرمان سلطان را نازل کن!. فرستاده شده از طرف بندهی کمترین.
دلیل پخش این شبنامه:
پخش این شبنامه که اعلام میکند صبح ازل رهبر بابیان در استانبول خروج و قیام کرده آن را فتح خواهد نمود، آن هم در استانبول پایتخت دولت عثمانلی که با سعهی صدر و رافت و احترام و شفقت و مهماننوازی به بابیان پناه و آنها را از سرکوب و شکنجه و اعدام و بابیکشی در ایران نجات داده بود، به سختی قابل توضیح است. دلیل این «پرووکاسیون» شدیداً فاناتیک مذهبی و «نمکنشناسی»، شاید آن باشد که پس از ادعای میرزا حسینعلی بهاءالله برادر بزرگتر صبح ازل به آوردن شریعتی جدید دو سال پیش از آن در ١٨٦٦، صبح ازل که وصی باب بود و نمیخواست از بهاءالله عقب بماند، به منظور جذب جامعهی بابی که متمایل به بهاءالله شده بودند، ادعایی بزرگتر و صداآورتر مانند فتح استانبول را مطرح کرده است.
شاید هم صبح ازل واقعاً بهپیشگوییهای باب و بیان در مورد سلطنت سلطان بابی «وحید» یعنی خود بر دولت روم - عثمانلی و فتح آن سرزمین توسط بابیان باور داشت. احتمال دیگر آن است که این اعلامیه - شبنامه نه توسط میرزا یحیی صبح ازل و ازلیان، بلکه توسط دشمن او بهاءالله و بهائیان نوشته و منتشر شده تا عثمانیان را به سرکوب یحیی صبح ازل و ازلیان تحریک و مجبور سازد.
نویسندهی شبنامه - آقاجان بیگ سالماسلی:
بنا به آنچه در کتاب هشت بهشت آمده، این شبنامه احتمالا توسط «آقاجان بیژن (؟) بیگ سالماسلی» ملقب به کجکلاه که یک ازلی بود در ادیرنه تهیه و توسط او و حاجی میرزا حسین شیرازی در استانبول منتشر شده است. ظاهراً مولفین هشت بهشت آقاجان بیگ سلماسی را یک ازلی واقعی ندانسته، نفوذی بهاءالله که خود را به دروغ ازلی معرفی میکرد گمان میکردند و به همین سبب و به منظور تحقیر او را آقاجان کچل صابونفروش مینامند[5]. آقاجان بیگ اهل سلماس آزربایجان در تورکایلی و افسر توپخانهی اوردوی قاجار بود که به عثمانلی فرار کرد، به توپخانهی اوردوی آن دولت داخل و در سال ١٨٦٦ از اوردوی عثمانلی بازنشسته شد.
وی پس از آشنائی با حاجی سید محمد اصفهانی ملقب به «قدّوس افندی» و «أبا وحید» - مغز متفکر و تئوریسین بابی در مورد ساقط نمودن دولتین قاجار و عثمانلی که در سال ١٨٦٧ به ادیرنه آمد-، در سمت دستیاری، نامههای او را به تورکی ترجمه و برای پیشبرد اهداف یحیی صبح ازل به مقامات دولتی عثمانلی مراجعه میکرد (سید محمد اصفهانی و آقاجان کجکلاه و میرزا رضاقلی تفرشی بعدها در عکّا توسط هفت تن بهائی به قتل رسیدند). آقاجان بیگ سالماسلی در مجلس تحقیقی که مقامات عثمانلی در ادیرنه تشکیل دادند گفته است که: «فقط به هدف خدمت به دولت و ملت عثمانلی آیین باب را مطالعه کرده و ....اگر دولت علیه [عثمانلی] صبح ازل را زیر سایهی خود بگیرد، بدون جنگ و مخارج تمام مردم ایران تقاضای تابعیت دولت علیه را خواهند کرد».
مقامات عثمانلی بر مبنای این شبنامه و دیگر آثار میرزا یحیی که ادعای مهدویت و نبوت داشت و سید محمد اصفهانی، بشارت خروج صبح ازل و فتح استانبول را به صورت قصد بابیان برای قیام مسلحانه بر علیه سلطان و ساقط کردن دولت عثمانلی و اشغال استانبول تعبیر نمودند، و صبح ازل و پیروان او را - به شرحی که ذیلاً میآید - به جزیرهی قبرس تبعید کردند.
بیوگرافی کوتاه صبح ازل:
میرزا یحیی نوری معروف به «صبح ازل»، «وحید» و «ثمره» (۱۸۳۱ - ١٩١٢) رهبر مذهبی بابیهی ازلی است. سید علیمحمد باب کمی قبل از اعدام (۸ ژوئیه ۱۸۵۰) در یکی از لوحهای خود که معمولاً به عنوان وصیتنامهی او قبول میشود، میرزا یحیی ازل را که در آن هنگام ١٨- ١٩ ساله بود به عنوان جانشین و رهبر بابیان پس از خود تعیین کرد. پس از اعدام سید علیمحمد باب و سوء قصد تروریستهای بابی به ناصرالدین شاه (١٥ آگوست ١٨٥٢)، صبح ازل به بغداد در عراق تحت حاکمیت عثمانلی رفت و رهبری اسمی جامعهی بابی را بر عهده گرفت. ١٥ ماه پس از او بهاءالله برادر ناتنی بزرگتر او هم به بغداد آمد و به سبب صغر سن صبح ازل، رهبر عملی بابیان شد. در این دوره عراق (نجف، کربلا، بغداد) به مرکز بابیان تبدیل گشت.
بهاءالله در سال ۱۸۶۳ در جمع یارانش در باغ نجیب پاشا در بغداد خود را « مَنْ یظْهِرُهُ اَللَّهُ »، موعود کتاب بیان معرفی کرد. این امر آتش اختلاف بین بهاءالله و صبح ازل و طرفداران آنها را شعلهور ساخت. با اوج گرفتن درگیریهای متعدد بین این دو دسته با یکدیگر، همچنین کل بابیان با شیعیان و دزدیدن اموال زائران اماکن مقدّسه توسط بابیان در بغداد و اعتاب مقدسه و ...، دولت عثمانلی به خواست دولت قاجار مداخله نمود و در سال ١٨٦٣ بابیان که عامل سوء قصد به شاه دولت همسایهی قاجار هم بودند را، پس از ١٢ سال اقامت در عراق در میان انبوه شیعیان، به منظور دور کردنشان از مرزهای قاجاری و جوامع شیعی و تحت کونترول داشتن بهترشان، به استانبول و پس از چهار ماه از آنجا به ادیرنه در رومایلی تبعید کرد.
در سال ۱۸۶۶ میرزا حسینعلی نوری و یا بهاءالله در ادیرنه این بار به صورت عمومی دعوی خود را آشکار کرد. این اقدام باعث انشقاق و انشعاب قطعی و ایجاد دشمنی عمیق در میان بابیان شد. اکثر بابیان به بهاءالله ایمان آورده و «بهائی» نامیده شدند. گروه اندکی عمدتاً مرکب از بزرگان بابی اولیه از میرزا یحیی پیروی کرده و «ازلی» نام گرفتند[6]. پس از آن بهائیان و ازلیان به سنت مالوف به قتل و ترور گستردهی یکدیگر پرداختند.
(جریان بابیه - بابیگری از آغاز خشونتگرا و آلوده به تروریسم؛ به لحاظ دینی نیز کاملاً به مفاهیم سنتی دینی خشونتآمیز چون ارتداد، صدور فتوای تکفیر، واجب القتل بودن کسانی که مومن به باب نبودند، .... معتقد بود. ازلیان حذف فیزیکی دگراندیشان، ترور مخالفین و رقبا و دشمنان خود را به یک فرهنگ و تاکتیک و مشی برای کسب اقتدار سیاسی، بلکه استراتژی اعتلا دادند و تبدیل به نیهیلستها - آنارشیستهای ایران در قرن نوزده شدند. ازلیان با تسلط بر «جنبش مشروطیت که انتقام بابیان از دولت تورک قاجار بود»، همچنین با تسلط بر «انجمن ضد تورک آزربایجان - تهران»، ترور و خشونت را به مشی اصلی مشروطهطلبان افراطی و «آزادیخواهان آزربایجانی» و تبریز تبدیل و بر آنها حاکم نمودند.
بهائیان نیز در آغاز عیناً دارای این باورها و سنن دینی ستیزهجوی تکفیری، فرهنگ خشونتگرا و تروریستی بودند. تا آنکه به موازات بریدن کامل از ریشههای شیعی و سپس خارج شدن از دائرهی اسلام و تبدیل به دین و شریعتی جدید، بهاءالله قدم به قدم ایدهی نزاع و جدال و محاربه و قتال برای در دست گرفتن قدرت سیاسی را ترک کرد.
با
ادامهی خشونت و آدمکشی و کشت کشتار متقابل بین بهائیان و ازلیان در ادیرنه و
دیگر نقاط، و پس از انتشار شبنامهی خروج صبح ازل و فتح استانبول توسط او در سال ۱۸۶۸ - موضوع این نوشته - دولت
عثمانلی بر اساس گزارشی که کومیتهی تشکیل شده در ادیرنه برای تحقیق در مسئلهی
بابیان و بهاییان ارائه نمود، تصمیم به تبعید مجدد بابیان و جدا ساختن ازلیان و
بهائیان از هم گرفت. در همان سال صبح ازل را به همراه ٣٧ تن از طرفدارانش به
بندر ماغوسا - غازی ماغوسا (یونانی: فاماگوستیا) در جزیرهی قبرس، و میرزا
حسینعلی را به همراه خانواده و ٧٣ تن از یارانش به قلعهی عکّا در فلسطین تبعید
کرد.
برای مطالعهی بیشتر:
دولت قاجار و سرکوب جنبش بابی
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_84.html
رهبران دینی بهائی و تورکینویسی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post.html
شعر تورکی اعلانیهی بابیان ازلی
در بشارت خروج میرزا یحیی صبح ازل و فتح استانبول توسط او
http://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_10.html
الواح تورکی عبدالبهاء
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_20.html
یک تفسیر تورکی کوتاه از عبدالبهاء
و تنبیه روحانیون تورک شیعی امامی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_2.html
مکتوبی تورکی از عباس افندی
عبدالبهاء غُصْنِ اعظم
http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_5.html
چهار شعر تورکی از عباس افندی
عبدالبهاء غُصْنِ اعظم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_27.html
نمونههایی از تورکیات نسیم نجفی
اقدم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_95.html
یاشیل نسیم- نسیم نجفی اقدم
http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_9.html
[1] نامهی مورخهی ١٨٨٣ ناصرالدین
شاه به علاء الدوله در مورد تحقیق در عقاید بابیان و بهائیان
[2] از طهران تا عکا:
بابیان و بهائیان در اسناد دوران قاجار. تالیف عباس امانت، فریدون وهمن. مجموعهی
دین و اجتماع در ایران، شمارهی ٧، نشر آشکار، چاپ اول ٢٠١٦. بر اساس اسناد مجموعهی
قاسم غنی در کتابخانهی استرلینگ، دانشگاه ییل. سند ٢٣، ص ٤٦٩. و توضیحات صص
٢٠٠-٢٠٤
به
نقل از:
Necati Alkan. Dissent
and Heterodoxy in the Late Ottoman Empire: : Reformers, Babis and Baha'is, ISIS
Press Istanbul 2008. Page 240
اصل
سند در:
BOA, Ì.MMS. 36/1475, no
26.
[4] در بیان فارسی ذکری از
«ارض لام میم» نیست، اما نامگذاریهای زیر وجود دارند: ارض الف (آزربایجان)، ارض
اسم باسط (ماکو در آزربایجان غربی)، ارض باء (بارفروش –بابل)، ارض صاد (اصفهان)،
ارض عین (عراق)، ارض فاء (فارس)، ارض خاء (خراسان)، ارض میم (مازندران)
[5] «میرزا حسینعلی نیرنگ دیگری به خاطر آورد و آقاجان کچل صابونفروش
کاغذی چند به خطوط مختلف از خط خود و مشگین قلم و عباس افندی و دیگر یاران میرزا
نوشته، خطاب به اولیای دولت عثمانی که ما طایفهی بابی تقریباً سی هزار نفر در
اسلامبول و اطراف آن به تبدیل لباس هستیم و عنقریب خروج خواهیم کرد و نخست
اسلامبول را فتح میکنیم و اگر «سلطان عزیز» [عبدالعزیز] و وکلای او به ما ایمان
نیاورند، ایشان را از مقام سلطنت و دولت خلع و منفصل و معزول خواهیم ساخت و سلطان
مقتدر ما «میرزا یحیای صبح ازل» میباشد. آن گاه آن الواح و خطوط را مشکین قلم به
اسلامبول آورده به اتفاق حاجی میرزا حسین شیرازی در سرای سلطنت و در خانهی تمامی
وکلای دولت عثمانی انداختند و بعضی از آن اوراق در معابر عمومی بر در و دیوارها
چسبانیدند. چون روز برآمد و آن کاغذها را از هر طرف جمع نموده به باب عالی آوردند
معلوم شد که از طرف بابیه این عمل سر زده. چون دولت عثمانی تا آن زمان نهایت حمایت
و مهمانداری و پذیرایی در حق این حضرات به جای آورده بود، از این معنی آزرده خاطر
گشته، آن کاغذها را به سفارت ایران نزد حاجی میرزا حسینخان مشیرالدوله فرستاد. آنگاه
مجلسی مختلط از اعیان دولت و وکلاء و سفرا تشکیل نموده در کار حضرات بابی رای زدن
گرفتند. هر کس طوری رای داد تا اکثریت آراء بر آن قرار گرفت که این طایفه را به
جزیره یا ساحلی بعید نفی و طرد نمایند.... هر دو نفر را به یک نقطه منفی
نفرستادند. حضرت ازل را با چهار نفر از اصحاب میرزا حسینعلی که آنها مشگین قلم و
میرزا علی سیاح و باقر و عبدالغفار بودند به قلعهی ماغوسا در جزیرهی قبرس
فرستادند و میرزا حسینعلی را با اصحاب و کسانش که قریب هشتاد نفر بودند و چهار
نفر از اصحاب حضرت ازل که ایشان جناب حاجی سید محمد و آقاجان بیگ و میرزا رضا قلی
تفرشی و آقا میرزا نصرالله برادرش باشند به طرف عکّا منفی نمودند ...» هشت
بهشت، به قلم میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی، صص ٢١٨ ، ٢١٩ (٣٠٥-٣٠٣-٣٠٤).
[6] انشعابات دیگری هم در میان بابیان به وقوع پیوست،
اما همه یا در میان ازلیان که خود به سبب تقیه در میان شیعیان استحاله یافتند و یا
در میان بهائیان، و یا در میان جوامع مسلمان قلمروی عثمانلی حل و از صحنهی روزگار
حذف شدند. مانند:
-گروهی
که در پیروی از میرزا اسدالله خویی دیّان، اولین مدعی من یظهراللهی که تورک بود،
«دیّانی» خوانده شدند؛
-گروهی
که به سبب دلبستهگی به طاهره قرّةالعین که او هم احتمالاً تورک بود، لقب «قرّة
العینی» گرفتند.
-بابیان
طرفدار موللا محمدعلی بارفروشی که «قدّوسی» نامیده شدند؛
-بابیانی
که با دوری از رهبران بابی، صرفا به کتاب بیان اقتدا کردند و «بیانی»
شناخته شدند؛
-بابیانی
که به مصداق شعر سلطان تورک ظهیرالدّین محمّد بابور میرزا «آنجا که عیان است،
چه حاجت به بیان است»، خود را تابع خواست درونی و شهود وجدانی دانسته و «عیانی»
نام گرفتند؛ .....
اینکه چه کسی چنین اعالنیه را نوشته از موارد مورد بحث میان بیانیون و بهائیون است. بیانی ها به شدت انرا تکذیب میکنند و میگویند صبح ازل هیچگونه مشوق و یا دلیلی برای انجام چنین کاری نداشته است و به عکس این میرزا حسینعلی نوری بوده که برای انکه صبح ازل را زیر فشار عثمانی ببرد چنین اعلانیه ای را انتشار داده.
ReplyDeleteاینکه میرزا حسینعلی رهبری را به دلیل صغر سن صبح ازل به دست گرفته کاملا بی اساس است. اسناد و مدارک زیادی وجود دارد که میرزاحسینعلی صبح ازل را به عنوان رهبر دینی خود ستایش میکرده.
اینکه بیانیون که ازلی خوانده شده اند به استحاله رفته اند و حذف کاملا بی اساس است. به سایت bayanic.com مراجعه کنید.
با تشکر از اظهار نظرتان
Delete١-در مقاله به چند نظر در باره ی مولفین احتمالی این اعلانیه که شما هم ذکر کرده اید اشاره کرده ام
٢-در دست گرفتن رهبری به دلیل صغر سن ازل با رهبر دینی دانستن او از طرف میرزا حسینعلی صبح ازل با هم تناقض ندارند. مانند نائب السلطنه شدن افراد برای احمدشاه صغیر علی رغم شاه بودن او.
٣-منظور از استحاله ی ازلیه و یا بیانیان، وجود آنها به عنوان یک جریان و جامعه ی مذهبی زنده است که بر خلاف بهائیان متحقق نشد. احیاء آن جریان توسط افراد با تاسیس سایتها و نشریات و انجمنها در دهه های اخیر مطلبی دیگر است...