Monday, January 2, 2017

رهبران دینی بابی و بهائی، ملیت‌گرایی فارس و تورکی‌نویسی

رهبران دینی بابی و بهائی، ملیت‌گرایی فارس و تورکی‌نویسی 

مئهران باهارلی


۱-بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند پیدایش و تطور اولیه‌ی فرقه‌ی بابیه - دین بابی، تجلی قومیت‌گرائی فارسی و یا دقیق‌تر ملت مودرن و فارس‌محور «ایران» -  که بعدها حرکت مشروطیت آن را در داخل کشور و سطح بین‌المللی تثبیت و همه‌گانی کرد - بود. من با تثبیت فوق موافقم. رهبران بابی – بیانی – ازلی نقشی اساسی در تطور حرکت مشروطیت از یک حرکت اصلاح‌طلب و قانون‌مدار آزادی‌خواهانه‌ی مردمی (مشروطه‌طلبی بومی و معتدل قاجاری و تورک‌گرا) به یک عملیات براندازانه‌ی خشونت‌آمیز و تروریستی، و مدیریت و منحرف کردن مسیر آن به سوی ساقط کردن دولت قاجار و در مقیاس وسیع‌تر پایان دادن به حاکمیت و اقتدار سیاسی تورک بر ایران و هم‌چنین تاسیس سلسله‌ی پهلوی بازی نموده‌اند. در آن دوره، علاوه بر بابی‌ها – ازلی‌ها، عمده‌ی رهبران دیگر گروه‌های دینی - مذهبی روز و در راس آن‌ها سه گروه زرتوشتی - پارسی، مسیحی - ارمنی و شیعی امامی - فارس، حتی سکولارهای باستان‌گرا و ماسون‌ها و کومونیست‌ها ... که اغلب به صورتی فاناتیک مانند یک فرقه‌ی مذهبی افراطی عملی می‌کردند و همه ضد اسلام بودند نیز، موضع شدیدا ضد قاجاری – ضد تورک گرفته بودند. گسترده‌گی این سینرژی به وجود آمده، یکی از دلائل سهولت و سرعت در ساقط نمودن قاجارها بود.

اشتباه نه‌خواهد بود اگر گفته شود بابیان و ازلیان موتور محرکه‌، حتی آفریننده‌ی اصلی جنبش مشروطیت افراطی پان‌ایرانیستی ضد قاجاری و ضد تورک بودند. در بُعد هویتی و فرهنگی هم، بابیان و ازلیان از عوامل اصلی دخیل در تشکل مفهوم ملت مودرن ایران بر مبنای فارسیت و مخصوصا بر اساس زبان فارسی در دوره‌ی مشروطیت هستند. در آن دوره، تاسیس مدارس فارسی با اصول جدید و مطبوعات سراسری فارسی، تقریبا در انحصار و کونترول بابیان و ازلیان بود. فعالیت‌های گسترده و مصرانه‌ی بابیان و ازلیان در این دو عرصه به مدت چندین نسل، باعث شد که  فارسی به زبان انحصاری آموزشی مدارس جدید در سراسر ایران و یک زبان رابط و مطبوعاتی گسترده تبدیل شود و زبان تورکی از این عرصه‌ها به حاشیه رانده شده و حذف گردد. با این وصف در آن دوره بابی بودن که مشروطه‌طلبان افراطی و ضد تورک و ضد قاجاری به آن متهم می‌شدند، یک مجاز و شیطان‌سازی بی‌پایه نه‌بود، بلکه بیان واقعیت نقش تعیین کننده‌ی بابیان و ازلیان در ایجاد و مدیریت جنبش مشروطیت انگلیسی و مخصوصا جنبه‌های خشونت‌آمیز، ضد قاجاری و ضد تورک آن بود. 

 ٢-روزنامه‌ی تورکی «وارلیق» که در ساری‌قامیش از ایل ارزروم – عوثمان‌لی منتشر می‌شد[1]، حوادث تورک‌ایلی و ایران را به دقت رصد می‌کرد و گزارش‌ها و اخباری روشن‌گرانه در باره‌ی رستاخیز ملی تورک در قفقاز و ایران در دهه‌های نخستین قرن بیست و سیاست‌های ضد تورک رژیم جدید رضا شاه درج می‌نمود. به همین سبب نیز مورد خشم پان‌ایرانیست‌های آن دوره بود. در یکی از شماره‌ی این روزنامه در سال ١٩٢٧ یک تحلیل (بخشی از یک تفرقه - سری نوشته‌ی آن به نام «ایران»، این تفرقه در سؤزوموز منتشر خواهد شد) در باره‌ی حرکت بابی و بهایی آمده است. ازنکات جالب توجه این تحلیل، مقایسه‌ی رابطه‌ی بین دیانت و ملیت‌گرایی در میان دو قوم و ملت «تورک» و «فارس»، روشن‌گری در رابطه‌ی ظهور بابیت - بهائیت و ناسیونالیسم فارسی، و بیان این مطلب است که «ملیت‌گرایان افراطی فارس به بهاء‌الله موسس دین بهایی به عنوان پیغمبر ملی ایران افتخار می‌کنند».

بند اول تحلیل می‌گوید در میان ملت تورک ساکن در قفقاز و ایران، اعتقادات دینی به طور جدی تضعیف و نابود شده، مردم تورک بالکل از دین و مذهب دست برداشته‌اند و در نتیجه‌ی آن، در میان تورک‌های ایران هم، مانند تورک‌های قفقاز جریانات ملیت‌گرایی تورک و کومونیسم ظهور کرده است. در یک طرف تورک‌های قفقاز «عجم» (ایرانی) نامیده شدنشان را حقارت و اهانت به خود تلقی می‌کنند و در طرف دیگر در تبریز و اردبیل جریانات ملیت‌گرایی و ناسیونالیسم تورک پدیدار شده است.

نوشته ادامه می‌دهد ملت فارس هم که درک کرده بود مذهب شیعی، توانایی و قابلیت تامین وحدت و تمامیت ایران را نه‌دارد در آشفته‌گی فکری به سر می‌برد (و در آستانه‌ی دست کشیدن از دین و مذهب بود) که ناگهان شخصی به اسم «سید باب» از شیراز ظهور کرد، خود را «صاحب زمان» نامید و دیانت جدیدی که با ناسیونالیسم فارسی هم‌آهنگ بود آورد .... 

وارلیق چنین می‌گوید: (ترجمه): «این شخص [میرزا حسین‌علی نوری] که ملیت‌گرایان افراطی‌ی فارس به او به عنوان پیغمبر ملی ایران حقیقتاً افتخار کرده و در مقابل القاب انبیای گذشته (کلیم‌الله، روح‌الله، خلیل‌الله) به وی لقب «بهاء‌الله» را داده‌اند [موسس بهائیت است. قبل از او هم «سید باب» موسس بابیه] مژده‌ی امام آخر الزمان بودن خود را می‌داد. یعنی دوازدهمین امام که ایرانیان قرن‌هاست منتظر وی هستند و او را صاحب زمان، صاحب ظهور، صاحب خروج، صاحب تخت هم می‌خوانند».

نوت: در این نوشته در چند جا بابی و بهائی، و باب (سید علی محمد باب)، بهاء‌الله (میرزا حسین‌علی نوری) و عبدالبهاء (عباس افندی) به اشتباه به جای یک‌دیگر نوشته شده‌اند که تصحیح و هر مورد در پاورقی نشان داده شد.

«ایران».

وارلیق‌ین تفرقه‌سی ٢٤.

یازان: دوقتور فخرالدّین شوکت

.... مایوس و روگردان قالمیش‌لار. و بونلاردان زمین و زمانین مساعده‌سی‌یله آز چوخ بیر ملّیت فکری و یا ذهن آچیق‌لیغی ائدینه‌بیلمیش اولان‌لار (قافقاس تورک‌له‌ری گیبی) مذهب‌ده‌ن بوسبوتون اه‌ل چه‌که‌ره‌ک، ملّیت‌چی و یا اجتماعیات‌چی [کومونیست] اولموش‌لاردیر. بیر حال‌دا کی «عجم» لفظی قافقاس تورکو ایچین بوگون بویوک بیر حقارت‌دیر، ته‌بریز و اه‌رده‌بیل شه‌هیرله‌ری‌نده ده تورک ملّیت جریان‌لاری باش‌لامیش‌دیر.

فارس‌لارا گه‌لینجه، ایران ایمپاراتورلوغونون وحدت و تمامیّتی‌نی تامین امری‌نده رابطه‌یِ دیانتین نه قه‌ده‌‌ر مهمّ بیر عاملِ موفّقیت و سیاست اولدوغونو تقدیر ائتمه‌ک‌له برابر، مذهبِ جعفری‌نین بو خصوص‌داکی کفایت‌سیزلییی قارشی‌سی‌ندا شاشیریپ قالمیش‌لار ایکه‌ن، «سیّد باب»[2] شیرازدان ظهور ائدی‌وئرمیش‌دیر.

قویو ملّیت‌چی فارس‌لارین «ایران‌ین ملّی پیغمبری» دییه گئرچه‌ک‌ده‌ن افتخار و انبیایِ سالفه‌نین کلیم‌الله، روح‌الله، خلیل‌الله صفت‌له‌ری‌نه مقابل «بهاء‌الله» لقبی‌یله ممتاز قیلدیق‌لاری بو ذات [میرزا حسین‌علی نوری، بهائیت‌ین قوروجوسودور. اوندان اؤنجه‌کی بابیه‌نین قوروجوسو اولان «سید باب» دا][3]، که‌ندی‌سی‌نین آخرِ زمان امامی (ایران‌لی‌لارین عصرله‌رده‌ن به‌ری منتظر اولدوق‌لاری اون‌ایکینجی امام، که بونا صاحبِ زمان، صاحبِ ظهور، صاحبِ خروج، صاحبِ تخت داخی دئرله‌ر) اولدوغونو تبشیر ائدییوردو». صاحبِ زمان لفظی ایران‌لی‌لار اوزه‌ری‌نده اؤیله سحرآمیز و فسون‌کار و مافوق الطبیعه بیر اثر گؤسته‌ریر که بونون درجه‌سی‌نه باشقا هیچ بیر شئی چیخاماز.

و استبداد و عظمتی‌یله مشهور «ناصرالدّین شاه» سریرِ سلطنت‌ده فرمان‌فرما بولونویوردو که صاحبِ زمان‌ین آوازه‌یِ خروجویلا بالعموم شه‌هیرله‌رده هیجان‌لی قیام‌لار، قان‌لی مصادمه‌له‌ر اولدو. بو جعفری –بابی[4] قتال‌لاری‌ندا یالنیز «یزد» شهری‌نده ٥٠٠ کیشی اؤلدورولموش‌دور. زه‌نجان بابی‌له‌ری[5] ایسه شهری یدِ ضبطه گئچیردیک‌ده‌ن سونرا، شاه عسکری طرفی‌نده‌ن محاصره و بومباردمان ائدیله‌ره‌ک تسلیمه مجبور قالمیش‌لاردیر. اه‌له گئچه‌ن «سید باب»[6] داخی مملکتین اه‌ن بویوک مجتهدله‌ری طرفی‌نده‌ن ته‌بریزده محاکمه اولوناراق، اعدام ائدیلمیش‌دیر. تورک توپراغی‌نا التجاء ائده‌ن [«بهاء‌الله» و اونون] اوغلو و جانشینی «عبّاس اه‌فه‌ندی» ایسه ناصرالدین شاه‌ین اِشعاری اوزه‌ری‌نه عکّا قلعه‌سی‌نده طویل مدّت حبس ائدیلمیش، و مشروطیت اعلانی‌ندا سربست بیراخیلمیش‌دیر. بعده مصرده اختیارِ توطّن ائده‌ن و ایتالیا، اینگیلته‌ره، آمئریقایا سیاحت‌له‌ر یاپان عبّاس اه‌فه‌ندی، بو ٣٣٨ بهاری‌ندا وفات ائتمیش‌دیر.

ایران کؤی‌لوسو تورک اولسون، فارس اولسون، تماماً جعفری اولوپ[7]، بهائی‌له‌ر منحصراً شه‌هیرله‌رده بولونور. سه‌کسه‌ن بین نفوس‌لو مشهد شهری‌نین گویا دؤرت‌ده بیری بهائی‌دیر. فقط بو نسبت هر شه‌هیر ایچین مختلف‌دیر. بهایی دینی[نین] مصر، هیندیستان گیبی شرق مملکت‌له‌ری‌نده‌ن ماعدا غرب‌ده و بالخاصّه آمئریقادا قبول و رواج گؤر[دویو] مروی‌دیر. ایران بهائی‌له‌ری هنوز رسمیت و وع[...] گئچه‌مه‌میش‌له‌رسه ده، قورخولاری دا یوخ‌دور. تاه[ران] و سائر شه‌هیرله‌رده‌کی «محفل»له‌ری‌نه حکومت [غمضِ] عین ائده‌ر. اه‌ن بویوک معبدله‌ری عشق‌آباد ([تور]کستانِ روس) شهری‌نده‌دیر. کتابِ مقدّس‌له‌ر[ی] «ایقان» اسمی‌نده‌دیر. نصیحت و ارشاد وادی‌سی‌ن[ه آیری]لمیش آیری‌جا صحیفه‌له‌ر «لوحه» داخی واردیر. [گون‌ده ایکی] واقت نامازلاری گونه‌شین دوغدوغو و باتدیغی [واقت‌لا]را مصادف‌دیر. نامازلاری په‌ک ساده اولوپ، هر [بیری آی]اق اوزه‌ری‌نده بیر قاچ عربی دعا اوخویاراق ادا [اولونور] و آب‌دست‌له‌ری یوخ‌دور. هر شه‌هیرده بهائی جما[عتی]‌نده‌ن سئچیلمیش بیر اداره و مشورت مجلس‌له‌ری «[محفل] روحانی» واردیر. بیر ده «محفلِ اعظم» که مرکزِ عمومی مقامی‌ندادیر. وفات ائده‌ن [...] اموالی‌ندان جماعتین مکتبی‌نه، محفلی‌نه، خسته‌خ[... ...]م‌نامه‌له‌ری‌نده مصرح ... (بیتمه‌دی).

٣-شهاب فردوسی[8] در خصوص دشمنی بابیه و ازلیه با دولت تورک قاجار و استقبال آن‌ها از مشروطه‌ی ایران، انقراض قاجاریه و ظهور رضا خان - تاسیس سلطنت پهلوی، روشن‌گری بیش‌تری کرده می‌گوید: «باب در آثار خود - بر طبق کتاب هشت بهشت [نوشته‌ی میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی، دو تن از ازلیان؛ نگاشته شده در اوایل دوره‌ی مشروطیت در باره‌ی احکام دین و آیین بیانی و پاره‌ای از وقایع تاریخی. م.ب.] - وعده داده‌ است که قبل از انقضای ۶۵ سال از ظهور او در ایران، حادثه‌ای پیش خواهد آمد که «بابیه» عزت خواهند یافت و دشمنان ایشان خوار خواهند شد. این حادثه را بابیان، «مشروطه‌ی ایران» می‌پندارند. نیز باب گفته ‌است که چون «قاجاریه» رجعت بنی امیه هستند، همان‌طور که بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء هزار ماه حکومت کردند، قبل از انقضای هزار ماه از ظهور، منقرض خواهند شد. بابیه این موضوع را بر «ظهور رضا شاه» که سبب انقراض «قاجاریه» شد تطبیق می‌کنند».

اخیرا نامه‌ای از محمدعلی فروغی، مغز متفکر رضا شاه و تئوریسین حاکمیت او که یک بابی ازلی بود به دست آمده که موید تثبیت‌های فوق و دخالت و نقش بابی‌های ازلی در تاج‌گذاری رضا شاه است[9]:

«محمد علی فروغی به عنوان متحد اصلی رضا خان سردار سپه که از ازلی‌های مشهور بود، یک دست‌نوشته بسیار تکان‌دهنده را دارد در مورد به تعویق انداختن جشن تاج‌گذاری رضا شاه که منطبق شود با یکی از مناسبت‌های بابیان. نامه‌ای در دست است که با آیه مبارکه «لیلة قدرٍ خیرٌ من الف شهر» آغاز می‌شود. تعداد صفحات نامه مشخص نیست اما پنج صفحه متوالی آن در نزد يک محقق کوشا به نام جناب محمد دروگر است. موضوع آن، شرح و بازگویی وقایع سال‌های 1300 تا 1303 می‌باشد. در صفحه دومش چنین آمده: « . . . سردار سپه راغب است تا در اسرع وقت بر تخت نشیند. روز و ساعتی نیست که به احدی از یاران نه‌گوید و بی طاقتی نه‌نماید. دیروز به مجلس آدم فرستاده بود به همین مقصود. ما هم راغبیم که امر هر چه زودتر انجام شود. اما می‌دانید که ممکن نیست چه حسب امر ( دو کلمه ناخوانا ) حکم بر انقضای ایام لیلة مقدرّه است. دست خطی ( یک کلمه ناخواناست ) و به جنابشان بگویید که صبر پیشه کند و از سخت روزگار ملول نه‌باشد، که آن چه مقدر است، به وقتِ تقدیر گشته خواهد شد... ».

_________________________

در ذیل آیه مبارکه «لیلة قدر خیر من الف شهر» آمده که مراد از هزار ماه، طول عمر دولت بنی امیه است پس از جنایت عاشورا. میرزا یحیی صبح ازل، بارها حکومت قاجار را «رجعت بنی امیه» نامیده و با اشاره به تفسیر همین آیه، طول عمر قاجاریه را پس از اعدام علی‌محمد باب، هزار ماه اعلام نموده است. هزار ماه يعنى ٨٣ سال. آن‌ها از زمان اعدام علی‌محمد باب که در اوایل عصر پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و صدارت امیر نظام (امیرکبیر) رخ داده، تا زمان اعلام انقراض دودمان پادشاهی قاجار این طور احتساب می‌کرده‌اند.  بدی نوسیله چهره واقعی محمدعلی فروغی که همیشه در پشت یک ماسک فریبنده پنهان شده است، ظاهر میشود. او که سال‌ها نان معلم خصوصی سلطان احمد شاه قاجار می‌خورده‌، سخت کوشا در براندازی دودمان پادشاهی قاجار بود تا پیش‌گویی پیشوای‌اش‌، میرزا یحیی صبح ازل درست از آب دربیاید!»

٤-زبان فارسی، زبان مقدس بهائیت است. باب و بهاء‌الله هر دو به لحاظ ملی فارس و فارس‌زبان (باب از شیراز، بهاء‌الله اصلا از نور مازندران، اما متولد تهران و کاملا فارس‌شده) بودند. هم‌چنین عمده‌ی کتب مقدس اولیه‌ی بابی – بیانی – ازلی - بهائی به زبان فارسی است: «بیش‌تر آثار الهی در این دور به زبان فارسی نازل شده است. به همین دلیل اکنون بسیاری از بهائیان عالم زبان فارسی می‌آموزند تا به‌توانند کلام الهی را به زبان نزولی آن مطالعه کنند»[10].

٥-عبدالبهاء خود در مواقع متعدد به تقدیس و تحبیب و اعتلاء و تبلیغ زبان فارسی پرداخته است. از جمله:

الف- در لوحی خطاب به یک مدرس آثار قدیم ایران، ایرانیت را مساوی فارسیت و فارسی‌نویسی را جزئی از عادات ایرانی می‌شمارد: «مرقوم نموده بودید که [در توجیه] سبب عدم جواب [دادن به من]، بعضی گفتند که چون به فارسی مرقوم نموده بودید این بود. و یا این که به دوستی ایران مشهور شده‌اید. ملاحظه نمائید، کلامی بی‌مغزتر از این می‌شود؟ اوّل آن که لسان این آواره فارسی است. بالطبع هر فرسی لسان خویش را دوست می‌دارد. و از این گذشته، الواح بسیاری از حضرت بهاءاللّه در نهایت بلاغت به فارسی صرف موجود [است]. با وجود این، چه‌گونه لسان فارسی غیر مقبول [می‌تواند باشد]؟ و ثانی آن که، حضرت بهاءاللّه و حضرت باب هر دو ایرانی بودند. و بیست هزار، سی هزار ایرانی در این سبیل جان‌فشانی نمود. و من نیز ایرانی هستم. حتّی با وجود این که شصت سال است که از ایران خارج شده‌ام، هنور راضی به آن نه‌گشته‌ام که عادات جزئیه‌ی ایرانی ترک شود. بهائیان ایران را می‌پرستند»[11] .

ب-«محبوب عالم به لسان پارسی تکلم می‌فرماید. دوستان او هم اگر به این لسان تکلم نمایند و به‌نویسند، لدی الوجه مقبول است»[12].

ج- در لوح پاریس خطاب به یک اوروپائی به نام مستر سیدنی می‌گوید: «ای منجذب به نفخات الله! تا توانی همت نما که زبان پارسی بیاموزی. زیرا این لسان عن‌قریب در جمیع عالم تقدیس خواهد گشت. و در نشر نفخات الله و اِعلاء کلمة الله و استنباط معانی آیات الله مدخل عظیم دارد. اومیدوارم به تحصیل این لسان، موفق بر هدایت جمع غفیری شوی»[13].

د-«اگر چه لسان عربی احسن است، و لکن گفتار پارسی احلی»[14] .

ر- «.... الحمدالله یاران فارس، فارِسِ میدان عرفانند و حارس حصن حصین رحمان ....»[15].

٦-علی‌رغم موقعیت انحصاری و برتر زبان فارسی در دیانت بهائی، در عمل عبدالبهاء دارای آثاری، از لوح و مکتوب و شعر و تفسیر و ... به زبان تورکی نیز است[16]. دلایل این پدیده را می‌توان چنین خلاصه کرد:

الف-وی در قلمروی عوثمان‌لی می‌زیست که زبان دولتی آن تورکی بود.

ب-زبان تورکی، به عنوان زبان امپراتوران عوثمان‌لی و یا قدرت‌مندترین دولت منطقه و هم‌سایه‌ی ایران، یک زبان پرستیژ و بین المللی بود.

ج- در میان بزرگان و سران و شهدا و مبشرین و مبلغین اولیه‌ی بابی و بهائی (قرة العین، بیش از نصف حروف حی، قیام کننده‌گان بابی در زنجان، ...) خیل عظیمی از تورک‌های ساکن در ایران و قفقاز مخصوصا آزربایجان دو سوی وجود داشتند.

د- تورک‌ها بعد از فارس‌ها دومین گروه قومی - ملی پرشمار در میان پیروان و معتقدان اولیه به بابیت و سپس بهائیت را تشکیل می‌دادند. سیسان که اهالی آن تورک‌های علوی (علی‌اللهی سابق بودند) بزرگ‌ترین قریه – قصبه‌ی بهایی در تورک‌ایلی واقع بود، .... رهبران بهائی برای تحبیب این بهائیان تورک و نیز تبلیغ و گسترش هرچه بیشتر بهائیت در میان دیگر تورک‌ها که اکثریت نسبی جمعیت در ایران قاجاری و قفقاز را تشکیل می‌دادند و مستعد و پذیرای افکار و طرز حیات جدید بودند، حساب‌گرانه به زبان تورکی احتیاج داشتند:

«و این که در باره‌ی جناب موللا صادق علیه بهاء‌الله مرقوم داشته‌اند، مکتوب ایشان از طریق اس رسید. انشاء الله جواب ارسال می‌شود. حسب الامر، اگر شخص عاقلی که مبین باشد و لسان تورکی به‌داند به مراغه [ماراغا] و اورمیه [اورمو] و اطراف آن لاجل تبلیغ عازم شود، بسیار محبوبست. هر هنگام چنین نفسی یافت شود، باید توجه نماید به آن چه ذکر شد. چه که امر تبلیغ بسیار مهم و عظیم است. طوبی لِمَنْ أَیدَهُ اللَّهُ الیه. ولکن باید به کمال حکمت رفتار شود و اطفال را به اندازه غذا عطا نماید و از مقتضیات وقت و نفوس غافل نه‌شود. انْهَ هُوَ الموید الْعِلْمِ الْخَبِیرُ».[17]

م-نهایتا آن که رهبران بهایی همان‌طور که در مورد خشونت و تروریسم و خون‌ریزی، دشمنی فاناتیک با دولت قاجاری، شاخه‌ای از شیعه‌ی دوازده امامی بودن، محلی و ایرانی بودن فرقه‌ی مذهبی خود، .... به صورتی رادیکال راه خود را از بابیان ازلی جدا کردند (خشونت و تروریسم و خون‌ریزی را محکم نمودند، از دشمنی فاناتیک با دولت قاجاری دست برداشتند، فرقه‌ی مذهبی خود را از یک شاخه‌ی شیعه‌ی امامی و ایرانی به یک دین جهانی و فرا ملی تبدیل نمودند، ...)، در عرصه‌ی زبانی هم از فارسی‌گرایی متعصبانه‌ و نژادپرستانه‌ی بابیان ازلی و دشمنی‌شان با تورکی دور شدند.

٧-برآیند دلایل فوق باعث می‌شد که عبدالبهاء در عمل به نوعی تولرانس و تنوع زبانی توجه و تمایل داشته باشد:

الف-«فارسی و عربی و تورکی هر سه لسان عاشقان جمال جانان است. عشق را خود صد زبان دیگر است. مقصد معانی است نه الفاظ، حقیقت است نه مجاز. صهبای حقایق و معانی در هر کاس گوارا، خواه جام زرین باشد خواه کاسه‌ی گلین. ولی البته جام بلور و مرصع لطیف‌تر است»[18].

ب-«به لسان پارسی به‌شنو. هر بیان و ذکری که حاوی ذکر و ثنای دوست [باشد] محبوب است. به هر لسان که باشد، پارسی یا تورکی یا عربی و یا السن آخر. وَ لکن لِسانُ عَرَبِی أَفْصَحُ وَ ابْسُطْ وَ أَوْسِعْ»[19] .

ج-در خطابه‌ای در کلیسای موحدین مونتریال کانادا: «نزد خدا انگلیزی نیست، فرنسائی نیست، تورکی نیست، فرسی نیست. جمیع نزد خدا یک‌سانند، جمیعا یک جنس‌اند. این تقسیمات را خدا نه‌کرده، بشر کرده. لهذا مخالف حقیقت است و باطل»[20].


[1] وارلیق، ییل ۲، سایی ۱۴۴، ساری‌قامیش. ۲۸ آوریل-۱۹۲۷

http://www.tufs.ac.jp/common/fs/asw/tur/htu/data/HTU2434/index.djvu

[2] در روزنامه به اشتباه به جای سید باب، سید عبدالبهاء چاپ شده است

[3] در این جمله، باب و بهاء الله به اشتباه یکی گمان شده‌اند. برای رفع این اشتباه عبارت داخل [کروشه] اضافه شد

[4] در روزنامه به جای بابی، به اشتباه بهائی چاپ شده است.

[5] در روزنامه به جای بابی‌له‌ری، به اشتباه بهائی‌له‌ری چاپ شده است

[6] در روزنامه به جای باب، به اشتباه بهاء‌الله چاپ شده است.

[7] این تثبیت، دقیق نیست. قسمت مهمی از تورک‌ها در ایران بر مذاهب علوی (علی‌اللهی) و سنّی (شافعی و حنفی) هستند.

زیرگروه‌های دینی-اعتقادی تورک در ایران

https://sozumuz1.blogspot.com/2016/02/blog-post.html

[8] ترابیان فردوسی، محمد. حالات و مقالات استاد شهاب فردوسی. ایران. صحیفه‌ی خرد. 1383. 505. ISBN 5-5-95414-946.

[9] Rouzbeh Ghahreman. Qajar Heritage. April 25, 2021

https://www.facebook.com/groups/602684319834522/posts/3195783917191203/

[10] کشور مقدّس ایران در نظر بهائیان

http://aeenebahai.org/fa/node/258

[11] مائده‌ی آسمانی جلد ٥، ص ٤٤

[12] مائده‌ی آسمانی، جلد ۸، ص ۱۱۰

[13] از مجموعه‌ی الواح مبارکه‌ی خطی

[15] پیام آسمانی جلد ١، صفحات ۱۷۷

http://reference.bahai.org/fa/t/c/PA1/pa1-110.html#pg109

[16] مئهران باهارلی. الواح تورکی عبدالبهاء

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_20.html

۱۰-مئهران باهارلی. یک تفسیرِ تورکی کوتاه از عبدالبهاء

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_2.html

۱۱- مئهران باهارلی. اشعار تورکی عبدالبهاء

[17] مجموعه الواح مباركه (عندلیب)‏. صفحات ۲۸۵، موسسه‌ی ملی مطبوعات امری - ایران ۱۳۲ بدیع

http://reference.bahai.org/fa/t/b/AN/an-130.html#pg126

[18] مائده‌ی آسمانی، جلد ٩، ص ٣٥

http://reference.bahai.org/fa/t/c/PA1/pa1-110.html#pg109

[19] استنساخ آثار قلم اعلی. جلد دوم. ص ۱۳۶

[20] امر و خلق - جلد ۴، صفحات ۵۰۰، لانگنهاین - آلمان ۱۹۸۶ م

http://reference.bahai.org/fa/t/c/AK4/ak4-325.html#pg321

برای مطالعه‌ی بیشتر:

رهبران دینی بهائی و تورکی‌نویسی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post.html

شعر تورکی اعلانیه‌ی بابیان ازلی در بشارت خروج میرزا یحیی صبح ازل و فتح استانبول توسط او

https://sozumuz1.blogspot.com/2021/01/blog-post_10.html

الواح تورکی عبدالبهاء

http://sozumuz1.blogspot.com/2016/01/blog-post_20.html

یک تفسیر تورکی کوتاه از عبدالبهاء و تنبیه روحانیون تورک شیعی امامی

http://sozumuz1.blogspot.com/2017/01/blog-post_2.html

مکتوبی تورکی از عباس افندی عبدالبهاء غُصْنِ اعظم

http://sozumuz1.blogspot.com/2019/08/blog-post_5.html

چهار شعر تورکی از عباس افندی عبدالبهاء غُصْنِ اعظم

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/03/blog-post_27.html

نمونه‌هايی از تورکيات نسيم نجفی اقدم

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_95.html

ياشيل نسيم- نسيم نجفی اقدم Nesim Necefi Eqdem, Nasim Najafi Aghdam

http://sozumuz1.blogspot.com/2018/04/blog-post_9.html

No comments:

Post a Comment