از «حزب باد
بودن» ايرانيان
من فکر ميکنم - و
اين را در بسياري از مطالعات و گزارشها در بارهي ايران هم ديدهام- ، يک فرهنگ منحط بسيار
فراگير و ريشهدار در رابطه با قدرت در ميان مردمان ايران وجود دارد. و آن، نوعي
فرصتطلبي غريزي و تغيير موضع سريع و طرفداري از قدرتمندان و هر آنکه به قدرت ميرسد
و يا به اصطلاح «از حزب باد بودن ايرانيان» است. مطالعات مذکور اين خصلت ناپسند را
به عقبماندگي مزمن فرهنگي و مدني و توسعهنيافتگي سياسي و بياخلاقي و بيپرنسيپي
مردمان و جوامع ايراني اِسناد ميدهند. بر متخصصين امر است اين رفتار ناشايست را که
در ميان تورکان هم نمونههاي آن بسيار است ريشهيابي و آسيبشناسي کنند. مانند نمونههاي
ثبتشدهي زير در تاريخ:
- هواداري از اوردوي
نجاتبخش عثماني هنگام نجات آزربايجان از دولتهاي اوروپايي و مسيحيان متجاوز، و سپس از پشت خنجر زدن و عثمانيستيزي
برخي پس از خروج عثماني
- نالش و پريشاني
از غارتها و کشتارهاي سيميتقو، سپس استقبال از وي به هنگام اشغال اورميه
- هواداري از شيخ
محمد خياباني، سپس بيحرمتي حتي به بدن او بعد از قتلاش.
- هواداري از سلطان
قانوني احمدشاه قاجار، اما پس از کودتاي غير قانوني رضاخان هواداري آتشين از او.
- هواداري از حکومت
ملي آزربايجان، اما به محض شنيدن خبر حرکت ارتش شاهنشاهي، لينچ کردن دموکراتها و مهاجرين توسط
مردم.
- هواداري از مصدق
نخست وزير مشروع، اما پس از کودتاي نامشروع شوريدن بر عليه وي و شعار زنده باد شاه سردادن
- ....
No comments:
Post a Comment