تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری، نخستین دانشگاه در تاریخ مودرن ایران
مئهران باهارلی
در این نوشته سندی دائر بر تدریس زبان تورکی در مدرسهی شاهی ناصری و یا دارالفنون قاجاری را معرفی کردهام. این سند بخشی از گزارشی است بنام جوغرافیای ایران، منتشر شده در روزنامهی تربیت چاپ تهران به سال ١٨٩٩ میلادی به قلم محمدعلی فروغی ذکاءالملک[1]. دارالفنون قاجاری و یا مدرسهی شاهی ناصری - نخستین دانشگاه در تاریخ مودرن ایران - در سال ١٨٥١ میلادی در زمان ناصرالدین شاه قاجار، ظاهرا به پیشنهاد میرزا تقی خان امیرکبیر و با کوپیبرداری از دارالفنون عثمانلی[2]، سه سال بعد از آن و برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد.
این سند ارزشمند تاریخی نشان میدهد زبان تورکی از همان آغاز ظهور موسسات آموزشی مودرن در ایران، به موازات زبان فارسی، آن هم در عالیترین سطوح یعنی دارالفنون – معادل دانشگاه امروزی - تدریس میشد. این سند همچنین بیانگر موضع مترقی بی طرفی زبانی نسبی دولت تورک قاجاری و دو شخصیت تورک، ناصرالدین شاه قاجار و میرزا تقی خان امیر کبیر است[3].
در زیر بخش مربوطهی گزارش را آورده و سپس توضیحات چندی دادهام:
تدریس زبان تورکی در مدرسهی دارالفنون دورهی ناصرالدین شاه قاجار، نخستین دانشگاه در تاریخ مودرن ایران
منبع: تربیت، روزنامهی آزاد هفتهگی، نومرهی صد و چهل و یکم، پنجشنبه بیست و دویم شهر محرم الحرام سنه ١٣١٧ هجری، اول ژوئن ماه فرنگی سنه ١٨٩٩ میلادی. صاحب امتیاز ذکاءالملک. قیمت در دارالخلافهی تهران نومرهای پنجشاهی، سالیانه در همین پایتخت دوازده هزار و ده شاهی
آغاز نقل قول:
اصول تعلیم: مدارس ابتدائیه در ایران بی شمار و عداد و امر تحصیل از هر گونه شروط و قیود وارسته و آزاد است. ولی تعلیم این مکاتب منحصر به قرائت قرآن و فن خط و تحریر میباشد. از این جاست که اغلب اهالی از خط تقریر و تحریر بهرهور و مردم بهینه و نادان در میان ایشان نسبت به ملل دیگر کمتر است.
مدارس عالیهی ایران همه مرکب از ابنیهی متین و استوار و از جهت انتظام آراسته و بههنجار است. تهران چهارده مکتب بزرگ دارد که جامع پانصد شاگرد و هفده معلمند. متعلمین از هر نوع علوم جدیده از قبیل السنه و حکمت و ریاضی و نجوم میآموزند. تحصیل در این مکاتب بی اجرت و مزد است. علاوه بر آن در بارهی شاگردان بی کس و کودکان نورس از طرف دولت در بذل انواع التفات و تسهیل اقسام مشکلات همواره اقدام میرود.
حکومت خود مکتبی در پایتخت سلطنت
به نام (مدرسهی شاهی) تاسیس فرموده که غالب مامورین آن از
اوروپائیانند. در آنها تخمینا به صد یا بیشتر شاگرد علوم ریاضی و حکمت و کیمیا و
السنهی فارسی، تورکی، فرانسوی و تاریخ
و طب و فنون عسکری تدریس میشود. محل
انتشار روزنامههای (ایران) و (اطلاع) نیز یکی از دوائر این مکتب است.
.....
پس از طائفهی زندیه، سلالهی جلیلهی قاجاریه که اکنون شرفبخش تخت عالیبخت ایرانند، تاج شهریاری بر سر نهادند و بر مسند کامرانی تکیه دادند.
از میان ملوک قاجاریه اعلیحضرت (ناصرالدین شاه) نخستین پادشاهی است که به تغییر اوضاع مملکت و تربیت رعیت پرداخت. انواع صنایع و علوم اوروپا را در ایران منتشر ساخت. جوانان قابل به بلاد اوروپا از برای تحصیل فنون فرستاد. آموزگاران ماهر و معلمان آزموده از اوروپا به ایران آورد. خود برای ترقی دولت و پیشرفت امور مملکت چند نوبت به ممالک اوروپا سفر نمود. تهران را پس از توسیع و تنظیم با راههای تراموای مزین و با چراغهای گاز هوائی روشن و منور فرمود.
پایان نقل قول از نشریهی تربیت
ارنست اورسول (Ernest Orsolle)، پژوهشگر و سیاح بلژیکی هم در سفرنامهی خود به مدرسهی شاهی و مواد درسی آن، از جمله زبان تورکی اشاره کرده است: «درسهای مقدماتی عبارت است از آموزش زبانهای فارسی، تورکی و عربی؛ و در کلاسهای بالاتر هندسه، جبر، استخراج معادن، جوغرافی، پزشکی اوروپایی و ایرانی، فنون اوردوکشی و نحوهی نشانهگیری با توپ. هر شاگرد موظف است یکی از زبانهای خارجی انگلیسی، فرانسه، آلمانی یا روسی را یاد بگیرد، ...»[4] . جالب توجه است که اورسول، زبانهای فارسی، تورکی، عربی را جزء زبانهای خارجی (فرانسه، انگلیسی، آلمانی، روسیه) نشمرده است. به عبارت دیگر تدریس زبان تورکی در دارالفنون به عنوان یک زبان بومی انجام میگرفت.
یکی از معدود اشارهها در منابع فارسی داخلی به تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسهی شاهی ناصری، اشارهی احمد مسجد جامعی، در نوشتهای به نام «امیرکبیر و توسعهی علمی»[5] در بارهی گواهینامهی فارغ التحصیلی شخصی به اسم نواب حیدر میرزا از مدرسهی دارالفنون به تاریخ ٢٩ مارس ١٨٨١ است. متاسفانه وی در این نوشته عکس گواهینامهی مورد بحث را نداده است: «در مورد این گواهینامه، که در دو صفحهی قطع کوچک و با مرکب مشکی و خط خوش نستعلیق نوشته شده، چند نکته وجود دارد: نخست آن که بر همهی شاگردان دارالفنون لازم بود به زبانهای فارسی و عربی و شاید تورکی آزموده شده باشند».
چند توضیح
١-نامهای تورکی - عثمانلی دارالفنون، مدرسهی نظامیه و مکتبخانهی پادشاهی: واژهی «دارالفنون» مستقیما از تورکی به زبان فارسی وارد شده است. محررین عثمانلی واژهی پولیتکنیک Polytechnique فرانسوی، معادل Polytechnic انگلیسی را به دارالفنون ترجمه کردند و همین لفظ عثمانلی عینا وارد زبانهای عربی و فارسی شد. از «دارالفنون قاجاری» علاوه بر این نام، با عناوین گوناگونی چون «مکتبخانهی پادشاهی» و «مدرسهی نظامیه» هم یاد شده است. این نامها هم برگرفته از تورکی هستند. «مدرسهی نظامیه» ملهم از نام «مکتب علوم حربیهی عثمانی» (مدرسهی نظامی) گشایش یافته در سال ١٨٣٤، و «مکتبخانهی پادشاهی» بر گرفته از نام «مکتب طبیهی شاهانهی عثمانی» (دانشکدهی پزشکی سلطنتی) گشوده شده در سال ١٨٣٩ است[6]. (در تورکی و فارسی اصطلاحات مدرسه و مکتب به طرزی معکوس بکار برده میشوند. در تورکی «مدرسه» به موسسات سنتی آموزشی و «مکتب» به موسسات مودرن آموزشی گفته میشود. در حالی که در فارسی وضعیت معکوس است و «مکتب» در مورد موسسات سنتی آموزشی و «مدرسه» در مورد موسسات مودرن آموزشی بکار میرود. مشابه این کاربرد معکوس در مورد دو مفهوم «دولت» و «حکومت» هم وجود دارد. دولت در تورکی به معنی State، و حکومت به معنی Government است. در حالی که در فارسی وضعیت بر عکس است).
٢-امیرکبیر و تاثیرپذیری از عثمانلی در تاسیس دارالفنون قاجاری: بنا به مشهور، دارالفنون قاجاری ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺗﻘﺎﺿﺎ و پیشنهاد میرزا تقی خان امیرکبیر دولتشخص تورک، تاسیس شده است.[7] وی در این امر متاثر و ملهم از دارالفنون عثمانلی بود:
«رجال و نخبهگان سیاسی ایران از یک جهت بیشترین و قدیمیترین تأثیرگذاری را با استفاده از اولگوی امپراتوری عثمانی بر روند مشروطهی ایران داشتند. در سالهای قبل از مشروطه در ایران، رجال سیاسی با آشنایی نزدیکی که با تحولات عثمانی داشتند مزایای بسیار تحولات آن دیار را درک کرده بودند. آنها به دلیل نزدیکی به قدرت، توانایی بیشتری برای انجام دادن اصلاحات در جهت حفظ نظام داشتند و میتوانستند اقدامات مشابهی را در ایران پیگیری کنند. به هرحال زمینههای اصلی و اولیهی اصلاحات در ایران را که به انقلاب مشروطه منتهی شد، همین رجال سیاسی عهد ناصرالدین شاه فراهم کردند.
امیرکبیر از اولین افرادی است که با ملاحظهی اصلاحات در دولت عثمانی، به فکر اصلاحات در ایران افتاد. وی چهار سال در رأس هیئت ایرانی در ارزنه الروم [ارزروم] در امپراتوری عثمانی اقامت داشت و از نزدیک شاهد تحولات اصلاحطلبی در آن جا بود. اگر چه امپراتوری عثمانی در آن مقطع بسیار عقبماندهتر از اوروپا بود، ولی اوضاع و احوال خاصی در آن حاکم بود و اصلاحطلبان جنب و جوشی را برای اصلاحات ایجاد کرده بودند. امیرکبیر زمانی که منشی مخصوص ارتش بود، مجذوب این نظام شد و هنگامی که در مقام فرستادهی ویژهی ایران به امپراتوری عثمانی رفت، به اصلاحات حاصل آمده از «جنبش تنظیمات» در آن جا علاقه پیدا کرد. بنابراین میتوان گفت که اصلاحات در ایران به تبع تنظیمات در عثمانی و از زمان صدارت امیرکبیر آغاز شد. وی در تأسیس دارالفنون، ترجمه و تألیف کتاب و مطبوعات متأثر از عثمانی بود. حتی وی در پی برقراری مشروطه در ایران هم بوده است»[8].
«میرزا تقیخان در سفر ١٢٤٥ ه ق خود همراه خسرو میرزا به سنپترزبورگ و سپس همراه ناصرالدین در سال ١٢٥٤ ه ق به ایروان [در آن زمان با اکثریت جمعیتی تورک] پارهای آرا در بارهی لزوم اصلاحات در ذهن پرورد که در طول چهار سال اقامتش در ولایتی دور افتاده در شرق آناتولی عثمانی [ارزروم] بیش از پیش تقویت شد»[9].
٣- بعید نیست که در تدریس زبان تورکی در دارالفنون، تمایلات تورکگرایانهی شخص امیرکبیر هم موثر بوده باشد. محمود محمود در کتاب خود اللهیار آصفالدوله و میرزا آقاخان نوری را دو تن از رهبران رجال فارس ضد تورک، مادر ناصرالدینشاه مهدعلیای تورک را همسو با آنها؛ و عباسمیرزا نایبالسلطنه، محمدشاه قاجار، حاجیمیرزا آقاسی و میرزا تقی خان امیرکبیر را به صورت رهبران رجال تورک و ضد انگلیس آن دوره تقدیم میکند. وی امیرکبیر را از دستهی تورکها و از مخالفین بزرگ فارسزبانها در دربار میداند[10].
٤-در اغلب منابع و رسانههای ایرانی - فارسی، افواه رسمی و اسناد دولتی ایران و آثار مستشرقین و ایرانشناسان و دیپلوماتهای اوروپائی به تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسهی شاهی ناصری اشارهای نمیشود. در مقیاسی بزرگتر، واقعیتهای تاریخی و میدانی تدریس زبان تورکی، تحصیل به زبان تورکی و رسمیت دوفاکتوی زبان تورکی در تاریخ ایران و ... توسط این دستهجات همواره حذف و سانسور میگردد و مردم از آگاهی بر منزلت و موقعیت واقعی زبان تورکی در نظام آموزشی و دولت و ... محروم نگاه داشته میشوند. این رفتار، صرفاً ندیدن واقعیتها و یا بریدهگی از آنها و یا یک گاف معصومانه نیست. بلکه انکار وجود زبان و فرهنگ و تاریخ تورک و ملت تورک و هویت ملی تورک در ایران، حذف عنصر تورک از منابع تاریخی و اسناد رسمی و قانونی و حقوقی و حافظهی جمعی و تاریخ و جوغرافیای ایران؛ و تبدیل یک ملت ٣٠-٤٠ میلیونی به پدیدهای ناموجود - نامرئی (Nonperson)، بدون ریشه و بی تاریخ و فاقد پیشینه است. این نیز به نوبهی خود، مقدمهی ناموجود کردن فیزیکی ملت تورک، و مولفهای مهم از سیاست رسمی - دولتی برای نسلکشی ملی و زبانی ملت تورک و فارسسازی وی در یک صد و بیست و پنج سال اخیر است.
٥-مولف گزارش روزنامهی تربیت، «محمدعلی فروغی دردشتی» ملقب به ذکاءالملک دوم – عنوانی داده شده توسط محمدعلی شاه - است. وی یکی از مطلعترین اشخاص در مورد نظام تحصیلی قاجاری، مدرس دارالفنون و پس از مشروطیت پیشقدم در تالیف کتابهای درسی مدارس متوسطه بود. نشریهی تربیت، اولین روزنامهی غیر دولتی در داخل ایران در دوران مظفرالدین شاه (بین ١٨٩٦ تا ١٩٠٧) بود. اکثر مقالات اجتماعی، فلسفی و سیاسی آن را محمدعلی فروغی مینوشت و مدیریت داخلی روزنامه هم با او بود. (مؤسس روزنامهی تربیت، محمدحسین ادیب اصفهانی ملقب به فروغی- عنوانی داده شده توسط ناصرالدین شاه - معروف به ذکاءالملک اول، استاد ادبیات فارسی مدرسهی علوم سیاسی تهران بود). این نشریه به طور مرتب سلسله گزارشاتی در بارهی مدارس فارسی تاسیس شده در گوشه و کنار ایران و تهران، و مفردات و مسائل و مسئولین آنها منتشر میکرد. به عبارت دیگر تربیت، نوعی مجلهی تخصصی در امر مدارس و آموزش بود. به این سبب و نیز آنکه ذکاء الملک یک ناسیونالیست فارس افراطی باستانگرا، بر مذهب ازلی و شدیدا ضد تورک بود[11]، احتمال اشتباه و غلو وی در مورد تدریس زبان تورکی در مدرسهی شاهی ناصری تقریبا ناممکن است. (ذکاءالملک اول یک بابی ازلی بود. ازلیان در عرصهی فرهنگی متمرکز بر فعالیتهای آموزشی، و در عرصهی سیاسی آلوده به تروریسم بودند. بابیان ازلی، تلاش برای ساقط کردن سلسلهی قاجار و پایان دادن به حاکمیت تورک بر ایران را یک واجب شرعی مذهب خود میدانستند[12]).
٦- هنگام نوشتن گزارش نشریهی تربیت در سال ١٨٩٩، تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری هنوز ادامه داشت (فعل زمان حال بکار رفته است: «تورکی ... تدریس میشود»). سال بعد برای نخستین بار «انجمن معارف» و یا «انجمن تأسیس مکاتب ملیهی ایران» در تهران ( تاسیس شده در ١٨٩٧) و تبریز (١٩٠٠) توسط نظامنامه – اساسنامهی خود، تدریس زبان تورکی در مدارس را «ممنوع» اعلام کرد (روزنامهی ترجمان حقیقت در تاریخ ٢٩ اوکتوبر ١٩٠٠ صراحتا «ممنوع گردیدن تدریس زبان تورکی به موجب برنامههای مدارس» را گزارش میدهد که مظفرالدین شاه قاجار بدان اعتراضی بی تاثیر کرد[13]). یعنی در سال ١٩٠٠ ما شاهد «ممنوع کردن» تدریس زبان تورکی به طور «رسمی» در مدارس، آن هم برای اولین بار در تاریخ ایران هستیم.
بسیاری از سران انجمن معارف تهران و همهی سران انجمن معارف تبریز که تدریس زبان تورکی در مدارس نو را ممنوع کردند، تورک، و متاثر از و تربیت شدهی «مانقورتیسم اختری» بودند (اشاره است به مکتب روزنامهی اختر چاپ استانبول که از سال ١٨٧٧ به مدت ٢٢ سال توسط تورکان ایرانی اکثرا تبریزی منتشر میشد و هویت ملی ایرانی با وطن ایران و زبان ملی فارسی و تاریخ باستانی ایرانی و گرایشات شیعی امامی فارسی را تبلیغ میکرد). اغلب سران ضد تورک مانقورت و گؤزقامان انجمن معارف تبریز (٢٦ نفر، از جمله حاجی محمدعلی بادامچی، حسن تقیزاده، محمدعلی تربیت، ابوالقاسم فیوضات، ....) بعدها به رهبران جنبش مشروطیت در آزربایجان و فرقهی دموکرات آزربایجان و آزادیستان و ... تبدیل شدند و خواست ممنوعیت تدریس زبان تورکی و ممنوعیت ایجاد مدارس تورکیزبان و ممنوعیت نظام تحصیلی به زبان تورکی؛ و در عوض ایجاد و گسترش نظام تحصیلی استعماری فارسیزبان و تبدیل زبان فارسی به زبان ملی همهی ایرانیان و در این میان تورکها را به یکی از خواستها و رهاوردهای اساسی جنبشهای ضد تورک مشروطیت ایران و ماجرای پانایرانیستی آزادیستان تبدیل نمودند. به همه حال قدرتیابی جنبش فارسگرای مشروطیت در ایران و پانایرانیستی آزادیستان در آزربایجان، به سنت تدریس زبان تورکی در مدارس و آرمان تاسیس نظام تحصیلی مودرن تورک در ایران عملا پایان داد.
٧-تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسهی شاهی امر تعجبآوری نبود:
-در دورهی قاجاری، زبان تورکی هم در مکاتب قدیمی (همیشهی تاریخ) و هم در مدارس مودرن میسیونرهای مسیحی در تورکایلی از زمان محمدشاه قاجار (سال ١٨٣٤ به بعد) تدریس میشد.
- در مکتب سلطانی عثمانلی – که الهامبخش مدرسهی شاهی بود - علاوه بر زبانهای تورکی و فرانسه، فارسی و عربی و ... هم تدریس میشد.
- در آغاز بیشتر رشتههای دارالفنون مربوط به فنون نظامی توپخانه، سواره نظام، پیاده نظام، و مهندسی و استحکامات بود. در آن زمان تقریبا همهی صاحبمنصبان و افسران اوردوی قاجاری از میان تورکها انتخاب میشد. همچنین در آغاز بیشتر شاگردان از اعیانزادهگان - منسوب به خاندان سلطنتی تورک و یا نظامیان عالیرتبه، تجار، ملاکین و دیپلوماتهای تورک - بودند.
-در سالهای ١٨٥٠، تهران پایتخت دولت قاجاری، هنوز صبغهای تورکی داشت و اکثریت نسبی اهالی آن تورک بود. در مدرسهی دارالفنون نیز، علاوه بر اکثریت شاگردان، بسیاری از مدیران و معلمان و مدرسین تورک بودند.
-در دورهی مورد بحث اکثریت نسبی جمعیت ایران تورک و خاندان حاکم بر کشور نیز تورک بود. وضعیت چنان بود که در کشورهای خارجی هم، بسیاری همهی ایرانیان را تورک و یا اقلا مسلط بر زبان تورکی گمان میکردند. سید محمدعلی جمالزاده در این باره ماجرایی را نقل کرده است: «....در موقع رسیدن به استانبول مورد سوءظن پلیس عثمانی واقع گردیدم و تذکرهام را گرفتند و مرا مستقیماً به ادارهی پلیس بردند. دو سه ساعتی از نیمهی شب گذشته بود و سخت خسته و گرسنه و ناتوان بودم. در آنجا به استنطاق پرداختند و مدام به زبان تورکی مرا سؤالپیچ کردند. چون کلاه فرنگی بر سر داشتم و زبان تورکی نمیدانستم (آنها خیال میکردند که هر ایرانی باید زبان تورکی بداند و تصور میکردند که من تعمدی در صحبت نکردن به زبان تورکی دارم) سخت مورد سوءظن بودم... »[14]
٨-تدریس زبان تورکی در دارالفنون قاجاری - مدرسهی شاهی ناصری، همخوان با تمایلات معلوم ناصرالدین شاه در مورد زبان تورکی است. ناصرالدین شاه دارای شعور قومی تورک - هرچند ضعیف - بود (دکتر فووریه پزشک فرانسوی ناصرالدین شاه در کتاب سه سال در دربار ایران مینویسد که ناصرالدین شاه طبیعت ایلیاتی را از دست نداده و صحراگرد حقیقی است. این بیان «طبیعت ایلیاتی» را باید به تورکیت او تعبیر کرد). ناصرالدین شاه دارای موضع منفی نسبت به زبان تورکی نبود، حتی رفتارهایی در حمایت از آن نیز از خود بروز میداد. وی علاوه بر تورکی تورکمانی (در ایران - قفقاز) به تورکی عثمانلی و تورکی جغتائی و آثار مکتوب-ادبی آنها نیز آشنا و علاقهمند بود.
به عنوان نمونه فرهنگ فارسی به تورکی «مقالید ترکیه» (نامهای دیگر: لغة الاتراکیة، لغت جغتایی – لغت اتراكیه، لغت فتحعلی خان قاجار، بهجت اللغات ....) یکی از حجیمترین فرهنگهای لغت چاغاتای - جغتایی، به امر ناصرالدین شاه در سال ١٨٥٨ میلادی توسط «شاهزاده فتحعلی ابن کلبعلی ابن مرشدقلی خان قاجار قزوینی سپانلو» تالیف شده است: «... حضرت ظل الله ناصرالدین شاه قاجار هم علاقهی زیادی به اشعار نوایی داشتند. هر از گاهی شعر نوایی را زمزمه میکردند ... من هم هر از گاهی در حضور شاه به شعر نوایی اظهار علاقه میکردم. تا اینکه ظل الله امر فرمودند که در صورت امکان حل الغت مناسبی برای آثار امیر علیشیر نوایی نوشته شود». («التمغای (التماغای) ناصری»، یک فرهنگ فارسی به تورکی جغتایی دیگر است که «شیخ محمد صالح اصفهانی» آن را با استفاده از سنگلاخ تألیف و به ناصرالدین شاه قاجار تقدیم نموده است، که نشانگر علاقهی او به زبان تورکی است).[15] ناصرالدین شاه طبع شعری داشت، و دو شعر مرثیهی تورکی به وی نسبت داده شده است[16]. (گرچه اشعار دیوان او همه به فارسی است).
٩- بر خلاف تاریخنگاریهای ایرانگرا و آزربایجانگرا که مانند دیگر شاهان قاجار به شیطانسازی از ناصرالدینشاه هم میپردازند و تصویری تکبعدی از وی ارائه میدهند، او جنبهای هنردوست، فرهنگپرور، اصلاحطلب، متجدد - مودرنیست و سکولاریست هم داشت و در این مسیر به رفورمهای بنیادین و نهادسازیهای تاریخی متعددی دست زد[17]. به واقع سالهای نخستین حاکمیت ناصرالدین شاه را میتوان حاکمیتی از نوع «دیکتاتور مصلح» (Benevolent Dictatorship) و یا «استبداد منور» (Enlightened Absolutism) نامید[18].
ناصرالدین شاه خواستار انجام رفورمهای اداری به سیاق «تنظیمات» و «اصلاحات» عثمانلی، پیوستن به جامعهی پیشرفته و متمدن جهانی، و اعطای آزادیها و مشروطیت به مردم بود. اما به درستی تشخیص داده بود آزادی برای جوامع بدون نهادهای لازم و فرهنگ و آگاهی، سمّ مهلک است: «...دادن آزادی به مردم نادان و بی سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش، تیغ در کف زنگی مست نهادن است و آرامش و امنیت کشور را به خطر انداختن... روزی که تشخیص دهم مردم شایسته گی داشتن حکومت مشروطه و لیاقت استفاده از آزادی را دارند، اگر لازم شود از تاج و تخت نیز میگذرم و مشروطه را به آنان ارزانی میدارم»[19]
١٠-ناصرالدین شاه مشوق جدی ایجاد آموزشگاهها و مدارس نو بود. «پس از عزل امیرکبیر، جاستین شیل وزیر مختار انگلیس در ایران و میرزا آقاخان نوری سعی بسیار کردند که دارالفنون گشایش نیابد. اما ناصرالدین شاه اصرار در افتتاح دارالفنون کرد». به خواست ناصرالدین شاه، مانند دارالفنون عثمانلی، اغلب علوم و فنون مرسوم آن زمان به جز رشتهی سیاست در دارالفنون تدریس میشد. «او در اوایل تاسیس دارالفنون، توجه بسیاری به آن مبذول میکرد، در امتحانات دارالفنون حاضر میشد و به محصلین جایزه، انعام و منصب میداد. اما همکاری عدهای از دانشآموزان دارالفنون با فراموشخانهی ملکم[20] سبب بیاعتنایی او به کار این مرکز آموزشی شد». دارالفنون تبریز در رشتههای طب و امور نظامی هم در دورهی ناصرالدین شاه به سال ١٨٧٦ تأسیس شد، و تاسیس اولین مدرسه به سبک اوروپایی در ایران-تبریز هم به تشویق ناصرالدین شاه متحقق گشت. وی در بازگشت از سومین سفر خود به اوروپا، در ایروان -آن زمان شهری با اکثریت نسبی تورک- از دبستانی که حسن رشدیه ساخته بود، بازدید کرد و او را تشویق نمود تا مدرسه مشابهی جدید در ایران تأسیس نماید. رشدیه در سال ١٨٨٨ اولین دبستان به سبک اروپایی را در تبریز افتتاح کرد.
[1] لینک دانلود نشریهی تربیت
http://digitale-sammlungen.ulb.uni-bonn.de/ulbbnioa/periodical/titleinfo/3727827
[2] «وزارت معارف ناصری» در سال ١٨٦٠ به تقلید از «مجلس موقت معارف عثمانی» تاسیس شده به سال ١٨٤٥ ایجاد شد. (علیقلی میرزا ملقب به اعتضادالسلطنه، عموی ناصرالدین شاه، نخستین وزیر علوم، چهارمین رییس دارالفنون و موسس کتابخانهی دارالفنون بود). برنامهی آموزشی مجلس موقت معارف عثمانلی، تاسیس یک مدرسهی عالی بنام «دارالفنون» که فوق مدارس «رشدیهی عثمانی» و «صبیان عثمانی» باشد را توصیه میکرد. به منظور مدیریت و هماهنگ ساختن اقدامات لازم برای تاسیس دارالفنون، «جمعیت علمیهی عثمانیه»؛ برای نشر مقالات و بررسیهای علمی نشریهی «مجموعهی فنون»؛ و برای تربیت دانشآموزان صلاحیتدار تحصیل در دارالفنون مدرسهی «دارالمعارف» («والیده مکتبی» بعدی، «چاغالاوغلو آنادولو لیسهسی» امروزی) تاسیس شد. نخستین دورهی دارالفنون عثمانلی در سال ١٨٦٣ گشایش یافت و به مدت دو سال فعالیت نمود. در اول سپتامبر ١٨٦٨ به امر سلطان عبدالعزیز، به منظور تربیت مامورین عالیرتبهی دولت (مجریان آیندهی «فرمان تنظیمات» ١٨٣٩ برای سازماندهی مجدد نظام کشوری و «فرمان اصلاحات» ١٨٥٦ برای انجام اصلاحات در ساختار دولت) موسسهی آموزشی دیگری به اسم «قالاتاسارای مکتبِ سلطانیسی» تاسیس شد. در سال ١٨٦٩ به موجب «معارف عمومیه نظامنامهسی» دارالفنون عثمانلی برای بار دوم گشایش یافت و سه سال فعالیت نمود. در سال ١٨٧٤ «دارالفنون عثمانی» در بنیهی «قالاتاسارای مکتبِ سلطانیسی» برای سومین بار گشایش یافت، اما در سال ١٨٨١ تعصیل شد. دارالفنون برای بار چهارم در سال ١٩٠٠ با نام «دارالفنون شاهانه» شروع به کار کرد. در سال ١٩٠٩ نام آن به «دارالفنون عثمانی» و در ١٩١٢ به «ایستانبول دارالفنونو» تغییر یافت. در سال ١٩١٤ «اناث دارالفنونو» تاسیس شد. در سال ١٩٣٣ دارالفنون و همهی موسسات وابسته تحت نام «ایستانبول اونیوئرسیتهسی» از نو سازماندهی شد.
[3] مانند شخصیتها و اشخاص، دولتها هم «هویت ملی تباری» و «هویت ملی انتخابی - سیاسی» دارند. دولت قاجار تاسیس شده توسط تورکان و دارای پادشاهان تورک، و بنابراین به لحاظ تباری یک دولت تورک بود. اما این دولت به مرور زمان و در عمل هویت ملی ایرانی و زبان فارسی را به عنوان زبان ملی و زبان رسمی دوفاکتوی خود انتخاب کرد. بنابراین به لحاظ هویت ملی انتخابی - سیاسی و یا تیپولوژی ملی، در اواخر بیشتر یک دولت ایرانی بود. با اینهمه دولت قاجار زبان تورکی و یا هیچ زبان دیگر رایج در ایران را سرکوب نمیکرد. بنابراین بی طرفی زبانی داشت. اما به جز فارسی از هیچ کدام هم حمایت فعال نمینمود. بنابراین این بی طرفی، نسبی بود.
[1]
“Les cours préparatoires comprennent l'étude
du persan, du turc, de l'arabe. Dans
les classes supérieures, on enseigne la géométrie, l'algèbre, l'exploition des
mines, la géographie, les médecines européennes et persanes, la castramétration
et la balistique. Chaque élève est tenu d'pprendre une langue étrangere,
l'anglais, le français, l'allemand ou le russe.”
Le Caucase
et la Perse. Par Ernest Orsolle. Ouvrage accompagné d'une carte et d'un plan,
Paris, Librairie plon, 1858. Page 253
لینک
دانلود کتاب به فرانسه:
https://babel.hathitrust.org/cgi/pt?id=wu.89099887887;view=1up;seq=269;size=125
لینک
دانلود ترجمهی فارسی:
[2] احمد مسجد جامعی، امیرکبیر و توسعهی علمی
[3] نقش وقف در توسعهی نهادهای بیمارستانی و آموزش پزشکی در
امپراتوری عثمانی و ایران قرن 19. فضّه گونرگون، شریف اتکر، هرمز ابراهیمنژاد
[4] ساخت «تورکلهر مهچیتی» (مسجد تورکها، مدرسه شیخ عبدالحسین) در
تهران نیز از یادگارهای امیرکبیر است. بنای مسجد و مدرسهی تورکها بر اساس وصیت
دولتشخص تورک «میرزا محمدتقی خان فراهانی» معروف به «امیرکبیر» (عنوان او هم
ترجمهی فارسی عنوان تورکی – موغولی «اولو نویان» است)، بعد از قتل او در اوایل
سلطنت ناصرالدینشاه، و از ثلث اموالش ساخته شد. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به
«بزرگداشت مصطفی کمال پاشا آتاتورک در «تورکلهر مهچیتی» - مسجد تورکهای
تهران»
[5] مطلب داخل « » عینا از منبع آتی نقل شد: دوکتور مقصود رنجبر،
انقلاب مشروطه و نقش امپراتوری عثمانی، فصلنامهی تاریخ اسلام، سال نهم، پاییز و
زمستان 1387، شمارهی مسلسل 35-36
[6]
https://www.farsnews.com/news/8407120189/قبله-عالم-ناصرالدین-شاه-قاجار-و-پادشاهی-ایران-قسمت-اول-
[7] در اواخر سلطنت فتحعلی شاه، به واسطهی
نفوذ عباس میرزا نایبالسلطنه، یک عده رجال آزربایجانی مصدر کار شدند و نایبالسلطنه
نیز از آنها حمایت میکرد. در مقابل اینها هم یک عده رجال درباری تهران وجود
داشتند که آنها جداً مخالف رجال آزربایجانی بودند. رفته رفته این مخالفت اهمیت پیدا
نمود و دودستهگی بین رجال درباری ایران بوجود آمد. یکی را دستهی «رجال درباری
تهرانی» و دیگری را دستهی «رجال آزربایجانی» نامیدند. در نتیجهی همین دودستهگی
بود که «اختلافات تورک و فارس» پیدا شد. در جزء عدهی آزربایجانیها آن کسانی بودند که اول در
اطراف عباس میرزا نایبالسلطنه بودند و پس از مرگ او دور محمد شاه را گرفتند و تا
اوائل سلطنت ناصرالدین شاه هم اینها نفوذ داشتند. و پس از مرگ میرزا تقی خان امیرکبیر
دورهی آنها سپری شد و دیگر چندان اسمی از آنها برده نمیشود .... اینک بعد از
قتل میرزا تقی خان امیرکبیر، رجال فارسیزبان ایران نفس راحتی کشیدند که مخالف
بزرگ آنها از بین رفت و دنیا به کام آنها شد.
[8] با تاسیس مدرسه علوم سیاسی در سال ١٨٩٩ محمدحسین خان ذکاءالملک
اول به ریاست مدرسه و فرزندش محمدعلی فروغی ذکاءالملک دوم به معاونت و استادی این
مدرسه منصوب شدند. محمدعلی فروغی پس از درگذشت پدرش (در سال ١٩٠٧) در ۳۲ سالهگی به ریاست
مدرسهی علوم سیاسی برگزیده شد. ذکاءالملک فروغی در سن ٣٢ سالهگی از بنیانگذاران
لوژ «بیداری ایران» بود و در این لوژ به مقام «استاد اعظم» با عنوان خاص «چراغدار»
نائل آمد. به اشارهی سفارت انگلیس با انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، فروغی به
عنوان اولین نخستوزیر در دورهی پهلوی، مراسم تاجگذاری رضاشاه را برگزار کرد. وی
در این مراسم خطابهای که عناصر اصلی ایدئولوژی «شووینیسم شاهنشاهی» و «باستانگرایی»
را دربرداشت، ایراد کرد و در آن رضاخان میرپنج را «پادشاهی پاکزاد و ایراننژاد»
و «وارث تاج و تخت کیان»، ناجی ایران و احیاگر شاهنشاهی باستان خواند. محمدعلی
فروغی اندیشهپرداز سلطنت پهلوی بود. انتخاب نام «پهلوی» نیز ابتکار او بود.
پس
از اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰، با تلاشهای فروغی، رضا شاه
استعفا داد. متن استعفای رضاشاه، توسط فروغی نوشته شد و به امضای شاه رسید و سلطنت
به پسرش محمدرضا انتقال یافت. فروغی اولین نخستوزیر محمدرضاشاه نیز شد. فروغی
فرهنگستان ایران را تأسیس نمود و ریاست آن را برعهده گرفت. جشن هزارهی فردوسی با
شرکت دهها تن از مستشرقان و ایرانشناسان را در مشهد برگزار کرد. او رئیس انجمن
آثار ملی بود که به پاسداری و نگهداری از آثار باستانی ایران میپرداخت. وی آثار
متعددی در بارهی تاریخ (به ویژه تاریخ ایران باستان) به رشته تحریر درآورده است.
تجدید ساختمان آرامگاه حافظ و تعمیر بنای سعدی از دیگر اقدامات او است.
وی
در ۱۵ تیر ۱۳۰۶ برای برای حل اختلافات مرزی
ایران و تورکیه، به سمت سفیر کبیر ایران در آن کشور منصوب شد. «فروغی از دوستان و
محرمان آتاتورک بود» و در چرخش سیاست حمایت از تورکان ساکن در ایران (سالهای
پایانی امپراتوری عثمانی) به سیاست حمایت فاجعهبار تورکیه از رژیم ضد تورک رضاشاه
در دورهی آتاتورک نقش تعیین کنندهای داشت.
[9]« محمد علی فروغی به
عنوان متحد اصلی رضا خان سردار سپه که از ازلیهای مشهور بود، یک دستنوشتهی بسیار
تکان دهنده را دارد در مورد به تعویق انداختن جشن تاجگذاری رضا شاه که منطبق شود
با یکی از مناسبتهای بابیان..... بدین وسیله چهرهی واقعی محمد علی فروغی که همیشه در پشت یک
ماسک فریبنده پنهان شده است، ظاهر میشود. او که سالها نون معلم خصوصی سلطان احمد شاه
قاجار می خورده، سخت کوشا در براندازی دودمان پادشاهی قاجار بود تا پیشگویی پیشوایش،
میرزا یحیی صبح ازل درست از آب دربیاید!»
[10] دستور مظفرالدین شاه برای تدریس زبان تورکی در مدارس آزربایجان و
اعتناء بایسته به تعلم آن
[11]جمالزاده در میان ایلات
ایران
[12] نامهی تورکی جغتایی سلطان حسین صفوی به امپراتور روسیه الکسیویچ
پطر کبیر
[13] رضا همراز. ناصرالدین شاهین تورکجه شعرلهریندهن
[14] برای شمهای از اصلاحات ناصری: ناصرالدین شاه، آزربایجان و تورکان
/ دکتر توحید ملک زاده
https://www.oyrenci.org/ناصرالدین-شاه،-آذربایجان-و-ترکان-دکتر/
[15] برای دیکتاتوری خیرخواهانه Benevolent
Dictatorship، و استبداد روشنگرانه Enlightened Absolutism مراجعه کنید به: اولجای افشار اورومی: مشروطیت ایران نتوانست کمترین
اثری از نیکبختی را به یادگار بگذارد
[16] تاریخ معاصر منطقه و ایران، این تثبیت صائب ناصرالدین شاه را به
دفعات تصدیق کرده است: فاجعهی انقلاب مشروطیت، انقلاب اسلامی ایران، برآمدن حکومتهای
اسلامیست طالبان و داعش و ....
[17] فراماسونری، علی رغم نقش مثبت آن پس از قرون
وسطی و عصر روشنگری و .... در اوروپا؛ در مورد مشخص ایران، مانند بسیاری از سکتها،
مذاهب، روندهای ملتشوندهگی – جنبشهای ملی و ایدئولوژیهایی که رستاخیزشان را
مدیون به حمایت اوروپا و یا روسیه هستند (زرتشتیگری و پارسیان هندی - بریتانیائی،
ناسیونالیسم فارسی - ایرانی، ناسیونالیسم ارمنی، ناسیونالیسم آسوری، ناسیونالیسم
کوردی، چپ ایرانی، باستانگرایی آریایی، شیخیگری
-بابیگری - بیانیگری - ازلیگری، ...) در دو قرن اخیر ایران، به ویژه در
جنبش مشروطیت - انقراض دولت قاجار - تاسیس دولت پهلوی، مواضعی فارسگرایانه و ضد
تورک، در نتیجه منفی و ارتجاعی اتخاذ کرده است. دو تن از تورکستیزان که نامشان
در این نوشته برده شد هم (فروغی، تقیزاده) فراماسون بودند. (تقیزاده معروف به
خائن اعظم، رهبر عملی جنبش ضد تورک مشروطیت در آزربایجان، پیشتر از آن عضو انجمن
معارف تبریز و سپس موسس انجمن آزربایجان در تهران و ایجاد کنندهی آزربایجانگرایی
ایرانگرایانه و آزربایجانگرایی پانایرانیستی است)
منظور از تدریس ترکی در دارالفنون ترکی عثمانی است و نه تر کی آذربایجانی انقدر فرافکنی نکنید
ReplyDeleteمنظور از تورکی تورکی ادبی-معیار است. در آن زمان چیزی به اسم تورکی آزربایجانی وجود نداشت. فرق بین تورکی رایج در ایران و عثمانی کمتر از فرق بین فارسی مشهد و فارسی اصفهان بود.
Delete