بزرگداشت مصطفی کمال پاشا آتاتورک در «تورکلهر مهچیتی»- مسجد تورکهای
تهران
مئهران باهارلی
در این نوشته دو خبر کوتاه را از روزنامههای چاپ استانبول، پایتخت امپراتوری عوثمانلی آوردهام. در خبر نخست مربوط به سال ١٩٢٢ گفته میشود مردم و بازاریان تهران در مسجد تورکها - تورکلهر مهچیتی (مسجد عبدالحسین) جمع شده و پس از خواندن بیانیهای حاوی احساساتشان ناشی از پیروزیها و ظفر «اوردوی تورک و اسلام» (عوثمانلی)، در طی مراسمی عکس «مصطفی کمال پاشا» (آتاتورک بعدی) مزین به دستههای گل را در میان مسجد جای داده و تا آخر شب به ابراز شادمانی و شکران پرداختهاند. در خبر دوم که مربوط به سال ١٩١٥ و به نوعی روشنگر زمینهی خبر اول است به سابقهی فعالیتهای «شیخ الرئیس ابوالحسن قاجار تبریزی» که نقش مهمی در ایجاد احساسات و نگرش مثبت نسبت به اوردوی تورک و اسلام و خلافت عوثمانلی و «نهضت اتحاد اسلام» در ایران و جهان تشیع داشت، و گرامیداشت وی از سوی «جمعیت اتحاد و ترقی» اشاره میشود.
در زیر نخست متن تورکی – با الفبای فونتیک مودرن تورکی - و ترجمهی فارسی این دو خبر کوتاه را آورده و سپس چند توضیح را در بارهی تورکلهر مهچیتی-مسجد تورکها و نهضت اتحاد اسلام دادهام.
متن خبر اول:
١-تاهراندا لهیمیزه تظاهرات
تاهراندا لهیمیزه تظاهرات. «یئنی شرق»، چهارشنبه، ١٦ ربیع الاخر ١٣٤١، ٦ کانون اول ١٣٣٨، (٦ دسامبر ١٩٢٢). باش محرّری رئوف احمد
تاهران تجّارِ معتبرهسی طرفیندهن شیخ عبدالحسین جامعینه دعوت اولونان اهالی مواجههسینده، تاجرلهردهن بیری تورک و اسلام عسکرلهرینین آنادولو مظفریتلهریندهن متحصّل دویقولارینی متضمّن بیر بیاننامه اوخوموش، و بونو متعاقب تورکلهرین قهرمان رئیس و قوماندانی مصطفی کمال پاشانین رسمینی، چیچهک دئمئتلهری ایله بهزهنیپ سوسلهنمیش اولدوغو حالدا، گهتیریپ اورتایا دیکمیشدیر. پهک بویوک بیر زینت و شکوه ایله ترتیب ائدیلمیش مجلس، خالقین صمیمی تظاهرات، مسرّت و شادمانیسینه منعکس اولدوقدان سونرا گئجه گئج وقته قهدهر دوام ائتمیشدیر.
ترجمهی خبر اول:
١-تظاهرات در تهران به طرفداری از ما
در دیدار با اهالی تهران که از طرف بازاریان معتبر به مسجد شیخ عبدالحسین دعوت شده بودند، یکی از بازاریان بیانیهای را - حاوی احساسات او ناشی از پیروزیهای سربازان تورک و اسلام در آناتولی - قرائت کرده، پس از آن عکس سرکرده و فرماندهی قهرمان تورکها، مصطفی کمال پاشا که با دستههای گل تزئین و آذین شده بودند را آورد و در میان صحن مسجد جای داد. این مجلس که با آرایش و شکوه فوق العاده ترتیب داده شده بود، پس از انعکاس شادمانی و مسرت و تظاهرات صمیمی مردم تا دیر وقت شب ادامه یافت.
متن خبر دوم:
٢-[شیخ الرّئیس حضرتلهری اتّحاد ترقّی جمعیتینده]
شیخ الرئیس تاهراندا. «تصفیر افکار». جمعه ١١ ربیع الاخر ١٣٣٣، ١٣ شوباط ١٣٣٥ (٢٦ فوریه ١٩١٥)
شیخ الرئیس حضرتلهرینین ایستانبولدا اتّحاد ترقّی جمعیتِ محترمهسی طرفیندهن مظهرِ اِعزاز و اِکرام اولدوغو و آثارِ مهماننوازی گؤردویو خبری، بورادا حسنِ تاثیرات حصولا گهتیرمیش، و بوتون تاهران محافلینده نظّار و رجالِ عثمانیهدهن ثناکار بیر لسان ایله بحث ائدیلمهکده بولونموشدور.
ترجمهی خبر دوم:
٢- [جناب شیخ الرئیس در جمعیت اتحاد و ترقی]
خبر گرامیداشت و تجلیل از جناب شیخ الرئیس [ابوالحسن قاجار تبریزی] از طرف جمعیت محترم اتحاد و ترقی در استانبول و مهماننوازی از وی، در اینجا تاثیرات نیکوئی بر جای گذارده؛ و در تمام محافل تهران، از ناظرین و رجال عوثمانلی با زبانی ستایشآمیز سخن گفته شده است.
چند توضیح در باره ی تورکلهر مهچیتی - مسجد تورکها:
١-«مهچیت» (Meçit) تلفظ و فورم تورکی کلمهی «مسجد» فارسی – عربی است. علاوه بر لهجههای تورکی رایج در تورکایلی و ایران، در لهجههای آناتولی زبان تورکی نیز فورم «مهچیت» (Meçit) به معنی مسجد فارسی - عربی بکار میرود. در زبان معیار تورکیه، فورم «مسجد» به معنی نمازگاه کوچک، موقتی، بدون مناره و گونبد و ...؛ و «جامع» به معنی مسجد فارسی - عربی است. فورم مهچیت و مشابه آن در دیگر زبانهای تورکیک نیز رایج است. از جمله: «مهچئت» تاتاری (Мәчет)، «مهسئت» باشقیری (Мәсет)، «مئچیت» قیرقیزی (Мечит)، «مئشیت» قازاقی (Мешіт)،... نوشتن «مهچیت» در زبان تورکی مکتوب، ادبی و معیار و یا در نام مساجد تورک به صورت فارسی – عربی «مسجد» نادرست است.
٢-تورکلهر مهچیتی و یا مسجد تورکها در تهران: مسجد و مدرسهی تورکها در داخل بازار تهران، در محلهی بازار، کوی پاچنار، نزدیک امامزادهی زید قرار دارد. این مسجد و مدرسهی دینی با قدمتی بیش از ۱۲۰سال، یکی از زیباترین مساجد بازار تهران و محور بازارگردی در این شهر است. بنای مسجد و مدرسهی تورکها بر اساس وصیت دولتشخص تورک «میرزا محمدتقی خان فراهانی» معروف به «امیر کبیر»، بعد از قتل او در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه، و از ثلث اموالش ساخته شد. امیر کبیر که همزمان با به تخت سلطنت نشستن ناصرالدین شاه از تبریز وارد تهران شده بود، یک مرجع دینی بنام شیخ عبدالحسین تهرانی (شیخ العراقین) را وصی خود قرار داده بود تا بعد از فوتش ثلث مال او را برای ساخت مسجد هزینه کند. پس از کشته شدن امیر کبیر توسط جناح فارسگرای دربار ناصرالدین شاه (مهد علیا، ...)، شیخ عبدالحسین به ساخت مسجد و مدرسه آغاز کرد، اما با ضیق پول مواجه شد. قسمت عمدهی این پول مورد نیاز را تجار و بازاریان و چهرههای فرهنگی تورک تامین کردند. همچنین به هنگام ساخت محراب، فضا کم آمد و شیخ عبدالحسین برای رفع این مشکل خواستار خرید بخشی از خانهی شاهزادهی تورک علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه[1]، که در جنب جنوبی مسجد قرار داشت شد. اما شاهزادهی تورک این بخش مورد تقاضا را که شرابخانه و میخانهی منزل او بود به رایگان در اختیار مسجد قرار داد و این بیت را خطاب به شیخ عبدالحسین نوشت: «ببین تو حرمت میخانهی مرا ای شیخ، که چون خراب شود، خانهی خدا گردد».[2] با در گذشت شیخ عبدالحسین تورکلهر مهچیتی و یا مسجد تورکها از رونق افتاد و رو به ویرانی نهاد. تا آن که دوباره بازاریان و فرهنگیان تورک پس از مشاهدهی وضعیت مسجد به بازسازی و نوسازی آن اقدام و بعد از اتمام کار، آن را پایگاهی برای فعالیتهای مذهبی خود قرار دادند.
٣-نام مسجد تورکها: پس از قتل امیر کبیر، نامیدن مسجد به اسم او ممکن نبود. به همین دلیل شیخ عبدالحسین بر مسجد نام خود را نهاد. اما نام این مسجد و مدرسه در زبان مردم تهران و مخصوصا بازاریان از همان آغاز تا به امروز «مسجد تورکها» (تورکلهر مهچیتی) است. علل این نامگذاری:
-این
مسجد بنا به وصیت دولتشخص تورک امیر کبیر و قسماً از ثلث مال او ساخته شده است
-بخشی
از این مسجد (محراب)، میخانه و شرابخانه و جزئی از خانهی شاهزادهی تورک، علیقلی
میرزا اعتضادالسلطنه، یعنی بر مُلْک تورک ساخته شده است
-
قسم عمدهی هزینهی ساخت اولیهی این مسجد و مدرسه از سوی تجار و فرهنگیان تورک از
تهران، از تبریز، از دیگر نقاط تورکایلی تامین شده است
-پس
از ویرانی مسجد و مدرسه به دنبال فوت شیخ عبدالحسین، بازسازی و نوسازی آن از سوی
تجار و فرهنگیان تورک انجام گرفته است.
- اغلب هئیت امنای مسجد و مدرسه از تورکان و خود مسجد نیز محل برگزاری مراسم دینی تورکها بوده است.
این مسجد و مدرسه بعدها از سوی عدهای مسجد «آزربایجانیها» هم نامیده شده است. در این نامگذاری، نیات سیاسی ناخوشایند و رد مهندسی هویت قومی استعماری برای زدودن تورک و تعویض آن با نام ایرانیک - فارسی آزربایجانی بارز وجود دارد. اولاً تعویض نام تورک با آزربایجانی یک دسیسهی پانایرانیستی است که در دورهی مشروطیت با ایجاد «انجمن آزربایجان» در تهران توسط عناصر انگلیسی (تقیزاده،...) و «انجمن ایالتی آزربایجان» در تبریز و انتشار نشریهی «آزربایجان جزء لاینفک ایران» در باکو توسط ایرانگرایان و پانایرانیستها و ... و به منظور نفی وجود گروه ملی تورک در ایران باب، و سپس توسط دولت روسیه ی شوروی به دوران استالین – حکومت ملی آزربایجان رایج شد. دوماً بسیاری از افراد دخیل در تهیهی زمین و ساخت و نوسازی و بازسازی و تقبل هزینههای اینها، اصلاً آزربایجانی نبودند، بلکه مانند میرزا محمدتقی خان فراهانی و علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه و ... از تورکهای دیگر بخشهای تورکایلی از جمله تهران و فراهان و ... بودند.
٤-مسجد تورکها و میراث تمدنی تورک: در زیر چند مورد مثبت و منفی از منظر میراث تمدنی تورک در مسجد تورکهای تهران را بر شمردهام:
-نام واقعی این مسجد در فارسی، «مسجد تورکها» است، هرچند در منابع رسمی مسجد عبدالحسین نامیده میشود و در زبان مردم نیز تلاشی برای تورکیزدائی و تعویض نام آن از مسجد تورکها به مسجد آزربایجانیها مشاهده میگردد.
- مسجد تورکها یکی از آثار ممتاز و برجستهی هنری و معماری تورک قاجاری – دورهی ناصرالدین شاه است: منبتکاری و کاشیکاریهای خشتی هفت رنگ عالی، خوشطرح و زیبای سردر مدرسه، دو شبستان پشت قبله و شبستان گرمخانه که مزین به مصقلیهای کاشی، آجر است، ...
-در این مسجد ظاهراً هیچ کتیبهی تورکی وجود ندارد. و این بر خلاف سنت مرسوم در میان فارسها، ارمنیها، آسوریها، یهودیها و .... است که همیشه در مکانهای دینی خود، کتیبهها و مادههای یادبود را به زبانهای ملی خود فارسی، ارمنی، آسوری، یهودی،... هم مینویسند. بر بالای سردر ورودی مسجد، کتیبهای به زبان عربی شامل آیهی انما یعمر مساجدالله به خط ثلث غیر استادانه به خشت کاشی لاجوردی نگاشته شده و در انتهای کتیبهی مزبور مادهی تاریخ ذیل به زبان فارسی بر کاشی به خط ثلث نوشته شده است: «… رقم حسین قولری [قوللار؟] آقاسی و ثلث مرحوم میرزا تقی خان امیر نظام و به سعی مرحوم شیخ عبدالحسین اتمام پذیرفت، سنه ١٢٧٠». لازم و ضروری است که در این بنای تورک و عموما در تمام امکنهی دینی و تاریخی و .... مناطق تورکنشین، کتیبههای تورکی نیز نصب شود.
- در سال ١٣٧٥ در زیرزمین مدرسه کتابخانهی تخصصی بازار شامل ۲۵ هزار جلد کتاب تاسیس شده است. به احتمال بسیار زیاد، همهی این کتب فارسی و عربی و ... بوده و این کتابخانه، به سبب داشتن متولیان فاقد شعور ملی تورک، دارای بخش کتب تورکی نبوده و نیست.
-مدرسه و مسجد تورکها در دههی ۵۰ تا ۶۰ شمسی توسط سید هادی خسروشاهی اداره میشد. وی شخصیتی فارسگرا و فاقد شعور ملی تورک و منسوب به مانقورتیسم تبریزی بود. هم اکنون متولی مدرسه، از سال ١٣٧٥ سید باقر خسروشاهی، فرزند سید هادی خسروشاهی است. هادی خسروشاهی مانند اکثریت مطلق روحانیون شیعی از آزربایجان شرقی – اردبیل، در هویت فارسی و ایضا شیعی امامی که دین ملی فارسی است، ذوب شده بود و مطلقا شعور ملی تورک نداشت. من در نوشتههای مختلف نمونههای پراکندهای از این خصلت وی را ذکر کردهام. از جمله در عدم نشر نوشتهجات تورکی سید جمال الدین اسدابادی توسط او، تبدیل مسجد تورکها و کتابخانهاش در تهران به مسجدی بی هویت و یا هویت فارسی.... در دهههای پیشین افرادی همچون اوسکویی، اتفاقها (حاج فرج آقا، حاج عبدالکریم و حاج کریم)، حاج آقا بزرگ ناظم تبریزی، حاج عباسعلی بازرگان، حاج محمد آقا سرابچی، حاج حسین شایسته، رفیعزاده، حاج علی قناد، حاج محمدحسن خالهاوغلی، حاج سیداحمد زعفرانچی و فتوتها، امور مسجد را اداره میکردند. در حال حاضر مسجد تحت نظر ادارهی اوقاف و به وسیلهی عدهای از هیئت امنای آن اداره میشود. گمان نمیرود از حیث هویت ملی انتخابی، متولی و هیئت امنای آن دارای شعور ملی تورک باشند.
٥-مداحی و روضهخوانی و عزاداری در مسجد تورکها: گویا قبل از ساخت این مسجد، تهران صاحب هیات مذهبی نبوده، پس از ساخت آن و با ورود تبریزیها و تشکیل هیاتهای مذهبی توسط آنان، تهران صاحب هیات شده است. امروز نیز مراسم مداحی و روضهخوانی و عزاداری توسط دستههای بزرگ در ماه محرم در آن برگزار میشود. هرچند احتمال میرود که بخشی از مداحیها و روضهخوانیها و ... در این مسجد به زبان تورکی باشد، اما پدیدهی مداحی – روضهخوانی تورکی آن گونه که در ایران رایج است دارای وجوه منفی نیز است:
-
زبان تورکی روضهخوانیها و مداحیها و ... به صورت روزافزونی در حال فارسیزه و
تبدیل به فاذری شدن است.
-مهم
آن است که زبان تورکی در همه حال، از جمله در امور و مراسم مذهبی هم به صورت زبانی
مکتوب به کار رود و نه صرفا شفاهی و در مداحی و روضهخوانی.
-
پدیدهی عزاداری آن گونه که اکنون در ایران و به ویژه در میان تورکها از سوی دولت
ایران تبلیغ میشود؛ دارای هیچگونه پیشینه و خصلت تورکی نیست. اصولا مذهب شیعهی
امامی، مذهب ملی فارسی با زمان مقدس مذهبی فارسی است و سنخیتی با هویت ملی تورک و
اسلام تورک ندارد....
- تاکید مفرط بر روضهخوانی و مداحی به زبان تورکی از سوی دولت، تدبیری برای محدود و منحصر ساختن زبان تورکی به این عرصه، مذهبی و بنیادگرا نشان دادن ملت و فرهنگ تورک، حذف آگاهانهی زبان تورکی از عرصههای دیگر اجتماعی و فرهنگی و ناتوان کردن آن، و از بین بردن تمام مظاهر و عرصههای فرهنگ تورک مخصوصا جلوههای مدنیت سکولار و حیات مودرن تورک است.
چند توضیح در بارهی اتحاد اسلام و گرامیداشت آن در تهران
١- تورکها، اکثریت نسبی اهالی تهران: تقدیر از اوردوی تورک اسلام (عوثمانلی) و فرماندهی آن مصطفی کمال پاشا آتاتورک در مسجد تورکهای شهر تهران معنیدار است. تهران، پایتخت دولت تورک قاجاری، تا دورهی حاکمیت مهد علیا - ناصرالدین شاه، تماما صبغهای تورکی داشت. تا ظهور انقلاب مشروطیت اکثریت نسبی اهالی آن را هم تورکها، عمدتا از طوائف حامی قاجارها (قاجار در شمال غرب شهر، افشار در شمال شرق و جنوب غرب شهر، تورکمان در شمال و جنوب غرب شهر، خلجی در جنوب غرب شهر، شاهسون، گوندشلو، تورک مافی، گروسی، ...) تشکیل میدادند. بخش بزرگی از تورکهای ساکن در تهران نیز مهاجرین ناحیهی آزربایجان از تورکایلی بود. در دورهی قاجار تا انقلاب مشروطیت، در تهران کمتر کسی به فارسی صحبت میکرد (بومیان غیر تورک به زبانهای راجی - رازی، ... صحبت میکردند). با فارس شدن تورکها و مهاجرین غیر تورک از دیگر مناطق ملی ایران به تهران بعد از انقلاب مشروطیت، به تدریج اهالی فارسزبان در این شهر پدیدار شد و فارسی هم، به زبان جمعیت قابل توجهی از اهالی تبدیل گشت. (یکی از خیانتهای مشروطهطلبان، اشغال تهران پایتخت دولت تورک قاجاری و تسلیم کلید آن به یپرم خان یک تروریست داشناک ضد تورک بود). امروز تهران شهری واقع بر مرز بین دو منطقهی ملی تورک (تورکایلی) و منطقهی ملی فارس (فارسستان) است. مرز این دو منطقهی ملی از درون شهر تهران میگذرد و بخشی از تورکایلی و یا وطن تورک در استان تهران قرار دارد (مانقورتیسم آزربایجانی و جهّال و منحرفین آزربایجانگرا که دارای شعور وطنی مخدوش نیز میباشند، مناطق تورکنشین استان تهران را جزئی از وطن خود نمیشمارند).
٢- نهضت اتحاد اسلام: دول استعماری اوروپائی از نیمهی دوم قرن نوزده به تلاشهای خود برای استیلا بر جهان اسلام و ساقط نمودن و تجزیهی امپراتوری عوثمانلی به عنوان ستون فقرات آن شتاب دادند. در این راستا در سالهای جنگ جهانی اول آنها با محوریت روسیه، بریتانیا و فرانسه دست به تهاجم و حملهی مستقیم به امپراتوری عوثمانلی زدند. امپراتوری عوثمانلی بدین تجاوز امپریالیستی با اعلام جهاد و فعال ساختن نهضت اتحاد اسلام یعنی اتحاد مسلمین در سرتاسر جهان اسلام پاسخ داد. اتحاد اسلام در عرصهی تئوریک شامل پیراستن دین اسلام از خرافات و آلودهگیها، بازنگری و اصلاح و رفورم در احکام اساسی اسلام پالوده در تطابق با نیازهای زمانه و آزادیهای بنیادین، کنار گذاشتن اختلافات مذهبی و فرقهگرایی و پایان دادن به تفرقه و نفاق بین شیعی و سنی میشد. مهمترین مولفههای اتحاد اسلام در عرصهی سیاسی، بیداری و اتحاد ملل و جوامع مسلمان، درک دنیای جدید، استفاده از علوم و فنون غربی، انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی گسترده، و تحت رهبری امپراتوری عوثمانلی به عنوان خلیفهی مسلمین مقابله با سیاستهای استعماری و توسعهطلبی و تهاجم فرهنگی، سیاسی و نظامی دولتهای مسیحی غرب، اوروپا و روسیه و دفاع مسلحانه در صف اوردوی تورک اسلام از سرزمینهای ملل مسلمان و در راس آن امپراتوری عوثمانلی بود. نهضت اتحاد اسلام در مدتی کوتاه در سرتاسر جهان اسلام از چین و هندوستان تا قلب اوروپا و از سیبری و قازان تا خلیج عربی و شمال آفریقا گسترش یافت و ملل مسلمان داوطلبانه و مشتاقانه بدان پیوستند. در داخل ایران هم تودهها و ایلات و رجال سیاسی و خادمان دین منسوب به ملل مختلف تورک، فارس، کورد، عرب، گیلک، تورکمن، لور، ..... فوج فوج و با آغوش باز به استقبال نهضت اتحاد اسلام شتافتند.
٣- تحت نفوذ عوثمانلی قرار گرفتن تورکایلی و قفقاز: نهضت اتحاد اسلام، به موازات تحولات در جنگ، هم در قلمروی عوثمانلی و هم در قفقاز و ایران به عوثمانلیگرایی، ژؤن تورک، حرکت اتحاد و ترقی، تورک اوجاقلاری، تورکگرایی متحول و سپس به «هویت ملی مودرن تورک» تکامل پیدا نمود. به ویژه فاز دوم اتحاد اسلام در سالهای جنگ جهانی اول (فاز اول اشاره به دورهی نادرشاه افشار است)، تورکان ساکن در ایران و تورکایلی را از اسلام فارسی - شیعهی امامی رها ساخت و شرایط را برای رویآوری آنها به و کشف دوباره و بازیابی عوثمانلی - مرکز تورکیت- فراهم نمود و در نهایت زمینهساز تشکل هویت ملی تورک، بسط خودآگاهی ملی تورک و تورکگرائی مودرن در میان ایشان و به وجود آورندهی حرکتها و فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، نظامی منتج از آن که مجموعا «تورک میللی موجادیلهسی» (مجادلهی ملی تورک) نامیده میشوند گشت.
در تمام این مدت، کل تورکایلی (منطقهی ملی تورک در شمال غرب ایران)، همانند کل قفقاز به طور موثر به منطقهی نفوذ عوثمانلی تبدیل و از سوی بازیگران منطقهای و بین المللی نیز اینگونه پذیرفته شده بود. یکی از فوائد تحت نفوذ عوثمانلی قرار گرفتن تورکایلی و قفقاز، یاری رساندن اوردوی عوثمانلی به مردم تورک در غرب آزربایجان در مقابله با تهاجمات گروههای مسلح و تروریستی آسوری و ارمنی، و دیگری تلاش عوثمانلی برای ایجاد دو دولت تورک یکی در شمال بنام جمهوری خلق آزربایجان - مساوات و دیگری در جنوب بنام حاکمیت اتحاد - مجدالسلطنه بود (یکی از دلائل تاسیس فرقهی دموکرات آزربایجان و حکومت ملی آزربایجان در سالهای جنگ جهانی دوم از سوی روسیهی شوروی، با سوء استفاده از مسالهی ملی تورک موجود، خارج ساختن شمال غرب تورک ایران از دائرهی نفوذ فرهنگی و سیاسی تورکیه و تبدیل آن به حیاط خلوت روسیهی شوروی بود).
٤- شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی، تئوریسین اتحاد اسلام: در سالهای مورد بحث تقریبا همهی خادمان دینی منسوب به ملل تورک، فارس، عرب، کورد، گیلک و ...... از دون پایه تا طراز اول و اعم از سنی و شیعه و علوی به جنبش نهضت اتحاد اسلام پیوسته، و بسیاری از آنها از جمله مجتهدین شیعی مستقر در نجف و کربلا و ... در حمایت از امپراتوری عوثمانلی و اوردوی تورک اسلام فتوای جهاد داده بودند. در میان این خادمان دین، شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی جایگاه ویژهای دارد. شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی که همانگونه در این خبر هم ذکر میشود در ارتباط با حرکت اتحاد و ترقی بود، از برجستهترین سیماهای نواندیشی دینی تورک، از پیشگامان رفورمیسم و پروتستانیزم اسلامی تورک، از ممثلین اسلام تورک، از شخصیتهای برجسته و از تئوریسینها و ایدئولوگهای «پروژهی اتحاد اسلام» است. شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی صراحتاً چارهی نهایی جهان اسلام را در اطاعت و پیروی از سلطنت علیهی عثمانیه میدانست و میگفت وظیفهی همهی مسلمانان و خادمین دین اسلام، به ویژه خادمان دینی شیعه آن است که خلیفهی عوثمانلی را مرکز دنیای اسلام و مقام خلافت کبری بدانند. این موضعگیری، یک سنتشکنی تاریخی در میان خادمان دینی شیعی بود. شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی مولف یکی از بهترین بررسیهای علمی - تئوریک در بارهی نهضت اتحاد اسلام یعنی کتاب «اتحاد اسلام» است. هر چند شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی، به لحاظ تکنیکی خود یک تورکگرا نبود، اما به لحاظ عملی یکی از مهمترین شخصیتها در تاریخ تشکل هویت ملی مودرن تورک و از زمینهسازان ظهور تورکگرایی مودرن در ایران و تورکایلی به شمار میرود. در بستر اسلام تورک و نواندیشی دینی و پروتستانیزم اسلامی تورک، شیخ الرئیس قاجار همچنین از نخستین مدافعین حقوق برابر زنان با مردان در تاریخ معاصر جوامع مسلمان شمرده میشود.
٥- تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرا و بازنویسی تاریخ: دو خبر فوق که در این نوشته نقل شدهاند، موید واقعیت پیوستن مردمان ایران و در راس آنها ملت تورک حتی در تهران پایتخت دولت تورک قاجاری به نهضت اتحاد اسلام و حمایت صمیمانهی آنها از اوردوی تورک اسلام عوثمانلی است. اما تاریخنگاری ایرانگرا و آزربایجانگرا با کوبیدن بر طبل عوثمانلیستیزی - تورکیهستیزی - تورکستیزی، این برهه از تاریخ معاصر ایران و ملت تورک ساکن در آن را کلا سانسور و تحریف و وارونهنویسی کرده؛ شیوع و گسترش نهضت اتحاد اسلام در ایران و مخصوصا در میان ملت تورک ساکن در ایران و پیوستن نخبهگان و رجال سیاسی و مردم و خادمان دین تورک بدان حرکت و «تورک میللی موجادیلهسی» - که حرکت اصلی هویتی و سیاسی در میان تورکان ساکن در ایران بود - را حذف؛ و به جای آنها، حرکت نخبهگانی و فارسمحور و ضد تورک مشروطیت ایران و آزادی سِتان در سالهای جنگ جهانی اول را جا زده است.
به عنوان نمونه اصغر فردی از آزربایجانگرایان ایرانگرا و منسوب به جریان مانقورتیسم تبریزی در بارهی استقبال تودههای تورک در تورکایلی از نهضت اتحاد اسلام این چنین دروغبافی میکند: «پانترکیسم مطابق با تعاریف سیاسیاش در اواخر دورة زوال امپراطوری عثمانی که همواره حریف و دشمن ایران و ایرانیت بود از میان دستهای موسوم به «ترکان جوان» (ژؤن تورک)ها در بستر سرویس جاسوسی عثمانی موسوم به «تشکیلات مخصوصه» به آذربایجان خلید. آنها رجال مبارز آذربایجانی را در سالهای اشغال قوای روس و انگلیس و عثمانی توقیف کردند و به محابس و تبعیدگاهها گسیل داشتند که شیخ محمد خیابانی و حاجی میرزا محمدعلی بادامچی و بسیاری دیگر از مردان ملی و مبارز از آن زمرة رهین و اسیران متجاوزین بودند. جاسوس کارکشتهای به نام «روشنیبگ» در صدد شکستن تخم لق پان تورانیسم در میان ترکان ایران تحرکاتی کرد. اینها نخست با مارک و ماسک «اتحاد اسلامی» به میان صفوف مبارزان ایرانی نفوذ کردند و سادهلوحان متکی به اجانبی چون میرزا کوچکخان جنگلی فریب آنها را خوردند. در تبریز و عموماً شرق آذربایجان تقریباً کسی به دام این سرویسها و خفیهها نیافتاد اما در بخش های غربی آذربایجان مانند چند کس از روشنفکران سلماس و ارومی که بیشتر در آمد و شد به بلاد عثمانی بودند و روابط نزدیکتری با خفیهگان عثمانی داشتند بعضی نادانسته و صادقانه و برخی دیگر مأموراً به ابزار این حریف تاریخی درآمدند.... اما فتنه و کلاه اتحاد اسلام، که هیچ مجتهد طراز اولی به این فتنه جز سادهلوحی مانند میرزا کوچک نپیوسته، که گفتهایم. اگر منظور از مجتهدین طراز اول شیخ اسدالله ممقانی و میرزاعلی هیئت است که اعطاء این رتبه به این دو نفر فقط در نظر شما موجه میتواند باشد. .....وجود دو سه روستازاده و زارع بیسواد در قصبات مذکور شما ـ که فریب خلیل پاشا و روشنیبگ را خورده و با چند آقچة عثمانی به عضویت تورک اوجاقلاری درآمدهاند ـ اولا موجه نیست و تاریخ هم از نقش آنها بیاطلاع است، ثانیا بالاخره فعالیت و حضور جواسیس در بحران اشغال ایران لابد که بیثمر و بی حاصل نبوده و بیشک توانستهاند کاسهگرادانانی را شکار کنند و هم گرد خود آورند».
برای مطالعهی بیشتر
تورکهای
نجمآباد تورکایلی – ساوجبلاغ - استان تهران
http://sozumuz1.blogspot.com/2016/09/blog-post_28.html
شاهزاده
شیخ الرئیس حضرتلهریله ملاقات - مصاحبهی تورکی شیخ الرئیس قاجار تبریزی
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_16.html
شیخ
الرئیس قاجار تبریزی: بزرگترین علت انحطاط مسلمانان، محروم ساختن زنانشان از حقوق
بشری است
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/06/blog-post_10.html
یک
مقالهی تورکی کلامی- فلسفی از شهزاده شیخ الرئیس قاجار تبریزی:
http://sozumuz1.blogspot.com/2017/05/blog-post_30.html
[1] علی قلی میرزا
اعتضادالسلطنه، پسر فتحعلی شاه از شاهزادهگان دانشمند قاجاری بود. این شاهزاده
و دانشمند تورک که قبلا ریاست دارالفنون را بر عهده داشت، در سال ۱۸۵۵ میلادی نخستین وزیر
علوم دولت تورک قاجاری شد.
[2] اصل این شعر از یک
برهمن است که آن را پس از فرمان اورنگ زیب پادشاه سلسلهی تورک کورهکهن - گورکانیان
در هند، برای تخریب یک بوتخانه و ساختن مسجدی به جای آن و خطاب به او سروده است:
«ببین شرافت بوتخانه را تو ای زاهد، که چون خراب شود خانهی خدا گردد».
تحفه العالم، میر عبداللطیف شوشتری، ص ٣٤٣
No comments:
Post a Comment